![جامعهشناسی در امریکا جامعهشناسی در امریکا](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/0031724.jpg)
جامعهشناسی که ما امروزه به عنوان شاخهای از علوم اجتماعی در اختیار داریم، نتیجهی کوشش دانشمندان اصلی این علم است. جامعهشناسی اروپایی یکی در زمینهی اندیشههای افرادی مانند کنت و اسپنسر با تکیه بر وفاق اجتماعی و دیگر در زمینهی آرای افرادی مانند مارکس با تأکید بر تضاد اجتماعی رشد و توسعه یافت. اما، هر دو زمینه، همانگونه که مارتیندال میگوید از نظر تئوری، جمعگرا (1) و از نظر علمی، اثباتگرا هستند (2).
جامعهشناسی قرن بیستم در امریکا، پیشرفت و توسعهی عمدهای داشته است؛ البته جامعهشناسی امریکایی هم، ریشه در نظام تفکر کنت، اسپنسر، مارکس، وبر و دیگر جامعهشناسان اروپایی دارد(3)؛ با این تفاوت که در جامعهشناسی اروپایی، در عمل سعی شده است گرایش فردگرایانه و تجربی(4) به اندیشههای جمعگرایانه اروپاییان داده شود (5).
جامعهشناسی اروپایی مفهومی از جامعه ارائه داد که با آنچه بعدها در امریکا مطرح گردید، کاملاً متفاوت بود. جامعه در نظر جامعهشناسان اروپایی موجودی زنده و فرافردی(6) بود که از قوانین ترقی (دیدگاه کنت) و تطوّر (دیدگاه اسپنسر) تبعیت میکرد و کاربرد روششناسی علمی در آن امکانپذیر بود. کاربرد اینچنینی علم در جامعه، به طور عمده در قالب حفظ نظم اجتماعی ترسیم میشد، تا در قالب تحول اجتماعی؛ اما جامعهشناسان امریکایی با اینگونه جمعگرایی جامعهشناختی، آشنایی نداشتند؛ یعنی نظام تفکر امریکایی بیشتر بر نوعی فردگرایی تجربی بنا شده بود و تصور موجودیت فرافردی جامعه که از قوانین خاص خود تبعیت کند و منبع کل خیر و شر باشد، در این نظام فکری مجسم کنندهی بدترین شکل خودکامگی (7) اروپایی بود. در نظر اکثر متفکران پیشین امریکایی، جامعه مجموعهای از قراردادهای تغییرپذیر بین افراد بود که در گردهماییهای محلی بسته میشد. (8)
اینک به ذکر تاریخچهای از نظریات جامعهشناسان امریکایی میپردازیم. اکثر صاحبنظران، سامنر، وارد، اسمال و گیدینگز را که رؤسای اولیهی انجمن امریکایی جامعهشناسی بودند، از پیشگامان جامعهشناسی امریکا میدانند.
ویلیام گراهام سامنر (1840-1910)
ویلیام گراهام سامنر (9) از جملهی اولین جامعهشناسان امریکایی است که به سبب کماهمیت بودن بحثهای خداشناسی در آن زمان رواج تبیینات طبیعت گرایانهی تطوری از جامعه، از کشیش بودن کناره گرفت و به جامعهشناسی روی آورد. سامنر در سخنرانیها و مقالات ارزندهی خود از استقلال، اتکا به نفس و حذف نگرشهای احساساتی غیرعلمی در امور اجتماعی و مقولات انسانی، بحث کرده است. وی اولین درس رسمی جامعهشناسی در ایالات متحده را در سال 1876 در دانشگاه ییل (10) تدریس کرد. قبل از آن موضوعات اساسی جامعهشناختی در کلاسهای اقتصاد سیاسی تدریس میشد.کتاب شیوههای قومی (11) او شاید معروفترین اثر در زمینه جامعهشناسی آداب و رسوم و هنجارهای اجتماعی باشد.
سامنر از طرفداران تجارت آزاد و فلسفهی آزادی عمل (12) بود. او در ابتدا تحت تأثیر اندیشههای داروین و اسپنسر مخالف سرسخت اصلاحات اجتماعی بود (13). بعضی او را ایدئولوگ اصلی مرام محافظهکاری در عصر تجارت، یعنی در سالهای بین جنگهای داخلی و جنگ اول جهانی (1865 - 1910) نامیدهاند (14). داروینیسم اجتماعی او نیز بدون تردید تفکر جامعهشناختی در امریکا را کاملاً تحت تأثیر قرار داده است. سامنر به اصل «بقاء اصلح» معتقد بود و «اصلح» را صنعتیترین نوع جامعه میدانست.
لستر فرانک وارد (1841-1913)
مجموعهی میراث امریکایی (15) که در دههی 1960 میلادی منتشر گردید لستر فرانک وارد (16) را پیامبر «وضعیت رفاهی» امریکا خوانده است (17). رفاهگرایی اجتماعی (18) وارد، در نظام تفکر اجتماعی امریکایی قطب مخالف داروینیسم اجتماعی سامنر بود. وارد در کتاب جامعهشناسی نظری (19) خود میگوید موضع وی از فردگرایی فاصله گرفته، اما جامعهسالاری مورد نظر او نیز، سوسیالیسم نیست. نظر وارد در واقع نوع غربی لیبرالیسم است که به کارگیری قدرت حکومت فدرال برای اصلاح اجتماعی را متصور میسازد.محور تأکید تألیفات جامعهشناختی وارد، نظریهی تطور بود. او معتقد بود که ساختارهای اجتماعی به وجود میآیند، تطور مییابند و در طول کنشهای پویایی که پایههای روانی دارد و از تصوری خلاق بهرهمند است، تغییر میکنند.
وارد مفهوم تطور اجتماعی را همانگونه که اسپنسر مطرح کرده بود پذیرفت، اما نسبت به مفهوم ترقی اجتماعی کنت، هواخواهی و وفاداری بیشتری نشان داد. نظر اصلی وارد این بود که میتوان تطور را آگاهانه با برنامهریزی کنترل کرد؛ بنابراین، وارد مثل اسپنسر به تطور معتقد بود؛ اما تطوری که انسان بتواند در روند رشد آن دخالت کند. او در تألیفات جامعهشناختی خود اصطلاح «ترقی» را به عنوان وسیلهای برای خوشبختی، و «تعلیم و تربیت» را به عنوان راه دستیابی به این ترقی، بارها مطرح میکند. به نظر وی برنامهریزی حکومتی در هر حال اجتناب ناپذیراست و باید به وسیله جامعهشناسی هدایت و با نظام تعلیم و تربیت مناسب تقویت شود. وارد در کتاب جامعهشناسی پویا (20) که در سال 1883 منتشر شد، جامعهشناسان را به هدایت ترقی اجتماعی از طریق کنش اجتماعی هوشمندانه دعوت کرد.
وارد بر تمایز اساسی بین دو نوع تطور تأکید داشت؛ یکی تطور زیستشناختی مبتنی بر مکانیسمهای ژنتیکی و دیگری تطور اجتماعی که بر کنشهای هدفدار انسانی مبتنی است. البته، او «غایتجویی» (21)، یعنی کنش هدفدار انسان را بر اساس شناخت وضعیتها و پیشبینی نتایج آن کنش از «تکوین» (22)، یعنی نیروی کور تطوری خود به خودی، برتر میداند.
وارد، اصل «هم نیروزایی»(23) یا اصل کلی «سنتز خلاق» را که انتقال از یک مرحله تطوری به مرحلهی دیگر است، تحت نفوذ اندیشههای هگلی (24) مطرح کرد.
وارد را ارسطوی جامعهشناسی هم گفتهاند؛ (25) اما آراء او پس از مرگش به طور کلی فراموش شد تا اینکه در سالهای دهه 1960 در مجموعه میراث امریکایی مجدداً مطرح شد.
آلبیون اسمال (1854-1926)
آلبیون اسمال (26) برخلاف همعصران خود که تحت تأثیر مدل وفاقی جمعگرایی جامعهشناختی (27) بودند، به الگوی تضاد اولویت داد. به نظر وی جامعه مجموعهای است از افرادی که در جهت ارضاء علایق خود فعالیت میکنند. علایق فردی متضادند؛ اما میتوان اینگونه تضادها را به کمک جامعهپذیری به سوی تعاون هدایت کرد. ترقی هم چیزی جز حل تضادهای اجتماعی و جانشین کردن علایق به جای آن نیست.اسمال تحصیلات دانشگاهی خود را در امریکا و در آلمان در رشتههای الهیات، تاریخ و اقتصاد به پایان رساند. او اولین بخش (28) جامعهشناسی جهان را به سال 1892 در دانشگاه شیکاگو تأسیس کرد؛ پس از آندر سال 1895 مهمترین مجلهی جامعهشناسی دنیا یعنی مجلهی امریکایی جامعهشناسی(29) منتشر کرد و سپس در سال 1904، «انجمن امریکایی جامعهشناسان» (30) را بنیان نهاد.
فرانکلین گیدینگز (1885-1931)
فرانکلین گیدینگز(31) مهندس و روزنامهنگاری بود که به جامعهشناسی روی آورد. اندیشههای وی از تعلیمات کنت، اسپنسر، داروین، وارد، تارد، آدام اسمیت، دورکیم و سامنر متأثر بود. آثار اولیهی او نشانگر تأثیرپذیری شدید وی از آراء اسپنسر است؛ اما کارهای بعدی وی بیشتر تحت تأثیر تفکرات تارد بود. گیدینگز اولین جامعهشناس امریکایی است که معتقد بود، آمار و کمیات قطعاً اصیلترین روش جامعهشناسی خواهد شد. گیدینگز با تأسیس بخش جامعهشناسی در دانشگاه کلمبیا (در شرق امریکا) و با توسعه و تأکید بر روششناسی کمّی، قطب مقابل دانشگاه شیکاگو را تشکیل داد.از آنچه تاکنون طرح شد میتوان نتیجه گرفت که سامنر به خلاف وارد، موضعی محافظهکارانه و ضد اصلاحطلبی داشته است. گیدینگز در آغاز با قبول گرایشات رفاهی وارد، ارائه رهنمودهایی برای اصلاح اجتماعی را هدف جامعهشناسی میدانست؛ اما بعدها موضعی نزدیکتر به موضع محافظهکارانه سامنر گرفت. (32)
اسمال با وارد همعقیده بود که تنها علوم اجتماعی میتواند انسان را با اوضاع جامعهی جدید همساز کرده و تحولات منظمی را ایجاد کند. اسمال از معدود جامعهشناسان امریکایی آن دوران است که آثار مارکس را بطور جدّی مطالعه و نقد و از آن اقتباس کرده است. وی «تز»ی شبیه سوسیالیسم ارائه داد که طبق آن طبیعت و کار تنها عناصر نهایی تولید است. او همچنین آثار نامطلوب عدم کارایی و بیعدالتیهای نظام سرمایهداری را نشان داده است. (33)
بنابراین، در زیر لایحه تجربهگرایی آکادمیک دو قطب جامعهشناسی در امریکا (یعنی دانشگاه شیکاگو در غرب میانه و دانشگاه کلمبیا در شرق) میتوان آرا و علایقی را دید که بازتابی از فضای فکری شرق امریکا (جوّ محافظهکارانهی ضد اصلاحطلبی) و غرب میانهی امریکا (جوّ اصلاحطلبانهی لیبرال) بوده است؛ به این ترتیب، غرب میانهی امریکا به پایگاه قوی مردمگرایی و ترقیگرایی تبدیل شد که بیشتر تحت تأثیر آراء کنت و پیروان او بود و جامعهشناسی را علم مناسب بازسازی اجتماعی میدانست و از محافظهکاری مطرح شده در داروینیسم اجتماعی که در شرق امریکا نفوذ داشت فاصله گرفت.
در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که فضای فکری غرب میانه، تا حدود زیادی بر جامعهشناسی امریکایی در دوران تشکّل خود سیطره داشت و این سیطره نیز به طور عمده به وسیلهی بخش جامعهشناسی دانشگاه شیکاگو اعمال میشد. این پیشگامی و سیطرهی فکری و سازمانی ممکن نبود جز با کوشش و تلاش مستمر و خستگی ناپذیر فرزانگانی چون آلبیون اسمال، مؤسس بخش جامعهشناسی دانشگاه شیکاگو و بنیانگذار مجله امریکای جامعهشناسی و «انجمن امریکایی جامعهشناسان»، و اعضای دیگر این بخش مانند رابرت پارک (34) و ارنست برگس (35) مؤلفان اولین کتاب درسی به نام مقدمهای بر جامعهشناسی، (36) ویلیام تامس (37) و بعدها هربرت بلومر (38)، اِوِرِت هیوز (39)، لویی ورت (40) و ویلیام آگ بِرن(41).
از جمله عوامل مؤثر دیگری که در نفوذ بیش از حد دانشگاه شیکاگو بر کل فضای تفکر جامعهشناختی امریکا مطرح شده است، عدم تمایل به پیگیری مسائل انتزاعی یا اصول فلسفی به همان شکل فلسفیاش، توجه به تحقیقات تجربی و اعتقاد به اهمیت عملی نهایی معرفت (42)، از همه مهمتر و مشخصتر است.
در حدود سالهای دههی 1920 جامعهشناسی آکادمیک امریکایی که کاملاً متشکل شده بود بسوی تخصّصی شدن و حرفهای شدن حرکت میکرد. دوران وابستگی فکری جامعهشناسان امریکایی به اندیشمندان اروپایی به سر آمده بود و جامعهشناسی امریکایی از موضعی برابر و بلکه برتر از جامعهشناسی اروپایی حرکت میکرد. اگرچه منابع اولیهی اروپایی تفکر جامعهشناختی امریکایی نظامهای بزرگ جمعگرا بود، اما در این سالها دامنهای متنوع از دیدگاههای فردگرایانه یا تجربی، منظر اصلی ویژگی بومی جامعهشناسی امریکا شده بود. در همین سالها نیز جامعهشناسی امریکایی به پیشرفتهترین جامعهشناسی جهان تبدیل گردید (43).
سیطرهی مطلق و بلامُنازع دانشگاه شیکاگو بر سازمان و تفکر جامعهشناختی امریکا تا دههی 1930 ادامه داشت. اما در نشست سالانهی انجمن جامعهشناسان امریکایی در سال 1935، مخالفان برای اولینبار، دبیری غیر شیکاگویی برای انجمن انتخاب کردند و انتشار مجله جدیدی را به نام مجله بازنگری جامعهشناختی امریکایی (44) تصویب کردند که رقیبی برای مجله قبلی بود (45). در این سالها که تفکر جامعهشناختی دانشگاه شیکاگو از داخل و خارج زیر فشار بود، دانشگاه هاروارد (46) و کلمبیا (47) به آرامی جبههی جدید را تقویت کردند و برای جلوداری جامعهشناسی در سالهای بعد آماده شدند، و بدین ترتیب مرکز عمدهی فرهنگ جامعهشناختی امریکا از غرب میانه به سواحل شرق منتقل شد.
پی نوشت ها :
1. Collectivistic
2. posj'jvistic
3. در سالهای 1820 تا 1920 حداقل هشت هزار امریکایی در دانشگاههای آلمان به تحصیل مشغول بودهاند و فقط در سال 1895، تعداد 514 دانشجوی امریکایی در این دانشگاه به تحصیل اشتغال داشتند.
4.unreflective individualism
5. Annual Review of Sociology., 76, p.122.
6. superindividual
7. authoritarianism
8. Annual Review of Sociology., 76, p.123.
9. William Graham Sumner
10. Yale
11. folkways
12. laissez-faire
13. Annual Review of Sociology., 76, p.125.
14. C f: McCloskey R.G., American Conservatism in The Age of Enterprise 1865-1910., Harper, N.Y., 1951.
15. American Heritage Series
16. Lester Frank Ward
17. Annual Review of Sociology., 76.p.126.
18. Social welfarism
19. Pure Sociology
20. Dynamic Sociology
21. telesis
22. genesis
23. synergy
24. Hegelian
25. C. f.: Chugerman S., Lester Frank Word, The American Aristotle., 1939.
26. Albion W.Small
27. The Consensus Models of Sociological Collectivism
28. Department
29. American Journal of Sociology
30. American sociological Association
31. Franklin H. Giddings
32. Annual Review of Sociology., 76. p.128.
33. C f.: Barnes, H.E., An Introduction on the History of Sociology., Chicago, Univ. of Chicago Press, 1948.
34. Robert E. Park
35. Ernest Burgess
36. An Introduction to the Science of Society (1921)
37. William I. Thomas.
38. Herbert Blumer.
39. Everett Hughes.
40. Louis Wirth
41. William F. Ogburn.
42. Annual Review of Sociology., 76.p.139.
43. Ibid., p.132.
44. American Sociology Review
45. Faris R.E.L., Chicago Sociology 1920-32., Chicago, Univ. Chicago Press, 1970.
46. Harvard University
47. Columbia University