مترجم: جلال ستاری
نگاهی به کتاب «اسطوره ای نو» اثر کارل گوستاویونگ
چاپ ترجمه آخرین شاهکار ک.گ. یونگ به زبان فرانسه، برای تجلیل از دانشمندی است که نخست با فروید و سپس با فراگذشتن از فروید، حیات روانی و ذهنی بشریت را در راههای نویی انداخت و هدایت کرد و نیز به مناسبت هشتاد و پنجمین سالگرد ولادت مردی است که ساحات نوینی از اندیشه و شیوه ای نو از حس کردن و آزمودن و زیستن، به ما ارزانی داشت. در واقع، همه آثار ک.گ. یونگ، در نوع نوینی از وجود که انسانی تر و آرمیده تر و ژرفتر و خودآگاه تر است، به اوج مدار خود می رسد. این نوع نوین هستی در جهان که خیزگاهش، نوع نوینی از خود بودن است، بی سر وصدا و جنجال اما لا محاله و بی چون و چرا، جایگزین صور سنتی حیات می گردد که گویی، به گونه ای روز افزون، در اغتشاش و آشفتگی و بی نظمی به سوی ورشکستگی و ویرانی و نابودی، پیش می رود.
بنابراین وقتی مردی چون ک.گ. یونگ که همتای برترین کسانی است که مادر زمانه زائیده است، و یک تن از بهترین شناسنده های بشر است که تاکنون بوده اند، در شامگاهان عمری شگرف از تلاش و کشفیات اساسی، به خاطر ما، زحمت بررسی اسطوره ای معاصر را برخود هموار می کند که از پایان بازپسین جنگ جهانی به بعد، در برابر دیدگانمان آفریده شده است و ما شاید ندانسته، در پیدایی و ساخت و پرداختش دست داشته ایم، هنگامی که این مرد در تلاشی نهایی و دردناک با فریاد به ما هشدار می دهد که بی دریافت عمیق( و زین پس ممکن و در حال پیشرفت) انسان -پدیده، بقایش تردید آمیز و مشکوک و آینده اش بسته و تار است، باید نفس را در سینه حبس کرد و گوش فرا داد.
کتابی که خواننده پیش رو دارد، کتابی گرانسنگ و شورانگیز و بی گمان بی نظیر است بدین معنی که ک.گ. یونگ در این کتاب علمی و تحلیلی و روان شناختی و جامع و تلفیقی و حتی غیب آموز(1)، در ورای بررسی موضوع، کل دانش و تفکر و شهودش در باب جهان و آینده جهان را گنجانده است و به مناسبت طرح پدیده غریبی متعلق به عصر ما، در نوشته ای که نوعی تحقیق در مقوله روانشناسی کاربردی است، همه درس هایی را که از علم و زندگانی اش آموخته، برای ما فاش کرده است.
تنها چند ماهی انس با این کتاب و ورفتن با آن و اندیشیدن بدان و ترجمه کردنش، کافی است که کتاب اندیشه های بسیار به خواننده الهام بخشد، اما چون نمی خواهیم شوق خواننده را به خواندن متن کتاب به عهده تعویق و تأخیر افکنیم، به ذکر چند ملاحظه ( ضروری برای آنکه گمراه نشود) در باب پیدایش کتاب، بسنده می کنیم.
در واقع بعضی از اینکه ک.گ. یونگ به چنین ماجرایی پرداخته و به بررسی پدیده بشقاب های پرنده همت گماشته، آنچنان که گویی این امر، موضوعی جدی و در خور نویسنده ای شایان احترام است، شگفت زده خواهند شد. این شگفتی ما را به قلب مساله که وجوه مختلفی دارد، می برد.
در وهله نخست نباید جوانی و شادابی روح و ذهن و جسارت و بی باکی نفسانی ای را که همواره موجب نشاط و سرزندگی نویسنده ما بوده اند، از یاد برد. بیگمان لازمه پیدایی چنین اثری، ظهور موقعیت ها و حوادث و وقایعی است که کاملاً تصادفی و استثنایی به نظر می رسند. مثلاً در آغاز لازم می آمد که پدیده بشقاب های پرنده و «شایعه دیده ورانه» و تقریباً عالمگیری که از پایان بازپسین جنگ به بعد، آن پدیده برانگیخته و گویی خاتمه نخواهد یافت، وجود داشته باشد. سپس لازم بود که این شایعه، ک.گ.یونگ را به شگفت آورد و او آن موضوع را به جد گیرد و امری پیش پا افتاده و عبث یا شوخی و هیچ و پوچ نپندارد. چنین پیداست که تنها ک. گ. یونگ با داشتن ابزاری نو یعنی روان شناسی مدرن ژرفانگر ( که از آغاز قرن بیستم، با پشت سر نهادن فروید و آدلر در ساخت و پرداختنش قویاً دست داشته است) می توانست بی آنکه ریشخند شود، به چنین پژوهشی بپردازد و علاوه بر این البته روش جامع تحقیق نوین او و تجربه استثنایی و قریحه و توانایی و چیرگی و چالاکی و دریافت بی بدیلش از جهان رمزها و اعتبار و مرجعیتش در نظر کسانی که به ارزش جدی بودن شورانگیز تحقیقاتش واقف اند، نیز لازم بود.
همچنین نویسنده می بایست جرأت و شهامت داشته باشد تا نترسد که شهرت دانشی مرد بودنش را که به اثبات رسیده است، به مخاطره افکند و با تحقیق در باب موضوعی که بسیاری از اذهان آرام و آسوده و فارغبال آن را سخت خطرناک می دانند، خطر کند. حتی این گونه مردم نیز خواهند دانست که چگونه باید درباره این کتاب اندیشه و قضاوت کنند.
چنین پیداست که علاقه و توجه روان شناس به تجلیات به ظاهر پوچ یا بی مقدار حیات ذهن، غالباً برای آدم ناوارد، غیرقابل فهم است. و اما تحقیقاً توجه به چیزی که خوار و بی مقدار و غریب و غیرعادی و تیره و مبهم و بیمارگون دانسته شده است، منشاء کشف ساحتی نو و اساسی از انسان است یعنی عمق او و مبدأ انقلابی در نظام ذهنی، حائز چنان اهمیتی که می توان آن را با کشف موجودات به غایت خرد توسط پاستور یا با کشفیات فیزیک مدرن، قیاس کرد.
زین پس خواه ناخواه باید پذیرفت که در این قرن (بیستم) ما پا به دوران روان شناختی بشر نهاده ایم و روان شناسی ژرفانگر، من بعد، یکپارچه در زندگانی مدرن( چه در حیات روانی و چه در حیات اجتماعی و در جهان پزشکی و چه در زندگانی عملی)، حضور دارد. موافقان یا مخالفان تحلیل روان شناختی، دیگر از تلألوات آن تحلیل روان شناختی برکنار نمی توانند ماند. کشف لایه های ژرف ناخودآگاه ساختارمند و پویا در روان انسان، معادل باژگونی ایست که کپرنیک برانگیخت و ذهن را بر آن می دارد که در ورای عناصر سست و شکسته ای که اخلاقاً منزوی شده و یأس انگیزند، الگوهای نوینی برای زندگی و انگاره های نوینی برای هستی بجوید. دیگر نمی توان فلسفه بافت یا فقط به زندگانی های ساده بسنده کرد، چون خود آگاهانه یا ناخودآگاه، تحت تأثیر داده های نو قرار گرفته ایم و نشان شان بر ما مانده است، چه آنها را بپذیریم و چه انکار کنیم.
ک. گ. یونگ به سائقه غریزه علمی(2) اش، دقیقاً همواره به تجلیات روانی و انسانی ای که پیش از او، به نظر تحقیر نگریسته می شدند، دقت و توجه کرده است. هیچ چیز از امور و متعلقات انسان به نظر وی، اعتنا نکردنی و قابل اهمال و تحقیر نیست. در آزمون تداعی معانی (3)، در آغاز قرن بیستم، به کسانی برخورد که در آزمون شکست می خوردند و از این رهگذر، به کشف عقده ها نائل آمد؛ در تحلیل روانی، خوابها و بررسی شان را به جد گرفت و نشان داد که چگونه باید از آن برای درمان بیماران سود برد(4)؛ در مقوله تاریخ ذهن و روح بشر، به فصولی توجه یافت و علاقه مند شد که گویی هیچ اندیشه علمی قادر به درک و فهم شان نیست و آن مقولات، کیمیاگری و گنوز(gnose ) اند و بدینگونه تیره ترین گوشه های چیزی را که به نظر، خیال بافی های نامعقول و خفیه می نمودند، روشن و قابل فهم کرد.(5)
به مرور در پرتو قیاس و تطبیق، قدر مشترک اساسی این خرده ریزهای تحقیر شده و مهمل مانده زندگانی ذهن و روان، که همانا صور مثالی ناخودآگاهی جمعی اند و بر موقعیت و وضع بشر حاکم اند، بر او مکشوف شد.
بنابراین، ک.گ. یونگ با بررسی روان شناختی بشقاب های پرنده که گویی محصول شرم آور خردگرایی معاصر است، به عهدی که با خود بسته وفادار مانده و در پیمودن همان شاهراهی که او را به کشفیات اساسی اش رسانده، ثبات قدم داشته است، منتهی بعضی از خود می پرسند که پرداختن یونگ به این بررسی شاید فراتر از صلاحیت و توان علمی وی باشد. خواننده خواهد دید که چنین نیست، زیرا ک. گ. یونگ از اظهار نظر در باب مقوله مادیت فیزیکی واقعیات امتناع دارد و اساساً به بررسی بشقاب های پرنده که بعضی مدعی «دیدن» آنهایند، چنانکه گویی، آنها را در عالم «خواب» دیده اند، می پردازد و در مرحله ثانی، مسأله واقعیت خارجی بشقاب های پرنده را مطرح می کند و مورد بحث قرار می دهد. بشقاب های پرنده چه وجود داشته باشند و چه وجود نداشته باشند، چه دیده شده باشند و چه پنداره ای بیش نباشند، پدیده روان شناختی ای که بُرد و شعاع عمل عظیمی دارد، محسوب می شوند. ک.گ. یونگ نشان می دهد که حتی اگر بشقاب های پرنده واقعیتی فیزیکی داشته باشند که محمل پدیده روان شناختی خواهد بود، باز این پدیده روان شناختی، ثمره کنش خیال پردازی ناخودآگاه، به موسّع ترین معنای واژه است.(6)
بدین جهت شایعه پنداره گون وجود بشقاب های پرنده در دوران ما، از لحاظ ک.گ. یونگ، بهانه ایست برای بررسی مضامین بزرگ صور مثالی عالمگیر که سنگ پایه آن شایعه به شمار می روند و شگفتا، این شایعه، صورت مثالی کلیدی ای محسوب می شود که سراسر حیات روانی یعنی کلیت روانی ای را که یونگ، هویت (soi) نامیده است، ساختارمند می کند.
خواننده خود کشف خواهد کرد که چگونه پدیده و تخیل بشقاب های پرنده، به گونه ای کاملاً غیرمترقب، نمودگار عدم انطباق انسان با خود و با جهان و درماندگی و قیود ناشی از آن و بیان نارسا و الکن ( زیرا برگرفته از اخبار روز) چیزی است که موجب تشویش اوست و نیز کوششی برای آشتی دادن میان قوای متخاصم اش.
در این کتاب از رمز و رمزپردازی سخن بسیار خواهد رفت. اما خواننده از آن نترسد که ک.گ. یونگ در استطرادات توخالی به بیراهه رود. اگر رمز در این کتاب جای شامخی دارد، از اینروست که رمز دارای فضایلی ذاتی است که فقط به رمز اختصاص دارد. رمز همه جوانب و جهات حیات انسان را که عقلاً ناشناخته است، به ما می شناساند. رمز ماورای همه مراتب صوری یا زیبا شناختی، از لحاظ روان شناختی، صاحب کنش عظیمی است بدین معنی که بستر و تبدیل کننده کارمایه ذهن است. وظیفه اساسی آفتابی کردن پویایی ها و توده های انرژی زایی را که در ناخودآگاهی آدمی به خواب رفته اند، برعهده دارد. این پویایی و کارمایه در هر جریان، به زبانی نو، از ناخودآگاهی سر برآورده آفتابی می شوند و آن گاه تفسیر رمز به من( نفس ) یا خودآگاهی، امکان می دهد تا فعل و انفعالاتی را که به گونه ای ناخودآگاه در ژرفای ضمیر آدمی صورت می گیرد، دریابد. خردگرایی مورث شناخت های تحصلی بسیار بوده است. اما محدودیت هایی هم دارد. از اینرو رمز و نقش رمز(7)، کمک به فردآدمی، ماورای ساز و کارهای انطباق یابی وی با جهان و درماندگی ها و تشویشهایش، برای گسستن رشته های پیوند با جهان تا آنجا که ضروری است(8) و تحقق تمامیت شکوفان خویش است.
بی گمان بسیاری از خوانندگان با پی گیری اندیشه نویسنده، از کشف این معنی شگفت زده می شوند که شایعه پنداره گون در باب بشقاب های پرنده در چهار راه نهضت های زیرزمینی ای قرار دارد که جهان ما را به کم در می کشند و سخت تکان می دهند و کتاب با گشودن افق های نوی در برابر دیدگانمان ما را سرگشته می کند، چون در وهله نخست، به گونه ای خشونت آمیز از چارچوبهای شناخته و امتحان شده و از اطمینان ها و ایمنی های دروغین نهادهای سنتی، دور می سازد.
چنین پیداست که شایعه پنداره بشقاب های پرنده، بصیرت انسان معاصر را که به نحوی مبهم و ناخودآگاه احساس می کند ضرورت انجام دادن وظیفه کلان و شگرف و اجتناب ناپذیر انطباق یابی مجدد هم با کیهان بیرونی و هم با کیهان درونی، در او ظاهر و بیدار می شود، به گونه ای شگفت آفرین بر آسمان فرا می افکند.
روان شناسی به دنبال ک. گ. یونگ که در این کتاب، هم و غم سنگینش را درک خواهیم کرد، باید از عهده انجام دادن این وظیفه برآید و تا چنین مرحله ای صعود کند، زیرا زین پس، مسائل حقیقی در این فرازگاهها، نهفته اند. قطعاً روان شناسی باید از همه امکاناتش برای توفیق در این مهم سود جوید و همه ذخائر وجودی انسان را برای آنکه مثلاً ذهنیت تحصلی از بدگمانی روشمند در حق روح دیده ور، دست بشوید، به کار برد. انسانهای تیزبین و پیشتاز دوران مدرن نیز باید آثاری شهودآمیز و خلاق بیافرینند. کتاب حاضر در چنین چشم اندازی، نمونه و الگو به شمار می رود، زیرا اثری است که هم با الهام قلبی نوشته شده است و هم به رهنمونی هوش و خرد، یعنی کتابی است که هوشمندی نویسنده اش از ملاحظه امر استثنایی غافل نمی ماند و ارزشهای حائز اهمیت را عزیز و گرامی می دارد. و نیز اثری است که احساس نویسنده اش ارزشمندترین ذخائر هوش عملی را به کار می گیرد.
و چنین پیداست که روح و ذهن فقط با چون و چرا کردن جسارت آمیز به هر چندگاه، در نتایجی که به دست آورده است و با در نظر داشتن همه مؤلفه هایش، می تواند در قلمروهای حیات، شکافهایش را به هم آورد و برگسیختگی هایش چیره شود و به مراتب نوینی در ترکیب و وضع جامع، دست یابد.
در دورانی که شاید بعدها دورانی قلمداد شود که افزون بر شتاب گیری باورنکردنی معارف تحصلی، دوران فتح فضای کیهان و به موازات آن، فتح کیهان های درونی است، «اسطوره مدرن» ک. گ. یونگ، در بطن ماجرای زندگی، رشته پیوندی میان دو بی نهایت خواهد بود، بی نهایت جهان برون و بی نهایتی که در درون هر انسان، غنوده است.
پی نوشت ها :
1. شخصیت یونگ قطعاً مؤلفه ای غیب آموز دارد اما یونگ که عالمی تجربه کار بود و خود می خواست چنین باشد، در تمامیت عمر کوشید تا آن گرایش ذاتی را در تحقیقات و آثارش، در سایه اندازد.
2. Carl Alfred Meier: Jung and Analytical Psychology, Newton Centre, Massachusetts, 1959
3. C. G. Jung: L Homme a Ia decouverte de son ame
مقدمه و ترجمه از دکتر رولان کاهن، ژنو، چاپ هفتم، 1970.
4. C. G. Jung, La Guerison psychologique,
مقدمه و ترجمه از دکتر رولان کاهن، ژنو، 1953، چاپ دوم 1970.
ترجمه دکتر رولان کاهن، پاریس 1970
5. Psychologie et Alchimie
6. Henri Corbin, L' Imagination creatrice dans le soufisme d 'Lbn Arabi, 1958.
7. C. G. Jung: Types Psychologiques, traduction par Yves Le Lay, 1967.
8. Dr Georges Verne, Retour aux sources du devenir, 1960