نگاهی از آسیای میانه به دوسوی شرق؛ یادی از شیبا ریوتارو(1)
شیبا ریوتارو Shiba Ryotaro(2)نویسنده پرآوازه داستانهای تاریخی، و دلبسته ایران و راه ابریشم، در بهار 1375 بناگاه و بی هنگام درگذشت. 73 سال داشت. بیش از پنجاه اثر ارزنده درباره تاریخ و تمدن ژاپن و آسیای میانه و دیگر سرزمینهای مسیر راه ابریشم از خود به یادگار گذاشت. مرگ او رسانه های جمعی ژاپن را به بررسی تازه ای در احوال و آثارِ وی، که نگرشی یگانه به این سو و آن سوی شرق داشت، برانگیخت.
شیبا ریوتارو در سال 1923 در اوساکا به دنیا آمد. نام اصلی او فوُکوُدا ته ی ایچی Fukuda Teiichi و پدرش داروساز بود. در سال 1941 که ژاپن وارد جنگ شد، به خواندن زبان مغولی در دانشگاه مطالعات خارجی اوساکا آغاز کرد. در سپتامبر 1943 از تحصیل دست کشید تا در گروه دانشجویان رزمنده به جنگ برود. به شمال شرق چین رفت. پس از پایان گرفتن جنگ از چین بازگشت و در(روزنامه)سانکِی شیمبون Sankei Shimbun در جایِ گزارش نویس شروع به کار کرد. در همین سالها به نوشتن نخستین داستان خود پرداخت. اولین کتابش که «پِروُشیا- نو-گِنجو تسوُشی»Perushiya-no-Genjutsushi(ساحره ایرانی) بود، برنده جایزه ادبی شد. او پس از این توفیق نام مستعار شیبا ریوتاروْ اختیار کرد. یکی از مورّخان قدیم چین به نام شیبا سِن Shiba Sen کتاب بلند آوازه «شی کی»Shi Ki را در تاریخ چین نوشته است. این نویسنده مورد احترام فراوان او بود، پس نام وی را گرفت.
تمرین و تجربه روزنامه نگاری شیبا را در نویسندگی چیره دست کرد. نوشته اش ساده و روشن و آسان فهم بود، و نیز سخنش در جمع شنوندگان روان و دلنشین.
شیبا حلقه ای ادبی تشکیل داد، و نخستین مجله این انجمن را منتشر کرد. همه یاران این گروه و قلمزنان مجله آن جنگ دیده بودند، و می خواستند نوری از حقیقت در آفاق تاریخ پیدا کنند.
شیبا در حدود 50 داستان تاریخی نوشت. کتاب او با نام « فوُکوُروُ- نو- شیرو»Fukuro-no-Shiro که در سال 1960 منتشر شد، جایزه نائوکی- شو Naoki-Sho را نصیب وی کرد. 42 جایزه ادبی گرفت. از سال 1962 تا سال 1966 داستان بلند و دنباله داری از او در «سانکی شیمبوُن» چاپ می شد. این داستان، که عنوانش «ریوماگا یوُکوُ Ryoma ga Yuku بود، برنده جایزه کیکوچی کان Kikuchi Kan شد. این، که شاید بهترین اثر اوست، داستانی تاریخی است. درباره ساکاموتو ریوما Sakamoto Ryoma چهره های نامور تاریخ ژاپن. پیشتر، بسیاری از نویسندگان کوشیده بودند تا سیما و منش این قهرمان تاریخ را به وصف درآورند؛ اما شیبا بهتر از همه از عهده برآمد، و تصویری تابناک و گیرا ازو به دست داد. این کتاب، شیبا را در جای نویسنده داستانهای تاریخی شهره ساخت. او بیشتر دوست می داشت که درباره دوره میجی Meiji( سالهای پادشاهی امپراتور میجی، از 1867 تا 1912، و آغاز عصر تجدد ژاپن) و مردان نامیِ این دوره بنویسد. چهره تاریخ سازان این عصر را به روشنی تصویر می کرد. این سالیان را پر از دگرگونیها و پیشامدهای آینده ساز می دید. در میان بزرگمردان این دوره از تاریخ ژاپن، که کوشیدند تا نظم نوینی پی افکنند، به ساکاموتو ریوما بیش از همه دلبسته بود.
شیبا بینشی ویژه و یگانه از تاریخ داشت. این دید خاص را شیبا شیکان Shiba Shikan نامیده اند. یادِ روزگارِ جنگ که در منچوری گذرانده بود برایش همیشه زنده و روشن بود. جنگ را دیوانگی و نابخردی می خواند. بیست و دو سال پس از تجربه کردن جنگ بر آن شد تا احساس خود را در آن سالها به صورت نامه هایی به خود به قلم آورد.
شیبا سراسر عمر را در اوساکا زیست. فرهنگ عوام و مردم اوساکا را بیشتر دوست می داشت تا حلقه ادبی نویسندگان. در دوره اِدو Edo( سده های هفده تا نوزده) در ژاپن طنزپردازان و نمایشنامه نویسان بنام و چیره دستی مانند ایهارا سایکاکوُ Ihara Saikaku و چیکاماتسوُ مونزائه مون Chikamatsu Monzaemon در اوساکا زندگی می کردند. آنها نمایشنامه هایی برای تأثرِ ژاپنیِ «کابوُکی» نوشتند، و بر فرهنگ اوساکا و جامعه کاسب پیشه آن اثر گذاشتند. شیبا می خواست نگاهی تازه به فرهنگ اوساکا بیندازد، و شناختی نو از آن پیدا کند.
شیبا ریوتارو به ایران دلبسته بود، و سهم بزرگ این سرزمین و مردم آن را در تمدن و فرهنگ جهانی می ستود. فصلی از کتابش به نام «جیدای- نو- فوئین، هوتّا یوشی یه، شیبا ریوتارو»Jidai-no-Fo'in;Hotta Yoshie,Shiba Ryotaro( مناظره هوتا یوشی یه و شیبا رویوتارو)، نشر U.P.U، 1992(فصل سوم آن، صفحه های 90 تا 112) گواه این احساس اوست. در اینجا می خوانیم:
«برآمدن با ایرانیها کار دشواری است، چرا که آنها بیش از اندازه ملاحظه کار خود را دارند. بسختی می توان در میان جمع و آشکار بحث کرد. فهمیدن وضع دنیای اسلام آسان نیست. ناتوانیمان در این کار تا اندازه ای ازین است که تمدن و تاریخ ترکیه و ایران به ژاپنی ها آموخته نمی شود. این غفلت بزرگی است. شاعر بلندپایه آلمانی، یوُهان ولفگانگ فون گوته، اثر بزرگ منظوم خود«دیوان شرقی» را با الگو گرفتن از اشعار فارسی ساخته است.(3) سازهای موسیقی غربی همه از ایران آمده است. ما ژاپنی ها نباید فقط به اروپا بنگریم. باید دیدِ فراخ تری داشته باشیم و تاریخ جهان را با دید گسترده بین بنگریم. در مطالعه(تاریخ نجد) ایران می بینیم که در دوره باستان قوم سکا مردمی سوارکار بودند(4). این قوم هند و سرزمین های قاره آسیا را تسخیر کرد، و در جایی که اکنون ایران خوانده می شود مکان گرفت. ایرانیان با حساب کردن آشنا بودند. تمدن آنها از گله داری برآمد. بومیان هند حساب کردن خوب نمی دانستند، و ایرانیها توانستند بر آنان غلبه کنند.
«مردم جنوب هند در بیشه و جنگل می زیستند، و بیماری را با خواندن اوراد و اذکار درمان می کردند؛ چنانکه می دیدند که طاووس مارِ سمّی می خورد و می گفتند که اگر زهر وارد بدنمان شود آواز و ادای طاووس درآوریم و انگاریم که زهر کارگر نیست، و این تمرین را تکرار کنیم. این آغاز( فلسفه مکتب بوداییِ)شین گوْن نی کیو به رهبری کوُکای بود(5). ایرانیها، همان آریاییها، اوراد و اذکار هندوها در جنگل را جالب یافتند. ایرانیان که در حساب کردن تند ذهن بودند صفر را ابداع کردند. در آن سوی آسیا، در بیشه زارهای هند، پنداشتند که صفر پوچ است( به زبان سانسکریت، «سوُنیا»sonya)و به هیچ می رسد. همه چیز هیچ است.از «هیچی» می تواند همه هستی برآید.
«نزد مسیحیان اروپا، خدا آفریننده همه چیز است. در هند، صفر را مبنای نظریه آفرینش گرفتند. در این نظریه، همه چیز از «کوُ»Kuo (یعنی عدَم یا هیچی) پیدا شد. این فکر هندی که به چین رفت، و از آنجا به ژاپن آمد، جهل و غفلت و اُفت اخلاقی بار آورد. «اما ایران و اسلام فرهنگی شکوهمند دارد... در برابر تهدید صلیبیون مسیحی از سده یازده میلادی، مسلمانان ناگزیر شدند که شمشیر را از دست نگذارند.
«در دوره موُروماچی Muromachi در تاریخ ژاپن( 1392 تا 1573م) ایرانیان و عربها برای تجارت به چین می رفتند، و ژاپنی ها هم برای صید ماهیِ وال گذارشان به آنجا می افتاد. چینی ها اینان را واکوکوُ Wa koku خواندند. ژاپنی ها در چین به ایرانیها برخوردند، و ایرانیان رسم و راه واسطه گری در داد و ستد را به ژاپنی ها یاد دادند. این شیوه بازرگانی تا عصر جدید در ژاپن بر جای بود. در دوره موُروماچی مسلمانان در چین زیاد بودند. انبوه بازرگانان مسلمان که با کشتی می آمدند، ساختن سفاین اقیانوس پیما را به چینی ها آموختند، و چینیان توانستند با کشتی های بزرگ به ژاپن بیایند. از این سو هم ژاپنیان در کشتی های کوچک به چین رفتند.
«تمدن اروپا تازه است، و آنها شوالیگی( یا آیین سلحشوری) خود را از دنیای اسلام گرفته اند، از مسلمانهایی که غیرت و عصبیّت و حسّ شرم داشتند. این آئین و نیز طرح برج و کنگره دژها و کاخهای اروپا در سده یازده میلادی از جهان اسلام آمد...»
دوستان نویسنده و هنرمند شیبا ریوتارو ازو یاد و ستایش کردند:
کاواموُرا Kawamura، روزنامه نگار و ویراستار، گفت:« شیبا حافظه ای قوی داشت، خوش صحبت بود، و آن روشن بینی را داشت که راه درست را به ژاپن و به جهان نشان بدهد.»
سخنِ ناکانیشی سوُسوُموُ Nakanishi Susumu هم خواندنی است:«شیبا نویسنده «سوءگِن کو کی» Sogen ko ki است. این کتاب داستان آسیای مرکزی را باز می گوید، و از نظرگاه آسیای میانه به جهان می نگرد. نظریه او شگفت زده ام کرد، چرا که با منطق عادی نمی خوانَد؛ اما آن را بسی گرانسنگ یافتم. خیلی از ژاپنی ها که با تمدن غربی آشنایند، چون به ایراد و انتقاد برمی آیند با این سلاح می تازند. بسیاری هم هستند که فقط فرهنگ ژاپن را می شناسند، و بر این پایه نقد می کنند. شیبا یگانه است. او کوشید تا زبان مغولی و مغولستان را بشناسد، و از اینجا به تاریخ جهان بنگرد. اینجا میانه شرق و غرب است. در روزگاران قدیم، امپراتوری بنیاد شده در این سرزمین بر جهان فرمان می راند. تمدّن قاره ای را آنها ساختند، و فرهنگ یکپارچه ای ایجاد کردند.»
تِرائوُچی Terauchi، نویسنده ای دیگر، به یاد دارد که « وقتی که شیبا می خواست داستان تاریخیِ ساکاموتو ریوما Sakamoto Ryoma را بنویسد، با هم به توسا Tosa (ایالت کوچی kochi کنونی) رفتیم.... او حافظه خوبی داشت. در سالهای کودکیش کوُراما تِنگوُ Kurama Tengu(6)نوشته ئوساناگی جیرو Osanagi Jiro را دوست می داشت. او در پیِ آن بود که آرزو و رؤیای جوانسالیش را تحقّق بدهد؛ عقیده داشت که کار و زندگی انسان بار آمد رؤیا و تخیّل دوره کودکی است، و داشتن آرزو و تخیّل برای آینده انسان مهم است.»
ناکانیشی سوُسوُموُ، دوست روزنامه نگار شیبا، در جایی دیگر گفت:« دیدگان شیبا از سویی دیگر( به ژاپن و جهان) می نگرد. اگر ما هم آسیای میانه را دیدگاه خود سازیم، می توانیم تاریخ جهان را بهتر بشناسیم و بیشتر بفهمیم.»
پی نوشت ها :
1. از: کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، ش 33(تیرماه 1379)، ص 6 و 7.
2. در یاد کردن نام کسان در این نوشته، به رسم معمول ژاپن، نخست نام خانواده و سپس نام کوچک آمده است.
3.Johan-Wolfgang Goethe(1749 تا 1832م) به اشعار حافظ دلبستگی خاص داشت.
4.Saka «نام قوم مختلط که عنصر آریایی در آن غالب بود. این قوم در زمان هخامنشیان و پیش از آنان در پیرامون ایران می زیسته اند. قوم سکا در ازمنه تاریخی از درون آسیای وسطی یعنی از ترکستان چین تا دریای آرال و خود ایران، و از این نواحی با فاصله هایی تا رود دُن(Don)و از این رود تا رود عظیم دانوب منتشر بودند.»(فرهنگ فارسی معین، بخش اعلام)
5. شین گون-شوُ Shingon-sho فرقه بودایی است که در سال 806م به وسیله راهب معروف به نام کوُکای Kukai( کوءبوء- دایشی Kobo-Daishi) بنیاد شد. این فرقه، که اصول نظری آن در سوُتراهای دای نیچی- کیؤ Dainichi-Kyo و دونگؤ چِوء- کیوءDongocho-kyo آمده، بر این مبانی استوار است: کن گو- کای Kongo-kai(دنیای الماس)، خِرد، و تایزوء- کای Taizo-kai(دنیای دل)، منطق، که مقدر است که انسان را یاری دهد که جور جان و هستی خود را بیابد و بتواند همه اعمالش را پاک سازد و ازین راه به فضیلت و سعادت بی کران در پرتو فروغ بودا برسد. گفته اند که شینگون- شوُ در ژاپن دارای بیش از 12 هزار معبد و نزدیک چهار میلیون پیرو است.
6.تِنگوُ Tengu موجودی است خیالی که با صورت آدمی سرخ چهره با دو بال و بینی بلند و بادبزنی در دست تصویر می شود و می گویند که قدرت خارق العاده دارد و پرواز می کند و در کوهستانِ کوُراما kurama زندگی می کند. با کودکانی که گرفتار تیره بختی اند همدردی دارد و به چاره کار آنها برمی آید و نویدشان می دهد که نگذارد که در آینده سختی بکشند.