بیطرفی ایران در سال 1914

این مسائل اقتصادی تا جنگ بزرگ جهانی که بیش و کم سراسر جهان را به کام آتش افکند طول کشید. بدیهی است که مسائلی دیگر و مبرم تر اذهان سیاستمداران و حتی ارباب تجارت و معاملات را به خود مشغول می داشت...
چهارشنبه، 21 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بیطرفی ایران در سال 1914
 بیطرفی ایران در سال 1914

نویسنده: دکتر محمود افشار یزدی
مترجم: ضیاء الدین دهشیری



 

این مسائل اقتصادی تا جنگ بزرگ جهانی که بیش و کم سراسر جهان را به کام آتش افکند طول کشید. بدیهی است که مسائلی دیگر و مبرم تر اذهان سیاستمداران و حتی ارباب تجارت و معاملات را به خود مشغول می داشت...

مسأله قضائی

ایران بیطرفی خود را اعلام کرد. - بجز در مورد چند عمل پراکنده سربازان روسی نظیر مثله کردن و قتل یکی از بازرگانان آلمانی در مشهد (1) که موجب اعتراضات آلمانی ها گردید، بیطرفی ایران به طور جدی به مخاطره نیفتاد، هرچند روسها بخشی از این کشور را اشغال نظامی کرده بودند. زیرا بیطرفی، بنابر اظهار بونفیس، (2) اوضاع و احوال هر کشوری است که با جنگ درگیر بین دو یا چند دولت دیگر سر و کاری نداشته باشد، یا به عقیده هفتر (3) یعنی «ادامه وضع و احوال بیطرفانه و صلح طلبانه» یک دولت در قبال دول متخاصم و وارد در جنگ - باری حکومت ایران از جنگ بیگانه ماند و به مناسبات صلح جویانه خود با دو گروه دول وارد در جنگ ادامه داد. سپاهیان اشغالگر روسی و حضور آنان در ایران، هر چند برخلاف حق و عدالت بود، مع الوصف نمی توانست هیچگونه تأثیری در عملیات جنگی اروپا داشته باشد و نقض بیطرفی ایران به حساب نمی آمد... ولی با ورود ترکیه در جنگ هنگامی که مخاصمات تا به مرزهای ایران کشیده شد مسأله صورت دیگری یافت. آنوقت این سئوال پیش آمد که آیا بیطرفی ایران علی رغم اشغال نظامی روسها باز هم معنی و مفهومی دارد؟ - بیطرفی حکومت شاه نمی توانست مورد ایراد قرار بگیرد، زیرا اشغال نظامی روسها علی رغم خواست آن حکومت و با وجود اعتراضات مکرر که به ویژه از بدو شروع جنگ چندین برابر شده بود، وقوع یافته و ادامه می یافت. از جانب دیگر این اشغال چندین سال بردرگرفتن @ نائره جنگ جهانی مقدم بود. بنابراین سخنی از نقش بیطرفی ایران به دست خود حکومت ایران بدان عنوان که مانع از اشغال سرزمین خود به توسط یکی از طرفین وارد در جنگ نشده باشد، نمی توانست به میان آید. - مسأله ای که در این باب پیش می آید این است که آیا روسیه با عدم تخلیه ایران در لحظه اعلان جنگ به ترکیه، این بیطرفی را نقض کرده است یا خیر؟ بدون هیچ تردیدی بیطرفی ایران از طرف روسیه نقض شده بود. «نگاهداری» سپاهیان دولت وارد در جنگ در اراضی دولتی که خود را بیطرف اعلان می کند، به نظر ما، معادل است با «دخول» نیروهای یک دولت در جنگ در سرزمین یک حکومت بیطرف. در این صورت به ما خواهند گفت: همانطور که یک دولت بیطرف «وظیفه مخالفت» با ورود قوای وارد جنگ را به سرزمین خود برعهده دارد همچنین ایران یعنی کشور بیطرف «موظف است که» روسها را «وادار به تخلیه» ایالات اشغال شده خود به توسط آنان بکند... لذا حتی یک لحظه هم ما را در این چنین اندیشه ای تردید دست نمی دهد. ولی علاوه بر این آیا لازم است که حکومت ایران وسیله و امکان چنین اقدامی را داشته باشد یا خیر؟ ایران از یگانه وسایلی که در اختیار داشت استفاده کرد، یعنی: از مذاکرات دیپلماتیک.
مسأله دیگری که پیش می آید اینکه بدانیم صرف اینکه سپاهیان روسی در ایران بوده باشند و حضور آنان بیطرفی ایران را نقض کند، آیا ترکها حق داشتند برای حمله بدانان به ایران وارد شوند، نظیر اینکه به سرزمین خود روسها به معنی اخص داخل شده باشند؟... بنابراین اگر همچنانکه اظهار کردیم، ایران هنوز بیطرف بود همین امر نوعی نقض بیطرفی آن از طرف ترکیه تلقی می گردید. از این نظر که حکومت شاه شریک جرم حکومت تزاری نبود، صرف حضور روسها در ایران موجد هیچگونه حقی برای حکومت عثمانی نمی شد تا به موجب آن سپاهیان خود را هنگام اعلان جنگ به ایران وارد کند. - تنها قضیه نقض بیطرفی یک دولت از طرف یکی از متخاصمان، به عقیده ما، هیچگونه «حقی برای نقض بیطرفی» به طرف دیگر متخاصم نمی دهد. بلکه بالعکس «وظیفه عدم نقض و هتک بیطرفی» همیشه به قوت خود باقی است.
در این موضوع که ترکها از ورود به ایران نفعی برای حمله به روسها داشتند یا نداشتند جای بحث باقی است. ولی ما هم نظیر «بونفیس» معتقدیم که در قبال هرگونه اختلاف نظری که بین دولت بیطرف و کشور وارد در جنگ پیش آید نباید مسأله ذیل مطرح گردد که: «آیا دولت متخاصم نفعی دارد؟» - در واقع کشانیدن دولتی که می خواهد بیطرف بماند به جنگ یا تبدیل اراضی آن به دشت نبرد مخالف حق و عدالت است. همانطور که جنگ برای هر کشوری که به کام آتش آن افتد بلائی است عظیم و از آنجا که دولت بیطرف در سرزمین خود از مقصد صلح دفاع می کند، برای متخاصمان تنها به بهانه «منافع» نباید حق بسط و گسترش میدانهای کشت و کشتار قائل شد.
بنابراین ما با جمعی کثیر از مؤلفان (واتل (4)، مارتن (5)، کلوبر (6)، ژفکن (7) تراورس توئیس (8)، بونفیس و دیگران) هم عقیده بوده و نظر بینکرشک (9) که تعقیب دشمنان را در گیر و دار آتش سوزان جنگ در اراضی کشور بیطرف مجاز می داند، مردود می دانیم. یکی از آنان چنین می نگارد: «تعقیب یک کشتی تا آبهای ساحلی یک کشور بیطرف جایز نیست. هرگونه ضبط و تصرف که در آبهای کشورهای بیطرف انجام گیرد باطل و نامشروع است، حتی در صورتی که دولت بیطرف وسائل و امکانات عملی کافی برای حفظ بیطرفی خود در آبهای کشور خود را نداشته باشد. (10)
اگر در بحبوحه فعالیت جنگی یکی از متخاصمان هماورد خود را که به سرزمین بیطرفی فرار کرده است نباید تعقیب کند و حتی اگر کشتی های جنگی نباید در آبهای بیطرف مورد تعقیب و ضبط قرار بگیرد، چگونه در اینصورت یکی از متخاصمان می تواند وارد کشور بیطرف شود و با حریف خود که قبل از جنگ بدانجا وارد شده، بدون اینکه به هیچ نحوی دیگر تحریک شده باشد، به جنگ پردازد؟
خلاصه کلام: ما از یک جانب معتقدیم که (نگاهداری) (11) سپاهیان یکی از متخاصمان در اراضی یک دولت که خود را بیطرف اعلام می کند، نقض بیطرفی است در صورتی که سرزمین این دولت بیطرف با اراضی کشور متخاصم دیگر مجاور باشد، و از طرف دیگر برآنیم که تنها قضیه حضور این سپاهیان به متخاصم دیگر هیچگونه «حقی» برای ورود به سرزمین دولت بیطرف نمی دهد، و چنانکه برخلاف خواست و اراده دولت اخیر به چنین عملی بپردازد باز هم بیطرفی آن کشور را نقض کرده است - ظاهراً عقیده (هانری بونفیس) نیز چنین است. او می نویسد: «در صورتی که دولت بیطرف به حدی ضعیف است که نمی تواند برای حفظ بیطرفی خود، در برابر متخاصم استقامت بورزد، طبعاً ناچار خواهد شد که تدابیر متخذه طرف متخاصم را تحمل کند و «بالفعل» جنگ در اراضی کشور بیطرف که از جانب هر دو حریف بدان تجاوز شده است ادامه می یابد.) (12)
ولی از طرف دیگر در صورتی که حضور قوای یکی از متخاصمان در کشور بیطرف به واقع خطری جدی برای طرف او باشد، بالطبع این مسأله دیگر نمی تواند از لحاظ نظری چنین مطرح گردد... در چنین صورتی برای طرف دیگر «لزوم» اتخاذ تدابیر تدافعی وجود خواهد داشت...

قضایای واقع و اسناد و مدارک تاریخی

ولی ترکها منتظر نماندند تا مورد حمله قرار بگیرند. حتی قبل از ورود (13) در جنگ یک گردان از سپاهیان عثمانی مرکب از دویست سرباز در آغاز ماه اکتبر به سرزمین ایران اندر آمدند. آیا حکومت باب عالی می خواست بدین ترتیب پیش از ورود به جنگ به «عملی انجام شده» دست زده باشد تا از نظر «قضائی» با حریف خود وضع مساوی داشته باشد؟ علی ای حال باید به مقاصد سوء ترکها در قبال ایران و نیز سوء نیت روسها اذعان کرد. روسیه نیز مانند ترکیه به فرض اینکه نسبت به ایالات شمال غربی ایران سوداهای شومی در سر نمی پروردند هر دو مصلحت خود را در آن می دیدند که آذربایجان و کردستان ایران را از دهشت و هراس جنگ مصون بدارند. هر دو می بایست علاوه از سایر جبهه ها از جبهه پهناور ارمنستان نیز دفاع کنند و نفعشان در آن بود که دشتهای نبرد را توسعه ندهند.
ما پیش از این، مقاصد نهانی را که روسها از پنج سال قبل از این حوادث در آذربایجان داشتند و چندان هم مکتوم نمانده بود، بیان کردیم. اکنون سزاوار است بگوئیم که ترکها به همان ایالت چشم طمع دوخته بودند و از سالیان دراز چریکهای آنان به سرزمین ایران تاخت و تاز می کردند. از سال 1905 به بعد به بهانه اختلافات مرزی ناحیه غربی آذربایجان را اشغال کردند، تصرف این ناحیه تا زمان جنگ بالکان در سال 1912 ادامه داشت. در آن هنگام یک کمیسیون مختلط تمام مرزهای ترک و ایران را از خلیج فارس گرفته تا ارمنستان به طور قاطع تعیین و تحدید کرد. ولی ترکها باز هم همواره اغراض جاه طلبانه در این مناطق داشتند... جنگ با روسها و حضور اینان در این استان ناگزیر در سال 1914 بهانه ای مطلوب بدانان می داد. - حقیقت به تمام معنی بی پرده این است که «مصونیت» ایران از این نظر به طور محتوم محکوم شده بود. از اینرو جمیع اقدامات حکومت ایران در قسطنطنیه و نیز در سنت پطرزبورگ به طرزی رقت انگیز ناکام شده بود: روسها از بیرون رفتن امتناع کردند و ترکها در پی جنگ با آنان برآمدند... اگرچه بدین نحو قسمتی از ایران به میدان جنگ بدل شد، مع الوصف حکومت تهران بیطرفی خود را حفظ کرده سفیر کبیر خود در دربار عثمانی و نیز وزیرمختار خود در پایتخت تزار را نگاه داشت.
***
روسها و ترکها در اراضی ایران مرتکب انواع قساوتها و درنده خوئیها شدند.
روسها نخست شجاع، سردسته معروف اشرار را که دولت ایران موفق شده بود او را تبعید کند به ایران باز فرستادند. او وقتی به تبریز رسید بدون اجازه دولت ایران به تجهیز سپاهیان دولتی برای جنگ با ترکها آغاز کرد. (14)
اعتراضات ایران بدین امر به جائی نرسید. تجاوزات مداوم روسها و بیحاصل ماندن اقدامات حکومت تهران موجب شد که دولت ایران برای آخرین بار تلاشی کرده در تاریخ 23 دسامبر 1914 کنفرانسی تشکیل دهد که در آن چند تن از وزیران ایرانی و وزراء مختار روس و انگلیس نیز شرکت کنند.
شرح این مباحثات که مسأله بیطرفی ایران در آن مفصلاً مورد بحث قرار گرفت بسیار جالب است و علل و ماهیت اشغال شمال ایران از طرف روسها را به خوبی روشن می کند. اینک قسمتهائی از آن مذاکرات (15):
وزیرمختار روسیه - «برای چه سپاهیان روسی به ایران آمده اند. آیا برای حفظ جان و مال اتباع خارجی که در معرض خطر بودند و مساعدت به هموطنان خود که سی نفر سی نفر قطعه قطعه می شدند بدین کار دست نبرده اند؟»
معاون وزارت امور خارجه ایران - «چنین منظوری در بین نبوده است زیرا در سراسر دوران انقلاب ایران هیچگونه سوء قصدی علیه جان و مال اتباع خارجی به عمل نیامده است. بهانه و عذر روسها، هنگامی که به سرزمین ایران تجاوز می کردند، این بود که به خلق ایران که گرفتار تهدید قحطی بود کمک کنند.»
نخست وزیر - «آقای چرچیل (مترجم روسی سفارت بریتانیا) به خوبی از جریان این مسأله مستحضر است. شاید لازم بود از او سئوال شود که دلیل تجاوز به سرزمین ایران از طرف سربازان روسی چه بوده است.»
چرچیل - «هنگامی که عین الدوله تبریز را محاصره کرد، محاصره ای که چندین ماه طول کشید، ساکنان شهر مذکور ناچار شدند با علف سد جوع کنند و به قنسولگری های روس و انگلیس دست توسل دراز نمایند. وزراء مختار روس و انگلیس در تهران، از محمدعلی - میرزا طلب کردند که عملیات نظامی را برای مدت سه روز متوقف سازد. شاه سابق اجراء این خواست را به وزراء مختار روس و انگلیس وعده داد ولی به قول خود وفا نکرد. در آن موقع بود که به تقاضای سفارت خانه های این دو دولت، سپاهیان روسی با مقدار هنگفتی آذوقه به تبریز وارد شدند. از آن زمان به بعد حکومت ایران همیشه علیه حضور سپاهیان روسی در ایران اعتراض کرده است...»
وزیرمختار روس پس از اینکه باز هم یک بار دیگر از لزوم حضور شجاع در آذربایجان دفاع کرد و نخست وزیر ایران اظهارات او را قویاً رد کرد، چون آشکارا مایل بود موضوع بحث را عوض کند به سخن خود چنین ادامه داد:
وزیرمختار روسیه - «برای چه، هنگام تعیین مرزهای ایران و عثمانی،‌ ایران از انگلیسها و روسها درخواست میانجی گری کرد؟ علت این تقاضا دقیقاً آن بود که دولت ایران نمی توانست در برابر ترکیه از حقوق خود دفاع کند.»
وزیرمختار انگلیس - «مسأله تحدید و تعیین مرزهای ایران و عثمانی با موضوع مورد بحث ما در اینجا هیچگونه ارتباطی ندارد.»
وزیرمختار روسیه که نه می توانست اشغال ایران از طرف روسها را توجیه کند و نه ضرورت ادامه ی این اشغال را مدلل و ثابت نماید و از این جهت خسته شده بود به سخن خود چنین ادامه داد:
وزیرمختار روسیه - «حکومت ایران چه می طلبد؟»
وزیرمختار انگلستان - «این موضوع خیلی روشن است. ایران نه شما را می خواهد و نه شجاع الدوله را».
وزیرمختار انگلستان - «... مسأله شجاع الدوله همه اذهان و افکار را در تهران برضد ما شورانیده و چه بسا این وضع در ایالات و ولایات عکس العملی داشته باشد... اگر همکار روسی من برای افکار عمومی ارزشی قائل نیست، ولی من نمی توانم احساساتی مشابه او داشته باشم زیرا حکومت بریتانیا اتباع مسلمان بسیار دارد... به عقیده بنده بهتر این است که روسیه ایران را تخلیه کند...»
ولی شور وقاحت سیاسی تا بدانجا رسیده بود که فردای این مذاکرات حضوری، دولت ایران از وزیرمختار روسیه نامه ذیل را دریافت کرد:
«نظر به اینکه برای مخارج سفر دو فوج قزاقان ایرانی و توپخانه ملتزمان رکاب حاجی شجاع الدوله به مراغه عجالتاً به مبلغ 4298 روبل و 50 کوپک و از تاریخ 8 نوامبر به مبلغ ماهیانه 485 روبل نیاز است و حکومت ایران قادر به پرداخت هزینه قزاقان خود نمی باشد لذا نایب السلطنه قفقاز اجازه داده است که این مبالغ از طرف خزانه داری امپراتوری پرداخت گردد مشروط بر اینکه بعداً ایران آنرا به خزانه داری مذکور کارسازی کند. اینجانب افتحار دارد که آنچه را عرض شد محض اطلاع به استحضار برساند.
امضاء: کروستوفتس (16)

وعده های روسها

علی رغم همه این احوال حکومت ایران مأیوس نمی شد! در تهران و نیز در پطروگراد، لندن و قسطنطنیه اقدامات خود را به منظور واداشتن دیگران به رعایت بیطرفی خود چندین برابر می کرد. در لحظه ای معین سرانجام جمعی تصور کردند که روسها بنا است ایران را تخلیه کنند و این امر بر طبق انتظار حکومت ایران و مواعید ترکها می بایست موجب بیرون رفتن سپاهیان عثمانی نیز بشود.
در واقع سربازان روسی در اثر فشار سپاهیان ترک که به سوی تبریز پیش می راندند تصمیم گرفتند که ایالت آذربایجان را «تخلیه» کنند. وزیرمختار انگلستان به حکومت تهران اطلاع داد که فرمانده کل قفقاز به سفارت روسیه اطلاع داده است که بنابر «اوضاع و احوال نظامی» آذربایجان به زودی از سپاهیان روسی تخلیه خواهد شد.
بالطبع این تصمیم فرماندهی نظامی که در زیر فشار حوادث گرفته شده بود نمی توانست از جانب حکومت ایران به منزله «تخلیه» تلقی گردد. وانگهی «پای خروس از جیب آنان بیرون مانده بود»:
1- اولاً سفارت روسیه از ابلاغ رسمی مستقیم این موضوع به حکومت شاه ایران استنکاف می ورزید. و فقط به سفارت انگلستان از چنین تصمیمی اطلاع می داد.
2- حکومت پطروگراد به هیچ وجه چنین تصمیمی اتخاذ نکرده بلکه فرماندهی عالی قفقاز چنین کرده بود.
3- اتخاذ این تصمیم صرفاً «بنابر ملاحظات نظامی» بود.
4- بالاخره به هیچ وجه صحبت از تخلیه تمام ایران که ترکها به عنوان شرط «اساسی و ضروری» (17) عقب نشینی سپاهیان خود پیش کشیده بودند، در بین نبود و فقط از تخلیه ایالت آذربایجان سخن می رفت - در ازاء این «تخلیه» از دولت ایران می خواستند که ترکها را وادار به تخلیه آن استان کند... ممکن نبود که احدی از آحاد مردم گول این «روسی بازی» جدید و این خدعه سیاسی را بخورد.
ولی سرانجام وزیرمختار روسیه «شفاهاً» در نزد معاون وزارت امور خارجه اظهارات همکاری انگلیسی خود را تأیید کرد. و فردای آن روز به توسط رئیس بخش روسیه وزارت امور خارجه ایران به اطلاع رسانید که تصمیم قطعی برای «تخلیه کامل و تام ایران اتخاذ شده است.»
یک روز بعد از آن همین مطلب را شخصاً در نزد شخص وزیر امور خارجه ایران تأیید کرد. ولی در برابر تقاضای شخص اخیرالذکر که طالب ابلاغ رسمی و کتبی این موضوع بود معذرت خواسته اعلام کرد که در این باب هنوز دستوری دریافت نداشته است!... (18)
در این گیردار شجاع الدوله از ترکها شکست می خورد و توپها و تجهیزاتی را که از زرادخانه تبریز ربوده بود به چنگ آنان می انداخت. اندک زمانی بعد عثمانیان وارد تبریز شدند (نهم ژانویه 1915) در حالی که روسها خود را به مرزهای کشور خویش رسانیده بودند.
روز ششم ژانویه بود که وزیرمختار روسیه شخصاً به وزیر امور خارجه ایران تأیید کرد که تصمیم گرفته اند تمام ایران را تخلیه کنند و گفتیم که از ابلاغ رسمی و کتبی موضوع طفره رفته بود. اینک متن تلگرافی که حکومت ایران در تاریخ 13 از وزیرمختار خود در لندن دریافت کرده است:
«ظاهراً وزیرمختار روسیه دچار «اشتباهی» شده است. نایب السلطنه قفقاز به او در باب مذاکرات خود با حکومت روسیه اطلاع داده بود و وزیرمختار این مذاکرات مقدماتی را تصمیم قاطع و نهائی تصور کرده و در این باب به همکار انگلیسی خود مطالبی اظهار کرده بوده است...» (19)
سراسر این وقایع بیش از حد نشان می دهد که روسها در اندیشه ترک ایران نبودند و برای حفظ و ادامه وضع اشغال غیرقانونی و جابرانه خود از هیچ عمل کاذبانه روی گردان نمی شدند و از توسل به هیچ وسیله غیرمشروع و غیرمجاز و خلاف اصول اخلاقی دریغ نمی ورزیدند... حکومت ایران ناچار وجود موافقت نامه ادعائی و کاذب روسیه و ایران مورخ 17 نوامبر 1913 را که بر طبق آن شمال کشور به توسط روسها اشغال شود تکذیب کرد تا کشور را از تاخت و تازهای سابقه دار و مزمن سربازان عثمانی حفظ کند. (20)

نقش آلمان و انگلستان

همه این حوادث سیاسی در دوایر و دفاتر سفارت خانه ها جریان داشت. ولی بر بالای سر دولت ایران که بیش و کم تن به تسلیم و رضا داده بود، افکار و اذهان بی نهایت علیه روسها به هیجان آمده و آنها را مسبب تهاجم ترکها می دانستند. آلمانی ها بالطبع می خواستند حداکثر استفاده ممکنه را از این اوضاع و احوال آشفته بکنند. - این شایعه پراکنده شده بود که موافقت نامه ای بین ایران، آلمان و ترکیه منعقد شده است. (21) روسها سپاهیان خود را به سوی تهران به حرکت درآوردند و با رضایت بریتانیا به حکومت ایران اخطار کردند که در صورتی که با ترکیه و آلمان قرار و مدارهائی مخصوص بگذارد، قرارداد مورخ 1907 روس و انگلیس که از جمله مربوط به «تمامیت ارضی» و «استقلال» ایران نیز می باشد، احیاناً لغو خواهد گردید. تذکر این نکته جالب است که می خواستند موافقت نامه کذائی را که ایران تا سال 1912 از آن به ظاهر هیچگونه اطلاعی نداشت، یعنی تا زمانی که ناچار شد بدان ملحق گردد، حصار استقلال و تمامیت ارضی ایران گردانند. این نمایشنامه هیجان انگیز رقت آور و در عین حال مضحک که ایران را از آن می ترسانیدند، یکی از حقه های سیاسی بود، بدین ترتیب شاید مقصودشان این نبود که موافقت نامه ای را که لغو آن مفهومی ندارد لغو کنند، بلکه «روح» آنرا به طور تام و تمام به مورد اجراء درآورند.
خلاصه کلام شایعه توافق آلمان و ترکیه و ایران بی اساس بود. ولی این نکته حقیقت داشت که دولت های مرکزی اروپا به تبلیغات ضد روسی دامن زدند. ترکها و آلمانیها شروع جنگ مقدس و جهاد را تبلیغ می کردند. ولی این جنگ «مقدس» به دلایل ذیل هیچگونه احتمال موفقیت نداشت: ایرانیان هرچند مسلمان هستند ولی مانند ترکهای عثمانی سنی نیستند و جنبه روحانی و معنوی سلطان عثمانی را به عنوان خلیفه نمی شناسند. درچنین اوضاع و احوال «کمیته مبارزه در راه اسلام» که از طرف شاهزاده «Reuss» وزیرمختار آلمان در ایران طرح ریزی شده بود ناچار توفیقی به بار نمی آورد. از اینرو «کمیته دفاع ملی» را به وجود آوردند که در آن جمعی کثیر از وطن پرستان راستین، که دیگر تاب تحمل یوغ بردگی روسها را نداشتند، شرکت کردند...
اما انگلستان که در آغاز امر «وسواس» را بدان پایه رسانیده بود که حضور یکی از کشتی های جنگی خود در آبهای رودخانه های ایران را جایز نمی شمرد، سرانجام به کرات و مرات بیطرفی ایران را نقض کرد.

پی نوشت ها :

1. در نگارش این مقاله به طور عمده «کتاب سبز» حکومت ایران منتشره در پاریس به زبان فرانسوی (1919) را مستند قرار داده ایم که محتوی و متضمن اسناد سیاسی در باب بیطرفی ایران می باشد. (1914-1915)
2. Bonfils
3. Heffter
4. Vattel
5. Martens
6. Klüber
7. Geffken
8. Travers-Twiss
9. Bynkershoek
10. Bonfils «کتاب حقوق بین الملل عمومی» یادداشت 1451
11. من کلمه «نگاهداری» را برای نشان دادن مهلت لازم برای تخلیه پس از اعلان جنگ به کار می برم نه واژه «حضور» را. درواقع ادعای اینکه همان لحظه ای که جنگ اعلان شده یا بیطرفی اعلام گردیده حضور قوای متخاصم نوعی نقض بیطرفی است، عاری از حقیقت می باشد.
12. Bonfils «کتاب حقوق بین الملل عمومی» یادداشت 1450
13. روسیه در دوم نوامبر 1914 به ترکیه اعلان جنگ داد.
14. ترکها هم به سهم خود عشایر را به عصیان واداشتند و ارمنیان ایران را کشتار کردند.
15. «کتاب سبز» ایران یادداشت 187 صفحات 78 الی 82 - چاپ پاریس 1919.
16. Krostovetz
17. sine qua non
18. گویا در تهران دیگر کسی به سخنان دیپلماتهای روسی اعتمادی نداشت.
19. «کتاب سبز ایران» ص 102 شماره 168
20. Démorgany «مسأله ایران و جنگ» ص 12.
21. این حادثه در ماه نوامبر 1915 روی داد.

منبع مقاله: افشار یزدی، محمود؛ (1358)، سیاست اروپا در ایران: اوراقی چند از تاریخ سیاسی و دیپلماسی به انضمام چند گفتار دیگر از مؤلف و بعضی اسناد و نامه ها، ترجمه ضیاءالدین دهشیری، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ هشتم

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط