فراماسونری و انقلاب ها

«همان گونه که درآمریکا اتفاق افتاد، در تکوین انقلاب فرانسه، نقش و اهمیت استادان ماسون فرانسوی بسیار زیاد است. در صدر علل و عوامل ایجاد انقلاب، ملت لگدمال شده ای قرار است که در اثر حکومت استعمارگر و استعمار...
چهارشنبه، 8 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فراماسونری و انقلاب ها
فراماسونری و انقلاب ها






 

ماسون ها و انقلاب فرانسه

«همان گونه که درآمریکا اتفاق افتاد، در تکوین انقلاب فرانسه، نقش و اهمیت استادان ماسون فرانسوی بسیار زیاد است. در صدر علل و عوامل ایجاد انقلاب، ملت لگدمال شده ای قرار است که در اثر حکومت استعمارگر و استعمار طلب پادشاهان، اشراف، نجبا، درباریان، وزیر تعصبات خشک کلیسای کاتولیک به جان آمده، موجبات ایجاد این حرکت آزاد کننده را فراهم ساخت.» - (نشریه معمار سنان، سال 1968، شماره 8 ص 53)
با مراجعه به سوابق و لیست های موجود و بررسی دائره المعارف ها روشن گردیده است، به همان نحوی که در نشریه ماسونی معمار سنان ذکر شده، از زمان های پیشین یهودیان و ماسون ها با رخنه در کلیسای کاتولیک و رسیدن به مقام های بالا حتی کاردینالی، آن را تحت کنترل خود درآورده اند. زیرا این نقاب، تعصبات خشک دینی و فشارهای شدید روحی بروز کرده، و عده ای از مسیحیان نیز بدون آگاهی آلت دست بازی خطرناک ماسونی گشته و رهایی را پیاده کردن برنامه ای که رئوس مطالب آن را استادان ماسون قبلاً تنظیم نموده بودند، یافتند. یکی از مهم ترین طرح های ماسون ها که در اغلب نقاط جهان به مورد اجرا گذاشته می شود، ایجاد محیط خفقان، ترور، نامنی و هرج و مرج است که سبب تحقق بسیاری از انقلاب های به اصطلاح مردمی شده است.
فعالیت رهبران انقلاب در داخل این طرح ها، در تهیه و تنظیم قوانین اساسی با اهداف نمایشی و صوری «رهانیدن ملت از زیر یوغ استعمار، آزادسازی خلق از فشار تعصبات خشک (که به طور تصنعی ایجاد می گردد)، تامین حقوق فردی، سیاسی و اجتماعی» خلاصه می شود. این فعالیت ها باید منطبق با هدف های ماسونی باشد تا در پیاده کردن آن مشکلی پیش نیاید.
«منتسکیو، به خصوص با کتاب روح القوانین، محققاً در تدوین قانون اساسی جدید دوره انقلاب نقش بسیار مهمی را بازی کرده است.» (نشریه معمار سنان شماره 36 ص 44)
«ولتر، علیه تعصبات دینی و اعتقادات باطل قیام کرد. تجدید نظر در اعمال و واکنش های ناحق و زورگویانه اولیای امور را به شکل بسیار مؤثری درک و تاکید کرده بود.» - (نشریه معمار سنان شماره 36 ص 44)
«در مقابل احکام ویرانگر ولتر(ویرانگر اعتقادات مذهبی) ژان ژاک روسو فیلسوفی است که با خلق سیستم جدید سیاسی، برای انتظام مجدد جامعه، تئوری های نوینی ارائه داده است.» (نشریه معمار سنان شماره 36 ص 44)
استادان ماسون درزمینه های مختلف فعالیت دارند، عده ای در تدوین قوانین اساسی جامعه مشغول به کار می شوند، برخی نیز با استفاده از خلاء حاصل از عقب نشینی مسیحیت در ارائه نظریه و برنامه ها و تطبیق آنها برای جایگزینی نظام کاپیتالیستی و یا ارتباط با آن سیستم سوسیالیستی، به جای سیستم فئودالی و استبدادی فعالیت می کنند، در این خصوص وظائف مهمی به عهده استادان ماسون واگذار شده است.
«تأثیر «دالامبر»و «دیدرو» در نشر افکار فیلسوفانه و بالابردن سطح فرهنگ جامعه، بسیارزیاد بوده است.» (نشریه معمار سنان شماره 35 ص 44)
«در نهایت، قبل از انقلاب، نقش حقوقدانان و متخصصین اقتصاد، در رشد فکری و فرهنگی مردم بسیار اهمیت دارد، به عنوان نمونه نظریه تقسیم ثروت اقتصاددانی چون «تورگو» در این خصوص مثبت و مؤثر تلقی گردیده است.» (نشریه معمار سنان شماره 36 ص 44)
اسامی فوق از آن کسانی است که افکار و عقاید انقلابی را در اجتماع پرورش داده و به وجود آورده اند. اما در مورد مساعدت های عملی، ماسونی در مقابل ظاهر می گردد که قبلاً دوست پادشاه بوده، سپس با چهره ای کاملاً متفاوت، در عرصه انقلاب به عنوان یکی از مهره های مشهور رخ نشان می دهد این فرد کسی نیست جز «میرابو» خطیب معروف انقلاب فرانسه.
«جورج دانتون، 1794 - 1759، عضو کلوب ژاکوبن ها، که توسط جمهوری خواهان افراطی تأسیس گردیده بود، شده و دربرپایی دادگاه انقلاب رل مهمی داشته است.» - (نشریه معمار سنان شماره 8 ص 55)
کلوب ژاکوبن ها توسط یهودیان ایجاد شد، برنامه ها بدون اطلاع و آگاهی مردم، ولی به نام خلق تنظیم و به انجام می رسید. به عنوان مثال:
«مردم به هیچ وجه در جریان دکترین سیاسی وارد نمی شدند، بسیاری از فرانسویان ارتباطات بسیار نزدیکی با رژیم شاهی داشتند.» - (نشریه معمار سنان شماره 30 ص 55)
مثال فوق نمونه بسیار به جایی است برای اثبات دوروئی و دوگانگی ماسون ها، که ادعا می کنند همه چیز را برای مردم می خواهند. در دوره انقلاب با اتهاماتی از قبیل ارتباط با رژیم شاهی، ملت را درجریان امور و برنامه ها قرار نمی دادند.
در این رابطه می توان به نمونه دیگری، یعنی داستان استاد خطرناک ماسون «مارا» 1793 - 1743، اشاره کرد:
«مارا، یکی ازچهره های پیشرو و خون آشام انقلاب است. جزء اولین کسانی است که راه را برای آغاز دوره وحشت باز گشودند. او که در نشریه اش به نام «روزنامه یار خلق» علیه اقتدار آتش می پراند، دررأس هیئت دزدان و باجگیران زیرزمینی و مخفی پاریس قرار داشت. این انقلابی که درجریان شورش بریده شدن سر دویست و هفتاد هزار نفر را طلب کرده بود، عامل جنایت ماه اکتبر 1792، است. (نشریه معمار سنان شماره 8 ص 56)
«شب چهارم اوت 1789، مجلس حقوق فئودالیته را لغو کرد. غیر از پادشاه و مجلس مؤسسان، مردم پاریس به عنوان نیروی سوم، خود را ظاهر ساختند.» - (نشریه معمار سنان شماره 36 ص 46)
«مارا، مسؤول قتل هزاران نفر در سال 1792، یهودی است.» - (کتاب سیمای رهبران انقلاب فرانسه - لئون برمن)
بعد از افتتاح مجلسی که در ید استادان فیلسوف ماسون بود - چگونگی تحریک نیروی فعال انقلاب یعنی توده مردم، در نشریه ماسونی به شرح زیر به تصویر کشیده شده است:
«روزنامه نگار جوانی به نام «کامیل دسمولین»، با اعلام تشکیل «سازمان وطن پرستان»، موجب تهییج خلق و باعث ازدیاد آنها شد. مردمی که به کوچه و خیابان ها ریخته بودند، دیگر به خانه شان بازنگشتند. همه جا پر از حوادث آشوبگرانه بود. مانند آنکه همه دیوانه شده بودند.» (نشریه معمار سنان شماره 36 ص 46)
همان طور که ملاحظه می گردد مطبوعات نیز در این گونه امور به کار گرفته می شوند. در اینجا اهمیت کارسازی مطبوعات، به عنوان عامل بسیار مهم قابل رؤیت است.
«شاید لوئی شانزدهم می توانست از شورش جلوگیری نماید، ولی اعتمادی به نیروی ارتش نداشت. سربازان و افسران نیز تحت تاثیر افکار فیلسوفان ماسون قرار گرفته بودند. به نظر می رسید عده ای از آنها از شورش طرفداری می نمایند که این مسئله نیز موجبات تشویق و ترغیب انقلابیون را فراهم ساخت.» - (نشریه معمار سنان شماره 36 ص 47)
با شناخت منابع واکنش نشان دهنده، آنها را به حالت غیرفعال درآوردند. با به کارگیری مخفیانه فرامین ماسونی، ارتش روی در روی رژیم قرار داده شد.
«درتاریخ 1792/8/20 مجلس کنواسیون اعلام جمهوری کرد. شاه را به مرگ محکوم نمود. در این دوره از تاریخ فرانسه (دوره ماسونی) عملیات اجرایی مهمی صورت پذیرفت. احکام وحشت انگیزی که توسط کمیته ای به نام «سالوت پابلیک» صادر گردیده، در متن این دوره قرار دارد. با صدور این احکام دوره « ترور» ظاهر، و ترس وحشت به مدت یک سال بر شهر پاریس حکمفرما گردید. ترور به شهرهای اطراف نیز سرایت کرد. بالاخره با انتخاب ناپلئون بناپارت (ماسون) به عنوان کنسول، در تاریخ 1792/11/9 به طور نظری عمر انقلاب (ماسونی) فرانسه به سر آمد. انقلاب بانی امور مهمی چون 1- برچیده شدن رژیم سلطنتی 2- ایجاد رژیم جمهوری 3- سرایت افکار انقلابی به سایر ممالک، شد.» - (نشریه معمار سنان شماره 36 ص 49 - 48)
انقلاب یهودی - ماسونی فرانسه، به علل و جهات مختلف یکی از خونبارترین انقلاب های جهان است. با رهبری استادان ماسون، انقلابی که درظاهر به عنوان حامی مردم سرکوب شده توصیف می گردید باعث نابودی میلیون ها تن از آنان گشت و موجب شد، هزاران نفر از افراد وطن پرست واقعی که مخالف عقاید و آرمان های ماسونی بودند به گیوتین سپرده شوند. قتل و غارت، و خونریزی های صاحب روزنامه «یار خلق» یعنی مارای ماسون، در قالب «سوسیالیست مدافع خلق» ادامه داشت تا وقتی که از طرف یکی از حامیان راستین خلق، به ضرب کارد کشته شد.
می توان به این نتیجه رسید که اصول برادری، برابری و گذشت، که در اکثر شعارهای ماسون ها به کار گرفته می شود، دروغی بیش نیست و برای جلب نظر و توجه افراد خام و بی تجربه، و مخفی نگه داشتن اهداف سری مورد استفاده قرار می گیرد.
انقلاب فرانسه هدف سوسیالیستی داشته، در فعالیت های معموله، سوسیالیست ها و ماسون ها با هم اشتراک مساعی می نموده اند. این موضوع در نشریه ماسونی به شکل زیر عنوان شده است:
«در دوران انقلاب توسط کلود فوش، کلوبی به نام «سرکل سوسیال» با مرام سوسیالیستی، در رویال پالاس پاریس با همکاری اعضاء فدراسیون و با شرکت کادر ماسونی شروع به کار نمود. هدفش ایجاد محبت و دوستی ابدی بود.» - (نشریه معمار سنان شماره 8 ص 58)
اینک اسامی برخی از چهره های شاخص و ماسون انقلاب فرانسه:
1- بریزوت: رئیس ژیروندن ها
2- ژرله: از اعضا مجلس مؤسسان
3- گارا: سیاستمدار معروف
4- لوئی میشل لوپله تی: رئیس پارلمان پاریس، رئیس مجلس ملی و عضو لژ پارفیت
5- میرابو: خطیب معروف
6 - دانتون: از چهره های مشهور
7- کامفور: انقلابی با ارزش های علمی و فکری
8- سن اتین: یکی از اعضا برجسته ژیروندن ها
9- کندروسه: فیلسوف
ماسون ها در آثار و نوشته های خود، چهار اصل برادری، برابری، آزادی و گذشت را اصول اساسی خود می خوانند و اعلام می کنند که کلیه فعالیت های ماسونی در چهارچوب نیل به چهار اصل مذکور انجام می پذیرد. هم چنین اعلامیه حقوق بشر را با توجه به اینکه بر پایه اصول فوق تهیه و تدوین گردیده، ساخته خود می دانند.
در مقابل، در سطور زیر که از منابع ماسونی گردیده، دیدگاه های ماسونی که درست با مشابه اعمال و رفتار تحقیرآمیز و ناپسند نژادپرستانه سفیدپوستانه با سیاهپوستان آمریکاست، نسبت به ماسون های رنگین پوست ملاحظه و روشن می شود که الفاظ شعارگونه برادری، برابری، آزادی و گذشت، فقط و فقط برای ایجاد سمپاتی به مرام ماسونی سرهم بندی شده است:
«همان گونه که در آمریکا مرسوم است، در لندن نیز سیاهپوستان دارای لژ مخصوصی هستند. سیاه پوستان که به آنان رنگین پوست اطلاق می شود نمی توانند از درب بزرگ لژ باشکوه واقع در خیابان ملکه کبیر" great queen" لندن وارد شوند. آنها در خارج از شهر دارای لژهای زیادی هستند که زیاد هم جلب توجه نمی کنند.» - (نشریه معمار سنان شماره 25 شماره 25)
«به این موضوع، به ارتقاء مداوم فرهنگی درخشان، می توان تعالی انسان نیز، نام نهاد. ولی اینان انسان های کوچه و بازار نیستند. منظور ما انسان های دارای دو پا، گوش و دارای کم و بیش هوش نیست. مقصود ما از بیان کلمه انسان، انسانی است که مرام های ماسونی را در سینه اش جمع کرده و در مخیله اش جا داده باشد.» - (نشریه معمار سنان 27 ص 35)
ماسون هایی که ادعای تدوین اعلامیه حقوق بشر را دارند از نظر طرز تفکر در مقام دیگری قرار می گیرند.
تثنیه، باب 14، آیه 2:
«زیرا تو برای یهوه خدایت قوم مقدس هستی و خداوند تو را برای خود برگزیده است تا از جمیع امتهایی که بر روی زمین اند قوم خاص او باشی.»
دیدگاه های ماسون ها، از نظر این که فقط خود را به عنوان انسان پذیرا می شوند درست مطابق عقیده ای است که برابر آن، یهودیان افراد غیر از نژاد یهود را در شکل و شمایل حیوان ملاحظه می کنند.

ماسون ها و امپراتوری عثمانی

«اولین لژ ماسونی در ترکیه، وابسته به سیستم فرانسوی، در دوره حکومت سلطان احمد سوم در محله گالاتای استانبول افتتاح شده است.» - (نشریه معمار سنان شماره 33)
«مولتکه ژنرال آلمانی، توصیه نموده که به صورت نفوذ از دروازه هایی که به وسیله فعالیت های غرب گرایانه گشوده شده، کشورهای خارجی بر ارتش عثمانی حاکمیت یابند. در جریان و اصلاح ارتش که بعدها موجب ورود ارتش عثمانی به جنگ جهانی و نابودی آن شد. مولتکه به وسیله صدراعظم ماسون مصطفی رشید پاشا، در 1839 - 1836، به عنوان مشاور قشون انتخاب شد. بعد از او ژنرال «فون در گولتز» آلمانی به مدت سیزده سال (1895 - 1883) بر مسند ریاست رکن 2 ستاد ارتش (ارکان حرییه سابق) تکیه داد (زمان صدراعظمی ماسون وفیق پاشا). گولتز، در جنگ جهانی مجدداً به ترکیه برگشت و فرمانده سپاه اول و ششم ارتش عثمانی شد. ژنرال آلمانی ساندرز، دریادار انگلیسی لیمپوس، ژنرال فرانسوی باومن که اختیار ژاندارمری عثمانی به وی سپرده شد، جزو خارجیانی بودند که در ارتش نفوذ کردند، گولتز که در سطح وسیعی برارتش تسلط یافته بود، افشا می نمود.» - (جلد 7 دائره المعارف فرهنگی ص 124)
«در مقابل قلت تعداد اعضاء ترک لژهای «ریزورتا» و «وریتالیوس» شهر سالونیک در ابتدای کار، رفته رفته با مرور زمان، لژهای مذکور در انحصار ترک ها قرار گرفته و به کانون مرکزی جمعیت اتحاد و ترقی تبدیل شد.» - (ماسونی در دنیا و در ترکیه، ص 209)
«استاد ماسون، کمال الدین آپاق، در کتاب معروف خود «تاریخ فراماسونری در ترکیه»، درباره مسائل داخلی و خارجی لژهای شهر سالونیک و انجمن اتحاد و ترقی چنین نوشته است: همان طور که ماسونی به کمک انجمن اتحاد و ترقی شتافت، متعاقب اعلام مشروطیت، جمعیت مذکور نیز در شکل گیری و پیشرفت ماسون ها در ترکیه، خدمات فراوانی عرضه نموده عامل توسعه آن شد. - (آ.گ.ا.ص41 و 40)
«اعضاء ماسون جمعیت اتحاد و ترقی: 1- حسین جاهد یالچین: سی و سه درجه، 2- رحمن بیک: سی و سه درجه، 3- محمد جاویدبیک: سی و سه درجه، 4- مدحت شکری بیله دا: سی و سه درجه، 5- امانوئل قاراسو، 6- کاظم نامی دورو، 7- رسنه لی نیازی، 8- ابراهیم تمو، 9- احمدرضا، 10- حسین محی الدین، 11- اسماعیل قان پولاد، 12- مصطفی دوغان، 13- مصطفی نجیب، 14- فرید آسه او، 15- مانیاسی زاده رفیق، 16- مین باشی نقی، 17- دکتر ناظم بیک، 18- طلعت پاشا، 19- احمد رفیق پاشا، 20- محمود شوکت پاشا، 21- کاظم اوزآلپ پاشا، 22- علی پاشا، 23- ضیاء پاشا، 24- نامق کمال، 25- علی سواوی، 26- ضیاء گوک آلپ، 27- سلیمان پاشا، 28- انور پاشار، 29- مدحت پاشا، 30- فائق سلیمان پاشا، 31- شناسی، 32- آگاه افندی، 33- رفعت بیک، 34- سلیم سری تارجان، 35- پرنس صباح الدین، 36- جلال صباح الدین، 37- جلال بایار.» - (ماسونی در دنیا و در ترکیه)

ترک های جوان - انجمن اتحاد و ترقی

اولین نشریه به عنوان ارگان رسمی ترک های جوان به نام «حریت»، با تلاش دو لژماسونی لندن منتشر شد. علت زندگی اعضاء جمعیت ترک های جوان در شهرهای اروپا را، دوری از تسلط عثمانی قید کرده اند ولی در اصل، با توجه به وابستگی لژهای ماسونی به لژهای فرانسه و اسکاتلند، به منظور تعلیمات ماسون های جوان در کشورهای مذکور بوده است. عده ای از سردمداران ادبیات نوین مانند نامق کمال، ضیاء پاشا، مصطفی فاضل پاشا، نوری بیک، رشاد بیک و علی سواوی دور هم گرد آمده بودند تا اقدامات ترک های جوان را در تحقق اهداف ماسونی، با زرق و برق سیاسی زینت بخشد. تحت تأثیر مظاهر زندگی کشورهای کاپیتالیست و سوسیالیست غرب، ترک های جوان اعلام داشتند: باید نظام پادشاهی لغو و رژیم مشروطه جایگزین آن شده، پایه و اساس دینی از حکومت منفک، و با روش مدرن غربی، دولتی مطابق خواسته های بشر امروزی تشکیل شود!!
در زمان حکومت سلطان محمد دوم، صدراعظم ماسون مصطفی رشید پاشا با صدور فرمان تنظیمات، امتیازات زیادی به اقلیت ها (یهودی، ارمنی، ...) و شرکت های خارجی داد. این امتیاز باعث شد روابط اقلیت (به خصوص یهودیان) با انجمن اتحاد و ترقی، و ترک های جوان توسعه یابد. در دوره حکومت سلطان عبدالعزیز، از طریق پستخانه و شرکت های خارجی، نفوذ سیاسی خود را در سطح کشور گسترش دادند. علی پاشا صدراعظم سلطان عبدالعزیز نیز ماسون بوده و در این گونه امور به یاری آنان شتافت. در این دوره افکار غرب گرایی (سوسیالیستی - کاپیتالیستی) بیش از پیش در جامعه شیوع یافت. در سرنگونی این پادشاه غیر از ترک های جوان، عده ای نظامی و تعدادی رهنما سهم داشتند. در این امر شاخص ترین شخصیت مدحت پاشا بود. آن چه می خواستند با همکاری ضیا پاشا توانستند انجام دهند و سلطان مراد پنجم را که ماسون بود بر تخت نشاندند.
چهره های برتر مشروطیت مدحت پاشا، سلیمان پاشا، نامق کمال، و آگاه افندی بودند. با کادر رهبری و سیاست غلط ماسون ها، امپراتوری عثمانی با ورشکستگی مالی مواجه شد. رادیو، مطبوعات و تئاتر برای به دست آوردن رأی مردم به کار گرفته شد. تنها چاره کار اعلام مشروطیت تشخیص داده شد راه مشروطیت با عزل سلطان عبدالعزیز هموار گشته بود. مراد پنجم طرفداران مشروطه را به شغل های مهمی گماشت. نامق کمال منشی مخصوص شاه شد. با به هم خوردن تعادل روحی مراد پنجم، عبدالحمید دوم که ظاهری مشروطه خواه داشت بر تخت سلطنت نشانده شد. هیئتی از طرف شاه به ریاست مدحت پاشا مأموریت تدوین و تنظیم قانون اساسی را به عهده گرفت. (برابر مندرجات دائره المعارف، مشروطه خواهان این موضوع را برای خود یک پیروزی بزرگ خوانده اند، ولی واقعیات بر پیروزی فراماسونرها دلالت دارد.) بعدها سلطان عبدالحمید با استفاده از یک تفسیر قانون اساسی، مدحت پاشا را وادار به ترک دیار کرد. اولین دوره عثمانی در سال 1877افتتاح شد. در این موقع روسیه علیه امپراتوری عثمانی اعلام جنگ داد.

جنگ با روسیه

جنگی که با اعلان روسیه، رومانی، قره داغی ها و صرب ها به عنوان متفق در آن شرکت کردند، به علت ضعف بنیه کافی نبودن لوازم جنگی، نبود افسران آموزش دیده، نا هم آهنگی فرماندهان، و بالاخره رهبری جنگ از داخل قصر سلطنتی، منجر به شکست امپراتوری عثمانی گردید. ارتش روس با عبور از تونا، تا استانبول پیش آمد. برابر عهدنامه آیاستافانوس، قره داغ، صربستان و رومانی استقلال یافتند. در سرزمین های بین تونا و دریای اژه که مقدونیه را هم در بر می گرفت. قرار بر تشکیل دولت بلغارستان گذارده و ارتباط خاک های عثمانی در شرق آناطولی نیز قارص، اردهان، باطوم و حوالی بیازیت به روسیه واگذار و تضمینات جنگی داده شد. - (دائره المعارف اسلامی ص77)
یکی از مهم ترین علل شکست در این جنگ، اخراج بسیاری از افسران وطن دوست و آموزش دیده، و گماشتن افسران خارجی به جای آنان از طرف انورپاشا بود. به عنوان این که فاتح جنگ ساری گاموش بوده نود هزار سرباز ترک را در کوه های الله اکبر به دست دشمن سپرد تا جملگی یک جا قتل عام شوند. - (دائره المعارف اسلامی، جلد 7)
احمد رضا و پرنس صباح الدین، تبلیغات ترک های جوان را در پاریس به عهده می گیرند. دلتنگی دانشجویان نظام که توسط افسران ماسون سالونیک آموزش دیده اند، هر لحظه رو به فزونی است. دراستانبول و سایر مناطق نظامیان در تدارک تهیه تشکیلاتی هستند. انور پاشا از سران انجمن اتحاد و ترقی، به محض فراخوانده شدن به پایتخت، سرکشی نموده و به کوه های اطراف استانبول می گریزد، کاربالا می گیرد. در اطراف وی جمعی ارتشی و «رسنلی نیازی» (به او لقب قهرمان آزادی داده شده، در حالی که در حقیقت این گروهبان مظهر قهرمانی صهیونیست هاست). گرد آمدند. با شورش مقدونیه، ماناسترو کوسودا نیز شورش کردند. ارتش اعزامی سلطان عبدالحمید به ماسون ها پیوست! در تلگراف مخابره شده به دربار، ضمن خواستار اعلام مشروطیت، یادآور گردیده بودند در صورت رد تقاضا، قشون یکصد هزار نفری را وارد استانبول نموده و ولیعهد به تاریخ 1908/7/17 به مجبور به اعلام مشروطیت دوم شد. دوره انقلابیون در تاریخ عثمانی فرا رسیده بود.
تشکیلات مخفی که بعداً تبدیل به حزب شد با سه رهبر خود انور پاشا، طلعت پاشا، جمال پاشا، بدون قید و شرط در حال حرکت به سوی حاکمیت ماسونی بود. در اثر ضعف رهبری تشکیلات مذکور، دیگران از موقعیت استفاده کردند. اتریش بوسنه هرسک را ضمیمه نمود، بلغارستان استقلال یافت،جزیره کریت ضمیمه یونان شد. در شهرهای شبه جزیره بالکان شورش به حد اعلی رسید. دولت ایتالیا به خاک عثمانی تجاوز نمود. حسن فهمی که از در مخالفت با انقلابیون برآمد به قتل رسید. احمد صمیم به علت چاپ و انتشار مقالاتی علیه انجمن اتحاد و ترقی، از طرف عوامل فرقه مذکور در 1910 به ضرب انجمن اتحاد و ترقی بود دستگیر شد، ولی نتیجه ای نبخشید. (دائره العمارف ترک شماره 26 ص 198، 197)
برادران ماسون انجمن اتحاد و ترقی (به خصوص برادرانی که مثل سلیم سری تارجان، با ظاهر و قیافه مسلمانی در ملأعام ظاهر می گردیدند) ماجرای 13 مارس را به وجود آورند. در این روز سلطان عبدالحمید را خلع و تبعید نمودند انقلابیون در همان حال تشکیل حزب داده و با حمله به باب عالی (کاخ سلطنتی) در 1913 زمام امور را به دست گرفتند. دولت را تشکیل و به ماسون ها سپردند. انورپاشا با عده ای از سران اتحاد و ترقی وارد قصر شده ناظم پاشا ناظر حربیه را مضروب نموده، و به جای کامل پاشا، محمود شوکت پاشا را به نخست وزیری تکیه زد. طی مناقشاتی که با هدف معین انجام می پذیرفت، یونان ضمن توافق با بلغارستان، قره داغ و صربستان، جنگ های بالکان را آغاز نمود. نتیجه حاصله بسیار طبیعی بود. ارتش امپراتوری عثمانی در جبهه ها به وضع بدی دچار شده 167 هزار مربع از اراضی امپراتوری منفک شد.
با شروع جنگ جهانی اول، دولت در ید جمعیت اتحاد و ترقی بود. دو کشتی آلمانی به نام های برسلاو و گوبن،در آب های دریای اژه نیاز به سوخت پیدا می کنند. و نیزه لوس، صدراعظم ماسون کشور یونان که در جنگ بر علیه آلمان ها بود، برای عدم حصول وقفه در انجام برنامه های ماسونی، فی الفور سوخت لازم را به دو کشتی مزبور می رساند. کشتی ها به استانبول رسیده و فرمانده نیروی دریایی امپراتوری عثمانی با فرمانده آلمانی «سشونون» به اتفاق انور پاشا بر عرصه کشتی قرار داد محرمانه ای را تنظیم و امضاء می نمایند. ناوشکن های آلمانی به نام های ترکی، «یاووز» و « میدللی» تغییر نام داده پرچم عثمانی را بر فراز آنها به اهتراز درمی آورند. ناوشکن ها از همانجا راهی دریای سیاه گشته سواحل روسیه را به توپ می بندند. به تاریخ 1914/10/23 امپراتوری عثمانی وارد جنگ می شود. نتیجه حاصله: مغلوبیت در تمام جبهه ها، کشته شدن صدها هزار سرباز، و امضای قرارداد موندوروس.
با قبول متارکه از طرف بلغارستان به عنوان یکی از متفقین، ارتباط سپاه عثمانی با ارتش امپراتوری های آلمان و اتریش قطع می شود، کابینه سقوط می کند. خاخام حییم ناعوم، به عنوان نماینده دولت جدید احمد عزت پاشا رهسپار آمریکا می شود. هدف، پایه ریزی قرارداد موندوروس است. للوید جرج ماسون اعلام نموده بود. ترک ها بایستی به مناطق ترک نشین امپراتوری عثمانی قناعت نموده و حکومت کنند. با این تز پایه های امپراتوری عظیم عثمانی رو به تزلزل گذاشت. مطابق مفاد قرارداد ترک مخاصمه مندوروس که در تاریخ 1918/10/28 به امضاء دول پیروز رسید دولت عثمانی وادار به قبول استملاک سرزمین هایش از طرف بیگانگان گردید. زمانی که انور، طلعت و جمال پاشاها، با یک فروند کشتی کوچک جنگی در حال فرار به روسیه بودند در 1918/11/13 کشتی های جنگی کشورهای فاتح وارد تنگه استانبول شدند. ایتالیا، انطالیه را، فرانسه اورفا، آنتپ و ماراش و آدانا را، یونان منطقه اژه را اشغال کردند، عراق و عربستان به دست انگلیسی ها افتاد. برنامه های ماسونی با سازماندهی بسیار موفق به انجام رسید. یکپارچگی ملت های مسلمان از هم گسست. امپراتوری عثمانی تجزیه گردید. آنچه باقی مانده بود هجوم به
عقاید مذهبی مردم بود.

ناجی آزادی بخش «سیمون بولیوار»

سیمون بولیوار که به عنوان ناجی آمریکای لاتین معروف گردیده، سال ها بعد از مرگش هنوز فراموش نشده است. حتی مردم از کنار مجسمه های وی که در نقاط مختلف نصب گردیده، با احترام عبور می کنند. او که در سال 1782 در کاراکاس متولد و در 1830 در کلمبیا زندگی را بدرود گفته، در حقیقت یک ماسون بوده است. نظریات ژان ژاک روسو را قبول داشت. عضو لژ آمریکا در لندن شده سپس اعلام داشت قصد آزادسازی کشورش از قید اسارت بیگانگان را دارد. علیه اسپانیا قیام کرد (در آن زمان زمان امور کشور اسپانیا در دست برادران ماسون بود) و در پایان جنگ تاگوئانس به عنوان ناجی ملقب گردید. در سال 1816 استقلال ونزوئلا را اعلام کرد. - (لاروس)
«برای افکار فلسفی مترقی مخالف با دین، برای احزاب پیشرو، و برای عقاید آزاد علیه مذهب، تنها در باز، در فراماسونری است.» - (نشریه معمار سنان شماره 17، ص 70)
در تصدیق موضوع فوق لازم است به دو نمونه زیر اشاره کرد:

1- ژول فری:

وکیل مدافع و دولتمرد فرانسوی، در 1869 اعضاء مجلس قانون گزاری را وادار به حمله به کاخ شهرداری نموده؛ موجب قبولاندن قوانین سندیکاها، مطبوعات، و انجمن ها شد. به عنوان یک فرد راست گرا، مخالف با حاکمیت کلیسا بود. قوانین مصوبه سال 1881 باعث تفکیک دولت و کلیسا از همدیگر شد. - (لاروس، جلد4، ص 615)

2- بیسمارک:

صدراعظم آلمان، بین سال های 1870 - 1881 در مجادله ای بین هواداران بیسمارک علیه حزب کاتولیک، کشیش ها وادار به خروج از کشور شدند. مراسم مذهبی برچیده شد، مؤسسات آموزش علوم دینی تعطیل شد و قوانین متعددی علیه مذهب به تصویب رسید. - (دائره العمارف فرهنگ نوین، جلد7، ص 139)

جنگ های استقلال آمریکا

«اولین حرکت رهائی بخش موکراتیک در تاریخ، با انتخاب جرج واشنگتن، به فرماندهی سپاه، از طرف نمایندگان سیزده ایالت که به سال 1774 در فیلادلفیا جمع شده بودند، انجام پذیرفت.» - (نشریه معمار سنان، شماره 8، ص 52)
جرج واشنگتن اولین رئیس جمهور آمریکاست. جنگ های هفت ساله را با فرانسه و انگلستان شروع کرد. هزاران سرباز کشته شد. با استعمار مخالف بود. پس از خونریزی های بی شمار جنگ پایان پذیرفت. بعد از آن به ریاست مجلس انتخاب شد. اعضای مجلس اکثراً ماسون بوده اند. در 1789 رئیس جمهور شد. مجدداً در 1792 برای بار دوم به ریاست جمهوری انتخاب گردید.
جرج واشنگتن نیز مانند سیمون بولیوار، در رهبری از واژه های فلسفی نجات و رهائی و ... استفاده می نمود. ماسون ها قبل از هر اقدامی، برای آماده سازی اذهان مردم که قبلاً در شرایط نامساعدی می زیسته اند. یکی از اعضاء خود را به عنوان ناجی به عموم می شناسانند. این شخص به عنوان رهاننده کشور از سلطه بیگانگان، خاموش کننده آتش گردنکشی ها و شورش ها، و یا کسی که کشور را از ورشکستگی اقتصادی خواهد رهاند. توسط رسانه ها و مطبوعات تحت کنترل بزرگ جلوه داده شده به مردم معرفی، و سعی می گردد احساسات آنها برانگیخته، به طوری که از نظر مردم عادی، به عنوان مخلوق مافوق بشری تلقی و شناسانده شود. سیمون بولیوار نمونه بسیار مناسبی برای این بشمار می رود.

مجسمه آزادی

«ارقام 1776/7/7 که با حروف لاتین بر تابلوی موجود در دست مجسمه آزادی نیویورک حک شده، سمبل آداب و اصول حقوقی بناهای آزاد است. هیکل تراش،صورت مادر بیوه اش را در مجسمه منعکس نمودهاست.» - (ناشنال ژیو گرافیک شماره 5، ص 11)
در همان نشریه ماسون بودن مجسمه ساز نیز توضیح داده شده است. علت شباهت مجسمه به زن بیوه از این بابت است که برابر آیات تورات تحریف شده، ماسون ها خودشان را فرزندان زن بیوه می پندارند. هفت شاخه نور به صورت خطوط پرتوی در بالای سرمجسمه سمبل شمعدان هفت شاخه است. پایه مجسمه شبیه برج های معبد سلیمان، معبد مقدس یهودیان ساخته شده است. - (عکس صفحه 326)
فردریک بارتولد سازنده مجسمه آزادی، ژان شالکرین معمار بنای یادبود پیروزی پاریس، و گوستاو ایفل مهندس برج ایفل، هر سه ماسون بوده اند. ژوزف گوتین، مخترع گیوتین نیز ماسون بوده است.» - (پاپوینت، شماره 690، تاریخ 1985/12/9)
«و گرگ با بره سکونت خواهد کرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری با هم و طفل کوچک آنها را خواهد راند.»
در آیه فوق که تصور می گردد موضوع اصلی سازمان ملل متحد را ترسیم کرده باشد، منظور از حیوانات قوی و ضعیف، کشورهای مختلف جهان، و منظور از کودک راهنما، اسرائیل است. - (عکس صفحه 329)
از سوی دیگر، با توجه به اعتقادات قوم یهود که سایر ملل را به شکل حیوان، و خود را [انسان] شایسته مقام رهبری می بینند، اهمیت آیه مذکور روشن می شود. کشورهای مقتدر و پیشرفته در کنار ملل عقب افتاده در یک جا گرد آمده و سازمان ملل متحد را بوجود آورده اند. برای اینکه بره ای از دست گرگی در امان بماند، غیر از خلع سلاح، یعنی کشیدن دندان ها و محو قدرت پنجه های وی، چاره دیگری باقی نمی ماند. همین رفتار در مورد ممالکی که زیر سقف سازمان ملل متحد گرد آمده اند انجام گردیده و کلیه کشورها با حذف و تغییر خصوصیات، از طریق منبع ماسونی رهبری می شوند. اسرائیل (کانون صهیونیسم جهانی و قبله گاه ماسون ها) نیز به منزله طفل نگهبان گله مشغول به کار است. لازم به یادآوری است تقدیم جایزه صلح نوبل به مناخیم بگین، رئیس گروه ترور و جنایت، و مسئول قتل هزاران بی گناه فلسطینی، چگونگی موضوع و نحوه سیاست این قبیل سازمان ها را روشن می سازد.

حرکت آزادی بخش چکسلواکی

در پایان جنگ جهانی اول، حرکت آزادی بخش چکسلواکی با نظارت ماسون ها، با شرکت ملتی که پیشتر وابسته به امپراتوری های اروپا بودند، انجام شد. با شکست ممالک مؤتلف زمینه تفکیک اتریش فراهم گردید. توماس ماساریک نماینده چک ها در پارلمان وین، که ماسون بود، هیئت مشاور ملی چکسلواکی را تأسیس و به تنظیم برنامه استقلال پرداخت. رؤسای حزب فلاحت چکسلواکی، ادوار بنس و ژوزف دوریش؛ که اولی ماسون و دومی یهودی بودند، به وی پیوستند. ماساریک در اعلامیه خود، جهت جلب نظر مردم به لژیون های چک، چنین می گوید: «چکسلواک ها، به ما پیوسته و رنگ های آزادی ما را ببینید.»
«در اعلامیه های تبلیغاتی حرکت استقلال طلب خلق چک که توسط رهبران ماسون اداره می شد (که بعداً به سوی کمونیسم کشانده شد) علامت های یهودی - ماسونی، به عنوان آرم مخصوص ملت چک به آنها شناسانده شد.» - ( نشریه معمار سنان، شماره 20، ص 67 - نشریه معمار سنان، ماساریک و پسرش، شماره 11، ص 71)
«در تاریخ 1918/10/14، هیئت مشاور ملی به رهبری ماساریک، دولت موقت اعلام کرد. 1918/10/28، رئیس جمهور شد. رئیس حزب فلاحت، ادوارد بنس نیز بر سریر قدرت نشست (ماسون ها و صهیونیست ها قدرت را در دست گرفتند) در سال 1935 با بازنشسته شدن توماس ماساریک، ادوارد بنس رئیس دولت شد.) - (دائره المعارف رهبران عصر حاضر، شماره 18)

انقلاب مردمی چین

با زمینه چینی و آماده سازی محیط، توسط یک کشور سرمایه داری چون آمریکا، ورود کشوری مانند چین به جرگه کمونیستی، بهترین نمونه تطبیق و اجرای برنامه ها و مرام های ماسونی است.
:چانکایچک: 1887 - 1975، ماسون بودنش در شماره 40 نشریه نکته، ارگان رسمی ماسونی به سال 1985 اعلام گردید. سون یات سن، تشکیلاتی به نام کومین تانک تأسیس نمود. نقطه نظرهای این تشکیلات در سه کلمه: ناسیونالیسم، دموکراسی، عدالت اجتماعی به نام سه جوهر خلقی خلاصه می شد. در حقیقت این سه کلمه درهای کشور چین را برای ورود سوسیالیسم باز می کرد. در سال 1912، سون یات سن رئیس جمهور شد، در ژانویه 1923 با «جوف» یهودی نماینده استالین ملاقات نمود، با توجه به مفاد قرارداد منعقده مقرر گردیده بود رهبران چین در شوروی تحت تعلیم قرار گیرند، در همین جهت چانکایچک د 1923 به روسیه رفت و در 1924 مراجعت نمود. همکاری چین و شوروی در کنگره سال 1924، رسماً خواسته شد. شوروی از نحوه فعالیت کومین تانگ مشغول به کار شوند. مائو، رئیس تبلیغات کومین تانگ در شهر شانگهای شد. در 1925، سون یات سن وفات نمود. چانکایچک روابط حزب کمونیست چین با کومین تانگ را از بین برد. ولی با حمله ژاپن، ارتباط مجدداً برقرار شد.
مائو به عنوان عضو کرامین تانگ، در سال 1945 رئیس حزب کمونیست چین شد. (در مورد ماسون بودن و یا نبودن مائو، هیچگونه مدرکی در دست نیست). در جریان حمله ژاپن، ایالات متحده آمریکا روابط دوستانه ای با حزب کمونیست چین برقرار کرد. قبل از آن، چانکایچک در 1943 با روزولت ماسون و چرچیل ماسون، در قاهره ملاقات کرده بود.
عهدنامه تجارتی آمریکا و چین، نزدیک بود که به ورشکستگی سرمایه داری بین الملل منجر شود. مائو، در یک تشکیلات سرمایه داری، انتظار انقلاب کمونیستی را می کشید و مخفیانه مشغول تدارک لوازم جنگی بود. در سال 1947، هفتاد درصد دهقانان چینی، مرام کمونیستی را پذیرا شده بودند. ارتش کومین تانگ منحل و سربازان آن به صفوف ارتش سرخ چین منتقل شده و در 1949 جمهوری خلق چین تاسیس گردید.» - (دائره المعارف رهبران عصر ما، جلد 15)
منبع: مبانی فراماسونری ترجمه: جعفر سعیدی تألیف: گروه تحقیقات علمی ترکیه [یحیی هارون]؛ نوبت چاپ: چاپ ششم بهار 1391 شمارگان: 2000

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط