مشکلات مردم، وظایف مدیران

انسان موجودی است اجتماعی که ناچار برای ادامه حیات و زندگی سالم و آرام خویش، نیازمند به تشکیل اجتماعات انسانی است تا بتواند احتیاجات خود را از طریق همنوعان خویش تأمین نماید. در درون این جوامع برای انجام...
سه‌شنبه، 27 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مشکلات مردم، وظایف مدیران
مشکلات مردم، وظایف مدیران

 

نویسنده: محمد حسن نبوی




 
انسان موجودی است اجتماعی که ناچار برای ادامه حیات و زندگی سالم و آرام خویش، نیازمند به تشکیل اجتماعات انسانی است تا بتواند احتیاجات خود را از طریق همنوعان خویش تأمین نماید. در درون این جوامع برای انجام دادن خدمات متقابل افراد بشری هرکدام کاری را به عهده گرفته و نیاز از نیازمندیهای اجتماع را برآورده می سازد، مثلاً نانوا نان می پزد و با نرخ خاصی به دیگران می فروشد، قصاب گوشت مورد نیاز آنان را تأمین می کند و کشاورزی برای آنان کشت می کند و... هر بخش از اصناف مختلف به نوعی در جهت تأمین احتیاجات این زندگی گروهی، تلاش می کنند و خدماتی ارائه می دهند و در مقابل از خدمات دیگران بهره مند می شوند.
در این گیرودار برای برخی از انسانها مشکلاتی به وجود می آید که حل آن خارج از چارچوبهای جاری است؛ در این جاست که هر کس می تواند از حل مشکل همنوع خویش سرباز زند یا برعکس، جهت کمک به او کوشش کند.
این جا مکاتب مختلف به گونه ای برای وادار نمودن انسانها به ارائه کمکهایی از این قبیل حرکت کرده و هر کدام با تأکید بر انگیزه ای خاص انسانها را بر این عمل ترغیب کرده اند. برخی برانگیزه ی انسان دوستی تأکید نموده، بعضی بر مسائل وجدانی تکیه کرده اند و برخی هم راه درمان بیماریهای روانی انسانها را انجام دادن خدماتی از این نوع معرفی کرده اند و...
ادیان آسمانی، از جمله دین مبین اسلام، گاهی حرکت کردن جهت حل مشکلات انسانها را به عنوان تکلیف قلمداد نموده اند و زمانی با بر شمردن آثار دنیوی و اخروی آن انسانها را در جهت انجام دادن این عمل ارزشمند راهنمایی کرده اند.

لزوم سعی در اصلاح امور مردم

تلاش و کوشش جهت رفع مشکلات و سختیهای مردم از دیدگاه قرآن و روایات دارای اهمیت بسیاری است که پرداختن به آن، نیاز به جزوه ای خاص دارد، لکن جهت مشخص شدن جایگاه این امر در مبحث مدیریت، تنها به چند روایت اشاره می کنیم و می گذریم:
عن علی (علیه السلام):
من کمال السعادة السعی فی صلاح (اصلاح) الجمهور؛ (1)
کوشش بر اصلاح امور مردم از کمال سعادت است.
عن ابی بصیر قال سمعت أبا عبدالله (علیه السلام) یقول:
أیما رجل من اصحابنا استعان به رجل من اخونه فی حاجة فلم یبالغ فیها بکل جهد فقد خان الله و رسوله و المؤمنین؛ (2)
اگر کسی از اصحاب ما از برادر دینی اش در کاری کمک خواست و او جهت برآوردن حاجتش با تمام تلاش اقدام نکرد؛ هر آینه به خدا و رسول خدا و مؤمنان خیانت کرده است.
از این روایت چنین بر می آید که هر مؤمنی موظف است در جهت رفع مشکلات برادر دینی اش با تمام توان تلاش کند و اگر اقدام نمود، ولی اقدامی ناقص و بدون پیگیری لازم، باز هم خیانت به خدا و رسول خدا و مؤمنان نموده است.
عن ابی بصیر عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال:
ایما رجل من شیعتنا أتاه رجل من اخواننا فاستعان به فی حاجة فلم یعنه و هو یقدر ابتلاه الله عزوجل بأن یقضی حوائج عدو من اعدائنا یعذبه الله علیه یوم القیامة؛ (3)
اگر کسی از برادران ما نزد شخصی از شیعیان ما آمد و از او در کاری یاری خواست، ولی او کمک نکرد، در حالی که می توانست کمک کند، خداوند -عزوجل- او را برآوردن حاجت دشمنی از دشمنان ما مبتلا خواهد ساخت تا در قیامت به خاطر این عمل عذاب شود.

حوائج انسانها و مدیریت

یکی از وظایف مدیران مسلمان رسیدگی به مشکلات مردم و اقدام برای حل آن می باشد. کسانی که در پست مدیریت قرار می گیرند با توجه به این مبحث دارای دو وظیفه سنگین می باشند: یکی رسیدگی به مشکلات زیردستان و افرادی که به نحوی کارشان مربوط به آنان می شود و دیگری حل مشکلات دیگر انسانها از این جهت که خداوند به آنان موقعیت اجتماعی و آبرویی بخشیده و توان رفع نارساییهای مردم را پیدا کرده اند.

رسیدگی به نیازهای مردم

در مورد لزوم توجه به نارساییها و مشکلات زیردستان و اقدام جهت حل آن، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خطاب به «مالک اشتر» چنین می فرماید:
و اجعل لذوی الحاجات منک قسماً تفرغ لهم فیه شخصک و تجلس لهم مجلساً عاماً فتتواضع فیه لله الذی خلقک و تقعد عنهم جندک و اعوانک من احراسک و شرطک حتی یکلمک متکلمهم غیر متتعتع فإنی سمعت رسول الله علیه (صلی الله علیه و آله و سلم) یقول فی غیر موطن: «لن تقدس امة لا یوخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع؛ ثم احتمل الخرق منهم والعی و نح عنهم الضیق والانف یبسط الله علیک بذلک اکناف رحمته و یوجب لک ثواب طاعته واعط ما أعطیت هنیئاً وامنع فی الجمال و اعذار؛ (4)
برای مراجعان خود وقتی مقرر کن که به نیاز آنها شخصاً رسیدگی کنی، مجلس عمومی و همگانی برای آنها تشکیل ده و درهای آن را به روی هیچ کس نبند و برای خداوندی که تو را آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دور ساز تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت سخنان خود را با تو بگوید، زیرا من بارها از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این سخن را شنیدم «ملتی که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد، هرگز پاک و پاکیزه نمی شود و روی سعادت نمی بیند». سپس خشونت و کندی انها را در سخن تحمل کن، در مورد آنها هیچ گونه محدودیت و استکبار و امدار که خداوند به سبب این کار، رحمت واسعه اش را بر تو گسترش خواهد داد و ثواب طاعتش را بر تو ارزانی خواهد نمود، آنچه می بخشی به خوشرویی ببخش و خودداری از بخشش را با زیبایی و بیان عذر توأم کن.
ازاین روایت چنین بر می آید که:
- این که مدیران باید زمان مشخصی را برای رسیدگی به حوایج مردم در نظر بگیرند.
- هر کس به راحتی بتواند مشکلات خود را به آنان بگوید.
- افراد برای طرح مشکلات و احتیاجاتشان در معرض تهدید نیروی مسلح و اعوان و انصار مدیر نباشند.
- سخنان درشت و دور از آداب مراجعان تحمل شود.
- با ارباب رجوع تندی نشود.
- اگر حاجت فردی برآورده می شود با خوشرویی و به دور از منت و کبر و غرور انجام پذیرد.
- اگر نمی شود حاجت فردی را برآورد، با زیبایی و بیان عذر، مشکل بیان شود تا نسبت به محدودیت و تنگنایی که موجب عدم توانایی در حل مشکل می شود، آگاه گردد.

وظیفه انسانهای سرشناس در جامعه

در این بخش، بحث از وظایف مدیر نسبت به زیردستان نیست، بلکه بحث از آن است که چون معمولاً مدیران از احترام و اعتبار اجتماعی برخوردارند، توان آنها در حل مشکلات مردم بیشتر می شود و بهتر می توانند به مظلومان کمک کنند.
موارد این گونه خدمات بسیار است، مانند رفع ظلم، اصلاح بین مردم، ضمانت برای قرض گرفتن پول، اقدام جهت تزویج جوانی که از پشتوانه اجتماعی آن چنان برخوردار نیست، ضمانت برای فرد مطمئنی که می خواهد خانه ای بخرد، اما برای پرداخت اقساط آن به او اعتماد نمی شود و هزاران مسأله از این قبیل.
در این موارد با تشخیص صحیح از جوانب امر انسانهای آبرومند موظفند کمک نموده و در صدد رفع حوایج مؤمنان و اصلاح امور مسلمانان برآیند.
عن سول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): إن الله تبارک و تعالی لیسال العبد فی جاهه، کما یسال فی ماله فیقول: یا عبدی رزقتک جاهاً فهل اعنت به مظلوماً او اغثت به ملهوفاً؛ (5)
همانا خداوند بندگان را در مورد آبرویشان مورد سؤال قرار می دهد، همان گونه که در مورد اموالشان سؤال می کنند و می فرماید: ای بنده من، به تو نعمت آبرو دادم، پس آیا با این آبرو مظلومی را کمک کردی و به فریاد غمگین رسیدی؟

دو تذکر:

در این جا باید توجه داشت که مقصود از کمک کردن به دیگران و نیکی نمودن و استفاده صحیح از آبرو به معنای پارتی بازی کردن و حق و ناحق نمودن و جهنم بیجا درست کردن نیست.
دوم اینکه برخی از افراد کمک کردن به مؤمنان را به مواردی سرایت می دهند که امکاناتی برای عده ای وجود دارد و تخصیص امکانی به فردی
به معنای محروم شدن دیگری از همین امکان است. در این جا باید مواظب بود که براساسا عدالت عمل شود و به خیال کمک به فردی انسان دیگری رابه ناحق محروم نساخت.
افراد در هنگام ضمانت و تلاش جهت حل مشکل مؤمنان باید مواظب باشند از شخصی حمایت یا ضمانت کنند که کاملاً مورد اعتماد بوده و برای آنان مسأله ساز نباشد.

رسیدگی به امور افراد صالح

در امر رسیدگی به مشکلات مردم توجه به دسته ای از مردم دارای اهمیت خاصی است، آنان افراد شجاع، جوانمرد، صالح و پاکدامنی اند که از سوابق خوب برخوردار بوده و از خانواده های محترم می باشند.
ارتباط مدیران با این دسته از مردم امتیاز بسیار بزرگی برای آنان بوده، مردم به حرکتهای صحیح و موفق امیدوار و دلگرم می شوند.
اینان افرادی نیستند که خودشان به طرف مدیر رفته، با چاپلوسی برای خود جایی باز کنند، بلکه این مدیر است که باید به دنبال آنان برود از حالشان دلجویی و به مشکلاتشان رسیدگی کند و آنان را جذب کند.
این افراد با بزرگواری و بدون پیرایه، آنچه به صلاح مردم و مدیران است می گویند و مسؤولان را در حل مشکلات و پیشبرد امور راهنمایی می کنند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
ثم الصق بذوی المروآت و الأحساب و اهل البیوتات الصالحة و السوابق الحسنة ثم اهل النجدة و الشجاعة و السخاء و السماحة فإنهم جماع من الکرم و شعب من العرف ثم تفقد من امورهم ما یتفقد الولدان من ولدهما و لا یتفاقمن فی نفسک شیء قویتهم به و لاتحقرن لطفاً تعاهدتهم به و إن قل، فإنه داعیة لهم الی بذل النصیحة لک و حسن الظن بک و لاتدع تفقد لطیف امورهم اتکالاً علی جسیمها، فإن للیسیر من لطفک موضعاً ینتفعون به و للجسیم موقعاً لا یستغنون عنه؛ (6)
سپس روابط خود را با افراد با شخصیت و اصیل و خاندانهای صالح و خوش سابقه برقرار ساز و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار، چرا که آنها کانون گرم و مراکز نیکی اند. آنگاه از آنان آنگونه تفقد کن که پدر و مادر از فرزندانشان تفقد و دلجویی می کنند و هرگز نباید چیزی را که به وسیله آن، آنها را نیرو می بخشی، در نظر تو بزرگ آید و نیز نباید لطف و محبتی که با بررسی وضع آنها می نمایی؛ هر چند اندک باشد، خرد و حقیر بشماری، زیرا همین لطف و محبتهای کم آنان را وادار به خیرخواهی و حسن ظن نسبت به تو می کند. هرگز از بررسی جزئیات امور آنها به خاطر انجام دادن کارهای بزرگ ایشان چشم مپوش، زیرا همین الطاف و محبتهای جزئی جایی برای خود دارد که از آن بهره برداری می کنند و کارهای بزرگ نیز موقعیتی دارد که خود را از آن بی نیاز نمی دانند.
از این جملات نورانی چنین فهمیده می شود که همانگونه که پدر و مادر از حال فرزندشان خبر می گیرند، مدیران هم باید از حال افراد شریف، شجاع، خانواده دار و خوش سابقه سراغ گرفته، آنان را مورد محبت قرار دهند تا بتوانند دلهای آنان را با خود همراه سازند و از نصایح و گفتار مفید آنان بهره جویند. آنان باید در این تفقد و محبت کردن کار خود را بزرگ نپندارند و الا کار به منت گذاشتن و فخر فروشی می انجامد.

خدمت به مردم و نتایج دنیوی آن

از نظر روایات، احسان و نیکی به مردم دارای آثار بسیار زیار دنیوی و اخروی است. اینک به چند روایت که آثار دنیوی احسان و نیکی را بیان می کند، اشاره می کنیم:
اگر مردم و زیردستان به نیکی و احسان فرادستادن و مدیران خود اطمینان داشته باشند و بدانند که در صدد خدمت به آنان می باشند، به ادامه مدیریت مسؤولیت مدیران خود علاقه مند می شوند؛ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
من وثق بإحسانک اشفق علی سلطانک؛ (7)
کسی که بر نیکی تو مطمئن شد، برحکومتت علاقه مند گردید.
در مقابل اگر کسانی که در منصبی قرار گرفته، قدرتی به دست آورند و از احسان و نیکی به دیگران خودداری کنند، مردم به ادامه ی حکومت و مسؤولیت آنها بی علاقه گشته، شکست آنها را آرزو می کنند؛ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
آفة القدرة منع الاحسان؛ (8)
خودداری از نیکی به دیگران آفت قدرت است.
اگر کسی بخواهد موقعیتی که خداوند به او داده برایش حفظ کند و توانایی خاصی که برای او ایجاد شده، از بین نرود، باید به مردم نیکی و احسان کند و اگر این رفتار خوب و پسندیده را از خود بروز داد، یکی از آفتهای دوام حکومت او از بین رفته است.
موارد دیگری از بازتابها و آثار دنیوی احسان و نیکی به مردم، ضمن روایتی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان شده است:
روی عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أنه قال: من ولی شیئاً من امور امتی فحسنت سریرته رزقه الله تعالی الهیبة قلوبهم و من بسط کفه لهم بالمعروف رزق المحبة منهم و من کف عن اموالهم و فرالله عزو جل ماله و من اخذ للمظلوم من الظالم کان معی فی الجنة مصاحباً، من کثر عفوه مد فی عمره و من عم عدله نصر علی عدوه و من خرج من ذل المعصیة الی عز الطاعة آنسه الله عزوجل بغیر انیس و اعانه بغیر مال؛ (9)
روایت شده از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمود: کسی که بر کاری از امور امت من حاکم شد و رفتارش با آنان نیکو بود، خداوند هیبت او را در قلبشان قرار خواهد داد و کسی که دستش را به نیکی بر مردم گشود، خداوند محبت مردم را روزی او خواهد کرد و کسی که از (تجاوز) به اموال آنها خودداری کرد، خداوند عز و جل مالش را زیاد خواهد نمود و کسی که حق مظلوم را از ظالم گرفت، در بهشت همراه من خواهد بود و کسی که گذشت او زیاد شد، عمرش زیاد می شود و کسی که عدالتش فراگیر شد، بر دشمنانش پیروز خواهد گردید و کسی که از ذلت معصیت خدا بیرون رفته، به عزت طاعت پروردگار وارد گردید، خداوند عزوجل مونس او خواهد شد، بدون آن که انیسی داشه باشد و او را مدد خواهد کرد بدون مال.

ثواب کمک و نیکی به مردم

روایات بسیاری در زمینه اجر و پاداش اخروی «احسان و نیکی به مردم» از پیشوایان معصوم ما رسیده است که از باب نمونه چند روایت ذکر می شود:
عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الراحمون یرحمهم الرحمن یوم القیامة. ارحم من فی الارض یرحمک من فی السماء؛ (10)
رحم کنندگان را خداوند رحمان در روز قیامت مورد رحم خویش قرار می دهد، به اهل زمین رحم کن تا رحم کند تو را آن که در آسمان است.
عن الصادق (علیه السلام): تنافسوا فی المعروف لاخوانکم و کونوا من اهله، فإن للجنة باباً یقال له «المعروف» لایدخله الا من اصطنع المعروف فی الحیاة الدنیا، فإن العبد لیمشی فی حاجة أخیه المؤمن، فیوکل الله عزو جل به ملکین واحداً عن یمینه و آخر عن شماله یستغفران له ربه و یدعوان بقضاء حاجته. ثم قال و الله، لرسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اسر بقضاء حاجة المؤمن اذا وصلت الیه من صاحب الحاجة؛ (11)
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: در نیکی به برادران دینی خودتان علاقه مند بوده و اهل آن باشید، همانا دارای دری است که به او «معروف» گفته می شود که از آن در داخل نمی شود، مگر کسی که در زندگی دنیا احسان کند. همانا بنده ای برای برآوردن حاجت برادر مؤمن خود حرکت می کند، پس خداوند دو ملک را موکل او می گرداند، یکی در طرف راست و دیگری در طرف چپ، که برای او از پروردگار طلب بخشش و برای برآمدن حاجتش دعا می کنند. سپس فرمود: به خدا سوگند، هنگامی که حاجتمندی به مراد خود می رسید، پیامبر خدا از خود او شادمانتر می شد.
عن ابی عبدالله (علیه السلام): ایما مؤمن نفس عن مؤمن کربة نفس الله عنه سبعین کربة من کرب الدنیا و کرب یوم القیامة و قال: من یسر علی مؤمن و هو معسر یسرالله له حوائجه فی الدنیا و الاخرة قال: و من ستر علی مؤمن عورةً یخافها سترالله علیه سبعین عورةً من عوراته التی یخافها فی الدنیا و الآخرة قال: و إن الله عز وجل فی عون المؤمن ما کان المؤمن فی عون اخیه المؤمن فانتفعوا بالعظة و ارغبوا فی الخیر؛ (12)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر مؤمنی که ناراحتی و مشکلی را از مؤمن دیگری مرتفع نماید، خداوند هفتاد مشکل از مشکلات دنیا و آخرت او را حل خواهد کرد و فرمود: کسی که برای مؤمنی آسایشی فراهم کرد، در حالی که خود در سختی بود، خداوند حوایج او را در دنیا و آخرت آسان می نماید و فرمود: کسی که بپوشاند زشتیهای مؤمنی را که از افشای آن می ترسد خداوند هفتاد زشتی که از (افشای) آن می ترسد، در دنیا و آخرت برایش می پوشاند و آن حضرت فرمود: خداوند یاور مؤمن است تا زمانی که در صدد کمک به برادر دینی اش باشد، پس از مواعظ پند گیرید و به نیکی رو آورید.
قال ابو عبدالله (علیه السلام): ما قضی مسلم لمسلم حاجة الا ناداه الله: علی ثوابک و لا ارضی لک بدن الجنة؛ (13)
هیچ مسلمانی حاجت مسلمان دیگری را برآورده نمی کند، مگر آن که خداوند به او ندا می دهد که پاداش تو بر من است و من به (چیزی) کمتر از بهشت بر تو راضی نمی شوم.
از این چند روایت عظمت و ارزش خدمت به برادران دینی برآوردن حوایج آنان به خوبی معلوم گردید. اگر کارکنان سازمانها و سیستمهای اداری با این نیت کار می کردند که گرفتاری مؤمنان را مرتفع، مشکلات آنان را حل یا مردم را در جهت یافتن راه حل امورشان راهنمایی می کردند تا چه حد بیچارگیهای مردم مرتفع می گردید و افراد اداری هم می توانستند از محل کارشان عبادتگاه ارزشمندی ساخته، دنیایی آرام و آخرتی آباد برای خود ایجاد کنند.
اکنون برای حسن ختام این بخش داستان زیبایی از زمان امام صادق (علیه السلام) نقل می شود.
صفوان در محضر امام صادق (علیه السلام) نشسته بود ناگهان مردی از اهل مکه وارد مجلس شد و گرفتاریی که برایش پیش آمده بود شرح داد. معلوم شد موضوع کرایه ای در کار است و کار به اشکال و بن بست کشیده است. امام صادق (علیه السلام) به صفوان دستور داد:
فوراً حرکت کن و برادر ایمانی خودت را در کارش مدد کن. صفوان حرکت کرد و پس از توفیق در اصلاح کار و حل اشکال مراجعت کرد.
امام سؤال کرد: چطور شد؟
- خداوند اصلاح کرد.
- بدان که همین کار به ظاهر کوچک که حاجتی از کسی برآوردن و وقت کمی از تو گرفت، از هفت شوط طواف دور کعبه محبوبتر و فاضلتر است.
بعد امام صادق به گفته خود چنین ادامه داد: مردی گرفتاری داشت و آمد حضور امام حسن (علیه السلام) و از آن حضرت استمداد کرد. امام حسن (علیه السلام) بلافاصله کفشها را پوشیده و راه افتاد. در بین راه به حسین بن علی (علیه السلام) رسیدند در حالی که مشغول نماز بود. امام حسن (علیه السلام) به آن مرد گفت: تو چطور از حسین غفلت کردی و پیش او نرفتی.
گفت: من اول خواستم پیش او بروم و از او در کارم کمک بخواهم ولی چون گفتند اعتکاف کرده اند و معذورند، خدمتشان نرفتم.
امام حسن (علیه السلام) فرمود: اما اگر توفیق برآوردن حاجت تو برایش دست داده بود از یک ماه اعتکاف برایش بهتر بود. (14)

پی‌نوشت‌ها:

1. غررالحکم، ج2، ص254.
2. بحارالانوار، ج72، ص175.
3. بحارالانوار، ج72، ص175.
4. نهج البلاغه، نامه 53.
5. مستدرک الوسائل، ج12، ص429.
6. نهج البلاغه، نامه53.
7. غررالحکم، ج2، ص170.
8. غررالحکم، ج1، ص274.
9. بحارالانوار، ج72، ص359.
10. بحارالانوار، ج74، ص167.
11. اصول کافی، ج2، ص195.
12. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص164.
13. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص223.
14. داستان راستان، داستان 91.

منبع:نبوی، محمد حسن، (1382)، مدیریت اسلامی، قم، انتشارات بوستان کتاب قم، چاپ هفتم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط