نویسنده: محمود محمدی عراقی و دیگران
علم سیاست به معنای «علم حکمت» یا «علم دولت» یا «علم قدرت» به اقتضای موضوع با وضع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امور نفسانی و در نتیجه با علوم اجتماعی دیگر از جمله جامعه شناسی، روابط نزدیکی دارد.(1) این علم تا قرن نوزدهم نوعی فلسفه اجتماعی و سیاسی بود و محور اصلی مباحث آن را «مشروعیت نظام سیاسی موجود یا بهترین نوع حکومت» تشکیل می داد که مبنای آن در اصول به دست آمده از فلسفه حیات و طبیعت آدمی خلاصه می شد. از دوره رنسانس بر اثر تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در اروپا و ظهور تدریجی ملتهای مختلف به معنی سیاسی کلمه، آراء سیاسی تازه ای پدید آمد که در آثار نویسندگانی نظیر ماکیاول و در قرن هیجدهم در آثار مونتسکیو و روسو منعکس است. به موازات این تحول، رفته رفته متفکران به واقعیت حیات سیاسی توجه کردند و به جای بحث درباره قدرت و دولت به معنای انتزاعی کلمه و جدا از سایر پدیده های حیات اجتماعی، به تشریح و تبیین زمینه قدرت و عوامل اجتماعی ظهور دولتها و چگونگی حفظ قدرت و سلطه پرداختند و با ایجاد جامعه شناسی به عنوان «علم»، سیاست نیز مانند جنبه های دیگر حیات اجتماعی، با روشهای جدیدی که غالباً متأثر از روشهای معمول در علوم اجتماعی بود مطالعه شد. در حال حاضر نیز که موضوع علم سیاست را حتی در علم دولت به مفهوم وسیع آن (منشأ، طبیعت، هدفها، شکلها، تحولات و روابطش با افراد و اجتماعات داخلی و سازمانهای خارجی و نیز سازماندهی حکومت، انواع و سیستمهای مختلف اداری آن)(2) منحصر نکرده، بلکه با تأکید بر علم سیاست (علم سلطه)، آن را شامل فعالیتهای سیاسی خود مختارها و جریاناتی نظیر آنچه در لبنان وجود دارد نیز می دانند، علوم اجتماعی، خاصه جامعه شناسی و روانشناسی در تبیین مسائل سیاسی سهم مهمی دارند. یافته های این دو علم در زمینه هایی نظیر چگونگی رهبری، مشخصات رهبر، راههای نفوذ در افکار عمومی و تغییر آن و بررسی عواملی که در تثبیت قدرت دولت مؤثر است یا عواملی که باعث تغییر تدریجی یا ناگهانی حکومتهاست، کاربرد جامعه شناسی را در علم سیاست روشن می کند. مطالعات سیاسی نیز در روشن شدن بسیاری از موضوعات که جامعه شناسان همواره به شناخت آنها علاقه دارند، مؤثر بوده است. یکی از مواردی که از تأثیر علم سیاست در علوم اجتماعی حکایت می کند، مطالعات آماری است که نخست به صورت فن توصیف سازمانهای حکومتی(3) و امروزه به عنوان یکی از شیوه های تحقیق در جامعه شناسی به کار می رود.(4) در دوره معاصر، تأسیس سازمانهایی نظیر بنیاد ملی علوم سیاسی در فرانسه یا مؤسسات مطالعات افکار عمومی در ایالات متحده آمریکا که در آن علاوه بر متخصصان علم سیاست، جامعه شناسان، علمای آمار و روانشناسان اجتماعی همکاری دارند، دلیلی بر لزوم حفظ ارتباط علوم اخیر با علم سیاست است؛ لکن این همکاری چنانکه باید توسعه نیافته است و دانشمندان علم سیاست به حدی که لازمه شناخت عمیق مسائل سیاسی است به یافته های جامعه شناسی توجه ندارند و علم سیاست بیشتر به صورت «فن سیاست» به هدفهای عملی و زودگذر توجه دارد و به جای کشف حقایق سیاسی و اجتماعی، بیشتر به صورت ابزاری در خدمت دولتها در آمده است. به همین دلیل جامعه شناسان ناگزیر به تأسیس رشته ای به نام «جامعه شناسی سیاسی» شده اند که به جای مسائل عملی و روزمره دولتها و سازمانهای سیاسی، واقعیات اجتماعی را که در تحولات سیاسی مؤثرند، موضوع خاص مطالعه خود قرار می دهد. با اینهمه، پیچیدگی مسائل سیاسی در عرصه ملی و بین المللی رفته رفته از فاصله میان این دو علم می کاهد و اتحاد و همکاری بیشتر آنها را نوید می دهد.
تأثیر جامعه شناسی بر مطالعات سیاسی به دلیل توجه دانشمندان سیاسی از مطالعه جنبه های صوری نظامهای سیاسی به رفتارهای سیاسی و نیز کوشش برای تبیین و تعمیم علمی، تأثیری قابل ملاحظه است. تأثیر جامعه شناسی بر سیاست نسبت به گذشته چشمگیر بوده است. طی سالهای اخیر علم سیاست الگوهای تبیینی را مستقیماً از جامعه شناسی گرفته و در کل می توان گفت که روند علم سیاست، برخلاف اقتصاد، در بسیاری از حوزه های تحقیق به سوی اتحاد با جامعه شناسی پیش رفته است.(5)
بر همین اساس است که برخی از دانشمندان، علم سیاست را شاخه ای از جامعه شناسی دانسته اند و جامعه شناسی سیاسی و علم سیاست را مترادف می دانند.(6)
پی نوشت ها :
1-ر.ک: جامعه شناسی سیاسی؛ ص 18- 20.
2-ر.ک: شبلی، ابراهیم احمد؛ علم السیاسه؛ ص 69 و حسن صعب؛ علم السیاسه؛ فصل چهارم.
3-ر.ک: شبلی، ابراهیم احمد؛ علم السیاسه؛ ص 78.
4-چنانکه می دانیم واژه statistics یا علم آمار از واژه ایتالیایی statiota به معنی دولتمردان گرفته شده است.
5-ر.ک:
-باتومور، تی.بی.؛ جامعه شناسی، ص 71-72.
-مقدمه ای بر جامعه شناسی؛ ص 265-266.
-What Is Sociology;PP.20-21
6-ر.ک: جامعه شناسی سیاسی؛ ص 26-27.