مترجم: سید ضیاء الدین دهشیری
قبل از پطر کبیر مناسبات ایران و روسیه - کشور مسکوی - بیشتر جنبه تجاری داشت. «سفرائی» که روسها به ایران می فرستادند بازرگانان عمده بودند که عنوان سفیر کبیر یافته بودند تا از قیود و مقررات آزاد باشند و با امنیت بیشتر و سهولت افزونتر به سفر پردازند و معاملات و مبادلات پرسودتری انجام دهند... (1)
- اعزام نخستین سفیر کبیر روسیه مربوط به سال 1561 می باشد. سفیر کبیر هم نماینده ژان چهارم بود و هم نماینده الیزابت ملکه انگلستان. این سفارت نخستین عمل مشترک انگلیس و روس در ایران بود. (2)
این مناسبات تجاری بین ایران و حکومت مسکوی بسیار قدیمی بود و از سخنان صدر اعظم شاه در قرن هفدهم در موضوع رجحانی که برای سفارت کبرای مسکوی نسبت به فرانسه و انگلستان قائل شده بودند، استنباط می گردد. صدراعظم چنین می گفت: «کشور مسکوی همسایه و دوست ما است و بین ما از قدیم الایام و بدون وقفه مرابطه و مراوده برقرار گشته است. ما تقریباً همه ساله سفیر به کشور همدیگر می فرستیم ولی دیگران را به زحمت می شناسیم (3)...» ولی این امر مانع از آن نبود که شاه به فرستاده لزگی ها که ملتی تحت حمایت ایران بودند اجازه حضور و بار بدهد. (4)
پس از پطر کبیر مناسبات ایران و روس بیشتر شد و از حدود روابط اقتصادی - تجاری خارج گردیده به قلمرو امور سیاسی و نظامی درآمد. (5)
«وصیت نامه» پطر کبیر و سیاست امپریالیستی
به روزگاری که واپسین شهریاران سلسله صفوی که ضعیف و ناتوان بودند، کشور ایران را به چنگ بدترین سرنوشت و حوادث جبری رها کرده بودند، در عصری که افغانها وحشت و اضطراب را بر کشور حکمروا می کردند (1722-1734)، حکومت مسکوی به دنبال جلوس پطر کبیر بر اریکه قدرت، تزاری پرشور و فعال و هوشیار داشت.پطر با مشاهده اغتشاش و هرج و مرجی که بر ایران مستولی بود لحظه را برای پیشروی بیشتر به سوی دریای آزاد جنوب و وصول بدان مساعد یافت و مغتنم شمرد. (6)
وصیت نامه ای سیاسی بدو منسوب است که اصالت ندارد ولی به خوبی معرف و مشخص سیاست امپریالیستی و توسعه طلبانه ایست که به دست او در آسیای میانه آغاز گشته بود. به حقیقت گویا در دوره ای بعد از پطر در عصر کاترین است که آن وصیت نامه را اختراع کرده اند. روشن است که این امپراتور بانو در نواحی بالکان و با منظوری سیاسی افسانه ای کهن را اشاعه کرده بود که به موجب آن امپراتوری ترکان به دست ملتی موی بور که از شمال می آید بر باد خواهد رفت. (7)
در این وصیت نامه که پس از مرگ پطر نشر شده موضوع تصرف هندوستان که «انبار جهان» خوانده می شد در بین بود. برای نیل بدین مقصود لازم بود جمیع موانع را از سر راه برداشت. مانع عمده کشور ایران بود که قفقاز، داغستان، گرجستان، ارمنستان و سایر نواحی ماوراء قفقاز را در تملک خود داشت و در سمت شرق در مجاورت مرزهای هند، افغانستان و بلوچستان را مالک بود.
اینک فقره نهم از این وصیت نامه ادعائی که در مدتی بیش از دو قرن کتاب آسمانی و شریعت سیاست خاوری روسیه به شمار می رفت:
«هرچه ممکن باشد باید بیشتر به قسطنطنیه و هندوستان نزدیک شد. کسی که بر آنجا حکمروا گردد سلطان راستین عالم است. درنتیجه باید گاه در ترکیه و زمانی در ایران جنگهای مداوم برانگیخت و در بحر اسود کشتی های جنگی روان کرد. اندک اندک این دریا را به تصرف درآورد و نیز بحر بالتیک را گرفت. همین امر دو نکته لازم برای حصول توفیق در اجراء برنامه است. باید انحطاط و انقراض ایران را تسریع کرد. به سوی خلیج فارس به پیش راند و در صورت وجود امکان، از طریق سوریه تجارت قدیم با شرق را احیاء کرد و تا به هندوستان پیش رفت که انبار جهان است. چون بدانجا رسیدید می توانید از طلای انگلستان چشم بپوشید.» (8)
عموم جانشینان و وارثان پطر کبیر و شاگردان مکتب امپریالیسم روسی بیش و کم در سیاست خود نسبت به ایران از روح این وصیت نامه مجعول و مزور الهام یافته اند.
به طوری که اندکی بعد خواهیم دید آنان بارها در مرحله اجرای این برنامه غول آسا به ویژه در برابر نادر شاه افشار، در نخستین نیمه سده هیجدهم از رفتار باز مانده اند.
این سیاست «پیش راندن به سوی هند» علاوه بر این به فراخور اینکه سپاهیان و سیاست روسیه در اروپا، در بالکان، در خاور دور، گرفتار بوده یا گرفتار نبوده شدت و ضعف پذیرفته است. چیزی که به خوبی مشخص و ممتاز است اینکه دیپلماسی روسیه جمیع مجاهدات و مساعی خود را وقتی به سوی خاورمیانه معطوف می کرده که در جاهای دیگر ناکام می شده است. مثلاً روسها آنگاه که در سال 1855 در سباستوپول شکست خورده و بدین منوال برای چندی از بغاز بوسفور و قسطنطنیه دور مانده اند، بار دیگر به جانب مشرق روی آوردند، و در شرق اقصی آثار پیروزیهائی را که در اروپا از دست داده بودند می جستند. ولی شکستهای آنان در پرت آرتور و موکدن از ژاپونیها و طرد گشتن از منچوری (1905) موجب گشت که با شور و حرارتی تازه دگرباره به ایران باز آیند.
تسخیر قفقازیه
اندکی پیش گفتیم که پطر کبیر با مشاهده ضعف صفویان و انحطاط ایران لحظه را برای تحقق بخشیدن به برنامه های سیاسی خاوری خود مساعد یافت.او برای رسیدن به خود ایران می بایست نخست ایالات و ولایات یا دولت های دست نشانده شمال غربی و شمال شرقی ایران یعنی قفقاز و ترکستان را بگشاید. مجالی مناسب موجود بود. چون رعایای روسی ساکن قفقاز بر اثر غارت و تجاوز تلفاتی داده و خساراتی دیده بودند، پطر کبیر شخصی را به نام آرتمی و ولینسکی (9) به ایران فرستاد و جبران خسارات و زیانهائی را که به بار آمده بود و به دو میلیون روبل برآورد می شد مطالبه کرد... ولی در این گیر و دارها، افغانان در اصفهان مشغول سرنگون کردن سلسله سلطنتی ایران بودند. هنگامی که فرستاده تزار روس به پایتخت ایران اندر آمد، میر محمود افغانی بدو اعلام کرد که هیچگونه تسلط و اقتداری بر اهالی قفقاز ندارد و از پرداخت خسارت مطالبه شده سر برتافت. همین موضوع مستمسک و بهانه ای بود که به دست روسها افتاد و از آن بهره جستند تا ناحیه داغستان و حاکم نشین آن «دربند» را تصرف کنند (1772). پطر کبیر در این هنگام خود در رأس ارتش مهاجم قرار داشت.
روسها باز هم به پیش راندند و باکو را به تصرف درآوردند (1723)، ولایات گیلان، مازندران، و استرآباد را که در کناره بحر خزر واقع است یعنی سراسر ساحل جنوبی دریای مازندران را تصرف کردند.
آنان در سال 1716 در ساحل شرقی این دریا بندر کراسنوودسک را که بعدها می بایست مبداء خط آهن سراسری کناره خزر شود، بنیاد نهادند. و بدین ترتیب با پیش گرفتن دو کرانه متضاد این دریا در جنوب رسوخ کردند.
تقسیم ایران میان روسیه و ترکیه
پیش از این به واژگونه شدن سلسله صفویان به دست افغانان اشارت کردیم. باید اضافه کنیم که طهماسب پسر شاه سلطان حسین، شهریار مخلوع در پی آن بود که سلسله خود را بار دیگر به سلطنت برساند. در داخله کشور حمایت رئیس مقتدر قبیله قاجار، فتحعلی قاجار، و نادرشاه افشار نامدار را جلب کرد. در خارج از کشور از پطر کبیر یاری خواست. معاهده ای بین او و تزار روس منعقد گردید که بر طبق آن دربند، باکو، شیروان، گیلان، مازندران و استرآباد یعنی خان نشین های قفقاز و ولایات ایرانی ساحل بحر خزر به روسها تسلیم می شد. در عوض از روسیه وعده اخراج غاصبان و استقرار مجدد سلسله ی مخلوع را گرفت.***
ترکها نیز که مانند روسها از دیر زمانی کینه دینی و سیاسی نسبت به ایران و به ویژه صفویان در دل داشتند، موقع را مغتنم شمرده ولایت غربی ایران را تصرف کردند. آنان ارمنستان و آذربایجان و کردستان را تا همدان تسخیر کردند. ولی پیشروی روسها آنان را سخت به وحشت افکنده بود و می خواستند برضد آنان جنگ مذهبی و جهاد به راه اندازند... در آن عهد، جهان شاهد رقابت روس و ترک بر سر ایران بود. سفیر کبیر فرانسه در قسطنطنیه به نام دوبوناک (10) پیشنهاد وساطت کرد. معاهده ای برای تقسیم ایران انعقاد یافت که به موجب آن تزار ولایات شمالی سابق الذکر را می گرفت و سلطان را ولایات شمال غربی تا همدان نصیب می شد. ذکر این مطلب جالب است که باز هم دیپلماتهای فرانسوی بودند که در خفا، به سال 1906 در کنفرانس الجزیره، در فاصله بین جلسات به مذاکراتی یاری کردند که بین نمایندگان انگلیس و روس درگرفته بود و در سال 1907 به عقد موافقت نامه ای بین دو دولت برای تقسیم ایران به مناطق نفوذ منجر گردید. (11)
***
اشرف افغان جانشین محمود، معاهده ای با سلطان ترکیه در اکتبر 1727 منعقد کرد و او را وارث حقیقی خلفاء شمرد و سلطان ترک به سهم خود اشرف را جانشین مشروع سلطان ایران دانست. چون صفویان شیعی مذهب و افغانان چون ترکان اهل تسنن بودند، بدیهی است که عثمانیان به سقوط سلسله صفویه و جلوس افغانان به سلطنت با دیده مساعد می نگریستند. ولی اندکی بعد نادر جهانشگای نامور آسیای مرکزی و هندوستان، بدین معاهدات تقسیم و انقیاد ایران پایان بخشید. افغانان را طرد کرد، کشور را از لوث وجود عثمانیان پاک ساخت و از روسها خواست تا سپاهیان خود را عقب بنشانند. روسیه نخست چندان از این امر خشنود نبود ولی سرانجام بدان رضا داد. پیروزیهای بلند آوازه نادر در برابر افغانان و ترکان به حقیقت روسها را مجبور کرد که عقب بنشینند. در پی این تخلیه ایران از روسها، معاهده ای منعقد گردید که به موجب آن مناطق اشغال شده در وراء رود کورا به ایران بازگشت.
پی نوشت ها :
1. شاردن «سفر به ایران» جلد سوم بخش سوم ص 170 (به زبان فرانسوی) (چاپ آمسترادم 1711).
2. دکتر هوگو گروت ته «Wanderungen in Persien» ص 274.
3. شاردن «سفر به ایران» جلد سوم ص 281. - بدین مناسبت باید خاطر نشان کنیم که بعدها در معاهده ی مودت و تجارت مورح 13 اوت 1715 بین فرانسه و ایران قید گردید که سفیر کبیر اعلیحضرت کاملاً مؤمن به شریعت مسیح مقدم بر سفیران کشورهای دیگر افتخار تشرف بحضور شهریار ایران دارد و قنسولهای او، کارگزاران و عاملان او نیز براینگونه نمایندگان جمیع ملل دیگر حق تقدم دارند (ماده 5) - بر طبق ماده 2 معاهده ایران و فرانسه مورخ 12 ژوئیه 1855 با سفرای کبار دو دولت به عنوان سفرای مقدم دولت های کامله الوداد رفتار خواهد شد.
4. شاردن «سفر به ایران» جلد سوم ص 230 و بعد از آن. - همین نکته نشان می دهد که در آن عهد هنوز اروپائیان در نظر ایرانیان بی ارج بودند. ولی پس از شکست هائی که روس ها بر ایران در سال 1828 وارد آوردند یک سلسله تشریفات افراطی برای پذیرائی از فرستادگان دیپلماتیک بر ایران تحمیل کردند (رجوع شود به مقاوله نامه ای که در ترکمنچای در 20-22 فوریه 1828 امضاء شده، مندرج در مجموعه عهدنامه های شاهنشاهی ایران با کشورهای خارجی که به توسط مؤتمن الملک در سال 1908 گرد آورده شده است). حقیقت این است که در پایان مقاوله نامه گفته شده است که: «عین همان تشریفات از طرف روسیه نسبت به سفرای کبار، وزاری مختار و یا کارداران ایرانی که به مأموریت به سنت پطرزبورگ آیند با رعایت اختلاف آداب و رسوم موجود در دو کشور مرعی و منظور خواهد شد.»
5. نخستین قنسولها و کارگزاران دائمی روسیه در ایران تنها در اوایل قرن هیجدهم و بر مبنای معاهده رشت مورخ 1726 اعزام شده اند. ر. ک. گروته. کتاب «Wanderungen in Persien».
6. در سال 1556 ایوان مخوف هشترخان واقع در شمال بحر خزر را به کشور خود ضمیمه کرده و پطر کبیر در سال 1695 دریای آزوف را تصرف نموده بود.
7. براساس انتقادی علمی به قلم Breseau ذیل عنوان:
Das Testament Peters des Grossen,
ثابت شده است که این باصطلاح وصیت نامه اختراع محض می باشد و برای آن ساخته و پرداخته شده تا برای لشکرکشی ناپلئون اول به روسیه در 1812 خدمت کند. - (ر. ک. صفحه 148 اثر دکتر رودولف Rudolf Kiellen ذیل عنوان:
Die Grossmachte und die Weltkriese
8. Jules Thieury در کتاب «ایران و نرماندی» (سندی که برای تاریخ مناسبات فرانسه و ایران مفید افتاد و معاهدات تجاری منعقده بین این دو کشور را در پی داشت). - منتشره در Evreux1866)
9. Artemi Volinsky
10. de Bonnac
11. Dr. Rouire، کتاب «رقابت انگلیس و روس» ص 261.