نویسنده: دکتر محمود افشار یزدی
مترجم: ضیاء الدین دهشیری
مترجم: ضیاء الدین دهشیری
عهدنامه تیلسیت موجب شد سپاهیان روس که بیهوده در لهستان مانده بودند دگرباره نبرد را با شدت افزونتر برضد ایران آغاز کنند. مقاومت ایروان و زمستان عملیات جنگی را متوقف ساختند. ولی به حقیقت، ایران که از روزی که روسیان از قفقاز گذشته بودند - خود را با روسیه در جنگ می دید دیگر قادر به پایداری در برابر هماورد نیرومند خود نبود.
چند مرتبه قطع شدن جنگ، تنها وقفه هائی بیش و کم طولانی بود، زیرا که هرگز معاهده صلحی رسمی منعقد نگردیده بود. صلح گلستان خود چیزی بجز وقفه و متارکه نبود، زیرا این معاهده غیرعادلانه و مبهم جرثومه های اوضاع بغرنج سیاسی و جنگهای تازه ای را در خود نهان داشت. با وجود این مرحله ای مهم در تاریخ مناسبات سیاسی روس و ایران به شمار می رود. این معاهده اولا قلمرو اراضی دو امپراتوری را تعیین کرد و ثانیاً مبنای بعض اصول، مبنای معاهده ترکمانچای در سال 1828 قرار گرفت که به نحوی از انحاء قانون و اساسنامه روابط بین دو دولت را برای قریب یک قرن به وجود آورد.
***
پس از عقد معاهده تیلسیت که در آن ناپلئون با تزار نزدیک شد، اتحاد ایران و فرانسه باز هم باصطلاح زنده ماند. در دربار تهران انگلیسیان نفوذی بالاتر به دست آوردند. آنان علاوه بر این، متحد روسیه بودند، چرا که الکساندر در سال 1812 خود را از نو خصم ناپلئون اعلام کرده بود. بدین منوال بتمام معنی برای وساطت بین روسیه و ایران مناسب شده بودند. «معاهده صلح و مودت دائم در تاریخ 12 اکتبر 1813 در اردوی روسی، در گلستان نزدیک رودخانه سیوا، در سرزمین قره باغ منعقد گردید. در تاریخ 15 سپتامبر سال بعد نسخه های مصوبه این عهدنامه بین طرفین رد و بدل گردید.
این عهدنامه صلح بر مبنای «وضع موجود» (1) منعقد گردید بدین معنی که هر کدام از طرفین مالک آن اراضی که در حال حاضر بتمام معنی بر آنها مسلط بود و در تصرف داشت باقی می ماند.
بدین نحو ایران خان نشین های قراباغ، شکی، شیروان، دربند و غیره یعنی گرجستان، داغستان و جمیع سرزمین هائی واقع بین مصب رود ترک و کورا را به روسها تسلیم می کرد.
وراثت تاج و تخت
در ماده چهارم، امپراتور روسیه «به منظور ابراز احساسات خود در حق اعلیحضرت شاه ایران و به خاطر اثبات تمایلات صادقانه خویش، برای مشاهده استقرار فرمانروائی و اقتدار مطلقه سلطنت بر مبنای مستحکم در کشور شاهنشاهی ایران همسایه روسیه، رسماً متعهد می شود که به او و جانشینان او در صورت لزوم بذل مساعدت کند و در حق پسر پادشاه ایران که وارث تاج و تخت شاهنشاهی ایران خواهد بود، معاضدت نماید تا هیچ دشمنی خارجی نتواند در امور ایران مداخله کند و دربار ایران با حمایت و پشتیبانی دربار روسیه تقویت گردد.» و این مطلب بر آن افزوده شد که: «در صورت بروز اختلافات بین پسران شاه در باب امور کشور شاهنشاهی ایران، روسیه پیش از تقاضای پادشاه حی و حاضر به هیچ وجه دخالت نمی کند.»نص دو فقره از ماده چهارم که نقل شد نشان می دهد که روسیه چگونه حق مداخله در امور خارجی و داخلی ایران را برای خود محفوظ می داشت.
بند اول از این ماده به صورتی مشخص و منجزتر در ماده هفتم معاهده ترکمانچای آمده است.
تفسیر بند دوم از ماده مذکور چیست؟ «در صورت بروز اختلافات بین پسران شاه در باب امور کشور شاهنشاهی روسیه پیش از تقاضای پادشاه حی و حاضر به هیچ وجه دخالت نکند.» - ولی مقصود از این «پادشاه حی و حاضر» کیست؟ در اینجا به طور قطع موضوع شاه مرحوم در بین نیست. بنابراین باید منظور وارث مشروع باشد. ولی این وارث مشروع چه کسی می تواند باشد؟ - بر طبق عهدنامه «آن پسر از پسران پادشاه ایران که از جانب خود پادشاه به وراثت شاهنشاهی ایران منصوب گردد». - ولی از آنجا که شاه ممکن است قبل از تعیین جانشین خود درگذرد، روسیه خواهد توانست از کسی حمایت کند که از او حمایت بطلبد، کسی که در دربار پطرزبورغ مورد قبول (2) و رضای خاطر باشد. علی ای حال ماده چهارم درها را به روی جمیع سوء تفاهمات و سوء تعبیرات و انواع مداخلات که مورد قبول و پسند دربار امپراتوری باشد باز می گذاشت.
ترتیب اداره دریای خزر
«از آنجا که قبل از جنگ و همچنین در دوران صلح و در جمیع ازمنه تنها پرچم روس بر ناوگان دریای خزر در حال اهتزاز بوده است» ماده پنجم تنها برای روسیه حق داشتن ناوگان جنگی در این - دریا را محفوظ و مخصوص می دارد.مبنای این حق به طور کامل روشن نیست. ما نمی دانیم آیا ایران کشتی جنگی ولو برای حفاظت کرانه های خود داشته است یا خیر؟ به هر صورت روسیه هم از قدیم الایام چنین ناوگانی نداشت. آنچه مسلم است اینکه ایران از قدیمترین اعصار کشور ساحلی بحر خزر بوده است در حالی که روسیه تنها در سال 1556 و به دنبال تصرف هشترخان از جانب ایوان مخوف بدین دریا دسترس یافته است. خلاصه کلام، چه چیز؟ این مستمسکی بود نظیر مستمسک دیگر برای ممانعت ایران از داشتن ناوگان جنگی در این دریا. از آن تاریخ به بعد بحر خزر هم بالفعل و هم بر طبق قانون دریاچه ای روسی گردید. اگر قول وزیر اعظم حاج میرزا آقاسی را معتبر بدانیم، ایرانیان آن عصر چندان به «آبهای شور» این دریا علاقه نداشتند!
نتیجه
عهدنامه گلستان مورخ 12 اکتبر 1813 در تاریخ 16 ژوئیه 1818 در روسیه منتشر گردید یعنی در همان زمان که فرمان امپراتور الکساندر اول که مطلع آن چنین است منتشر شد: «صلح با ایران و آرامش را در مرزهای شرقی امپراتوری ما تأمین کرد. این معاهده صلح در اوضاع و شرایط قاطع در همان زمان منعقد گردید که مقدرات تازه اروپا تعیین شده و...» درواقع معاهده گلستان یک سال پس از عقب نشینی ناپلئون از روسیه و تنها چند روزی پیش از نبرد لایپزیگ که در آن ناپلئون از متحدین شکست خورد انعقاد یافت.***
این نخستین معاهده مهمی بود که بین ایران و روسیه بسته شد. ولی نمی توانست دیرزمانی بپاید زیرا طبعاً طرف مغلوب را راضی نمی کرد و نه حتی طرف غالب را که هنوز به مقصود خود نائل نیامده، یعنی به دریای آزاد جنوب دست نیافته بود. روسیه موفق گشته بود که ایران را تضعیف کند و تفوق خود را بدو محسوس سازد ولی هنوز از مرحله ارضای کامل جاه طلبی های خود فرسنگها دور بود.
گذشته از این علل ذهنی و روحی که معاهده گلستان را از همان بدو انعقاد محکوم به زوال می کرد، معاهده خود فی حد ذاته متضمن فقراتی مبهم بود... فقراتی که ناگزیر سرانجامی شوم و محتوم در پی داشت.
پی نوشت ها :
1. statu quo presentium
2. persona grata