ارکان برنامه ریزی در سازمان

در برنامه ریزی دو رکن اساسی وجود دارد که همه فعالیتهای برنامه ریزان بر محور آن دو رکن انجام می شود: رکن اول تعیین هدف یا اهداف و رکن دیگر پیش بینی فرایندی است که دستیابی به اهداف را ممکن می سازد که اکنون به
شنبه، 24 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارکان برنامه ریزی در سازمان
ارکان برنامه ریزی در سازمان

 

نویسنده: محمد حسن نبوی




 
در برنامه ریزی دو رکن اساسی وجود دارد که همه فعالیتهای برنامه ریزان بر محور آن دو رکن انجام می شود: رکن اول تعیین هدف یا اهداف و رکن دیگر پیش بینی فرایندی است که دستیابی به اهداف را ممکن می سازد که اکنون به توضیح و بحث درباره هر یک از آنها می پردازیم:

1. اهداف

شناخت هدف برای هر انسان عاقلی در امور شخصی و یا اجتماعی لازم و ضروری است و هر کس باید برای خود در زندگی هدف و یا اهدافی را ترسیم نماید و برای رسیدن به آنها تلاش نماید، خواه این هدف معنوی باشد یا مادی. اگر فردی در امور شخصی خود دچار بی هدفی باشد، در نهایت به انسانی بیهوده و بی ثمر تبدیل خواهد شد و اگر این بی هدفی را به کانون خانواده نیز راه داد، آن جا را هم به بطالت خواهد کشاند، هر چه دامنه بی هدفی گسترش یابد، نتیجه آن نیز به دنبال خواهد رفت. حال اگر مدیر یک مجموعه دچار این بیماری مزمن و خطرناک شد، سازمان تحت امر خویش را به بیچارگی و سردرگمی کشانده، از مجموعه نیروها و تشکیلات، معجونی تحویل خواهد داد که نه تنها گره ای از مشکلات کشور و یا ملت نمی گشاید، بلکه همانند غده ای مهلک بر پیکره ی جامعه تحمیل خواهند شد. مدیرانی که دارای این خصلت و روحیه باشند، هرگز افراد موفقی نبوده، در دنیای مدیریت راه به جایی نخواهند برد. آنان فقط برای مدتی می توانند متصدی پستی شوند و ایام را سپری کنند.
نتیجه آن که باید اهداف را دقیقاً شناخت و جهت رسیدن به آنها همه ی نیروها و امکانات را بسیج و با اهتمام کامل برای دستیابی به مقصود تلاش کرد.

تعریف هدف

به طور کلی هدف عبارت است از نقطه ای که کوششها معطوف رسیدن به آن است. (1) مدیران ما باید دقیقاً بدانند در چهارچوب وظایف خود چه نقطه و یا نقاطی را تعقیب می نمایند تا بتوانند به فعالیتهای سازمان به نحو صحیحی جهت دهند.
اساسی ترین اهدافی که مدیران مؤمن و لایق باید در نظام اسلامی تعقیب کنند به دو بخش عمده تقسیم می گردند:
الف) اهداف الهی؛
ب) اهداف سازمانی.

الف) اهداف الهی

مقصود از اهداف الهی، اهداف ارزشمندی است که زحمات طاقت فرسای پیامبران، تحمل دردها و سختیهای امامان معصوم (علیه السلام)، جانبازیهای شهیدان تاریخ بشریت و رنجها و مشقتهای انسانهای پارسا برای احیای آنها بوده است.
در مدیریت اسلامی، رعایت اهداف الهی از اهم وظایف مدیران می باشد. اگر ما بخواهیم حکومت را با قید اسلامی آن بر کرسی کرامت اجرا بنشانیم، باید مدیران ما با حساسیت، این قید را در تمام برنامه ها و کارهای خود جریان دهند.
مهمترین اهداف مورد بحث، با توجه به آنچه از قرآن استفاده می شود، به قرار ذیل می باشد:
1) هدایت انسانها به پرستش خداوند یکتا
قرآن مجید راهنمایی انسانها را به پرستش خداوند از اهم وظایف پیامبران الهی شمرده، می فرماید:
ولقد بعثنا فی کل امة رسولاً أن اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت؛ (2)
ما در هر امتی رسولی فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید.
در نظام اسلامی بر کلیه ی مدیران لازم است که مسأله سیر جامعه به سوی پرستش خداوند را از اهم اهداف در مجموعه تحت مدیریت خویش بدانند و با ایمانی راسخ همه افراد را به این جهت سوق دهند و با هر ضابطه و یا حرکتی که به امر پرستش انسانها لطمه وارد می کند و یا آنان را نسبت به پرستش خداوند بی اعتنا می سازد، مبارزه و از تصویب چنین ضوابطی جلوگیری کنند.

2) دوری از طاغوتها

یکی دیگر از اهداف پیامبران خدا بر حذر داشتن مردم از طاغوت بوده است. این هدف امروزه در نظام جمهوری اسلامی در قالب شعار مقدس «نه شرقی، نه غربی» مطرح می باشد و مدیران جامعه اسلامی در جهت عملی شدن آن باید تلاش کنند. این امر میسر نخواهد شد، مگر آن که همه ی مسؤولان و همه ی مدیران در کلیه مجموعه ها و سازمانها، اعم از اداری، صنعتی، فرهنگی و... خط مشی سازمانی خود را چنان ترسیم کنند که هیچ گونه گرایشی به طاغوتها و ستمگران ایجاد نشود و اموری که انسانها را از پرستش خدا باز می دارد و به غیر خدا جذب می کند، با دقت نظر شناسایی و با قاطعیت طرد گردد.

3. تعلیم کتاب و حکمت

یکی دیگر از اهداف اساسی پیامبران، تعلیم کتاب و حکمت می باشد، زیرا بسیاری از انحرافات فکری و اخلاقی انسانها به جهت نادانی و جهل آنان است. آگاهی و رشد علمی مردم، زمینه پرستش خردمندانه خداوند را به وجود آورده، ثبات قدم آنان را در «صراط مستقیم» تضمین می کند.
قرآن مجید می فرماید:
هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة؛ (3)
اوست [خداوند] که در میان جمعیت درس ناخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنها را پاکیزه کند و کتاب و حکمت بیاموزد.
حاکمان و مدیران نظام اسلامی باید بکوشند تا روز به روز بر آگاهیهای مردم بیفزاید و بدین وسیله زمینه ی رشد و تزکیه ی آنان را فراهم سازند، زیرا حاکم اگر بخواهد براساس معارف دینی حرکت کند باید به جای ایجاد خفقان و اطاعت محض و کورکورانه با رشد اندیشه ها، مردم را به صلاح و دوری از تباهی فرا خواند.
در این زمینه اگر نگاهی گذرا به حکومتهای جهان بیفکنیم، به روشنی می بینیم که این حکومتها با در دست داشتن امکانات بی حد و حصر تبلیغاتی و با نغمه های گوناگون و صداهای فریبنده، انسانها را گیج و منگ می کنند و با تمام توان بر جهل و نادانی آنان در شناخت حق از باطل پای می فشارند، زیرا آنان از حقیقت گزیران و بقای خود را در گمراهی انسانها می جویند. اما پیامبران در طول تاریخ، همیشه کوشیده اند که امتهای خودشان را دانا و خردمند پرورش داده، بدین وسیله آنان را در پیمودن راه حق ثابت و استوار نمایند.

4) تزکیه

یکی دیگر از اهداف پیامبران، تزکیه مردم از خطاها و آلودگیهای اخلاقی و رفتاری و گفتاری بوده است، تا آن جا که زشتیها و پلیدیهایی که انسان را به لجنزار فساد و تباهی می کشانده، از اطرافش دور ساخته، او را آماده سیر به سوی خدای بزرگ می کرده اند.
در این زمینه همان دومین آیه از سوره جمعه مورد استناد می باشد. (4) آیه مذکور متذکر می شود که پیامبران مبعوث شده و آیات خداوند را بر مردم تلاوت می نمایند. سپس می فرماید: «ویزکیهم» و آنان را تزکیه می نموده اند.

5) قیام به قسط

اجرای قسط و عدالت در بین انسانها، یکی از اهداف والای پیامبران خدا بوده است.
قرآن مجید می فرماید:
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ (5)
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.
عدل در جامعه باید به وسیله مدیران و مسؤولان دنبال و اجرا شود و با تلاش بی وقفه و پیگیر آنان در جامعه تحقق یابد. هر فرد مسؤول و مدیری، در مورد اجرای عدالت باید خود را متعهد بداند، نه آن که با توجیه های خودپسندانه و خلق الساعه این معیار بنیادی را دستخوش هوسهای خود قرار دهد. قسط و عدل هدفی است الهی که مدیریت و ریاست در جهت آن دارای ارزش می شود و منهای آن از سخیفترین چیزها بی بهانه تر است.
در این مورد توجه شما را به روایتی از «عبدالله بن عباس» جلب می نمایم؛ او می گوید:
در منرل «ذی قار» (6) بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شدم، در حالی که حضرت مشغول وصله زدن کفش خود بود. آن حضرت به من فرمود: قیمت این کفش چقدر است؟ من گفتم این کفش قیمتی ندارد. آن گاه امام (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند این کفش بی ارزش را بیشتر از حکومت بر شماها دوست دارم، مگر آن که حقی را به پا دارم و یا باطلی را دفع کنم. (7)
در روایت حضرت علی (علیه السلام) با صراحت می فرماید: حاکمیت بر شما در صورتی که زمینه ای برای برپا داشتن حق و مبارزه با باطل باشد، ارزش دارد، و الا کفش وصله ای و بی ارزش، دوست داشتنی تر خواهد بود.
خلاصه اگر هدف از اشتغال پست و یا موقعیتی غیر از اقامه حق و دفع باطل باشد، در زمره بی بهاترین چیزها خواهد بود. گرچه در این مورد، روایات بسیاری است که برای مدیران ما قابل توجه می باشد، ولی از باب نمونه یک روایت دیگر نقل می شود؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید:
سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یقول فی غیر موطن: لن تقدس امة لایوخذ للظعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع؛ (8)
من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بارها شنیدم که می فرمود: هرگز پاک و آراسته نگردد امتی که حق افراد ضعیف در آن جامعه از قدرتمندان بدون ترس و لکنت زبان گرفته نشود.
این جمله ای است که به دلیل اهمیت زیاد آن، بارها از زبان رسول خدا شنیده می شود. در این جا باید گفت: ایجاد زمینه برای به وجود آمدن یک چنین حالتی برعهده مدیران و مسؤولان جامعه می باشد.
حال شما خواننده ی عزیز، اگر در موقعیت و یا منصبی هستید، توجه داشته باشید که بنابر فرموده امیرالمؤمنین علی (علیه السلام):
الولایات مضامیر الرجال؛ (9)
حکومتها میدانهای آزمایش مردان است.
پس مواظب باشید که در این میدان آزمایش، دامهای فریبنده هواهای نفسانی را بشناسید و با کمک از خداوند، اسیر آن نگردید. اگر مسؤول، رئیس و یا سرپرست یک نفر و یا یک میلیون نفر هستید، شما باید خود را موظف به اقامه ی عدل و اجرای قسط بدانید، والا به سرابی دل بسته اید که هیچ گونه ارزشی ندارد. سخن گفتن از قسط و عدل، نوشتن مطلب و یا دانستن معنا و مباحث مربوط به آن، بسیار راحت است، ولکن قسط و عدل را به مرحله ی عمل در آوردن، کاری است بسیار دشوار.
اگر می خواهید پیرو امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشید، باید ریاست و مسؤولیت را تنها در مسیر اجرای عدل، مشروع بدانید و در صورتی که با عملکرد خود موجب ظلم و تضعیف عدالت می شوید، خود را در این میدان، شکست خورده بدانید و برای این که آخرت خود را خراب نکنید، با شهامت از ریاستی که در اختیار گرفته اید، کنار روید.

نقش کلیدی اهداف الهی

اهداف الهی در هر تشکیلات و سازمانی بر کلیه اهداف و خط مشی ها اولویت دارد و همه ی حرکتها باید به گونه ای تنظیم شود که با «اهداف الهی» تعارض پیدا نکند و اگر چنین مخالفتی بین «اهداف سازمانی» یا «اهداف عملیاتی» و «اهداف الهی» به اثبات رسید، باید از «اهداف سازمانی» و «اهداف عملیاتی» با شجاعت و صلابت دست برداشت. مثلاً اگر برنامه و یا عملی به جای پرستش خداوند، انسانها را به شرک می کشاند و یا به جای اجتناب از طواغیت، آنان را به طاغیان و مستکبران متمایل می ساخت و به جای تعلیم کتاب و حکمت، انسانها را به جهل و نادانی مبتلا می کرد و به جای تزکیه، فساد ایجاد می نمود و یا به جای قیام به قسط، ستم و ظلم به وجود می آورد، به هیچ وجه نباید آن برنامه و یا عمل، مورد پذیرش قرار گیرد و لازم است به عنوان نمودهایی از حکومت و مدیریت غیر خدایی با آن مبارزه گردد.

آموزش اهداف الهی به مدیران

امروز نظام اسلامی ما باید حرکت به سوی «اهداف الهی» را آغاز نماید و با تمام توان، جهت رسیدن به آنها با همتی بلند به پیش رود. این امر میسر نخواهد شد، مگر آن که تمام اجزای تشکیل دهنده پیکره نظام اسلامی به سوی آن اهداف گام بردارند، یعنی اگر نظام، اهداف مقدس خویش را به پیروی از پیامبران و امامان ترسیم نماید، ولی مجریان امور، متصدیان دستگاه های اجرایی و یا نیروهای تحت امر آنان هرکدام، سازی و نغمه ای آغاز کنند و راهی دیگر پیش گیرند، هیچ نتیجه ای عاید نخواهد شد.
با اندکی تأمل، به این نتیجه می رسیم که در بین همه نیروهای اجرایی، مسؤولان جز در جهت رسیدن نظام به «اهداف الهی» دارای نقش بسیار حساسی هستند، چون آنان رابط بین مسؤولان بالای مملکت و کارگزاران می باشند و می توانند عملکرد افراد را کنترل و در جهت «اهداف الهی» هدایت کنند.
اگر مسؤولان نظام بگویند ما بر آنیم که قسط و عدل را حاکم نموده، جامعه را به سوی پاکیها و ارزشها هدایت کنیم، ولی مسؤولان سازمانهای مختلف که تمام کارهای اجرایی کشور را انجام می دهند، برخلاف عدل عمل نموده، همه جا را به فساد بکشند، هرگز انقلاب در مسیر خود موفق نخواهند شد؛ لذا اهداف اصلی نظام باید به عنوان مهمترین تکلیف، توسط مسؤولان اجرایی تعقیب و دنبال شود و این امر محقق نخواهد شد، مگر آن که مسؤولان جزء، پیش از هر گروه دیگر با آموزشهای ویژه و مستمر نسبت به اهداف حکومت توجیه شوند و به آن ایمان بیاورند. البته تأکید ما بر اهمیت نقش مدیران جزء در برقراری حکومت الهی و تعقیب اهداف آرمانی به معنای آن نیست که بخواهیم از ارزش توجه دادن دیگر کارگزاران نظام به این اهداف بکاهیم، بلکه بر آنیم نقش کلیدی این دسته از خدمتگزاران نظام را گوشزد کنیم.
اهداف الهی ـــــ اهداف سازمانی ــــ اهداف عملیاتی ـــــ برنامه ریزی

ب) اهداف سازمانی

اهداف سازمانی، اهدافی است که در اساسنامه ی سازمانها مشخص گردیده است، مثلاً سازمان آب، موظف به آب رسانی به شهروندان می باشد یا آن که اداره برق باید مسائل مربوط به برق رسانی را پیگیری کند.
این اهداف باید همیشه به وسیله مسؤولان، مجدانه تعقیب شود و نیاز به بحث فراوان هم ندارد و مدیران جزء هم در ترسیم این اهداف نقش چندانی ندارند، زیرا مجلس شورای اسلامی یا بنیانگذاران سازمانها این مهم را بر عهده دارند.

اهداف عملیاتی

مقصود از اهداف عملیاتی، اهدافی است که جهت وصول و تحقق اهداف سازمانی فرا راه مجموعه ترسیم می گردد. دستیابی به چنین اهدافی یکی از میادین بروز توانمندیهای مدیران می باشد. کسانی که به خوبی بتوانند از عهده این امر برآیند، یکی از اساسی ترین رموز موفقیت را به دست آورده اند.
از این رو بر مسؤولان و مدیران لازم است برای رسیدن به اهداف کلی سازمان، ابتدا اقدام به تهیه برنامه جامع کنند و پس از آن برای هر جزء از آن اهداف عملیاتی در نظر بگیرند و پس از آن اقدام به تهیه طرح و برنامه نمایند.
مثال: اگر وزارتخانه ای مانند «آموزش و پرورش» مسأله آموزش نونهالان کشور را طبق اساسنامه تصویبی مجلس شورای اسلامی بر عهده دارد، موظف است اهدافی را جهت انجام دادن این مهم در دراز مدت و کوتاه مدت ترسیم نماید و برای هر کدام برنامه مستقلی آماده کند؛ مثلاً مشخص کند که این وزارتخانه کلیه کودکان لازم التعلیم را در سه مرحله شهر و روستا و مناطق محروم، طی پنج سال تحت پوشش قرار خواهد داد؛ در این مثال رسیدن به هر مرحله، یک هدف عملیاتی به حساب می آید.

لزوم تنوع در اهداف عملیاتی

هر مسؤول و مدیری می تواند با طرحهای نو و ترسیم اهداف جدید اجرایی به مجموعه تحت مدیریت خود نشاط بخشد و همگان را به کار دلگرم کند و آنان را از افسردگی و یکنواختی ملال آور بیرون آورد.
اگر مدیری هر شش ماه یک بار نمی تواند هدف اجرایی جدیدی مطرح نماید، حداقل باید هر سال، یک بار چنین کند، والا هم خود دچار کسالت و سستی خواهد شد و هم افراد زیر دست به رکورد و بی اعتنایی مبتلا خواهند شد؛ در نتیجه، مجموعه با گذشت زمان به حالت یک دکه محل کسب و کار در می آید و مسأله خدمت به مردم و تلاش جهت آبادانی کشور و بهروزی ملت، فراموش می شود و پس از چندی سازمان به حدی بی تحرک خواهد شد که به جای ارائه خدمت به مردم، خود به مشکل زایی می رسد، مشکلاتی که موجب کم کاری و کسالت و نجواهای بی سروته در اداره خواهد گردید و در این میان، مدیر ناتوان و بی لیاقت در پشت دنیایی از این مشکلات، حیران و معطل محبوس می گردد.

راه های دستیابی به اهداف جدید عملیاتی

برای دستیابی به طرحهای ابتکاری و ترسیم اهداف نوین عملیاتی، راه های مختلفی وجود دارد که در ذیل به چند نمونه از آنها اشاره می شود:
1) اهداف سازمانها با الفاظی زیبا و محتوایی غنی و حداقل با دوراندیشی نسبی در اساسنامه ها تدوین می گردد، لکن پس از چندی در دنیای کار، بخش عظیمی از آن به دست فراموشی سپرده می شود؛ از این رو هر شش ماه و یا سالی یک بار مدیر باید برخود لازم بداند که تنها به تفکر بنشیند و مروری بر اهداف تصویب شده سازمان در اساسنامه نماید و سعی کند اهداف مجموعه را به خوبی و جزء به جزء ترسیم کرده، سپس ببیند آیا حرکتهای موجود سازمان می تواند آن اهداف را تحقق بخشد یا نه؟ پس از این نگرش و شناخت دقیق اهداف و مقایسه آن با آنچه در عمل تعقیب می شود، جایگاه فعلی مجموعه و به خوبی روشن می گردد و زمینه را برای یافتن اهداف اجرایی جدید آماده می کند.
2) مسؤولان نظام در مقاطع مختلف مطالبی را در مورد سازمانها بیان می کنند که از اهمیت ویژه ای برخوردار است، زیرا آنان با نگرشی عمومی سازمانهای مختلف را با یکدیگر مرتبط می دانند و انتظارات خود را از هر سازمان که همان نیاز کشور است مطرح می کنند، از این رو لازم است مدیر هر از چندی فکر خود را از وضعیت موجود فارغ ساخته، پس از مروری بر دیدگاه های مسؤولان مملکتی به مجموعه خود بنگرد و فاصله را بشناسد، سپس در زمینه بهبود کار و یافتن راه هایی که تحقق آن دیدگاه ها را میسر کند، بیندیشد.
3) لازم است مدیر سازمان هر چند وقت یک بار با کسانی که عملکرد اداره و سازمان با آنان ارتباط دارد، به طور ناآشنا به بحث پردازد و سعی کند بر خلاف همیشه، قضاوت آنان را در مورد عملکرد گذشته خود بشنود و اگر جرقه ای در سخنان آنان دید، متواضعانه بنویسد و مورد استفاده قرار دهد، نه آن که خود را در فکر و برنامه ریزی بی نظیر قلمداد کند و بی اعتنا از کنار پیشنهادات ارزشمند مردم بگذرد، زیرا بسیار اتفاق می افتد که مردم عادی اهداف و طرحهای بسیار مفیدی ارائه می دهند، اما نمی توانند سخنان خود را در قالبهای زیبا مطرح نمایند؛ اگر مدیر هوشمند باشد، می تواند سریعاً حرف ابتکاری آنان را بگیرد و به آن شکل داده، مورد استفاده قرار دهد.
4) مستقیماً با مردم تماس برقرار کند و سخنان آنان را بشنود، سپس در جای خلوتی به فکر بنشیند و انتظارات آنان را از سازمان یا اداره، بررسی و نقد و تحلیل نماید و برای برآوردن خواسته های بحق آنان راه یابی کند.
5) با برخوردهای معقول و منطقی، افراد را به ارائه طرح و پیشنهاد تشویق کند. در صورتی که فردی از کارگزاران زیر دست مطلبی جدید گفت، اگر آن مطلب خیلی خوب بود، استفاده نماید و به او بگوید «من از فکر شما استفاده کردم» و اگر در سخن او حرف تازه ای هست، ولی نیاز به تکمیل دارد، باز هم از او تشکر کند و به او بگوید «از پیشنهاد شما استفاده خواهم کرد» و در مورد تکمیل و به کارگیری آن اقدام نماید و اگر طرح او را به دقت گوش کرد و پنداشت به هیچ وجه در خور استفاده نیست، سعی کند از این که پیشنهادی ارائه کرده، تشکر نماید و با دقت و متانت، علت اجرا نشدن طرح را برای او بیان کند.
برای ترغیب افراد به خلاقیت و ابتکار و ارائه پیشنهاد جهت بهبود وضعیت سازمان می توان از راه های ذیل استفاده کرد:
1) اهدای جوایز به پیشنهاد دهندگان در جمع اعضا؛
2) تقدیر کتبی و ثبت در پرونده افراد؛
3) اعلان نام پیشنهاد دهندگان در محیط سازمان و...

دو تذکر

1) خوب گوش کردن و دقت برای فهم کلام پیشنهاد دهنده، مسأله مهم و دقیقی است. نباید با گردنکشی و بی اعتنایی حرف آنان را شنید و یا آن که در حین سخن گفتن فرد، با نیشخند های متکبرانه از روی غرور گفته هایش را به تمسخر گرفت. این حرکات از بدترین رفتارهایی است که مانع شکوفا شدن استعداد افراد می شود و از رسیدن پیشنهادها به مدیر جلوگیری خواهد کرد.
2) مسأله دیگری که در مورد شخص پیشنهاد دهنده مطرح است، این است که مدیر نباید به موقعیت فرد در اداره بنگرد، بلکه لازم است به گفته ها توجه داشته باشد، زیرا بسیار اتفاق می افتد که نگهبان یا پیشخدمت اداره پیشنهادهایی مطرح می کند که کارساز است و جهت اصلاح امور به مدیران کمک می کند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در این مورد جمله ی بسیار زیبایی فرموده است:
لاتضغرن عندک الرأی الخطیر اذا اتاک به الرجل الحقیر؛ (10)
افکار ارزشمند افراد غیر مهم را کوچک نشمارید.

بزرگترین مانع

عجب و غرور داشتن و مطلوب پنداشتن وضعیت موجود، مانع بزرگی در مسیر یافتن «اهداف عملیاتی» می باشد.
یکی از مهمترین مسائلی که مسؤولان و مدیران باید به آن توجه داشته باشند، این است که هیچ گاه روندکار مجموعه تحت مدیریت خود را مطلوب و بی نقص نپندارند. اگر مدیری به این باور رسید که کیفیت و کمیت کارها عالی بوده و از ضعف و کمبود مبراست، در بدترین حالت به سر برده، باید سریعاً در اصلاح وضعیت فکری خود بکوشد، زیرا هرگز کاری بدون عیب و مجموعه ای بدون نقص نخواهند شد. این طرز فکر غرور آمیز، مدیران را به ورطه ی شکست و سقوط خواهد کشانید. اینان همیشه در خیال موفقیت ها، گیج و منگ می مانند و هرگز نه مشکلی را درک و نه گفتار انتقاد آمیز دیگران را باور می کنند و نه پیشنهاد کسی را قبول خواهند کرد و در نتیجه به «اهداف عملیاتی» جدیدی هم نخواهند رسید.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
من اعجب بحسن حالته قصر عن حسن حیلته؛ (11)
کسی که از وضعیت خود دچار اعجاب و غرور شود، در برنامه ریزی و چاره اندیشی کوتاهی خواهد کرد.کسی که به علت غرور و تبختر هرچه انجام می دهد و هر چه افراد منتسب به او انجام می دهند و هر برآمدی که سازمانش دارد، در فکر قاصرش بهترین عمل تبلور می کند، هرگز به فکر برنامه ای نو و هدفی جدید و تازه نخواهد افتاد و هرگز کمبودی را احساس نخواهد کرد، چه رسد به آن که در صدد جبران آن برآید و چاره ای بیندیشد.
علی (علیه السلام) می فرماید:
رضاک عن نفسک من فساد عقلک؛ (12)
خشنودی تو از خودت از فساد عقل تو ناشی می شود.
بعضی از افراد نیز چون خودشان را بهترین مسؤول می دانند و براین باورند که مسؤول خوب باید انتقاد و پیشنهاد پذیر باشد، در مقابل انتقادات دیگران خود را فردی حلیم و منصف جلوه می دهند و گاهی هم پیشنهاد و یا انتقادی را هر چند به ظاهر
می پذیرند، ولی در اعماق وجودشان آن را قبول ندارند؛ این گونه افراد با گروه اول هیچ گونه فرقی ندارند، بلکه فقط مقداری تزویر، چاشنی غرور زشت و ناپسند خود نموده اند.

ویژگیهایی مطلوب در اهداف

الف) بلند همتی

در ترسیم اهداف باید بهترین و بالاترین و ارزشمندترین آنها را برگزید و برای دستیابی به آن اقدام نمود؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید:
خیر الهمم اعلاها؛ (13)
بهترینی همتها، بزرگترین آنهاست.
پس همت گماشتن بر کارهای جزئی و در نظر گرفتن ناچیز و سهل الوصول از نظر علی (علیه السلام) بهترین نبوده، بلکه عزم نمودن بر کارهای بزرگ، ارزشمند می باشد.
آری، این همتهای بزرگ و اهداف والا هستند که انسانها را به تلاشهایی ارزشمند و مداوم و پیگیر و خستگی ناپذیر فرا می خوانند؛ در این مورد امیرمؤمنان علی (علیه السلام) این چنین می فرماید:
علی قدرالهمم تکون الهموم؛ (14)
تلاش و پایداری انسانها به اندازه همت آنان می باشد.
کسانی که دارای اهداف بلند نیستند و به گذران ایام و گاهی اتلاف عمر مشغولند و افرادی که تنها به اشغال پست و موقعیت می اندیشند و هیچ گونه هدف و تصمیم با فضیلتی اتخاذ نمی کنند، هرگز انسانهایی کارساز و مسؤولینی موفق نخواهند بود. آنان نه تنها خود به خمودی و جمود کشیده می شوند، بلکه افراد تحت امرشان نیز به نیروهایی بی اعتنا و بی تحرک و کم فایده تبدیل خواهند شد، نیروهایی که از شدت کسالت از آغاز کار روزانه به صفحه ساعت چشم می دوزند و در انتظار دقایق پایانی کار اداری می باشند.
باز هم در این بحث، توجه شما را به روایت کوتاه دیگری جلب می نمایم؛
علی (علیه السلام) می فرماید:
قدر الرجل علی قدر همته؛ (15)
ارزش هر کس به اندازه همت اوست.
پس باید گفت: کسانی که بر هیچ امری همت نمی ورزند، بی ارزشند و افرادی که بر امور جزئی و ناچیز همت می نمایند، همان اندازه ارزش دارند و کسانی که برکارهای بزرگ عزم می نمایند، انسانهایی والا و بلند قدر می باشند.

ب) واقع بینانه بودن اهداف

مقصود از بلند همتی، آن نیست که بر کارهایی همت شود که هم مدیر و هم نیروهای تحت امرش به عملی نشدن آن واقف باشند، زیرا این خود دارای بار منفی است. هدفی در برنامه ریزی امکان توفیق خواهد داشت که متناسب با امکانات و مقتضیات سازمان تدوین شده باشد؛ به عبارت دیگر اگر هدف، بسیار ابتدایی و سهل الوصول باشد در بین نیروها انگیزه ای برای انجام دادن آن ایجاد نمی شود، زیرا اقدام به آن را مهم تلقی نمی کنند. همچنین اگر هدف را امری غیر ممکن ارزیابی نمایند، باز هم انگیزش ایجاد نمی شود، چون می گویند ما که می دانیم این کار شدنی نیست، چرا تلاش کنیم. اما اگر هدف، کاری بلند و مشکل در عین حالت ممکن جلوه کرد، در نیروها ایجاد انگیزه ی مطلوب می کند و برای تحقق آن تلاش خواهند کرد.

پ) عدم کلی گویی

در برنامه ریزی «عملیاتی» باید از کل گویی و ترسیم اهداف غیر مشخص پرهیز شود. هدف در برنامه ریزی عملیاتی باید مشخص و جزئی و قابل سنجش باشد؛ به عبارت دیگر، هدفهای عام کلی و غیر قابل سنجش برای برنامه ریزی مفید نخواهند بود.
من باب مثال، «تغییر و اصلاح نظام اداری» و «ارائه خدمات رفاهی» و هدفهایی همانند آنها صورتهای کلی هدف می باشند. برای برنامه ریزی عملیاتی ابتدا باید اهداف کلی را خرد، و برای رسیدن به هر هدف برنامه ریزی کرد.
برنامه هایی که دارای اهداف جزئی و مشخص نیستند برای مسؤولان مافوق، ایجاد اشکال می کنند چون هیچ گونه پیگیری و مؤاخذه دقیقی درباره آنها نمی توانند انجام دهند، زیرا به هنگام ارزیابی کار، اگر مجریان به در صدی از هدف کلی هم نایل شده باشند، خود را موفق می دانند و هرگز به کم کاری و موفق نشدن خود معترف نخواهند شد، ولی اگر هدف جزئی و مشخص باشد، راه فراری نخواهد بود. (16)

پی‌نوشت‌ها:

1. مدیریت عمومی، ص27.
2. نحل (16) آیه36.
3.جمعه (62) آیه2.
4. هو الذی بعث الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزیکهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة.
5. حدید (57) آیه26.
6. «ذی قار» محلی بوده است در نزدیکی بصره که حضرت برای جنگ با مردم بصره به همراه لشکریان خود در آن جا جمع شده بودند.
7. قال عبدالله بن عباس- رضی الله عنه: دخلت علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) بذی قار- و هو یخصف نعله- فقال لی: ما قیمة هذا النعل؟ لاقیمة لها. فقال (علیه السلام): والله لهی احب الی من إمرتکم إلا أن اقیم حقاً او ادفع باطلا «نهج البلاغه، خطبه33».
8. نهج البلاغه، نامه 53.
9. نهج البلاغه، حکمت 441.
10. غررالحکم، ج2، ص326.
11. غررالحکم، ج2، ص 209.
12. غررالحکم، ج1، ص382.
13. غررالحکم، ج1، ص349.
14.غررالحکم، ج2، ص28.
15. نهج البلاغه، حکمت47.
16. تلخیص از مدیریت عمومی، ص27.

منبع:نبوی، محمد حسن، (1382)، مدیریت اسلامی، قم، انتشارات بوستان کتاب قم، چاپ هفتم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.