مدیریت فراماسونری در دانشگاه تهران
در سال 1313 فکر تأسیس مرکزی که جامع همه یا اغلب مدارس عالیه باشد، به مرحله ی عمل درآمد و به موجب قانون مصوب 8 خرداد آن سال، قانون تأسیس «دانشگاه» از تصویب مجلس شورای ملی گذشت.
به موجب ماده ی دوم آن قانون، شعب ذیل که هر یک «دانشکده» نامیده می شد برای دانشگاه در نظر گرفته شده بود:
علوم معقول و منقول، علوم طبیعی و ریاضی، ادبیات و فلسفه و علوم تربیتی، طب و شعب و فروع آن، حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی، فنی.
علاوه بر این شش شعبه پیش بینی شده بود که: «دانشسراهای عالی و مدارس صنایع مستظرفه ممکن است از مؤسسات دانشگاه محسوب شوند و نیز ممکن است مدارس و مؤسسات دیگری به دانشگاه منضم گردد».
به موجب این ماده دانشسرای عالی از همان آغاز تأسیس دانشگاه به آن پیوست و چون دانشگاه دارای ساختمان نبود، از محل دانشرای عالی برای تشکیل دانشکده ی ادبیات و علوم استفاده شد. دانشکده های حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی و طب و شعب و فروع آن در دو محل دیگر بود.
از سال 1319 به موجب ماده ی یک قانون اصلاحی قانون تأسیس دانشگاه 12 آبان ماه آن سال، چند بیمارستان تهران برای کارآموزی دانشجویان دانشکده ی طب – که از این پس «پزشکی» نامیده خواهد شد، ضمیمه آن دانشکده شدند و سازمان تازه ای برای دانشکده ی مزبور به وسیله ی ابرلین (Oberling فرانسوی که ریاست دانشکده را داشت به وجود آمد و نیز از سال تحصیلی 20-1319) برحسب رأی مصوب هفتاد و نهمین جلسه ی شورای دانشگاه «دانشکده ی هنرهای زیبا» تأسیس و به شمار دانشکده های دانشگاه افزوده شد.
در سال 1332دانشکده های علوم و ادبیات و دانشسرای عالی از یکدیگر جدا شدند و آن دو دانشکده هر یک سازمان جداگانه ای یافت و دانشسرای عالی ضمیمه ی دانشکده ادبیات شد.
در مهر ماه 1323، دانشکده ی دامپزشکی که قبلاً توسط وزارت کشاورزی اداره می شد به موجب مصّوبه ی هیأت وزیران به دانشگاه پیوست. و نیز با تصویب نامه ی مورخ 13 اسفند 1324 هیأت وزیران، دانشکده ی کشاورزی نیز ضمیمه ی دانشگاه تهران شد و الحاق این دو دانشکده به دانشگاه به موجب قانون مصوب 29 فروردین 1328 صورت قانونی یافت.
از آغاز سال تحصیلی 35-1334 دانشسرای عالی از دانشکده ی ادبیات جدا شد و به صورت یک واحد تعلیماتی درآمد.
در سال 1325 به موجب تبصره ی قانون استخدام معلمان خارجی، دو رشته ی دارو سازی و دندان پزشکی که از شعب پزشکی بودند، به صورت دانشکده ی مستقل در آمدند و دارای سازمان آموزشی جدا و تشکیلات اداری خاص گردیدند اما بودجه و حسابداری این دو دانشکده هنوز ضمیمه ی دانشکده پزشکی بود.
از آذر ماه 1338 به موجب قانونی دانشسرای عالی از دانشگاه جدا و مستقل گردید. از آغاز سال تحصیلی 44-1343 مؤسسه ی علوم اداری و بازرگانی از دانشکده ی حقوق جدا شد و به موجب رأی شورای مرکزی دانشگاه ها،به صورت دانشکده ی جدید و مستقلی درآمد. هم چنین از همان تاریخ به پیشنهاد دانشگاه و تصویب شورای مرکزی دانشگاه ها، دانشکده ی جدیدی به نام «دانشکده ی علوم تربیتی» به منظور تربیت متخصصین تعلیم و تربیت تأسیس شد و نخستین کلاس آن موقتاً در دانشکده ی علوم دایر گشت.
بدین ترتیب دانشگاه تهران روبه توسعه نهاد و هم اینک دارای دانشکده های زیر است:
1. دانشکده ی ادبیات 2. دانشکده ی الهیات و معارف اسلامی 3. دانشکده ی پزشکی 4. دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی 5. دانشکده دارو سازی 6. دانشکده ی علوم 7. دانشکده ی هنرهای زیبا 8. دانشکده ی علوم اداری و بازرگانی 9. دانشکده ی دندانپزشکی 10. دانشکده ی دامپزشکی 11. دانشکده ی کشاورزی 12. دانشکده ی اقتصاد 13. علوم اجتماعی و تعاون 14. دانشکده ی فنی 15. دانشکده ی علوم تربیتی و روانشناسی.
علاوه بر این دانشکده ها، مؤسسات تحقیقاتی ذیل وابسته به دانشکده های مختلف هستند:
الف: مؤسسه ی مطالعات و تحقیقات اجتماعی وابسته به دانشکده ی علوم اجتماعی
ب: مؤسسه ی تحقیقات بهداشتی وابسته به دانشکده ی پزشکی
ج: مؤسسه ی ژئوفیزیک وابسته به دانشکده ی علوم
د: مرکز اتمی وابسته به دانشکده ی پزشکی
و: مؤسسه ی مطالعات عالی بین المللی وابسته به دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی
در سال 1322 در نحوه ی انتخاب دانشگاه تغییری پدید آمد، به این معنی که بر حسب قانون جدید، رئیس دانشگاه به موجب رأی شورای دانشگاه از بین سه نفر از استادانی که رتبه ی هیچک از آن ها از «نُه» استادی کمتر نباشد، به پیشنهاد وزیر فرهنگ و انتخاب شاه برای مدت سه سال منصوب می گردید. به موجب قانون جدید از تاریخ 18 دی ماه 1333 دکتر منوچهر اقبال استاد دانشکده ی پزشکی و عضو کلوپ روتاری و باشگاه لاینز طبق رأی شورای دانشگاه و فرمان «شاه» به سمت ریاست دانشگاه منصوب گردید و بعد از او دکتر فرهاد استاد بیوفیزیک دانشکده ی پزشکی و عضو انجمن طرفدراران حکومت جهانی به موجب انتخاب وزیر فرهنگ دکتر مهران عضو لژ فراماسونری «نور» و شاه از تاریخ سوم اردیبهشت 1342 دکتر جهان شاه صالح به موجب انتخاب هادی هدایتی وزیر فرهنگ و با فرمان شاه به سمت ریاست دانشگاه منصوب شد در سال 1345 دکتر بینا و سپس دکتر حفیظی و در سال 1349 دکتر عالیخانی به ریاست دانشگاه تهران برگزیده شدند که همگی عضو کلوپ روتاری تهران بودند.
قبل از آن که درباره ی عملکرد فراماسونرها در دانشگاه تهران سخن گفته شود، لازم است که ابتدا اعضای شورای سیاست گزاری این دانشگاه در دهه ی چهل معرفی گردند و بعد از آشنایی با آن ها، حدیث مفصل را می توان از این مجمل خواند که چگونه دانشگاه تهران که مادر دانشگاه های ایران است می تواند در خدمت پیشرفت جامعه ی ایران قرار گیرد؟ و اصلاً چگونه می توانسته ایم از دانشگاه و علم موجود در آن توقع داشته باشیم؟ و دهها سؤال دیگر.
2. دکتر محسن سیاح رئیس دانشکده ی داندانپزشکی و عضو لژ فراماسونری نور
3. دکتر منوچهر افضل رئیس دانشکده ی علوم تربیتی و عضو لژ فراماسونری کسری
4. دکتر ذبیح الله صفا رئیس دانشکده ی ادبیات و عضو لژ فراماسونری صفا و آفتاب
5. دکتر فریدون فرشاد رئیس دانشکده ی علوم و عضو روتاری شمال
6. دکتر فریدون نامدار رئیس دانشکده ی دارو سازی و عضو کلوپ روتاری مرکز
7. دکتر یحیی مهدوی رئیس دانشکده ی ادبیات و عضو انجمن طرفداران حکومت جهانی.
8. دکتر عزیز رفیعی رئیس دانشکده ی دامپزشکی و عضو لژ فراماسونری فارابی و کمال اندیشه
9. دکتر غلامرضا کیان رئیس دانشگاه و عضو لژ فراماسونری تهران و لژ همایون
10. مهندس هاشم فیاضی دبیر شورا و عضو کلوپ روتاری مرکز
11. مهندس هوشنگ سیحون رئیس دانشکده ی هنرهای زیبا و عضو کلوپ روتاری شمال و باشگاه لاینز فردوسی
12. دکتر جهان شاه صالح رئیس دانشگاه تهران، استاد دانشکده ی پزشکی و عضو کلوپ روتاری
روش و سیاست لژهای فراماسونری در کشورهای جهان سوم از جمله ایران مبتنی بر شکار نخبگان سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی می باشد. آن ها تلاش می کنند که با استحاله ی فرهنگ مذهبی در فرهنگی که به عنوان فرهنگ جهانی و بین المللی معرفی می شود گام به گام کشور را وابسته کنند و در قالب نظام آموزشی و مواد درسی نسلی را تربیت کنند که از هویت خود دور شود.
دانشگاه ها امکان انتقال و نشر تفکر جدید را به وجود آورده اند و به عبارت دیگر به مکان هایی که مهم ترین ابزار تفکر اومانیستی و فرهنگ لیبرالیستی را در هیأت جامعه شناسی، اقتصاد، روانشناسی، تاریخ، ادبیات و سیاست عرضه می کنند.
مطالعه ی جریان های فرهنگی و سیاسی 150 ساله ی اخیر ایران این نکته را اثبات می کند که استعمار بیشترین بهره ها را عمدتاً از استادان دانشگاه برده است و با سازمان دهی آنان در لژهای فراماسونری، کلوپ های روتاری و باشگاه های لاینز از توان و انرژی آن ها در جهت مطامع خود بهره برداری کرده و با توزیع آنان در حوزه های فرهنگ و اقتصاد و سیاست، جامعه ی ما را به سمت اهداف خود کشانده است.
روش کار روتارین ها یک نوع آمیختگی از روش دموکراتیک و اشرافیت است و آن ها این موضوع را به مدیران تجویز می کنند. ضمناً همه ی اعضای آن ها باید در مشاغل سطح بالا باشند.
در میان روتارین ها مذهب دارای ارزش و اعتباری نیست و از نظر آن ها دین ها عبارتند از: بودایی، مسیحی، یهودی و محمدی. بنابراین آن ها دین اسلام را به عنوان اسلام نمی شناسند و اسلام را به نام آورنده آن می شناسند.
آخرین مذهب مورد قبول آن ها تاویزم (Tawims) است که یک نوع عقیده ی چینی است که در سال 500 قبل از میلاد به وجود آمد. اساس این مذهب آن است که سعادت انسانی بستگی به این دارد که هر چه انسان و غرایز او بخواهد اجابت شود و نیز بین همه ی انسان ها باید روابط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی برقرار شود و سرانجام یک حکومت جهانی بر بشر حکومت کند.
فراماسونری با تلقین روح کنجکاوی مشترک در اشخاص که از نظر فکری و فرهنگی اختلاف زیادی با هم دارد و هم چنین ایجاد یک تبادل فکری در میان آن ها منجر به تأمین منافع هر یک از آن ها می گردد، تشکیلات خود را ترتیب داده است. آن ها عقیده دارند افراد مادام که از تبعیت پیشوایان خود خارج نشوند جایی در فراماسونری نخواهند داشت.
ابراهیم الفت که خود عضو لژ «طبرستان» بود، برنامه ی لژها را چنین بیان می کند:
- تعریف صفات ممتازه ی ماسونری
- بررسی درباره ی نظام آموزشی
- بررسی مبانی مساوات
- سازش بین کار و سرمایه
- خطابه درباره ی سیر ترقی
- تعمیم ماسونری
از نظر فراماسونرها نظام آموزشی و نهادهای فرهنگی از ارکان یک جامعه محسوب می شوند. لذا هر گونه تلاش در جهت نفوذ به این نهادها نوعی سرمایه گذاری برای رسیدن به اهداف می باشد. آن ها بعد از نفوذ در دانشگاهها و دیگر مؤسسات آموزشی به تربیت افرادی دست می زنند که خواسته و ناخواسته در خدمت آن ها قرار گیرند.
اینک به عملکرد تعدادی از استادان دانشگاه تهران که عضو لژهای فراماسونری و سازمان های وابسته به آن ها بودند می پردازیم:
1. جهان شاه صالح: او که استاد دانشکده ی پزشکی دانشگاه تهران بود، در سال 1342 به ریاست دانشگاه تهران رسید. وی زمانی که وزیر بهداری کابینه ی حسین علا و استاد مادام العمر فراماسونری بود، به همراهی دکتر کراتس مأمور سازمان سیاسی آمریکا و سناتور مصطفی تجدد مالک و مدیرعامل بانک بازرگانی و سناتور عباس مسعودی مالک روزنامه اطلاعات، نخستین کلوپ روتاری را در ایران تشکیل داد که به عنوان کلوپ مادر، کار خود را در پارک هتل تهران آغاز کرد.
وی در اولین سخنرانی خود در دانشگاه تهران جملات خود را متعهدانه و با مسئولیت بیان می کند و هر کسی که از ماهیت او اطلاعی نداشته باشد باور می کند که با یک فرد وطن پرست و مردم دوست روبرو است.
اینک به قسمتی از سخنرانی وی توجه کنید:
«دانشگاه محل پرورش نیروی فکری انسان است. ما می کوشیم در این راه از حرکت و پیشرفت باز نمانیم و همراه ترقیات علمی جهان پیش برویم و افراد هوشمند و لایق را برای خدمت به مملکت بپرورانیم». در اینجا این پرسش پیش می آید که این افراد هوشمند و لایق باید توسط چگونه استادانی پرورش یابند؟ ما به تعدادی از این استادان اشاره می کنیم:
1. دکتر طاهر ضیایی استاد فسیل شناسی و عضو لژ فراماسونری کوروش
2. دکتر منوچهر اقبال استاد دانشکده ی پزشکی و عضو باشگاه لاینز
3. دکتر خانبابا بیانی مدیر گروه تاریخ دانشکده ی ادبیات و عضو لژ فراماسونری سعدی
4. مهندس عبدالله ریاضی استاد هیدرولیک دانشکده ی فنی و عضو فراماسونری آفتاب
5. دکتر هوشنگ نهاوندی استاد دانشکده ی اقتصاد و عضو کلوپ روتاری تهران
6. دکتر رضا مظلومان استاد دانشکده ی حقوق و عضو کلوپ روتاری مرکز
7. دکتر حافظ فرمانفرماییان استاد تاریخ و عضو لژ فراماسونری مهر
8. مهندس هوشنگ سیحون رئیس دانشکده ی هنرهای زیبا و عضو کلوپ روتاری تهران
9. دکتر موسی عمید رئیس دانشکده ی حقوق و عضو انجمن طرفداران حکومت جهانی.
10. دکتر محمود هومن استاد فلسفه و عضو لژ فراماسونری همایون
11. دکتر احمد هومن استاد فلسفه و عضو لژ فراماسونری همایون
12. دکتر احسان یارشاطر استاد تاریخ و عضو لژ فراماسونری مهر
13. منوچهر گنجی استاد دانشکده ی حقوق و عضو کلوپ روتاری
14. علی پاشا صالح استاد زبان، مترجم سفارت آمریکا و عضو باشگاه لاینز
15. دکتر خان فرخ استاد زبان و عضو لژ فراماسونری لایت
16. دکتر مهدی امانی استاد دانشکده ی علوم اجتماعی و عضو کلوپ روتاری
17. دکتر شاپور راسخ استاد دانشکده ی علوم اجتماعی و بهایی معروف
18. دکتر ذبیح الله صفا استاد زبان و ادبیات و عضو لژ فراماسونری صفا
19. دکتر زریاب خویی استاد دانشکده ی ادبیات و عضو لژ فراماسونری آفتاب
20. عبدالحسین زرین کوب استاد دانشکده ی ادبیات و عضو لژ فراماسونری مهر
21. دکتر محمدعلی احمدی استاد دانشکده ی علوم اداری و عضو لژ کوروش
22. دکتر احمد علی آبادی استاد دانشکده ی فنی و عضو لژ کوروش
23. دکتر علی اصغر حکمت استاد دانشکده ی ادبیات و عضو لژ ستاره ی سحر
24. دکتر رضا فلاح استاد شیمی دانشکده ی علوم و عضو لژ فراماسونری مولوی
25. دکتر ابراهیم چهرازی استاد دانشکده ی پزشکی و عضو باشگاه لاینز
26. دکتر حسن امامی امام جمعه و استاد دانشکده ی حقوق و عضو لژ فراماسونری نور
27. دکتر یحیی مهدوی استاد دانشکده ی ادبیات و عضو انجمن طرفداران حکومت جهانی
28. دکتر محمد سجادی استاد دانشکده ی ادبیات و عضو لژ ستاره سحر
29. دکتر فرخ روپارسا رئیس زنان دانشگاه و عضو کلوپ روتاری و بهایی
30. دکتر محمود صناعی استاد دانشکده ی فنی و عضو انجمن طرفداران حکومت جهانی
در صفحات بعد به معرفی تعدادی دیگر از استادان وابسته به لژهای فراماسونری می پردازیم.
اینک به اقدامات بعدی ریاست دانشگاه یعنی دکتر جهان شاه صالح توجه فرمایید: براساس گزارش روزنامه ی اطلاعات:
«آقای دکتر جهان شاه صالح ریاست محترم دانشگاه تهران بودجه ی خاصی را برای دعوت از استادان دانشجویان ایرانی به غرب اختصاص داده است.
دکتر جهان شاه صالح پس از انتخاب شدن به ریاست کلوپ روتاری ایران به سمت ریاست «کمیسیون مشترک ایران و آمریکا» منصوب شد. این کمیسیون مهم ترین نقش را در سال های بعد از کودتادی 1332 بر عهده داشت و تمام کمک های مالی از آمریکا از طریق این کمیسیون در اختیار ایران قرار می گرفت و مقامات آمریکایی نظر خود را درباره ی مسائل مختلف و حتی درباره ی عزل و نصب مقام های رده بالا از طریق این کمیسیون به دولت ایران منتقل می کردند.
دولت آمریکا با دادن وام به ایران، اقتصاد ایران را به سمت وابستگی سوق داد و کوشید تا با صادرات کالاهای مشخص، الگوی مصرف ایران را تغییر دهد و جامعه ی ما را به یک جامعه مصرفی مبدل سازد. این گونه اقدامات آمریکا بود که چندی بعد اقتصاد ایران را به سمت سرمایه داری کمپرادور سوق داد و پایه های صنایع مونتاژ را ریخت.
برای درک بهتر ابعاد و دخالت جهان شاه صالح در امور مملکتی کافی است که نگاهی گذرا به جراید آن ایام بیندازیم. دکتر جهان شاه صالح در ضیافتی که از سوی دولت ایران به افتخار رئیس کل اداره اصل چهار آمریکا برگزار شده بود، سخنرانی کرده و چنین می گوید:
«آمریکا باید برای تقویت بنیه ی دفاعی و فنی ایران و به کار افتادن سرمایه های خصوصی، کمک خود را به ایران ادامه دهد».
ایشان اولین شخصیت ایرانی است که پس از کودتای 28 مرداد در یک ضیافت رسمی، صحبت از تشویق سرمایه داران خارج به منظور سرمایه گذاری در ایران می کند و خطاب به یک مقام آمریکایی می گوید:
«دولت ایران انتظار دارد در راه تشویق و به کار انداختن سرمایه های خارجی در کشور ما از هر گونه کمکی خودداری نشود. زیرا ما باایجاد یک محیط مناسب توقع داریم که سرمایه های خصوصی در کشور ما به کار برده شود. حتی دولت ایران در نظر دارد برای اشخاصی که سرمایه های خود را در ایران به کار می اندازند تسهیلاتی قائل شود تا سرمایه داران و کمپانی های خارجی، با آرامش خاطر در ایران سرمایه گذاری کنند».
از دیگر اقدامات دکتر جهان شاه صالح در ایام تصدی مقام وزارت بهداری، کمک به تراست های فراملیتی و کارخانه های عظیم دارویی بود. او به بهانه ی از بین بردن آشفتگی های موجود در عرضه ی دارو لایحه ای را تنظیم کرد و به تصویب مجلسین شورا و سنا رسانید.
از دیگر اقدامات جهان شاه صالح، افزایش بیش از حد قیمت دارو و فرآورده های درمانی بود. او از این اقدام خود که منافع سرشاری را به جیب کارتل های سرمایه داری و کارخانجات فراملیتی دارویی سرازیر کرده بود، به شدت دفاع می کرد و در یک سخنرانی در جمع پزشکان اظهار داشت:
«داروها برای کارخانه و کاشف اولیه گران تمام می شود و نباید از نظر قیمت با (فلوس) و (ترنجبین) مقایسه شود. کارخانجات دارویی برای تهیه ی بعضی از داروها مخارج سنگینی متحمل می شوند. علم پزشکی حکم می کند که از داروهای کم اثر و ارزان صرف نظر کنیم و از داروهای گران تر استفاده کنیم».
دکتر منوچهر گنجی عضو کلوپ روتاری تهران و دبیرکل مطالعات بین المللی دانشگاه تهران می گوید:
«در دانشگاه تهران عده ی کثیری از استادان هنوز نوشته های سال های قبل خود را به دانشجویان می دهند. قسمت اعظم وقت استادان در خارج از محیط دانشگاه صرف می شود و نیز ما هیچ گونه معیار منطقی برای انتخاب استادان نداریم. طرح ریزی و اجرای برنامه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به وجود کارشناسان مجرب نیاز دارد».
دکتر محمود ضیایی عضو انجمن طرفداران حکومت جهانی چنین می گوید:
«در دانشگاه های ما استادان زیادی هستند که درس هایی که می دهند در آن تخصص ندارند و یا اصلاً نخوانده اند. برنامه های اکثر دانشگاه های ما با اوضاع و احوال ایران متناسب نیست»
دکتر عباس ریاضی استاد دانشگاه علوم چنین می گوید:
«ما اینک محاسبات نجومی را با استفاده از کتاب های حکیم عمر خیام انجام می دهیم زیرا وسایل کافی در اختیار نداریم».
دکتر ایرج لاله زاری رئیس آزمایشگاه شیمی دانشکده ی علوم دانشگاه تهران چنین نظر می دهد:
«عده ای سد راه تحقیق اند و اگر در صدد تخریب کاری هم برآیند کسی از آن ها نمی پرسد چرا خراب می کنند».
البته وی از کسی نام نمی برد که ما بفهمیم این عده چه کسانی هستند.
دکتر محمد خویی استاد دانشکده ی حقوق و عضو کلوپ روتاری می گوید:
«افرادی هستند که راه کتابخانه را نمی دانند ولی استاد دانشگاه هستند».
اظهارات فوق بیان گر این واقعیت است که با حاکم شدن مدیریت فراماسونری و پی گیری اهداف این سازمان توسط مدیران فراماسونر، دانشگاه ها نمی توانند به اهداف خود که توسعه و پیشرفت جامعه است دست یابند و به همین علت است ک الگوهای مدیریت آموزشی و فرهنگی خاصیت خود را از دست می دهند.
اینک به عملکرد تعدادی دیگر از استادان اشاره می کنیم.
دکتر علی پاشا صالح استاد زبان انگلیسی دانشکده ی ادبیات و عضو کلوپ روتاری و باشگاه لاینز و برادر دکتر جهان شاه صالح رئیس دانشگاه تهران بود.
وی عضو کمیسیون فرهنگی ایران و آمریکا بود و سمت مترجمی سفارت آمریکا را هم بر عهده داشت. معروف ترین اثر او کتاب «پیوندهای فرهنگی ایران و آمریکا» بود. او در این کتاب سعی می کند که تمدن و فرهنگ آمریکا را کمال مطلوب نشان دهد و اقتباس از این فرهنگ را کلید پیشرفت ایران می داند. وی ضمناً یکی از سران باشگاه های لاینز در ایران گردید.
دکتر ذبیح الله صفا استاد معروف دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران و عضو لژ فراماسونری مهر بود که فراماسونرها از این طریق تلاش می کردند سکولاریسم را در میان دانشجویان رواج دهند و افکار روشنفکران غرب زده ی صدر مشروطیت مانند فتحعلی آخوندوف و میرزا ملکم خان را گسترش دهند. او یکی از ایدئولوگ های رژیم پهلوی بود. پژوهش های او در زمینه ی تاریخ سرشار از ناسیونالیسم بود. برخی از آثار او چون گنج سخن، تاریخ ادبیات ایران و مزدا پرستی در ایران قدیم مشحون از تمایلات ناسیونالیستی و شووینستی است که در دانشگاه های کشور تدریس می شد. دکتر ذبیح الله صفا هر ساله به دعوت کلوپ روتاری «رنچوپارک لوس آنجلس آمریکا» که فعالیت های فرهنگی ایرانیان مقیم آمریکا را کنترل می کرد به لوس آنجلس می رفت. این کلوپ روتاری با سازمان یهودی (سیامک) ارتباط نزدیکی داشت.
دکتر عبدالحسین زرین کوب استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران و عضو لژ فراماسونری (مهر) یکی دیگر از استادان فراماسونر می باشد. او معتقد بود که اصالت فرهنگ ایران در دوره ی پیش از اسلام و تداوم روح فرهنگ ایرانی، مستقل از فرهنگ اسلام است. دکتر زرین کوب عقیده داشت که تساهل و تسامح جوهر واقعی فرهنگ ایران است و می گفت که ایران باید فرهنگ مدرنیسم را بپذیرد و این وظیفه ی تمام مدیران و تکنوکرات هاست که ایران را در زمینه ی توسعه ی اقتصادی و اجتماعی به پیش ببرند و نیز عقیده داشت که فرهنگ لیبرالیسم باید در ایران رواج یابد. او ضمناً یکی از ایدئولوگ های دربار شاهنشاهی هم بود.
- دکتر هوهشنگ نهاوندی استاد اقتصاد دانشکده ی اقتصاد دانشگاه تهران و عضو لژ فراماسونری فارابی در فرانسه عضو حزب توده بود. بعد از بازگشت به ایران به گروه ترقی خواه حسنعلی منصور نخست وزیر پیوست و وزیر آبادانی و مسکن شد. او با نظریه های اقتصادی خود نظام اقتصادی ایران را بر پایه ی دستورات بانک جهانی و صندوق بین المللی پول شکل داد و نیز مشوق ایجاد صنایع مصرفی بود. دکتر نهاوندی در سال 1347 به توصیه عَلَم وزیر دربار، رئیس دانشگاه شیراز شد و نیز به دعوت دکتر احسان نراقی استاد دانشکده ی علوم اجتماعی به گروه اندیشمندان که به توصیه ی فرح پهلوی تشکیل شده بود پیوست. دکتر نصر استاد فلسفه ی دانشگاه تهران و دکتر عبدالحسین زرین کوب نیز از اعضای گروه اندیشمندان بودند.
- مهندس هوشنگ سیحون رئیس دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران و عضو کلوپ روتاری شمال، یکی از فعال ترین اعضای کلوپ روتاری شمال بود. کلوپ روتاری شمال، سومین کلوپ روتاری است که در ایران تشکیل گردید و در سال 1339 به عضویت روتاری بین المللی پذیرفته شد.
او در سال 1299 شمسی در تهران و در یک خانواده ی بهایی به دنیا آمد. پدرش از یهودیانی بود که به بهاییت پیوسته بود. پس از اخذ دیپلم در سال 1319 به دانشگاه تهران رفت و در رشته ی معماری به تحصیل پرداخت و در سال 1323 فارغ التحصیل شد. در این زمان دولت فرانسه با هدف نفوذ دادن هر چه بیشتر فرهنگ و هنر یهود و تأثیرگذاری بر ایرانیان، این دانشکده و دانشجویان آن را تحت کنترل داشت و استادان فرانسوی بدون دریافت دستمزد از دولت ایران تدریس می کردند. دولت فرانسه افزون بر خدمات آموزشی، در هر دوره به عده ای از دانشجویان بورس تحصیلی می داد و آن ها را به فرانسه می برد. سیحون هم جزو این دسته از دانشجویان بود که با بورس اعطایی دولت فرانسه به آن کشور رفت و تحت نظر آن ها به تکمیل تحصیلات عالیه ی خود پرداخت.
مهندس هوشنگ سیحون پس از اتمام تحصیلات خود در سال 1328 به ایران آمد و بلافاصله با درجه ی دانشیاری به استخدام دانشگاه تهران درآمد و به تدریس پرداخت و تا سال 1341 به عنوان استاد به فعالیت آموزشی و تدریس مشغول بود.
در سال 1341 مهندس محسن فروغی، پسر محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) سناتور انتصابی و عضو لژ فراماسونری روشنایی، تهران و همایون و صاحب عنوان «امین خیریه» در سازمان فراماسونری ایران که به خاطر اختلاس و سوء استفاده ی کلان در کار ساختمان مجلس سنا (ساختمان کنونی مجلس شورای اسلامی) نامش بر سر زبان ها افتاده بود، از ریاست دانشکده ی هنرهای زیبا کناره گرفت و هوشنگ سیحون براساس دستور دکتر فرهاد رئیس دانشگاه تهران و عضو انجمن طرفداران حکومت جهانی (وابسته به فراماسونری) به ریاست دانشکده ی فوق منصوب شد.
هوشنگ سیحون به دانشجویان دانشکده ی خود آزادی های زیادی داده بود که بتوانند هر گونه که بخواهند رفتار کنند. دانشکده ی هنرهای زیبا در زمان سرپرستی او به سمت ابتذال حرکت می کرد و بدون شک در جهت رواج فرهنگ و آموزه های غربی و دامن زدن به بی بندباری و کشاندن جوانان و هنرمندان به از خود بیگانگی بود. در دوران ریاست او ناهنجاری های فراوانی در تمام ارکان این دانشکده مشاهده شد:
«این نابهنجاری های غیراخلاقی متأثر از فرهنگ و رفتار غربی، در بسیاری از دانشجویان و محیط دانشکده و حتی مسئولان و استادان آن، به وفور مشاهده می شد. به عنوان مثال، ریختن رنگ بر روی سر و لباس دانشجویان تازه وارد، انداختن دانشجویان در حوض های آب دانشکده و داخل نمودن یک دانشجوی دختر و یک پسر در یک کمد و قفل نمودن درب آن برای مدتی...، اعتیاد به مواد مخدر به گونه ای که مرگ چند دانشجویان را در محوطه دانشگاه شاهد بودیم»
خود سیحون سرپرست مسافرت های دسته جمعی دانشجویان بود. وی بدون توجه به موقعیت اجتماعی و اداریش به عنوان رئیس دانشکده ی هنرهای زیبا به عنوان سردسته به بی نظمی های دانشجویان بیشتر دامن می زد. خودش، این گونه رفتار را جزو ویژگی های افتخاراتش می دانست و در جایی می گوید:
«در این سفرها تفریح هم داشتیم و شب ها به سینما می رفتیم. یادم هست که یک شب در شهر لاهیجان دوبار سینمای این شهر را به هم ریختیم».
هدف اصلی او از برگزاری این برنامه ها، دور نگه داشتن دانشجویان این دانشکده از مسائل سیاسی و اجتماعی بود. او در راستای دامن زدن به این وضع، فضایی ایجاد می کرد تا دانشجو احترام استاد را نگاه ندارد:
«من از دانشجویان می خواستم که ادای استادان را در آورند».
یکی دیگر از اقدامات مهندس هوشنگ سیحون در دوره ی ریاست دانشکده ی هنرهای زیبا، استفاده از مدل های زنده و عریان در کلاس های درس بود. البته استخدام افراد به عنوان مدل زنده برای کلاس های آناتومی و نقاشی، از ابتدای تأسیس این دانشکده رایج بود، اما عریان شدن زنان در کلاس های درس، در شمار ره آوردهایی است که استادانی چون هوشنگ سیحون به ارمغان آوردند. در یکی از بخشنامه های دانشکده ی هنرهای زیبا پیرامون نحوه ی پرداخت دستمزد مدل ها چنین آمده است:
«با توجه به این که تاکنون به واسطه ی محدودیت میزان دستمزد مدل ها، از نظر کمی، امکان انتخاب و استفاده از مدل های در سطح بالا و واجد شرایط لازم از گروه سلب شده بود، در نظر است از این به بعد با استفاده از اعتبار فوق، برای میزان حق الزحمه ی مدل هاشرایط زیر در نظر گرفته شده و به آنان پرداخت گردد:
2. مدل چهره (زن) هر ساعت 100 ریال
3. مدل زن تمام تنه با لباس هر ساعت 150 ریال
4. مدل لخت (مرد) هر ساعت200 تا 300 ریال
5. مدل لخت (زن) هر ساعت 250 تا 400 ریال
مشخصات داوطلب هایی که مراجعه نموده و مورد انتخاب قرار می گیرند روی برگ های ویژه ای ثبت می شود و در برگ های دیگری، ساعات کار روزانه ی آنان از طرف مسئولان کارگاه تعیین و در اختیار افراد گروه گذارده می شود». زمانی که دوره سه ساله ریاست سیحون در شرف پایان بود، دکتر جهان شاه صالح (اولین رئیس کلوپ روتاری ایران) در مسند ریاست دانشگاه تهران قرار داشت. از آن جا که عملکرد سیحون شرایطی را ایجاد کرده بود که امکان داشت شورای آموزشی دانشکده ی هنرهای زیبا از انتخاب مجدد او خودداری نماید، دکتر جهان شاه صالح مانورهای دموکراتیک پیرامون انتخابی بودن رؤسای گروه های آموزشی و دانشکده ها را به کنار نهاد و طی حکمی هوشنگ سیحون را برای سه سال دیگر به ریاست دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران منصوب کرد.
او در سال 1347 از ریاست دانشکده ی هنرهای زیبا کناره گیری کرد و به عضویت انجمن شهر تهران انتخاب شد و همزمان شد و همزمان عهده دار مقام ریاست شورای شهرسازی و نوسازی تهران گردید.
او در دوران ریاست شورای برنامه ریزی و شهرسازی و نوسازی تهران، موضوعی به نام «محدوده و خارج از محدوده» را مطرح ساخت و پس از تصویب آن به سراغ طرح جامع گسترش تهران رفت. وی به هنگام تعیین مرزهای محدوده ی تهران، اراضی متعلق به دربار و سرمایه داران عضو روتاری و فراماسونری را داخل محدوده قرار داد (ثابت پاسال، القانیان لطف الله حی...).
او به عنوان رئیس کمیسیون طراحی شبکه بزرگراه های تهران، ترتیبی داد که تا بزرگراهها از کنار این اراضی بگذرند و به این ترتیب موجب شد تا قیمت این اراضی صدها برابر افزایش یابد. به طور مثال مرز شمالی محدوده ی شهر تهران را تا بلندی های نزدیک پناهگاه (کلک چال) و مرز محدوده ی شمال شرقی را تا نزدیک لشگرک که اراضی آن عمدتاً متعلق به بهاییان و اکثراً جزو موقوفات فرقه ی بهاییت (محل کنونی شهرک شهید محلاتی) بود معین کرد و چون اراضی غرب تهران متعلق به اشراف پهلوی و اردشیر زاهدی بود، دامنه ی محدوده ی تهران در این قسمت را تا حوالی کرج گسترش داد و آن ها شهرک غرب و شهرک چشمه اکباتان را بنا نهادند. ولی بخش اعظم جنوب شهر تهران، از حوالی میدان خراسان و میدان شوش و بی سیم نجف آباد را که از ابتدای دهه ی 1320 در آن ساخت و ساز انجام شده بود و به عنوان محلات مختلف شهر به حساب می آمدند، خارج از محدوده اعلام کرد.
از جمله طرح های ساختمانی سیحون، راهروهای زیرزمینی در میدان امام خمینی (سپه سابق) و سردر دانشگاه تهران است.
مهندس سیحون از ابتدای تأسیس انجمن آرشیتکت های ایران، سمت نیابت ریاست آن را بر عهده داشت و در ابتدای دهه ی 1350 به عنوان مشاور فنی وزیر فرهنگ و هنر یعنی مهرداد پهلبد، به کار مشغول بود. او به خاطر خدماتش نشان های هنر و همایون و نشان درجه یک آبادانی را از دست شاه دریافت کرد.
برای معرفی این دو برادر کمی به عقب برمی گردیم:
«در سال 1329 برابر با 1950 یکی از ماسون های معروف مصری به نام حنا ابوراشد به تهران آمد و پس از مطالعه ی کامل در اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران و ملاقات با عده ای از ماسون های قدیمی موافقت خود را با تأسیس یک لژ جدید در ایران اعلام داشت. اما ناگهان رزم آرا نخست وزیر وقت که تصور می کرد این حرکت علیه کابینه ی اوست، با تأسیس لژ و تجدید حیات فراماسونری در ایران مخالفت کرد. به دنبال این حرکات حنا ابوراشد تهران را ترک کرد و به ناچار سازماندهی فراماسونری ایرانی و تأسیس لژ در ایران به تعویق افتاد».
حناابوراشد پس از بازگشت به قاهره گزارش مبسوطی از اوضاع ایران به لژ المحفل الاکبر ارائه می کند و سران آن لژ پس از استماع گزارش حناابوراشد تصمیم به ادامه ی فعالیت در این زمینه و تأسیس لژ در ایران گرفته و مراتب را طی نامه ای به تهران اعلام می کنند و متذکر شدند که به زودی نماینده ی دیگری به تهران اعزام خواهند کرد و سرانجام خلیل ابوالخدود با در دست داشتن اعتبار نامه از استاد اعظم لژ المحفل الاکبر به تهران آمد و در سال 1330 در محل هتل گیلان با شش نفر ملاقات کرد. این شش نفر عبارت بودند از: دکتر احمد هومن، دکتر محمود هومن، ذبیح الله ملک پور، محمدعلی امام شوشتری، ابراهیم پناه و میراسلاو یادین. او مدت 20 روز در تهران اقامت کرد و طی این مدت 6 نفر نامبرده را با انجام تشریفاتی بسیار مختصر به عضویت لژ ایده آل جهانی در آورد و به آن ها درجات مختلفی از استاد ارجمند تا شاگرد داد.
لازم به ذکر است که طبق قانون اساسی فراماسونری لژها اجازه دارند که در مواقع ضروری و در مدتی کوتاه و با حذف تشریفات، درجات مختلفی را به ماسون ها بدهند.
در فرمان تأسیس لژ همایون که به تاریخ 24 نوامبر1951 برابر با 1330شمسی بود، به مسئله ی استادی دکتر احمد هومن اشاره شده و چنین آمده است:
«به این محفل اجازه دادیم تا طالبان را بپذیرد و جهت اجابت این تقاضا، آقای دکتر هومن را به عنوان استاد ارجمند اول برگزیدیم».
اولین دستور کار برادران هومن، عضوگیری و تربیت فراماسونری جدید بود و چون آن ها در دانشگاه مشغول به کار بودند توانستند بهترین موقعیت را به دست آورند.
ترجمه ی قانون اساسی فراماسونری برنامه ی دیگر دکتر محمود هومن بود. دکتر احمد هومن نیز به عنوان استاد لژ همایون وظیفه گزارش جلسات لژ و گردآوری و ارسال اخبار مهم و محرمانه برای گراند لژ قاهره و بیروت و مرکز جهانی فراماسونری در انگلیس را بر عهده داشت.
لازم به یادآوری است که دکتر احمد هومن از هواداران آزادی مصرف و خرید و فروش مواد مخدر در سرتاسر جهان بود. این استاد اعظم فراماسونری و عضو برجسته ی کلوپ روتاری که سال های متمادی بر مسند استادی دانشگاه و مجالس قانون گذاری تکیه داشت، در سمینار بین المللی جرم شناسی به عنوان نماینده ی ایران چنین می گوید:
«در این سمینار دو طرز تفکر وجود داشت که یک گروه طرفدار ممنوعیت خرید و فروش و مصرف مواد مخدر و اعمال مجازات های شدید در این مورد و گروه دیگر، خواستار آزادی خرید و فروش و مصرف مواد مخدر، و لغو هر گونه مجازات در این زمینه بودند. من در سلک گروه دوم قرار داشتم و معتقد به آزادی مصرف مواد مخدر هستم».
در اسنادی که توسط دانشجویان پیرو خط امام منتشر گردید، فراماسونرها و دیگر اعضای سازمان های وابسته به فراماسونری مانند کلوپ روتاری و باشگاه های لاینز و انجمن تسلیح اخلاقی و طرفداران حکومت جهانی از رابطین خوب یاد شده اند.
«رؤسا و دبیران کلوپ های روتاری و استادان ارجمند لژهای فراماسونری ایران، دست کم ماهی یک بار و به صورت جداگانه با رئیس اداره ی اطلاعات آمریکا در تهران ملاقات می کردند و اطلاعات مورد نیاز سفارت و اخبار خاصی را به همراه گزارش فعالیت های حوزه ی خود در اختیار او می گذاشتند و آن ها مولدترین رابطه به شمار می آیند».
اسناد گواه بر این حقیقت است که سازمان فراماسونری یک سازمان سیاسی بوده که با شیوه های مختلف تلاش می کند به اهداف خود دست یابد.
همه ی فراماسونرها بعد از پذیرفته شدن مجبور هستند وصیت نامه ای را امضا کنند و امضای این وصیت نامه نشان دهنده ی پای بندی آن ها به اصول فراماسونری است.
اسنادی وجود دارد که فعالیت بعضی از استادان دانشگاه تهران را در لژها و سازمان های وابسته نشان می دهد ولی قبل از آن باید گفت که در کلوپ های روتاری درباره ی تمام مسائل بحث می شود و همین امر باعث تعجب می گردد که چرا در اساس نامه ی آن ها فقط از واژه هایی مانند خدمت به هم نوع، بشر دوستی و غیره یاد می شود ولی آن گاه آن ها به دنبال اهداف پنهانی خود بوده و پیرو این جلمله ی معنی دار می شوند که «هدف وسیله را توجیه می کند».
چهار اصلی که روتارین ها به آن اعتقاد دارند به شرح زیر است:
1. ایجاد آشنایی بین افراد به منظور خدمت بشر به جامعه
2. بنیان گذاران استاندارهای اخلاقی سطح بالا در کار و احترام به تمام مشاغل مفید و اعتلای احترام به شغل هر روتاری برای خدمت به جامعه
3. هر روتارین باید عالی ترین خدمت را به خود و کار و حرفه ی خود و جامعه به عمل آورد
4. پیشبرد تفاهم بین المللی، حسن نیت و صلح و صفا از طریق همکاری جهانی تحت اتحاد شغلی. باید هدف روتارین در خدمت به جامعه باشد.
لازم به توضیح است که حاکم شدن فراماسون ها و اعضای سازمان های وابسته به آن ها بر محیط های علمی مخصوصاً دانشگاه تهران وضعی را به وجود آورد که رژیم اصل 12 انقلاب سفید شاه و مردم را انقلاب آموزشی نامید تا بلکه حفظ ظاهر کند. البته چنان که قبلاً ذکر کردیم فراماسون ها خود هم جریان و هم ضد جریان ایجاد می کنند به طوری که اصلاح نظام آموزشی هم به دست آنان صورت گیرد! به سرمقاله های روزنامه ی اطلاعات توجه کنید:
«صاحب نظران فرهنگی می گویند نه فقط در زمینه ی تحقیقات و مطالعات علمی در حد دانشگاه های معمولی نیستیم بلکه در روش آموزش هم به پای آن ها نخواهیم رسید. به نظر آقای دکتر منوچهر گنجی دبیر کل مطالعات بین المللی دانشگاه تهران باید سیستم مدیریت و برنامه ریزی منطبق با نیازهای مملکتی عمل کند و ما در تلاش هستیم که تحقیقات را گسترش دهیم...»
این روزنامه در سرمقاله ی دیگر خود چنین می نویسد:
«در دانشگاه های ما محیط علمی وجود ندارد. شرط اصلی موفقیت در کارها تحقیقات است و چرا محیط تحقیق وجود ندارد؟ علت آن است که محیط آموزشی به صورت مردابی ساکت در آمده است. اگر اساس آموزش از ابتدا بر بحث و جدل گذاشته می شد، استاد، عاشق نظرات خود نمی شد و می کوشید برای جواب گویی بیشتر تحقیق کند و دانشجویان را با تحقیق آشنا نماید.
عواملی مانند گرفتاری های مادی، وضع تعلیمات در دوره ی متوسطه، وضع کنکور و وضع کار در دانشگاه باعث شده که استاد و دانشجو کمتر رغبتی به تحقیق داشته باشند».
هویدا نخست وزیر در سخنرانی خود در یک کنفرانس علمی در دانشگاه تهران چنین می گوید:
«هزینه دانشجویی در پاکستان 59 دلار و در هندوستان 164 دلار و در لبنان 340 دلار و در آلمان غربی 970 دلار و در فرانسه 1064 دلار و در ایران 1100دلار می باشد. چرا لبنان توانسته است با 340 دلار مؤسسات تحقیقاتی معتبری در سطح دانشگاه های آمریکایی مانند دانشگاه آمریکایی بیروت ایجاد کند، پس سیستم آموزشی و تحقیقاتی ما جواب گوی نیازهای کشور نیست.
طبق اطلاعات سازمان برنامه، بودجه ی کل یکی از دانشگاه های غرب آمریکا 17 میلیون دلار است که 9 میلیون دلار آن خرج تحقیق می شود و 6 میلیون دلار صرف کتابخانه و دو میلیون دلار بابت هزنیه های جاری دانشگاه یعنی حقوق اساتید و مخارج و غیره است در حالی که در ایران دو درصد بودجه خرج تحقیق می شود».
هویدا در پایان سخنرانی خود می گوید اگر این وضع ناشی از مدیریت است باید مدیریت عوض شود.
در نیمه ی دوم مرداد ماه 1347 اصل 12 انقلاب شاه و مردم در کنفرانس آموزشی رامسر تحت عنوان انقلاب آموزشی اعلام می شود.
در منشور انقلاب آموزشی و در بخش مدیریت چنین آمده است:
«لازم است تحقیقات اساسی و دامنه داری در تشکیلات و طرز مدیریت مراکز علمی ما انجام شود تا شرایط مطلوب برای رونق و توسعه ی سریع فراهم گردد. از این رو باید به رؤسای جدید آن مراکز اختیارات کافی داده شود تا دست آن ها در انتخاب رؤسای دانشکده ها و مؤسسات دانشگاهی و مدیران لایق باز باشد و وظایف و حدود اختیارات آن ها باید روشن گردد و در تبادل وظایف محول از آن ها مسئولیت کامل خواسته شود».
به طور کلی در کنفرانس آموزشی رامسر چنین نتیجه گیری شد که سیستم آموزشی و مدیریت آن از ابتدایی تا دانشگاهی تغییر کند و براساس پیشنهاد هویدانخست وزیر، بخش خصوصی باید به دانشگاه ها در زمینه ی تحقیق کمک کند.
جالب است که چگونگی اجرای تصمیمات کنفرانس آموزشی رامسر و نیز اجرای اصول انقلاب آموزشی بر عهده ی افراد زیر گذاشته شد:
1. دکتر مجید رهنما وزیر علوم و آموزش عالی، عضو لژ فراماسونری تهران
2. دکتر خلیل کازرونی معاون وزارت علوم و آموزش عالی و عضو لژ فراماسونری تهران
3. صفی اصفیا مدیر عامل سازمان برنامه و عضو کلوپ روتاری مرکز.
4. دکتر قاسم معتمدی رئیس دانشگاه اصفهان و عضو کلوپ روتاری.
5. دکتر انوشیروان پویان رئیس دانشگاه ملی ایران و عضو لژ فراماسونری فارابی
6. دکتر ذبیح الله قربان رئیس دانشگاه شیراز و عضو لژ فراماسونری حافظ
برنامه ریزی فراماسونرها در وزارت علوم و دانشگاه ها باعث گردید که اکثر دانشجویان مستعد و با هوش جذب کشورهای غربی شوند. معمولاً مقررات مهاجرت در کشورهای توسعه یافته به گونه ای است که مهاجرت متخصصان را تسهیل می کند و به عبارت دیگر مهاجرت متخصصان در مقایسه با سایر اقشار و گروه های جامعه سهل تر است.
زمانی که این فارغ التحصیلان در کشورهای غربی مستقر می شوند معمولاً تمایلی برای بازگشت به میهن ندارند چرا که برای آن ها وطن و میهن اهمیتی نداشته و چون تفکر اثبات گرایانه بر آن ها حاکم است تمدن برایشان اصل می گردد و فرهنگ و ارزش های خود را زیر پا می گذارند و این همان چیزی است فراماسون ها به دنبال آن هستند یعنی پیروی از اصل تسامح و تساهل که در قسمت ایدئولوژی فراماسون ها از آن ها صحبت به میان آمده است.
لازم به توضیح است که غیر از مهاجرت فیزیکی که منجر به ترک کشور توسط بعضی از فارغ التحصیلان می شود، اکثر فارغ التحصیلانی که در داخل می مانند دچار مهاجرت فکری می شوند و مهاجرت فکری یعنی ایجاد فاصله ی فرهنگی و ارزشی متخصص با جامعه ی خویش و احساس جدایی از جامعه.
مهاجرت فکری خطرناک تر از مهاجرت فیزیکی است چرا که یک مهاجر فکری اگر چه در مرز و بوم خویش زندگی می کند اما از نظر روحی به جوامع آن سوی مرز تعلق دارد و هر گونه فعالیتی را نیز منطبق با الگوهای کشورهای غربی ارزیابی می کند.
2. اگر اعضای سازمان فراماسونری بر نهاد دانشگاهی سلطه یابند، نتیجه ی مدیریتی که اعمال می کنند چیزی جز بی اعتبار کردن الگوهای رایج در مدیریت آموزشی و فرهنگی نیست زیرا اگر غیر از این می بود می بایست اوضاع و شرایط جامعه در مسیر استقلال و خود کفایی قرار می گرفت.
3. اهداف سازمان فراماسونری، کلوپ های روتاری و باشگاه های لاینز سیاسی بوده ولی ظاهری صنفی دارند و اسناد و منابع مختلف این موضوع را تأیید می کنند.
منبع: کتاب نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
به موجب ماده ی دوم آن قانون، شعب ذیل که هر یک «دانشکده» نامیده می شد برای دانشگاه در نظر گرفته شده بود:
علوم معقول و منقول، علوم طبیعی و ریاضی، ادبیات و فلسفه و علوم تربیتی، طب و شعب و فروع آن، حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی، فنی.
علاوه بر این شش شعبه پیش بینی شده بود که: «دانشسراهای عالی و مدارس صنایع مستظرفه ممکن است از مؤسسات دانشگاه محسوب شوند و نیز ممکن است مدارس و مؤسسات دیگری به دانشگاه منضم گردد».
به موجب این ماده دانشسرای عالی از همان آغاز تأسیس دانشگاه به آن پیوست و چون دانشگاه دارای ساختمان نبود، از محل دانشرای عالی برای تشکیل دانشکده ی ادبیات و علوم استفاده شد. دانشکده های حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی و طب و شعب و فروع آن در دو محل دیگر بود.
از سال 1319 به موجب ماده ی یک قانون اصلاحی قانون تأسیس دانشگاه 12 آبان ماه آن سال، چند بیمارستان تهران برای کارآموزی دانشجویان دانشکده ی طب – که از این پس «پزشکی» نامیده خواهد شد، ضمیمه آن دانشکده شدند و سازمان تازه ای برای دانشکده ی مزبور به وسیله ی ابرلین (Oberling فرانسوی که ریاست دانشکده را داشت به وجود آمد و نیز از سال تحصیلی 20-1319) برحسب رأی مصوب هفتاد و نهمین جلسه ی شورای دانشگاه «دانشکده ی هنرهای زیبا» تأسیس و به شمار دانشکده های دانشگاه افزوده شد.
در سال 1332دانشکده های علوم و ادبیات و دانشسرای عالی از یکدیگر جدا شدند و آن دو دانشکده هر یک سازمان جداگانه ای یافت و دانشسرای عالی ضمیمه ی دانشکده ادبیات شد.
در مهر ماه 1323، دانشکده ی دامپزشکی که قبلاً توسط وزارت کشاورزی اداره می شد به موجب مصّوبه ی هیأت وزیران به دانشگاه پیوست. و نیز با تصویب نامه ی مورخ 13 اسفند 1324 هیأت وزیران، دانشکده ی کشاورزی نیز ضمیمه ی دانشگاه تهران شد و الحاق این دو دانشکده به دانشگاه به موجب قانون مصوب 29 فروردین 1328 صورت قانونی یافت.
از آغاز سال تحصیلی 35-1334 دانشسرای عالی از دانشکده ی ادبیات جدا شد و به صورت یک واحد تعلیماتی درآمد.
در سال 1325 به موجب تبصره ی قانون استخدام معلمان خارجی، دو رشته ی دارو سازی و دندان پزشکی که از شعب پزشکی بودند، به صورت دانشکده ی مستقل در آمدند و دارای سازمان آموزشی جدا و تشکیلات اداری خاص گردیدند اما بودجه و حسابداری این دو دانشکده هنوز ضمیمه ی دانشکده پزشکی بود.
از آذر ماه 1338 به موجب قانونی دانشسرای عالی از دانشگاه جدا و مستقل گردید. از آغاز سال تحصیلی 44-1343 مؤسسه ی علوم اداری و بازرگانی از دانشکده ی حقوق جدا شد و به موجب رأی شورای مرکزی دانشگاه ها،به صورت دانشکده ی جدید و مستقلی درآمد. هم چنین از همان تاریخ به پیشنهاد دانشگاه و تصویب شورای مرکزی دانشگاه ها، دانشکده ی جدیدی به نام «دانشکده ی علوم تربیتی» به منظور تربیت متخصصین تعلیم و تربیت تأسیس شد و نخستین کلاس آن موقتاً در دانشکده ی علوم دایر گشت.
بدین ترتیب دانشگاه تهران روبه توسعه نهاد و هم اینک دارای دانشکده های زیر است:
1. دانشکده ی ادبیات 2. دانشکده ی الهیات و معارف اسلامی 3. دانشکده ی پزشکی 4. دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی 5. دانشکده دارو سازی 6. دانشکده ی علوم 7. دانشکده ی هنرهای زیبا 8. دانشکده ی علوم اداری و بازرگانی 9. دانشکده ی دندانپزشکی 10. دانشکده ی دامپزشکی 11. دانشکده ی کشاورزی 12. دانشکده ی اقتصاد 13. علوم اجتماعی و تعاون 14. دانشکده ی فنی 15. دانشکده ی علوم تربیتی و روانشناسی.
علاوه بر این دانشکده ها، مؤسسات تحقیقاتی ذیل وابسته به دانشکده های مختلف هستند:
الف: مؤسسه ی مطالعات و تحقیقات اجتماعی وابسته به دانشکده ی علوم اجتماعی
ب: مؤسسه ی تحقیقات بهداشتی وابسته به دانشکده ی پزشکی
ج: مؤسسه ی ژئوفیزیک وابسته به دانشکده ی علوم
د: مرکز اتمی وابسته به دانشکده ی پزشکی
و: مؤسسه ی مطالعات عالی بین المللی وابسته به دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی
رؤسای دانشگاه تهران
در سال 1322 در نحوه ی انتخاب دانشگاه تغییری پدید آمد، به این معنی که بر حسب قانون جدید، رئیس دانشگاه به موجب رأی شورای دانشگاه از بین سه نفر از استادانی که رتبه ی هیچک از آن ها از «نُه» استادی کمتر نباشد، به پیشنهاد وزیر فرهنگ و انتخاب شاه برای مدت سه سال منصوب می گردید. به موجب قانون جدید از تاریخ 18 دی ماه 1333 دکتر منوچهر اقبال استاد دانشکده ی پزشکی و عضو کلوپ روتاری و باشگاه لاینز طبق رأی شورای دانشگاه و فرمان «شاه» به سمت ریاست دانشگاه منصوب گردید و بعد از او دکتر فرهاد استاد بیوفیزیک دانشکده ی پزشکی و عضو انجمن طرفدراران حکومت جهانی به موجب انتخاب وزیر فرهنگ دکتر مهران عضو لژ فراماسونری «نور» و شاه از تاریخ سوم اردیبهشت 1342 دکتر جهان شاه صالح به موجب انتخاب هادی هدایتی وزیر فرهنگ و با فرمان شاه به سمت ریاست دانشگاه منصوب شد در سال 1345 دکتر بینا و سپس دکتر حفیظی و در سال 1349 دکتر عالیخانی به ریاست دانشگاه تهران برگزیده شدند که همگی عضو کلوپ روتاری تهران بودند.
قبل از آن که درباره ی عملکرد فراماسونرها در دانشگاه تهران سخن گفته شود، لازم است که ابتدا اعضای شورای سیاست گزاری این دانشگاه در دهه ی چهل معرفی گردند و بعد از آشنایی با آن ها، حدیث مفصل را می توان از این مجمل خواند که چگونه دانشگاه تهران که مادر دانشگاه های ایران است می تواند در خدمت پیشرفت جامعه ی ایران قرار گیرد؟ و اصلاً چگونه می توانسته ایم از دانشگاه و علم موجود در آن توقع داشته باشیم؟ و دهها سؤال دیگر.
اعضای شورای سیاست گذاری دانشگاه تهران در دهه چهل
2. دکتر محسن سیاح رئیس دانشکده ی داندانپزشکی و عضو لژ فراماسونری نور
3. دکتر منوچهر افضل رئیس دانشکده ی علوم تربیتی و عضو لژ فراماسونری کسری
4. دکتر ذبیح الله صفا رئیس دانشکده ی ادبیات و عضو لژ فراماسونری صفا و آفتاب
5. دکتر فریدون فرشاد رئیس دانشکده ی علوم و عضو روتاری شمال
6. دکتر فریدون نامدار رئیس دانشکده ی دارو سازی و عضو کلوپ روتاری مرکز
7. دکتر یحیی مهدوی رئیس دانشکده ی ادبیات و عضو انجمن طرفداران حکومت جهانی.
8. دکتر عزیز رفیعی رئیس دانشکده ی دامپزشکی و عضو لژ فراماسونری فارابی و کمال اندیشه
9. دکتر غلامرضا کیان رئیس دانشگاه و عضو لژ فراماسونری تهران و لژ همایون
10. مهندس هاشم فیاضی دبیر شورا و عضو کلوپ روتاری مرکز
11. مهندس هوشنگ سیحون رئیس دانشکده ی هنرهای زیبا و عضو کلوپ روتاری شمال و باشگاه لاینز فردوسی
12. دکتر جهان شاه صالح رئیس دانشگاه تهران، استاد دانشکده ی پزشکی و عضو کلوپ روتاری
روش و سیاست لژهای فراماسونری در کشورهای جهان سوم از جمله ایران مبتنی بر شکار نخبگان سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی می باشد. آن ها تلاش می کنند که با استحاله ی فرهنگ مذهبی در فرهنگی که به عنوان فرهنگ جهانی و بین المللی معرفی می شود گام به گام کشور را وابسته کنند و در قالب نظام آموزشی و مواد درسی نسلی را تربیت کنند که از هویت خود دور شود.
دانشگاه ها امکان انتقال و نشر تفکر جدید را به وجود آورده اند و به عبارت دیگر به مکان هایی که مهم ترین ابزار تفکر اومانیستی و فرهنگ لیبرالیستی را در هیأت جامعه شناسی، اقتصاد، روانشناسی، تاریخ، ادبیات و سیاست عرضه می کنند.
مطالعه ی جریان های فرهنگی و سیاسی 150 ساله ی اخیر ایران این نکته را اثبات می کند که استعمار بیشترین بهره ها را عمدتاً از استادان دانشگاه برده است و با سازمان دهی آنان در لژهای فراماسونری، کلوپ های روتاری و باشگاه های لاینز از توان و انرژی آن ها در جهت مطامع خود بهره برداری کرده و با توزیع آنان در حوزه های فرهنگ و اقتصاد و سیاست، جامعه ی ما را به سمت اهداف خود کشانده است.
روش کار روتارین ها یک نوع آمیختگی از روش دموکراتیک و اشرافیت است و آن ها این موضوع را به مدیران تجویز می کنند. ضمناً همه ی اعضای آن ها باید در مشاغل سطح بالا باشند.
در میان روتارین ها مذهب دارای ارزش و اعتباری نیست و از نظر آن ها دین ها عبارتند از: بودایی، مسیحی، یهودی و محمدی. بنابراین آن ها دین اسلام را به عنوان اسلام نمی شناسند و اسلام را به نام آورنده آن می شناسند.
آخرین مذهب مورد قبول آن ها تاویزم (Tawims) است که یک نوع عقیده ی چینی است که در سال 500 قبل از میلاد به وجود آمد. اساس این مذهب آن است که سعادت انسانی بستگی به این دارد که هر چه انسان و غرایز او بخواهد اجابت شود و نیز بین همه ی انسان ها باید روابط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی برقرار شود و سرانجام یک حکومت جهانی بر بشر حکومت کند.
فراماسونری با تلقین روح کنجکاوی مشترک در اشخاص که از نظر فکری و فرهنگی اختلاف زیادی با هم دارد و هم چنین ایجاد یک تبادل فکری در میان آن ها منجر به تأمین منافع هر یک از آن ها می گردد، تشکیلات خود را ترتیب داده است. آن ها عقیده دارند افراد مادام که از تبعیت پیشوایان خود خارج نشوند جایی در فراماسونری نخواهند داشت.
ابراهیم الفت که خود عضو لژ «طبرستان» بود، برنامه ی لژها را چنین بیان می کند:
- تعریف صفات ممتازه ی ماسونری
- بررسی درباره ی نظام آموزشی
- بررسی مبانی مساوات
- سازش بین کار و سرمایه
- خطابه درباره ی سیر ترقی
- تعمیم ماسونری
از نظر فراماسونرها نظام آموزشی و نهادهای فرهنگی از ارکان یک جامعه محسوب می شوند. لذا هر گونه تلاش در جهت نفوذ به این نهادها نوعی سرمایه گذاری برای رسیدن به اهداف می باشد. آن ها بعد از نفوذ در دانشگاهها و دیگر مؤسسات آموزشی به تربیت افرادی دست می زنند که خواسته و ناخواسته در خدمت آن ها قرار گیرند.
اینک به عملکرد تعدادی از استادان دانشگاه تهران که عضو لژهای فراماسونری و سازمان های وابسته به آن ها بودند می پردازیم:
1. جهان شاه صالح: او که استاد دانشکده ی پزشکی دانشگاه تهران بود، در سال 1342 به ریاست دانشگاه تهران رسید. وی زمانی که وزیر بهداری کابینه ی حسین علا و استاد مادام العمر فراماسونری بود، به همراهی دکتر کراتس مأمور سازمان سیاسی آمریکا و سناتور مصطفی تجدد مالک و مدیرعامل بانک بازرگانی و سناتور عباس مسعودی مالک روزنامه اطلاعات، نخستین کلوپ روتاری را در ایران تشکیل داد که به عنوان کلوپ مادر، کار خود را در پارک هتل تهران آغاز کرد.
وی در اولین سخنرانی خود در دانشگاه تهران جملات خود را متعهدانه و با مسئولیت بیان می کند و هر کسی که از ماهیت او اطلاعی نداشته باشد باور می کند که با یک فرد وطن پرست و مردم دوست روبرو است.
اینک به قسمتی از سخنرانی وی توجه کنید:
«دانشگاه محل پرورش نیروی فکری انسان است. ما می کوشیم در این راه از حرکت و پیشرفت باز نمانیم و همراه ترقیات علمی جهان پیش برویم و افراد هوشمند و لایق را برای خدمت به مملکت بپرورانیم». در اینجا این پرسش پیش می آید که این افراد هوشمند و لایق باید توسط چگونه استادانی پرورش یابند؟ ما به تعدادی از این استادان اشاره می کنیم:
1. دکتر طاهر ضیایی استاد فسیل شناسی و عضو لژ فراماسونری کوروش
2. دکتر منوچهر اقبال استاد دانشکده ی پزشکی و عضو باشگاه لاینز
3. دکتر خانبابا بیانی مدیر گروه تاریخ دانشکده ی ادبیات و عضو لژ فراماسونری سعدی
4. مهندس عبدالله ریاضی استاد هیدرولیک دانشکده ی فنی و عضو فراماسونری آفتاب
5. دکتر هوشنگ نهاوندی استاد دانشکده ی اقتصاد و عضو کلوپ روتاری تهران
6. دکتر رضا مظلومان استاد دانشکده ی حقوق و عضو کلوپ روتاری مرکز
7. دکتر حافظ فرمانفرماییان استاد تاریخ و عضو لژ فراماسونری مهر
8. مهندس هوشنگ سیحون رئیس دانشکده ی هنرهای زیبا و عضو کلوپ روتاری تهران
9. دکتر موسی عمید رئیس دانشکده ی حقوق و عضو انجمن طرفداران حکومت جهانی.
10. دکتر محمود هومن استاد فلسفه و عضو لژ فراماسونری همایون
11. دکتر احمد هومن استاد فلسفه و عضو لژ فراماسونری همایون
12. دکتر احسان یارشاطر استاد تاریخ و عضو لژ فراماسونری مهر
13. منوچهر گنجی استاد دانشکده ی حقوق و عضو کلوپ روتاری
14. علی پاشا صالح استاد زبان، مترجم سفارت آمریکا و عضو باشگاه لاینز
15. دکتر خان فرخ استاد زبان و عضو لژ فراماسونری لایت
16. دکتر مهدی امانی استاد دانشکده ی علوم اجتماعی و عضو کلوپ روتاری
17. دکتر شاپور راسخ استاد دانشکده ی علوم اجتماعی و بهایی معروف
18. دکتر ذبیح الله صفا استاد زبان و ادبیات و عضو لژ فراماسونری صفا
19. دکتر زریاب خویی استاد دانشکده ی ادبیات و عضو لژ فراماسونری آفتاب
20. عبدالحسین زرین کوب استاد دانشکده ی ادبیات و عضو لژ فراماسونری مهر
21. دکتر محمدعلی احمدی استاد دانشکده ی علوم اداری و عضو لژ کوروش
22. دکتر احمد علی آبادی استاد دانشکده ی فنی و عضو لژ کوروش
23. دکتر علی اصغر حکمت استاد دانشکده ی ادبیات و عضو لژ ستاره ی سحر
24. دکتر رضا فلاح استاد شیمی دانشکده ی علوم و عضو لژ فراماسونری مولوی
25. دکتر ابراهیم چهرازی استاد دانشکده ی پزشکی و عضو باشگاه لاینز
26. دکتر حسن امامی امام جمعه و استاد دانشکده ی حقوق و عضو لژ فراماسونری نور
27. دکتر یحیی مهدوی استاد دانشکده ی ادبیات و عضو انجمن طرفداران حکومت جهانی
28. دکتر محمد سجادی استاد دانشکده ی ادبیات و عضو لژ ستاره سحر
29. دکتر فرخ روپارسا رئیس زنان دانشگاه و عضو کلوپ روتاری و بهایی
30. دکتر محمود صناعی استاد دانشکده ی فنی و عضو انجمن طرفداران حکومت جهانی
در صفحات بعد به معرفی تعدادی دیگر از استادان وابسته به لژهای فراماسونری می پردازیم.
اینک به اقدامات بعدی ریاست دانشگاه یعنی دکتر جهان شاه صالح توجه فرمایید: براساس گزارش روزنامه ی اطلاعات:
«آقای دکتر جهان شاه صالح ریاست محترم دانشگاه تهران بودجه ی خاصی را برای دعوت از استادان دانشجویان ایرانی به غرب اختصاص داده است.
دکتر جهان شاه صالح پس از انتخاب شدن به ریاست کلوپ روتاری ایران به سمت ریاست «کمیسیون مشترک ایران و آمریکا» منصوب شد. این کمیسیون مهم ترین نقش را در سال های بعد از کودتادی 1332 بر عهده داشت و تمام کمک های مالی از آمریکا از طریق این کمیسیون در اختیار ایران قرار می گرفت و مقامات آمریکایی نظر خود را درباره ی مسائل مختلف و حتی درباره ی عزل و نصب مقام های رده بالا از طریق این کمیسیون به دولت ایران منتقل می کردند.
دولت آمریکا با دادن وام به ایران، اقتصاد ایران را به سمت وابستگی سوق داد و کوشید تا با صادرات کالاهای مشخص، الگوی مصرف ایران را تغییر دهد و جامعه ی ما را به یک جامعه مصرفی مبدل سازد. این گونه اقدامات آمریکا بود که چندی بعد اقتصاد ایران را به سمت سرمایه داری کمپرادور سوق داد و پایه های صنایع مونتاژ را ریخت.
برای درک بهتر ابعاد و دخالت جهان شاه صالح در امور مملکتی کافی است که نگاهی گذرا به جراید آن ایام بیندازیم. دکتر جهان شاه صالح در ضیافتی که از سوی دولت ایران به افتخار رئیس کل اداره اصل چهار آمریکا برگزار شده بود، سخنرانی کرده و چنین می گوید:
«آمریکا باید برای تقویت بنیه ی دفاعی و فنی ایران و به کار افتادن سرمایه های خصوصی، کمک خود را به ایران ادامه دهد».
ایشان اولین شخصیت ایرانی است که پس از کودتای 28 مرداد در یک ضیافت رسمی، صحبت از تشویق سرمایه داران خارج به منظور سرمایه گذاری در ایران می کند و خطاب به یک مقام آمریکایی می گوید:
«دولت ایران انتظار دارد در راه تشویق و به کار انداختن سرمایه های خارجی در کشور ما از هر گونه کمکی خودداری نشود. زیرا ما باایجاد یک محیط مناسب توقع داریم که سرمایه های خصوصی در کشور ما به کار برده شود. حتی دولت ایران در نظر دارد برای اشخاصی که سرمایه های خود را در ایران به کار می اندازند تسهیلاتی قائل شود تا سرمایه داران و کمپانی های خارجی، با آرامش خاطر در ایران سرمایه گذاری کنند».
از دیگر اقدامات دکتر جهان شاه صالح در ایام تصدی مقام وزارت بهداری، کمک به تراست های فراملیتی و کارخانه های عظیم دارویی بود. او به بهانه ی از بین بردن آشفتگی های موجود در عرضه ی دارو لایحه ای را تنظیم کرد و به تصویب مجلسین شورا و سنا رسانید.
از دیگر اقدامات جهان شاه صالح، افزایش بیش از حد قیمت دارو و فرآورده های درمانی بود. او از این اقدام خود که منافع سرشاری را به جیب کارتل های سرمایه داری و کارخانجات فراملیتی دارویی سرازیر کرده بود، به شدت دفاع می کرد و در یک سخنرانی در جمع پزشکان اظهار داشت:
«داروها برای کارخانه و کاشف اولیه گران تمام می شود و نباید از نظر قیمت با (فلوس) و (ترنجبین) مقایسه شود. کارخانجات دارویی برای تهیه ی بعضی از داروها مخارج سنگینی متحمل می شوند. علم پزشکی حکم می کند که از داروهای کم اثر و ارزان صرف نظر کنیم و از داروهای گران تر استفاده کنیم».
دکتر منوچهر گنجی عضو کلوپ روتاری تهران و دبیرکل مطالعات بین المللی دانشگاه تهران می گوید:
«در دانشگاه تهران عده ی کثیری از استادان هنوز نوشته های سال های قبل خود را به دانشجویان می دهند. قسمت اعظم وقت استادان در خارج از محیط دانشگاه صرف می شود و نیز ما هیچ گونه معیار منطقی برای انتخاب استادان نداریم. طرح ریزی و اجرای برنامه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به وجود کارشناسان مجرب نیاز دارد».
دکتر محمود ضیایی عضو انجمن طرفداران حکومت جهانی چنین می گوید:
«در دانشگاه های ما استادان زیادی هستند که درس هایی که می دهند در آن تخصص ندارند و یا اصلاً نخوانده اند. برنامه های اکثر دانشگاه های ما با اوضاع و احوال ایران متناسب نیست»
دکتر عباس ریاضی استاد دانشگاه علوم چنین می گوید:
«ما اینک محاسبات نجومی را با استفاده از کتاب های حکیم عمر خیام انجام می دهیم زیرا وسایل کافی در اختیار نداریم».
دکتر ایرج لاله زاری رئیس آزمایشگاه شیمی دانشکده ی علوم دانشگاه تهران چنین نظر می دهد:
«عده ای سد راه تحقیق اند و اگر در صدد تخریب کاری هم برآیند کسی از آن ها نمی پرسد چرا خراب می کنند».
البته وی از کسی نام نمی برد که ما بفهمیم این عده چه کسانی هستند.
دکتر محمد خویی استاد دانشکده ی حقوق و عضو کلوپ روتاری می گوید:
«افرادی هستند که راه کتابخانه را نمی دانند ولی استاد دانشگاه هستند».
اظهارات فوق بیان گر این واقعیت است که با حاکم شدن مدیریت فراماسونری و پی گیری اهداف این سازمان توسط مدیران فراماسونر، دانشگاه ها نمی توانند به اهداف خود که توسعه و پیشرفت جامعه است دست یابند و به همین علت است ک الگوهای مدیریت آموزشی و فرهنگی خاصیت خود را از دست می دهند.
اینک به عملکرد تعدادی دیگر از استادان اشاره می کنیم.
دکتر علی پاشا صالح استاد زبان انگلیسی دانشکده ی ادبیات و عضو کلوپ روتاری و باشگاه لاینز و برادر دکتر جهان شاه صالح رئیس دانشگاه تهران بود.
وی عضو کمیسیون فرهنگی ایران و آمریکا بود و سمت مترجمی سفارت آمریکا را هم بر عهده داشت. معروف ترین اثر او کتاب «پیوندهای فرهنگی ایران و آمریکا» بود. او در این کتاب سعی می کند که تمدن و فرهنگ آمریکا را کمال مطلوب نشان دهد و اقتباس از این فرهنگ را کلید پیشرفت ایران می داند. وی ضمناً یکی از سران باشگاه های لاینز در ایران گردید.
دکتر ذبیح الله صفا استاد معروف دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران و عضو لژ فراماسونری مهر بود که فراماسونرها از این طریق تلاش می کردند سکولاریسم را در میان دانشجویان رواج دهند و افکار روشنفکران غرب زده ی صدر مشروطیت مانند فتحعلی آخوندوف و میرزا ملکم خان را گسترش دهند. او یکی از ایدئولوگ های رژیم پهلوی بود. پژوهش های او در زمینه ی تاریخ سرشار از ناسیونالیسم بود. برخی از آثار او چون گنج سخن، تاریخ ادبیات ایران و مزدا پرستی در ایران قدیم مشحون از تمایلات ناسیونالیستی و شووینستی است که در دانشگاه های کشور تدریس می شد. دکتر ذبیح الله صفا هر ساله به دعوت کلوپ روتاری «رنچوپارک لوس آنجلس آمریکا» که فعالیت های فرهنگی ایرانیان مقیم آمریکا را کنترل می کرد به لوس آنجلس می رفت. این کلوپ روتاری با سازمان یهودی (سیامک) ارتباط نزدیکی داشت.
دکتر عبدالحسین زرین کوب استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران و عضو لژ فراماسونری (مهر) یکی دیگر از استادان فراماسونر می باشد. او معتقد بود که اصالت فرهنگ ایران در دوره ی پیش از اسلام و تداوم روح فرهنگ ایرانی، مستقل از فرهنگ اسلام است. دکتر زرین کوب عقیده داشت که تساهل و تسامح جوهر واقعی فرهنگ ایران است و می گفت که ایران باید فرهنگ مدرنیسم را بپذیرد و این وظیفه ی تمام مدیران و تکنوکرات هاست که ایران را در زمینه ی توسعه ی اقتصادی و اجتماعی به پیش ببرند و نیز عقیده داشت که فرهنگ لیبرالیسم باید در ایران رواج یابد. او ضمناً یکی از ایدئولوگ های دربار شاهنشاهی هم بود.
- دکتر هوهشنگ نهاوندی استاد اقتصاد دانشکده ی اقتصاد دانشگاه تهران و عضو لژ فراماسونری فارابی در فرانسه عضو حزب توده بود. بعد از بازگشت به ایران به گروه ترقی خواه حسنعلی منصور نخست وزیر پیوست و وزیر آبادانی و مسکن شد. او با نظریه های اقتصادی خود نظام اقتصادی ایران را بر پایه ی دستورات بانک جهانی و صندوق بین المللی پول شکل داد و نیز مشوق ایجاد صنایع مصرفی بود. دکتر نهاوندی در سال 1347 به توصیه عَلَم وزیر دربار، رئیس دانشگاه شیراز شد و نیز به دعوت دکتر احسان نراقی استاد دانشکده ی علوم اجتماعی به گروه اندیشمندان که به توصیه ی فرح پهلوی تشکیل شده بود پیوست. دکتر نصر استاد فلسفه ی دانشگاه تهران و دکتر عبدالحسین زرین کوب نیز از اعضای گروه اندیشمندان بودند.
- مهندس هوشنگ سیحون رئیس دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران و عضو کلوپ روتاری شمال، یکی از فعال ترین اعضای کلوپ روتاری شمال بود. کلوپ روتاری شمال، سومین کلوپ روتاری است که در ایران تشکیل گردید و در سال 1339 به عضویت روتاری بین المللی پذیرفته شد.
او در سال 1299 شمسی در تهران و در یک خانواده ی بهایی به دنیا آمد. پدرش از یهودیانی بود که به بهاییت پیوسته بود. پس از اخذ دیپلم در سال 1319 به دانشگاه تهران رفت و در رشته ی معماری به تحصیل پرداخت و در سال 1323 فارغ التحصیل شد. در این زمان دولت فرانسه با هدف نفوذ دادن هر چه بیشتر فرهنگ و هنر یهود و تأثیرگذاری بر ایرانیان، این دانشکده و دانشجویان آن را تحت کنترل داشت و استادان فرانسوی بدون دریافت دستمزد از دولت ایران تدریس می کردند. دولت فرانسه افزون بر خدمات آموزشی، در هر دوره به عده ای از دانشجویان بورس تحصیلی می داد و آن ها را به فرانسه می برد. سیحون هم جزو این دسته از دانشجویان بود که با بورس اعطایی دولت فرانسه به آن کشور رفت و تحت نظر آن ها به تکمیل تحصیلات عالیه ی خود پرداخت.
مهندس هوشنگ سیحون پس از اتمام تحصیلات خود در سال 1328 به ایران آمد و بلافاصله با درجه ی دانشیاری به استخدام دانشگاه تهران درآمد و به تدریس پرداخت و تا سال 1341 به عنوان استاد به فعالیت آموزشی و تدریس مشغول بود.
در سال 1341 مهندس محسن فروغی، پسر محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) سناتور انتصابی و عضو لژ فراماسونری روشنایی، تهران و همایون و صاحب عنوان «امین خیریه» در سازمان فراماسونری ایران که به خاطر اختلاس و سوء استفاده ی کلان در کار ساختمان مجلس سنا (ساختمان کنونی مجلس شورای اسلامی) نامش بر سر زبان ها افتاده بود، از ریاست دانشکده ی هنرهای زیبا کناره گرفت و هوشنگ سیحون براساس دستور دکتر فرهاد رئیس دانشگاه تهران و عضو انجمن طرفداران حکومت جهانی (وابسته به فراماسونری) به ریاست دانشکده ی فوق منصوب شد.
هوشنگ سیحون به دانشجویان دانشکده ی خود آزادی های زیادی داده بود که بتوانند هر گونه که بخواهند رفتار کنند. دانشکده ی هنرهای زیبا در زمان سرپرستی او به سمت ابتذال حرکت می کرد و بدون شک در جهت رواج فرهنگ و آموزه های غربی و دامن زدن به بی بندباری و کشاندن جوانان و هنرمندان به از خود بیگانگی بود. در دوران ریاست او ناهنجاری های فراوانی در تمام ارکان این دانشکده مشاهده شد:
«این نابهنجاری های غیراخلاقی متأثر از فرهنگ و رفتار غربی، در بسیاری از دانشجویان و محیط دانشکده و حتی مسئولان و استادان آن، به وفور مشاهده می شد. به عنوان مثال، ریختن رنگ بر روی سر و لباس دانشجویان تازه وارد، انداختن دانشجویان در حوض های آب دانشکده و داخل نمودن یک دانشجوی دختر و یک پسر در یک کمد و قفل نمودن درب آن برای مدتی...، اعتیاد به مواد مخدر به گونه ای که مرگ چند دانشجویان را در محوطه دانشگاه شاهد بودیم»
خود سیحون سرپرست مسافرت های دسته جمعی دانشجویان بود. وی بدون توجه به موقعیت اجتماعی و اداریش به عنوان رئیس دانشکده ی هنرهای زیبا به عنوان سردسته به بی نظمی های دانشجویان بیشتر دامن می زد. خودش، این گونه رفتار را جزو ویژگی های افتخاراتش می دانست و در جایی می گوید:
«در این سفرها تفریح هم داشتیم و شب ها به سینما می رفتیم. یادم هست که یک شب در شهر لاهیجان دوبار سینمای این شهر را به هم ریختیم».
هدف اصلی او از برگزاری این برنامه ها، دور نگه داشتن دانشجویان این دانشکده از مسائل سیاسی و اجتماعی بود. او در راستای دامن زدن به این وضع، فضایی ایجاد می کرد تا دانشجو احترام استاد را نگاه ندارد:
«من از دانشجویان می خواستم که ادای استادان را در آورند».
یکی دیگر از اقدامات مهندس هوشنگ سیحون در دوره ی ریاست دانشکده ی هنرهای زیبا، استفاده از مدل های زنده و عریان در کلاس های درس بود. البته استخدام افراد به عنوان مدل زنده برای کلاس های آناتومی و نقاشی، از ابتدای تأسیس این دانشکده رایج بود، اما عریان شدن زنان در کلاس های درس، در شمار ره آوردهایی است که استادانی چون هوشنگ سیحون به ارمغان آوردند. در یکی از بخشنامه های دانشکده ی هنرهای زیبا پیرامون نحوه ی پرداخت دستمزد مدل ها چنین آمده است:
«با توجه به این که تاکنون به واسطه ی محدودیت میزان دستمزد مدل ها، از نظر کمی، امکان انتخاب و استفاده از مدل های در سطح بالا و واجد شرایط لازم از گروه سلب شده بود، در نظر است از این به بعد با استفاده از اعتبار فوق، برای میزان حق الزحمه ی مدل هاشرایط زیر در نظر گرفته شده و به آنان پرداخت گردد:
میزان حق الزحمه ی مدل ها در ساعت:
2. مدل چهره (زن) هر ساعت 100 ریال
3. مدل زن تمام تنه با لباس هر ساعت 150 ریال
4. مدل لخت (مرد) هر ساعت200 تا 300 ریال
5. مدل لخت (زن) هر ساعت 250 تا 400 ریال
مشخصات داوطلب هایی که مراجعه نموده و مورد انتخاب قرار می گیرند روی برگ های ویژه ای ثبت می شود و در برگ های دیگری، ساعات کار روزانه ی آنان از طرف مسئولان کارگاه تعیین و در اختیار افراد گروه گذارده می شود». زمانی که دوره سه ساله ریاست سیحون در شرف پایان بود، دکتر جهان شاه صالح (اولین رئیس کلوپ روتاری ایران) در مسند ریاست دانشگاه تهران قرار داشت. از آن جا که عملکرد سیحون شرایطی را ایجاد کرده بود که امکان داشت شورای آموزشی دانشکده ی هنرهای زیبا از انتخاب مجدد او خودداری نماید، دکتر جهان شاه صالح مانورهای دموکراتیک پیرامون انتخابی بودن رؤسای گروه های آموزشی و دانشکده ها را به کنار نهاد و طی حکمی هوشنگ سیحون را برای سه سال دیگر به ریاست دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران منصوب کرد.
او در سال 1347 از ریاست دانشکده ی هنرهای زیبا کناره گیری کرد و به عضویت انجمن شهر تهران انتخاب شد و همزمان شد و همزمان عهده دار مقام ریاست شورای شهرسازی و نوسازی تهران گردید.
او در دوران ریاست شورای برنامه ریزی و شهرسازی و نوسازی تهران، موضوعی به نام «محدوده و خارج از محدوده» را مطرح ساخت و پس از تصویب آن به سراغ طرح جامع گسترش تهران رفت. وی به هنگام تعیین مرزهای محدوده ی تهران، اراضی متعلق به دربار و سرمایه داران عضو روتاری و فراماسونری را داخل محدوده قرار داد (ثابت پاسال، القانیان لطف الله حی...).
او به عنوان رئیس کمیسیون طراحی شبکه بزرگراه های تهران، ترتیبی داد که تا بزرگراهها از کنار این اراضی بگذرند و به این ترتیب موجب شد تا قیمت این اراضی صدها برابر افزایش یابد. به طور مثال مرز شمالی محدوده ی شهر تهران را تا بلندی های نزدیک پناهگاه (کلک چال) و مرز محدوده ی شمال شرقی را تا نزدیک لشگرک که اراضی آن عمدتاً متعلق به بهاییان و اکثراً جزو موقوفات فرقه ی بهاییت (محل کنونی شهرک شهید محلاتی) بود معین کرد و چون اراضی غرب تهران متعلق به اشراف پهلوی و اردشیر زاهدی بود، دامنه ی محدوده ی تهران در این قسمت را تا حوالی کرج گسترش داد و آن ها شهرک غرب و شهرک چشمه اکباتان را بنا نهادند. ولی بخش اعظم جنوب شهر تهران، از حوالی میدان خراسان و میدان شوش و بی سیم نجف آباد را که از ابتدای دهه ی 1320 در آن ساخت و ساز انجام شده بود و به عنوان محلات مختلف شهر به حساب می آمدند، خارج از محدوده اعلام کرد.
از جمله طرح های ساختمانی سیحون، راهروهای زیرزمینی در میدان امام خمینی (سپه سابق) و سردر دانشگاه تهران است.
مهندس سیحون از ابتدای تأسیس انجمن آرشیتکت های ایران، سمت نیابت ریاست آن را بر عهده داشت و در ابتدای دهه ی 1350 به عنوان مشاور فنی وزیر فرهنگ و هنر یعنی مهرداد پهلبد، به کار مشغول بود. او به خاطر خدماتش نشان های هنر و همایون و نشان درجه یک آبادانی را از دست شاه دریافت کرد.
برادران هومن
برای معرفی این دو برادر کمی به عقب برمی گردیم:
«در سال 1329 برابر با 1950 یکی از ماسون های معروف مصری به نام حنا ابوراشد به تهران آمد و پس از مطالعه ی کامل در اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران و ملاقات با عده ای از ماسون های قدیمی موافقت خود را با تأسیس یک لژ جدید در ایران اعلام داشت. اما ناگهان رزم آرا نخست وزیر وقت که تصور می کرد این حرکت علیه کابینه ی اوست، با تأسیس لژ و تجدید حیات فراماسونری در ایران مخالفت کرد. به دنبال این حرکات حنا ابوراشد تهران را ترک کرد و به ناچار سازماندهی فراماسونری ایرانی و تأسیس لژ در ایران به تعویق افتاد».
حناابوراشد پس از بازگشت به قاهره گزارش مبسوطی از اوضاع ایران به لژ المحفل الاکبر ارائه می کند و سران آن لژ پس از استماع گزارش حناابوراشد تصمیم به ادامه ی فعالیت در این زمینه و تأسیس لژ در ایران گرفته و مراتب را طی نامه ای به تهران اعلام می کنند و متذکر شدند که به زودی نماینده ی دیگری به تهران اعزام خواهند کرد و سرانجام خلیل ابوالخدود با در دست داشتن اعتبار نامه از استاد اعظم لژ المحفل الاکبر به تهران آمد و در سال 1330 در محل هتل گیلان با شش نفر ملاقات کرد. این شش نفر عبارت بودند از: دکتر احمد هومن، دکتر محمود هومن، ذبیح الله ملک پور، محمدعلی امام شوشتری، ابراهیم پناه و میراسلاو یادین. او مدت 20 روز در تهران اقامت کرد و طی این مدت 6 نفر نامبرده را با انجام تشریفاتی بسیار مختصر به عضویت لژ ایده آل جهانی در آورد و به آن ها درجات مختلفی از استاد ارجمند تا شاگرد داد.
لازم به ذکر است که طبق قانون اساسی فراماسونری لژها اجازه دارند که در مواقع ضروری و در مدتی کوتاه و با حذف تشریفات، درجات مختلفی را به ماسون ها بدهند.
در فرمان تأسیس لژ همایون که به تاریخ 24 نوامبر1951 برابر با 1330شمسی بود، به مسئله ی استادی دکتر احمد هومن اشاره شده و چنین آمده است:
«به این محفل اجازه دادیم تا طالبان را بپذیرد و جهت اجابت این تقاضا، آقای دکتر هومن را به عنوان استاد ارجمند اول برگزیدیم».
اولین دستور کار برادران هومن، عضوگیری و تربیت فراماسونری جدید بود و چون آن ها در دانشگاه مشغول به کار بودند توانستند بهترین موقعیت را به دست آورند.
ترجمه ی قانون اساسی فراماسونری برنامه ی دیگر دکتر محمود هومن بود. دکتر احمد هومن نیز به عنوان استاد لژ همایون وظیفه گزارش جلسات لژ و گردآوری و ارسال اخبار مهم و محرمانه برای گراند لژ قاهره و بیروت و مرکز جهانی فراماسونری در انگلیس را بر عهده داشت.
لازم به یادآوری است که دکتر احمد هومن از هواداران آزادی مصرف و خرید و فروش مواد مخدر در سرتاسر جهان بود. این استاد اعظم فراماسونری و عضو برجسته ی کلوپ روتاری که سال های متمادی بر مسند استادی دانشگاه و مجالس قانون گذاری تکیه داشت، در سمینار بین المللی جرم شناسی به عنوان نماینده ی ایران چنین می گوید:
«در این سمینار دو طرز تفکر وجود داشت که یک گروه طرفدار ممنوعیت خرید و فروش و مصرف مواد مخدر و اعمال مجازات های شدید در این مورد و گروه دیگر، خواستار آزادی خرید و فروش و مصرف مواد مخدر، و لغو هر گونه مجازات در این زمینه بودند. من در سلک گروه دوم قرار داشتم و معتقد به آزادی مصرف مواد مخدر هستم».
در اسنادی که توسط دانشجویان پیرو خط امام منتشر گردید، فراماسونرها و دیگر اعضای سازمان های وابسته به فراماسونری مانند کلوپ روتاری و باشگاه های لاینز و انجمن تسلیح اخلاقی و طرفداران حکومت جهانی از رابطین خوب یاد شده اند.
«رؤسا و دبیران کلوپ های روتاری و استادان ارجمند لژهای فراماسونری ایران، دست کم ماهی یک بار و به صورت جداگانه با رئیس اداره ی اطلاعات آمریکا در تهران ملاقات می کردند و اطلاعات مورد نیاز سفارت و اخبار خاصی را به همراه گزارش فعالیت های حوزه ی خود در اختیار او می گذاشتند و آن ها مولدترین رابطه به شمار می آیند».
اسناد گواه بر این حقیقت است که سازمان فراماسونری یک سازمان سیاسی بوده که با شیوه های مختلف تلاش می کند به اهداف خود دست یابد.
همه ی فراماسونرها بعد از پذیرفته شدن مجبور هستند وصیت نامه ای را امضا کنند و امضای این وصیت نامه نشان دهنده ی پای بندی آن ها به اصول فراماسونری است.
اسنادی وجود دارد که فعالیت بعضی از استادان دانشگاه تهران را در لژها و سازمان های وابسته نشان می دهد ولی قبل از آن باید گفت که در کلوپ های روتاری درباره ی تمام مسائل بحث می شود و همین امر باعث تعجب می گردد که چرا در اساس نامه ی آن ها فقط از واژه هایی مانند خدمت به هم نوع، بشر دوستی و غیره یاد می شود ولی آن گاه آن ها به دنبال اهداف پنهانی خود بوده و پیرو این جلمله ی معنی دار می شوند که «هدف وسیله را توجیه می کند».
چهار اصلی که روتارین ها به آن اعتقاد دارند به شرح زیر است:
1. ایجاد آشنایی بین افراد به منظور خدمت بشر به جامعه
2. بنیان گذاران استاندارهای اخلاقی سطح بالا در کار و احترام به تمام مشاغل مفید و اعتلای احترام به شغل هر روتاری برای خدمت به جامعه
3. هر روتارین باید عالی ترین خدمت را به خود و کار و حرفه ی خود و جامعه به عمل آورد
4. پیشبرد تفاهم بین المللی، حسن نیت و صلح و صفا از طریق همکاری جهانی تحت اتحاد شغلی. باید هدف روتارین در خدمت به جامعه باشد.
لازم به توضیح است که حاکم شدن فراماسون ها و اعضای سازمان های وابسته به آن ها بر محیط های علمی مخصوصاً دانشگاه تهران وضعی را به وجود آورد که رژیم اصل 12 انقلاب سفید شاه و مردم را انقلاب آموزشی نامید تا بلکه حفظ ظاهر کند. البته چنان که قبلاً ذکر کردیم فراماسون ها خود هم جریان و هم ضد جریان ایجاد می کنند به طوری که اصلاح نظام آموزشی هم به دست آنان صورت گیرد! به سرمقاله های روزنامه ی اطلاعات توجه کنید:
«صاحب نظران فرهنگی می گویند نه فقط در زمینه ی تحقیقات و مطالعات علمی در حد دانشگاه های معمولی نیستیم بلکه در روش آموزش هم به پای آن ها نخواهیم رسید. به نظر آقای دکتر منوچهر گنجی دبیر کل مطالعات بین المللی دانشگاه تهران باید سیستم مدیریت و برنامه ریزی منطبق با نیازهای مملکتی عمل کند و ما در تلاش هستیم که تحقیقات را گسترش دهیم...»
این روزنامه در سرمقاله ی دیگر خود چنین می نویسد:
«در دانشگاه های ما محیط علمی وجود ندارد. شرط اصلی موفقیت در کارها تحقیقات است و چرا محیط تحقیق وجود ندارد؟ علت آن است که محیط آموزشی به صورت مردابی ساکت در آمده است. اگر اساس آموزش از ابتدا بر بحث و جدل گذاشته می شد، استاد، عاشق نظرات خود نمی شد و می کوشید برای جواب گویی بیشتر تحقیق کند و دانشجویان را با تحقیق آشنا نماید.
عواملی مانند گرفتاری های مادی، وضع تعلیمات در دوره ی متوسطه، وضع کنکور و وضع کار در دانشگاه باعث شده که استاد و دانشجو کمتر رغبتی به تحقیق داشته باشند».
هویدا نخست وزیر در سخنرانی خود در یک کنفرانس علمی در دانشگاه تهران چنین می گوید:
«هزینه دانشجویی در پاکستان 59 دلار و در هندوستان 164 دلار و در لبنان 340 دلار و در آلمان غربی 970 دلار و در فرانسه 1064 دلار و در ایران 1100دلار می باشد. چرا لبنان توانسته است با 340 دلار مؤسسات تحقیقاتی معتبری در سطح دانشگاه های آمریکایی مانند دانشگاه آمریکایی بیروت ایجاد کند، پس سیستم آموزشی و تحقیقاتی ما جواب گوی نیازهای کشور نیست.
طبق اطلاعات سازمان برنامه، بودجه ی کل یکی از دانشگاه های غرب آمریکا 17 میلیون دلار است که 9 میلیون دلار آن خرج تحقیق می شود و 6 میلیون دلار صرف کتابخانه و دو میلیون دلار بابت هزنیه های جاری دانشگاه یعنی حقوق اساتید و مخارج و غیره است در حالی که در ایران دو درصد بودجه خرج تحقیق می شود».
هویدا در پایان سخنرانی خود می گوید اگر این وضع ناشی از مدیریت است باید مدیریت عوض شود.
در نیمه ی دوم مرداد ماه 1347 اصل 12 انقلاب شاه و مردم در کنفرانس آموزشی رامسر تحت عنوان انقلاب آموزشی اعلام می شود.
در منشور انقلاب آموزشی و در بخش مدیریت چنین آمده است:
«لازم است تحقیقات اساسی و دامنه داری در تشکیلات و طرز مدیریت مراکز علمی ما انجام شود تا شرایط مطلوب برای رونق و توسعه ی سریع فراهم گردد. از این رو باید به رؤسای جدید آن مراکز اختیارات کافی داده شود تا دست آن ها در انتخاب رؤسای دانشکده ها و مؤسسات دانشگاهی و مدیران لایق باز باشد و وظایف و حدود اختیارات آن ها باید روشن گردد و در تبادل وظایف محول از آن ها مسئولیت کامل خواسته شود».
به طور کلی در کنفرانس آموزشی رامسر چنین نتیجه گیری شد که سیستم آموزشی و مدیریت آن از ابتدایی تا دانشگاهی تغییر کند و براساس پیشنهاد هویدانخست وزیر، بخش خصوصی باید به دانشگاه ها در زمینه ی تحقیق کمک کند.
جالب است که چگونگی اجرای تصمیمات کنفرانس آموزشی رامسر و نیز اجرای اصول انقلاب آموزشی بر عهده ی افراد زیر گذاشته شد:
1. دکتر مجید رهنما وزیر علوم و آموزش عالی، عضو لژ فراماسونری تهران
2. دکتر خلیل کازرونی معاون وزارت علوم و آموزش عالی و عضو لژ فراماسونری تهران
3. صفی اصفیا مدیر عامل سازمان برنامه و عضو کلوپ روتاری مرکز.
4. دکتر قاسم معتمدی رئیس دانشگاه اصفهان و عضو کلوپ روتاری.
5. دکتر انوشیروان پویان رئیس دانشگاه ملی ایران و عضو لژ فراماسونری فارابی
6. دکتر ذبیح الله قربان رئیس دانشگاه شیراز و عضو لژ فراماسونری حافظ
برنامه ریزی فراماسونرها در وزارت علوم و دانشگاه ها باعث گردید که اکثر دانشجویان مستعد و با هوش جذب کشورهای غربی شوند. معمولاً مقررات مهاجرت در کشورهای توسعه یافته به گونه ای است که مهاجرت متخصصان را تسهیل می کند و به عبارت دیگر مهاجرت متخصصان در مقایسه با سایر اقشار و گروه های جامعه سهل تر است.
زمانی که این فارغ التحصیلان در کشورهای غربی مستقر می شوند معمولاً تمایلی برای بازگشت به میهن ندارند چرا که برای آن ها وطن و میهن اهمیتی نداشته و چون تفکر اثبات گرایانه بر آن ها حاکم است تمدن برایشان اصل می گردد و فرهنگ و ارزش های خود را زیر پا می گذارند و این همان چیزی است فراماسون ها به دنبال آن هستند یعنی پیروی از اصل تسامح و تساهل که در قسمت ایدئولوژی فراماسون ها از آن ها صحبت به میان آمده است.
لازم به توضیح است که غیر از مهاجرت فیزیکی که منجر به ترک کشور توسط بعضی از فارغ التحصیلان می شود، اکثر فارغ التحصیلانی که در داخل می مانند دچار مهاجرت فکری می شوند و مهاجرت فکری یعنی ایجاد فاصله ی فرهنگی و ارزشی متخصص با جامعه ی خویش و احساس جدایی از جامعه.
مهاجرت فکری خطرناک تر از مهاجرت فیزیکی است چرا که یک مهاجر فکری اگر چه در مرز و بوم خویش زندگی می کند اما از نظر روحی به جوامع آن سوی مرز تعلق دارد و هر گونه فعالیتی را نیز منطبق با الگوهای کشورهای غربی ارزیابی می کند.
نتیجه گیری
2. اگر اعضای سازمان فراماسونری بر نهاد دانشگاهی سلطه یابند، نتیجه ی مدیریتی که اعمال می کنند چیزی جز بی اعتبار کردن الگوهای رایج در مدیریت آموزشی و فرهنگی نیست زیرا اگر غیر از این می بود می بایست اوضاع و شرایط جامعه در مسیر استقلال و خود کفایی قرار می گرفت.
3. اهداف سازمان فراماسونری، کلوپ های روتاری و باشگاه های لاینز سیاسی بوده ولی ظاهری صنفی دارند و اسناد و منابع مختلف این موضوع را تأیید می کنند.
منبع: کتاب نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله