مذهب مردم کرخ
متون و مصادر قدیم در مورد مذهب و اعتقادات مردم کرخ در سال های اولیه احداث آن، اطلاعات زیادی در اختیار ما نمی گذارند. این اطلاعات علاوه بر اینکه بسیار اندکند مجمل و مبهم نیز هستند، و باید با کمک قرائن خارجی مطالبی از آنها استنباط و کشف کرد.1- در احوالات هشام بن الحکم متکلم بزرگ شیعی و از اصحاب امام صادق و کاظم علیهما السلام آمده است:
«کوفی تحول الی بغداد من الکوفه... و کان ینزل الکرخ من مدینه السلام» (1)
او در اصل کوفی بود، و به بغداد نقل مکان کرد، و در کرخ سکونت گزید.
سکونت این متکلم و حامی بزرگ مذهب اهل بیت علیهم السلام در کرخ ممکن است یک اتفاق ساده و عادی باشد، (2) همچنین ممکن است نشانه نوعی همفکری و همسانی مذهبی بین مردمان کرخ و این دانشمندان بزرگ باشد، و نیز امکان دارد که بگوئیم که این هجرت و توطن در کرخ، در تمایلات شیعی مردم این بخش از بغداد خالی از تأثیر نبوده است.
2- پس از اینکه امام موسی بن جعفر (ع) در زندان هارون به زهر مسموم گشت (183 هـ) دولت عباسی برای رفع خطری که از این رهگذر ممکن بود گریبان گیرش شود به جستجوی کسانی برآمد که شهادت بدهند که امام به مرگ خدائی از دنیا رفته است. (3)
اینکه کسانی از مردمان کرخ به زندان آورده شدند تا جسد مطهر امام را ببینند، و شهادت بدهند که دولت هارون ایشان را بنوعی بشهادت نرسانده است، نشان می دهد که در مردمان کرخ نوعی ارتباط و اتصال با امام (ع) تصور می شده است، وگرنه در روزگار هارون مرکز قدرت و حکومت و بیشترین آبادی به جانب شرقی دجله انتقال یافته بوده و ارکان دولت و صاحبان مناصب و علما و قضات بیشتر در بغداد شرقی منزل داشته اند. انتخاب عدول کرخ برای شهادت دادن، هیچ نوع مناسبتی نمی توانسته داشته باشد جز اینکه در محله کرخ علاقه مندی و توجه و پیوند مذهبی با ائمه اهل بیت علیهم السلام وجود داشته است.
3- اواخر قرن دوم یعنی در سال 188 هجری، هارون احمد بن عیسی نواده زید بن علی بن الحسین علیهما السلام را در رافقه به حبس کشید. چندان طولی نکشید که احمد بن عیسی از حبس گریخته و به بصره رفت. او در آنجا از مخفیگاه خویش به شیعیان اطراف نامه نوشته و ایشان را به خویشتن دعوت می کرد. مأمورین هارون که همه جا در جستجوی احمد بن عیسی بودند، و او را نمی یافتند بجای وی «حاضر» دوست و یاور و گرداننده کارهایش را دستگیر کرده و به سوی بغداد بردند. هنگامی که به بغداد رسیدند از جانب کرخ فریاد برآورد: ای مردم، من حاضر دوست و یاور احمد بن عیسی بن زید علوی هستم که سلطان مرا دستگیر کرده است ... مأمورین نگذاشتند که او سخن خویش را تمام کند. بعد هم به فرمان هارون در زیر شکنجه کشته شد. (4)
آنچه در این حادثه جلب نظر می کند اینست که «حاضر» مظلومیت خد و ارتباطش با خاندان پیامبر و علویان را در هیچ نقطه از راه درازی که طی کرده بود بر زبان نیاورد، و اولین بار در کرخ از این حقیقت دم زد. این مطلب نشان می دهد که کرخ در آن زمان، مرکز شیعیان بوده و یا حداقل جمعیت فراوان و نیرومندی از هواداران اهل بیت در آن سکونت داشته اند.
اطلاعات ما از مذهب ساکنان اولیه کرخ در همین نشانه های اندک و مبهم خلاصه می شود. اما آنچه می توان باستناد بدان، به دلیل فوق قوت بیشتری بخشید این است که اولاً کرخ در بیرون دروازه کوفه ساخته شده و دروازه کوفه بر سر راه کاروان هایی بوده که از بغداد به کوفه و از آنجا به سوی مدینه و مکه رهسپار می شدند، و فاصله کوفه تا بغداد نیز بسیار اندک بوده و از چند منزل افزون نمی شده (5) و ثانیاً کوفه اولین مرکز نشر و رشد تشیع در جهان اسلام بشمار می رود، و از آنجاست که تشیع به نقاط دیگر انتشار یافته است. (6) بنابراین بسیار طبیعی بود که داعیان تشیع اولین بار در هجرت از کوفه به بغداد، در این ناحیه سکونت گزیده و به نشر مرام و مذهب خویش دست زده باشند، و ثالثاً در گذشته دیدیم که بسیاری از ساکنان کرخ در سال 256 هجری از موالی (= ایرانیان) بوده (7) یا در سال 279 سربازان دولت عباسی که در بسیاری از ادوار ایرانیان تشکیل می شده اند در کرخ سکونت داشته اند (8)، و در میان ایرانیان اگر چه بطور پراکنده و مبهم، دوستی و علاقمندی به اهل بیت علیهم السلام وجود داشته و لذا بسیاری از قیام کنندگان علوی اگر در کوفه جایی نمی یافتند به شهرهای ایران پناه می بردند. (9)
به جز این نمونه ها دلایل دیگری که نشان بدهد مذهب اهل کرخ چه بوده در دست نیست. در طول قرن سوم آنچه اسناد و مدارک از کرخ سخن می گویند از مذهب مردم آن چیزی به زبان نمی آورند. یعقوبی و طبری و ابن اثیر و ابن کثیر و ابوالفداء و ابن جوزی در تمام نقاطی که از کرخ یا اختلافات مرامی این بخش از بغداد با سایر محلات آن نمی یابند. اما در قرن چهارم با صراحت تمام مذهب تشیع بعنوان مذهب اهل کرخ مطرح می شود. ابن جوزی در حوادث سال 231 می نویسد:
«و فیها کثر الرفض ببغداد فُنودی بها من ذکر احداً من الصحابه بسوء فقد برئت منه الذمه»:
در این سال تشیع در بغداد فراوانی یافت... .
سال 331 که ابن جوزی از آن بدینگونه نام می برد چند سالی از خلافت مقتدر (295 تا 320) و وزارت وزرای شیعی آل فرات و نفوذ و اقتدار این خاندان شیعی، بیش نگذشته است. ضعف حکومت عباسیان و دوران وزارت مقتدرانه آل فرات و نفوذ دانشمندان و متکلمان نوبختی در دستگاه دولت، و حضور نواب اربعه امام عصر صلوات الله علیه در بغداد که با نهایت درایت و کاردانی و بصیرت و دانش، تشیع را رهبری می کردند، مجموعه ای بود که هر روز بر تعداد و قدرت اقلیت شیعی بغداد می افزود:
در حوادث سال 314 یعنی هفده سال قبل از تاریخ مذکور گفته می شود که جماعتی از شیعیان یا به تعبیر مورخین رسمی اهل تسنن «رافضیان» در مسجد براثا در جنوب غربی یا قبله محله کرخ جمع شده و سخن می گفته اند... این ها اولین اطلاعات صریح و دقیق ما از مذهب اهل کرخ و نفوذ تشیع در بغداد است. بعد از این در سال 334 با ورود دولت شیعی آل بویه به بغداد روبرو می شویم که تا حدود 110 سال بعد، عباسیان در زیر لوای اقتدار و قیمومت ایشان بسر می برده اند.
از این به بعد از تشیع کرخیان و حوادثی که بر مردمان این محل گذشته است، اخبار زیادی در تواریخ مسطور است که البته اغلب در تحت عنوان منازعات و اختلافات خونین و اسفباری است که میان حنبلیان بغداد و شیعیان کرخ اتفاق می افتاده است، و در آن اموال به غارت و خانه ها و دکاکین به آتش و جانها به دست باد فنا سپرده می شده است. مورخین سال های 361 و 363 و 380 و 381 و 384 و 389 و 391 و 406 و 408 و 417 و 422 و 437 و 444 و 445 و 449 و 450 و 479 و 480 و 482 و 486 را سال هایی می دانند که در آنها فتنه و منازعه و جنگ های ناشی از تعصبات کور مذهبی در میان مردم محلات سنی نشین بغداد و مردم کرخ بالا گرفته و مساکن و دکاکین و جان و مال مردمان کرخ طعمه حریق و قتل و غارت شده است.
در یکی از مهمترین این منازعات که در سال 443 هجری اتفاق افتاد به بهانه اینکه مردی هاشمی از اهل تسنن بقتل رسیده، بعد از اینکه خانواده او جسدش را برداشته و در محلات سنی نشین بغداد بگردش درآورده و مردمان را به انتقام جویی وی دعوت کردند، افراد زیادی از عوام مردم جمع شده و به سوی مشهد و مدفن امام موسی الکاظم و امام جواد علیهما السلام هجوم آورده ابتدا هر چه در آنجا بوده غارت کرده و بعد آن مشهد مقدس و نواحی مجاور و قبور بزرگانی که در آن مدفون بوده اند به آتش کشیدند، و روز بعد نیز کوشیدند که مدفن مطهر آن دو امام بزرگوار علیهما السلام را نبش کرده و اجساد شریف ایشان را که مزار مردمان کرخ و دیگر نقاط بیرون آورند. این حادثه چنان فجیع و شنیع بوده است که مورخ بزرگ اهل تسنن ابن اثیر در مورد آن می گوید: «جری من الامر الفظیع ما لم بجر فی الدنیا مثله». (10)
در ریشه یابی از این حوادث این جوزی صاحب «المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم» می گوید:
اکثریت این منازعات خونین بر اساس تحریکاتی بوده است که «قصاصون» بوجود می آورده اند. (11) قصاصون گروهی هستند که علاوه بر فقیه و مفتی و مدرس و خطیب و امام جمعه و جماعت، به کار تبلیغات مذهبی می پرداخته اند. این گروه ابتدا در عصر خلیفه دوم و به دستور او تکون یافته اند، و بعدها تا بدانجا رشد یافتند که در ایجاد ذهنیات یا حتی انحرافات فکری (12) و نیز در خلق حوادث اجتماعی تأثیرات بزرگ داشته اند. قصاصون چون وعاظ به کار موعظه مردم می پرداختند که در ضمن آن البته گاه معارف و عقاید نیز توضیح و تفسیر می شد. فرق وعاظ و قصاص این بود که وعاظ از علمای بزرگ بودند، و آنچه بیان می کردند مستند به کتاب و سنت و سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و بزرگان دین بوده. اما قصه خوانان اغلب دارای معلومات وافی و کافی نبوده و لذا از جعل و ساختن داستان ها و اخبار تاریخی یا احادیث، باکی نداشتند. اینها معمولاً از صدای گرم و فصاحت و بلاغت گفتار در پیشرفت کار خود بهره می گرفتند، و چون مستمعین ایشان عوام مردم بودند برای سرگرم کردن و جلب توجه آن ها تدابیر و حیله های گوناگون بکار می بردند. (13)
مجامع علمی و کتابخانه ها در کرخ
و آنچه دنیای اسلام به تشیع مدیونست بیش از آنست که بتوان در صفحاتی اندک از آن سخن گفت، علوم اوایل یعنی منطق و حکمت الهی و ریاضیات و حکمت طبیعی به همه انواع آن از یک سو و علوم دینی چون فقه و تفسیر و تاریخ و سیره و حدیث و کلام ولغت و ادب و... بخشی عظیم از موجودیت خود را وامدار جریانات تشیع در عالم اسلام هستند. البته اثبات این مدعی نیازمند یک بررسی گسترده و دقیق در جوانب مختلف علوم و تاریخ آن در عصر اسلامی می باشد، اما در این جا به اقتضای محدودیت موضوع بحث و ضیق وقت و امکانات یک مقاله، ناگزیر هستیم تنها به شناخت دانش و معرفت و محیط علمی بغداد و کرخ شیعی بپردازیم.
به خاطر دست یافتن به این هدف و شناخت محیط علمی کرخ و بغداد، لازمست که سیر دانش ها و سنت های علمی را در جوامع شیعی قبل از بغداد بشناسیم بنابراین به بررسی بسیار مختصر آن ها می پردازیم.
اولین جامعه علمی و نخستین گروه از دانشمندان شیعی در کوفه پدید آمده است. این پدیده از آن جا نشأت گرفته که اولین شهری که شیعیان بطور وسیع در آن سکونت گزیدند این شهر بود. بزرگترین متکلمان شیعه قرن دوم چون ابوجعفر محمد بن علی بن نعمان بجلی مشهور به مؤمن الطاق و ابو محمد هشام بن الحکم شیبانی و ابوالحکم هشام بن سالم جوالیقی و ابو الحسن علی بن میثم تمار در شهر کوفه پرورش یافته اند. (14)، باز در همین قرن فقها و محدثین قدر اولی چون زراره بن اعین و ایوب بن نوح بن دراج نخعی و حسن بن علی الوشا و حسن بن محبوب سراد بجلی و ابراهیم بن هاشم (15) و احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی و احمد بن محمد بن خالد برقی و احمدبن محمد مشهور به بن عقده (16) از کوفه برخاسته یا در این شهر زندگی می کرده اند. ابان بن تغلب جریری (17) زراره بن اعین و سلیمان بن خالد و عبدالله بن ابی یعفور در فن قرائت و تفسیر در همین دوران در این شهر شهره شدند.
در تاریخ و سیره و انساب ابان بن عثمان بجلی و لوط بن یحیی مشهور به ابو مِخنف و نصر بن مُزاحم مِنقری و ابراهیم بن محمد ثقفی (18) و هشام بن محمد بن سائب کلبی (19) مشهورترین علمای تاریخ و انساب عصر اول از کوفه برخاستند. ابو یوسف یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که اولین فیلسوف مسلمان نیز هست (20) و جابر بن حیان (21) بزرگترین و مشهورترین شیمی دان در تمام اعصار اسلامی نیز از این شهر برخاسته یا در آن سکونت داشته اند.
بدین ترتیب اولین مراحل رشد تشیع و علوم و فرهنگ و معارف شیعی در شهر کوفه بود، و به احتمال قوی اولین شهری که تحت نفوذ تشیع برخاسته از کوفه قرار گرفت قم بوده است، و دانشمندان و مجامع علمی که بعدها در قم کثرت و گسترش یافتند بسیار وامدار کوفه اند.
شهرهایی که بعد از این مرحله تحت تأثیر تشیع دوازده امامی واقع شدند اولاً شهر ری و بعد از آن شهر بغداد بود. در میان دانشمندانی که در امهات کب رجال قدیم نام و نشان دارند از نظر شماره بیشترین تعداد را مخصوص دانشمندان کوفی می بینیم، بصریان کمتر از 1/6 کوفیان و دانشمندان اهل قم در حدود 1/4 و بالاخره دانشمندان شیعی بغداد 1/12 کوفیان می باشند (22) در این گونه مصادر با عبارت «اصله من الکوفه و سکن بغداد» (23) و «کوفی نشأ ببغداد» (24) و «کوفی الاصل» (25) و «سکن بغداد» (26) و «کوفی صیرفی انتقل الی قم و سکنها» (27) و «انه اول من نشر حدیث الکوفیین بقم» (28) و «کوفی مات بقم» (29) و «کوفی ساکن الری» (30) و نظایر آن (31) بسیار برخورد می کنیم. بنابراین بغداد و کرخ در تکون محیط علمی خویش، در مرحله اول مدیون کوفه و در مراحل بعد قم و ری بوده است؛ چنانکه صدوق و ابن قولویه از قم و کلینی از ری و هشام بن حکم و کندی و باحتمالی جابر بن حیان از کوفه به بغداد رفته اند.
عامل بسیار مهم دیگری که می توانست برای جامعه شیعی بغداد محیط آماده ای برای رشد دانش و فرهنگ ایجاد کند، حضور دراز مدت نواب چهارگانه امام دوازدهم علیه السلام در این شهر می باشد.
نواب چهارگانه به ترتیب زیر به مقام منیع نیابت خاصه رسیده اند:
1- ابو عمر و عثمان بن سعید عمری.
2- ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری فرزند نایب قبل.
3- ابو القاسم حسین بن روح بن ابی بحر نوبختی.
4- ابو الحسین علی بن محمد سمری. (32)
سکونت این چهار تن نایبان خاص در بغداد اولاً به رشد تشیع و زیاد شدن تعداد شیعیان بغداد و کرخ کمک می کرده است، و ثانیاً بخاطر ایجاد ارتباط علمی میان امام غایب علیه الصلوه و السلام و مردم به تعالی جنبه علمی شیعیان کمک می کرده است، و ثالثاً مرکزیتی که با توطن دهها ساله اینان در بغداد برای شیعه بوجود می آورد باعث جلب و جذب دانشمندان طراز اول شیعه از سایر نقاط به بغداد شده و خود عاملی دیگر برای تکامل فرهنگ و معارف شیعی در این شهر شده است. همچنین حضور کلینی (33) و
صدوق (34) و ابن قولویه (35) در دوره غیبت صغری یا اندکی پس از آن در بغداد نشانه قدرت و وسعت جامعه شیعی و اعتبار و نیرومندی سنت علمی شیعی در این شهر می باشد، بهمین جهت هنگامی که صدوق ببغداد رفت، و بر مسند نقل حدیث نشست چنانکه طوسی و نجاشی گفته اند: «سمع منه شیوخ الطائفه» (36) همه شیوخ و بزرگان شیعه از او استماع حدیث کردند که این سخن نشان می دهد جامعه علمی شیعه در بغداد آن روز، چقدر قوت و اعتبار داشته است که می توانسته جمعیت عظیمی از دانشمندان و شیوخ شیعه را در خود جای دهد.
در همین دوران عوامل قابل ملاحظه دیگری نیز وجود داشته که می توانسته در رشد جامعه شیعی بطور عموم و قوت و وسعت فرهنگ و دانش و معارف آن مؤثر باشد این عوامل عبارتند از:
1- نفوذ تشیع بشکل عام در دستگاه حکومتی عباسیان به انحاء گوناگون که نمونه بسیار بارز آن خاندان نوبختی هستند که افراد متعددی از آن به مقامات مختلف دولتی پا نهاده اند. یکی از محققان می نویسد:
« فرقه امامیه در آن دوره یعنی ایام غیبت صغری که از آل نوبخت مردمانی... مثل ابوالحسن علی بن عباس (324 تا 244) و ابو القاسم حسین بن روح (متوفی سال 326) در بغداد صاحب ریاست و قدرت بوده اند، در تحت توجه و هدایت ابوسهل اسماعیل بن علی (نوبختی) بغزت و شوکت بسیار زیست می کرده اند.» (37)
2- نایل شدن خاندان آل فرات به مقام وزارت دولت عباسی در دوره های متعدد که بخاطر اهمیت زیاد آن می تواند عاملی جدا به حساب بیاید، بویژه که این خاندان در تقویت و تأیید و پشتیبانی از تشیع بسیار کوشیده و در بذل و بخشش و حمایت از دانشمندان بسیار گشاده دست بوده اند. (38)
با فاصله اندکی از غیبت صغری در بغداد اولین عصر مرجعیت شیعی و حوزه علمیه، بمفهومی نزدیک به آنچه امروز هست، پدید آمد، و بنیان گذار آن شیخ بزرگوار محمد بن محمد بن نُعمان مشهور به مفید است. پدر شیخ از اهل واسط و در آنجا معلم بوده است، و بعدها به عُکبرا، ده فرسخی بغداد منتقل شده و شیخ در آنجا بدنیا آمده است (11 ذی قعده سال 336 یا 338). احتمال می رود که اولین مرحله های تعلیمی شیخ در محضر پدرش بوده باشد. او و خانواده اش در نوجوانی شیخ به بغداد کوچ کرده اند. در بغداد بگفته یکی از محققان معاصر، نخستین درس های خویش را از یک استاد معتزلی موسوم به ابوعبدالله بصری و معروف به جُعل گرفته است. (39) بعد از آن به درس یک متکلم بزرگ شیعی روی آورد که بنام ابوالجَیش مشهور می باشد، و شاگرد ابوسهل نوبختی است. نجاشی معتقد است که ابوالجیش اولین استاد مفید می باشد (40) طوسی در مورد این دانشمند می نویسد:
«مظفر بن محمد خراسانی مُکنی به ابوالجیش یکی از متکلمان می باشد. او کتاب هایی در مورد امامت دارد، و از علم حدیث آگاه می باشد. او یکی از شاگردان ابوسهل نوبختی بوده.. و استاد ما ابو عبدالله رحمه الله در نزد او درس می خوانده و از او اخذ حدیث نموده است.» (41)
استادان دیگر شیخ مفید عبارتند از:
ابو الحسن علی بن عبدالله بن وصیف الناشی ء الاصغر. (42)
ابوالقاسم علی بن محمد رفاء که تاکنون برای ما ناشناخته مانده است. (43)
ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمی شاگرد بزرگ و نام آور کلینی و ابن عُقده که علامه حلی در مورد او می گوید:
«کل ما یوصف به الناس من جمیل وثقه و فقه و فوقه». (44)
ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی محدث عظیم القدر شیعه و صاحب کتاب من لا یحضره الفقیه از کتب اربعه، محققان قریب پنجاه و پنج تن دیگر از اساتید و مشایخ حدیثی مفید را بشماره کرده اند. (45) مفید در علم حدیث و تاریخ و فقه و اصول و کلام و مناظره سرآمد اهل عصر خویش بوده و یکی از فضایل فراوانی که دوست و دشمن در مورد او اقرار دارند قدرت مناظره و جدل و حاضر جوابی ایشان است.
اگر نفوذ تأثیر حکومت های شیعی آن زمان را نیز بر تأثیرات شیخ و اساتید و شاگردان او اضافه کنیم به درستی سخن ابن کثیر مورخ شامی پی می بریم که می گوید در این عصر اکثریت مردم به تشیع تمایل داشته اند. (46)
شیخ مجالس درس خود را در مسجدش در گذرگاه درب الریاح واقع در محله کرخ یا در خانه اش در همین محله برپا می کرد. این مجالس پذیرای همه اهل دانش و طالبان علم بود. تا آنجا که اطلاع داریم اولین حوزه های علمیه منظم در محله کرخ بدست شیخ مفید بنیاد شده است. اعتبار اجتماعی شیخ تا بدانجا بود که امیر عضد الدوله دیلمی در منزل او بدیدن رفته یا در مجالس بحث وی شرکت می کرد. (47) و شاید بهمین علت بود که وقتی فرزندان شریف ابو احمد حسین به موسی موسوی آماده تحصیل علوم گردیدند بوسیله مادر بزرگوارشان به مسجد شیخ در کرخ آورده شده و بدست مبارک ایشان سپرده شدند. داستانی بسیار جالب در این جا اتفاق افتاده است که در آن قداست و تقوی و بزرگواری شیخ دیده می شود. این داستان در شرح ابن ابی الحدید آمده و بسیار مشهور است. (48)
با وفات شیخ مفید رضوان الله علیه شریف مرتضی علم الهدی زعامت حوزه علمیه و مرجعیت جامعه شیعی را عهده دار شده است. این مرتبت همان چیزی است که استاد ایشان شیخ مفید (ره) نیز دارا بوده است. اما در نوشته های بزرگان معاصر شریف مرتضی و بعد از او مراتب اجتماعی والاتری از برای ایشان مشاهده می کنیم.
ابو منصور ثعالبی (429 هـ) می نویسد:
«و قد انتهت الریاسه الیوم ببغداد الی المترضی فی المجد و الشرف و العلم و الادب و الفضل و الکرم» (49): امروز ریاست مجد و شرافت و علم و ادب و فضل و کرم در بغداد به شریف مرتضی اختصاص یافته است.
ابن بسام اندلسی در کتاب خودش «الذخیره» می گوید:
«کان هذا الشریف امام ائمه العراق بین الاختلاف و الاتفاق، الیه فزع علمائها و عنه اخذ عظمائها، صاحب مدارسها و جماع شاردها و آنسها، ممن سارت اخباره و عرفت له اشعارها» (50): این شریف، پیشوای پیشوایان عراق در هنگامه اختلاف آنان و در وقت اتفاق ایشان بود. علمای عراق بدو پناه می بردند، و بزرگان آن سامان از او اخذ علم می کردند... اخبار وی همه جا را پر کرده و اشعار او همه جا شناخته شده بود.
ابن خلکان می نویسد: « کان اماماً فی علم الکلام و الادب و الشعر» (51): شریف مرتضی امام در علم کلام و ادب و شعر بود.
بنابراین ما، در شریف مرتضی (ره) با پیشوایی و زعامت عامه روبرو هستیم، و او علاوه بر مرجعیت و زعامت شیعه نوعی اعتبار عام دارا بوده است. اعتبار عام علم الهدی مستند به چند بعد مختلف در شخصیت اوست.
اولاً: او در تمام علوم اعم از کلام و جدل و اصول و فقه و تفسیر و حدیث و ادب و شعر و لغت پیشوایی کم بدیل و صاحب آراء و انظار نو بوده است. (52)
ثانیاً: او شاعری است بسیار توانا و نثرنویس و ادیبی است بسیار قدرتمند (53) و با توجه به اینکه شعر و شاعری و ادب تأثیری فراوان در جان و روان عرب زبانان داشته این عامل خود بعد عظیمی از جاذبیت شریف را بوجود می آورده است.
ثالثاً مناصب اجتماعی نقابت علویان و امارت حج و ریاست دیوان مظالم و قضاء قضاوت که او دارا بوده و رتق و فتقی که بدین جهت در امور اجتماعی و احوالات مردمان داشته عامل دیگری است برای افزایش اعتبار و شخصیت اجتماعی ایشان.
رابعاً: فراوانی داشته ها و مالیه دنیاوی شریف (54) بویژه با کرم و جود و سخاوتی که در خاندان و شخص او شناخته شده می توانسته عاملی بزرگ برای جلب توجه طبقات مختلف به ایشان و تشیع باشد.
اینها همه می توانستند عواملی باشند که بر وسعت و انتشار علم و دانش و فرهنگ اسلامی و شیعی کمک کنند. لذا می بینیم در عصر شیخ مفید (ره) درس و بحث ها در مسجد ایشان در کرخ انجام می شده است، اما در عصر مورد بحث ما یعنی مرتضی و رضی معارف عمومیت و وسعت بیشتری پیدا کرده تا آنجا که سید مرتضی و سید رضی هر کدام دارالعلمی برای تحقیق و مطالعه و تدریس و تدرس طالبان علم بنا بنوده ابند، و مجالس درس ایشان با وجود علماء و فقهاء و ادباء از همه طوایف اسلام آراسته می شد، و از انصار به تلمذکنندگان شیعی در آمده است.
پدر شریف مرتضی یعنی شریف ابو احمد خانه ای در باب المُحول داشته که دو فرزندش نیز در ابتدا در آنجا سکونت داشته اند. اما شریف مرتضی بعد از رشد و کمال علاوه بر خانه پدری سه خانه دیگر ساخته که به ترتیب در کنار نهر صراه و در گذر درب الجمیل کرخ و در کنار دجله بوده است. خانه اول در حوادث و فتنه های حنبلیان متعصب شاید در سال 422 تخریب و سوزانیده شده و سید بعد از آن به خانه دیگرش که در کرخ واقع بود نقل کرده است. این خانه همان است که جلال الدوله فرزند بهاء الدوله پادشاه دیلمی دوبار بدان پناهنده گردید. تمام این خانه ها طبق آنچه محققان نوشته اند محل ضیافت واردان و پناهگان بی پناهان و محل درس و بحث و دارای کتابخانه های نفیسی بوده است. (55)
یکی از همین خانه ها بصورت دارالعلم درآمد که چیزی شبیه مراکز تحقیق وابسته به دانشگاه های امروز است که محققان در آن به مطالعه و آزمایش و تحقیق می پردازند، و البته در دارالعلم آن روز علاوه بر این کارها درس و بحث نیز وجود داشته است. (56)
اضافه بر این شریف مرتضی برای شاگردان خویش حقوق ماهیانه ای نیز قرار داده بود که بتوانند به راحتی به درس و مطالعه و تحقیق مشغول باشند، و دغدغه خاطر معیشت آنها را از کار باز ندارد. (57) از کارهای دیگری که از شریف مرتضی در تأیید و ترویج علم و دانش و تشویق به علم اندوزی نقل شده اولاً وقف یک قریه از املاک اوست برای تهیه کاغذ دانشمندان و ثانیاً تأسیس کتابخانه ای بزرگ با تعداد بسیار زیادی کتاب، بوده است. (58)
شریف رضی رضوان الله علیه نیز در بسیاری از جهات که گفته شد با برادر بزرگوارش همدوش بود. او نیز یک مرکز علمی بنام دارالعلم بنا نهاده و در آن همه مایحتاج طالبان علم را فراهم آورده بود. (59)
بدین ترتیب با شیخ مفید جامعه علمی و بحث و درس و تحقیق در کرخ شیعی بنیاد گرفت، و با سید مرتضی و سید رضی و ترویج های فراوان آن ها، معارف و دانش ها در کرخ رشد و کمال یافته و تعداد طالبان علم رو بفزونی نهاد. چنانچه در عصر بعد یعنی عصر زعامت شیخ طوسی، شیعه کرخ صاحب بزرگترین منصب علمی بغداد و جهان اسلام بود، و کرسی رسمی تدریس بعهده شیخ بزرگوار محمد بن حسن طوسی قرار داشت، و تعداد متنابهی از شاگردان از طوایف مختلف اسلام در درس او بوده اند.
مورخین می گویند:
«بیش از سیصد دانشمند از مکتب شیخ به درجه عالیه اجتهاد نایل آمدند. البته اینها تنها از شاگردان شیعی شیخ بوده اند. زیرا شاگردان او از عامه بیش از حد احصاء هستند». (60)
علاوه بر رنج و زحمتی که شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی در راه ترویج علم و دانش در کرخ و بغداد کشیده اند، و بذل و عطائی که در این باب کرده اند، صاحبان مقامات و مناصب دولتی شیعه نیز تأثیراتی داشته اند. از جمله شاپور بن اردشیر وزیر دانش دوست بهاء الدوله و شرف الدوله دیلمی است که کتابخانه ای بی نظیر با بیش از ده هزار کتب بسیار نفیس بخط صاحبان تألیفات تأسیس کرده (381 هـ) بود که سالیان دراز مورد استفاده دانشمندان بوده است. (61)
در پایان این مقال باید دو مطلب بسیار مهم و لازم را به اشارت کوتاهی یادآور شویم.
اول: اینکه رشد و کمال و حتی موجودیت دانش و علم و تحقیق و کتاب در کرخ تا سال 448 و یا 449 ادامه یافت، اما در این سال ها با ورود طغرل اولین پادشاه سلجوقی و لشکریان او، آتش تعصب کور ترکان سلجوقی و حنبلیان بغداد همه چیز را نابود ساخت. کرسی رسمی تدریس شیخ و کتابخانه بسیار مهم شخص او و کتابخانه عظیم شاپور همه نابود شدند، و مال و جان مردم بباد فنا داده شد، و از همه مهمتر بساط عظیم و گسترده علم و دانش با هجرت شیخ از بغداد ریشه کن گردید. (62)
دوم: این که قرن چهارم و پنجم یعنی قرونی که سید رضی در آن زیسته است عصر اوج علم و معرفت و ابداع و تجربه و تحقیق در عالم اسلام است. در این دو قرن به کلیه علوم و حتی علوم طبیعی و جهان شناسی توجه زیاد شده است، و افرادی نظیر ابو نصر فارابی و ابوالحسن مسعودی و یحیی بن عَدی و ابوالفرج اصفهانی و ابو الحسن عامری و ابوریحان بیرونی و شیخ الرئیس ابن سینا و ابو سلیمان منطقی سجستانی و ابن هیثم و علی بن عیسی و عمر خیام و ناصر خسرو و غزالی و بهمنیار و... ظهور کرده اند. اما در قرون بعد دیگر با چنین کسانی در این سطح از دانش و ابداع و این اندازه از کثرت تعداد برخورد نمی کنیم. محققان در جواب چرایی این مطلب، می گویند:
« اگر با دقت به تاریخ اسلام نظر افکنیم خواهیم دید که معمولاً در دروان استیلا و قدرت خلفای... اموی و عباسی، زمینه آنقدر برای ترویج علوم آماده نبوده است تا در دورانی که قدرت مرکزی خلافت رو بضعف نهاده و عناصر شیعه زمام امور سیاسی و اجتماعی را در مناطق مختلف دارالاسلام بدست گرفته اند». (63)
پینوشتها:
1- ابن الندیم: الفهرست / 223، چ تهران و نیز مراجعه کنید به رجال نجاشی و رجال طوسی و رجال برقی و معالم العلماء معجم رجال الحدیث 74/19 - 271.
2- هشام به تجارت اشتغال داشته و بعد از انتقال به بغداد مرکز کار خود را در کرخ قرار داده و در کنار قصر وضاح یعنی حاشیه کرخ سکونت کرده است. نگاه کنید به معجم رجال الحدیث 274/19.
3- تاریخ فخری، ترجمعه وحید گلپایگانی / 269 و نیز نگاه کنید به: تجارب السلف /140.
4- تاریخ یعقوبی 154/3 چ نجف.
5- البلدان 72، چ نجف.
6- نگاه کنید به عنوان نمونه به ماده قم ار معجم البلدان 398/4 - 397.
7- ابن اثیر 352/5 و طبری 463/9 - 462.
8- البلدان 14/، سربازان دولت عباسی در بعضی از ادوار از ترکان بوده اند.
9- مثل یحیی بن زید که به خراسان رفت، و یحیی بن عبدالله بن حسن که به دیلم پناهنده گشت مراجعه کنید به مقاتل الطالبیین.
10- ابن جوزی: المنتظم، حوادث سال 314 و معجم البلدان 362/1.
11- الکامل 59/8، چ دار الکتاب العربی، این جریان طبق آنچه قبلاً اشاره شد از کرخ و حوادث آن ناشی بوده است.
12- مراجعه کنید به همان کتاب ج88/7.
13- مراجعه کنید به تهذیب تاریخ دمشق الکبیر 410/3، چ افست.
14- مراجعه کنید به علی اضغر فقیهی: آل بویه و اوضاع زمان ایشان / 25-522، چ 1357 که توصیفی نسبتاً کافی از قصاصون آورده است.
15- تفضیل احوالات اینان را در «خاندان نوبختی» نوشته عباس آشتیانی ببینید. صفحات 77 تا 81 چ 1311 شمسی.
16- اصله من الکوفه فانتقل الی قم و اصحابنا یقولون انه اول من نشر حدیث الکوفیین بقم رجوع کنید به: الفهرست شیخ طوسی /19، چ دانشگاه مشهد.
17- احوالات این بزرگان را در فهرست شیخ و رجال نجاشی و کشی و قاموس الرجال و معجم رجال الحدیث ببینید.
18- الفهرست طوسی / 7-5 و الفهرست نجاشی / 7 تا 9.
19- نجاشی / 133 و 138.
20- احوالات این بزرگان به ترتیب در الفهرست طوسی صفحات / 7 تا 9 و 260 تا 262، 347 تا 348 و 16 تا 18، چ دانشگاه مشهد.
21- و هو من اهل الکوفه قدم بغداد (تاریخ بغداد 45/14) و نیز در احوالات او مراجعه کنید به ریحانه الادب 76/5 - 74.
22- خاندان کندی در کوفه سکونت داشته اند، و به احتمال قوی وی در سال 185 هـ در همین شهر تولد یافته است. او بعد از تحصیلات به بغداد رفته و به دربار مأمون پیوسته است تشیع او احتمالی می باشد.
مراجعه کنید به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی دکتر صفا 165/1 - 162 چ سوم و تاریخ فلسفه در اسلام میرمحمد شریف/ 613 -593 و نیز سه حکیم مسلمان دکتر سید حسین نصر/ 19-13 و فلاسفه الشیعه عبد الله نعمه/ 594-592، چ بیروت.
23- در احوالات جابر نگاه کنید به الدکتور زکی نجیب محمود: جابر ابن حیان، چ 1961 مصر و الفهرست این الندیم 420- 423/4، چ تهران.
24- این تطبیق و تخمین بر اساس فهرست شیخ طوسی که دارای فهارس فنی می باشد انجام شده اشت، و نیز مراجعه کنید به رجال النجاشی صفحات مختلف.
25- طوسی: الفهرست /20.
26- نجاشی / 156.
27- نجاشی /186.
28- همان کتاب /178.
29- همان کتاب /178.
30- طوسی همان /166.
31- نجاشی /264.
32- امام عسکری علیه السلام در مورد ایشان فرمود: « هذا ابو عمرو الثقه الامین ثقه الماضی و ثقتی فی المحیا و الممات فما قاله فعنی یقوله و ما ادی الیکم فعنی یودیه » طوسی: کتاب الغیبه /215، چ نجف 1385 مکتبه الصادق.
33- طوسی /57 و نیز نگاه کنید به نجاشی /25.
34- کلینی در سال 327 ببغداد رفته و بار دیگر در سال 355، (رجوع کنید به اندیشه های کلامی شیخ مفید/ 17، و طوسی 304 و نجاشی /303).
35-صدوق یکبار در سال 352 ببغداد رفته و بار دیگر در سال 355، (رجوع کنید به اندیشه های کلامی شیخ مفید/ 17، و طوسی 304 و نجاشی/303).
36- ابن قولویه جعفر بن محمد بن جعفر در سال 337 به بغداد رفته و در سال 368 در همانجا فوت کرده و در جوار امام کاظم علیه السلام مدفون گشته است.
(رجوع کنید به الاستبصار 307/4 پاورقی سید حسن موسوی خراسان بنقل از الخرائج و الجرائح راوندی).
37- طوسی / 304 و نجاشی / 303.
38- عباس اقبال: خاندان نوبختی /97، چ اول 1311.
39- در احوالات این خاندان مراجعه کنید به دائره المعارف الاسلامیه 1 /251 - 249، ترجمعه عربی در ماده ابن الفرات، و نیز دانشنامه ایران و اسلام 5/ 579 - 757.
40- مقدمه تهذیب الاحکام / 7 از سید حسن موسوی خراسان.
41- الرجال / 155.
42- طوسی، /331.
43- خاندان نوبختی / 105 و طوسی / 233 و نجاشی / 208.
44- استادی علی بن محمد رفاء نسبت به مفید در کتاب معالم العلماء ابن شهر آشوب / 101 چ عباس اقبال آمده است.
45- بنا به نقل الایضاح محمد علم الهدی / 78 در پاورقی فهرست شیخ چ 1 شبرنگر.
46- الفهرست / 226 چ تهران رضا تجدد.
47- البدایه و النهایه 12 / 15 و نیز نگاه کنید به مفاخر اسلام 3/ 240.
48- اندیشه های کلامی / 18 و آل بویه و اوضاع زمان ایشان / 306.
49- ابن ابی الحدید، 1/ 41 و ریحانه الادب 4/ 185 و فواید الرضویه / 285.
50- تتمه الیتیمه 1/ 53، چ تهران بنقل از مقدمه طیف الخیال سید مرتضی.
51- ابن خلکان: وفیات الاعیان 3/ 314 - 313. چ احسان عباس.
52- همان / 313.
53- یاقوت حموی: معجم الادبا 13/ 147 و فواید الرضویه / 284.
54- دیوان شعر سید مرتضی در سه جلد در مصر بطبع رسیده و نیز از ایشان دو کتاب ارزشمند ادبی غرر الفواید و در القلائد و طیف الخیال در مصر تحقیق و چاپ شده است.
55- مراجعه کنید به فوائد الرضویه 1 /284. و مفاخر اسلام 3/ 290.
56- نگاه کنید به مقدمه طیف الخیال / 18، چ مصر.
57- الشریف الرضی، دکتر محمد عبد الغنی، حسن / 18، چ مصر.
58- روضات الجنات 4/ 296.
59- روضات الجنات 4/ 297 و عمده الطالب / 206 و مقابس الانوار / 8.
60- عمده الطالب / 210- 209 و الشریف الرضی / 18.
61- روضات الجنات 6 / 219 و مفاخر اسلام 3/ 383.
62- ابن اثیر 7 /324 و 8 / 88، چ دار الکتاب العربی و البدایه و النهایه 12 / 19.
63- ابن کثیر 12 / 97 و ابن اثیر 8 / 81، چ دار الکتاب.
/ج