سیاست مسالمت آمیز روسیه

پس از انعقاد معاهده ترکمانچای مورخ 1828 سیاست روسیه در ایران وضع جدیدی گرفت. مناسبات روسیه و ایران از حدود نظامی - سیاسی بیرون آمده به مرحله سیاسی - اقتصادی وارد شد.
دوشنبه، 19 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیاست مسالمت آمیز روسیه
سیاست مسالمت آمیز روسیه

نویسنده: دکتر محمود افشار یزدی
مترجم: ضیاء الدین دهشیری



 

پس از انعقاد معاهده ترکمانچای مورخ 1828 سیاست روسیه در ایران وضع جدیدی گرفت. مناسبات روسیه و ایران از حدود نظامی - سیاسی بیرون آمده به مرحله سیاسی - اقتصادی وارد شد.
روسیان بخش پهناوری از سرزمین ایران را تصرف کرده بودند. آنان بر طبق معاهدات صلح و بازرگانی مورخ 1828 امتیازات سیاسی و اقتصادی مهمی برای خود تأمین کرده بودند. اکنون لازم بود اوضاع و احوال حاصل شده را تحکیم کرد. بدون ترک مقاصد سیاسی سنتی، نفوذ به سمت جنوب، آن را به صورت دیگری دنبال کردند. اکنون دوره جذب بطیء، استیلاء تجاری و الحاق اقتصادی، به معنی قدیم این کلمات بود، یعنی «نفوذ سیاسی» آغاز می شد. از این پس دوره کسب امتیازاتی از هر نوع بود: ساختن جاده ها، تأسیسات معدنی، مالی، تجاری و غیره. روسها حتی خواستند که خود را در انظار اروپائیان نخستین پیشاهنگان تمدن در این کشور که دارای فرهنگ کهن سال است جلوه بدهند. نیکلای اول «تراز آهنین» بسائقه فرصت طلبی از این پس خود را در ایران «تزار صلح طلب» معرفی کرد.

حادثه قتل گریبایدوف

روش جدید سیاست روسیه چند ماهی پس از عقد معاهده ترکمانچای به مناسبت قتل نماینده روسیه در تهران و اعضای سفارت آن تجلی کرد.
گریبایدوف نماینده روسیه، نویسنده برجسته و نیز سی و هفت تن از همراهان او به استثنای یکی از دبیران سفارت به دست عوام الناسی، که بر اثر رفتار بد وزیر مختار روس و تعصب روحانیون تحریک شده بودند، قتل عام شدند. - این حادثه به ضرس قاطع می توانست برای روسیه دستاویز و بهانه خوبی باشد که، در صورت تمایل او، آتش جنگ را برافروزد. با این وصف روسیه بدان اکتفا کرد که از طرف حکومت ایران بر طبق آداب دیپلماسی عذرخواهی بشود و نیز به تبعید یکی از محرکین اصلی که شخصی روحانی بود و اعدام یکی از مجرمین قناعت ورزید. طبعاً این اعتدال از جانب روسیه که در آن هنگام پیروزمند بود، موجب حیرت شاه ایران شد و نوه خود شاهزاده خسرو میرزا را به دربار سنت پطرزبورگ فرستاد تا از قیصر روس معذرت بخواهد. شاهزاده در روسیه همه جا مورد تکریم و احترام قرار گرفت. تزار هنگام پذیرفتن او به حضور، هیچگونه اشارتی به حادثه مهیج که در تهران وقوع یافته بود نکرد. هنگام عزیمت فرستاده شاه ایران، باز هم دو میلیون روبل از چهار میلیون روبل باقی مانده غرامت جنگ را که بر طبق عهدنامه ترکمانچای بر ایران تحمیل شده بود، تخفیف داد.
شاه که امیدهایش به فرانسه و انگلستان برباد رفته و از خواب و خیال به در آمده بود، دستی را که با چنین لطف و عنایت از جانب قیصر به سوی او دراز شده بود، رد نکرد، به خصوص از آن نظر که می دانست قادر نیست یک بار دیگر در دشت های نبرد با وی دم از برابری بزند.
مع الوصف در لحظه ای معین پس از وقوع آن حادثه ی فاجعه آسا تا جنگ چیزی فاصله باقی نمانده بود، چون روسیه با ترکها در بالکان در گیر و دار جنگ بود، در تهران پنداشته بودند می توان از موقع استفاده کرد، ولی وصول نامه ای از ژنرال پاسکویچ، فاتح ایروان، به ولیعهد، عباس میرزا، خیالات واهی را مرتفع کرد. در این نامه چنین آمده بود:
«... پادشاه بسیار مقتدر، پدر شما، می خواهد جنگ را آغاز کند. ایالات و ولایات مرزی ما بجز محافظان استحکامات، نیروی دفاعی دیگری ندارند. بنابراین شما می توانید در ماه ژوئن به کشور بلادفاع ما داخل شده بدان گزند و آسیب برسانید. ولی شما دژها را نخواهید گرفت و به پیشروی مصمم نخواهید شد که بدین سان مواضع دهشت انگیز ما را پشت سر گذارید... در ماه اکتبر، آنگاه که کوهستانها پوشیده از برف است، من به تبریز، به آذربایجان خواهم آمد. من آن دیار را تسخیر خواهم کرد و دیگر هرگز به شما باز نخواهم داد. در آن صورت هرگونه امید شما به جلوس بر او رنگ خسروی بر باد خواهد رفت... و هنوز یک سال نگذشته است که سلسله قاجار زمان سلطنت را از دست خواهد داد... سر رشته استقلال سیاسی شما در دست ما است. همه امید شما باید به روسیه باشد. تنها روسیه می تواند نابودی شما را به جلو اندازد. تنها روسیه می تواند شما را یار و مددکار آید... به مواعید انگلستان دل خوش نکنید و به نویدهای فرانسه امید نبندید و بر مدعیات ترکها متکی مباشید... انگلستان از شما دفاع نخواهد کرد: سیاست آنان منظوری جز منافع مستملکاتشان در هندوستان ندارد. ما می توانیم در آسیا کشوری را فتح کنیم و کسی را از آن اضطرابی دست نخواهد داد، ولی در اروپا هر انگشت زمین ممکن است نبردهای خونین برانگیزد: وجود ترکیه برای توازن و تعادل اروپا لازم است. ولی دولت های اروپا بدان توجه ندارند که چه کسی بر ایران حکومت می کند.» (1)
درسی که روسیه به دربار ایران داد چنان خوب درک شد که هرگز آن را از خاطر نبردند.
***
در اواخر سلطنت فتحعلی شاه و آغاز پادشاهی محمد شاه روسیها نفوذی عظیم در ایران به دست آوردند. انگلیسها کم کم سخت نگران شدند و در سال 1834 به انعقاد معاهده ای با روسیه که استقلال ایران را ضمانت کند توفیق یافتند. ولی این قرارداد اگر می بایست روسیه را از بیرون کشیدن سرزمینهائی دیگر از چنگ ایران مانع شود ولی طبعاً نمی توانست مانعی بر سر راه نفوذ مسالمت آمیز روسیها ایجاد کند. و نیز «دوستی» روسیه و ایران یعنی نفوذ روسیه در پادشاه روز به روز افزون می شد.
در عهد سلطنت محمد شاه (1835-1848) روسیه به خصوص نیاز به دوستی ایران داشت تا در قفقاز و ترکستان به مقاصد خود نایل آید. اگرچه روسها موفق شده بودند که ایرانیان و ترکها را از قفقاز برون رانند، کوه نشینان مسلمان قفقاز در برابر آنان سخت به ایستادگی برخاستند. قهرمان این مقاومت امام شامل علی، یکی از سران داغستان بود که مدت بیست و پنج سال با روش و شهامتی تحسین انگیز دلاورانه جنگید. روسها ناچار شدند برای جنگ با آنان تا دویست هزار مرد جنگی گسیل دارند و جنگ فقط در سال 1850 و با تسلیم شامل پایان یافت. - از جانب دیگر روسها برای تسخیر ترکستان نیرنگ می باختند و توطئه می چیدند. از این جانب نیز به جلب رضای خاطرشاه نیازمند بودند...
هنگامی که نیکلای اول به قفقاز رفت اظهار تمایل کرد که با محمد شاه ملاقات کند. محمد شاه پسر خود ناصرالدین میرزا، شاه آینده را که در آن زمان هنوز هفت سال بیش نداشت، به ایروان فرستاد و در آنجا مورد پذیرائی لطف آمیز تزار قرار گرفت و گفت: هرچه می خواهی از عموی خود بخواه، من هیچ چیز از تو دریغ نخواهم کرد.» (2)
در روزگار جهانداری ناصرالدین شاه (1848-1896) دوران امتیازات آغاز گشت.
در عهد مظفرالدین شاه (1896-1907) نفوذ روسیها باز هم فزونی گرفت. نیاز مداوم شاه به پول او را به روسیه ی وام دهنده وابسته ساخت و تحت استیلاء او در آورد.
خلاصه کلام از شاهی به شاه دیگر شیوه های نفوذ روسیها در ایران کمال پذیرفت. دولت روسیه به نوازش و مداهنه شاه و وزیرانش بسنده نکرده کوشید تا حس عطوفت ملت ایران را هم جلب کند. «مردمان خراسان در هر بار بروز مرض همه جاگیر وبا یا طاعون مشاهده کردند که پزشکان روسیه با همراهان خود فرامی رسند. این اطباء روس تا سیستان مواد کمکی و داروهای خود را رایگان پخش می کنند. در اینجا قزاق با استحاله ای عجیب به صورت خواهر نیکوکاری درآمده بود.» (3)
به علاوه حکومت روسیه کوشید تا از راه اقدامات یک هیأت مرسلین ارتودوکس قریب پنجاه هزار نسطوری (آشوری) را در ایالت آذربایجان ارتودوکس کند. (4)
باز هم به خاطر پیشرفت نفوذ مسالمت آمیز چند مدرسه ای تأسیس کرد.
قنسولها و مأموران روسی در بسیاری از شهرها مستقر گردیدند: ژنرال قنسولها در تبریز، مشهد اصفهان، بوشهر، قنسولها در استرآباد، تربت حیدریه، سیستان، بندرعباس، کرمانشاه، نایب قنسولها و یا کارگزاران در اورمیه، (رضائیه امروزی) اهواز، مشهد سر و غیره. (5) اغلب این قنسولها پزشک مخصوص داشتند.
سازمان دیگری که ناقل نفوذ روسها بود تشکیلات تیپ قزاق ایرانی بود که افسرانش روسی بودند.

تیپ قزاقان

ناصرالدین شاه در سال 1879 یک تیپ قزاق ایرانی به سبک روسها تشکیل داد. آموزش این سربازان بر طبق قراردادی به افسران روسی محول گردید. ماده 7 این قرارداد که بین وزیر امور خارجه ایران و وزیر مختار روسیه در تهران به امضاء رسید حاکی از آن است که در جمیع اموری که با خدمت در آن تیپ ارتباط دارد سرهنگ فرمانده تیپ باید بر طبق تعلیمات و دستورات وزیر جنگ ایران که سرهنگ مزبور تحت فرمان او است و از او حقوق می گیرد عمل کند. (6) ولی صاحب منصبان روسی تیپ مذکور تقریباً از وزیر جنگ مستقل شدند و مواجب خود را بلاواسطه از باجه های «بانک استقراضی» روس دریافت می کردند. این بانک به نوبه خود عواید گمرکی جنوب ایران را وصول می کرد. افراد تیپ هر چند اتباع ایران و سربازان ایرانی باشند به تشکیلات نظامی کشور وابسته نیستند، بلکه تابع اداره مخصوص امور خارجه که آنان را به خدمت بر می گزیند و اداره می کند می بودند. (رجوع کنید برار، «عصیان آسیا».) قوائی نظیر این تیپ در شهرهای دیگر و به خصوص در تبریز، اصفهان، رشت و مشهد و غیره به وجود آمد. در این شهرها قوای مزبور شهرت دولت روسیه را نشر دادند.
(جریده تایمز): این تیپ قزاقان طلیعه نظامی نفوذ مسالمت آمیز روس بود. ولی برای ایران علی ای حال بیش از یک گروه تشریفاتی ارزش نداشت.
وظیفه عمده این تیپ ظاهراً حفظ هیأت نمایندگی روسی و چند هیأت نمایندگی دیگر و خدمت به عنوان نگهبانان شخصی شاه بود، و بارها در عصر مشروطه نقشی شوم ایفا کرد.
***
«افسران روسی در طول مدت خدمت خود در ایران از 1879 به بعد هیچ کشته یا مجروح ندادند، حال آنکه صاحب منصبان سوئدی که در سال 1911 ژاندارمری ایران را تأسیس کردند در همان سال 1914 شش نفر کشته دادند.» (7)
با این وصف تشکیلات افسران روسی در ایران برای حکومت این کشور بسیار گران تمام شد.
***
بریگاد قزاق درواقع امتیازی نظامی و سیاسی بیش نبود که روسیه برای خود تحصیل کرده بود.

پی نوشت ها :

1. Fonton «روسیه در آسیای صغیر» ص. 402 و بعد از آن.
2. ناسخ التواریخ (تاریخ قاجار).
3. ویکتور برار «عصیان آسیا» ص 234، به زبان فرانسوی.
4. اینان مسیحیان سامی نژاد آشوری هستند که از قتل عام ترکها گریخته و به اراضی ایرانی پناهنده شده اند. و به خصوص به اورمیه.
5. در همان حال که بر طبق معاهده سال 1873 آلمان تنها حق داشت در سراسر ایران سه قنسول داشته باشد.
6. متن این قرارداد در جریده فارسی «حبل المتین» تهران (شماره 11-11 مه 1907) درج شده و ترجمه انگلیسی (خلاصه آن) در کتاب «انقلاب ایران» اثر پروفسور براون ص 229 و بعد آمده است.
7. «نفوذ مسالمت آمیز»، ص 234، اثر Wilhelm Litten

منبع مقاله: افشار یزدی، محمود؛ (1358)، سیاست اروپا در ایران: اوراقی چند از تاریخ سیاسی و دیپلماسی به انضمام چند گفتار دیگر از مؤلف و بعضی اسناد و نامه ها، ترجمه ضیاءالدین دهشیری، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ هشتم

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط