شخصیت علمی و عقیدتی ابوالفرج اصفهانی

تاریخ نویسی جهان اسلام در سده ی چهارم هجری به اوج خود رسید. در این زمان بغداد، که مرکز جهان اسلام بود، زیر نفوذ آل بویه قرار داشت. آنها به خوبی از مورخان، نویسندگان و دانشمندان حمایت می کردند. ابوالفرج اصفهانی از جمله
يکشنبه، 1 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شخصیت علمی و عقیدتی ابوالفرج اصفهانی
شخصیت علمی و عقیدتی ابوالفرج اصفهانی






 

مقدمه

تاریخ نویسی جهان اسلام در سده ی چهارم هجری به اوج خود رسید. در این زمان بغداد، که مرکز جهان اسلام بود، زیر نفوذ آل بویه قرار داشت. آنها به خوبی از مورخان، نویسندگان و دانشمندان حمایت می کردند. ابوالفرج اصفهانی از جمله دانشمندان این دوره بود. وی آثار بسیاری تألیف کرد که هر یک همچون دایره المعارفی بزرگ است.
اگرچه ابوالفرج یکی از مفاخر جهان اسلام بود، درباره ی وی در ایران و سایر کشورهای جهان اسلام کمتر پژوهش شده است؛ به ویژه که او شیعه مذهب بود. حتی کتاب الاغانی ابوالفرج، که اثری بسیار ارزشمند و گرانقدر است، در ایران به طور کامل ترجمه نشده است.
این مقاله بر آن است که زندگی نامه، اخلاقیات و مذهب ابوالفرج را بررسی کند. همچنین دو اثر ارزشمند وی، الاغانی و مقاتل الطالبین، را معرفی نماید.

زندگی نامه ی ابوالفرج اصفهانی

ابوالفرج علی بن حسین بن محمد بن احمد بن هیثم بن عبدالرحمن اموی مروانی مشهور به ابوالفرج اصفهانی، ادیب نحوی، کاتب شاعر، مورخ حافظ، نسابه ی متبحر و محدث متفنن، سال 284 ه‍.ق (خلافت المعتضد عباسی) در اصفهان دیده به جهان گشود. وی تحصیلاتش را در بغداد به پایان رسانید. بغداد در آن زمان دانشکده ی دانش ها و هنرهای جهان بود. درباره ی آغاز زندگی او آگاهی زیادی در دست نیست؛ تنها می دانیم که خاندان پدری اش از امویان و خاندان مادری وی از خاندان بزرگ ابن ثوابه بود. او از نیای مادری اش، یحیی بن محمد بن ثوابه، بارها در کتاب الاغانی نام برده است.
یاقوت در ارشاد الاریب می نویسد: «وی علامه، نسب شناس، راوی اخبار و جامع میان وسعت روایت و تحقیق بود و حافظه و هوشی فوق العاده داشت. هیچ مؤلفی را نمی شناسم که آثارش در فنون ادب نیکوتر و جامع تر از ابوالفرج باشد؛ با این همه شاعری شیرین گفتار بود.» (1)
ابوالفرج از همان جوانی به گردآوری اخبار ادبا و موسیقی دانان، گوش دادن به آنها، ضبط احادیث، اشعار و ترانه ها و حضور در میان نوادر تاریخی شوق داشت. برخی از اساتید وی عبارتند از: «ابن ذرید، ابن الالبادی، ابوخلیفه فضل بن حُباب بصری، اخفش اصغر، نقطویه، محمد بن جریر طبری، جحظه، ابوعبدالله محمد بن خلف مرزبان، جعفر بن قدامه و حسن بن محمد منجم» (2)
دانش ابوالفرج، او را مورد توجه حکومت های وقت؛ یعنی، آل بویه، حمدانیان و امویان اندلس قرار داد. در منابع آمده است که وی کاتب رکن الدوله دیلمی شیعه مذهب بود. حسن بن محمد مهلبی، وزیر عزالدوله، او را به بغداد خواند و مشاور و ندیم خاص خود کرد و تا آخر عمر از وی جدا نشد. ابوالفرج همواره در مجالس خلوت مهلبی حضور داشت و سخت به او نزدیک بود. وی مهلبی را بسیار می ستود.» «مهلبی گویی برای آنکه دوست دانشمندش پیوسته به کار روایت، شعر و موسیقی مشغول باشد هرگز شغل جدی به او محول نکرد.» (3)
گویند ابوالفرج به رعایت نظافت شخصی توجه زیادی نداشت. «از صابی روایت کرده اند که وقتی با ابوعلی انباری و دیگری جهت ملاقات و تحقیق به منزل او (ابوالفرج) رفتیم. نزدیک درب منزل او غلامی روانه کردیم که اجازه ی ورود تحصیل کند. وقتی غلام در را کوبید و می بایست برحسب رسم، گربه ی ابوالفرج، که اسم او «یقق» بود، عقب در فریاد کند، بعد از او خود ابوالفرج یا غلامش برای گشودن در بیایند، هیچ کدام صدایی نکردند تا اینکه کوبیدن در مکرر شد و از داخل خانه صدایی کردند که تأمل کنید و پس از آنکه ابوالفرج در را گشود دست او آلودگی داشت که تصور نمودیم مشغول خوراک بوده است. ابوالفرج سبب دیر آمدن خود را و آلودگی دست را این طور اظهار کرد که یقق را حالت قولنجی عارض شده بود و مشغول حقنه ی او بودم. ما با شنیدن این حالت با خود گفتیم که دیگر بیش از این تحقیق لازم نیست.» (4) نکته ی جالب توجه این روایت این است که ابوالفرج در علم دامپزشکی نیز تبحر خاص داشت و البته این گواه پیشرفت علم دامپزشکی در این دوره است.
از شاگردان وی می توان ابوزکریا یحیی، ابوالحسن ابن دینار، دار قطنی، ابوالاسحاق طبری، علی بن ابراهیم بن مخلد و محمد بن ابی الفوارس را نام برد. «او با همه ی فضائل و مکارم خود بسیار بدگو، بدزبان، بی پرده و پروا بود. از تشریفات درباری به دور بود... حیوان دوستی او بسیار مشهور بوده است.» (5)
ابوالفرج در سال های آخر عمر خود دچار اختلاس حواس شد و سرانجام در چهارشنبه ذی الحجه ی 356 ه‍.ق در بغداد در کنار دجله (بین درب سلیمان و درب دجله) بدرود زندگی گفت. (6) بزرگانی همچون سیف الدوله حمدانی، معزالدوله و کافور اخشیدی نیز در همین سال درگذشتند.
با اینکه وی فردی بسیار رک گو و بی اعتنا به مقامات دولتی بود، به علت نیاز حکومت ها به چنین دانشمندی نمی توانستند او را نادیده انگارند. داود بن هیثم تنوخی درباره ی او می گوید: «... هرگز کسی را ندیدم که به اندازه ی او اشعار، اصوات، اخبار و احادیث مستند و انساب در برداشته باشد. آنچه از اسباب منادمت است مانند علم جوارح، دامپزشکی، پاره ای معلومات طبی، نجوم و غیره شاعر نیز بود.» (7)

مذهب ابوالفرج اصفهانی

ابوالفرج مذهب تشیع زیدی داشت؛ (8) از این رو، بسیاری از مورخان سنی اظهار تأسف کرده اند. سید نورالله شوشتری در مجالس المؤمنین در این باره آورده است: «از عجائب آنکه مروانی شیعه مذهب بوده است... بسیاری از مورخان اهل سنت از قبیل یافعی، ابن خلکان، ابن کثیر شامی و دیگران او را با کمال احترام نام برده و سرودهای شایسته و آثار ظریف او را نقل کرده اند و همگی آنان با کمال تأسف اظهار داشته جای بسی ناگواری است که نامبرده که با آن همه فضائل که داشته به مذهب شیعه می گرائیده.» (9)
خوانساری اصفهانی در روضات الجنات می نویسد: «ابوالفرج از آن نظر در میان اصحاب امامیه به تشیع شهرت پیدا کرد که مذهب شیعه و زیدیه نزدیک به یکدیگر بوده و هر دو مذهب قائل به امامت علی (ع) و معتقدند امامت منحصر به فرزندان فاطمه (س) است و هر دو مدعی ولایت امیرالمؤمنین و خاندان پاک آن حضرت هستند؛ یا ممکن است اشتهار او به تشیع از آن نظر بوده که ابوالفرج در برخی از گفتار و اشعارش بدان مذهب اشاره داشته است.» (10)
شایان ذکر است که وی شیعه و زیدیه را از یکدیگر جدا دانسته است؛ در حالی که زیدیه زیر مجموعه ی تشیع است؛ بنابراین، زیدی بودن ابوالفرج شیعه بودن او را تأیید می کند.
با وجود این، خوانساری اصفهانی کتاب الاغانی ابوالفرج را سخنان منحرف کننده و افسانه می داند و می گوید: «ستایشی که نامبرده در گفتار از ائمه نموده نخست ظهور در ستایش از آنان نداشته و بر فرضی که از آنان ستایش کرده می خواسته به این وسیله به دربار پادشاهان آن عصر که مروج ولایت و امامت اهل بیت بودند نزدیک شود و از جوایز آنان که به سرایندگان و مداحان خود می دادند استفاده نماید.» (11)
وی در رد تشیع ابوالفرج آورده است: «ابوالفرج از شجره ی ملعونه در قرآن و تیره ی بنی امیه و آل مروان بوده و ممکن نیست از چنان شجره ای میوه ای شیرین و از چنان مردمی فرزندی دوستدار ائمه طاهرین بوجود آید.» (12)
آنچه مسلم است این است که در روزگار ابوالفرج حکومت های سنی مذهبی مانند سامانیان در شرق ایران و خلافت عباسی نیز وجود داشتند که وی در صورت تمایل می توانست بدانها بپیوندد، اما او حکومت شیعه مذهب آل بویه را بر آنان ترجیح داد.
باید توجه داشت که معاویه دوم خلافت را حق آل علی (ع) می دانست؛ از این رو، از خلافت کنار کشید. همچنین عمر بن عبدالعزیز به شیعیان علاقه نشان می داد. پس چگونه می توان گفت با گذشت 150 سال از سقوط امویان بازماندگان آنها مخالف تشیع بودند؛ در حالی که حتی نام ابوالفرج (علی) و پدرش (حسین) گرایش آنان به تشیع را نشان می دهد. موحد ابطحی در این باره می گوید: «نه تنها تشیع ابوالفرج اصفهانی مروانی (که مورخین سنی را به شگفتی آورده) و تألیفات او همانند مقاتل الطالبین، ما نزل من القرآن فی امیرالمؤمنین (ع) و اهل بیته (ع) از نشانه های ریشه های عمیق تشیع در اصفهان می باشد، بلکه نامگذاری های خانوادگی در خاندان او از اسناد مهم عمق اعتقاد به امامت و اهل بیت (ع) در اصفهان قدیم می باشد.» (13)
همچنین «علمای رجال نیز به تشیع او تصریح نموده اند و بعضی محدثین سنی مثل ابن تیمیه و ابن جوزی به همین علت احادیث ابوالفرج را ضعیف شمرده اند.» (14) علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار بسیاری از روایات ابوالفرج را آورده است.
«ابوالفرج آیین زیدی را احتمالاً از خاندان مادری اش آل ثوابه، که به ظن قوی زیدی بوده اند، به ارث برده است... بعید نیست که کینه از بنی عباس، دو خاندان اموی (پدران ابوالفرج) و شیعی ثوابه را به هم نزدیک کرده است.» (15)
وی در کتاب مقاتل الطالبیین بارها خاندان اموی را لعن کرده است و از اینکه این خاندان در رأس حکومت اسلامی قرار گرفت ابراز تأسف نموده است.

آثار ابوالفرج اصفهانی

ابوالفرج نویسنده ای چیره دست و خوش ذوق بود. «در شعر احسن الشعرا و اتقن العلما بود.» (16) «عبارات او شیرین و خالی از حشو زائد و غالباً زنده، کوتاه، پر معنی و همراه با ایجاز و بی پیرایگی عمدی است.» (17) تألیفات وی را در تذکره ها تا صد کتاب نام برده اند که مهم ترین آنها عبارتند از:
الاغانی کبیر، اخبار قیان، اخبار طفیلین، الخانات، التعدیل و الانتصاب، تفصیل ذی الحجه، الخمارین و الخمارات، دعوت الاطبا، مجرد الاغانی، مقاتل الطالبیین، مجموعه الاخبار و الآثار، مناجیب الحضیان، کتاب النغم، نسب المهالبه، نسب بنی عبدالشمس، نسب بنی شیبان، نسب بنی کلاب، نسب بنی تغلب، اخبار برامکه، ایام العرب (1700 روز)، الاخبار و النوادر، الفرق و المعیار فی الاوغاد و الاحرار، الدیارات، رساله فی الاغانی، الاماء الشواعر، الادب السماع؛ ادب الغربا، الممالیک و الشعرا و المغلمان المغنین.
از این مجموعه آثار تنها سه اثر باقی مانده است؛ الاغانی، مقاتل الطالبیین و ادب الغرباء. گویند او به نام امویان اندلس کتاب هایی نوشته و مخفیانه برای آنها فرستاده است.» (18) حتی نوشته اند که وی از آنان صله دریافت کرده است. البته مدرکی در این مورد وجود ندارد؛ اما، اگر چنین هم بوده نمی توان آن را به منزله ی همدلی ابوالفرج با امویان دانست.
در اینجا به شرح دو اثر ارزشمند ابوالفرج؛ یعنی، الاغانی و مقاتل الطالبین می پردازیم.

الاغانی

الاغانی اثری بی نظیر در زمینه ی فن موسیقی است. این کتاب «معدنی است که هرگز پایان نمی پذیرد.» (19) ابوالفرج اصفهانی در آن آوازها و آهنگ هایی را جمع آوری کرده که در زمانش رواج داشته است. بنای الاغانی بر 100 آهنگی است که ابراهیم موصلی به دستور هارون الرشید برگزیده بود. ابوالفرج این کتاب را به مدت 50 سال گردآوری کرد؛ سپس به سیف الدوله حمدانی،‌امیر نامدار شام، تقدیم کرد و هزار دینار زر جایزه گرفت. آورده اند که سیف الدوله همواره در سفرهای خود 30 شتر کتاب ادب همراه داشت. از آن پس که به کتاب الاغانی دست یافت از حمل کتاب های دیگر بی نیاز شد.
هنگامی که صاحب بن عباد از جایزه ی هزار دیناری سیف الدوله آگاه شد گفت که سیف الدوله در پرداخت جایزه کوتاهی کرده است؛ چرا که ابوالفرج سزاوار بیش از آن بوده است. «صاحب بن عباد می گفت که کتابخانه ی او 117 هزار جلد کتاب است، ولی همدم شب های او اغانی است و بس.» (20) عضدالدوله دیلمی نیز همواره کتاب الاغانی را به همراه داشت.
گویند وقتی برای پسر ناصرالدوله ابوتغلب این کتاب را به ده هزار درهم خریدند او با دیدن کتاب گفت به نویسنده ی کتاب ظلم شده؛ چون حق او ده هزار دینار بوده است.
«الاغانی قدیم ترین و جامع ترین دیوان آوازهای عرب است. الاغانی سند اصالت موسیقی ایران در فرهنگ و هنر عرب است. آیین کشورداری و تشریفات دربار و خلقیات خلفا و رجال دولت ایشان به تفصیل در الاغانی بیان شده است. الاغانی تاریخ واقعی و بدون دستکاری فرهنگ و تمدن عرب تا قرن چهارم است.» (21) «مکالمات میان اشخاص و ذکر جمله های معترضه به کتاب روح تازه ای بخشیده است... اغانی پر است از معلومات ادبی و جغرافیایی و هنر تاریخی.» (22)
به هر حال، الاغانی از بزرگ ترین آثار مسلمانان است که می توان آن را گنجینه ی کامل علوم انسانی و هنر به شمار آورد.

مقاتل الطالبیین

مقاتل الطالبیین به شرح حال فرزندان ابوطالب، که از ظهور اسلام تا قرن چهارم هجری در جنگ ها، قیام ها و فعالیت های سیاسی علیه دستگاه خلافت و حاکمان جور زمانه جان خود را از دست دادند، می پردازد. ظاهراً ابوالفرج اصفهانی این کتاب را در روزگار جوانی نگاشته است. وی - چنانچه خود می گوید - نگارش آن را در سال 313 ه‍.ق به پایان رسانید. او در آغاز کتاب هدف از تألیف آن را «فراهم آوردن شرحی کوتاه از چگونگی زندگی و مرگ 216 نفر از فرزندان ابوطالب از زمان پیامبر (ص) تا زمان نگارش کتاب» بیان کرده است. (23)
مقاتل الطالبیین با شهادت جعفر بن ابوطالب آغاز می شود و در زمان اموی با شرح حال عبیدالله بن حسین بن علی (ع) به پایان می رسد؛ در دوره ی عباسی با عبدالله بن حسن بن حسن بن علی (ع) آغاز می گردد و با عبدالرحمن بن محمد بن عیسی، در دوره ی مقتدر عباسی، پایان می پذیرد.
ابوالفرج در این کتاب از کسانی که خود در کنار طالبیان بودند و خروج کردند و همچنین از شاهدان رویدادها روایت کرده است. وی از آثار دیگری مانند مغازی ابن اسحاق، مقاتل الطالبیین محمد بن علی بن حمزه، کتاب منسوب به نصر بن مزاحم در قیام ابوالسرایا، کتاب زبیر بن بکار، که سلیمان اموی آن را سوزاند، کتاب ابن ابی خیتمه، کتاب واقدی و کتاب ابن عمار در مقاتل آل ابی طالب نیز استفاده کرده است.
شایان ذکر است که بیشتر این کتاب ها امروزه در دسترس نیست و همین بر ارزش مقاتل الطالبیین می افزاید.
ابوالفرج در شرح حال افراد ابتدا نام کامل نسب آنها را و گاه حتی نام مادرانشان را تا جد اعلی آورده است. در پایان روایات نیز معمولاً اشعاری را که در رثا یا مدح آنان سروده شده بیان کرده است. این کتاب بزرگ ترین منبع در قیام علویان به شمار می آید؛ به طوری که اهل سنت هم از آن استفاده کرده اند.

نتیجه

ابوالفرج اصفهانی از خاندان اموی بود؛ اما برخلاف نیاکانش یک شیعه مذهب راستین بود. وی آثاری از جمله مقاتل الطالبیین در زمینه ی تشیع نگاشت. ابوالفرج با آنکه بسیار تندخو و نسبت به مقامات درباری بی اعتنا بود، هرگز از دربار رانده نشد؛ چرا که دانشمندی بی نظیر بود.
ابوالفرج با نگارش کتاب الاغانی به جهان اسلام خدمت بزرگی کرد. در این کتاب به آداب و رسوم خلفا می توان پی برد. وی، با آنکه خود از خاندان اموی بود، در آثارش بارها پرده از رفتار خلفای نالایق اموی برداشته است.

پی نوشت ها :

1. دایرة المعارف تشیع، ص 431.
2. اصفهانی: الاغانی، ج 1، ص 15.
3. دایره المعارف بزرگ اسلامی، ص 127.
4. جناب، ص 80.
5. اصفهانی: فرزندان ابوطالب، ص ه‍.
6. ابن خلکان، ج 2، ص 329.
7. دایره المعارف تشیع، ص 431.
8. مدرس، ص 154 و نامه ی دانشوران ناصری، ص 45.
9. شوشتری، ص 560.
10. خوانساری اصفهانی، ص 134.
11. همان، ص 136.
12. همان جا.
13. موحد ابطحی، صص 274-275.
14. دایرة المعارف شیعه، ص 431.
15. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ص 128.
16. ابن خلکان، ص 328.
17. الفاخوری، ص 208.
18. مدرس، ص 154 و ابن خلکان، ص 329.
19. الفاخوری، ص 208.
20. همان، ص 544.
21. اصفهانی: الاغانی، ج 2، صفحه توضیح ناشر.
22. الفاخوری، ص 543.
23. اصفهانی: فرزندان ابوطالب، ص 4.

منابع تحقیق :
ابن خلکان، قاضی احمد بن محمد: وفیات الاعیان و ابناء الزمان، ترجمه احمد بن محمد النجری، ارومیه: دانشگاه ارومیه، 1381، ج 2.
ابن ندیم، محمد بن اسحاق: الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدد، تهران: کتابخانه ابن سینا، 1343.
اصفهانی، ابوالفرج: الاغانی، ترجمه و تخلیص محمدحسین مشایخ فریدنی، تهران: علمی فرهنگی، 1374، ج 1 و 2.
ــــــــ: فرزندان ابوطالب، ترجمه جواد فاضل، تهران: چاپخانه علی اکبر علمی، 1339، ج 1.
جناب، میر سید علی: رجال و مشاهیر اصفهان، تدوین و تصحیح رضوان پورعصار، اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان با همکاری مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل، 1385.
خوانساری اصفهانی، میر سید محمدباقر: روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ترجمه و مقدمه محمدباقر ساعدی خراسانی، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1360، ج 6.
دایرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 1373، ج 6.
دایره المعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی، کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی، تهران: بنیاد خیریه و فرهنگی شط، 1369، ج 1.
سادات ناصری، سید حسن: سرآمدان فرهنگ و تاریخ ایران در دوره اسلامی، تهران: چاپخانه خرمی، 1353.
سپهرم، امیرمسعود: تاریخ برگزیدگان و عده ای از مشاهیر ایران و عرب، تهران: زوار، 1341.
سجادی، سیدصادق و هادی عالم زاده: تاریخنگاری در اسلام، تهران: سمت، 1383.
شوشتری، سیدنورالله: مجالس المؤمنین، تهران: چاپخانه اسلامیه، 1375 ه‍.ق.
عبدالجلیل، ج م: تاریخ ادبیات عرب، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران: امیرکبیر، 1373.
الفاخوری، حنا: تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: توس، چ دوم، 1368.
مدرس (تبریزی)، محمدعلی: ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیة او اللقب، تهران: [بی نا]، 1332، ج 5.
موحد ابطحی، میر سید حجة: ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، اصفهان: حوزه علمیه، 1418 ه‍.ق، ج 1.
نامه ی دانشوران ناصری، نوشته جمعی از فضلاء و دانشمندان دوره قاجار، قم: دارالفکر، چ دوم، [بی تا]، ج 4.
منبع: اعرابی، مهدی، (1390)، مجموعه مقالات همایش پیشینه تشیع در اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، اول.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.