مترجم: دکتر عبدالکریم قریب
باستان شناسان در میان صدها مهرهای استوانه ای که در بین النهرین به دست آمده است، بعضی را یافتهاند که چهارگوش بوده و به وسیله هندیها ساخته شدهاند. این موضوع میرساند که میان این دو تمدن باستانی تماسهایی وجود داشته است. در سالهای 60، توقفگاه بزرگی برای کشتیها، در راهی که بین النهرین را به هندوستان میپیوندد، کشف کردهاند. این توقفگاه، جزیره بحرین است که در خلیج فارس واقع است. چندین هزار سال، از شکوفایی فرهنگی میگذرد که در این جا آثار تمدن سومری و پیش هندی را به هم میپیوندد. از دیر زمان، این جزیره ناظر تغییراتی فرهنگی و بازرگانی بوده است که بر اثر آن، تمدن سومری روی تمدن پیش هندی و تمدن پیش هندی بر تمدن سومری تأثیر گذاشته است.
در شهر سومری اور(1)، گروهی از خانه های آجری را کشف کردهاند که به حسب نظر جان مارشال (2)، باستانشناس انگلیسی، وضع استثنایی قابل توجهی را عموماً نشان میدهند. در عوض، خانه های مزبور به طور شایان توجهی، خانه های کوچی را که از روی بی دقتی، در دوره بعد از موهنجو-دارو (3) ساخته شدهاند، به خاطر میآورند و مشکل است درباره تأثیری که بر ساختمان آنها داشته است، تردید نمود. این تأثیر در مذهب نیز آشکار میباشد. باستانشناسان در یکی از گورهای شهر اور، مجسمه کوچکی را که میمون چمباتمه زده ای را نشان میدهد کشف کردهاند. این مجسمه کوچک، مجسمه-های ممیون هایی است که در موهنجو-دارو یافتهاند (بنابر هر گونه احتمالی، به عنوان نمونه اولیه هانومان (4)، به کار میرفتهاند). س. دیکشیت (5)، باستان شناس هندی، معتقد است که در دنیای باستان، میمونی را که به وسیله مجسمه نمایش میدادند، از طرف هندیها مورد احترام و تقدیس بوده است. بنابراین میتوان فرض کرد که در عصر برونز، ملل آسیای باختری، بعضی از آداب مذهبی را از هند اخذ کرده باشند.
از طرف دیگر، ممکن است این مجسمه کوچک، متعلق به یک بازرگان پیش هندی مستقر در بین النهرین باشد، زیرا به حسب نظر دیکشیت، همیشه بازرگانان سرزمینهای باختری، بدون تردید، قرارداد منعقده ای را تحت حمایت رب النوع هایی (6) میپذیرفتند که به شکل «پیش هانومان»(7) یا جانوران دیگر نمایش داده میشدند که تصویر آنها روی مهرهای یافته شده در شهرهای بین النهرین حک شده است.
در خرابه های یک شهر سومری، ظرف تزیین شده ای را یافتهاند. سبک تزیین آن کاملاً سومری است، ولی موضوع ترسیم شده، سرچشمه ای هندی دارد. زیرا تصویر گاوی وحشی (8) را که جانور هندی است، نشان میدهد که جلوی آخور مقدسی (9) ایستاده است. تصویر مزبور یکی از موضوعهایی است که مهرهای پیش هندی، بیشتر بدان تزیین گردیده است. به نظر گوردون شیلد (10)، باستانشناس مشهور آثار جهان باستان، صنعتکار سومری، بی شک شاهد برپا کردن آداب پرستش هندی در بین النهرین بوده است. هیچ تعجب آور نیست، زیرا کاروانها یا دسته کاملی از ناوگان بازرگان هندی، در آنجا برای بازرگانی میآمدند. بازرگانان، لااقل شاید هنگام بازارهای مکاره بزرگ، ناگزیر بودند که ماهها برای فروش کالاهای خود و خرید کالاهای تازه، در نزد سومریها بمانند. اگر ما وجود کلنیای از بازرگانان هندی مقیم دایم، در یک شهر سومری خاص برای این منظور را بپذیریم، این موضوع با آنچه در روزگار ما عملی است و با آنچه که ما از بازرگانی در خاور، در جریان دومین هزاره پیش از میلاد میدانیم، کاملاً مطابقت دارد.
آنچه بیان شد، همه نتایج مبادلات فرهنگی میان تمدنهای اولیه ای است که تازه تشکیل شده بودند. اما نکته جالب توجه، رشته آثاری است که فرهنگ پیش هندی (11) را به فرهنگ بین النهرینی بسیار باستانی نزدیک میکنند و نمیتوان آن را بر اثر اقتباس یا به طور ساده، مبادله فرهنگی توضیح داد. این آثار بیشتر گواه وجود رابطه ای باستانی و ژرف میان این فرهنگها و خلق کنندگان آنها است. زبان دراویدی پیش هندیها، محتملاً با زبان اوباییدی ها، یعنی اسلاف سومریها، خویشاوندی دارد.
سری کاملی از تزیینات و علامتهای کندهکاری شده روی مهرها و طلسمهای پیش هندی، به طور شگفتانگیزی تزیینات و علامتهای مورد استعمال به وسیلهی ساکنان باستانی بین النهرین و ایلام را به خاطر میآورد.
هیچ شک و تردیدی نیست که مهرهای مربعی شکل کشف شده در بین النهرین به وسیله بازرگانان پیش هندی به آنجا برده شدهاند. در این حال مهرهای مربعی پیدا شده در هندوستان، گاهی موضوعات و رب النوع هایی را نشان میدهند که-هرچند شکل و نوشته های آنها ثابت میکنند که آنها در هند ساخته شدهاند و از سومر وارد نگردیده اند-متفرع از میتولوژی و مذهب بین النهرین هستند. روی سه مهر طلسم دار (12) پیدا شده در موهنجو-دارو، مردی را در مبارزه با دو ببر میتوان دید. به طور عجیبی مرد مزبور، به آنکیدا(13)-دوست و رفیق ژیلگامش(14)-قهرمان یک حماسه سومری که او را در رزم با جانوران وحشی کمک میکند، شباهت دارد. در میان مهرهای طلسم دار موهنجو-دارو، مهرهایی را یافتهاند که روی آن مرد شاخداری که قسمت پایین بدنش به شکل گاو نری میباشد دیده میشود. ارنست ماکایو(15) در کتاب خود به نام تمدنهای اندوس (16) مینویسد: «او در حال مبارزه علیه ببر شاخدار نشان داده شده و محتملاً روح بدکاری است که به طور پیوسته علیه دشمنانش در حال مبارزه است. این موجود نیمه انسان، نیمه گاو نر(17)، به طور شگفت آوری به یک نیمه خدا یا پهلوان سومری شباهت دارد. این موضوع ظاهراً نشان میدهد که میان برخی اعتقادات فرهنگی آنها خویشاوندی دوری وجود داشته است. شاید هم سابقاً مردم کشور سومی با ساکنان سومر و دره اندوس ارتباطهای نزدیکی داشتهاند و واسطه میان دو فرهنگ اخیر بودهاند».
تنها دادههای زبانشناسی و باستانشناسی و تاریخ مذاهب نیستند که خویشاوندی میان ساکنان اولیه بینالنهرین و پیشهندی را نشان میدهد. مردمشناسی نیز این قضیه را تأیید میکند: بیشتر جمجمههای پیشهندیها شبیه جمجمههای اوباییدییها است.
باستانشناسان، در خرابههای موهنجودارو موفق به کشف مجسمه زیبایی شدند که آن را «تمثال یک پیشوای مذهبی(18)» نامیدهاند. صورت این پیشوای مذهبی از لحاظ کوچکترین جزییات نیز شبیه صورتهای مجسمههای باستانی بینالنهرین است.
بسیاری از دانشمندان و از میان آنها ساموئل کرامر(19)-یکی از بهترین متخصصان زبان سومری-معتقد است که فرهنگ پیشهندی به وسیله اوباییدیهایی پایه گذاری شده است که بینالنهرین را ترک کردند و بر اثر تهاجم سومریها در حال فرار، به درهی اندوس آمده و در آنجا مستقر شدند. با وجود این، آثاری که خویشاوندی باستانی میان ساکنان بین النهرین و هندوستان را نشان میدهد، ممکن است بیانگر منشاء مشترک تمدنهای پیشهندی و اوباییدی بوده و در این صورت محل و منشاء آنها نه هند و نه بین النهرین، بلکه خطه دیگری باشد.
تصور میکنند که باستانیترین تمدن هند که آن را تمدن اندوس نامیدهاند، در جایی جز در دره این رودخانه وجود نداشته است. امروز باستانشناسان، شهرها و شهرکهای پیشهندی را در ناحیه واقع میان گنگ و جامنا (20)، در دامنه کوههای سیوالیه (21) در پنجاب و در جنوب دلتای اندوس، محلی که امروز ایالت بمبئی است، کشف کردهاند. شایان توجه تر این که سن شهرهای جنوبی کمتر از سن موهنجو-دارو و مناظر دیگر دره اندوس نیست. بنابراین، دره اندوس نیست که مهد تمدن پیش هندی بوده، بلکه خطهی دیگری بوده است که ما هنوز نمیتوانیم محل آن را تعیین کنیم. همیشه در هندوستان، موردی نبوده است که آثاری فرهنگی را کشف کنند که بدون واسطه تمدن پیش هندی به وجود آمده باشد. با آن که باستان شناسان هند و پاکستان، فرهنگهای بسیار باستانیتری را کشف کردهاند، باز نمیتوان آنها را به مثابه منابع تمدن موهنجو-دارو، هاراپا(22) و دیگر شهرهای پیش هندی دانست، زیرا هیچگونه رابطه ژنتیکی (23) با آنها نشان نمیدهند. مسئله منشاء تمدن پیش هندی، برای باستان شناسان، همواره مطرح است.
کشوری به نام عیلام-شباهت غیرقابل بحثی که آثار تمدنهای پیش هندی و بینالنهرینی نشان میدهند، شاید بشود به وسیله تعلق داشتن آفرینندگان قدیمیترین تمدن هند، یعنی نخستین کشورگشایان حوزههای دجله و فرات، به مللی که با یک دیگر خویشاوندی داشته و به زبانهای دراویدی حرف میزدند و حتی هم تنها به یک ملت واحد، توضیح داد. حتی ممکن است که زبانهای دراویدی زبان مشترک ملل دیگری هم غیر از اوباییدیها و پیشهندیها بوده باشد.
ناحیه ای از ایران که در خاور رودخانه دجله قرار دارد، امروز خوزستان نامیده میشود. سابقاً ناحیه مزبور عیلام نامیده میشد و در 5000 سال پیش، در آنجا تمدنی شکوفان با شهرهای بزرگ و خط و تمدن ویژه خود، وجود داشته است. بنابر عقیده دانشمندان، فرهنگ عیلامی (24) شباهتهای پرشماری با فرهنگ بین النهرینی دارد و به تمدن پیش هندی نیز بسیار نزدیک است.
عیلامیها به زبانی مینوشتند و حرف میزدند که تا امروز نتوانسته اند رابطه آن را با هیچ یک از زبانهای دیگر جهان بیابند. زبان شناسان بیهوده کوشیدهاند تا خویشاوندی زبان عیلامی را با زبانهای تورانی (زبانهای اورالی، آلتایی، ترک و مغولی) و با زبانهای پرشمار قفقاز و زبانهای مرده آسیای میانه (هوریت (25)، کاسیست(26) و غیره)، ثابت کنند. مورخ و زبان شناس مشهور شوروی، ای. دیاکونوف(27)، در کتاب خود به نام زبانهای باستانی آسیای میانه مینویسد: «تنها فرضیه ای که میتوان نگاهداشت، فرضیهی وجود خویشاوندی میان زبانهای عیلامی و دراویدی است» و مثالهایی ذکر میکند که پیوستگی زبان عیلامی را با زبانهایی که دراویدی های باستان با آنها حرف میزدند، آشکار میسازند. ریشه «کتو(28)» در زبانهای دراویدی نابود شدن، تلف شدن، ویران شدن معنی میدهد. در زبان عیلامی، «کتو» به معنی ویران شدن است. عیلامیها روز را «نان(29)» مینامیدند. در زبانهای دراویدی ریشه «نان» به معنی صبح، سپیده دم و روز است. ریشه «پاری(30)» در زبان عیلامی، معنی رسیدن و نایل شدن (31) را میدهد و در زبان دراویدی به معنی دویدن، فرارکردن، احتراز کردن است.
زبانی به طور طبیعی میتواند واژه های زبان دیگری را بگیرد و از طرفی ممکن است که شباهتهایی اتفاقی از لحاظ صدا و معنی میان زبانهای گوناگون وجود داشته باشد (مثلاً عدد 2 در زبان انگلیسی و زبان کاربارد (32)، هردو «تو»(33) تلفظ میشود، در صورتی که هیچگونه خویشاوندی، میان این دو زبان وجود ندارد). با وجود این، بسیار جالب توجه است که نقاط مشترک بسیاری در ساختار دستور زبان عیلامی و دراویدی وجود دارد که مسلماً نمیتواند یکی از دیگری گرفته باشد، بلکه بیشتر بیانگر یک خویشاوندی باستانی یا یک تماس درازمدتی است که میان مردمانی که به این دو زبان حرف میزدهاند، بوده است. آهنگ تلفظ (34)، مانند شکل شناسی (35) عیلامی، خویشاوندی آن را با زبانهای دراویدی تصریح میکند. ضمیرهای آنها به قسمی با یکدیگر نزدیک است که به عقیدهی ای. دیاکونوف، ممکن است با «مطابقت کامل» حرف زد. ای. دیاکونوف به کمک عناصری که نشان دهنده خویشاوندی، میان زبانهای عیلامی و دراویدی است به نشر این فرضیه پرداخت که: «قبیلههای متکلم به زبانهای عیلامی و دراویدی است به نشر این فرضیه پرداخت که: «قبیله های متکلم به زبانهای نزدیک به زبانهای عیلامی و دراویدی، در درازای هزاره چهارم و سوم پیش از میلاد و شاید هم دیرتر، همه سرزمین ایران و یا دست کم، بخش جنوبی آن را اشغال کرده بودند. به این موضوع میتوان افزود که آثار نام گذاری (توپونومیک) دراویدی، در شبه جزیره عربستان نیز کشف گردیده است (با این که نمیتوان تاریخ آنها را تعیین کرد) و آثار اختلاط نژاد (36) دراویدی (جنوب هند)، بنابر مشاهدات بعضی ویژه کاران(37)، در بسیاری از استانهای جنوب ایران نیز پیدا شده است». سرانجام دراویدی های سیاه پوست و دیگر مللی که از لحاظ نژاد و زبان به آنها نزدیک بودند، مدت زیادی در ایران باقی ماندند، یا در مللی که بعدها به این سرزمین آمدند، تحلیل رفتند. هرودوت (38) در سده پنجم پیش از میلاد، هنوز ساکنان بلوچستان-سرزمینی واقع میان هند و عیلام-را «حبشه ای های آسیا(39)»(یعنی سیاهان آسیا) مینامد و این میرساند که مردمانی با پوست سیاه، تقریباً در 2500 سال پیش، در ناحیه واقع میان پرس (40) و هند ساکن بودهاند.
عیلامی و اوباییدی (41)، محتملاً بسیار زود از «زبان مادری» دراویدی (42) جدا شدند. این موضوع را بعضی از آثار شباهت و عدم شباهت موجود، میان این زبانها توضیح میدهد. ترجمه دیگری نیز امکان پذیر است. زبان دراویدی مثل زبان اوباییدی ها-اجداد سومریها-و زبان عیلامیها، همه دارای منشاء باستانیتری هستند که این زبانها از آن مشتق گردیدهاند.
بیشتر متنهای زبان عیلامی که به دست ما رسیده است، به خط میخی است که به وسیله ساکنان عیلام، از همسایگان باختری خود، آکادمیها (43) و سومریها در اواسط هزاره سوم پیش از میلاد، اقتباس شده است. عیلامیها تا این زمان، از خطی تصویری استفاده میکردند. پیش از عیلامیها خطی بر اساس ایدئوگرام (44) ها، که پیش عیلامی نامیده شده است، داشتهاند.
رمز خواندن خط پیش عیلامی هنوز کشف نشده است، ولی به نظر میرسد که علایم آنها نزدیک به رسم الخط (45) ساکنان باستانیتر بین النهرین یعنی پیش سومری باشد. عیلامیها نیز روی لوحههایی سفالی مینوشتند و علایم شکلی خطی همانند داشتند و به نظر میرسد که این نوشتارها، همگی مانند نوشتارهای پیش سومری، مربوط به حسابها و آمارهای اقتصادی باشند.
سومین «پیش خط(46)» آثاری را نشان میدهد که به علایم پیش سومری، یعنی نوشتارهایی که در هاراپا، موهنجو-دارو و دیگر شهرهای باستانی هندوستان کشف شدهاند، شباهت دارد. به طوری که پژوهشهای پژوهشگر شوروی، و ایمن (47) ثابت کرده است، متنهای باستانیتر بین النهرین، به زبان سومری نوشتهاند (هرچند که نخستین ساکنان دره دجله و فرات، همان طور که به خاطر داریم اوباییدی ها بودهاند و نه سومریها و به زبانی حرف میزند که شاید نزدیک به زبان دراویدی بوده است). زبان متن پیش عیلامی، احتمالاً بسیار به شکل باستانیتر عیلامی، یعنی زبانی متفاوت با زبان نوشتارهای پیش سومری است. متنهای پیش هندی، به زبان دراویدی نوشته شدهاند و نه به زبان سومری یا به زبان عیلامی، به قسمی که خط پیش سومری را نمیتوان به عنوان کلید، برای کشف خطهای هندوستان و عیلام، مورد استفاده قرار داد (خود خط پیش سومری، هنوز کاملاً کشف نشده است: دانشمندان معنی 250 علامت را از 800 علامتی که این خط دارد، تعیین کردهاند). و با وجود این، شباهت میان علامتهای سه پیش خط، فکر منشاء مشترکی را تقویت میکند. میان علایم خطهای پیش سومری، پیش عیلامی و پیش هندی میتوان نوعی زمینه مشترکی را که از علایم متشابه تشکیل شده باشد، تعیین کرد.
زبان دانان و متخصصان (ویژه کاران) توپونیمی (48) که نامهای جغرافیایی را تحقیق میکنند، برای تعیین زبانها یا نام جغرافیایی باستانی، اصطلاح «سوبسترا(49)» را به کار میبرند و آن را جلوی زبان یا نام جغرافیایی که موضوع مطالعه آنهاست قرار میدهند. در این جا هم، هنگامی که علامتهای مربوط به خطهای باستانی را بررسی میکنیم، از یک «سوبسترا» یعنی سیستم اولیه پیکتوگرام های (50) مقدم بر آفرینشهای پیش سومری، پیش عیلامی و پیش هندی، صحبت مینماییم. با توجه به این که متنهای پیش سومری، باستانیتر هستند و ساکنان نخستین بین النهرین، یعنی آنهایی که پیش از سومریها در آن جا سکونت داشتند، اوباییدی ها بودهاند، میتوانیم سیستم خط باستانیتر را با عبارات «اوباییدی» مشخص سازیم. (در واقع هنوز سیستمی از خط، به معنی حقیقی نبوده، بلکه عباراتی است به وسیله نقشها، یعنی پیکتوگرافی ای که بر شکلهای قدیمیتر خط مقدم است). این سیستم در بین النهرین، پیش از ورود سومریها وجود داشته است، و سومریها پس از پذیرفتن و تکمیل آن، خطی پیش سومری ایجاد کردند (به همین نحو چیزهای دیگری را که از تمدن اوباییدیها، چه در زمینه مادی و چه در زمینه فکری، گرفته بودند تکمیل کردند).
احتمالاً در هندوستان و در عیلام هم همین طور بوده است. در این صورت، شباهت میان خطهای پیش هندی، پیش سومری و پیش عیلامی از روی منشاء دراویدی آنها توضیح داده میشود. درنتیجه بسیار محتمل است که در آن جا زبان اوباییدی ها، مثل زبان عیلامی و زبان آفرینندگان تمدن پیشهندی، با هم خویشی داشته باشند. در این مورد، یک زبان مادر که دراویدی باشد، در زمانی دور، وجود داشته است. علایم بیان کننده فکر اوباییدیها، پیش هندیها و عیلامیها، از این زبان-مادر که زبان مادر دراویدی باستانی شد مشتق گردیده است.
پینوشتها:
1- ur
2- John Marshall
3- Mohenjo-Daro
4- Hanuman
5- s.Dikshit
6. Déites
7- Protohanuman
8- Zébu
9- Auge sacrée
10- Gordon child
11- Protoindien
12- sceau-amulette,
13- Enkida
14- Gilgamesh
15- Ernest Machay
16- Early Indus civilizations
17- Taureau
18- Portrait d'un prêtre
19- samuel Kramer
20- Djmna
21- Siwalih
22- Harappa
23- Génétique
24- Elamites
25- Hourrite
26- Kassite
27- I.Diakonov
28- Ketou
29- Nane
30- Pari
31- Arriver à Atteindre
32- Karbade
33- Tou
34- Phonétique
35- Morphologie
36- Métissage
37- Spécialistes
38- Hérodote
39- Ehtiopiens d'Asie
40- Perse
41- Oubaïdien
42- Langue-mère dravidienne
43- Akkadiens
44- Idéogrammes
45- Graphie
46- Protoécriture
47- Weimann
48- Toponymie
49- Substrat
50- Pictogrammes
/ج