صفات و ویزگی های یک رهبر خوب چیست؟

بسیاری بر این باورند که صفات و ویژگیهایی که فردی را به رهبر تبدیل می کند، صفاتی است خدادادی که در ذات او نهفته است و مربوط به استعدادهای درونی انسان می باشد، هر کس دارای این استعدادها باشد نمی تواند با فراگیری مطالبی
يکشنبه، 25 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صفات و ویزگی های یک رهبر خوب چیست؟
صفات و ویزگی های یک رهبر خوب چیست؟

 

نویسنده: محمد حسن نبوی




 
بسیاری بر این باورند که صفات و ویژگیهایی که فردی را به رهبر تبدیل می کند، صفاتی است خدادادی که در ذات او نهفته است و مربوط به استعدادهای درونی انسان می باشد، هر کس دارای این استعدادها باشد نمی تواند با فراگیری مطالبی درباره مدیریت، نیروهای درونی خویش را شکوفا ساخته، موفقیت بیشتری کسب کند.
در مورد استعدادها و ویژگیهای مؤثر در رهبری و اثر بخشی رهبران و این که چه صفاتی برای رهبران، قدرت شخصی به وجود می آورد، بین صاحبنظران اختلاف است؛ آنان ویژگیهایی، مانند هوشمندی، برونگرایی، تسلط برخود، اعتماد به نفس، سخنوری و جاذبه ی کلام، زیبایی و جذابیت سیما و چهره و امثالهم را از عوامل مؤثر در ایفای نقش رهبری دانسته اند (1) و در این باره مطالب بسیاری بیان داشته اند، اما به طور خلاصه می توان گفت آنان درباره اهمیت صفات ذیل در به وجود آوردن رهبری مؤثر متفق القول می باشند:
1. بالاتر بودن بهره هوشی نسبت به رهبری شوندگان؛
2. ظرفیت پذیرش موفقیت و شکست با این توصیف که موفقیت ها باعث غرور بیش از حد و شکستها موجب دلسردی و یأس نگردد؛
3. وجود انگیزه های نهادی یا به عبارت دیگر خود انگیختن؛
4. توانایی برقراری ارتباط با دیگران که از اهم عوامل موفقیت یک رهبر به شمار آمده است. (2)
در این باره، نظریه نویسنده دیگری نقل می شود که شش نوع خصوصیت را در مورد رهبران ذکر نموده است:
1. خصوصیات ظاهری و فیزیکی، مانند قد و سیما و حرکات دست؛
2. زمینه های فرهنگی مانند تحصیلات و تجربیات؛
3. هوش؛
4. شخصیت مانند برونگرایی؛
5. خصوصیات شغلی، مانند پشتکار و تلاش و ابداع و ابتکار؛
6. خصوصیات اجتماعی، مانند مرتبت اجتماعی و سیاسی. (3)
در قرآن و روایات مطالب فراوانی درباره موضوع مورد بحث وجود دارد که آن مطالب را می توان به چند دسته تقسیم کرد:
1. مطالبی که درباره صفات و ویژگیهای ارزشی انسانها بیان شده و کاری به مورد خاص رهبران و مباحث رهبری ندارد. گر چه آن صفات برای هر کس خوب و برای رهبران زیبنده تر خواهد بود، اما طرح آن مطالب از محدوده مباحث مدیریت بیرون است، مگر بعضی از موارد که مورد بحث قرار می گیرد.
2. آیات و روایاتی که ویژگیهای رهبران الهی، مانند پیامبران و امامان - علیهم صلوات الله- را مطرح می کنند که استدلال به آن مطالب در این بحث اشتباه به نظر می رسد، به غیر از مواردی که خصوصیتی احساس نشود و بتوان از آن برداشتی عام برای همه انسانها داشت.
3.آیات و روایاتی که با صراحت، مطابی درباره ویژگیهای رهبران بیان می کند و یا تطبیق آن با ویژگیهای رهبران منطقی به نظر می رسد.
مسائلی که در این قسمت مطرح می گردد از نوع قسم سوم می باشد. یافتن روایات و آیاتی که دارای این ویژگی باشد، کار دشوار و مشکلی است و ادعای این که همه آیات و روایات این مبحث پیدا شده و مطرح می شود، امری است بسیار مشکلتر و ادعایی است بزرگ. تنها چیزی که می توان گفت این است که تا حدودی به منابع مراجعه شده و مطالبی در خور فهم ناچیز نویسنده جمع آوری گردیده و بیان می شود.
در خور ذکر است که در مبحث سازماندهی، تحت عنوان رعایت ویژگیهای لازم برای مدیریت، صفات تجربه، حیا، از خانواده صالح بودن، تقدم در اسلام و نشاط کاری بیان شد. همه این صفات در اثربخشی و ایجاد قدرت شخصی دارای تأثیر بسیار زیادی است، اما باید توجه داشت که رعایت این صفات برای نصب مسؤولان لازم است، خواه به اثر بخشی رهبر کمک کند یا نه. ممکن است در جامعه ای سابقه دینداری به عنوان یک صفت منفی قلمداد شود و هیچ کس به این صفت با دید مثبت ننگرد، لیکن این امر موجب سلب تکلیف از مدیران عالی نمی شود، مانند آن که وقتی نماز خواندن برای عده ای پسندیده تلقی نشود از مسلمان سلب تکلیف نمی شود، اما صفاتی که در بخش صفات فردی رهبر بیان می شود برای همه انسانها پسندیده و موجب اثر بخشی خواهد بود.

ویژگیهای فردی رهبر در آیات و روایات

1. سعه صدر

در لغت «سعه» به معنای طاقت و قدرت و «صدر» به عنای سینه می باشد.
اصطلاح دیگری که به معنای «سعه صدر» آمده است «شرح صدر» می باشد و «شرح» هم در لغت به معنای توسعه و گستردگی آمده است و «شرح صدر» به معنای گشادگی در سینه می باشد. بعضی بر این باورند کلمه ی صدر (سینه) که در آیات و روایات مطرح گردیده، کنایه از مرکز ادراکات انسان می باشد و اگر در مدیریت، بحث از «سعه صدر» یا «شرح صدر» می شود، مقصود توان بیشتر در درک مطالب و تحمل سختیها و مشکلات می باشد، اما با کمی دقت مطلب دیگری برای انسان مشخص می گردد که در ذیل به توضیح آن می پردازیم.
به طور کلی مسأله ای که برای همه انسانها مشخص و ملموس است، تأثیر مسائل روحی در سینه ظاهری انسان است: آنچه در فکر انسان می گذرد در سینه او مؤثر است؛ اگر جنایتی مرتکب شده باشد و یا بخواهد مرتکب شود در سینه و قلب خود احساس خاصی خواهد داشت و اگر از مستمندی دستگیری و یا مظلومی را جوانمردانه کمک کرده باشد، باز هم در سینه و قلب خود احساس ویژه ای خواهد داشت.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
القلب مصحف الفکر؛ (4)
قلب کتاب فکر است.
همانگونه که در کتاب، مطالب یا مسائلی نوشته و نگهداری می شود، افکار انسان نیز در قلب او منعکس می شود. شادیها و غمها در سینه ی ظاهری انسان اثر می گذارد. شما فراوان دیده اید که در هنگام شادی و خرسندی در سینه ی خود احساس فراخی و گشادگی عجیبی می نمایید و گویا قلبتان با عشق و علاقه به تمام وجود شما خون جدیدی جاری می کند. اما در هنگام ناراحتی، غم، مشکلات، سختیها، شکستها، زخم زبانها، سخنان نیش دار و... در سینه خود احساس تنگی و گرفتگی و ناراحتی می کنید به گونه ای که گویا سینه شما تحمل نگهداری قلبتان را ندارد.
ارتباط شادیها و غمها یا مسائل فکری با سینه و قلب انسان به گونه ای است که گاهی آن چنان در قلب اثر می گذارد که شخص را به سکته قلبی مبتلا می سازد. سینه انسان که محل انعکاس حالات مختلف روانی اوست، همانند ظرفی است که در انسانهای مختلف از بزرگی و کوچکی خاصی برخوردار است. کسانی که «سعه صدر» داشته باشند، ظرفیت پذیرش رویدادهای مختلف را دارند، اما کسانی که کوچک دل و کم ظرفیتند از «سعه صدر» برخوردار نبوده و با اندک موفقیتی شاد و سرمست می شوند و با کوچکترین شکست غمگین و پژمرده و نا امید می گردند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
إن هذه القلوب اوعیه فخیرها اوعاها للخیر؛ (5)
به درستی که این دلها ظرفهایی هستند که بهترین آنها دلی است که ظرفیت و گنجایش آن برای خوبیها بیشتر باشد.

شرح صدر و مدیریت

سعه صدر یکی از مهمترین ابزارهای مدیریت است. اگر کسی از این نعمت و موهبت الهی برخوردار نباشد، هرگز نمی تواند رهبری انسانها را به عهده گیرد. حضرت موسی- سلام الله علیه- هنگامی که برای هدایت انسانها مبعوث می شود و دنیایی از مشکلات و درگیریها را در مقابل خود می بیند، دست به دعا بر می دارد و اولین در خواست او از خداوند «شرح صدر» است؛ او می گوید:
رب اشرح لی صدری؛ (6)
پروردگارا سینه مرا گشاده دار.
حضرت موسی (علیه السلام) می داند که انجام دادن این مسؤولیت بزرگ قبل از هر چیز نیاز به «شرح صدر» دارد. اهمیت «شرح صدر» یا «سعه صدر» در حدی است که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آن را ابراز ریاست شمرده اند. بدیهی است بدون آن ابزار، انجام مسؤولیت و رهبری شدنی نیست.
قال علی (علیه السلام) آله الرئاسة الصدر؛ (7)
ابزار ریاست سعه ی صدر است.

علایم سعه صدر

سعه صدر در صفات و رفتار خاصی نمود پیدا می کند. افرادی که دارای آن صفات و نمودها باشند، سعه صدر آنان مشخص می شود و اگر مخالف آن صفات و رفتار را بروز دادند «ضیق صدر» و یا کم ظرفیتی آنان معلوم می گردد. نمودهای «سعه صدر» بسیارند، اما در این مبحث به چند نمونه و نشانه از علایم شرح صدر اشاره می گردد:

الف) حلم

یکی از نمودهای سعه صدر «حلم» است. کسانی که حلیم بوده و دارای این ویژگی باشند، در اداره و رهبری انسانها توفیق بیشتری دارند. به طور کلی چون مدیر یا رهبر در سمت خود می خواهد به وسیله انسانها کاری را انجام دهد، باید بتواند در برابر رفتارهای گوناگون آنان واکنشی مناسب داشته باشد و با حلم و بردباری، رفتارها و گفتارهای نامطلوب آنان را در حد متعارف تحمل کند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
الحلم رأس الرئاسة؛ (8)
بردباری (مهمترین) رکن ریاست است.
برخورد بزرگوارانه با ناملایمات و سختیها از حلم و سعه ی صدر انسان سرچشمه می گیرد. کسانی که دارای این صفت ارزشمند باشند، از کینه توزی و انتقام جوییهای جاهلانه دوری نموده، کردارها و گفتارهای ناپسند افراد را تحمل می کنند؛ علی (علیه السلام) می فرماید:
إنما الحکیم من اذا اوذی صبر و اذا ظلم غفر؛ (9)
بردبار کسی است که اگر آزار و اذیت شد، صبر کند و اگر به او ستم شد ببخشد.
مدیران و رهبران باید حتی الامکان از مسائل شخصی و ناگواریهای مربوط به خود بگذرند، ولی اگر در انجام دادن وظایف سازمانی کوتاهی شد، قاطعانه برخورد نمایند، اما متاسفانه گاهی دیده می شود که فردی در ادای وظایف خود کوتاهی کرده، ولی چون با شخص مدیر دوستی و صمیمیتی داشته و گه گاه با تمجیدهای فکر و روح متلاطم او را نوازش داده، بدون هیچ مشکلی ایام را سپری کرده و مورد تشویق هم قرار می گیرد. در مقابل اگر کسی دارای عملکردی روشن و پرتلاش باشد، اما چون به مدیر احترامات آن چنانی نکرده، رفتارش زیر ذره بین قرار می گیرد تا سرانجام گوشمالی شود و مورد انتقام قرار گیرد.
علی (علیه السلام) می فرماید:
اقبح افعال المقتدر الانتقام؛ (10)
زشت ترین کردار انسان توانمند، انتقام است.
رهبر باید از هرگونه انتقام جویی و کینه توزی دوری جسته، رفتارها و گفتارهای ناپسند افراد را بزرگوارانه عفو کند.
عن علی (علیه السلام) : العفو زین القدرة؛ (11)
عفو زینت قدرت می باشد.
در خور ذکر است که مقصود از مطالب مزبور، دفع از برخوردهای توهین آمیز زیردستان با مسؤولان نیست، بلکه مقصود، تنها روشن نمودن وظیفه ی مدیر در برابر نیروها با توجه به اخلاقیات گوناگون آنان است.

ب) متانت در شادیها

انسانها به تناسب سعه ی صدر و ظرفیت خود در شادیها و موفقیتها و پیروزیها از خود واکنش نشان می دهند. کسانی که از سعه صدر برخوردار نباشند با اندک موفقیتی سرمست و مغرور گردیده، در پوست خود نمی گنجند و گاه به گونه ای خود را گم می کنند که از فهم مسائل و مشکلات اطراف خود غافل می مانند و گاهی با دست خود گورشان را می کنند.
به عنوان مثال، فرماندهی که در عملیات نظامی نیروهایش را به خوبی رهبری کرده و اهداف مورد نظر را تسخیر نموده است، اگر بی محابا به این پیروزی دل خوش کند و سرمست و مغرور گردد، نمی تواند مشکلات احتمالی را به خوبی حدث زند و خود را برای رویدادهای ناگهانی آماده سازد، در نتیجه در معرض خطر قرار می گیرد و با کوچکترین واکنش دشمن غافلگیر شده، از پای در می آید؛ اما کسی که با متانت و وقار از پیروزی استقبال می کند و به دور از هرگونه کم ظرفیتی در گوشه ای می نشیند، به آینده و رویدادهای احتمالی فکر می کند و آمادگیهای لازم را تدارک می بیند، در حفظ پیرزی موفقتر است.
همچنین مدیران پس از موفقیت در مسائل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نباید بیش از حد شاد شوند و از خلأها، مشکلات و ضرورت اقدامات عمیقتر و بنیادی تر غافل مانند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به فرماندار مکه چنین می نویسد:
ولاتکن عند النعماء بطراً؛ (12)
در هنگامی که نعمتها به تو رو آوردند، مغرور و خوشحال مشو.

پ) مقاومت در برابر مشکلات

یکی دیگر از نمودهای «سعه صدر» مقاومت در برابر مشکلات و ناملایمات است. مشکلاتی که در برابر رهبران قد علم می کند، معمولاً به یکی از سه مسأله ی سیاسی و کاری و رویدادهای ناگهانی مربوط می شود:

1) مشکلات سیاسی

مقصود از مشکلات سیاسی، مسائلی مانند درگیریها و کارشکنیها و سنگ اندازیهای مخالفان می باشد؛ این قبیل مشکلات، موانع بزرگی در برابر مدیران ایجاد کرده سخت ترین ضربات را بر روح، روان و اندیشه آنان وارد می کند و بیشترین نیرو را در درون خود می بلعد.
یکی از نقاط ضعف مدیران و رهبران مسلمان در این است که چون می خواهند نفس خود را از ریاست طلبی و جاه پرستی دور دارند، بی ارزش بودن ریاست را به خود تلقین می کنند و با اندک درگیری از سوی مخالفان، ضمن متهم نمودن نفس خویش به جاه طلبی با خیال تقرب به خداوند میدان را خالی می کنند و با ضرب المثل «گر تو بهتر می زنی، بستان بزن» از فعالیتها کناره می گیرند، حال آن که در موارد بسیاری واکنشهایی از این قبیل، نوعی ضد تقوا بوده و بارگذاردن زمینه برای افراد ناصالح می باشد.
انسانهای مؤمن و پارسا موظف به پایداری در مقابل سنگ اندازیهای دشمان و انسانهای بی ایمان می باشند. آنان باید در مسیر رهبری انسانها از خود پایداری و مقاومت نشان دهند، زیرا این نوعی آزمایش و امتحان خداوندی است و افراد موفق در قیامت، مأجور خواهند بود و افراد غیر موفق اجری نخواهند داشت.
قرآن مجید می فرماید:
لتبلون فی اموالکم و انفسکم و لتسمعن من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و من الذین اشرکوا اذی کثیراً و إن تصبروا و تتقوا فإن ذلک من عزم الامور؛ (13)
به طور مسلم در اموال و نفوس خود آزمایش می شوید و از آنها که پیش از شما کتاب
(آسمانی) داده شدند (یعنی یهود و همچنین) از آنها که راه شرک پیش گرفتند، سخنان آزار دهنده فراوان خواهید شنید و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، پس به درستی که آن از عزم امور است.
آری مؤمنانی که دارای عزمی راسخ هستند، در مقابل آزارها و اذیتها و سخنان نیش دار دشمنان پایداری می کنند و سست نمی شوند.

2) مشکلات کاری

مشکلات کاری مانند موانع و مشکلات طبیعی و مسائلی است که در حین انجام دادن وظیفه در برابر روند شتابان امور، پیش می آید و دردسرهایی می آفریند.
مقاومت و پایداری در برابر مشکلات و مضطرب نشدن و تحمل دشواریها یکی از نمودهای ارزشمند «سعه ی صدر» می باشد. کسانی که دارای این صفت باشند، در برابر سختیها مردانه می ایستند و مکلات را با سرپنجه ی تدبیر حل می کنند و افراد کم ظرفیت در برابر مشکلات بی تابی نموده، از پای در می آیند.
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید:
الصبر عون علی کل امر؛ (14)
صبرو پایداری بر هر کاری یاور است.

3) رویدادهای ناگهانی

منظور از رویدادهای ناگهانی، مسائل پیش بینی نشده و حوادث غیر متعارف، مانند آتش سوزی، از کار افتادن دستگاه ها، استعفای گروهی کارمندان، زلزله، حمله ی ناگهانی دشمن و مسائلی از این قبیل است.
وظیفه ی مدیران و رهبران در برابر این حوادث، حفظ خونسردی و رهبری عاقلانه ی امور می باشد.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
و لاتکن عند النعماء بطراً و لا عند الباساء فشلاً؛ (15)
نه در هنگام اقبال نعمت مغرور و خوشحال باش و نه در هنگام شداید، سست و ترسو و ضعیف.
فرماندهانی که در معرض شبیخون قرار می گیرند، اگر شرح صدر داشته باشند، می توانند روحیه خود را حفظ کرده به دور از هرگونه ترس به آرامی نیروها را فرماندهی کنند؛ در این صورت امکان پیروزی آنان بسیار خواهد بود. اما افراد کم ظرفیت اضطراب و ترس و دلهره بر آنان غالب شده، خود را گم می کنند، در نتیجه نیروها را پراکنده نموده، شیرازه کارها را از دست می دهند. نتیجه پایداری در برابر مشکلات و سختیها، موفقیت و پیروزی است. سستی و ضعف هم در نهایت به شکست و عدم موفقیت می انجامد.
همه انسانهای بزرگ تاریخ، اعم از انبیا و اولیا و مصلحان و علما و کسانی که نقشی در تکامل و رشد انسانها داشته اند، همه و همه مردانی مقاوم و نیرومند در برابر مشکلات بوده اند؛ هرگز سختیها زانوی آنان را خم نکرده و همانند کوه در برابر طوفان حوادث ایستادند.
در روایتی نقل شده که حضرت مسیح (علیه السلام) فرمود:
إنکم لاتدرکون ما تحبون الا بصبرکم علی ما تکرهون؛ (16)
همانا شما به آنچه دوست دارید نمی رسید، مگر با صبر در برابر ناملایمات.
صبر و پایداری در مقابل مشکلات و مقاومت برای حل آنها، سختیها و راحتیها و تلخیها و شیرینها را در هم آمیخته و سرانجام باید دانست که در پایان ناملایمات، راحتی و آسایش وجود دارد. قرآن مجید می فرماید:
فإن مع العسر یسرا إن مع العسر یسراً؛ (17)
بنابراین مسلماً با سختی آسانی است و مسلماً با سختی آسانی است.

ت) تحمل افکار مخالف

یکی دیگر از علایم و نشانه های «شرح صدر» قدرت و توان تحمل افکار مخالف است. در دنیای مدیریت باید بین مخالفانی که صرفاً بنای مخالفت دارند و کسانی که افکار مخالف دارند، تفاوت قائل بود. در مجموعه ها و سازمانها به همان اندازه که مخالفتهای بیجا مضر و مسأله سازند، افکار مخالف، سودمند و باعث پیشرفت سازمان می باشند. توان تحمل افکار و اندیشه های مخالف از «سعه ی صدر» انسان حکایت می کند و کسانی که دارای این صفت باشند، به راحتی می توانند در جان نیروها نفوذ کنند و به قدرت شخصی دست یابند.
به طور کلی باید دانست که مشیت و خواست خداوند تعالی بر آن بوده انسانها را مختار آفریند و هر کس بتواند فکر و اندیشه ای خاص داشته باشد. در جهان آفرینش همه انسانها دارای قیافه های مختلف و شکلهای گوناگونند. همین اختلاف در افکار آنان به مراتب افزونتر بوده و در کل جهان، دو انسانی که از نظر فکری و تمایلات و خواسته هایشان با یکدیگر مساوی باشند، یافت نمی شوند؛ از این رو اگر رهبر یا مدیری انتظار باشد همه افراد تحت امر او کاملاً همانند او فکر کنند به فکری باطل و اندیشه ای کج مبتلا است.
قرآن مجید می فرماید:
و لو شاء ربک لجعل الناس امة واحدة ولایزالون مختلفین؛ (18)
و اگر پروردگارت می خواست همه مردم را امت واحد (بدون هیچ گونه اختلاف) قرار می داد، ولی آنها همواره مختلفند.
از این رو هر کس رهبری گروهی را به عهده گرفت، باید خود را برای رویارویی و تحمل اندیشه ها و افکار گوناگون مهیا کند. درباره افکار مخالف لازم است مطالبی مورد توجه قرار گیرد که در ذیل به بیان آن می پردازیم:
1) باید از هرگونه مقابله خشن و تند با افکار مخالف پرهیز نمود و سعی کرد که مجموعه از لوث ارعاب و ترس پاک گردد تا زمینه برای بروز استعدادها و اندیشه ها به وجود آید و همگان احساس کنند که از طرحهای جدید و حرفهای نو و ابتکاری آنان با آغوش باز استقبال می شود.
2) باید در سخن و افکار آنان به تامل نگریست و با بی توجهی و برخوردهای غرور آمیز، فکر آنان را مورد تمسخر قرار نداد زیرا فهمیدن جان کلام مخاطب از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
3) اگر شخصی مطابی را بیان داشت و منظور او مشخص گردید، باید متین و منطقی درباره ی آن فکر کرد، اگر حرف او حق بود، پذیرفت و او را مورد تشویق قرار داد، خواه این کلام حق در مورد روند جاری امور باشد یا علیه شخص مدیر یا در مورد رؤسای سازمان.
مدیر باید خویش را نیازمند انتقادات صحیح بداند و به این مطلب معتقد باشد، نه آن که به صورت ظاهر خود را نیازمند انتقاد معرفی کند، اما در دل، خود را بی عیب دانسته انتقادات و پیشنهادات دیگران را به مسخره گیرد.
عن الامام الجواد (علیه السلام) قال:
المؤمن یحتاج الی توفیق من الله و واعظ من نفسه و قبول ممن ینصحه؛ (19)
مؤمن به (سه چیز) محتاج است: توفیق خداوندی، موعظه کننده درونی و پذیرش اندرز از کسی که او را نصیحت می کند.
انسانهای مؤمن باید پس از شنیدن انتقاد صحیح، خود را ملزم به رفع اشکال و تصحیح رفتار کنند. آنان باید پذیرش حق و عمل به حق را گر چه علیه خودشان باشد، موجب کمال و رشد و تقرب به خداوند بدانند و همواره به آن عمل کنند؛ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
اقرب العباد الی الله تعالی اقولهم للحق و إن کان علیه و اعملهم به و إن کان فیه کرهه؛ (20)
نزدیکترین بندگان به خداوند تعالی (کسی است که) حق گوتر است گر چه بر ضرر خودش باشد و عمل کننده ترین (افراد) به حق است، اگر چه برایش ناراحت کننده باشد.
عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
أتقی الناس من قال الحق فیما له و علیه؛ (21)
با تقواترین مردم کسی است که حق را بگوید، در آنچه به نفع یا ضرر او باشد.
4) باید سخنان صحیح و حق دیگران را پذیرفت و دانست انتقاد پذیری نه تنها موجب شرمساری نیست، بلکه ذلت و سرافکندگی در نپذیرفتن حق است.
عن علی (علیه السلام):
من یطلب العز بغیر الحق یذل و من عاندا الحق لزمه الوهن؛ (22)
کسی که به غیر حق به دنبال عزت باشد، ذلیل می شود و کسی که با حق دشمنی کند به سستی مبتلا خواهد شد.
5) باید دانست کسانی که راهنمایی و کمک می کنند، بهتر از انسانهای متملق و چاپلوس بوده و نجات در پیروی از نصیحت دلسوزانه ی آنهاست، گرچه کلام آنان تلخ و ناگوار باشد؛ اینان دشمن نیستند، بلکه از بهترین دوستان و یاوران مدیر به شمار می روند.
در این باره حضرت امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
إتبع من یبکیک و هو لک ناصح و لاتتبع من یضحکک و هو لک غاش؛ (23)
از کسی که تو را می گریاند و نصیحت می کند پیروی کن و از کسی که تو را
می خنداند و دورویی می کند پیروی مکن.
کسانی که انتقادات خود را دوستانه و با محبت رو در رو مطرح می کنند، بهترین دوستان انسان به شمار می روند و کسانی که عیوب انسان را در مقابل می پوشانند، اما در غیاب عیبجویی می کنند، دشمنند و باید از آنها دوری کرد.
عن علی (علیه السلام):
من ساتر عیبک و عابک فی غیبک فهو العدو فاحذره؛ (24)
کسی که عیب تو را می پوشاند و در غیاب تو ظاهر می کند، او دشمن است، پس از او حذر باش.
6) آخرین مسأله ای که باید در این بخش مطرح شود، این است که اگر مطلب یا انتقادی که ارائه می شود، صحیح نیست و انتقاد کننده به بیراهه رفته است، باید او را حتی الامکان با صبر و حوصله به جوانب امر آگاه و توجیه کرد.

ث) پرهیز از مستی ریاست

یکی دیگر از نمودهای «سعه صدر» آن است که پست و ریاست، مدیر را از جهت روحی و اخلاقی متأثر نسازد، بلکه آن چنان با ظرفیت و بزرگوار باشد که ریاست به او افتخار کند، نه آن که به محض دست یافتن به ریاستی زود گذر سرمست شده، خود را گم کند و آن چنان باد به کله ناتوان خود بیندازد که همه را فراموش نماید و خویش را از انسانهای بی نظیر تاریخ تصور کند. چون این بحث دارای ابعاد گسترده ای است، در بحث لغزشگاه های مدیریت، جوانب مختلف موضوع، مطرح خواهد شد.

2. هوش

خمانگونه که در مباحث قبل مطرح گردید، هوش یکی از صفات مؤثر در رهبری است که همه صاحبنظران تأثیر آن را در موفقیت رهبران پذیرفته اند. این ویژگی از صفاتی است که رهبران و مدیران موفق از آن بهره مندند.
هوش در لغت به معانی فهم، درک، شعور، همچنین به معنای عقل و خرد آمده است. هوشمندی و هشیاری هم، با هوش بودن معنا شده است. (25) هوشیاری در رهبری دارای تأثیر بسیار زیادی است. کسی که از نیروی ارزشمند هوش بهره بیشتری داشته باشد، در شناخت نیروها، آگاهی به امور، فهم مشکلات، یافتن راه حلها، شناخت نقاط ضعف برنامه ها، پیش بینی دشواریهای آینده، ایجاد انگیزش در نیروها و به کارگیری فنون مدیریت موفقتر خواهد بود. در روایات اسلامی بر این ویژگی و تأثیر آن در اداره و رهبری امور تأکید شده است؛ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
من إمارات الدولة الیقطنة لحراسة الامور؛ (26)
از (دلایل) بقای دولت، بیداری (آگاهی و هوشیاری) در حفظ و حراست امور می باشد.
اگر کسی در اداره امور و رهبری پیروان خود آگاه و هوشیار نباشد با شکست مواجه خواهد شد و اگر هوشمند و بیدار باشد، حوادث او را نابود نخواهد کرد.

3. توانمندیهای علمی و فنی

کسانی که در امور واگذاشته به ایشان از دانش و اطلاعات و تجربیات بیشتری برخوردارند بهتر می توانند در بین نیروها مورد پذیرش واقع شوند و قدرت شخصی به دست آورند. در بحث سازماندهی تحت عنوان رعایت ویژگیهای لازم برای مدیریت ویژگی تجربه بیان شده که در بیان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) قبل از هر صفت دیگر مطرح شده بود.
به طور کلی انسانها در مقابل کسانی که احساس کنند از نظر دانش و مهارت و آگاهی در سطحی بالاتر از خودشان هستند، حرف شنوی و اطاعت بیشتری دارند؛ برعکس اگر بدانند فردی از نظر اطلاعات ضعیفتر از خودشان است، حتی الامکان از اطاعت و فرمانبری او خودداری می کنند.
قرآن مجید در توصیف «طالوت» چنین می فرماید:
... إن الله اصطفیه علیکم وزاده بسطة فی العلم و الجسم و الله یؤتی ملکه من یشاء و الله واسع علیم؛ (27)
خاوند (طاغوت) را بر شما برگزیده و علم و جسم (قدرت) او را وسعت بخشید. خداوند ملکش را به هر کس بخواهد می بخشد و احسان خداوند وسیع و آگاه (از لیاقت افراد برای منصبها) است.
از این آیه به خوبی معلوم می شود افرادی می توانند مدیریت و رهبری انسانها را به عهده گیرند که تا حدودی از نظر توانایی و دانش بر زیردستان برتر باشند.
در زمانهای قدیم تواناییهای رهبران معمولاً بر دو محور دانش و قدرت جسمی مطرح می گردید، زیرا غیر از آگاهی و علم، توان جسمی مهمترین ملاک به حساب می آمد، به ویژه در اداره جامعه، اقامه عدل، رویارویی با دشمنان و... خداوند برای انتصاب «طالوت» به عنوان رهبر اعلام می دارد که او دارای این دو خصیصه بسیار ارزشمند می باشد.
امروز هم باید مدیران به تناسب مسؤولیتی که به عهده می گیرند از دانشهای زمان و اطلاعات لازم بهره مند باشد تا بتوانند با کفایت انسانها را رهبری کنند.

تقسیم تواناییها

تواناییهای مدیریت را می توان به سه دسته تواناییهای خاص، تواناییهای عام و تواناییهای فنی تقسیم کرد. تواناییهای خاص مسائلی هستند که مستقیماً در مدیریت و رهبری تأثیر می گذارند، برنامه ریزی و سازماندهی و انگیزش و هماهنگی و کنترل. تواناییهای عام تخصصهایی را شامل می شود که با توان مدیریت به طور کامل و مستقیم ارتباط ندارد، بلکه آگاهی به آنها در تقویت رهبری مؤثر است، مانند تواناییهای مالی و حسابداری و تأمینی و اداری کارگزینی و بازرگانی.
تواناییهای فنی عبارت است از توانایی به کار بردن دانش و روشها و فنون ابزاری که لازمه ی انجام دادن وظایف خاص می باشد و از طریق تجربه و تحصیل و کار ورزی کسب می شود. این دسته از تواناییها به تناسب سازمانها و مجموعه های مختلف متفاوت است. مهارتهای فنی مفید در کارخانه ی ماشین سازی با مهارتهای آموزشی فنی در کارخانه ریسندگی و بافندگی و همچنین با تواناییهای فنی در مجموعه آموزشی گوناگون می باشند.

4. ابتکار و نوآوری

کسانی که دارای ابتکار و نوآوری باشند، مورد احترام کارکنان واقع می شوند و زمینه ی ایجاد قدرت شخصی و نفوذ آنان در بین نیروها به وجود می آید.
نوآوری و ابتکار، ممکن است به صورت اختراع یک وسیله ی جدید باشد یا به معنای نوآوری در طرحها و برنامه های عملیاتی باشد، یا این که در قالب حرکتها و ایحاد تغییرات مطلوب در روند مجموعه نمود پیدا کند.
اگر ابتکار و نوآوری در مسائل صنعتی یا در اهداف و طرحهای عملیاتی مشکل باشد و برای همه ی مدیران آسان نباشد، در امور جاری سازمان برای بسیاری امکان پذیر است.
به طور کلی باید دانست که چون انسانها از تکرار و یکنواختی، کسل شده و دچار پژمردگی می شوند، حرکتهای جدید و تازه به آنان نشاط می بخشد و روح افسرده ی آنان را شاداب می کند؛ این مسأله موجب امیدواری و دلگرمی آنها در محیط کار می گردد و صمیمیت و دوستی را بین اعضا گسترش می دهد و به سخنان و دستورات رهبر مبتکر نفوذ بیشتری می دهد.
در مورد طرحها و برنامه ها و حرکتهای جدی و ابتکاری مطالبی در بحث برنامه ریزی مطرح گردید که از تکرار آن خودداری می شود، اما در این جا باید گفت اگر مدیر هدف و برنامه ای ابتکاری به سازمان ارائه نکرد حداقل لازم است با حرکتهای جدید از یکنواختی در مجموعه جلوگیری کرده شادابی و طراوت به ارمغان آورد؛ برای وصول به این مقصود می توان اقداماتی انجام داد که ذیلا به نمونه هایی اشاره می شود:
در هر نیم سال، دو روز به افراد فرصت داده می شود تا محتویات اتاقها را بیرون ریزند و همه جا را تمیز کنند و با شکل جدید محل کار خود را منظم نمایند. در این تحولات بهتر است حتی الامکان محل میزکار، فایلها، قاب عکسها و تابلوها تغییر پیدا کند. همچنین با تغییر گلکاریها، محل گلدانها، تمیز کردن محوطه و دیوارهای مجموعه، تعویض تراکتها و نوشته های قدیمی، تمیز کردن و رنگ آمیزی حوض آب، اصلاح و یا تمیز نمودن محوطه ی بیرونی مجموعه، تعمیر و تمیز کردن اتومبیلها و مسائلی از این قبیل، می توان از یکنواختی جلوگیری کرد.

5. سعی و کوشش

یکی دیگر از ویژگیهایی که موجب موفقیت و تأثیر رهبران در پیروان می شود، سعی و کوشش می باشد. کسانی که در کارها جدی و پرتلاش و فعال باشند، اعتماد و علاقه ی نیروها را به خود جذب می کنند و همگان با دیده ی احترام به آنان می نگرند؛ این حالت زمینه ساز نفوذ رهبر در پیروان می گردد و قدرت شخصی را به وجود می آورد.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
ما ادرک المجد من فانه الجد؛ (28)
کسی که کوشش نکرد به مجد و عظمت نرسید.
در طول تاریخ، همه انسانهای موفق کسانی بوده اند که با سعی و تلاش بسیار کار کرده و برای رسیدن به هدف جدیت ورزیده اند؛ اما افرادی که همه چیز را به شوخی
می گیرند، هرگز به موفقیت و پیروزی نخواهند رسید.
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید:
الکامل من غلب جده هزله؛ (29)
(انسان) کامل کسی است که جدیت وی بر شوخی او غلبه پیدا کند.

ثمره ی سعی و کوشش

تلاش و کوشش رمز موفقیت انسان می باشد، افرادی که در زندگی پرتلاش و جدی هستند، مشکلات را حل می کنند و به اهداف خود می رسند؛ در این مورد توجه شما را به چند روایت از امیرالمؤمنین (علیه السلام) جلب می نمایم:
من اعمل اجتهاده بلغ مراده؛ (30)
کسی که کوشش کرد، به مراد خود رسید.
قرن الاجتهاد بالوجدان؛ (31)
کوشش با یافتن همراه است.
اطلب تجد؛ (32)
طلب کن، می یابی.
در دنیای تلاش و سعی، اگر موفقیت به طور کامل هم به دست نیاید، مقداری از مقصود حاصل می شود؛ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
من طلب شیئاً ناله او بعضه؛ (33)
کسی که چیزی را دنبال کرد به آن چیز یا بعضی از آن خواهد رسید.
انسانهای تلاشگر و فعال، همیشه موفق و پیروزند و دشمنانشان را مغلوب و مقهور
می نمایند؛ حضرت علی (علیه السلام) می فرماید:
من رکب جده قهر ضده؛ (34)
کسی که (بر مرکب) جدیت سوار شد، مخالفینش را شکست داد.

6. پشتکار

ویژگی و صفت ارزشمند دیگری که موجب نفوذ رهبران در پیروانشان می شود «پشتکار» است. (35) فراوانند انسانهایی که کارهای بسیار مهمی را با اشتیاق شروع می کنند، اما پس از مدتی، گرمی و شادابی خود را از دست می دهند و کار را ناقص رها می کنند؛ اینان غالباً کاری را به ثمر نمی رسانند و همه ی کارها را ناتمام و ناقص می گذارند. اگر این صفت زشت در مدیران راه یابد، آنان به سردرگمی و عدم موفقیت مبتلا شد.
در مورد لزوم پشتکار و ادامه ی فعالیت تا رسیدن به نتیجه مطلوب روایاتی از معصومین (علیه السلام) نقل گردیده که از باب نمونه دو روایت ذکر می شود:
عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم):
الامور بتمامها و الاعمال بخواتیمها؛ (36)
(ارزش و اهمیت) امور به تمام کردن آن و اعمال به خاتمه ی آن است.
و علی (علیه السلام) می فرماید:
قلیل یدوم خیر من کثیر ینقطع؛ (37)
(چیز) کمی که مداوم باشد، بهتر از زیادی است که تداوم ندارد.

7. شجاعت

یکی دیگر از صفاتی که در موفقیت و ایجاد قدرت شخصی رهبران دخالت دارد، شجاعت و دلدار بودن آنان است. کسانی که دارای این صفت ارزشمند باشند و در برابر دشمنان شجاعت نشان داده، ترس و اضطراب به خود راه ندهند، تحسین انسانها را بر
می انگیزند و همه را به بزرگواری خود معترف خواهند کرد؛ همین امر، زمینه ساز عزت و سربلندی می گردد، قلبها را با آنان همراه خواهند کرد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید:
الشجاعة زین؛ (38)
شجاعت، زینت است.
و باز هم آن حضرت می فرماید:
الشجاعة عز حاضر؛ (39)
شجاعت، عزت حاضر است.
در جای دیگر، امیرالمؤمنین در توصیف ارزشهای اخلاقی «مالک اشتر» با توجه به انتصاب او به عنوان فرماندار مردم «مصر» چنین می فرماید:
اما بعد، فقد بعثت الیکم عبداً من عبادالله لاینام ایام الخوف و لاینکل عن الاعداء ساعات الروع اشد علی الفجار من حریق النار؛ (40)
اما بعد، یکی از بندگان خداوند را به سوی شما فرستادم که به هنگام خوف (مردم از جنگ) خواب به چشم راه نمی دهد، در ساعات ترس و و حشت از دشمن هراس نخواهد داشت و بر بدکاران از شعله آتش سوزنده تر است.
کسانی که در هنگام جنگ و نبرد و تنبیه خطاکاران و در زمان تصمیم برکارها و امور خطرناک به دور از هرگونه بیم و ترسی شجاعانه اقدام می نمایند، دلها را تحت تأثیر روحیه نیرومند خود قرار می دهند و زیردستان به وجودشان افتخار می کنند؛ درنتیجه قدرت شخصی ایجاد می گردد و کارکنان با جان و دل دستورهایشان را عمل می کنند.

آفت شجاعت

در بحث گذشته معلوم شد که تأثیر شجاعت در اثر بخشی و تبدیل مدیران به رهبرانی دارای قدرت شخصی، غیر قابل انکار است، اما اگر همین صفت ارزشمند در حد معقول و صحیح آن نباشد، موجب شکست خواهد شد.
اگر شجاعت بیش از حد متعارف در رفتار و عملکرد تأثیر گذارد، از مرز شجاعت عبور کرده، به تهور تبدیل می گردد.
عن الامام الحسن العسکری (علیه السلام):
إن .... للشجاعة مقدار فإن زاد علیه فهو تهور؛ (41)
برای شجاعت، اندازه ای است که اگر از آن اندازه زیادتر شد، تهور می شود.
تهور و بی باکی باعث می شود که افراد به کارهای خطرناک پردازند و از دقت کافی و ژرف نگری لازم در امور برخوردار نباشند. این مسأله همانند آفتی خانمانسوز، نعمت شجاعت را به صفت ناپسند تهور تبدیل خواهد کرد.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
آفة الشجاعة اضاعة الحزم؛ (42)
آفت شجاعت، ضایع نمودن ژرف نگری است.
انسانهای شجاع چون ترس و بیم به خود راه نمی دهند، از مشکلات و سختیهای آینده نمی ترسند؛ از این رو بدون ژرف نگری و آینده نگری و برنامه ریزی به میدانهای دشواری گام می نهند که در برخی از موارد موفق و در بسیاری از مواقع با شکست رو به رو می شوند.
رهبرانی که شجاع باشند یکی از عوامل مهم ایجاد «قدرت شخصی» را دارا هستند، اما اگر با آفت سطحی نگری و حرکتهای بی عمق آن را بیمار کنند و از بین ببرند، نه تنها به قدرت شخصی نائل نمی شوند؛ بلکه موجب تنفر و بیزاری پیروان خود می گردد. رهبران متهور و جسور، گاهی بر اثر بی باکی و بی توجهی به جوانب امور به خطرات و حرکتهای دشمنان بی توجهی می کنند و بی خیال از کنار آن
می گذرند تا زمانی که در پنجه های نیرومند دشمن به دام افتند.
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید:
آفة القوی استضعاف الخصم؛ (43)
آفت نیرومند، ضعیف شمردن دشمن است.
افراد قوی و توانمند هیچ گاه نباید از کینه و توطئه دشمن غافل شوند و به تصور که به راحتی می توانند دشمن را از بین ببرند و نابود کنند، او را نادیده بگیرند و با خیال آرام به خواب فرو روند. کوچک شمردن دشمن برای همه رهبران و مدیران، خطرناک و مسأله آفرین است، اما برای فرماندهان جنگ از همه مشکل سازتر می باشد. انسانهای ترسو از دشمن ضعیف و ناتوان غول می سازند و انسانهای بی باک، دشمن را حقیر و ناتوان می پندارند.
فرمانده نباید خود را در مقابل دشمن ببازد، در عین حال نباید دشمن را به حدی ناچیز بشمارد که از خطر او غافل شود. فرمانده ای که در حال جنگ است نباید در اوج قدرت و اطمینان و آمادگی نیروها و تجهیزاتش دشمن را کوچک تصور کند، بلکه باید بداند دشمن همیشه از همان نقطه مطمئن به او ضربه خواهد زد؛ از این رو لازم است هر لحظه خود را برای رویارویی با دشمن آماده سازد.

8. شهرت

یکی دیگر از عواملی که موجب «قدرت شخصی» مدیران می شود، سوابق روشن و افتخار آمیز رهبران است. کسانی که از این ویژگی برخوردارند، تمایل افراد به همکاری با آنان بسیار بوده و اطاعت از دستورها و اوامرشان را برای خود موجب سرشکستگی نمی دانند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
حسن الشهرة حصن القدرة؛ (44)
خوبی شهرت، نگهدارنده قدرت است.

شهرت طلبی

مسأله ای که باید در بحث شهرت مورد توجه قرار گیرد، این است که این ویژگی و صفت- برخلاف همه صفات و ویژگیهای دیگر- از مسائلی است که افراد مسلمان نباید به دنبال تحصیل آن باشند، مثلاً اگر کسی برای ایجاد سعه صدر، حلم بیشتر، ایجاد روحیه مقاومت در خود و مسائلی از این قبیل کوشش کند، کار خوب و پسندیده ای انجام داده است، اما اگر برای شهادت بکوشد از نظر اسلام، عمل مذموم و ناپسندی مرتکب شده است.
به طور کلی باید دانست که شهرت زمینه انحراف انسان و تضعیف معنویت را فراهم می سازد. اگر کسی در بین مردم معروف شده و افراد با دیده ی احترام به او نگریستند، باید مواظب نفس سرکش و وسوسه های آن باشد، زیرا نگاه های معنادار مردم، شخص را به سوی خود بزرگ بینی و تکبر و مسائلی از این قبیل سوق
می دهد.
در روایتی از پیامبر اسلام نقل شده است که فرمود:
کفی بالمرء من الاثم أن یشار الیه بالا صابع. قالوا: یا رسول الله، و إن کان خیراً؟ قال: و إن کان خیراً فهو شرله الا من رحمه الله و إن کان شراً فهو شرله؛ (45)
کافی است برای انسان در دور شدن از نیکیها و خیرات، این که با انگشت به او اشاره کنند. پرسیدند: یا رسول الله، اگر چه خوب باشد؟! آن حضرت فرمود: اگر چه خوب باشد، این (اشاره به انگشتان) برای او شر است، مگر کسی که خداوند به او رحم کند، اما اگر انسان شری که برای او شر است.
از این روایت به خوبی معلوم می شود که اگر فردی را با انگشت به یکدیگر نشان دادند، همین مسأله به خودی خود به موجب انحراف او می شود، مگر این که فردی مورد لطف خداوند قرار گرفته، بتواند نفس خود را در مقابل دامهای شیطان و وسوسه های او حفظ کند و اشاره مردم را دلیل بر بزرگی و والامقامی خویش نپندارد. اگر شهرت تا این حد برای انسان مضر و موجب انحراف باشد، شهرت طلبی قطعاً انحراف بوده و استقبال از شر و زشتی می باشد.
نتیجه آن که:
- انسان مؤمن نباید به دنبال شهرت باشد.
- اگر مشهور گشت، نبایداین مسأله را دلیل بر بزرگی خود بپندارد.
- اما اگر دنبال شهرت نبود، ولی به سبب رفتار و کردار خویش به نیکی و درستکاری مشهور گردید، زمینه ایجاد «قدرت شخصی» برای او فراهم می گردد؛ اگر چنین حالتی پیش آمد و او منحرف نشد، اشکالی ندارد.

9. سخنرانی

مسأله دیگری که در مورد ویژگیهای شخصی رهبران مطرح است، سخنرانی می باشد. توان سخن گفتن و تبیین مسائل برای پیروان یکی از امور مهم در رهبری می باشد. کسانی که بتوانند به خوبی سخن بگویند، قادرند به راحتی در تبیین برنامه ها و مشکلات و راه حلها موفق گردند، نیروها را به کار دلگرم کنند و کدورتها را مرتفع گردانند و جو دوستی و محبت را بین نیروها به وجود آورند و انگیزه لازم را جهت تحرک در افراد ایجاد نمایند. آنان در پاسخ گفتن به ایرادها و انتقادات بی مورد موفق بوده، می توانند سمپاشیهای بیجا را خنثی کنند و از سخنرانی به عنوان بهترین ابزار به منظور القای مقصود خویش بهره برند و پیامهای لازم را به پیروان و زیردستان انتقال دهند.
اهمیت سخن گفتن به حدی است که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
رب کلام انفذ من سهام؛ (46)
چه بسیارند سخنانی که از تیر مؤثرترند.
در سخنرانی و یا سخن گفتن، مسائلی را باید رعایت کرد که در ذیل به توضیح آنها می پردازیم:

الف) تفهیم پیام

قدرت تفهیم مقصود و پیام به نیروها به وسیله سخن کار بسیار حساس و با اهمیتی است. هنگامی که حضرت موسی (علیه السلام) جهت رهبری انسانها مبعوث می شود، از خداوند چند چیز درخواست می کند. سومین دعای آن حضرت به سخن مربوط می شود؛ عرض می کند:
و احلل عقدةً من لسانی یفقهوا قولی؛ (47)
و گره از زبانم بگشا تا سخنان مرا بفهمند.
حضرت موسی (علیه السلام) نمی خواهد فقط زیبا حرف بزند، بلکه می خواهد به خوبی سخن بگوید برای این که بتواند دعوت خود را به مردم تفهیم نماید.
رهبران و مدیران اگر از این نعمت الهی به درستی استفاده کنند یکی از عوامل موفقیت را به دست آورده اند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
اصوب الرمی القول المصیب؛ (48)
صحیح ترین تیراندازی، گفتار درست است.
در تیراندازی، صرف پرتاب تیر مطلوب نیست، بلکه رسیدن تیر به هدف مقصود است. در سخن گفتن، فهماندن مطلب به شنونده مطرح است، نه صرف حرف زدن؛ از این رو سخنرانی در صورتی به نتیجه مطلوب می رسد که کلمات و جملات او، پیام مورد نظر را همراه داشته باشد و به شنونده برساند.

ب) زیبایی کلام

رعایت زیبایی و نظام سخن، یکی دیگر از امتیازات ارزشمند سخن است.
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید:
احسن الکلام مازانه حسن النظام و فهمه الخاص و العام؛ (49)
بهترین کلام آن است که با نظام خوب زینت شده باشد و خاص و عام آن را بفهمند.
برخی آن چنان بی نظم و نامرتب سخن می گویند که هر شنونده ای را خسته و بیزار می کنند، بعضی هم آن چنان در دنیای الفاظ غرقند که شنونده از مفهوم آن غافل می شود و نمی داند چه می گویند، مانند بعضی از اشعار که به سبب بازی با الفاظ و ضعف تألیف و خیال پردازی های دور از ذهن هیچ کس منظور شاعر را نمی فهمد، حال آن که شاعر باید به گونه ای شعر بگوید که ضمن رعایت زیبایی شنوندگان به راحتی منظور آنان را درک کنند، آن هم نه مخاطبان مخصوص و ویژه.

ایمان به خدا و عمل صالح

در جامعه ی اسلامی یکی از اساسی ترین ویژگیها که برای رهبران «قدرت شخصی» ایجاد می نماید و آنان را محبوب قلوب زیردستان می سازد، ایمان و عمل صالح است.
مسلمانان به ملاک خدا پرستی به عنوان اصیلترین ویژگی توجه دارند و کسانی که این صفت ارزشمند را نداشته باشند، مورد محبت و دوستی زیردستان واقع نمی شوند. این ویژگی در بین مسلمانان دارای آن چنان اهمیتی است که مرزهای قوی ترین عواطف را در هم پیچیده است، به طوری که اگر نزدیکترین خویشان آنان مانند پدر یا فرزند بی ایمان باشند، به عنوان دوست آنان به حساب نمی آیند.
قرآن مجید می فرماید:
لاتجد قوماً بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آبائهم او ابنائهم أو اخوانهم او عشیرتهم...؛ (50)
قومی را نمی یابی که با داشتن ایمان به خدا و روز قیامت با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران و فرزندان و برادران و یا خویشاوندان آنان باشند.
در مقابل اگر رهبر یا مدیری با ایمان و اهل عمل صالح باشد، همه مسلمانان او را دوست می دارند، زیرا از یک سوء وظیفه ی اسلامی آنان این گونه ایجاب می کند و از سوی دیگر، خداوند دوستی و محبت آنان را در دل انسانها قرار می دهد؛ قرآن مجید می فرماید:
إن الذین امنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن وداً؛ (51)
کسانی که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، خداوند رحمان محبت آنها را در دلها می افکند.
درباره این آیه می توان گفت که شاید بتوان از اطلاق آیه، چنین استفاده کرد که خداوند محبت مؤمنانی را که عمل صالح انجام می دهند در دل همه ی انسانها حتی افراد بی دین جای می دهد. بسیاری از انسانهای بی ایمان هم فطرتاً به افراد با ایمان محبت دارند، اما هوسهای نامشروع آنان این مهر را بی تأثیر می سازد.
نتیجه آن که: مهمترین عاملی که برای مدیران مؤمن «قدرت شخصی» ایجاد می کند، ایمان و عمل صالح است.

تذکر:

در مورد صفات شخصی رهبر تحقیقات بسیاری انجام شده است. در این پژوهشها صفات رهبرانی را که اثر بخش بوده اند مورد بررسی قرار داده اند، سپس به افرادی با همان صفات برخورد کرده که از موفقیت چندانی برخوردار نبوده اند؛ از این رو چنین برداشت نموده اند که نمی توان صفاتی را رمز اثر بخشی رهبران قلمداد کرد، زیرا در صورتی این ویژگیها کار سازند که با عوامل دیگری مانند موقعیت، پیروان، فرادستان و .... ترکیب مناسبی به وجود آورند.
در این باره «بوجین» چنین نتیجه می گیرد:
پنجاه سال مطالعه موفق نگردید یک ویژگی شخصیتی یا مجموعه ای از صفات را که بتواند برای تمایز رهبران از غیر رهبران به کاربرد فراهم کند. تحقیقات تجربی بر آن است که رهبری یک فراگرد پویاست که از وضعیتی به وضعیتی با تغییراتی در رهبران، پیروان و وضعیتها تغییر پیدا می کند. تحقیقات اخیر این شیوه وضعیتی را در مطالعه رهبری تأیید می کند. (52)
از این رو می توان گفت که صفات مذکور در مباحث گذشته در صورتی که با شرایط و مقتضیات مناسب تلفیق گردند، احتمال موفقیت و اثر بخشی مدیران را بیشتر می کند و زمینه ایجاد «قدرت شخصی» را فراهم می سازد.

پی‌نوشت‌ها:

1. مدیریت عمومی، ص112.
2. مدیریت منایع انسانی، ص329.
3. مدیریت عمومی، ص113.
4. تصنیف غررالحکم، ص66.
5. غررالحکم، ج1، ص217.
6. طه (20) آیه25.
7. نهج البلاغه، حکمت176.
8. غررالحکم، ج1، ص40.
9. غررالحکم، ج1، ص268.
10. غررالحکم، ج1، ص187.
11. غررالحکم، ج1، ص40.
12. نهج البلاغه، نامه 33.
13. آل عمران (3)آیه 186.
14. تصنیف غررالحکم، ص280.
15. نهج البلاغه، نامه33.
16. بحارالانوار، ج79، ص137.
17. انشراح (94) آیه 5و 6.
18. هود (11) آیه 118.
19. الحیاة، ج1، ص199.
20. غررالحکم، ج1، ص202.
21. بحارالانوار، ج67، ص288.
22. غررالحکم، ج2، ص195.
23. بحارالانوار، ج72،ص 103.
24. الحیاة، ج1، ص198.
25. فرهنگ فارسی معین.
26. غررالحکم، ج2، ص254.
27. بقره (2) آیه 247.
28. غررالحکم، ج2، ص263.
29. غررالحکم، ج1، ص122.
30. غررالحکم، ج2، ص170.
31. غررالحکم، ج2، ص73.
32. غررالحکم، ج1، ص125.
33. غررالحکم، ج2، ص194.
34. غررالحکم، ج2، ص168.
35. مقصود از «پشتکار» پیگیری و ادامه عمل تا حصول نتیجه می باشد.
36. الحیاة، ج1، ص315.
37. غررالحکم، ج2، ص81.
38. غررالحکم، ج1، ص15.
39. غررالحکم، ج1، ص32.
40. نهج البلاغه، نامه 38.
41. بحارالانوار، ج66، ص407.
42. غررالحکم، ج1، ص273.
43. غررالحکم، ج1، ص273.
44. غررالحکم، ج1، ص337.
45. میزان الحکمه، ج5، ص205.
46. غررالحکم، ج1، ص376.
47. طه (20) آیه های 27 و 28.
48. غررالحکم، ج1، ص 204.
49. غررالحکم، ج1، ص206.
50. مجادله (58) آیه 22.
51. مریم (19) آیه 96.
52. مدیریت رفتار سازمانی، ص72.

منبع: نبوی، محمد حسن، (1382)، مدیریت اسلامی، قم، انتشارات بوستان کتاب قم، چاپ هفتم.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.