ملاک های رفتار صحیح یک رهبر

رهبران اثر بخش، کسانی هستند که علاوه بر «قدرت سازمانی» دارای «قدرت شخصی» اند و با نفوذ در اعماق جان کارکنان میل و رغبت آنان را در جهت تحقق اهداف به کار می گیرند. همچنین باید دانست که از اساسی ترین عوامل
سه‌شنبه، 27 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ملاک های رفتار صحیح یک رهبر
ملاک های رفتار صحیح یک رهبر

 

نویسنده: محمد حسن نبوی




 
رهبران اثر بخش، کسانی هستند که علاوه بر «قدرت سازمانی» دارای «قدرت شخصی» اند و با نفوذ در اعماق جان کارکنان میل و رغبت آنان را در جهت تحقق اهداف به کار می گیرند. همچنین باید دانست که از اساسی ترین عوامل برای ایجاد «قدرت شخصی» صفات رهبر و رفتار رهبر است که درباره صفات و ویژگیهای رهبر مطالبی بیان گردید، اکنون به بحث درباره رفتار رهبر می پردازیم:
مقصود از رفتار رهبر، سبک و شیوه برخورد رهبر و مدیر با زیردستان است. رفتار رهبر با زیردستان از مسائل بسیار مهم در مدیریت است که بخش عظیمی از موفقیت و اثر بخشی رهبران به آن بستگی دارد. نویسنده ای درباره اهمیت رفتار رهبر چنین می نویسد:
عموماً توافق بر این است که حداقل سه حوزه مهارتی در فراگرد مدیریت ضرورت دارد: فنی، انسانی و ادراکی.
مهارتهای فنی و توانایی به کار بردن دانش، روشها، فنون و ابزار که لازمه انجام وظایف خاص است گفته می شود که از طریق تجربه، تحصیل و کارورزی کسب می شود.
مهارت انسانی: توانایی و قدرت تشخیص درکارکردن با مردم و انجام دادن کار به وسیله آنها که شامل درک و فهم و انگیزش و به کار بردن رهبری مؤثر است.
مهارت ادراکی: توانایی فهمیدن پیچیدگیهای کل سازمان و آگاهی از این که آیا خود شخص در خود شرایط سازمان عمل می کند یا نه؛ این آگاهی موجب می شود که فرد به جای این که فقط بر مبنای هدفها و نیازهای گروه نزدیک و بلا فصل خود عمل کند اقدامات خود را بر هدفهای کل سازمان استوار می سازد.
ترکیب مناسب و مقتضی این مهارتها با ارتقای فرد در سطوح مدیریت از سرپرستی تا مدیریت کل تغییر می کند؛
این وضع در شکل 1-8 نشان داده شده است.
ملاک های رفتار صحیح یک رهبر

ملاک های رفتار صحیح یک رهبر

همچنانکه شخص از سطوح پایین به سطوح بالای سازمان ارتقا می یابد به نظر می رسد که برای اعمال مدیریتی اثر بخش به مهارت فنی کمتر ولی به مهارت ادراکی بیشتری نیازمند است. در حالی که میزان مهارتهای فنی و ادراکی مورد نیاز در سطوح مختلف مدیریت متغیر است، شاخص مشترکی که در همه سطوح اهمیت دارد مهارت انسانی است.
به موجب گزارش انجمن آمریکایی مدیریت اکثریت قریب به اتفاق دویست نفر از مدیرانی که در یک بررسی پرسشی شرکت کردند بر این رأی توافق داشتند که مهمترین مهارت یک مدیر، توانایی در سازگاری و رفتار با مردم است؛ در این بررسی مدیرانی این توانایی را حیاتی تر از هوش، قاطعیت، دانش و معلومات یا مهارتهای شغلی درجه بندی کرده اند. (1)
از مطالب فوق، اهمیت روش برخورد با انسانها در مدیریت و رهبری به خوبی مشخص می گردد؛ مهارت انسانی یا سبک و چگونگی رفتار با مردم و زیردستان مسأله ای است که در همه رده های مدیریت از مهمترین ارکان به شمار می رود.

سبکهای رهبری

در سبکها و روشهای برخورد مدیران با زیردستان، تقسیم بندیهای گوناگونی ارائه شده است؛ اما از مجموع نظریات چنین فهمیده می شود که به طور کلی رفتار مدیران با زیردستان در سه دسته قابل تقسیم می باشد؛ انسانگرا و سازمانگرا و آمیخته ای از این دو حالت که گاهی انسانگرایی بر سازمانگرایی غلبه می کند و گاهی بر عکس.
انسانگرایی به این معناست که به افراد سازمان حداکثر توجه می شود و برای آنان احترام قائل شده، مورد اعتماد قرار می گیرند و سازمانگرایی به این معنا اهداف سازمانی را برخواسته های افراد مقدم داشته، توجهی به تمایلات افراد نمی شود.
در نظریه ای سبکهای رهبری به چهار نوع تقسیم شده و از هر یک به عنوان یک سیستم نام برده شده است؛ این سبکها عبارتند از:

سبک اول در( سیستم یک):

در این سبک که کاملاً وظیفه مدار و آمرانه است، مدیر و رهبر به مرؤوسان خود اعتماد ندارد و روابط رهبر و پیر و بر ترس و ارعاب استوار است.

سبک دوم (سیستم دو):

در این سبک، رابطه آمرانه بین رهبر و پیروان همچنان برقرار است، اما رابطه مذکور در این حالت تلطیف شده و چون رابطه ی خادم و مخدوم توأم با نوعی مرحمت پدرانه است؛ در این سبک، تصمیم گیری همچنان برعهده رهبر است و پیروان، مجریان بی چون و چرای اوامرند.

سبک سوم (سیستم سه):

در این سبک، اطمینان و اعتماد به مرؤوسان در حد خوبی است و با آنان در تعیین پاره ای از اهداف مشارکت می شود، اما مسائل و موضوعات عمده سازمانی همچنان به وسیله رهبر و رأساً فیصله می یابد.

سبک چهارم (سیستم چهار):

در این سبک، اطمینان و اعتماد به مرؤوسان در حد کمال است و رابطه صمیمانه و مشارکت جویانه در تمام امور بین آنان برقرار می باشد. در این سبک، تصمیم گیریها کاملاً مشارکتی است و گروه های رسمی و غیر رسمی با هم در آمیخته اند. (2)
هرکدام از سبکهای فوق در مدیریت، ویژگیهای انگیزشی خاص خود را موجب شده، در جذب تمایل و همکاری افراد به کار، دارای تأثیر مخصوص به خود می باشد که در جدول 2-8 بازتابهای هر سیستم مشخص گردیده است.
{درج شکل به همراه پاورقی آن}(3)

بازتاب سبکهای رهبری

درباره ی سبکها و سیستمهایی که مطرح شد، باید توجه داشت که هر یک از این سبکها در تمام شرایط و حالات، بازتاب استاندارد شده و دقیقی ندارد. ممکن است در برخی از موارد «سیستم یک» بهترین بازتاب همکاری را داشته باشد و در مورد دیگر «سیستم سه» زیرا براساس تحقیقات انجام شده، هرکدام از این سیستمها با توجه به شرایط و مقتضیات گوناگون دارای عکس العملهای متفاوت می باشد.
در کتاب «مدیریت رفتار سازمانی» آمده است:
علاوه بر لیکرت، کرمن و فیلدر عده ای از محققان دیگر نیز نشان داده اند که وضعیتهای متفاوت مستلزم سبکهای رهبری متفاوتی است. به طور خلاصه شواهد روشنی وجود دارد حاکی از این که در زمینه رهبری هیچ سبک رفتاری واحد و جامع الاطرافی که در همه ی وضعیتها اثر بخش و مؤثر باشد وجود ندارد. (4)
با توجه به واقعیت مزبور، عده ای به نظریات موقعیتی و اقتضایی روی آورده اند.

تئوریهای موقعیتی و اقتضایی

در تئوریهای موقعیتی و اقتضایی بر یک سبک رهبری تأکید نبوده و روش واحد در رهبری، غیر واقعی و غیر عملی قلمداد گردیده است. در نظریه های موقعیتی و اقتضایی بر اساس شرایط و به اقتضای موقعیتها، شیوه مناسب مطلوب رهبری تعیین
می گردد.
در یکی از تئوریهای اقتضایی، سه گروه از عوامل در سبک رهبری مؤثر شناخته شده است:
1. عوامل مربوط به رهبر؛
2. عوامل مربوط به پیروان؛
3. عوامل مربوط به موقعیت و شرایط.(5)
در تئوری دیگری، شش دسته از عوامل را مؤثر در موفقیت رهبری دانسته اند:
1. شخصیت و خصوصیات رهبر؛
2. اهداف و مأموریتهای سازمان؛
3. فضای سازمان و فرهنگ سازمانی؛
4. شخصیت، انتظارات و رفتار مدیران مافوق؛
5. شخصیت، انتظارات و رفتار همکاران؛
6. شخصیت، انتظارات و رفتار زیردستان. (6)

سبک رهبری در منابع اسلامی

در کتب مدیریت درباره ی سبکهای مختلف رهبری و این که انسانگرایی مطلوب است یا سازمانگرایی و یا استفاده از هر یک از این دو سبک با توجه به موقعیتهای گوناگون به شکلی خاص پسندیده می باشد بحثهای فراوانی وجود دارد که ما بسیار گذرا به این تئوریها اشاره نمودیم تا بتوانیم در این باره از منابع اسلامی مطالبی بیان می کنیم.
قبل از ورود به بحث باید متذکر شد که مقصود از انسانگرایی در تئوریهای مدیریت و سبک رهبری، توجه به ارزش انسانی افراد بشر نمی باشد، بلکه بحث براین است که اگر به خواسته ها و تمایلات انسانی افراد توجه شود و به آنان اعتماد گردد و اختیارات کافی به آنان داده شود، رهبر «اثر بخش» می شود، به این معنا که با ایجاد قدرت شخصی و جذب علاقه نیروها به تولید افزونتر و پایدار دست می یابد؛ در نتیجه می توان گفت این جا هم انسانگرایی به معنای واقعی کلمه مطرح نیست، بلکه انسانگرایی در خدمت تولید و سود بیشتر برای سرمایه داران می باشد.
در مدیریت اسلامی، انسانگرایی به معنای واقعی کلمه مطرح است، یعنی توجه به انسان و ارزشهای او و احترام و محبت به او، نه برای بهره بری بیشتر، بلکه برای این که او انسان است و در شریعت، اسلام دارای حقوق مربوط به خویش می باشد.

اصول اسلامی در سبک رهبری

در سبک رهبری و مدیریت، براساس آیات قرآن و روایات دو اصل اساسی مطرح می باشد: اصل محبت و دوستی و اصل شدت و سختگیری. در اصل محبت عناوین ذیل مورد بحث قرار می گیرد:
1. محبت به مؤمنان؛
2. مهرو محبت به انسانها؛
3. لزوم مدارا و دوستی بازیردستان.
همچنین در اصل شدت عمل مطالبی تحت دو عنوان ذیل مطرح خواهد شد:
1. لزوم فرمانبری؛
2. شدت عمل در برابر افراد متمرد و نافرمان.
در مدیریت و رهبری اسلامی، اصل اولی محبت و دوستی است و اگر اصل اولی کارساز نبود، اصل ثانوی مطرح می شود. مدیران و رهبران موظفند همه امور را براساس دوستی و ملاطفت انجام دهند و تا این ابزار کار ساز است، حق استفاده از شدت عمل را ندارند، اما اگر با مشکل مواجه شوند و این روش کارایی خود را از دست بدهد، ناچار باید با شدت و سختگیری امور را دنبال کنند.
نتیجه آن که اصل محبت در موقعیتهای مختلف و در برابر انسانهای گوناگون باید تا زمانی که کارآمد است رعایت شود، اما اگر موقعیتی خاص و اضطراری پیش آمد یا مدیر با افراد متمردی رو به رو گردید که از رفتار ملایم او سوء استفاده می کنند باید از شدت عمل استفاده کند.
اکنون به بحث و بررسی عناوین یاد شده در دو مبحث اصل محبت و اصل شدت می پردازیم:

اصل محبت

1. محبت به مؤمنان

در شریعت مقدس اسلام هر فرد مسلمان دارای احترام است و هیچ کس حق توهین و بی اعتنایی به او را ندارد. همه باید با یکدیگر مهربان و با محبت باشند و هرگز نباید پستها و ریاستها، این اصل اساسی را خدشه دار کند.
لزوم احترام به مؤمنان تا آن جا مطرح است که پیامبر عزیز اسلام به عنوان برترین رهبر و نمونه ی کامل انسانی موظف می شود بالهای مهر و محبت خویش را بر مؤمنان بگستراند و آنان را در آغوش گرم خود بپذیرد.
قرآن مجید می فرماید:
واخفض جناحک للمؤمنین؛ (7)
بال و پر خود را برای مؤمنان فرود آر.
در آیه دیگری می فرماید:
لقد جائکم رسول من أنفسکم عزیز علیه ما عنتم حرص علیکم بالمؤمنین روف رحیم؛ (8)
رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت و بر هدایت شما اصرار دارد و با مؤمنان رؤوف و مهربان است.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) انسانها را از جان و دل دوست می داشت، برای آنان دل می سوزاند و سختیهایی که بر آنان وارد می شد، برروح و جان خویش احساس می کرد و در پس این همه مهر و علاقه هیچ گونه شائبه امور مادی وجود نداشت. محبت و مهر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به حدی است که قرآن مجید آن را منبعث رحمت پروردگار به حساب آورده، می فرماید:
فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لأنفضوا من حولک فاعف عنهم و أستغفر لهم ...؛ (9)
از پرتو رحمت الهی در برابر آنها نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند؛ بنابراین آنها را عفو کن و برای آنها طلب آمرزش نما.
از این آیه فهمیده می شود که پیامبر اسلام با عنایات الهی به مردم مهربان است و با نرمخویی آنان را جذب می کنند و به راه راست هدایت می فرمایند و اگر پیامبر این حالت را نداشت و با خشونت برخورد می نمود، نمی توانست رهبری ارزشمند و در مسیر نجات انسانها موفق باشد.
مدیران مؤمن نیز باید از رفتار پر مهر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) درس بگیرند و به مسلمانان محبت داشته باشند و از روی عشق و علاقه با آنان برگرد محور ایمان جمع گردند، زیرا بر هر فرد مؤمنی لازم است که دوستی و دشمنی او براساس دین باشد، مؤمنان را دوست داشته باشد و منکران دین را دشمن بدارد.
عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
الحب فی الله فریضة و البغض فی الله فریضة؛ (10)
دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خدا تکلیف است.
اهمیت دوستی و دشمنی در راه خدا به حدی است که این صفت ملاک مؤمن بودن یا بی ایمان بودن افراد قرار می گیرد.
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
کل من لم یحب علی الدین و لم یبغض علی الدین، فلادین له؛ (11)
کسی که دوستی و دشمنی بر دین نداشته باشد، دین ندارد.

نتیجه آن که:

- قرآن مجید رمز موفقیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در محبت به انسانها قلمداد نموده، آن حضرت را موظف می فرماید که به مؤمنان محبت داشته باشد و بر مدیران مسلمان لازم است که با پیروی از آن حضرت، این امر مهم و اساسی را با دقت و عنایت به کار گیرند.
- وظیفه هر مسلمان و مؤمنی، دوستی با مؤمنان است و مدیران با ایمان از این قاعده مستثنی نیستند، آنان باید به برادران مؤمن خود مهر و محبت داشته باشند.

2. مهر و محبت به انسانها

پس از آن که دانستیم هر مسلمانی وظیفه دارد به برادران دینی خود، محبت و علاقه داشته باشد، مسأله مهمتری مطرح می گردد و آن لزوم دوستی و مهر ورزیدن مدیر مسلمان به همه انسانها می باشد، خواه مسلمان باشد، خواه غیر مسلمانی که در قلمرو حکومت اسلامی به دور از خدعه و نیرنگ به زندگی عادی مشغول است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نامه خود به مالک اشتر چنین می فرماید:
و اشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم و اللطف بهم و لاتکونن علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم اکلهم فإنهم صنفان: اما اخ لک فی الدین و إما نظیر لک فی الخلق؛ (12)
و مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان را و مهربانی کردن با همگان و با آنان همچون حیوان درنده ای مباش که خوردن آنان را غنیمت می شمارد، زیرا آنها دو گروه بیش نیستند: یا برادران دینی تواند و یا انسانهایی اند همچون تو در آفرینش.
در این جا دو نکته در خور تامل است:
الف) در این بخش از نامه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) محبت ورزیدن به کفار سفارش شده است. دلیل آن به کاربردن واژه «رعیت» است که دلالت بر مطلق افراد اعم از مؤمنان و کفار دارد و مالک مأمور می شود که به رعیت محبت داشته باشد.
همچنین در ادامه ی آن، حضرت دلیل این دستور را چنین بیان می فرماید:
إما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق؛
رعیت یا برادر دینی و یا در آفرینش مثل تواند.
پس آن حضرت، در این دستور به وی در مورد افراد غیر مسلمان که برادر دینی او نیستند، سفارش کرده اند. از سوی دیگر برخی از آیات و روایات مؤمنان را از دوستی با کفار بر حذر داشته اند، ممکن است در بدو امر احساس شود بین این دو دسته آیات و روایات تعارض وجود دارد، لیکن باید توجه داشت که مسلمانان وظیفه ای دارند و حاکم وظیفه ای دیگر. حاکم اسلامی به دلیل آن که حکومت دارد موظف است به کفاری که در پی جنگ با مسلمانان نیستند و در حکومت اسلامی زندگی می کنند محبت و رحمت داشته باشد؛ اما مؤمنان در برخوردهای فردی باید از دوستی و معاشرت با کفار پرهیز کنند. نتیجه آن که مسلمانان و مؤمنان وظیفه خاصی دارند و حاکم وظیفه ی دیگری.
ب) امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خطاب به مالک اشتر دستور می دهد به قلبت رحمت به رعیت و محبت و لطف به آنها را بفهمان. این مسأله به معنای برخورد محبت آمیز ظاهری نیست، بلکه به معنای دوستی واقعی و درونی است.
در بسیاری از سازمانها توصیه مدیران برآراستگی ظاهری کارکنان و گاهی فریبکارانه با مردم است، گرچه در دل دنیایی از کینه و دشمن نهفته باشند، ولی در کلام امیرالمؤمنین هرگز این چنین توصیه نمی شود.
اگر مدیر قلباً مردم را دوست داشت، رفتار او هم محبت آمیز و دلسوزانه خواهد شد، اما اگر ظاهری ریاکارانه داشت در دیدگاه علی (علیه السلام) هرگز حق مردم را ادا نکرده است.
از این روایت، به خوبی معلوم می شود که تا چه حد در رهبری و مدیریت اسلامی، انسانگرایی به معنای واقعی کلمه به دور از هرگونه تزویر و سودجویی وجود دارد و به عنوان یک تکلیف الهی بر مدیران مسلمان مطرح است.

3. لزوم مدارا و دوستی

در بحث مدارا و رفاقت در مدیریت، چند مطلب باید مورد توجه و دقت قرار گیرد:

الف) اهمیت دوستی در مدیریت

رفاقت و دوستی بهترین راه و روش برخورد با زیردستان است. آنگونه که از سیره و رفتار انبیای عظام و ائمه اطهار در کتب تاریخ نقل گردیده، آنان بیش از هر چیز به دوستی و رفاقت اهمیت می دادند و روش برخوردشان با مردم آمرانه و تند نبود. این رویه و رفتار هم در زمان تنگدستی و مشکلات و هم در اوج قدرت و حاکمیت آنان رعایت می گردید.
در روایات نیز بر اهمیت رفاقت و دوستی تأکید شده است که اکنون چند روایت از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این باره نقل می شود:
رأس السیاسة استعمال الرفق؛ (13)
مهمترین رکن سیاست به کارگیری رفاقت است.
و در جایی دیگر آن حضرت می فرماید:
ثمرة العقل مداراة الناس؛ (14)
ثمره عقل مدارا کردن با مردم است.
مداراة الرجال من افضل الاعمال؛ (15)
مدارا کردن با مردم از بهترین اعمال است.
از این روایات به خوبی اهمیت و جایگاه رفاقت و دوستی با مردم و در مدیریت اسلامی معلوم می شود.
بد نیست در این جا مطلبی هم از ماکیاولی مطرح شود تا معلوم شود در اندیشه ی مادی بعضی از انسانها چه می گذرد:
ماکیاولی نظیر اتزیونی معتقد است که بهترین وضع آن است که هم دوستت بدارند و هم ازتو بترسند، لیکن محبت را با ترس ممکن نیست در یک جا جمع کرد و اگر بخواهیم یکی از این دو را انتخاب کنیم به مراتب بهتر است که ترس را بر محبت ترجیح دهیم، زیرا رابطه مبتنی بر محبت تنها اگر خوفی از مجازات در میان نباشد کوتاه مدت، زودگذر و گسستنی است. در مقابل به اعتقاد ماکیاولی رابطه مبتنی بر ترس با دوامتر به نظر می رسد، زیرا که فرد برای خاتمه دادن به این رابطه مجبور است به مجازات تن دهد.
... ولی ماکیاولی هشدار می دهد که فرد باید مواظب باشد که ترس به تنفر منجر نشود، زیرا که تنفر غالباً به رفتارهای آشکار به صورت تلافی، تضعیف و کوشش برای براندازی منجر می شود. (16)

ب) فواید دوستی و رفاقت

در روایات اسلامی فواید بسیاری برای دوستی و رفاقت ذکر گردیده که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:
- کسی که با زیردستان خود رفاقت و دوستی ورزد، آنان جهت رسیدن به اهداف یاری اش خواهند داد.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
من کان رفیقاً فی امره نال ما یرید من الناس؛ (17)
کسی که در امورش دوستی پیشه کند، به آنچه از مردم می خواهد می رسد.
در این باره از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هم چند روایت نقل شده است:
من لم یلن دونه لم ینل حاجته؛ (18)
کسی که با زیردستان به نرمی رفتار نکند به خواسته هایش نمی رسد.
ادرک الناس لحاجته ذوالعقل المترفق؛ (19)
موفق ترین مردم در رسیدن به خواسته هایشان، انسانهای عاقل و مدارا کننده اند.
بالرفق تدرک المقاصد؛ (20)
با رفاقت مقصود به دست می آید.
- یکی دیگر از فواید رفاقت آن است که مشکلات و سختیها را آسان می کند و راه رسیدن به اهداف را باز می نماید؛ در این باره چند روایت از علی (علیه السلام) نقل
می شود:
الرفق ییسر الصعاب و یسهل شدید الاسباب؛ (21)
دوستی و مدارا کردن سختیها را آسان و سببهای دشوار را ساده می کند.
الرفق مفتاح النجاح؛ (22)
رفاقت و مدارا کلید موفقیت است.
من استعمل الرفق لان له الشدید؛ (23)
کسی که رفاقت کند دشواریها برایش آسان می شود.
- هر کاری و هر جمعی اگر با دوستی و رفاقت همراه گردید، زیبایی یافته، لذتبخش می شود و در مقابل، اموری که با خشونت همراه گردید از این زیبایی صفا و صمیمیت بی بهره می شود؛ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
إن الرفق لم یوضع علی شیء إلا زانه؛ (24)
رفاقت بر چیزی نهاده نمی شود مگر آن را زینت کند.
اگر رفاقت در هر کاری حاکم شد آن عمل و حرکت زینت شده، انسانها را به خود متمایل می سازد.
- کسانی که در برخوردها و کارهای خویش آرام و متین و مهربان هستند، مورد احترام دیگران قرار می گیرند؛ در این باره امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
إن شئت أن تکرم فلن و إن شئت أن تهان فاخشن؛ (25)
اگر می خواهی مورد احترام واقع شوی با عطوفت و مهربانی رفتار کن و اگر می خواهی بی مقدار شوی، با خشونت برخورد کن.

پ) ثواب رفاقت

در مبحث قبل فواید و آثار دنیوی رفاقت مطرح شد، اما باید توجه داشت که این صفت بسیار ارزشمند، موجب اجر اخروی هم می باشد و در قیامت پاداش الهی را به دنبال خواهد داشت؛ پیامبر گرامی اسلام در این باره می فرماید:
إن الله رفیق یعطی الثواب و یحب کل رفیق و یعطی علی الرفق مالا یعطی علی العنف؛ (26)
خداوند رفیق است و هر فرد رفیقی را دوست دارد و به او ثواب می دهد و پروردگار بر رفاقت لطفی می کند که بر شدت نمی نماید.

اصل شدت عمل

در مباحث گذشته، درباره لزوم مهر و محبت مدیران به مؤمنان و انسانها و اهمیت دوستی و فواید آن از دیدگاه آیات و روایات سخن گفتیم، گرچه نسبت به آیات و روایات فراوانی که در این مبحث وجود دارد، به حق می توان گفت تنها اشاره ای به آن منابع عظیم و نورانی کرده و گذشتیم. اما مسأله ای که باید این جا بدان بپردازیم، آن است که آیا سفارشها و تأکیدهای آیات و روایات بر محبت و دوستی به معنای عدم قاطعیت و سستی در برخوردها می باشد یا نه؟
برخی با توجه به مطالب مزبور، تصور می کنند که باید در هر حال بسیار آرام و با محبت برخورد کرد و هرگونه حرکت خلاف و بی نظمی و بی اعتنایی به قانون را با مهر و عطوفت پاسخ گفت. اما با نگاهی گذرا به دستورات دینی در می یابیم که اسلام همانگونه که بر محبت و دوستی تأکید دارد بر کیفر مجرمان دستور داده است و قوانین جزایی بسیار سختی برای مجرمان و جنایتکاران وضع کرده و با جریمه مالی یا تنبیه بدنی و در مواردی اعدام در برابر خطاکاران واکنش نشان داده است. در مدیریت نیز محبت و دوستی اساسی ترین اصل است، اما اگر افرادی بخواهند از این برخورد، سوء استفاده نمایند، لازم است با واکنش سخت و شدید مدیران روبرو شوند، زیرا همانگونه که اصل محبت باید از طرف مدیران رعایت شود، اصل فرمانبری هم باید از طرف زیردستان مراعات گردد، والا اصل اولی از بین رفته و شدت عمل جایگزین آن خواهد شد.
پس در دنیای «مدیریت اسلامی» محبت و دوستی محور حرکتهای مدیران است، اما اگر به تمرد و نافرمانی منجر شد، اصل دیگری حاکم می شود که «اصل شدت عمل» است.

پی‌نوشت‌ها:

1. مدیریت رفتار سازمانی، ص15- 16.
2. مدیریت عمومی، ص 114.
3. مدیریت رفتار سازمانی، ص68.
4. مدیریت رفتار سازمانی، ص105.
5. مدیریت عمومی، ص116.
6. مدیریت عمومی، ص117.
7. حجر(15)، آیه 88.
8. توبه(9) آیه 28.
9. آل عمران(3) آیه 159.
10. بحارالانوار، ج66، ص252.
11. بحارالانوار، ج66، ص250.
12. نهج البلاغه، نامه53.
13. غررالحکم، ج1، ص327.
14. غررالحکم، ج1، ص322.
15. میزان الحکمه، ج3، ص240.
16. مدیریت رفتار سازمانی، ص92.
17. بحارالانوار، ج72، ص64.
18. میزان الحکمه، ج4، ص585.
19. غررالحکم، ج1، ص208.
20. غررالحکم، ج1، ص293.
21. غررالحکم، ج1، ص89.
22. غررالحکم، ج1، ص22.
23. غررالحکم، ج2، ص189.
24. اصول کافی، ج1، ص119.
25. بحارالانوار، ج75، ص269.
26. بحارالانوار، ج72، ص54.




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.