گفتگو با دکتر الکساندر ترووه
ایران از جنبه های گوناگون مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است. یکی از این وجوه، معماری ارزنده و دیرینه آن است که عده زیادی را مجذوب خود ساخته است. آنچه در پی می آید، گفتگو با یکی از ایران پژوهانی است که به تحقیق درباره معماری ایران زمین پرداخته است.دکتر الکساندر ترووه هستم؛ 51 سال دارم، استاد دانشگاه بروکسل، تخصصم باستان شناسی و معماری ایران است. باید بگویم این درسی است که مرا سرشار از عشق و علاقه به ایران می کند. من دستیار واندنبرگ - استاد بزرگ بلژیکی - بودم. او در لرستان حفاریهایی انجام داد و همو بود که عشق و علاقه به ایران را در من به وجود آورد. وی از من خواست که در مجله IRANICA Antique (ایران باستان) در گردآوری مقالات و چاپ نشریه کمکش کنم. این نشریه مشهورترین مجله در مورد معماری باستانی ایرانی است و در عین حال مطالبی هم درباره هنر و فلسفه پیش و کمی پس از اسلام هم دارد. من به همراه واندنبرگ به گردآوری و تالیف مقالات و سخنرانیهایی درباره باستان شناسی و چاپ کتابهایی در این زمینه پرداختم. بیشتر مقاله های من درباره معماری ایران بوده است، به ویژه ایران پیش از اسلام. تاکنون سه کتاب در مورد معماری ایران نوشته ام: یکی perspolic Architecture of(معماری تخت جمشید)، دیگری Architecture of urature (معماری اورارتور) و سومین کتاب آماده چاپم Comparison of urarture architecture and median architecture (مقایسه معماری اورارتور و ماد) است. من در دانشگاه بروکسل تدریس می کنم و به تناوب یک سال معماری ایرانی پیش از اسلام، و یک سال هم معماری ایرانی پس از اسلام درس می دهم.
ویژگی معماری ایرانی پیش از اسلام از نظر شما چیست؟
صحبت در این موضوع تا حدی پیچیده است؛ زیرا معماری ایرانی پیش از اسلام پیوسته در حال تحول بود. این دوره مشخصاً از هزاره اول پیش از میلاد آغاز می شود. با تحقیقاتی که درباره حسن لو، نوشی جان، باباجان، که در دامنه های زاگرس قرار دارند و نیز گودین تپه انجام گرفته و مقایسه آنها با معماری اورارتور و مادها، شباهتهایی به دست می آید که یکی از مشخصه های آن، استفاده از خشتهای گلی، ستون و استفاده فراوان از خاک رس و گل و خشت در بناهاست.
اوج معماری ایرانی پیش از اسلام را در کجاها می بینید؟
اوج شکوه این معماری در دوران پادشاهان اولیه هخامنشی مثل کوروش، کمبوجیه و خشایارشا بود که البته معماری جذابی است. هخامنشیان بر کل جهان فرمانروایی می کردند؛ به همین دلیل در معماری ایرانی عناصر بسیاری از سایر فرهنگها (از جمله تمدن آشور، مصر، هند، آناتولی و...) دیده می شود. با این حال اوج معماری ایران در همان زمان نخستین شاه هخامنشی یعنی کوروش است، در پاسارگاد و تخت جمشید.
آیا آن سبک معماری، تاثیری هم در معماری پس از اسلام و به ویژه دوره کنونی به جا گذاشته است؟
بله، معماری ایرانی پیش از اسلام بر معماری ایرانی پس از اسلام تاثیر گذاشته است. به عنوان نمونه وجود تالار که یکی از ویژگیهای شاخص سبک ایرانی است و بهترین مثالش در کاخ تخت جمشید مشاهده می شود. عنصر دیگر نورگیرها هستند که به ظاهر مستقیماً به هم متصل نیستند و فقط روزنه های کوچکی هستند که از طریق نور و هوا به هم وصل می شوند. این فضاها هنوز در معماری ساختمانهای ایرانی به چشم می خورند.
معماری ایرانی چه جذابیتی برای شما داشته است؟
جذابیت اصلی معماری ایرانی، شکل متفاوت آن نسبت به سایر معماری هاست: دیوارهای بلند، طاقها، گنبدها، ستونها و اشکال گوناگون دیوار که مدام تکامل پیدا کرده است. تمامی نوآوریهایی که در معماری دیده می شود، از ایران آغاز گردیده و سپس به آناتولی، ایتالیا و اروپا منتقل شده است.
شما خود چگونه جذب این رشته شدید؟
پاسخ به این پرسش کمی پیچیده است. من پیش از آنکه باستان شناس باشم، معمار هستم و عاشق معماری. در پی تماسهایی که با پروفسور واندنبرگ داشتم، او معماری ایران را به من معرفی کرد و. به این ترتیب عاشق ایران هم شدم. اصلاً هرکس که با معماری ایران آشنا شود، عاشقش می شود!
آیا این علاقه همچنان در شما مانده؟ آیا اگر می توانستیم به گذشته برگردیم، آیا دو مرتبه همین راه را انتخاب می کردید؟
بله، بی گمان باز رشته معماری ایرانی را انتخاب می کردم. سی و پنج سال بود که من رویای ایران را در سر می پروراندم. آمدن به ایران برایم یک رویا بود. سال 1992 بود که برای اولین بار به مدت هفده روز به ایران آمدم و از آن پس مکرر به ایران آمده ام و شده که بعضی سالها دو سه مرتبه بیایم. من در ایران بسیار شادم و همیشه خوشحال خواهم بود که به ایران سفر کنم؛ چون این کشور و مردمش را دوست دارم و هر بار که می آیم، دوستان و همکاران جدیدی پیدا می کنم. مشتاقم که فضای اینجا و تحولاتش را مشاهده کنم. در سفر اخیر بسیار تشویق شدم که زبان فارسی را به طور جدی یاد بگیرم. چند کتاب آموزشی هم دارم و به قدری مشتاق و مصر شده ام که وقتی برگردم، باید روزی یک درس بخوانم.
آیا هم اکنون در دانشگاههای بلژیک کرسی ایران شناسی دایر است؟
ما پیشتر چندین کرسی ایران شناسی داشتیم: یکی درباره مینیاتور بود که متاسفانه اکنون برچیده شده و یکی دیگر هم در دانشکده اقتصاد بود که هنوز هست و در مورد اقتصاد فعلی ایران بحث و بررسی می کنند. کرسی دیگری درباره فلسفه ایرانی، شعر ایرانی و شاعران معروف ایران همچون رودکی و فردوسی و... دایر است که البته اینها کرسی جداگانه و مشخصی نیستند، بلکه به عنوان زیرمجموعه کرسی فلسفه اسلامی فعالیت می کنند.
جز آنچه گفته شد، رشته دیگری نداریم و من برای افزودن رشته های دیگر در زمینه ایران شناسی تمام تلاشم را می کنم.
کمی هم درباره سابقه ایران شناسی در بلژیک بگویید.
از گذشته به همت افردای همچون پروفسور واندنبرگ و پروفسور کلنز در دانشگاههای بروکسل، کنت، لی یژ، و اینووا، کرسی ایران شناسی به خوبی شناخته شده و جا افتاده بود، من در دومین همایش ایران شناسی در تهران، چهره های آشنایی را دیدم که هم اکنون دانشجویان این دانشگاهها هستند؛ اما در حال حاضر به دلایل مختلف از رونق ایران شناسی کاسته شده است. دلیل عمده اش نیز ناتوانی مالی است. دولت ناچار است که هزینه بسیاری از کارها همچون تحصیلات، راه بهداشت و... را بپردازد و هر گاه بحرانی رخ دهد و با مشکلات اقتصادی روبرو شویم، اولین چیزی که کنار گذاشته می شود، بخش فرهنگی است ! و اما راه حل این معضل : ما نیازمند حمایت مقامات ایران و همکارانم هستیم. مانیازمند برقراری ارتباط هر چه بیشتر با پژوهشگران و استادان ایرانی و خارجی هستیم. باید همایشهایی برگزار شود تا با تبادل اطلاعات، مشکلات را حل کنیم.
به عنوان آخرین سوال : موضوعی که مدتی است مطرح شده و مورد اعتراض شدید ایرانیها قرار گرفته، تغییر نام خلیج فارس در برخی متون غربی است. شما این مساله را چگونه تحلیل می کنید؟
این سیاست احمقانه ای که غرب در پیش گرفته، دلایل سیاسی دارد و ممکن است که خیلی زود هم عوض شود؛ مثلاً با سقوط خاندان سعودی در عربستان یا به وجود آمدن تحولاتی در منطقه، این سیاستها به سرعت عوض خواهد شد. همه اینها بیشتر به این دلیل است که ما غربیها به نفت احتیاج مبرم داریم. این نیاز که رفع شد، جریان عوض می شود. سیاست امروز بر محور اقتصاد است. مهم این است که محافل علمی و تحقیقاتی یقیناً به این نوع تغییرات تن نخواهند داد. مشکل این است که آن محققان به دلیل وابستگی مالی، زیر نظر دولت هستند و اگر دولتها سیاستی اتخاذ بکنند، ربطی به آنها ندارد؛ چون دولتها دست بالا را در اقتصاد دارند و از محققان کار زیادی ساخته نیست.
منبع مقاله: محمد حمید، یزدان پرست لاریجانی؛ (1385)، نامه ایران (مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی) جلد سوم، تهران: اطلاعات، چاپ اول.