فلسفه ی ماده

زیر این نام کلی ما چند نظام فلسفی را با گرایشهای گوناگون مختصر می کنیم: فلسفه ی برتراندراسل، نوپوزیتیویسم، ماتریالیسم دیالکتیک. اگر این نظامها چونان فلسفه به معنای دقیق آن دارای اهمیت بسیار نباشند، با وصف این بر حوزه
يکشنبه، 5 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فلسفه ی ماده
فلسفه ی ماده

نویسنده: یوزف ماری بوخنسکی
مترجم: دکتر شرف الدین خراسانی



 

«آن زن به زمزمه می گوید که ستارگان کورکورانه می دوند.»
تنیسون ( شاعر انگلیسی)
زیر این نام کلی ما چند نظام فلسفی را با گرایشهای گوناگون مختصر می کنیم: فلسفه ی برتراندراسل، نوپوزیتیویسم، ماتریالیسم دیالکتیک. اگر این نظامها چونان فلسفه به معنای دقیق آن دارای اهمیت بسیار نباشند، با وصف این بر حوزه های وسیعی چنان نفوذی به کار می برند که از نفوذ تمامی جریانهای فلسفی معاصر دیگر بیشتر است. همه ی دانشمندان وابسته به این گروهها کم و بیش طبیعت گرایان ( ناتورالیستها) و دانشگرایان متمایل به ماتریالیسم، و سرانجام عقلگرایان آشکارند.
1) اینان طبیعت گرایند تا آنجا که می خواهند انسان را تنها بخشی یا جزئی مکمل ازطبیعت بدانند و بکلی منکر آن اند که وی ماهیتاً از دیگر موجودات طبیعی متمایز وجداست.
2) چونان دانشگرایان، با ایمان نامشروطشان به دانشهای طبیعی چونان بالاترین مرجع مشخص می شوند. بر طبق این عقیده، واقعیت را تنها می توان به وسیله ی روشهای دانشهای طبیعی ادراک کرد؛ و آنچه از این راه دست یافتنی نیست، باید مسئله ی دروغین و سرانجام بی معنی تلقی کرد و نیز اینکه تجربه ی اخلاقی، زیبا گرایانه، و دینی می تواند سرچشمه ی دیگری برای معرفت تشکیل دهد مورد انکار است. هم راسل و هم ماتریالیستهای دیالکتیکی موضعگیری ضد دینی آشکاری دارند. فلسفه به نظر آنان تنها عبارت است از تحلیل مفاهیم دانشهای طبیعی، یا ترکیب نتایج این دانشها؛ و فقط تا این اندازه دارای معناست.
3) هر چند اکثر پیروان این مکتبها نمی توانند مصممانه خود را ماتریالیست اصولی بدانند، با وجود این، همه گرایش ماتریالیستی آشکاری دارند. برای اکثر نوپوزیتیویستها نیز فقط پدیده های مادی مطرح است؛ هر گونه بحث درباره ی امور روحی به نظر آنان بی معناست.
4) سرانجام همه ی این اندیشمندان آشکارا عقلگرایند؛ بدین معنی که به ارزش روشهای عقلانی و تحلیلی ایمان دارند. برای اینکه تعالیم و عقاید فلسفی راسل و نوپوزیتیویستها را در همبستگی تاریخی آنها دریابیم، مقدمتاً تصویر مختصری از واقعیت گرایی نوین (1) انگلستان به دست می دهیم. در واقع می بایستی به این کار اندکی بعد، یعنی در پیوند با فنومنولوژی، می پرداختیم؛ زیرا نورئالیسم یکی از جنبشهای راهگشای دوران جدید است که منتهی به متافیزیک معاصر و منطق ریاضی شدند. بنابراین، باید صریحاً خاطرنشان کرد که جنبش نورئالیستی در واقع از برخی جهات با ناتورالیسم دانشگرایانه همبستگی دارد، اما دارای اهمیتی بسیار کلی تر است و نزد بعضی از اندیشمندان - مثلاً وایتهد- به یک جهان بینی تقریباً افلاطونی انجامیده است.

پی نوشت ها :

1. Neorealism

منبع :بوخنسکی، اینو- سن تیوسن، (1379)، فلسفه معاصر اروپایی، ترجمه شرف الدین خراسانی، تهران: نشر علمی فرهنگی

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.