جایگاه عدالت در سلوک رهبر

به طور کلی همه انسانها به عدالت علاقه مند و از ظلم و ستم گریزانند. اگر در شرایط خاصی عدالت به ضرر آنان تمام شود و کسی عادلانه علیه آنان حکم کند، گرچه به ظاهر از آن حکم ناراحت شده اند و آن را خطا تلقی می کنند اما در اعماق
يکشنبه، 25 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جایگاه عدالت در سلوک رهبر
جایگاه عدالت در سلوک رهبر

 

نویسنده: محمد حسن نبوی




 
به طور کلی همه انسانها به عدالت علاقه مند و از ظلم و ستم گریزانند. اگر در شرایط خاصی عدالت به ضرر آنان تمام شود و کسی عادلانه علیه آنان حکم کند، گرچه به ظاهر از آن حکم ناراحت شده اند و آن را خطا تلقی می کنند اما در اعماق جان خویش به عدالت حکم کننده باور دارند و از پس پیرایه های هوای نفس او را تحسین می کنند؛ از این رو می توان گفت: اجرای عدالت، هم تکلیف مدیران است و هم یکی از بهترین راه های نفوذ در دلها و ایجاد علاقه قلبی بین مدیر و زیردستان می باشد.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
من عدل نقد حکمه؛ (1)
کسی که عادل باشد، حکمش نفوذ خواهد کرد.
پس یکی از راه های اثر بخشی و نفوذ مدیران در درون زیردستان، عملکرد عادلانه ی آنان می باشد. کسانی که براساس عدالت در بین مردم عمل کنند هر زمان دستوری صادر کنند همگان با میل و رغبت درونی جهت اجرای اوامر آنان حرکت می کنند؛ از این رو می توان گفت: اجرای عدالت نه تنها یک وظیفه اسلامی است، بلکه یکی از عوامل مهم اثر بخشی می باشد.
اما عدالت و مدیریت عادلانه از نظر روایات، آثار مهم دیگری نیز دارد که در ذیل به عنوان نمونه، دو روایت ذکر می شود؛ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
اعدل تدم لک القدرة؛ (2)
به عدالت عمل کن، قدرتت پایدار خواهد ماند.
عدالت موجب تداوم قدرت و حکومت می گردد.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
اذا بنی الملک علی قواعد العدل و دعائم العقل نصر الله موالیه و خذل معادیه؛ (3)
وقتی پادشاه (حکومتش را) براساس عدالت پایه ریزی کرد و بر ستونهای عقل استوار ساخت، خداوند دوستانش را کمک و دشمنانش را بی باور خواهد ساخت.
کسانی که براساس عدالت عمل کنند، خداوند برکات و امدادهای غیبی خود را بر آنان و یارانشان نازل و دشمنانشان را نابود می کند.

عدالت و روابط اجتماعی

عدالت دارای مصادیق و نمودهای مختلف و بسیار متنوعی است، زمانی در جلوگیری از انسان کشی است و زمانی در ممانعت از تضییع حقوق و اموال مردم و زمانی دیگر در حفظ آبروی انسانها تحقق می یابد تا جایی که می توان سخن گفتن، سلام و احوالپرسی و نگاه کردن افراد را با این میزان مهم سنجید و در موردی ظلم و در موارد دیگری عدل شمرد.
در منابع اسلامی بر اجرای «عدالت» به مفهوم گسترده آن فراوان تأکید شده، تا آن جا که برای ریزترین مسائل ارتباطات اجتماعی و اخلاقی حاکمان دستور العمل وضع گردیده است.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به «مالک اشتر» می نویسد:
وآس بینهم اللحظة و النظرة و الاشارة و التحیة حتی لایطمع العظماء فی حیفک و لایباس الضعفاء من عدلک و السلام؛ (4)
در نگاه کردن به گوشه چشم یا خیره شدن و اشاره نمودن و سلام بین آنها یکسان رفتار کن تا بزرگان در ستم به تو طمع نکنند و ضعیفان از عدالت تو مأیوس نشوند.
از این روایت به خوبی مشخص می شود که مدیران و حاکمان مسلمان باید عدالت و مساوات را حتی در نگاه کردن، سلام و احوالپرسی و... رعایت کنند، نه آن که افراد گردن کلفت همیشه با آنها رفت و آمد داشته باشند و ضعیفان را به حوزه ریاست آنان راهی نباشد.
مشابه همین مطالب با کمی تفاوت در نامه 27 نهج البلاغه خطاب به «محمد بن ابی بکر» نیز آمده که بیانگر توجه و عنایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به این امر مهم است. از این رو مدیر مسلمان باید همیشه حرکات، برخوردها و رفتار خود را زیر نظر داشته باشد، تا این گونه نباشد که عده ای را با آغوش باز بپذیرد و با آنان خلوت کند، اما عده ای دیگر با بی میلی و بی مهری نابجا از خود دور و مأیوس نماید.

عدالت، دستخوش هوسها

مدیران و حاکمان مسلمان باید موظف باشند که بین زیردستان بر اساس عدل عمل می کنند و بر کسی ظلم و ستم روا ندارند و شهد شیرین عدالت در موارد گوناگون به مذاق آنان خوش باشد، نه آن که اگر یک طرف، مصالح خود و خویشان و نزدیکانشان قرار گرفت شمشیر برنده عدل کند شود از عمل باز ماند. مدیر باید در موقعیت حساس مدیریت عدالت را در معرض تند بادهای هوسها گیج و مبهوت نسازد، بلکه همانند میزانی نیرومند و دقیق هر حرکتی را با آن محک زند و در همه ی امور ملاک تصمیم گیریهای خویش قرار دهد.
آنان نباید عدالت را برای دیگران پسندیده و ارزشمند بدانند، اما هنگامی که منافع خودشان یا وابستگانشان مطرح گردید، عدالت را با الفاظی مانند خشک مقدسی، گدا مسلکی و... به بازی گیرند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در این باره به «محمد بن ابی بکر» می نویسد:
احب لعامة رعیتک ما تحب لنفسک و اهل بیتک و اکره لهم ما تکره لنفسک و اهل بیتک؛ (5)
آنچه را برای خود و خانواده ات دوست داری، برای عموم مردم دوست بدار و آنچه را برای خود و خانواده ات بد می دانی، برای آنان نیز بد بدان.
در این باره قرآن مجید می فرماید:
و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربی؛ (6)
هنگامی که سخنی می گویید، عدالت را رعایت نمایید، حتی اگر در مورد نزدیکان بوده باشد.
اگر سخنی در مقام قضاوت یا شهادت و امثال اینها گفته می شود، باید براساس عدل باشد، گرچه به ضرر نزدیکان باشد. از مهمترین مواردی که عدالت، دستخوش هوسهای انسانی قرار می گیرد، در مورد منافع شخصی است. ممکن است برخی بین دیگران عدالت برقرار نمایند، اما همین که پای منافع خودشان به میان می آید همه خوبیها و بدیها را در هم پیچیده، تنها به خودشان فکر می کنند. اینان به دیگران سفارش بیت المال را می کنند، اما در مورد خودشان فراموش می کنند، اینان پارتی بازی را زشت، بی اعتنایی به ارباب رجوع را ظلم، تعلل در کارها را نوعی دزدی و کاغذ بازی را نادرست می دانند، ولی خودشان همان رفتار را نشان داده و هیچ گونه زشتی احساس نمی کنند؛ این افراد مبتلا به نوعی نفاق و دورویی بوده و خود بی خبرند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
اظهر الناس نفاقاً من امر بالطاعة و لم یعمل بها و نهی عن المعصیة و لم ینته عنها؛ (7)
آشکارترین مردم در نفاق کسی است که امر به اطاعت (خدا) می کند و خودش عمل نمی کند و نهی از معصیت می کند و خود را از معصیت باز نمی دارد.
حضرت «شعیب» به قوم خود می فرمود:
و ما ارید أن اخالفکم ما أنهیکم عنه إن ارید الا الاصلاح ما استطعت؛ (8)
من هرگز نمی خواهم چیزی که شما را از آن باز می دارم، خودم مرتکب شوم، من جز اصلاح تا آن جایی که توانایی دارم نمی خواهم.
از این آیه فهمیده می شود که حضرت «شعیب» برای این که در هدایت مردم موفق شود، اطمینان می دهد که من نمی خواهم آنچه را می گویم خود عمل نکنم. مدیران مسلمان نیز اگر بخواهند در اجرای عدالت موفق باشند، باید قبل از هر چیز هواهای نفسانی خودشان را کنترل کنند و از سوء استفاده و کج روی پرهیز نمایند. اگر کارکنان ببینند که مافوق آنان بسیار سختگیر و شدیداً با مورد خلاف قانون برخورد می کند، اما خود به راحتی قوانین را زیر پا می گذارد، تأثیر بسیار نامطلوبی در اذهان آنان به جای می ماند.
پیامبر اسلام می فرماید:
یا بن مسعود، فلا تکن من یشدد علی الناس و یخفف علی نفسه یقول الله تعالی لم تقولون ما لا تفعلون؛ (9)
ای پسر مسعود از کسانی مباش که بر مردم سخت می گیرند و بر خودشان آسان، خداوند می فرماید: «چرا می گویید چیزی را که عمل نمی کنید؟»
و امیرالمؤمنین (علیه السلام) به فرماندار آذربایجان چنین می نویسد:
و إن عملک لیس لک بطمعة ولکنه فی عنقک امانة؛ (10)
فرمانداری برای تو آب و نان نیست، بلکه امانتی است در گردنت.
مدیریت و مسؤولیت جز بار امانتی بر دوش مدیران نیست که آنان باید این بار را با درستی و صداقت به سر منزل مقصود برسانند. کسانی که برای خودشان امتیاز قائل شده و مدیریت را وسیله سوء استفاده، پرکردن جیب و خوشگذرانی قرار می دهند، به این امانت خیانت کرده اند.
مدیران نه تنها لازم است که بین خود و دیگران به عدالت رفتار کنند، بلکه بهتر است زندگی خود را براساس زندگی افراد ضعیف تحت امر خود تنظیم نمایند، نه این که به هر چه رسیدند، بگویند چون حلال است ما هم از آن استفاده می کنیم، اما این کار که انعکاس و تأثیر آن در روحیه ی دیگر انسانها چگونه است ما کاری نداریم.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
إن الله تعالی فرض علی ائمه العدل أن یقدروا انفسهم بضعفة الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره؛ (11)
خداوند بر پیشوایان عدل واجب شمرده که برخود سخت گیرند و همچون طبقه ضعیف مردم باشند تا فقر و تهیدستی او را به هیجان نیاورد که سر از فرمان خداوند برتابد.
و باز امیرالمؤمنین چنین می فرماید:
الا و إن لکل ماموم اماماً یقتدی به و یستضیء بنور علمه الا و إن امامکم قد اکتفی من دنیاء بطمریه و من طعمه بقرصیه الا و إنکم لا تقدرون علی ذلک ولکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفة و سداد فوالله، ما کنزت من دنیاکم تبراً و لا ادخرت من غنائمها وفراً ولا اعددت لبالی ثوبی طمراً و لاحزت من ارضها شبراً و لا اخذت منه الا کقوت اتان دبرة و لهی فی عینی اوهی و اهون من عفصة مقرة؛ (12)
آگاه باش هر مأمومی، امام و پیشوایی دارد که باید به او اقتدا کند و از نور دانشش بهره گیرد. بدان که امام شما از دنیایش به همین دو جامه کهنه و از غذاها به دو قرص نان اکتفا کرده است. آگاه باش شما توانایی آن را ندارید که چنین باشید، اما مرا با ورع، تلاش، عفت، پاکی و پیمودن راه صحیح یاری دهید. به خدا سوگند من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوختم و از غنایم و ثروتهای آن مالی ذخیره نکردم و برای این لباس کهنه بدلی مهیا نساخته ام و از زمین آن، حتی یک وجب در اختیار نگرفته ام و از دنیا بیش از خوراک مختصر و ناچیزی برنگرفته ام. این دنیا در چشم من بی ارزشتر و خوارتر از دانه تلخی است که بر شاخه درخت بلوطی بروید.
آری اگر علی (علیه السلام) را امام خود می دانیم، باید در راه نورانی او در حد توان حرکت کنیم و از دل بستن به دنیا و خود فراموشی در ریاستهای زودگذر برحذر باشیم.
علی (علیه السلام) از پس قرنها مشعل عدالت انسانی را برای چشمهای نافذ و بینای مؤمنان در طول تاریخ بشریت افروخته و همانند آرمانی بلند برای همه پویندگان راه الهی و همه تشنگان آب زلال حقیقت و درستکاری و شرف مطرح بوده و خواهد بود.
علی (علیه السلام) از پشت جامه کهنه خویش می درخشد، اما صاحب منصبان زرین پوش مرده اند. علی فریاد پاک خدایی اش که از روح با صفا و رسته از شکم پرستیها برخاسته است، در امواج قرنها باقی مانده و جان انسانها را نوازش می دهد، اما پرخوران شکم باره جز نفرت و لعن ابدی برای خویش باقی نگذارده اند.
علی (علیه السلام) به جای زمین در قلبهای با ایمان در طول تاریخ خانه کرده است و زمین داران بزرگ با هزاران نفرین از زمین تنها به اندازه قبری، آن هم برای مدت کوتاهی بهره برده اند.
و در یک کلام علی (علیه السلام) و پیروانش برای همیشه زنده اند و دیگران مرده، پس راه مردگان را در پیش مگیرید و به علی (علیه السلام) اقتدا کنید.

عدالت و بیت المال

یکی از مسائل بسیار مهمی که لازم است هر مدیر مسلمانی رعایت کند، این است که امکانات سازمان و مجموعه های دولتی را اموال عموم مردم بداند و از سوء استفاده و بهره برداری شخصی برحذر باشد. بعضی خیال می کنند که ساختمان سازمان و امکانات موجود در آن و اتومبیلها ملک شخصی آنان است و کارکنان سازمان هم بردگان آنانند و به هر شکل که مایل باشند می توانند از آنها سوء استفاده کنند. اینک برای مشخص شدن اهمیت استفاده عادلانه از بیت المال، جملاتی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نقل می شود. علی (علیه السلام) در برابر انسانهای پرتوقع که بیت المال را وسیله عیش و نوش و خوشگذرانیهای خود قرار داده بودند، ایستادگی کرده و با قدرت اعلام می کند:
و الله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملک و به الاماء لرددته، فإن فی العدل سعةً و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق؛ (13)
به خدا سوگند آنچه از عطایای عثمان و آنچه بیهوده از بیت المال مسلمین به این و آن بخشیده، اگر بیابم، به صاحبش باز می گردانم، گرچه از آن، زنها شوهر داده و کنیزان خریده باشند، زیرا عدالت گشایش می آورد و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمل ظلم و ستم بر او گرانتر خواهد بود.
کسی حق ندارد بیت المال را به بازی گیرد و مورد حیف و میل خود و نزدیکانش قرار دهد. بیت المال از آن عموم مسلمانان است، از این رو باید در جهت منافع عامه مسلمین به کار گرفته شود.
برخی از جیب بیت المال، حاتم طایی شده، به این و آن بذل و بخشش می کنند و خودشان را با گذشت می دانند، اگر کسی هم با آنان مخالفت کند با برچسب «تنگ نظری» او را از میدان خارج می کنند؛ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
جود الولاة بفیء المسلمین جور و ختر؛ (14)
بخشش حکمرانان از غنایم مسلمانان ستم و خیانت است.
هنگامی که خود خواهان پر طمع به علی (علیه السلام) اعتراض می کنند که چرا بیت المال را به طور مساوی بین مسلمانان تقسیم می کنی و آن را خلاف سیاست قلمداد کرده، به ایشان این گونه القا می کنند که اگر بخواهی در اداره ی حکومت موفق باشی، باید مواظب «ما» ها باشی! حضرت چنین می فرمایند:
اتامرونی أن اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه! و الله، لا اطوربه ما سمر سمیر و ما ام نجم فی السماء نجماً! لو کان المال لی لسویت بینهم فکیف و إنما المال مال الله الا و إن اعطاء المال فی غیر حقه تبذیر و اسراف و هو یرفع صاحبه فی الدنیا و یضعه فی الاخره و یکرمه فی الناس و یهینه عندالله و لم یضع امرو ما له فی غیر حقه و لا عند غیر اهله الا حرمه الله شکرهم و کان لغیره ودهم فان زلت به النعل یوماً فاحتاج الی معونتهم قشر خلیل و ألام خدین؛ (15)
آیا به من دستور می دهید که با جور و ستم بر کسانی که برآنها حکومت می کنم، پیروزی را طلب کنم. به خدا سوگند تا شب و روز برقرارند و ستارگان آسمان در پی هم طلوع و غروب می کنند، هرگز به چنین کاری دست نمی زنم. اگر اموال از خودم بود به طور مساوی بین آنها تقسیم می کردم تا چه رسد به این که این اموال، اموال خداست (و متعلق به بیت المال). آگاه باشید بخشیدن مال در غیر حق تبذیر و اسراف است، این کار صاحبش را در دنیا بالا می برد و در آخرت پایین می آورد و در بین مردم او را گرامی می کند و نزد خداوند خوارش می سازد.
هیچ کس مالش را بیجا صرف نکرد و به غیر مستحق نداد، مگر آن که سرانجام خداوند او را از سپاسگزاری آنان محروم ساخت و محبتشان را به دیگری متوجه کرد؛ پس اگر روزی پایش بلغزد و به کمک آنان نیازمند گردد، بدترین رفیق و ملامت کننده ترین دوست خواهند بود.
این جملات به قدری گویاست که نیاز به هیچ گونه توضیحی ندارد. حضرت در این خطبه بازتابها و عواقب دنیوی و همچنین تأثیر اخروی سوء استفاده از بیت المال را با زیباترین بیان ابراز می دارد.
در جای دیگر هنگامی که به علی (علیه السلام) در مورد سوء استفاده یکی از فرماندارانشان از بیت المال گزارش می رسد، آن حضرت چنین می نویسد:
بلغنی عنک امر إن کنت فعلته فقد اسخطت الهک و عصیت امامک أنک تقسم
فیء المسلمین ألذی حازته رماحهم و خیولهم و اریقت علیه دمائهم فیمن اعتامک من أعراب قومک فوالذی فلق الحبة و برأ النسمة لئن کان ذلک حقاً لتجدن لک علی هواناً و لتخفن عندی میزاناً فلا تستهن بحق ربک و لاتصلح دنیاک بمحق دینک فتکون من الاخسرین اعمالاً؛ (16)
به من درباره ی تو گزارشی رسیده که اگر درست باشد و این کار را انجام داده باشی، پروردگارت را به خشم آورده ای و امامت را عصیان کرده ای (گزارش رسیده) که تو غنایم مربوط به مسلمانان را که به وسیله ی اسلحه و اسبهایشان به دست آمده و خونهایشان در این راه ریخته شده، در بین افرادی از بادیه نشینان قبیله ات که خود برگزیده ای تقسیم می کنی.
سوگند به خدایی که دانه را شکافت و روح انسانی را آفرید اگر این گزارش درست باشد، در نزد من خوار خواهی شد و ارزش و مقدارت نزد من کم خواهد بود، حق پروردگارت را سبک مشمار و دنیایت را نابودی دینت اصلاح مکن که از زیانکارترین افراد خواهی بود.
از این نامه و خطبه ی قبل به چند نکته می توان پی برد:
- این که اگر با بذل و بخشش برای خود موقعیت به ظاهر بلندی دست و پا کردی، دلخوش نباش، زیرا در آخرت کار برعکس است و این عمل موجب بی مقداری و بی ارزشی و عقوبت تو خواهد بود.
- اگر مردم به تو احترام نموده، به به و چه چه کردند، بدان که این احترامها و اکرامها از بین خواهد رفت؛ تو باید نزد خداوند احترام داشته باشی که با این رفتار خوار می گردی.
- اگر بذل و بخشش برای جلب دوستی مردم است، بدان که خداوند قلب آنان را به دیگران متوجه خواهد ساخت.
- اگر این سوء استفاده و به کارگیری بیجای اموال، برای این است که در روز مبادا یار و کمک کار تو باشند، بدان در آن روز نه تنها به تو کمک نخواهند کرد، بلکه بدترین ملامتها را نثارت خواهند ساخت.
- بذل و بخشش بیجای بیت المال مسلمانان نوعی دین فروشی است، زیرا برای حفظ ظواهر دنیوی، آخرت انسانها را ویران می سازد.

ثواب عدالت

حرکت براساس عدل کار بسیار دشوار و مشکلی است، ولکن اگر کسی این وظیفه مهم را به خوبی انجام دهد، در قیامت اجر و پاداش آن بسیار خواهد بود؛ در این باره روایات بسیاری از معصومین نقل شده که از باب نمونه چند روایت ذکر می شود.
علت ذکر این روایات آن است که این تصور برای مدیران مسلمان به وجود نیاید که اجرای عدالت با این همه مشکلات و اداره سازمانها و مجموعه ها هم با هزاران سختی، کار عاقلانه ای نیست پس بهتر است استفعا دهند و در گوشه ای شغل آرام و راحتی برگزینند و خودششان را از مشکلات دنیا و عقاب آخرت برهانند.
همانگونه که اجرای عدالت مشکل است، خداوند سبحان برای این عمل ارزشمند اجر و پاداش مناسبی به بندگان عدل گسترش خواهد داد؛ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
علیکم باالاحسان الی العباد و العدل فی البلاد تأمنوا عند قیام الاشهاد؛ (17)
بر شما باد نیکی به بندگان خدا و عدالت در شهرها و آبادیها تا ایمن شوید به هنگام قیام گواهان.
کسانی که بر بندگان خدا احسان و نیکی نمایند و به عدالت در بین آنان حکم کنند و از ظلم و ستم بر انسانها جلوگیری نمایند در روز قیامت که همه ظالمان و ستمگران خائف و ترسانند، ایمن می باشند.
عن ابی عبدالله (علیه السلام): ثلاثة یدخلهم الله الجنة بغیر الحساب: امام عادل و تاجر صدوق و شیخ افنی عمره طاعة الله؛ (18)
خداوند سه کس را بدون حساب وارد بهشت می کند: پیشوای عادل، تاجر راستگو و پیرمردی که عمرش را در طاعت خدا صرف کرده باشد.
چه خوب است در قیامت هنگامی که حساب و کتاب برقرار می گردد و هر کس نگران اعمال خویش است، انسان بدون حساب وارد بهشت گردد؛ پس مدیری عادل باشید و از ظلم و ستم بر انسانها پرهیز کنید.
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): عدل ساعة خیر من عبادة سبعین سنة قیام لیلها و صیام نهارها و جور ساعة فی حکم اشد و اعظم عندالله من معاصی ستین سنة (19)
یک ساعت عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت است که شبها به عبادت بیدار بوده و روزها روزه باشد و در نزد خداوند یک ساعت ظلم در حکم، شدیدتر و بزرگتر از شصت سال گناه می باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. غررالحکم، ج2، ص159.
2. غررالحکم، ج1، ص127.
3. غررالحکم، ج1، ص283.
4. نهج البلاغه، نامه 46.
5. بحارالانوار، ج72، ص27.
6. انعام(6) آیه152.
7. غررالحکم، ج1، ص200.
8. هود(11) آیه88.
9. بحارالانوار، ج74، ص109.
10. نهج البلاغه، نامه5.
11. نهج البلاغه، خطبه 209.
12. نهج البلاغه، نامه 45.
13. نهج البلاغه، خطبه15.
14. غررالحکم، ج1، ص330.
15. نهج البلاغه، خطبه 126.
16. نهج البلاغه، نامه 43.
17. غررالحکم، ج2، ص25.
18. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص162.
19. بحارالانوار، ج72، ص352.

منبع: نبوی، محمد حسن، (1382)، مدیریت اسلامی، قم، انتشارات بوستان کتاب قم، چاپ هفتم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط