شیعه در عصر شریف رضی (1)

مقصود از این مقاله یک مرور کلی و اجمالی بر وضع مردم عادی شیعه در قرن های چهارم و پنجم است که طبعاً قسمتی از آن درباره روابط پیروان تسنن و تشیع در آن دو قرن خواهد بود و بسیاری از مطالب، با شهر بغداد مولد و موطن
شنبه، 26 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شیعه در عصر شریف رضی (1)
شیعه در عصر شریف رضی (1)

 

نویسنده: استاد علی اصغر فقیهی




 
(مقصود از این مقاله یک مرور کلی و اجمالی بر وضع مردم عادی شیعه در قرن های چهارم و پنجم است که طبعاً قسمتی از آن درباره روابط پیروان تسنن و تشیع در آن دو قرن خواهد بود و بسیاری از مطالب، با شهر بغداد مولد و موطن شریف رضی و بزرگترین شهرهای اسلام و مهمترین مرکز تمدن اسلامی در آن عصر ارتباط خواهد داشت).

یک نظر کلی

دو قرن چهارم و پنجم، حقاً باید از درخشانترین قرنها در تاریخ تشیع به حساب آید، این دو قرن از بسیاری جهات با قرنهای قبل و بعد از خود، تفاوت دارد. صدها تن از علمای بزرگ در آن به وجود آمدند که نظائر بسیاری از آنان در قرن های دیگر، کمتر می توان یافت، (1) کسانی همچون شیخ کلینی و شیخ صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی و شریف مرتضی و شریف رضی در آن عصر می زیستند؛ کتب اربعه و صدها کتاب دیگر از امهات کتب شیعه و از همه مهمتر کتاب شریف نهج البلاغه در آن زمان تدوین یافت، علمای شیعه فرصت پیدا کردند تا درباره اثبات حقانیت اعتقادات خود با مخالفان، به بحث و مناظره بپردازند و فقه خود و مبانی استوار و غیر قابل انکار آن را به دیگر فرقه ها ارائه کنند و کتاب هایی همانند انتصار شریف مرتضی و خلاف شیخ طوسی تألیف شد، (2) فشارها و محدودیت هایی که بر شیعه وارد می آمد به نسبت زیادی تعدیل یافت، پیروان تشیع توانستند شعارهای خود را آزادانه برپا دارند. چند حکومت شیعی مذهب در اطراف سرزمین های اسلامی تشکیل یافت، در شام (3)، فشارها و محدودیت های که بر شیعه وارد می آمد به نسبت زیادی تعدیل یافت، پیروان تشیع توانستند شعارهای خود را آزادانه برپا دارند. چند حکومت شیعی در اطراف سرزمین های اسلامی تشکیل یافت، در شام (4)، آل حمدان در عراق و قسمت مهمی از ایران، آل بویه، در مصر و قسمتی دیگر از شمال آفریقا، فاطمی ها، و در نواحی دیگری نیز امرای شیعی مذهب دیگری فرمان راندند، از جمله در گیلان و مازندران سادات حسینی؛ در شمال عراق حکام بنی عقیل و آل مزید که اغلب در فرمان آل بویه بوده اند.
در هر حال، آنچه در این مقال مورد نظر است، یک مرور اجمالی بر وضع شیعه در آن عصر می باشد، عصری که آثار گرانقدری مانند نهج البلاغه و کافی و من لایحضره الفقیه و تهذیب و استبصار در آن به وجود آمد.
در آغاز سخن مناسب به نظر می رسد که نخست به وضع شیعه پیش از قرن چهارم مختصر اشاره ای بشود، تا تحولی که در قرن چهارم در وضع شیعه پدیدار گشت، بهتر معلوم گردد. درباره مصائبی که از طرف حکام جور بر پیروان تشیع وارد آمد و خونهای به ناحقی که از این بابت ریخته شد و کسانی از سادات علوی که در راه اظهار عقاید خود، شکنجه شدند یا به شهادت رسیدند، در کتب تاریخ به تفضیل ذکر شده و مخصوصاً درباره قیامها و مجاهدات سادات علوی در عموم آثار مربوط به تاریخ اسلام بالاخص در کتاب مقاتل الطالبیین ابو الفرج اصفهانی مشروحاً بیان گردیده است، در اینجا به تناسب مورد به ذکر خلاصه ای از نامه مفصل ابوبکر خوارزمی نویسنده معروف قرن چهارم که به جمعی از شیعه شهر نیشابور که مورد ستم محمد بن ابراهیم والی آن شهر (ظ، از طرف امرای سامانی) نوشته است مبادرت می شود، خوارزمی در آن نامه به شمه ای از مصائبی که از نخست بر اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و پیروانش وارد آمده اشاره کرده و گفته است:
.... وقتی ما، در فرائض و سنن پیروان امامان خود می باشیم، پس شایسته است که در رنج و محنت هم، از ایشان پیروی کنیم.
آن گاه خوارزمی پس از ذکر مصیبتی که به امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا علیه السلام وارد آمد، می گوید: امام حسن علیه السلام مسموم شد، برادرش حسین علیه السلام آشکارا به شهادت رسید، زید بن علی در کناسه (محله ای در کوفه) به دار آویخته شد، موسی بن جعفر علیه السلام در زندان از جهان رفت و علی بن موسی علیه السلام به دست مأمون مسموم گردید.
.... برای شما همین مطلب کافی است که در جهان اسلام، شهری نیست جز اینکه شهیدی از آل ابیطالب در آن مدفون است که در قتلشان امویان و عباسیان شرکت داشته اند.
حمیت دینی، آنان را به سوی مرگ کشانید، زندگی در ذلت و سرافکندگی را زشت دانستند و با عزّت و سربلندی مردند،جامی از شربت مرگ را ننوشیدند جز اینکه شیعیان و دوستارانشان نیز آن شربت را نوشیدند...بنی امیه از خدا نمی ترسیدند و حشمت مردم را نگاه نمی داشتند؛ بندگان خدا را برده خود کرده بودند و مال خدا را در دست های خود می گردانیدند، خانه کعبه را ویران می ساختند و صحابه پیامبر را به بردگی خود می کشانیدند... معاویه، حجر بن عدی کندی و عمرو بن حمق خزاعی را پس از قسمهای های مؤکد و پیمانهای استوار به قتل رسانید و زیاد بن سمیه هزاران تن از شیعیان کوفه و بصره را در زندان کشت.
خوارزمی، پس از اشاره به واقعه کربلا و ستمگریهای عبید الله زیاد و حجاج بن یوسف و ظلمی که از آل عباس بر اولاد علی علیه السلام وارد آمد می گوید:
امامی از امامان هدایت، از جهان می رود، کسی به تشییع جنازه او نمی رود و مقبره او گچ کاری و تعمیر نمی شود، اما وقتی دلقک یا مسخره ای می میرد، عدول دارالقضأ و قضات، جنازه او را تشییع می کنند و مجلس عزای او را فرماندهان و والیان آباد می سازند، دهریان و سوفسطاییان در میان ایشان ایمن و سالم زیست می کنند اما هر کس که او را شیعه بدانند، می کشند، و هر که نام علی بر فرزندش بگذارد، خونش را می ریزند... شاعران قریش در زمان جاهلیت (یعنی شاعرانی که اسلام نیاورده بودند) اشعار در هجو امیرالمؤمنین علیه السلام و معاوضه با اشعار مسلمانان سرودند، آن اشعار را ضبط کردند و اخبار آن گونه شاعران را تدوین نمودند، راویان شعر از قبیل واقدی و وهب بن متبه و کلبی و شرقی بن قطامی و میثم بن عدی و دأب الکنانی، آن گونه شعرها را روایت کردند، اما یکی از شاعران شیعه را مناقب وصی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بلکه درباره معجزات پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم سخن می گوید، زبانش را می برند و دیوانش را پاره پاره می کنند، همانگونه که با عبدالله بن عمار برقی رفتار شد و همانطور که قبر منصور بن زبرقان نمری نبش گردید... تا بدان حد که هارون پسر خیزران، (هارون الرشید) و متوکل، جز به کسی که به آل ابوطالب ناسزا گوید و با یاری نواصب برخیزد، مال و بخشش عطا نمی کردند. عمار یاسر در هنگام جنگ صفین گفته است: اگر این گروه (یاران معاویه) ما را بزنند تا نخلستانهای هجر (ناحیه ای در بحرین) برانند باز هم می دانیم که بر حقیم و آنها هم بر باطلند.
بنابراین، اگر مصیبت و رنجی به ما رسد، این چیزی است که ما به آن عادت داریم و اگر دولتی برای ما بازگردد. این چیزی است که به راستی انتظار آن را داشته و داریم، هنگام محنت باید شکیبا بود و هنگام نعمت سپاسگزار. در مدت هزار ماه (یعنی مدت خلافت بنی امیه) در منبرها به امیرالمؤمنین علیه السلام ناسزا گفتند، اما ما در وصی بودن او دچار شکست و تردید نشدیم و در مدت ده و اندی سال، پیامبری محمد صلی الله علیه و آله و سلم را دروغ شمردند، اما ما (یعنی مسمانان واقعی) در امر نبوت، او را متهم نساختیم...
علویان را از یک وعده خوراک منع می کنند در حالی که خراج مصر و اهواز و صدقات حرمین شریفین و حجاز به مصرف خنیاگران می رسد، اموال خالص و پاکیزه خراج به دلقکها و مهمانی های مربوط به ختنه اطفال و به سگ بازان و بوزینه داران و... منحصر شده است.
رحمت خدا بر شما باد، بدانید بنی امیه که در قرآن شجره ملعونه و پیروان طاغوت نامیده شده اند، برای از میان بردن فضایل وصی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم کوشش کردند و کسانی را اجیر نمودند تا با جعل حدیث به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم دروغ ببندند لیکن نتوانستند حتی یک حدیث از احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را از بیان ببرند یا آیه ای از کتاب خدا را تحریف نمایند...
چه بگویم درباره، قومی که تربت حسین علیه السلام را به گاو آهن، شخم زدند و زائران آن حضرت را نفی بلد کردند...
خوارزمی آن گاه به ذکر عیوب و رسوایی های و کارهای زشت خلفای عباسی پرداخته و بعد از آن ستمگریها و قبایح اعمال بنی امیه را نوشته و در دنبال آن گفته است که این معایب (یعنی بنی امیه) با همه عظمت و کثرت آن و با زشتی و شنعتی که دارد، در جنب معایب بنی عباس، کوچک و اندک است، سپس گوید:
پس اگر تشیع در خراسان کساد شد، در حجاز و حرمین شریفین و شام و عراقین و جزیره (5) و دو شهر مرزی (6) و بلادالجبل، رواج یافت و اگر وزیری یا امیری بر ما ستم کرد بر امیری که عزل شدنی نیست و بر قاضی ای که همواره از روی عدل حکم می راند و بر داوری که رشوه نمی پذیرد و سند مطالبه نمی کند و شاهد نمی طلبد توکل می کنیم و او را «تعالی شانه» می ستاییم که زادگاه ما را پاک را اصل ما را پاکیزه قرار داد و از او درخواست می کنیم ما را به خود وانگذارد و به مقتضای اعمالمان، به حساب ما نرسد و اینکه ما را از...
خوارزمی در اینجا، عیوبی را برای بسیاری از فرقه ها ذکر کرده و دور بودن از آن عیوب را از خداوند طلب کرده است... (7)

مراکز شیعه

در آن زمانها که اکثر مردم سرزمین های اسلامی پیرو یکی از مذاهب تسنن بوده فرمانرویان نیز عموماً سنی مذهب بوده اند، پیروان مذهب تشیع به طور پراکنده، می زیستند، اما مرکزهایی هم داشته اند که به اهم آنها، اشاره می شود.
از مراکز عمده شیعه قبل از قرن چهارم، قم بود که مردم آن از نخست دین اسلام یا مذهب تشیع را پذیرفتند. مردم آن شعر در آن هنگام که شیعه از طرف خلفای بنی العباس، سخت تحت فشار بودند، بدون تقیه و با صراحت عقاید خود را بیان می داشتند و مرتب مورد غضب خلفا و عمالشان قرار می گرفتند، حتی یکی از دوبار از این رهگذر قتل عام نیز شدند که در کتاب تاریخ مذهبی قم شمه ای از آن آمده است. در قرن چهارم و پنجم در زمان فرمانروایی آل بویه به آن شهر توجه بسیاری شد، و در رسائل صاحب بن عباد نامه های متعددی در این باره، یافت می شود و مهمترین کتابی که در خصوص تاریخ قم تألیف شده به تشویق صاحب و به نام اوست.
دیگر شهر کاشان است که بنا بگفته یاقوت حموی تمام مردم آن شیعه امامی بوده اند، وی درباره شدت علاقه مردم کاشان نسبت به ظهور قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم مطلبی ذکر کرده است. (8)
دیگر، شهرکی در میان قم و ساوه به نام آوه، که بگفته یاقوت مردم آن پیرو مذهب تشیع بوده اند امروز از شهرک آوه، قریه ای کوچک به همین نام و اطلالی بزرگ در بیرون قریه باقی است.
دیگر، شهرک تفرش در میان قم و اراک فعلی و ناحیه فراهان (از توابع اراک فعلی) و نیز شهر کرج (9) در نزدیکی اراک امروزی که اکنون به جای آن قریه کره رود قرار دارد، دیگر شهری در مازندران نزدیک ساری بنام ارم (به ضم همزه و سکون راء و به قولی به ضم همزه و فتح راء) که بنابر نوشته یاقوت حموی، مردم آن دارای مذهب تشیع بوده اند.
از مراکز عمده شیعه در قرن چهارم شهر بصره است که قبلاً مرکز پیروان عثمان بود و بعداً به مرکز پیروان علی علیه السلام بدل شد به طوری که بنابر نوشته ناصر خسرو، در قرن پنجم، سیزده مشهد به نام علی در آن وجود داشته است. (10)
در دو قرن چهارم و پنجم، عراق از بزرگترین مراکز شیعه بوده و گذشته از شهرهای نجف و کوفه و کربلا و حله، قسمت مهمی از مردم بغداد و قبایل اطراف عراق پیرو مذهب تشیع بوده اند به طوری که به تشیع عراقی مثل زده می شده است. (11)
دیگر در جزیره العرب بنابر نوشت مقدسی، به جز مکه و چند ناحیح دیگر، بقیه مردم حجاز از مذاهب تشیع پیروی می کرده اند. (12)
دیگر در شام و فلسطین، مردم طبریه و نیمی از مردم نابلس و قدس و بیشتر اهل عمان (امان) شیعی مذهب بوده اند. (13)
گذشته از نواحی و شهرهایی که ذکر شد، در پاره ای از شهرهای بزرگ محله هایی به شیعه اختصاص داشته و نیز در عموم شهرها و نواحی اسلامی، جمعی از شیعه می زیسته اند.
از محله های معروف شیعه در ایران، محله مسلحگاه ری در عراق محله کرخ و باب الطاق در بغداد است محله ای در قزوین نیز مخصوص شیعه بوده است. در مقابل در بعضی از شهرهای شیعه، محله ای به اهل تسنن اختصاص داشته است، از جمله در کوفه، محله کناسه (14)، در بغداد نیز محله های باب البصره و باب الشعیر و سوق الطعام که نسبت به مذهب تسنن، سخت تعصب می ورزیده اند.

پی‌نوشت‌ها:

1- مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی در کتاب طبقات اعلام الشیعه القرن الرابع، (نوابغ الرواه فی رابعه المئات) نام متجاوز از هزار تن از علما و محدثان شیعه قرن چهارم را با مختصری از شرح حالشان، ذکر کرده است.
2- کتاب انتصار، ظاهراً نخستین کتاب درباره مسائلی است که از مختصات فقه شیعه به حساب می آمده و شریف مرتضی مدارکی از کتاب و سنت و آراء موافقی از فقهای مذاهب دیگر اسلامی برای آن ها آورده است و نیز باید آن کتاب جزو نخستین کتاب هایی به حساب آید که درباره تقارن میان فقه شیعه و فقه دیگر مذاهب اسلامی تألیف شده است کتاب الخلاف شیخ طوسی در همین زمینه است اما مفصلتر که شیخ در آن کتاب در هر مسأله ای ابتدا عقیده هر یک از مذاهب اربعه را درباره آن مسأله ذکر می کند، آنگاه رجحان عقیده شیعه را با استناد به کتاب و سنت در خصوص آن بیان می دارد.
3- شام در آن زمان، شامل لبنان و اردن هم شده است فلسطین را هم جزو شام به حساب می آورده اند.
4- شام در آن زمان، شامل لبنان و اردن هم شده است فلسطین را هم جزو شام به حساب می آورده اند.
5- مقصود از جزیره در اینجا اراضی میان دجله و فرات، در شمال عراق و در مجاورت شام، می باشد.
6- ممکن است مقصود از دو شهر مرزی، حلب و حما باشد. در شمال و در حدود مرزهای روم شرقی که در بسیاری از مواقع با مسلمانان در حال جنگ بود.
7- رسایل خوارزمی از صفحه 160 تا 172، چاپ بیروت مطبعه دار الحیاه.
8- معجم البلدان در کلمه قاسان، مقصود از شیعه امامی، شیعه جعفری یا اثنی عشری است.
9- کرج عربی شده کلمه کره می باشد، این شهر در آن زمان از مراکز عمده شیعه بوده و چون ابودلف (به ضم دال و فتح لام) از سرداران معروف مأمون عباسی و از دلاوران و اسخیای آن روزگار در آبادانی آن کوشش بسیاری به کار برد، به کرج ابودلف شهرت یافت، شهر کنونی اراک قرنها بعد از آن احداث شد.
10- سفرنامه صفحه 116.
11- اقتباس از رسایل خوارزمی صفحه 65 - مقدسی گوید در بغداد غلبه با حنبلی ها و شیعه است - احسن التقاسیم صفحه 126.
12- احسن التقاسیم صفحه 96 از سخن مقدسی در همین مورد معلوم می شود که میان شیعه و معتزله منافاتی قائل نبوده است.
13- مقدسی صفحه 179.
14- مقدسی صفحه 126.

منبع: سالنمای النهج، شماره 6-8.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
معنی اسم احمد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم احمد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اترک و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اترک و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ابوریحان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ابوریحان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
شهرستان رامیان کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
شهرستان رامیان کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
همه آنچه که باید درباره روستای رادکان بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای رادکان بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای روئین بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای روئین بدانید
شهرستان رینه کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
شهرستان رینه کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
همه آنچه که باید درباره روستای رندان بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای رندان بدانید
استوری شام غریبان / داغ معجر
play_arrow
استوری شام غریبان / داغ معجر
معنی اسم ادنا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ادنا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آروین و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آروین و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم سلدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم سلدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هیلدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هیلدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فلورا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فلورا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هیرسا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هیرسا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال