دو سده نبرد بی امان (3)

از مباحثی که در موضع جنگهای صلیبی لازم است بدان اشاره گردد، تهاجم مغولان به سرزمینهای اسلامی در طی این جنگها است. دوره ی جنگ پنجم صلیبی (سال 608هـ) بود که مغولان چونان سیلی بنیان کن به سوی سرزمینهای
شنبه، 26 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دو سده نبرد بی امان (3)
دو سده نبرد بی امان(3)

نویسنده: عبدالحسین بینش




 
جنگهای صلیبی و وقایع آن

صلیبیها، مغولان و مسلمانان

از مباحثی که در موضع جنگهای صلیبی لازم است بدان اشاره گردد، تهاجم مغولان به سرزمینهای اسلامی در طی این جنگها است. دوره ی جنگ پنجم صلیبی (سال 608هـ) بود که مغولان چونان سیلی بنیان کن به سوی سرزمینهای اسلامی سرازیر گشتند و آن را دستخوش نابودی و ویرانی ساختند. گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که از سویی با وجود اعلام بی طرفی مغولان نسبت به ادیان، نسبت به مسیحیان نرمی و تساهل بیشتری نشان می دادند؛ و از سوی دیگر به دلیل همسویی دو گروه متجاوز برای تصرف قلمرو مسلمانان و نیز گرایشهای مسیحی برخی از حکمرانان مغول زمینه هایی برای همکاری میان دو گروه نیز فراهم آمده بود. به ویژه آنکه ظهور مغولان، برای مسیحیان یادآور افسانه «کشیش یوحنا» بود؛ که به آنها نوید می داد روزگاری از سوی شرق شخصی با این نام بر می خیزد و با کمک ، یا بی کمک شاهان مغرب زمین، اسلام را ریشه کن و مشرق زمین را برای رسوخ دین مسیح آماده می کند.(63)
نخستین اقدام مسیحیان برای ارتباط با مغولان و دعوتشان به مسیحیت به دوران پاپ اینوسنت چهارم باز می گردد. وی در سال 1245 م بر طبق تصمیمی که در شورای مذهبی مسیحیان در سیون فرانسه تشکیل شد و با موافقت لویی نهم پادشاه فرانسه، دو هیئت نمایندگی را به دربار خان بزرگ به مغولستان اعزام کرد، گروه نخست پس از یک راهپیمایی پانزده ماهه در سال 1246 م در سیرا اردو، نزدیک قراقورم، به لشکرگاه سلطنتی مغولان رسید. گیوک خان مغول که شماری از مسیحیان نسطوری در جمع مشاورانش حضور داشتند، فرستادگان پاپ را با مهربانی پذیرفت. ولی پس از خواندن نامه پاپ که وی را به عیسویت دعوت می کرد به خشم آمد و در پاسخ نامه ی پاپ اینوسنت همچنان امیدوار بود که بتواند روزی مغولان را مسیحی کند.(64)
دومین هیأت نمایندگی پاپ در سال 1247 م در تبریز به حضور بایچو، سردار مغول، رسیده بود. بایچو در نظر این فرستادگان مردی جسور و ناخوشایند جلوه می کرد، حاضر شده بود که بر ضد ایوبیان با صلیبیها، همپیمان گردد. زیرا که وی هوس رسیدن به بغداد را در سر می پروراند و اگر حضور لشکری از مبارزان صلیبی نظر مسلمانان شام را به جای دیگر معطوف می کرد، او آسان تر به مراد خودش می رسید. از این رو دو پیک را همراه فرستاده ی پاپ به رم فرستاد، اما آن دو پس از سپری کردن یک سال در آن شهر خبر آوردند که بستن چنین پیمانی در حال حاضر ممکن نیست.(65)
در پی آن در دسامبر 1248م که سلطان لویی در قبرس بود، دو تن مغول، خود را به عنوان نماینده یکی از سرداران مغول به نام الجیله ای، گماشته ی خان بزرگ در موصل، معرفی کردند و نامه ای را مبنی بر هواخواهی صمیمانه مغولان از مذهب عیسوی به وی تقدیم داشتند. لویی که از این واقعه بسیار شادمان بود، دو برادر را که هر دو عربی بلد بودند، از سوی خود روانه ی دربار مغولان کرد. این فرستادگان همچنان که فراخور یک خان بیابانگرد نوعیسوی بود، نمازخانه ای قابل حمل و چند یادبود مقدس برای تزئین محراب آن را با اضافه ی چند هدیه ی مادی دیگر به پیشکش بردند. اما این فرستادگان زمانی به مغولستان رسیدند که گیوک قاآن مرده بود، هدایای لویی نیز از سوی نایبان سلطنت به عنوان خراج تلقی گردید و تنها چیزی که فرستادگان برای لویی آوردند این بود که این کار را همه ساله تکرار کند. با وجود این رفتار بیرون از انتظار، لویی همچنان امیدوار بود که بتواند روزی مغولان را به کیش عیسوی درآورد.(66)
بدون تردید چنانچه پاپها و پادشاهان اروپایی در این هدف خود یعنی مسیحی کردن مغولان به موفقیت می رسیدند، پیروزی بزرگی بهره ی آنان می گردید. ولی چنین نشد. زیرا که از آن سوی مغولان نیز امیدوار بودند که روزی بتوانند پادشاهان اروپایی را زیر فرمان خودشان درآوردند و فتوحاتشان را کامل گردانند.
نخستین گزارش همکار ی میان مسیحیان و مغولان به دوران هولاکو باز می گردد.
هولاکو خان مغول که مأموریت فتح ایران را یافت، مادر و همسری مسیحی و پیرو فرقه ی نسطوری داشت و همین امر موجب شد که به مسیحیان تمایل پیدا کند و بر مسلمانان سخت بگیرد. صلیبیها در خاور نزدیک و غرب اروپا نیز فرصت خوبی یافتند که مغولان را مسیحی کنند. به این منظور با آنها تماس گرفتند و آنان را بر ضد مسلمانان به انگیزش درآوردند. در منابع معاصر با صلیبیها دلایلی وجود دارد که ثابت می کند پادشاه ارمنییه ی کوچک،(67) مسیحی بود و با هولاکو ارتباط برقرار کرد و طرح حمله به سرزمین شام و گرفتن بیت المقدس از مسلمانان و سپردن آن به مسیحیان را پی ریخت.(68)
هولاکو خان موفق شد در مارس سال 1260 م دمشق را به تصرف درآورد و پس از آن استیلای مغولان بر باقیمانده ی سرزمین شام در هفته های بعد انجام پذیرفت و از این هنگام دور مصر فرا رسید.(69)
در مصر، «مظفر قُطُز»(70) به حکومت رسیده بود و مغولان او را تهدید کرده خواستار تسلیم او گشتند. اما او به این تهدیدها توجهی نکرد و پس از کشتن چهار فرستاده ی مغول سرهایشان را در چهار نقطه ی شهر آویزان کرد. پس از آن «بیبرس»(71) نیز به قطز پیوست و هر دو فرمانده برای مقابله با مغولان آماده شدند.(72)
با مرگ «منگوخان»(73) میان برادران وی اختلاف بروز کرد و هولاکو نیز شام را به سوی قراقورم ترک گفته اداره ی امور را به فرمانده کتبغا واگذار نمود. رفتن شماری از سپاهیان مغول به همراه هولاکو موجب شد که جبهه ی مغولان در شام تضعیف گردد؛ و از آن سوی نیروی قطز تقویت شد. در حالی که گروهی از فرماندهان، قطز را از رویارویی با مغولان بیم می دادند، او عزم خویش را برای مبارزه با آنها جزم کرد و از امیران خواست که نباید در هنگام ضرورت جهاد را ترک کنند. سرانجام سپاه مسلمانان به فرماندهی بیبرس و سپاه مغولان به فرماندهی «بیدرا» در ژوئیه سال 1260 م در غزه رو در روی یکدیگر قرار گرفتند. مسلمانان موفق شدند سپاه بیدرا را در هم بشکنند.(74)
ممالیک پس از این پیروزی زیرکی به خرج داده با صلیبیهای حاضر در عکا از در دوستی درآمدند تا مجبور به جنگیدن در دو جبهه نباشند و بتوانند از مسیر قلمرو آنها به جنگ مغولان بروند؛ که مورد توافق آنان قرار گرفت. قطز با عبور از سرزمینهای صلیبیان عازم شام گشت تا آنجا را از چنگ مغولان به در آورد. او با به کار گرفتن یک حیله ی نظامی و پنهان ساختن سپاه خود در صخره ها و جنگلها، کتبغا را که یک پارچه آتش بود، غافلگیر کرد و موفق شد او را به قتل برساند و سپاه او را شکست دهد. این واقعه در جایی به نام «عین جالوت» اتفاق افتاد؛ و مغولان پس از دریافت این ضربت در شام، برای مدتی، هم از تصرف مصر چشم پوشیدند و هم شام را ترک گفتند. اما در سال 1265 م به «بیره» ـ قلعه ای مهم بر ساحل فرات حمله کردند؛ که با مقاومت شدید بَیبَرس - حاکم وقت مصر ـ مواجه شده مجبور به فرار گشتند.(75)
1. پس از مرگ هولاکو
هولاکو خان مغول در سال 1265م در گذشت، ولی نا آرامی میان مغولان و ممالیک همچنان ادامه یافت. زیرا «اباقا» پسر هولاکو ـ که مسیحی نسطوری بود ـ با دختر امپراتور بیزانس، «ابالیولوجس»، ازدواج کرد و در صدد بر آمد تا روابطش را با نیروهای مسیحی در شرق و غرب مستحکم سازد و انتقام عین جالوت را در مصر و شام از مسلمانان بگیرد. اما اوضاع داخلی ایران اجازه ی چنین کاری را به وی نمی داد و او ناگزیر در سال 1265 م با فرستادن هدایایی نزد بیبرس خواستار مصالحه با او گردید، ولی بیبرس نپذیرفت. بار دیگر اباقا در سال 1268 م با فرستادن پیکی، ضمن تهدید بیبرس خواهان صلح با وی گردید، ولی او تهدیدها را به هیچ گرفت و گفت که او را تا باز پس گرفتن همه ی سرزمینهای متعلق به خلیفه ی عباسی، دنبال خواهد کرد.(76) در سال 1269م بار دیگر مغولان آهنگ سرزمین شام کردند. آنان برای حمله ای مشترک برضد مسلمانان با صلیبیها همدست شدند. این بار نیز بیبرس به مقابله با آنان شتافت و مغولان را ناگزیر به عقب نشینی کرد. اباقا دست از تهاجم بر نداشت و در سال 1271م به شام حمله کرد که شکست خورد و بازگشت. در این نوبت صلیبیها به نفع هم پیمانهای معنوی خویش وارد میدان شدند، ولی مسلمانان آنان را باز پس نشاندند. اباقا که از شکست بیبرس نومیدگردیده بود، با فرستادن پیکی خواستار دوستی وی گردید و همزمان در سال 1272 م در حدود شام دست به اقدامهای نظامی زد. این بود که بیبرس پیشنهاد او را نپذیرفت. به ویژه آنکه اباقا از وی خواسته بود که خود یا یکی از برادرانش نزد او برود. در پی آن مغولان بار دیگر به قلمرو بیبرس حمله کردند، ولی پس از دادن تلفات بسیار سنگین راه گریز در پیش گرفتند.(77)

تداوم ناکامیها

پس از در گذشت بیبرس به سال 1277 م مغولان بار دیگر سرزمین شام را مورد حمله قرار دادند. اما جانشین بیبرس یعنی «محمد بن قلاوون» نشان داد که در پایمردی از بیبرس چیزی کم ندارد. او موفق گردید در سال 1281م سپاه اباقا را در هم بشکند و به دنبال آن اباقا در سال 1282 م مرد.(78)
با مرگ اباقا روابط میان مغولان و ممالیک دستخوش دگرگونی شد. چرا که جانشین «اباقا»یعنی «احمد تکودار» پیش از رسیدن به قدرت، مسلمان شده بود. او طی نامه ای به قلاوون تمایل خود را برای صلح و ایجاد وحدت کلمه میان مسلمانان ابراز داشت و خواستار اتّحاد مغولان و ممالیک گردید؛ که از سوی اینان نیز مورد پذیرش قرار گرفت. اما تکودار پس از آن زمان درازی نپایید و اسلام وی موجب خشم مغولان و در نهایت قتل وی گردید.(79)
پس از او برادرش «ارغون» در سال 1284 م روی کارآمد و بار دیگر سیاست دشمنی بامسلمانان از سر گرفته شد. پس از ارغون حکومت به فرزندش «غازان» رسید که با وجود گرویدن به اسلام و مخالفت با مسیحیان و بودائیان، با ممالیک سر ستیز گذاشت و در سال 1299 م سرزمین شام را مورد تهاجم قرار داد. در این حمله سپاهیان قلاوون شکست خوردند و نیروهای غازان خود را به بیت المقدس رساندند. اما پذیرش چنین وضعیتی برای قلاوون و ممالیک آسان نبود و در تدارک ضد حمله بر آمدند. آنان در سال 1302 م سپاه غازان را مورد حمله قرار داده در «مرج الصفر»به سختی شکست دادند. این شکست چنان تلخ و ناگوار بود که غازان از شدت اندوه مرد.(80)
3ـ واپسین تلاشها
پس از سقوط بندر ـ شهر عکا(81) در سال 690 هـ / 1291 م دولت صلیبی در سرزمین شام فروپاشید و این امر به مفهوم بر باد رفتن زحمات و تحمل سختیهای دویست ساله ی ملتها و دولتهای اروپایی و ناکامی مسیحیان برای تصرف اورشلیم بود. این فرجام ناخوشایند به دلیل رفتارهای ناپسند مهاجمان اروپایی گریزناپذیر بود؛ و البته که آب رفته را دیگر نمی شد به جوی باز گردانید. هیچ گونه اقدامی بنیادین در این زمینه صورت نگرفت و چند مورد تلاشی که انجام شد در پایان به شکست و نومیدی انجامید. به گفته ی رانسیمان «مرگ دولت صلیبی خبری بود غم انگیز، اما واکنشی را که باید برنینگیخت.(82)
درباره ی اینکه چرا آن شور و شوق التهاب دویست ساله فروکش کرد، به طور عمده موارد زیر را می توان مورد اشاره قرار داد:
1. پادشاهان اروپایی، با وجود علاقه مندی به مسأله ی اورشلیم، درگیر مسائل و مشکلات داخلی کشورهای خود گشته بودند.
2. فرقه های نظامی صلیبی وظیفه ی مقدس جانبازی در راه ارض قدس را از یاد برده و به زمینداری و سیاست بازی روی آورده بودند.
3. قدرت معنوی پاپ رو به کاستی نهاده بود و امیدی به موفقیت جهاد در سرزمینهای شرقی نمی رفت.
4. روابط دوستانه ی مغولان و صلیبیها رو به سردی گراییده بود.
5. سوداگران اروپایی منافع تجاری خویش را بر مصالح دینی ترجیح می دادند و بیشتر از طرحهای صلح طرفداری می کردند.(83)
با وجود این کسانی در میان قشر تحصیل کرده و سرد و گرم دنیا چشیده ی مسیحیت دیده می شدند که همچنان سودای باز گرداندن سرزمین قدس را در سر می پروراندند و در راستای آن تلاش می کردند و نقشه می کشیدند. این دسته از افراد بر این باور بودند که شکست نیروهای صلیبی نه به خاطر فقدان نیروی مادی و انگیزه های معنوی، بلکه به دلیل کاستیهای طرحهای جنگی و نیز فراهم نبودن زمینه های لازم برای انجام عملیات نظامی بوده است. به تعبیری دیگر پادشاهان اروپایی استراتژی ویژه ای نداشتند. این بود که به طرز اعلام شده و اعلام نشده فعالیتهای گذشته مورد نقد قرار گرفت و پیشنهادهای گوناگونی برای ادامه ی مبارزه با مردمان باختر زمین ارائه گردید که فهرست و خلاصه ی آنها به قرار ذیل است:
1. در سال 1291 م کشیشی از فرقه ی فرانسیسکن به نام «فیدنزیوی پادوائی» کتابی نوشت با عنوان «کتابی در باز پس گرفتن ارض قدس»؛ و ضمن ارائه ی تاریخی محققانه از ارض قدس، نوع لشکری را که می باید برای باز پس گرفتن آن قیام کند توصیف کرد و مسیرهایی را که این لشکر باید می پیمود شرح داد.
2. در سال 1292م مردی به نام «تادیوس» در کتابی شرح سقوط عکا را منتشر کرد. قصد وی بیشتر این بود که مردم مغرب زمین را برای باز پس گیری سرزمین قدس بر سر غیرت آورد.
3. شخصی به نام «ریموند لیل» که در سرزمینهای اسلامی بسیار گشته بود و زبان عربی را خوب می دانست به سال 1305 م در کتابی زیر عنوان «پایان نامه» ضمن توضیح عقاید خودش برنامه ای انجام پذیر پیشنهاد کرد، مشتمل بر موارد ذیل:
الف. خطیبان دانا، عیسویان بدعت گذار و مسلمانان را به مسیحیت جذب کنند.
ب. در رأس سپاه شاهی جنگجو قرار گیرد و فرقه های نظامی زیر فرمان او در آیند.
ج. در گام نخست باید مسیحیان مسلمانان را از اسپانیا برانند و از آنجا پا به آفریقا گذاشته وارد مصر گردند.
د. دو جزیره ی مالت و رودس به منظور ایجاد پایگاه برای لشکرکشیهای دریایی به تصرف درآید.
هـ. قسطنطنیه به وسیله ی اروپائیان تصرف گردد.
4. یک حقوقدان انگلیسی به نام «پطر دوبوا»، از پادشاهان اروپا خواسته بود که زیر فرمان فیلیپ، پادشاه فرانسه، در آیند و ضمن نشان دادن مسیری ویژه برای حرکت لشکر، راههای تأمین هزینه های آن را نشان داده بود.
5. هتوم یا هتون کونکوسی، شاهزاده ی ارمنی در کتاب خویش زیر عنوان «گلچینی از تواریخ مشرق» در سال 1307م، ضمن شرحی مختصر از تاریخ مدیترانه ی شرقی و بحثی دقیق از احوال امپراتوری هتوم (حاتم)، از لشکرکشی دریایی دو جانبه طرفداری کرد. وی می گفت که باید در قبرس و ارمنستان پایگاه ساخت و همکاری ارامنه و یاری صمیمانه ی مغولان را جلب کرد.
6. مرد سیاسی درگاه پاپ دهم، یعنی «ویلیام آدم»، که در مشرق زمین سفرها کرده و تا هندوستان رفته بود، پیشنهاد داد که مسیحیان باید ناوگانی در اقیانوس هند نگاه دارند و تجارت دریایی مصر را قطع کنند؛ و بار دیگر قسطنطنیه را نیز به تصرف در آورند.
7. «ویلیام دوران»، اسقف «ماند»، در سال 1312م با نوشتن رساله ای برای پاپ، لشکرکشی را توصیه کرد.
8. پیشوایان دو فرقه ی میهمان نوازان و سواران معبد نیز پیشنهاد دادند که باید پهنه ی مدیترانه از وجود مسلمانان پاک گردد.(84)
با توجه به شرایط حاکم بر آن دوره عملی شدن پیشنهادهای یاد شده چندان آسان نبود. اما برخی از این پیشنهادها به عنوان حاصل تجربه ی گذشتگان، نزد آیندگان به یادگار ماند و در برخورد با مسلمانان و مسأله ی شرق مورد استفاده قرار گرفت.
باری چند حمله نیز صورت گرفت که یکی از آنها به فرماندهی پطر یکم، پادشاه قبرس، به اسکندریه بود. از آنجا که حاکم اسکندریه به سفر حج رفته بود و نیروهای حاضر در شهر نیز تکافوی مقابله با انبوه نیروهای صلیبی را نمی داد، شهر سقوط کرد و خاطره ی غمناک سقوط اورشلیم بار دیگر تکرار گردید. رانسیمان رفتار صلیبیها را در این حمله چنین ارزیابی کرده است:
این پیروزی با یک وحشی گری بی نظیر جشن گرفته شد. دو قرن و نیم جهاد، صلیبیان را نکته ای از مردمی نیاموخته بود. کشتار اهالی اسکندریه را فقط با کشتار اورشلیم در سال 1099 م و قتل عام قسطنطنیه در سال 1204 م می توان برابر شمرد. در انطاکیه و عکا، هرگز از مسلمین این همه خون آشامی سر نزد. اسکندریه ثروتی بیکران داشت و مشاهده ی آن همه غنیمت بی حساب عقل از کله ی مهاجمان ربود. هیچ کس به جان امان نیافت و عیسویان بومی و یهودیان، پا به پای مسلمین در غلتیدند. حتی بازرگانان اروپایی مقیم شهر کارخانه ها و انبارهای خویش را طعمه ی تاراج بی دریغ دیدند. از مقابر و مساجد همه هتک احترام شد و زیور آلات آنها به یغما رفت یا آنکه نابود گشت. کلیساها نیز از تعرض مصون نماند؛ اگر چه یکی از بانوان بیباک ولی مفلوج قبطی، با فداکردن سرمایه شخصی توانست بخشی از گنجینه های فرقه ی خویش را نجات دهد، خانه ها همه تاراج شد و هر خانه خدائی که اموال خویش را بی درنگ و به طور یکجا تسلیم نکرد، به اتفاق همه ی کسان خویش در دم به قتل رسید. در حدود پنج هزار تن زندانی مسلمانان و یهود و عیسوی را بردند تا به غلامی بفروشند. رشته ای دراز از اسب و الاغ و اشتر اموال غارت شده را به کشتیها می برد، و چون حمل آنها پایان یافت، چهار پایان نیز، چون صاحبان خود، به خون کشیده شدند. فساد اجساد حیوان و انسان سرتاسر شهر را از بوی گند آکنده بود.(85) چیرگی صلیبها بر اسکندریه و قتل و غارت در این شهر به ظاهر یک پیروزی نظامی به شمار می آمد و به دلایل گوناگون از جمله دلایل تجاری شور و شوقی را برای ادامه ی جنگ بر نینگیخت. بسته شدن اسکندریه، به مثابه ی یک بندر مهم تجاری، موجب نگرانی و نارضای بازرگانان غربی شد و بهای ادویه و ابریشم شرقی که غربیان با آن خو گرفته بودند فزونی یافت. غارت اسکندریه کینه ای که مدت نیم قرن میان مسیحیان و مسلمانان فرو خفته بود بیدار کرد. مسیحیان در قلمرو مصر مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و مدت سه سال درهای آرامگاه قدس برویشان بسته شد.(86)
پس از آن به جز چند موفقیت زود گذر و چند حمله ی بی حاصل که به وسیله ی اروپائیان انجام شد، اقدام جدی و چشمگیر دیگری صورت نگرفت، و قدرت یافتن ترکان عثمانی در آناطولی، استراتژی نظامی اروپائیان را به طور کامل تغییر داد. آنان از این پس ناگزیر بودند که برای رسیدن به قدس از سد نیرومند ترکان متعصب و پیکار جو عبور کنند. ترکانی که بالکان را در نوردیدند و قسطنطنیه را در معرض خطر قرار داده بودند.(87)

پی نوشت ها :
 

1 ـ The crusadesص 3؛ نیز ر. ک. موسوعه المورد، بعلبکی، نسیره، دارالعلم للملایین، بیروت، ج 10، ص 63.
2 - دایره المعارف بستانی ج11 ، ص14.
3 ـ همان.
4 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ص 144. نیز، ر. ک. تاریخ اورشلیم، حمیدی، سید جعفر، انتشارات امیر کبیر، تهران 1364، ص 207.
5 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ص 153.
6 ـ همان، ص 148.
7 ـ دایره المعارف بستانی، ص 15.
8 ـ همان، نیز، ر. ک. مکتبه ی الحروب الصلیب، ص 124.
9 ـ ر. ک. مکتبه ی الحروب الصلیبیه، ص 124 ـ 126.
10 ـ دایره المعارف بستانی ص 15.
11 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ج 1، ص 172.
12 ـ نیقیه: شهر قدیم آسیای صغیر... در قرون وسطی معتبر بود. در 1078 به دست سلجوقیان و در 1097 به دست جنگجویان صلیبی افتاد. (ر. ک. دایره المعارف فارسی).
13 ـ ر. ک. تاریخ جنگهای صلیبی، ج 1، ص 238 ـ 245.
14 ـ ر. ک. تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ج 1، ص 373. نیز ر. ک. تاریخ اورشلیم، ص 210 ـ 211.
15 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ج 1 ص 376 ـ 377. نیز در این باره ر. ک. مکتبه ی الحروب الصلیبیه، ج 1، ص 263 ـ 265، تاریخ الاسلام، حسن ابراهیم حسن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ح 1967، ج 4، ص 247.
16 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ج 1، ص 377 ـ 378.
17 ـ تاریخ اورشلیم، ص 211 و نیز ر.ک. تاریخ قرون وسطی، آلبرماله و ژول ایزاک، ج 4، ص 226.
18 ـ ر. ک. همان، ص 177 ـ 188.
19 ـ همان.
20 ـ همان.
21 ـ تاریخ قرون وسطی، ج 4، ص 227ـ 228.
22 ـ تاریخ قرون وسطی، ج 4، ص 227؛ نیز ر. ک. تاریخ جنگهای صلیبی، ج 1، ص 381ـ 390.
23 ـ درباره ی پوشش فرقه ی سواران آلمان در منابع چیزی نیامده است.
24 ـ تاریخ قرون وسطی، ج 4، ص 228.
25 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، ج 2، ص 9. تحلیل پروفسور وات از اوضاع جهان اسلام در دوران جنگهای صلیبی نیز دقیق و خواندنی است. وی درباره ی علت پیروزی صلیبیها در مراحل آغازین جنگ می نویسد: «توفیقهایی که مسیحیان به دست آوردند تنها به این دلیل میسّر گردید که در محدوده ی سالهای 1100 میلادی مسلمانان فلسطین و سوریه رسماً از خلافت بغداد تبعیت می کردند و از چند دولت کوچک محلی تجاوز نمی کردند که مدام با هم به مناقشه می پرداختند و بعضاً مستعد آن بودند تا علیه رقبای مسلمان خود به امرای مسیحی بپیوندند. به مجرد اینکه این خرده دولتها در تحت حاکمیت یک رهبر مسلمان نیرومند در آمد، سرنوشت دولتهای مسیحی عوض شد». (برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، ص 134).
26 ـ کارلایل، ادیب و مورخ انگلیسی در کتاب قهرمانان و قهرمان پرستی نوشته است: «تاریخ عمومی، یعنی آنچه انسان در این جهان انجام داده است، در اساس خود تاریخ مردان بزرگی است که در این جهان کار کرده اند». البته با تکیه بر این سخن نقش دیگر عوامل تاریخ ساز را نباید از نظر دور داشت (ر. ک. قهرمان در تاریخ، هوگ، سیدنی، ترجمه ی خلیل ملکی، انتشارات رواق، پاییز 1357، ص 14 ـ 15).
27 ـ جزیره نامی است که جغرافی دانان عرب بر بخشهای شمال منطقه ی واقع در میان رودخانه های دجله و فرات اطلاق می کنند. (المنجد فی الاعلام، واژه ی «الجزیره»).
28 ـ شحنه: در تاریخ ایران بعد از اسلام و همچنین در قلمرو خلافت عباسی، عنوان صاحب منصبی است که ریاست محلی بدو واگذار می شد؛ و وظیفه ی او غالباً این بود که در مجالس و تشریفات و مواقع اعیاد و اوقات رسمی، به عنوان نماینده ی محل تحت ریاست خویش حاضر شود و همچنین ابلاغ اوامر و فرمانهای دولت و حکومت به رعایا نیز جزو وظایف او بوده است. (دایره المعارف فارسی، ماده ی «شحنه»).
29 ـ ر. ک. دایره المعارف بزرگ اسلامی مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، 1368، تهران، ماده ی آل زنگی؛ (دایره المعارف فارسی، ماده ی «عماد الدین زنگی».
30 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، ج 2، ص 274 ـ 275.
31 ـ مرابطون یا مرابطین یا ملثمین در مآخذ اروپایی الموراوید (almoravid مأخوذ از المرابط عربی)، دولتی اسلامی در مراکش، مغرب اقصی و اندلس که از 447 یا 448 هـ. ق تا 541 هـ. ق حدود یک قرن دوام داشت. مراد از مرابطون طایفه ی جنگجویانی است که در مرزهای اسلامی ساکن و با کفار آن سوی مرز در جنگ بودند و ملثمین یعنی نقابداران، زیرا این طایفه برای تمییز خود از دیگران، یا به عللی دیگر، همواره صورت خود را با لثام [= نقاب ]می پوشاندند. (دایره المعارف فارسی، مصاحب، ماده ی «مرابطون»).
32 ـ ر. ک. تاریخ جنگهای صلیبی، ج 2، ص 294 ـ 308؛ دایره المعارف بستانی، ج 11، ص 17.
33 ـ سلسله ای از امرای ترکمان، که از ربع آخر قرن پنجم هـ. ق تا 573 هـ در کاپادوکیای شمالی فرمانروایی کردند. مؤسس سلسله، امیر دانشمند، در هرج و مرجی که به دنبال مرگ سلیمان ابن قتلمش سلجوقی (479 هـ ) در کاپادوکیه پدید آمد و چون منشأ وی معلوم نبود، سرگذشتش با افسانه آمیخته شد. وی در سال 493 هـ. ق که ملطیه را در محاصره داشت، بوهمند اول را که برای رهایی شهر آمده بود اسیر کرد. پس از سه سال محاصره ملطیه را گرفت. در 496 هـ. ق با بوهمند اتحادی بر ضد بیزانس و سلاجقه منعقد کرد و او را آزار نمود. اما سال بعد در گذشت و پسرش امیر غازی ابن دانشمند جانشین او شد. خلیفه مُسْترشد و سلطان سنجر او را به سبب پیروزیهایش بر مسیحیان (مخصوصاً بوهمند دوم و یوحنای دوم کومننوس) عنوان ملک دادند. ولی وقتی رسولان آنها به ملطیه رسیدند، امیر غازی در بستر مرگ بود و این عنوان در 528 هـ. ق به پسر و جانشینش محمد دانشمند (فوت: 536 هـ) اعطا شد. وی در قیصریه درگذشت و پس از او در بین دانشمندیه بر سر جلب قدرت نفاق افتاد. دانشمندیه به دو شاخه که یکی در سیواس و دیگری در ملطیه حکومت داشت تقسیم شدند. سرانجام در سال 573 هـ. ق سلجوقیان ملطیه را گرفتند و دستگاه حکومت دانشمندیه در هر دو ولایت برچیده شد. (دایره المعارف فارسی).
34 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، ج2، ص 311.
35 ـ ر. ک. همان، ص 322 ـ 330.
36 ـ نورالدین محمود زنگی مکنی به ابولقاسم ملقب به ملک عادل [الملک العادل نورالدین محمودبن زنگی ] (511 ـ 569 هـ. ق) از امرای مشهور آل زنگی و مؤسس سلسله ی اتابکان شام؛ پسر عماد الدین زنگی، از جانب برادرش سیف الدین غازی اول حکومت حلب و حمص و حماه را یافت. چندی بعد دمشق و بعلبک را گرفت. به عمارت مساجد و مدارس در موصل و حلب و بعلبک و دمشق اهتمام کرد. چند نوبت با صلیبیها جنگید. مصر را به وسیله ی اسدالدین شیر کوه بگرفت. (دایره المعارف فارسی).
37 ـ اقطاع یا قطیعه یا نان پاره، ملک یا زمینی را گویند که از جانب خلیفه یا سلطان به یکی از امرا به عنوان استغلال (بهره برداری از عواید) یا تملیک (مالکیت ارضی) واگذار شود (دایره المعارف فارسی).
38 ـ فی التاریخ العباسی و الفاطمی، ص 360.
39 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، ج 2، ص 446 ـ 447.
40 ـ همان.
41 ـ فی التاریخ العباسی و الفاطمی؛ عبادی، احمد مختار، دار النهضه العربیه، بیروت لبنان، بی تا، ص 364، نیز ر. ک. کامل ابن اثیر ذیل حوادث سال 567. در اینجا یاد آور می شود که بر افتادن دولت فاطمی در مصر برای شیعیان یک شکست بزرگ بود؛ و به همین دلیل کینه ی صلاح الدین را به دل دارند. (ر. ک. شیعه در مصر، وردانی، صالح، ترجمه ی عبدالحسین بینش). اما به دور از تعصب مذهبی به دو نکته زیر باید توجه کرد:
الف: خلافت فاطمی پیر و فرتوت گشته و دستگاه خلافت آنان شاهد منازعه ی وزیرانی بود که با توجه به ناتوانی خلفا، همه ی امور را به دست داشتند. برای خلفا از حکومت چیزی جز نام باقی نمانده بود. به طوری که می توان گفت اگر صلاح الدین هم به مصر نیامده بود، نفوذ مسیحیان در کار وزارت و منازعه ای که بر سر این منصب در گرفته بود، به یقین نابودی و انقراضشان را در پی می آورد. (ر. ک. تاریخ الاسلام، حسن ابراهیم حسن، ج 4، ص 320 ـ 323؛ دایره المعارف فارسی، ماده ی «فاطمیان»).
ب: سقوط خلافت فاطمی و اندکی پس از آن مرگ نورالدین زنگی، از چندگانگی مراکز قدرت و تصمیم گیری در جهان اسلام کاست؛ و میدان عمل به مردی داده شد که به خوبی توانست از شرایط پیش آمده بهره گیرد و بزرگ ترین پیروزی را بهره ی مسلمانان گرداند.
42 ـ شهری قدیمی در سوریه ی فعلی بر کنار نهر العاصی که صلاح الدین در سال 572 هـ آن را گرفت (ر.ک. دایره المعارف فارسی).
43 ـ دهکده ای در فلسطین، غرب دریاچه ی طبریه، نزدیک اینجا صلاح الدین ایوبی بر صلیبیان پیروز شد و قدرت آنان را نابود کرد. (دایره المعارف فارسی، ماده ی «حطین»).
44 ـ برای آشنایی با موقعیت شهرهای یاد شده، ر. ک. نقشه ای ضمیمه.
45 ـ دایره المعارف الاسلامیه ص 272 ـ 273.
46 ـ همان؛ نیز ر.ک. تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص 414؛ کامل ابن اثیر، ذیل حوادث سال 583؛ سرگذشت فلسطین، زعتیر، اکرم، ترجمه ی اکبر هاشمی رفسنجانی، بی تا، بی نا، بی جا، ص 67 ـ 68؛ تاریخ اورشلیم، ص 218ـ 219.
47 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، ج 2، ص 545.
48 ـ همان، ص 552 ـ 553. شایان ذکر است که آوازه ی جوانمردی صلاح الدین ایوبی در نزد اروپائیان از وی شخصیتی ممتاز و قهرمان ساخته بود. در این باره داستانهایی نقل شده است که به افسانه شبیه تر است و اگر حقیقت داشته باشد، به حق بی مانند است. برای نمونه، نقل شده که «در جنگ سوم صلیبی سه پادشاه اروپایی یعنی ریچارد شیردل از انگلستان، فردریک ریش قرمز از آلمان و فلیپ اگوست از فرانسه عازم جنگ با مسلمانان گشتند. اما بر سر اینکه کدامشان فرمانده باشد میانشان اختلاف افتاد. پس از گفت و گوهای بسیار به این نتیجه رسیدند که برای تعیین فرمانده کل شخص صلاح الدین را داور قرار دهند. وی نیز این پیشنهاد را با روی باز پذیرفت و همراه چند تن از خاصّانش به اردوگاه صلیبیها رفت. وی پس از شنیدن اظهارات سه پادشاه عنوان کرد که باید هر کدامشان هنر و هوش خویش را بنمایاند. به این منظور ریچارد قطعه آهنی را با یک ضربت شمشیر به دو نیم کرد. فردریک میله ی آهنی را به دور بازوی خود پیچید و فیلیپ نیزه ای را تا نیمه در تیرک وسط چادر فرو کرد. صلاح الدین زور بازوی هر سه را مشابه دانست و پرسش اخلاقی مطرح کرد و پرسید که شهامت با چه چیز برازنده تر است؟ امپراتور فرانسه گفت: شهامت با شهرت برازنده است. فردریک گفت: شهامت با زور بازو برازنده است و ریچارد گفت: شهامت با جوانمردی برازنده است. پس از شنیدن سخنان سه پادشاه، صلاح الدین ریچارد را به فرماندهی کل برگزید و در حقیقت دلاوری را که برازنده ی خودش بود به هماوردی انتخاب کرد. در این هنگام، گویا یکی از همراهان خود صلاح الدین خواستار هنرنمایی او شد و فرمانده کل نیروهای اسلام در برابر دیدگان اروپائیان دستمالی ابریشمین را به هوا پرتاب و آن را با شمشیر به دو نیم کرد». (ر. ک. دانشمندان و مشاهیر بزرگ جهان، صدری، مصطفی، انتشارات شقایق، چاپ دوم، 1372، ص 117 ـ 113؛ نقش قهرمان شرق در پیشگاه تاریخ، ایوبیان، عبید الله، کتابفروشی سعدی، تبریز، 1341، ص 131 ـ 138).
49 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، ج 3، ص 45ـ 94.
50 ـ همان.
51 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، ج 2، ص 509 ـ 511 (به نقل از ابوشامه، ص5 ـ 231؛ ابن اثیر، ص 658).
52 ـ همان، ص 236.
53 ـ دایره المعارف بستانی، ص 20 ـ 21؛ نیز ر.ک. تاریخ جنگهای صلیبی، ج 3، ص 160 ـ 204 و الحرکه الصلیبیه، ج 2، ص 759 ـ 777.
54 ـ Encyclopedia of Islam,Crusades.
55 ـ فردریک دوم، امپراتور مقدس روم (1194 ـ 1250)، امپراتوری مقدس روم (1220 ـ 50)، شاه آلمان (1212ـ 20)، شاه سیسیل (1197 ـ 1250) و شاه اورشلیم (1229 ـ 1250). با آنکه پیش از امپراتور شدنش به پاپ هونوریوس سوم قول داده بود که در جنگ صلیبی شرکت کند، مدتها این کار را به تأخیر انداخت تا آنکه پاپ گرگوریوس نهم او را تکفیر کرد و وی عاقبت در 1228 م به راه افتاد ولی سفر او در واقع یک دیدار رسمی بود؛ دریافا پیمانی منعقد کرد که اورشلیم، ناصره و بیت لحم را به مسیحیان و مسجد عمر را به مسلمانان وامی گذاشت و در 1229 م به عنوان شاه اورشلیم تاجگذاری کرد. (دایره المعارف فارسی، مصاحب). در دوره ی حضور وی در بیت المقدس شایع شده بود که وی برای فرود آمدن قریب الوقوع حضرت عیسی آن شهر را به تصرف در آورده است. طرفدارانش پیروزی وی را نشان تقدس و نزدیکی او به خداوند می دانستند؛ و پس از فوت او در سال 1250 م انتظار داشتند که او از قبر برخیزد و بار دیگر رهبری آنان را به دست گیرد (پیش گویی های آخر زمان، اسکینر، استفن، ترجمه ی دکتر علی نظری نائینی، انتشارات المعی، چاپ اول، تهران، ص 138).
56 ـ ر.ک. تاریخ قرون وسطی، ج 4، ص 236؛ دایره المعارف فارسی، مقاله ی جنگهای صلیبی؛ الموسوعه العسکریه، مؤسسه ی العربیه للدراسات والنشر، چاپ یکم، بیروت، ج 1، ص 802.
57 ـ خوارزمشاهیان یا خوارزمشاهیه ـ عنوان مشهور سلسله ای از سلاطین مسلمان خوارزم که از سال 470هـ تا حدود 628هـ در مملکت خوارزم یا متعلقات آن حکومت کرده اند و در بعضی مواقع بر قسمت عمده ی بلاد خراسان و بعضی بلاد عراق و حتی آذربایجان نیز استیلا داشته اند. (دایره المعارف فارسی) درباره ی پیامد حمله خوارزمشاهیان به بیت المقدس، ر.ک. سفیران پاپ به دربار خاندان مغول، ویلتس، دوراکه، ترجمه ی مسعود رجب نیا، انتشارات خوارزمی، تهران 1353، ص 77ـ 78.
58 ـ صلیبیها از زمان نورالدین زنگی و صلاح الدین ایوبی در صدد تصرف مصر بر آمده بودند. زیرا تصرف این دیار به آنها امکان می داد تا در صورت حمله ی آن دو فرمانده ی بزرگ به بیت المقدس عقبه ی نیروهایشان را مورد حمله قرار دهند. به همین منظور برای پشتیبانی از شورشهای مؤتمن الخلافه و عماره ی یمنی به مصر نیرو اعزام کردند و در سال 565 هـ اسکندریه و در سال 569 هـ دمیاط را مورد حمله قرار دادند؛ که در هر دو نوبت به دست صلاح الدین شکست خوردند. در سال 615 هـ جنگ پنجم صلیبی به منظور تصرف مصر تدارک دیده شد، اما پس از سه سال جنگ صلیبیها شکست خورده و عقب نشستند و سی ماه بعد از آن لویی نهم جنگ هفتم را تدارک دید (مکتبه ی الحروب الصلیبیه، ج 2، ص 23 ـ 28).
59 ـ ممالیک: نام سلسله ای از فرمانروایان مصر (650 تا 922 هـ. ق، مطابق 1252 تا 1517 م) بدین توضیح که ممالیک جمع مملوک به معنای غلام است... سلاطین ممالیک مصر از غلامان ترک یا چرکسی بودند که ابتدا جزو قراولان مزدور الملک الصالح قرار داشتند... اولین ایشان شجره الدر زوجه ی الملک الصالح است... ایشان دو طبقه اند ممالیک بحری و ممالیک برجی و این دو طبقه تا نیمه ی اول قرن دهم هجری مصر و شام را تحت اداره و حکومت خود داشتند. افراد آن سلسله ها با وجود سلطنت کوتاه و جنگهای داخلی دائمی و کشتن یکدیگر ممالک خویش را به خوبی اداره می کردند و شهر قاهره هنوز از دوره ی سلطنت ایشان آثاری دارد که نماینده ی عشق و علاقه ی سلاطین مملوک به صنایع مستظرفه و بناست. ممالیک علاوه بر این مردمانی جنگاور و دلیر بودند و در مقابل صلیبیون عیسوی و نیز اردوهای تاتار مقاومتهای سخت کردند، مخصوصاً تاتارها را که در قرن هفتم هجری بر آسیا استیلا یافته و مصر را طرف تهدید قرار داده بودند چندین بار مغلوب نمودند. دوره ی حکومت ممالیک بحری در سال 792 هـ. ق به دست ممالیک برجی از میان رفت و ممالیک برجی را به سال 922 هـ. ق سلاطین عثمانی از میان برداشتند (لغتنامه ی دهخدا به نقل از طبقات سلاطین اسلام، لین پول، ترجمه ی عباس اقبال، ص 70 تا 75).
60 ـ العصر الممالیکی فی مصر و الشام، عبد الفتاح عاشور، سعید، دارالنهضه العربیه، قاهره، 1976م، ص 13ـ 7.
61 ـ شجر الدر (فوت: 655 هـ )، سلطان مصر، و تنها زنی است که در دوره ی اسلامی بر مصر فرمانروایی کرده است. وی همسر الملک الصالح ایوب بود و چون ایوب در منصوره در جنگ با لویی نهم فرانسه درگذشت (647 هـ )، این زن مرگ او را پنهان نگاه داشت تا تورانشاه، پسر ایوب، از بین النهرین به مصر آمد. تورانشاه به دست ممالیک کشته شد و شجرالدر بر سلطنت نشست. اما امرای سوریه از به رسمیت شناختن وی امتناع کردند و خلیفه مستعصم جانب آنها را گرفت و عزالدین ایبک بر سلطنت انتخاب شد و شجرالدر را به زنی گرفت. (دایره المعارف فارسی).
62 ـ مکتبه الحروب الصلیبیه، ج3، ص134ـ 136
63 ـ تاریخ مغول در ایران، اشپولر، برتولد، ترجمه محمود سیر آفتاب، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1351، تهران، ص231.
برای آگاهی بیشتر ر.ک سفیران پاپ به دربار خانان مغول؛ تیس، دوراکه، ترجمه ی مسعود رجب نیا، انتشارات خوارزمی تهران، 1353، ص 13ـ 38؛ فن الحرب الاسلامی، ج4، ص227.
64 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، رانسیمان، ج3، ص310.
65 ـ همان، ص 311.
66 ـ همان ، ص 312.
67 ـ یا ارمنستان صغیر، عنوان دولتی است که مهاجران ارمنی در کیلیکیا تشکیل دادند و از 1080 تا 1375 م دوام یافت. این دولت در جنگهای صلیبی و در هجوم مغول به آسیای غربی با مهاجمان همدست بود. ( ر. ک دایره المعارف فارسی، ذیل واژه «ارمنستان».
68 ـ العصر الممالیکی فی مصر و الشام، عبدالفتاح عاشور، سعید، دارالنهضه العربیه، قاهره، چاپ دوم، 1976 م، ص 30، (به نقل از سعید عاشور، الحرکه الصلیبیه، ج2، ص 1123).
69 ـ همان.
70 ـ ملقب به الملک المظفر سیف الدین معزی، ( فوت :658هـ ق) سومین سلطان (657ـ 658هـ ) مصر از سلسله ی ممالیک بحری گویند او خواهرزاده ی جلال الدین خوارزمشاه و پدرش پسر عموی جلال الدین بود. او به دست مغولان اسیر و در دمشق به غلامی فروخته شده بود. الملک المعز، عزالدین ایبک، سلطان مصر او را خرید و به مصر برد و در 650هـ ق نایب السلطنه خود ساخت.(دایره المعارف فارسی).
71 ـ ملقب به الملک الظاهر رکن الدین (620تا 676هـ ق ) چهارمین سلطان (658ـ 76هـ ) مصر از سلسله ی ممالیک بحری. در آغاز از غلامان ترک الملک الصالح نجم الدین ایوبی بود. در جنگ عین جالوت و قتل قطز (658هـ) که به دنبال آن روی داد شرکت داشت. (دایره المعارف فارسی)
72 ـ العصر الممالیکی فی مصر و الشام، ص 32.
73 ـ منکو قا آن( فوت: 657ه ق ) خان بزرگ و قاآن ( 648ـ 657هـ ق) مغول، پسر تولی خان. وی به سبب تاخیر در تشکیل قوریلتای و به علت وجود تشتت و اختلاف نظر در بین شاهزادگان مغول، دو سال بعد از وفات گیوک خان به مقام قاآنی برگزیده شد. وی برادر خود هولاکو خان را به تسخیر ایران گسیل داد.(دایره المعارف فارسی).
74 ـ الحرکه الصلیبیه، عاشور، سعید عبدالفتاح، مکتبه الانجلو المصریه، قاهره، چاپ چهارم، ج 2، ص 899.
75 ـ العصر الممالیکی فی مصر و الشام، ص43.
76 ـ همان ص 44.
77 ـ همان ص 45.
78 ـ همان ص 51.
79 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، ج 3، ص 474.
80 ـ العصر الممالیکی فی المصر و الشام ص 51. آری شکست فرجام همه ی تجاوزهاست. حرکتهای تجاوزگرانه دایمی نیستند و سرانجام روزی متوقف می گردند. چنین بود تهاجم مغولان که پس از در نوردیدن سرزمینهای پهناور در آسیا و اروپا، سرانجام به دست مملوکان مصر متوقف شدند و چنین خواهد بود سرنوشت اروپائیانی که امروزه از آن سوی دنیا آمده و سرزمینهای اسلامی را مورد تهاجم قرار داده اند.
81 ـ این شهر و دریابندر در سال 497 هـ / 1104 م به تصرف بالدوین یکم ـ از پادشاهان صلیبی ـ درآمد و نقطه ی مرکزی متصرفات مسیحیان در فلسطین گردید. در 583 هـ (1187 م) شهر تسلیم صلاح الدین ایوبی گردید، ولی چون عکا برای مسیحیان اهمیت حیاتی داشت، آن را محاصره کردند. پس از دو سال محاصره، سرانجام در سال 1191 م با آمدن فیلیپ دوم از فرانسه و ریچارد شیردل، به تصرف مسیحیان درآمد از 626 هـ (1229 م) به بعد عکا مرکز اصلی قدرت مسیحیان در فلسطین بود و پس از آنکه شهسواران مهمان نواز کلیسایی در آنجا بنا کردند، به نام سن ژان ـ د / آکر موسوم شد. در سال 690 هـ / 1291 م سلطان ملک اشرف ـ از پادشاهان ممالیک ـ آن را فتح کرد و بر استیلای مسیحیان بر فلسطین پایان داد. (دایره المعارف فارسی).
82 ـ جنگهای صلیبی، ج 3، ص 508.
83 ـ همان، ص 511 ـ 512.
84 ـ جنگهای صلیبی، ج 3، ص 507 ـ 517.
85 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، ج 3، ص 529.
86 ـ تاریخ جنگهای صلیبی، ج 3، ص 532.
87 ـ ر. ک. همان

منبع: بینش، عبدالحسین، (1386)، نگاهی نو به جنگ¬های صلیبی، قم، نشر زمزم هدایت.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط