بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطیبین الطاهرین لاسیما بقیه الله فی الارضین و اللعن عل اعدائهم الی یوم الدین
غرض از خلقت، معرفت و عبادت خداوند متعال است، معرفتی که از غیر طریق وحی ممکن نیست و مشعل عقول در مقابل نور عظمت و کبریاء او خاموش است، و ساخته و پرداخته افکار از ذات و صفات و افعال آن غیب الغیوب، ظلماتی است بعضها فوق بعض: «کل ما میزتموه باوهامکم فی ادق معانیه مخلوق مصنوع مثلکم مردود الیکم»(1)
و چراغ راه رسیدن به آن نور السموات و الارض(2) منحصراً در مشکات قلبی است که مصباح وحی در او روشن شده است، کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور (3).
و عبادت شایسته آن سبوح قدوسی است که انسانی را که جان جهان است و نام و نشانی از او در روزگار نبود، از نطفه امشاج آفرید، و به او شنوایی داد که آیات شریعت او را بشنود، و بینائی داد که آیات حکمت او را ببیند، و از ماء مهین مخلوقی آفرید که به مقام عقل و یقین و علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین برسد: فتبارک الله احسن الخالقین.(4)
ولی عبادت آن «بی مانند» همانند معرفت او میسر نیست الا به آیین پرستشی که ازناحیه آن «علی عظیم» تشریع و به وسیله انبیاء عظام تبلیغ شود، تا آن «ذوالجلال و الاکرام» را به اسماء جمال و کمالی که خزائن جواهر عارفان اوست بخوانند: ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها.(5)
و آن معرفت و عبادت که غرض از آفرینش انسان و ثمره بعثت پیغمبران است، به بعثت حضرت خاتم النبین که «خاتم ماسبق» و «فاتح ما استقبل» است به حد کمال رسید.
شجره طیبه دینی که خداوند متعال به عین حکمت و ید قدرت در زمینه فطرت بشر کاشت: فاقم وجهک للدین حنیفاً فطره الله التی فطر الناس علیها(6)، به وجود آن حضرت در آن روزی که الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا(7)، شاه میوه خود را نشان داد، و آن چه ممکن بود از معالم هدایت در مدینه علم و حکمت خاتمیت جمع شد، و خداوند متعال به حکمت بالغه، آن مدینه را به حصاری محصور کرد که هیچ خطا و هوایی در آن رخنه نکند، و جواهر علم و حکمت الهی را عقول ناقصه و قلوب فاسده به خطاها و هوس ها آلوده نکنند، و فقط یک راه به آن مدینه باز گردد و آن صراط مستقیم ولایت کبری است، و یک در به روی عالم و آدم گشود و آن برای امامت عظمی است که مستلزم عصمت مطلقه از هر خطا و هواست: انا مدینه العلم و علی بابها (8)
آن چه توجه به آن لازم است آن است که حلقه وصل تمام امت تا قیام قیامت به آن رسالت عظمی و امامت کبری انسیه حوراء حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است.
اوست که وسیله امتداد وجود خاتم در این عالم است، جنبه ملکی آن حضرت که نسل اوست، و جنبه ملکوتی آن حضرت که دین اوست، به صدیقه کبری باقی و برقرار است.
اوست که واسطه طلوع کواکب آسمان امامت است، افق زندگانی او مشرق حلم حسنیه و شجاعت حسینیه و عبادت سجادیه و مأثر باقریه و آثار جعفریه و علوم کاظمیه و حجج رضویه و جود تقویه و نقاوت نقویه و هیبت عسکریه است، از حسنی که مصباح الهدی و سفینه النجاه است، تا مهدی موعودی که منتهی الیه مواریث انبیاء و «به رزق الوری» و «بوجوده ثبتتت الارض و السماء» است، ثمرات آن شجره طیبه است که اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربها(9)
خلاصه کلام آنکه: جواهر مکنونه خزینه خداوند متعال از صدف عصمت اوست، و سراج منیر نبوت انبیاء از آدم تا خاتم، و مشعل فروزان امامت ائمه هدی به وجود فاطمه زهرا علیها السلام روشن است، و آخرین گوهر مکنون این صدف و کوکب دُرّیّ این فلک کسی است که یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً(10) و به وجود او هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله (11) تأویل، و به ظهور او و اشرقت الارض بنور ربها(12) تفسیر می شود.
باید دانست که قدر آن لیله القدری که منزل کتاب الله الاعظم است مجهول، و مقام آن کوثری که عطیه رب العرش العظیم به رسول کریم است، از ادراک ما محجوب است.
آن چه عامه و خاصه به صدور آن از زبان رسولی که: و ما ینطق عن الهوی(13) اعتراف کردند، و منتقدینی که تمام قدرت خود را در تضعیف اسناد روایات فضائل اهل بیت عصمت علیهم السلام به کار بستند، از خدشه در سند این حدیث عاجز مانده و به صحت آن به تمام مبانی و شروط مشایخ حدیث شهادت دادند که رسول خدا فرمود: فانما هی (فاطمه) بضعه منی یریبنی ما ارابها و یوذینی ما اذاها(14) و فرمود: فاطمه بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی(15)، از فاطمه به پاره ای از انیّت خود تعبیر کرد.
آن کس که «اول ما خلق»(16) و «افضل و من نطق» است، و «اسم الله الاعظم» در اسماء حسنی، و «مثل الله الاعلی فی الامثال العلیا» است، او را تافته بافته از وجود خود دانسته، و غضب او را غضب خود، که غضب او غضب خداست شمرده، و این مقام حاکی از انشعاب فاطمه علیها السلام از مثل نور خداست، و انعکاس غضب خدا و رسول در غضب صدیقه کبری علیها السلام است.
و به نقل فریقین به فاطمه فرمود: ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک.(17) بالاترین مرتبه کمال انسانیت مقام عصمت است که رضا و غضب، دائر مدار رضا و غضب خدا باشد.
اگر عصمت کبری به آن است که انسان کامل به جایی برسد که به قول مطلق، به رضای خدا راضی شود و به غضب خدا غضب کند، فاطمه زهرا علیها السلام کسی است که به قول مطلق، خداوند متعال به رضای او راضی می شود و به غضب او غضب می کند، و این مقامی است که منشاء «حیره الکمل» است!
اوست که «مشرق الانوار نجوم آسمان ولایت»، و «مخزن الاسرار نجوم کتاب هدایت» است.
اوست که همسر و مادر دوازده رئیس از اولاد اسماعیل علیها السلام است که خداوند در باب هفدهم در سفر تکوین تورات به حضرت ابراهیم علیه السلام خبر داد.
اوست که در مکاشفات یوحنا علامتی است عظیم که در آسمان ظاهر شده؛ زنی که آفتاب را در بردارد، و ماه زیر پاهایش و بر سرش تاجی از دوازده ستاره است.(18)
او در «سوره حم» تأویل «لیله مبارکه» ای است که : فیها یفرق کل امر حکیم.(19)
اوست که در قرآن مجید جمع منحصر به فرد نساء نا(20) است.
او و شوهرش دریای نبوت و علمی هستند که مرج البحرین یلتقیان(21) به آن دو مأوّل است.
او در زمانه یگانه زنی است که خداوند متعال دعای او را روز مباهله هم طراز دعای خاتم النبین و سید الوصیین قرار داده است.
او در دهر یکتا زنی است که تاج انما نطعمکم لوجه اله لانرید منکم جزاء و لا شکوراً (22) را بر سر نهاده است.
اوست که رسول خدا صلی الله علیه و اله در شب معراج دید که بر در بهشت نوشته شده است: فاطمه خیره الله(23) آری، احمد مختار باید، تا شایسته آن «خیره الله» باشد.
اوست که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: وابعث علی البراق خطوها عند اقصی طرفها و تبعث فاطمه امامی(24).
او را همان بس که امام «امام الاولین و الاخرین» یوم النشور محشور شود که تجلال یسعی نور هم بین ایدیهم(25) است، آن هم نوری که پیشاپیش کسی در روز جزا مبعوث می شود که خداوند متعال در قرآن مجید او را «سراج منیر» نامیده و در آیه نور مثل نور خود قرار داده است. در شخصیت او همین بس که اول شخص وارد بر بساط قرب فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر(26) است، اول شخص یدخل الجنه فاطمه علیها السلام(27) و چون در مستقر رحمت حق قرار گیرد، انبیاء یکسر به زیارت او بیایند: زارک آدم و من دونه من النبیین(28).
او یگانه گوهری است که خداوند متعال به بعث پیغمبر خاتم بر مؤمنین منت نهاد و فرمود: لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم (29) و به امتداد اشعه وجود آن حضرت به وجود آن گوهر بر آن سرور منت نهاد و فرمود: انا اعطنیاک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هو الابتر.
خزائن خلاصه می شود: جفر، جامعه، مصحف فاطمه علیها السلام، که چون رسول خدا صلی الله علیه و اله از دنیا رفت، و صدیقه کبری در فراق پدر به حزنی شدید گرفتار شد، بر طبق حدیث صحیح از امام ششم جعفر بن محمد الصادق علیها السلام، جبرئیل برای دلداری آن حضرت به خدمتش مشرف می شد، و او را از مکان پدر خبردار می کرد، و به آنچه بعد از او در ذریه او واقع می شود خبر می داد، و امیرالمؤمنین علیه السلام می نوشت(30)، و آن مصحف گنجینه «عالم ما یکون» شد. باید دانست که چه قدرتی در آن نفس قدسیه، و چه جاذبه ای در آن «بضعه حقیقت محمدیه» بود که «شدید القوی» از «افق اعلی» و «روح الامین» از «سدره المنتهی» مقهور آن قدرت و مجذوب آن حقیقت می شد.
آری سلام و سلامت از کدورات عالم در آن لیله القدری که «مطلع الفجر» شمس آسمان ولایت است، موجب تنزل ملائکه و روح» بود. و در حدیث صحیح از موسی بن قاسم است که گفت: عرض کردم به ابی جعفر ثانی علیه السلام: اراده کردم طواف (خانه خدا) کنم از شما و از پدرت، به من گفته شد: از اوصیا طواف نمی شود.
(آن حضرت) فرمود: تا آنجا که برای تو ممکن است از آنان طواف کن.
بعد از سه سال به حضور آن حضرت شرفیاب شده و گفتم:
طواف کردم روزی از رسول خدا صلی الله علیه و اله سه مرتبه. پس سه مرتبه فرمود: صلی الله علی رسول الله، روز دوم از امیر المؤمنین علیه السلام، روز سوم از حسن علیه السلام، روزچهارم از حسین علیه السلام، روز پنجم از علی بن الحسین علیه السلام، روز ششم از ابی جعفر محمد بن علی علیه السلام، روز هفتم از جعفر بن محمد علیه السلام، روز هشتم از پدرت موسی علیه السلام، روز نهم از پدرت علی علیه السلام، روز دهم از تو، یا سیدی، تا آنجا که گفت: از مادرت فاطمه علیها السلام گاهی طواف می کنم، و گاهی طواف نمی کنم.
فرمود: این طواف را زیاد کن، که افضل اعمالی که انجام می دهی این است.(31)
اقیانوس فضائل کسی که اضافه طواف بیت الله به او، آن طواف را افضل الاعمال می کند، در تقریر و تحریر تقدیر نمی شود.
شیخ صدوق قدس سره در امالی و علل الشرایع و خصال، از امام ششم حضرت صادق علیه السلام روایت می کند: «برای فاطمه نزد خداوند عزّوجل نه اسم است: فاطمه، و صدیقه، و مبارکه، و طاهره، و زکیّه، و راضیه و مرضیه و محدثه، و زهرا...» و در خاتمه حدیث فرمود: اگر امیرالمؤمنین علیه السلام او را تزویج نکرده بود، برای او همتایی تا روز قیامت بر روی زمین نبود، آدم و هر که بعد از آدم باشد.»(32)
اسمایی که نام گذارنده آن اسماء خداوند عزوجل است، هر یک حکایت از مقام و منزلتی می کند که شرح آن در این مختصر نمی گنجد، و به دو حدیث، نسبت به اسم اول و آخر اکتفا می شود:
از امام ششم علیه السلام در تفسیر سوره قدر روایت شده است که «لیله القدر فاطمه است، و هر کس فاطمه را آن چنان که سزاوار معرفت او است بشناسد، شب قدر را درک کرده است، فاطمه علیها السلام، فاطمه نامیده شد به این جهت که خلق از معرفت او منقطع شدند.»(33)
صدوق در علل الشرایع و معانی الاخبار از عماره روایت می کند که گفت: از ابی عبدالله علیه السلام سؤال کردم، چرا فاطمه علیها السلام زهرا نامیده شد؟ فرمود: «به این جهت که هرگاه در محراب می ایستاد، نور او برای اهل آسمان آن چنان می تابید که نور کواکب برای اهل زمین.»(34)
شدت نورانیت علم و ایمان آن حضرت، به حدی است که شعاع آن نور به سکّان ملاء اعلی می رسد.
و در حدیث دیگر از آن حضرت سؤال شد، چرا فاطمه علیها السلام زهرا نامیده شد؟ فرمود: «چون برای او در هشت قبّه ای است از یاقوت سرخ، ارتفاع آن قبّه، سیر یک سال است، و به قدرت جبّار معلق است، نه علاقه (و ارتباطی) برای آن قبّه از بالای آن است که آن را نگهدارد، و نه استوانه ای (ستونی) تکیه گاه آن قبّه است، برای آن قبّه هزار در است، بر هر دری هزار ملک است، و اهل بهشت آن قبّه را می بینند چنانکه شما کوکب درّی (ستاره درخشنده) را در افق آسمان می بینید.»(35)
چون به حکم عقل و کتاب و سنت درجات در عالم جزا، بر حسب مراتب علم و ایمان و اخلاق فاضله و اعمال صالحه است، فاصله قبه ای که جایگاه صدیقه کبری علیها السلام است تا بهشتی که جایگاه بهشتیان است، مبین آن است که نسبت فضائل اهل بهشت، به فضائل آن حضرت، نسبت زمین تا آسمان است.
قطب الدین راوندی در خرائج از امام ششم علیه السلام، روایت می کند که: «چون خدیجه علیها السلام وفات کرد، فاطمه علیها السلام دور رسول خدا صلی الله علیه و اله می گشت، و می گفت: یا رسول الله، مادر من کجا است؟ و رسول خدا صلی الله علیه و اله جوابش نمی داد. جبرائیل نازل شد، و گفت: پروردگار تو امر می کند که به فاطمه سلام برسان، و به او بگو، مادر تو در خانه ای است که کعاب (سقف) آن از طلا است، و ستون های آن از یاقوت احمر است، بین آسیه و مریم. فاطمه علیها السلام گفت: ان الله هو السلام و منه السلام و الیه السلام(36)
کسی که در کودکی، خاتم انبیاء صلی الله علیه و اله مأمور شود، سلام خدا را به او برساند، و جبرئیل امین حامل پیام تسلیت رب العالمین به او باشد، قلم از تحریر مقام او و بیان از تقریر منزلت او عاجز است.
نفس رحمانی او در نفوسی که به شرف مجاورتش مشرف شدند، قلب و انقلابی به وجود آورد، که دعای مستجاب آنان بر قوانین طبیعت حکومت، و قدرت اراده آنان از حضیض خاک، ماوراء افلاک را مسخر می کرد.
ابن شهر آشوب در مناقب از علی بن معمّر روایت می کند، که گفت: امّ ایمن بعد از وفات فاطمه علیها السلام نتوانست جای خالی صدیقه کبری علیها السلام را در مدینه ببیند، به مکه بار سفر بست، در منزل جحفه آن چنان تشنه شد که بر جان خود از عطش ترسید، نگاهی به آسمان کرد و گفت: پروردگار! من خدمتکار دختر پیغمر توام.
دلوی از آب بهشت فرو آمد، از آن نوشید، تا هفت سال گرسنگی و تشنگی احساس نکرد.(37)
و در مناقب از مالک بن دینار روایت می کند که گفت: هنگامی که مردم آماده حج بودند، زنی را با ضعف و ناتوانی دیدم که مردم او را به جهت انصراف از آن سفر نصیحت می کردند، و او نپذیرفت. در وسط بادیه، مرکب او از رفتن ماند، آن زن ناتوان سر به آسمان بلند کرد، و (خطاب به حضرت حق) گفت: نه در خانه خودم مرا واگذاشتی، و نه به خانه خود مرا رساندی، اگر جز تو، کسی با من چنین رفتار می کرد، شکایت او را به تو می کردم.
ناگهان شخصی در آن صحرا نمایان شد، و در دستش زمام ناقه ای بود، به آن زن گفت: سوار شو. چون سوار شد، ناقه مانند برق خاتف از آن صحرا گذشت.
چون به مطاف رسیدم، آن زن را در حال طواف دیدم، او را قسم دادم، که تو کیستی؟ من شهره دختر مسکه، و او دختر فضّه خدمتکار زهرا علیها السلام است.(38)
کسی که قلب او «عرش الرحمن» در «معرفه الله»، و اراده او فانی در «اراده الله»، و قدم ورم کرده او در محراب، شاهد استغراق او در «عباده الله» است، اجر خدمت به او، دعای مستجاب در درگاه رب الارباب است.
آن چنان که بر صدیقه دوران، مریم دختر عمران، مائده بهشتی نازل می شود، بر خادمه صدیقه کبری علیها السلام آب از بهشت فرود می آید.
و اگر آصف بن برخیا به قدرت «علمٌ من الکتاب» طی الارض می کند، دختر دختر فضه، خدمتکار آن حضرت علیها السلام، کوه و دشت را به سرعت سیر برق طی می کند.
روز قیامت کبری روز حساب و جزا است، روزی است که فرمود:
ونضع الموازین القسط لیوم القیامه(39)، و الوزن یومئذ الحق(40)، روز حکومت حق و عدل به تمام معنای کلمه است، و عمل و درجات قرب بر حسب مراتب علم و ایمان است، یرفع الله الذین امنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات(41)، و لکل درجات مما عملوا(42) روزی است که خفض و رفع و ارتقاء و انحطاط در گرو کمیّت و کیفیت افکار و اخلاق و اعمال است. اذا وقعت الواقعه* لیس لوقتها کاذبه* خافضه رافعه(43) وحشر هر کس به صورت سیرت او است: یومئذ یصدر الناس اشتاتاً لیروا اعمالهم* فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره* و من یعمل مثقال ذره شراً یره.(44)
در چنین روزی حساب الطاف بی پایان نعمت های بی شمار خداوند منّان بر انسان، و عصیان و طغیان آدمیان رسیدگی می شود.
الطافی که انسانی که نام و نشانی از او در روزگار نبود، از نطفه به هم آمیخته در نهایت خست و دنائت آفریده شد، و در ظلمت و پرده های رحم به لطف عمیم آن ربّ رحیم، به اعضاء جوارحی مجهز شد، که جهانیان در اسرار پیاز موی او متحیرند، تا چه رسد به تشکیلات بهت انگیز بینایی و شنوایی، و رسیدن به مقام عقل و علمی که نهان اتم را شکافته و دورترین کهکشان ها را رصد نموده است: هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئاً مذکوراً* انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعاً بصیراً* انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً(45)، و سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض.(46)
و از آنجا که هر لحظه حیات او، نه تنها وابسته به زمین است، بلکه به منظومه شمسی، و آن منظومه به کهکشان ها، و آنها به مجموعه عالم وابسته است و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها.(47)
پس هر معصیتی کفران نعمت های بی پایان الهی است، و استخفاف به عظمت و کبریایی نامحدود و کمال و جلال نامتناهی است، و هر اطاعتی خود نعمتی است که آدمی را مشمول لطف ربوبی می کند، به مدد نعم و آلاء او محقق می شود، و مستلزم شکر آن نعمت بلکه نعمت ها است، و برای این تسلسل حد و مرزی نیست، و در نتیجه جز قصور و تقصیر در درگاه خداوند منّان، حکیمان و عارفان را اندوخته ای نیست. انما یخشی الله من عباده العلماء.(48) در روز رسیدگی به چنان الطاف و چنین تقصیراتی، تنها راه نجات،
توسل به ذیل عنایت و نیل شفاعت کسانی است که درحد امکان به عبودیت مطلقه نائل، و به مقام من ذاالذی یشفع عنده الا باذنه (49) و اصل شدند، آنان که رضا و عضب خود را در رضا و غضب خدا فانی کردند، و به جای هوای خود، اراده او را سلطان وجود خود نمودند، و به مقام اراده الرب فی مقادیر اموره تهبط الیکم و تصدر من بیوتکم نائل شدند.
و در این مورد اکتفا می کنیم به حدیث صحیحی که از شیخ اجل محمد بن نعمان مفید، از شیخ صدوق محمد بن علی بن موسی و او از علی بن ابراهیم، و او از پدرش ابراهیم بن هاشم، و او از محمد بن ابی عمیر، و او از ابان بن عثمان و او از امام جعفر بن محمد الصادق علیها السلام روایت نموده است.(50)
این حدیث شریف از اصح روایات است، که با وجود اشتمال سند، بر شیخ مفید و شیخ صدوق، و علی بن ابراهیم و ابراهیم بن هاشم که از اعاظم ثقات و عدول و اساطین علم و حدیث هستند، مشتمل بر دو نفر از اصحاب اجماع است، که امامیه بر صحت حدیث آنان اتفاق دارند.
قسمتی از این حدیث، قریب به این مضمون است که: حضرت ابی عبدالله صادق آل محمد علیهم السلام فرمود: «خداوند متعال در روز قیامت، اولین و آخرین را در یک عرصه جمع می نماید، آنگاه منادی ندا می کند، چشمهایتان را بپوشید، و سرهای تان را خم کنید، تا فاطمه علیها السلام دختر محمد صلی الله علیه و اله از صراط بگذرد.
خلایق چشم ها می پوشند، و سرها خم می کنند، و فاطمه علیها السلام بر مرکبی از مرکب های بهشت می آید، هفتاد هزار ملک او را مشایعت می نمایند، و در موقف شریفی از مواقف قیامت توقف می کند، سپس از آن مرکب پیاده می شود، پیراهن آغشته به خون حسین بن علی علیها السلام را به دست می گیرد، و می گوید: ای پروردگار! این پیراهن فرزند من است، و تو می دانی که با فرزند من چه رفتاری شد.
پس آنگاه ندا از نزد خداوند عزوجل برای فاطمه علیها السلام می آید: برای تو نزد من است رضایت تو».
در هر یک از جملات این حدیث شریف از اجتماع اولین و آخرین در یک عرصه، و پوشیدن چشم ها، و خم شدن سرها، و موقف شریفی که حضرت صدیقه کبری بر آن می ایستد، و پیاده شدن از مرکب بهشتی و ... رازها نهفته است.
پیراهنی که به دست می گیرد، آغشته به ثارالهی است که رسول الله صلی الله علیه و اله آن را بر قائمه عرش گذاشت، و آن قائمه تا قیامت می لرزد.(51)
و بر طبق حدیثی که شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه، آن را اصح روایات در باب مزار می شمرد، تمام اظله عرش، و ارواح خلایق برای آن خون لرزیدند، و آنچه دیدنی و نادیدنی است، بر آن خون گریه کردند.(52) خونی که هنگام ریختن آن، با لب تشنه، و دل داغدیده گفت: بسم الله و بالله و علی مله رسول الله (53)
بهای چنین گوهری جز این نیست که خداوند متعال او را ندا کند، و ضامن رضایت او در روز جزا بشود. و به این رضایت، تقصیرات گنهکاران امت را به شفاعت آن حضرت کفایت نماید.
کسی که پدرس »رحمه للعالمین» است، و پسرش «مصباح هدایت»، و «رحمه الله الواسعه»، و «باب نجات امت» است، و خودش «ناموس خدا»، و وجودش امتداد وجود خاتمیت تا روز قیامت است، می تواند با عرضه چنین جلوه ای از عبودیت، و خلوص و اخلاص، باب رحمت را، در آن روز حسرت، به روی امت بگشاید.
أضواء کمال و انوار جلال آن خورشید فروزان آسمان عصمت بیش از آن است که در حوصله عقول جزئیه بگنجد، غرض اشاره ای بود تذکره لاولی الالباب.
آیا بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و اله چه شد که چنین کسی با دلی پر درد، دل از فرزندانی چون حسن و حسین علیهم السلام کند، و از دختران خردسال خود چشم پوشید، و کنار تربت پدر گفت: یا الهی! عجل وفاتی سریعاً(54) و نیز گفت: صبت علی مصائب لو انها صبت علی الایام صرن لیالیا(55) و هنگامی که به خاک سپرده شد، از بدن رنجور او شبحی باقی مانده بود و صارت کالخیال!(56)
آن راد مردی که قدرت اراده او دنیا و آخرت را به زانو در آورد، در این مصیبت آن چنان از پای درآمد که به رسول خدا صلی الله علیه و اله گفت: اما حزنی فسرمد و اما لیلی فمسهّد(57)
چنین گوهری که چشم و چراغ عالم و آدم بود، با چنین بدن آزرده ای که امیرالمؤمنین علیه السلام به پیغمبر صلی الله علیه واله عرض نمود: ستنبئک ابنتک بتضافر امتک علی هضمها(58) غریبانه در دل خاک آرام گرفت و کسی نفهمید چه بود، و چه کشید، و چه واقعه ای اتفاق افتاد، که آن راد مردی که در خطبه شقشقیه می فرماید: صبرت و فی العین قذی و فی الحق شجی، سی سال زندگی کرد و با استخوان در گلوگیر کرده، و خار در چشم خلیده، اما صبر کرد، و صبری که در غزوه احد از پای در نیامده و در خیبر چنان شجاعت از خود نشان داد، و در هشتاد موطن، همه سدها را شکست، اما در برابر غم از دست دادن فاطمه علیها السلام گفت: قل یا رسول الله عن صفیتک صبری.(59)
آیا وظیفه ما در مقابل این «داهیه دهیا» چیست؟!
از آنجا که رسول اکرم صلی الله علیه و اله «من به الوجود» و کمالات وجود ماست، و واسطه تربت تکوینیه و تشریعیه رب العالمین نسبت به ماست، و بر هر مسلمانی به هدایتی که به مبدأ و معاد و «من ارسل الله» و «ما انزل الله» فرموده حق حیات ابد دارد، به مقتضای ادراک عقل به وجوب شکر منعم، و حکم شرع به لزوم مودّت ذی القربی: قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی(60) و این که فاطمه علیها السلام احبّ و اقرب خلق به رسول خدا ست، وظیفه ما این است که در این مصیبت کبری که ناموس خدا و بضعه خاتم انبیاء و کفو سید اوصیا و مادر ائمه هدی علیهم السلام نیمه شب غریبانه دفن شد، و قبر او که گنجینه اسرار خداست مخفی ماند، بپا خیزیم و آنچه در توان داریم، در تعظیم شعائر روز شهادت او انجام دهیم، چون شهادت آن حضرت، سند احقاق حق اول المظلومین است و لم ارمثله حقاً اضیعا(61).
احیای روز شهادت آن حضرت به شعائر فاطمیه احیای امر امیرالمؤمنین علیه السلام است، و احیای امر آن حضرت که نفس رسول خداست، احیاء امر خاتم النبین صلی الله علیه و اله است، و احیای امر سید انبیاء، احیا امر تمام انبیاء و مرسلین است، و احیای امر پیغمبران خدا، احیای معرفت و عبادت رب العالمین است.
و به حکم یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله(62) به این وسیله، بهترین عمل را که رضایت خدا و رسول خدا و ائمه هدی علیهم السلام است، به تعظیم شعائر مصیبت آن حضرت ذخیره نمایند.
امید است به همت کسانی که امیدوار به شفاعت پدرش در روز قیامت هستند، و آرزومند دیدار شوهرش هنگام جان دادنند، و در وحشت و وحدت شب اول قبر به جز دعای صدیقه کبری علیها السلام امید به جایی ندارند، در حد امکان متناسب با عظمت آن حضرت عزاداری انجام شود، و همه هیئات مذهبی در مصیبت «ام الائمه النقباء» برای تسلیت حضرت سبط اکبر و حضرت سید الشهدا علیهما السلام پرچم های عزا را بردارند، به امید آن که تعزیتی باشد از امت به پدر و شوهر او که شخص اول و دوم عالم امکانند، و مرهمی باشد بر جراحت قلب فرزندان معصوم او که ائمه انس و جانند، و عرض ارادتی باشد به کسی که اکنون لنگر زمین و آسمان و ولی عصر و صاحب الزمان علیه السلام است.
بر عموم مؤ.منین توجه به این نکته لازم است که نه از راه تعصب و تحکّم، بلکه به مقتضای دلیل و برهان ان الدین عند الله الاسلام(63) و این که اسلام به اصول و فروعش قائم است به ائمه معصومین علیهم السلام: بنا عرف الله بنا عبدالله نحن الادلاء علی الله و لولانا ما عبدالله(64)، و دست های مرموزی در کار است که رابطه مستحکم این ملت را با ائمه هدی علیهم السلام که چراغ راه هدایت و کشتی نجات امتند سست کنند، و هدایت به این صراط مستقیم را که ثمره حیات ائمه معصومین علیهم السلام و نتیجه جهاد علمی و عملی علمای ربانییّن و فقهای راشدین است، به ضلال مبین که انحراف از ولایت اولیاء الله و برائت از اعداء الله است مبدل کنند، بنابراین وظیفه عقلی و شرعی ایجاب می کند با تعظیم شعائر مذهب که مصداق بارز آن، اظهار ارادت به مقام صدیقه کبری علیها السلام است، اعتصام به حبل الله را که «قرآن و عترت» می باشد ابراز، و طریقه حقه را از «قطاع الطریق سبیل الله الاعظم» صیانت نمایند.
خوشا به حال کسانی که موفق شوند به خدمت به آستان مقدس آن شفیعه روز جزا، و به رضایت آن حضرت نائل شوند به رضای خدا، که رضای خدا منتهی الامال انبیاء و اولیاء است: ذلک فضل الله یوتیه من یشاء(65)، و باید به اقامه شعائر روز شهادت آن حضرت، این طریقه حقه از نیزنگ مخالفین و منافقین صیانت شود.
ختام کلام تبرک به وصیت آن حضرت است:
بسم الله الرحمن الرحمیم
هذا ما اوصت به فاطمه بنت رسول الله اوصت و هی تشهد ان لا اله الا الله و ان محمداً عبده و رسوله و انّ الجنه حق و النار حق و ان الساعه اتیه لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور. یا علی! انا فاطمه بنت محمد، زوجنی الله منک لاَکون لک فی الدنیا و الاخره، انت اولی بی من غیری، حنطنی و غسلنی و کفنی باللیل و صلّ علیّ و ادفنی باللیل و لا تعلم احداً و استودعک الله و اقرء علی ولدی السلام الی یوم القیامه.(66)
این وصیت، وصیتی است که وصیت کننده در حال شهود مبدأ و معاد و جنّت و نار و رسالت و رسول، آن را انشاء فرمود، و از زمان نزول آیه کریمه شهادت: شهد الله انه لااله الا هو و الملائکه و اولوا العلم قائماً بالقسط لااله الا هو العزیز الحکیم(67) تا یوم مشهود، چنین شهادتی از چنان شهیده ای، نه اقامه شده و نه خواهد شد.
شهادتی که در محضر دو شاهد ادا شده است: شاهد اول خدا و شاهد دوم ول خدا؛ قل کفی بالله شهیداً بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب.(68)
معرفت این شهادت و شاهده و مشهود آن، مخصوص اولو العلمی است که به مراتب توحید و مقام خاتمیت و حقیقت جنّت و نار و اسرار «بعث من فی القبور» و «اهوال یوم النشور» و اقفند.
غرض اشاره به جمله آخر این وصیت است: و اقرء علی ولدی السلام الی یوم القیامه، که این جمله گواه آن است که آن حضرت با ارتباطش به عالم غیب و احاطه اش به عالم شهود، می دانست که تا روز قیامت سلسله اولاد او منقرض نخوهد شد، و از امیرالمؤمنین علیه السلام خواست که سلام او را به فرزندانش تا روز قیامت برساند.
فاطمیین و فاطمیات باید بدانند چه تاج افتخاری بر سر آنها گذاشت! و چه مسئولیت سنگینی بر دوش آنها نهاد! تا سلاطین دنیا کجا و افسر سلام ناموس خدا بر سر ذریه زهرا علیها السلام کجا! سلام صدیقه کبری علیها السلام سلام برخاسته از قلب قرآن، سوره مبارکه یس است، و این سلام متصل به سلام قولاً من رب رحیم(69) است که قلب سوره یس است.
مسئولیت سنگینی در جواب این سلام است، این سلام از ناحیه مقدسه شخصیتی است که خداوند که هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام(70) بر او صلوات و سلام می فرستد.
جواب این سلام آن است که فرزندان آن حضرت تا روز قیامت از حق مادر خود به تمام وجود دفاع کنند، و جواب این سلام از هر سیدی متناسب مقام اوست.
مبادا سیدی به مقامی برسد و در قلمرو مقام و منصب او در احقاق حق آن حضرت کوتاهی بشود! که احقاق حق او احیای امر امامت ائمه هدی علیهم السلام است، زیرا با تن رنجوری که به پدرش می گفت: رفعت قوتی (71) و بادل افسرده ای که در فراق چنان پدری می گفت: ماذا علی من شم تربه احمدا ان لایشم مدی الزمان غوالیا(72)، در چنین حالی در دفاع از امامت ائمه معصومین علیهم السلام می گفت: و طاعتنا نظاماً للمله و امامتنا اماناً من الفرقه(73)
مبادا از رسیدگی به شیعیان محروم او غفلت شود! که قلب او تعلق به قلوبی دارد که برای حزن او محزون و برای شادی او شادمانند.
جواب سلام ساداتی که به مرتبه ای از علم نائل شده اند، آن است که ایتام آل محمد علیهم السلام را به حکمت و «موعظه حسنه» و «جدال احسن» کفالت کنند، و نگذارند این کبوتران بال و پر شکسته در غیبت صاحبشان در دام شبهات مخالفین گرفتار گردند، و شیاطین جن و انس آنها را صید کنند.
جواب سلام ساداتی که به مال و منالی رسیده اند، آن است که از مال خود در تحکیم مبانی آیینی که او در راه آن جان داد دریغ نکنند و برای احیاء شعائر روز شهادت او انفاق کنند. عامه سادات در این کلمات جانسوز تأمل کنند که آن صدیقه شهیده به امیرالمؤمنین علیه السلام وصیت کرد: «مرا شب حنوط کن و غسل بده و کفن کن و بر من نماز بخوان و شب مرا دفن کن و احدی را اعلام مکن!»
کمترین جوابی که از آنها ساخته است این است که به جبران غربت آن جنازه که یتیمان او از سینه او جدا نمی شدند هر چند جبران شدنی نیست در هر شهر و قریه، در شام غریبان آن حضرت پرچم های مصیبت به دست بگیرند و شال عزا به گردن کنند و در خیابان ها بگردند و به جده خود بگویند: هرگز تو را و ستم هایی را که کشیدی، از یاد نخواهیم برد، و هر چه فراموش کنیم آن دل افسرده و تن آزرده و قبر گمشده را فراموش نخواهیم کرد حتی یحکم الله و هو خیر الحاکمین.(74)
اللهم بحق فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها عدد ما فی علمک صلاه دائمه بدوام ملکک و سلطانک و عجل فی فرج ولیک و اصلح کل فاسد من امور المسلمین و اغفرلنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین.
پی نوشت ها :
1- هر آنچه را شما (بندگان ( بر مبنای وهم و پندارتان هر چند در دقیق ترین معانی آن درباره خداوند و معرفت او تصور کنید، آفریده و ساخته ای است مانند شما، که به سویتان رد می شود. (بحار الانوار، ج 66 ص 293).
2- سوره نور، آیه 35.
3- کتابی که آن را به سوی تو فرو فرستادیم تا مردم را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرو آوری. سوره ابراهیم آیه 1
4- پس خجسته باد آن خداوندی که نیکوترین آفریدگان است. سوره مؤمنون، آیه 14.
5- و برای خداوند نامهای نیکوست. پس او را به آن نام ها بخوانید. سوره اعراف، آیه 180
6- پس حق جویانه به این دین رو آور. همان آیین فطری که خداوند مردم را بر وفق آن آفریده است. سوره روم، آیه 30
7- امروز دینتان را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و آیین اسلام را برای شما پسندیدم. سوره مائده ، آیه 3.
8- من شهر علمم و علی در این شهر (و راه ورود به آن) است. (عیون اخبار الرضا، ج2 ص 66، باب 31، ح298، التوحید، ص 307، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 126، مجمع الزوائد، ج9، ص 111 و مصادر دیگر از خاصه و عامه).
9- ریشه آن استوار (در زمین) است، شاخسار آن سر به آسمان کشیده و به اذن پروردگارش، هر زمان میوه اش را می دهد. سوره ابراهیم، آیه 24 و 25.
10- زمین را از عدل و دادگری پر سازد، همان گونه که از بیداد و ستم پر شده است. امالی صدوق، ص 78، مجلس 7، حدیث 3، مسند احمد بن حنبل، ج3، ص 37.
11- اوست آن کسی که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان چیره سازد. سوره توبه، آیه 33.
12- و زمین به نور پروردگار خویش روشنی می یابد. سوره زمر، آیه 69.
13- و او (آن پیامبر) از سر خواهش نفس سخن نمی گوید. سوره نجم، آیه 3.
14- پس همانا او (فاطمه پاره ای از وجود من است، آنچه او را پریشان سازد مرا پریشان می دارد و هر چه او را بیازارد، مرا آزده می کند. (صحیح بخاری، ج4، ص 210، باب مناقب قرابه رسول الله (ص) و با تفاوتی در الایضاح، ص 541 و مصادر دیگر از عامه و خاصه.)
15- فاطمه پاره ای از وجود من است، پس هر کس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است. (صحیح بخاری، ج4، ص 210، باب مناقب قرابه رسول الله (ص) الطرائف، ص 262و مصادر دیگر از عامه و خاصه.)
16- اول کسی که خداوند متعال او را خلق فرمود. اشاره به حدیث 10 کافی، ج1، ص 442.
17- همانا خداوند به سبب خشم تو خشم می گیرد و به خشنودی تو خشنود می شود. (امالی شیخ صدوق طوسی. ص 427، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 154)
18- مکاشفات یوحنای رسول، باب 12.
19- در آن، هر امر استواری فیصله می یابد. سوره حم دخان، آیه 4، الکافی ج1، ص 479.
20- زنان ما، سوره آل عمران، آیه 61.
21- دو دریا را که به هم می رسند، در هم آمیخت. سوره الرحمن، آیه 19، الخصال ص 165.
22- ما شما را فقط برای خشنودی خدا اطعام می کنیم. از شما نه پاداشی می خواهیم و نه سپاسی. سوره انسان، آیه 9، الارشاد، ج1، ص 178.
23- فاطمه برگزیده خداست. تاریخ بغداد، ج1، ص 274.
24- و مبعوث می شوم بر براق، که قدم او نزد منتهای نظر اوست. و مبعوث می شود فاطمه پیشاپیش من. المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 153.
25- نورشان پیشاپیش آنان می شتابد. سوره حدید، آیه 12.
26- در جایگاه صدق، نزد پادشاهی توانمند. سوره قمر، آیه 55.
27- فاطمه نخستین کسی است که به بهشت وارد می شود. میزان الاعتدال، ج2؛ ص 131.
28- آدم و همه پیامبران بعد از او به دیدار تو می آیند. تفسیر فرات کوفی، ص 446.
29- همانا خداوند بر اهل ایمان منت نهاد، آنگاه که در میانشان پیامبری از خودشان برانگیخت. سوره آل عمران. آیه 164.
30- الکافی، ج1، ص 241.
31-وسائل الشیعیه، ابواب النیابه فی الحج، باب 26، ج11، ص 200.
32- امالی شیخ صدوق، ص 688، الخصال، ص 414، علل الشرایع، ج1، ص 178.
33- تفسیر فرات الکوفی، ص 581.
34- معانی الاخبار ، ص 4.
35- مناقب آل ابی طالب، ج3، ص 111.
36- الخرائج و الجرائح، ج2، ص 529.
37- مناقب آل ابی طالب، ج3، ص 117.
38- مناقب آل ابی طالب، ج3، ص 117.
39- سوره انبیاء، آیه 47؛ و ترازوهای عدل را برای روز قیامت قرار می دهیم.
40- سوره اعراف، آیه 1، و وزن میزان در این روز حق است.
41- سوره مجادله، آیه 11، بلند می کند خداوند متعال مقام کسانی که ایمان آورده اند از شما و کسانی که علم داده شدند.
42- سوره احقاف، آیه 19، و برای همه به مقتضای اعمالشان درجاتی معین است.
43- سوره واقعه، آیات 1-3 . هنگامی که واقع شود آن واقعه بزرگ (قیامت)، که در وقوعش کذب (شک و ریبی) نیست، واقعه ای که بعضی را خوار و ذلیل می کند، و بعضی را سربلند می نماید.
44- سوره زلزله، آیات 6-8 در آن روز (قیامت ) مردم از قبر پراکنده بیرون آیند، تا اعمالشان به آنان نشان داده شود، پس هر کس مثقال ذره ای عمل خیر می نماید، می بیند آن را، و هر کس مثقال ذره ای عمل شر انجام می دهد، می بیند آن را.
45- سوره انسان، آیات 1-3، آیا بر انسان روزگارانی نگذشت که چیزی لایق ذکر نبود، همانا ما انسان را از نطفه بهم آمیخته خلق نمودیم، پس او را شنوا و بینا گردانیدیم. همانا ما راه را به او هدایت نمودیم، خواه شکر گذار باشد (بپذیرد)، و خواه کفران کند (نپذیرد).
46- سوره جاثیه آیه 13، و آنچه را در آسمان ها و آنچه در زمین است، مسخر شما نمود.
47- سوره ابراهیم ، آیه 34، و اگر بشمارید نعمت های خداوند متعال را، آنها را احصا نمی توانید بکنید.
48- سوره فاطر، آیه 28.
49- سوره بقره، آیه 255، کیست آن که شفاعت کند نزد او مگر به اذن او
50- امالی شیخ مفید، ص 130 و قریب به این مضمون در المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 153.
51- الکافی، ج1، ص 459.
52- من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 595.
53- بحار الانوار ، ج45، ص 53.
54- ای اله من! مرگم را زود برسان! (بحار الانوار، ج43، ص 177).
55- بر من مصیبت هایی فرود آمد که هر گاه بر روزهای روشن فرود می آمد، چونان شب تیره و تار می شدند. (بحار الانوار، ج79، ص 106).
56- مانند شبحی گشته بود. (دعائم الاسلام، ج1، ص 232).
57- اما اندوه من (در فقدان فاطمه) همیشگی است و از این پس هر شب من تا به سحر به بیداری خواهد گذشت. (نهج البلاغه، خطبه های حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شماره 202).
58- الکافی، ج1، ص 459.
59- الکافی، ج1، ص 459.
60- (ای پیامبر) بگو! من از شما (نسبت به رسالت خویش) هیچ پاداشی نمی خواهم جز آن که با خویشان نزدیکم مهر و محبت بورزید. سوره شوری، آیه 23.
61- و من مانند آن هیچ حقی را ندیدم که ضایع شده و از بین رفته باشد. (کنز الفوائد، ص 154.)
62- ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا بپرهیزید (بترسید)، و به سوی او وسیله بجویید. سوره مائده، آیه 35.
63- همانا دین نزد خداوند اسلام است. سوره آل عمران، آیه 19.
64- به وجود ما خدا شناخته شد، به وجود ما خدا پرستیده شد، ماییم راهنمایان به سوی خداوند، و هر گاه ما نبودیم خداوند پرستیده نمی شد. توحید صدوق، ص 152.
65- آن فضل خداست، که به هر کس بخواهد می دهدش. سوره مائده، آیه 54.
66- به نام خداوند بخشنده مهربان؛ این وصیتی است که فاطمه دختر رسول خدا به آن وصیت نموده است، و او گواهی می دهد که الهی جزالله نیست و این که محمد بنده و فرستاده او است، و این که بهشت حق است و دوزخ حق، و رستاخیز فرا می رسد و هیچ شک و ریبی در آن نیست و خداوند آنان را که در گورهایند بر می انگیزد. ای علی! من فاطمه ام دخت محمد؛ خداوند مرا به تزویج تو در آورده تا آن که دنیا و آخرت همسر تو باشم. تو از دیگران به من سزاوارتری؛ مرا شب حنوط کن و غسل بده و شبانه کفن کن و بر من نماز بگزار و شب مرا به خاک بسپار و هیچ کس را با خبر مکن! و تو را به خدا می سپارم و سلام مرا به فرزندانم تا روز قیامت برسان! (بحار الانوار،ج43، ص 214.)
67- خداوند که هماره به عدل پاینده است. گواهی می دهد که هیچ معبودی جز او نیست و فرشتگان و صاحبان علم نیز گواهی می دهند که جز او که عزیز و حکیم است، هیچ معبودی نیست. سوره آل عمران ، آیه 18.
68- بگو بسنده است که شاهد و گواه میان من و شما خدا باشد و نیز آن کسی که دانش کتاب نزد اوست. سوره رعد، آیه 43.
69- سلام و تحیت (برشما)؛ این سخنی است که جانب پروردگار مهربان، سوره یس، آیه 58.
70- اوست خدایی که هیچ معبودی جز او نیست، آن فرمانروای منزه از هر کاستی، سلامت بخش. سوره حشر، آیه 23.
71- توانم از دست رفت. (بحار الانوار، ج43، ص 175.)
72- کسی که شمیم خوش خاک احمد را بوییده، باکی نباشد که در درازی زمان هیچ عطر دیگری را نبوید.(مناقب آل ابی طالب، ج1، ص 208).
73- و پیروی از ما (اهل بیت) را برای انتظام امر امت، و امامت و پیشوایی ما را برای صیانت از آفت پراکندگی و تفرقه واجب فرمود. (الاحتجاج، ج1، ص 134.)
74- تا آن گاه که خداوند داوری کند و او بهترین داوران است. سوره یونس، آیه 109.