19) از حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام روایت شده که آن حضرت برای اهل قبور این چنین دعا می کردند:
بسم الله الرحمن الرحیم
«السلام علی اهل لا اله الّا الله، یا اهل لا اله الّا الله، بحقّ لا اله الا الله، کیف وجدتم قول لا اله الا الله، من لا اله الا الله، یا لا اله الا الله، بحقّ لا اله الا الله، اغفر لمن قال لا اله الا الله، و احشرنا فی زمره من قال لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله(1)».
«سلام بر اهل لا اله الا الله (یعنی سلام بر موحّدین و کسانی که برای خداوند عزّ و جلَّ شریکی قرار نداده اند و غیر از خدا را با خدا نخوانده اند) ای اهل لا اله الا الله به حق لا اله الّا الله چگونه یافته اید قول و گفتار لا اله الا الله را از جانب لا اله الا الله(یعنی از کلمه طیّبه لا اله الا الله که در این دنیا به آن شهادت دادید و به این شهادت از دنیا رفتید چه دیدید در عالمی که به آن منتقل شدید و این کلمه توحید چه جلوه ای برای شما کرده است در عالمی که الان در آن به سر می برید) ای لا اله الا الله بحق لا اله الا الله بیامرز هر کسی را که گفت لا اله الا الله (یعنی هر کسی که شریکی برای خدا قرار نداد) و جمع کن ما را در گروهی که گفتند: لا اله الا الله، محمّد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عَلیٌّ وَلیُّ الله علیه السلام».
20) از جابر انصاری رحمه الله روایت شده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چیست حال گروهی که مرا در دوستی برادرم علی بن ابیطالب علیه السلام سرزنش می کنند. پس قسم به خدایی که مرا به حق به پیامبری مبعوث کرده است او را دوست نداشتم تا اینکه پروردگارم جَلَّ جلاله مرا امر به دوستی او فرمود. سپس فرمود: چیست حال گروهی که مرا در مقدّم داشتن علی بن ابیطالب علیه السلام سرزنش می کنند. پس قسم به عزت پروردگارم که او را مقدّم نکردم تا اینکه پروردگارم مرا امر نموده است به تقدیم و جلو انداختن او و خدای متعال او را امیر و پادشاه مؤمنین و امیر امّت من و امام آنها قرار داده است. ای مردم: همانا زمانی که بسوی آسمان هفتم بالا برده شدم. بر هر درب آسمانی دیدم که نوشته شده است:
«لا اله الّا الله محمّدٌ رَسُول الله صلی الله علیه و آله و سلم علیُّ بنُ ابیطالب امیرُالمؤمنین علیه السلام». و وقتی که بسوی حجابها و پرده های نور رفتم بر هر پرده و حجابی دیدم که نوشته شده است:
«لا اله الا الله محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیُّ بنُ ابیطالب امیرُ المؤمنین علیه السلام».
و وقتی که بسوی عرش رفتم بر هر پایه ای از پایه های آن دیدم که نوشته شده است:
«لا اله الّا الله، محمّدٌ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیُّ بنُ ابیطالب امیرُالمؤمنین علیه السلام».
21) ابن قُولَوَیه قدس سره در کتاب «کامل الزیارات» در باب کیفیت زیارت قبر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام روایتی را نقل می کند و آن اینکه:
«زمانی که قصد نمودی که زیارت کنی قبر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را در طوس پس هنگام بیرون آمدن از منزل خودت، غسل نما و هنگامی که غسل می کنی... و هنگامی که داخل حَرَم شریف می شوی بگو:
بِسم اللهِ و باللِه و عَلَی مِلَّهِ رَسُولِ اللهِ اشهد اَن لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد انَّ محمداً عبده و رسوله، و انّ علیاً ولی الله.»(2)
«استعانت می جویم به نام خدا و به خدا، و بر ملّت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشم و شهادت می دهم که معبودی جز الله نیست که یکتا و بی همتا می باشد و شهادت می دهم که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم بنده و رسول خداست و همانا حضرت علی علیه السلام ولیّ خداست (یعنی صاحب ولایت الهیّه بر تمامی خلق می باشد).
22)از معمّر روایت شده که گفت:
«هشام بن عبدالملک (علیه اللعنه) مرا از حجاز به شام برای دیدنش طلبید، پس حرکت نمودم تا اینکه به زمین بلقاء رسیدم (بلقاء زمینهایی است که در نصف جنوبی از شرق اردن واقع شده است). کوهی سیاه رنگ در آنجا دیدم که بر آن کوه حروفی نوشته شده بود، که آن حروف را نفهمیدم. پس از این قضیه به عجب آمدم. پس حرکت کردم تا اینکه داخل عُمّان که آبادی بلقاء بود شدم. پس سؤال نمودم از مردی که نوشته های روی قبرها و کوهها را می خواند. پس پیرمردی راهنمایی شدم و آنچه را که دیده بودم برای او تعریف کردم. پس آن پیرمرد گفت: مَرکَبی را طلب کن با هم بسوی آن کوه برویم. پس من او را با خودم بر مرکب خود سوار کردم و به طرف آن کوه رهسپار شدیم، و من با جوهر و چیزی سفیدی بود برای نوشتن و یادداشت کردن. پس وقتی آن پیرمرد آن حروف را خواند به من گفت که چه چیز عجیبی با خط عبرانی بر این کوه نوشته شده است؟ پس من آن نوشته را به عربی ترجمه کردم پس ناگاه دیدم که این جمله درست شده است: بنام تو ای خدا: حق از جانب پروردگارت آمده به زبان عربی آشکار (و آن حقّ اینست)
«لا اله الّا الله، مُحَمَّدٌ رَسُولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیُّ وَلیُّ الله علیه السلام».
نوشت این را حضرت موسی بن عمران علیه السلام به دست خودش(3)».
23) در حدیثی روایت شده که حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام از حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سؤال نمود که عقیق چیست؟
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«عقیق کوهی در یمن می باشد که به یگانگی خداوند متعال و به نبوّت من و وصیّ بودن تو و امامت ائمه از فرزندان تو و برای شیعیانت به بهشت و برای دشمنانت به آتش اقرار کرده است(4).
24) از مفَضَّل روایت شده که فرمود:
«هنگام صبح شرفیاب محضر حضرت امام جعفر صادق علیه السلام شدم در حالی که آن حضرت بر سر سفره مشغول خوردن صبحانه بود پس به من فرمود: جلو بیا ای مفضّل (و از صبحانه میل کن).
عرض کردم ای آقای من، صبحانه خورده ام.
فرمود: وای بر تو این برنج است (کلمه ویح که به فارسی وای می شود در کلام عرب برای ترحّم و مهربانی استعمال می شود).
پس عرضه داشتم ای آقای من، به تحقیق که این کار را انجام داده ام (یعنی برنج خورده ام).
آنگاه حضرت فرمودند جلو بیا تا حدیثی را برایت نقل کنم.
پس نزدیک حضرت شدم و نشستم، آنگاه به من فرمود: پدرم از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده که فرمود: اوّل دانه ای که به یگانگی خداوند متعال و نبوّت من و وصایت برادرم (یعنی حضرت علی علیه السلام) و بهشت برای موحّدین از امّت من اقرار کرده است برنج می باشد(5).»
25) زنی از طایفه جنّ خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید و به آن حضرت ایمان آورده و اسلام او نیکو شد (یعنی مسلمان حقیقی گردید) سپس این زن از شیطان نقل کرده که او گفت:
«من در زمین این قدر و این قدر از سالها خدا را عبادت نمودم و در آسمان نیز این قدر و این قدر از سالها پروردگارم را عبادت نمودم و هیچ ستونی در آسمان ندیدم مگر اینکه بر آن ستون نوشته شده بود:
«لا اله الا الله، محمدٌ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیٌّ امیرُالمُومین علیه السلام ایَّدتُه به»(6).
26) از امام حسن عسکری علیه السلام از پدران گرامیش از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حدیثی طولانی روایت شده که آن حضرت خطاب به یهودیان فرمود:
«آیا شما را بس نیست که تورات و انجیل و زَبُور و کتابهای حضرت ابراهیم علیه السلام نطق به نبوّت من کرده و دلالت بر صدق و راستی من کرده است و در آنها بیان شده است ذکر برادر و وصیّ و جانشین من در امّتم و بهترین کسی که بعد از خودم در میان همه خلق جا می گذارم یعنی علی بن ابیطالب علیه السلام».
پس وقتی که حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از سخن خود فارغ شد، خداوند متعال قالیچه ای را که بر آن نشسته بودند به سخن درآورد و گفت:
شهادت می دهم که نیست معبودی جز الله و همانا تو ای محمّد صلی الله علیه و آله و سلم بنده و فرستاده او هستی و شهادت می دهم به اینکه همانا علی بن ابیطالب علیه السلام برادر و وصیّ و جانشین تو در میان امّت تو می باشد و بهترین کسی است که بعد از خودت بر تمامی خلق جا می گذاری.
و پس از آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کلامی طولانی فرمود، دوباره خدای متعال آن قالیچه را به سخن درآورد و گفت:
من قالیچه ای هستم که خدای متعال مرا گرامی داشته به حمدگویی و تمجید خودش و شهادت به اینکه حضرت مُحمّد صلی الله علیه و آله و سلم سید و آقای انبیاء است و شهادت به امامت برادر و وصیّ و وزیر و شقیق(7) او و فرمانبرداری نمودن برای کسی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او را امام و ولی امت نصب نموده است.
پس از آن حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمود که خداوند متعال تازیانه ای را برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به سخن درآورد که به مانند آن قالیچه شهادت داد»(8).
27) از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام سؤال شد از پهنائی و درازی و دَور کوه قاف؟ آن حضرت در جواب فرمود:
«پهنائی کوه قاف مسیر هزار سال راه است، و از جنس یاقوت سرخ می باشد. و وسط آن از جنس نقره سفید و روشن می باشد. و ریشه و اصل آن از زمرّد سبز می باشد. و برای این کوه سه گیسو (و رشته) می باشد: گیسوئی به مشرق و گیسوئی به مغرب و دیگری در وسط آسمان است و بر هر یک از این سه گیسو سه سطر و سه خط نوشته شده است:
خطّ اول: «بسم الله الرحمن الرحیم».
خط دوّم: «الحمدلله رب العالمین».
خط سوّم: «لا اله الا الله، محمدٌ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیٌّ امیرُالمُومین علیه السلام».(9)
28) از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که فرمود:
«بر پیشانی بُراق (مرکبی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سوار بر آن شدند و به معراج رفتند) نوشته شده:
«لا اله الا الله، محمدٌ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیٌّ امیرُالمُومین علیه السلام».(10)
29) از سلمان رحمه الله روایت شده که فرمود: نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودیم که حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام به سوی ما آمد. پس نبی اکرم صلی الله علی و آله و سلم سنگریزه ای را به دست آن حضرت داد، پس وقتی که آن سنگریزه در کف مبارک حضرت علی علیه السلام قرار گرفت به سخن درآمد، در حالی که می گفت:
«راضی شدم به ربوبیت خدای متعال و نبوّت حضرت مُحمّد صلی الله علیه و آله و سلم و امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام».
سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«هر کسی که صبح کند از شما در حالی که راضی به خدا و ولایت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام باشد پس به تحقیق از خوف و عذاب خدای متعال در امان قرار می گیرد(11)».
30) از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که خطاب به امام امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود:
«یا علی به درستی که از خداوند جَلَّ جلاله درخواست نمودم که در هر موردی که مرا یاد می کند تو را هم یاد بکند. پس خداوند متعال خواسته مرا پذیرفت و مستجاب کرد(12)».
31)از امام امیرمؤمنان علی علیه السلام روایت شده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«جبرئیل نزد من آمد در حالی که دو بالش را باز کرده بود پس ناگاه در یکی از آن دو بال دیدم که نوشته شده بود:
«لا اله الا الله، مُحمّد النبی».
و بر بال دیگرش نوشته شده بود:
«لا اله الا الله، عَلیُّ الوصیُّ»(13).
32) در روایتی وارد شده که امام امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود که من از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سؤال کردم:
«آیا این برای شیعیان من است؟ فرمود: بله قسم به پروردگارم که آن برای شیعیانت باشد و به درستی که آنها در روز قیامت از قبرهایشان بیرون می آیند در حالی که می گویند:
«لا اله الا الله، محمدٌ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیٌّ امیرُالمُومین علیه السلام».
پس در این هنگام جامه های سبز همراه با تاجها و اسبهای نجیب از بهشت به نزد آنها می آورند. پس آنگاه هر یک از ایشان آن جامه سبز را می پوشد و آن تاج را (که تاج پادشاهی و تاج کرامت خدای متعال می باشد) بر سر می گذارد و بر آن اسبها سوار می شوند و به آن اسبها بسوی بهشت پرواز می کنند و ایشان را ترس بزرگتر در روز قیامت ناراحت نمی کند(یعنی از آن ترس بزرگتر در امان می باشند) و فرشتگان به دیدارشان نمی آیند و می گویند:
«این همان روز شماست که از قبل به شما وعده داده بودند(14)».
33) از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده در رابطه با تفسیر قول خداوند عزّ و جلّ در قرآن، «و اذ اخذ ربّک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم...».
آن حضرت فرمود:
«خداوند متعال از صلب حضرت آدم علیه السلام همه فرزندانش را تا روز قیامت بیرون آورد، پس آنها مثل مورچه (کنایه از کوچکی و ریز بودن است) بیرون آمدند. پس خداوند عز و جلّ خود را به اینها شناسانید و اگر خداوند خود را در عالم ذرّ به آنها نمی شناسانید هیچ کس پروردگارش را نمی شناخت، سپس فرمود: آیا من پَروَرَنده شما نیستم؟ همه گفتند آری. (بعد فرمود):
«به درستی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده من است و حضرت علی علیه السلام پادشاه مؤمنان، جانشین و امین من است(15)».
34) از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که ایشان فرمود:
«وقتی که حضرت آدم علیه السلام مرتکب خطا شد، متوسّل به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت آن حضرت گردید، پس خداوند متعال به او وحی نمود که ای آدم چگونه علم به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم پیدا کردی؟
عرضه داشت زمانی که مرا خلق نمودی سر خود را بلند کردم پس در عرش دیدم که نوشته شده:
«لا اله الا الله، محمدٌ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیٌّ امیرُالمُومین علیه السلام(16)».
35) از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده که ایشان از پدرش و پدرش از حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام که فرمود:
حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«زمانی که روز قیامت برپا شود، تو در حالتی که سوار بر شتری از نور هستی وارد صحرای محشر می شوی و بر سرت تاجی است که 4 پایه دارد و بر هر پایه و ستون آن سه سطر نوشته شده است:
«لا اله الا الله، محمدٌ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیٌّ امیرُالمُومین علیه السلام».
و کلیدهای بهشت به تو داده می شود. سپس برایت تختی نهاده می شود که آن تخت معروف به تخت کرامت است، پس بر آن می نشینی، سپس تمامی خلق از اوّلین و آخرین در نزد تو در یک زمین جمع می شوند، پس شیعیانت را به بهشت امر می کنی و دشمنانت را به جهنّم، و تو هستی قسمت کننده بهشت و آتش، و به تحقیق هر کسی که تو را دوست داشت (و ولایت تو را قبول کرد) رستگار گردید، و هر کسی که دشمنی با تو کرد زیانکار گردید، پس تو در آن روز امین خدا و حجّت آشکار او هستی(17)».
36) از مفضّل رحمه الله روایت شده که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
«به درستی که خداوند متعال ضمانت نموده برای مؤمن ضمانتی را. عرضه داشتم که آن ضمانت چیست؟
فرمود: خداوند متعال ضمانت کرده برای مؤمن که اگر اقرار به ربوبیّت خداوند متعال و نبوّت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و امامت حضرت علی علیه السلام بکند و آنچه را که خداوند باری تعالی بر او واجب نموده انجام دهد (که اصل و حقیقت این واجبات محبّت و اظهار محبّت به خاندان نبوت علیه السلام است) او را در جوار و پناه خود ساکن بفرماید و خودش را از او محجوب نکند (چنانچه خداوند متعال فرمود بنده به من نزدیک می شود تا جایی که من چشم او و دست او و زبان او می شوم).
مُفَضَّل می گوید، عرضه داشتم قسم بخدا این کرامتی است که شباهتی به کرامت انسانها ندارد.
سپس حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: کمی عمل کنید و بهره بسیاری ببرید (یعنی عمل شما نسبت به آن نعمت بسیار کم و ناچیز است)(18).
37) از سلمان فارسی رحمه الله از امام امیرمؤمنان علی علیه السلام روایت شده در خبری طولانی تا آنجا که فرمود:
«پس حضرت امیرمؤمنان علیه السلام برخواست و وضوء گرفت و دو رکعت نماز خواند و خدای عز و جلّ را خواند به دعاهایی که ما نفهمیدیم سپس به دست مبارک خود اشاره به طرف مغرب نمود پس ابری با سرعت زیاد آمد و خانه حضرت ایستاد و به پهلوی آن ابر ابر دیگری بود، پس حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود:
ای ابر به اذن خدا فرود آی.
پس ابر فرود آمد در حالی که می گفت:
«اَشهَدُ انّ لا اله الا الله و انّ محمّداً رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم و انّکَ خَلیفَتُهُ وَ وصیّهُ»
«شهادت می دهم که نیست معبودی جز الله و همانا محمّد صلی الله علیه و آله و سلم رسول خداست و همانا تو جانشین و وصیّ او هستی».
هر کسی که در تو شک بکند پس به تحقیق که هلاک می شود و هر کسی که به تو چنگ زد، پس راه نجات را رفته است(19)».
38) از سلمان فارسی رحمه الله در خبری طولانی نقل شده که فرمود:
«ناگهان فرشته ای را دیدم که یک دستش در مغرب و دست دیگرش در مشرق بود پس وقتی که آن فرشته نظر کرد به حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام عرض کرد: شهادت می دهم به اینکه نیست معبودی جز الله که یکتا و بی همتاست، و شهادت می دهم به درستی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بنده و فرستاده اوست که او را به هدایت خلق و دین حق فرستاد تا اینکه آن دین حق را بر تمامی دین ها غلبه دهد، اگر چه مشرکین کراهت داشته باشند و شهادت می دهم که همانا تو وصیّ و جانشین او هستی به حقّ و راستی(20)».
39) از حضرت امام امیرمؤمنان علی علیه السلام روایت شده که فرمود:
«به درستی که خداوند ملائکه و فرشتگان را بر شکل های گوناگون آفریده است آگاه باشید که همانا برای خداوند فرشته ای است به صورت خروس در زیر عرش رحمن، پس زمانی که وقت هر نمازی برسد آن فرشته بر پنجه های خود می ایستد، سپس ندا می دهد: شهادت می دهم که نیست معبودی جز الله که یکتاست و شریکی برای او نیست و شهادت می دهم همانا محمّد صلی الله علیه و آله و سلم بنده و فرستاده او، سیّد و بزرگ انبیاء می باشد و به درستی که وصیّ او و بهترین اوصیاء می باشد. پاک و منزّه است پروردگار فرشتگان و روح. فرمود: پس خروس ها در منزل هایتان به مانند همین گفتار می خوانند در حالی که بال هایشان را هم می زنند(21)».
40) از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:
«سه حیوان در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله سخن گفتند، شتر، گرگ و گاو، تا اینکه فرمود: و اما گاو، پس به درستی که آن گاو آگاهی داد دیگران را به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر آن حضرت راهنمایی نمود (و آن حضرت در نخلستان بنی سالم حضور داشتند) پس آن گاو گفت ای آل ذریح، رستگاری شما در آن است که به زبان عربی فصیح ندا در دهید:
«لا اله الا الله ربّ العالمین، محمّدٌ رَسُولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم سیّدُ النیبین و عَلیُّ سیّدُ الوصییّن».(22)
(یعنی این ندا که شهادت به توحید و نبوّت و ولایت می دهد موجب رستگاری می باشد).
41) از امام حسن عسکری علیه السلام از پدرانش از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده در ضمن خبری طولانی که فرمود:
«به درستی که خداوند ابری را روی سر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان سایبان قرار می دهد که او را از حرارت خورشید محافظت می نمود. و به درستی که مردم به سوی آن ابر نظر می کردند پس بر آن ابر می خواندند این کلمات را:
«لا اله الا الله، محمدٌ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم ایّدته بعلیّ سیدالوصین».
و سپس او را (یعنی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم را)شرافت دادم به اصحاب او که دوست دارندگان او و حضرت علی علیه السلام و (دوست) و دوستان این دو و دشمنان دشمنان این دو هستند. و هر کسی که نوشتن و خواندن بلد بود، می توانست این کلمات را بر روی آن ابر بخواند. سپس آن حضرت یادآوری کرده به اینکه کوهها و صخره ها و سنگها با حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سخن گفتند و به مانند آن ابر شهادت داده اند».(23)
42) از ابوبصیر روایت شده که فرمود:
«با عده ای در خدمت حضرت امام محمدباقر علیه السلام بودیم، یک نفر خدمت حضرت عرضه داشت: که عکرمه در حال مردن است (و این عکرمه هم عقیده با خوارج علیهم اللعنه بود) پس امام امحمّد باقر علیه السلام به ما فرمود: مدّتی مرا مهلت دهید تا اینکه به سوی شما برگردم.
عرضه داشتم: بله (یعنی منتظر شما هستم)
پس چیزی نگذشت که حضرت برگشت و فرمود: آگاه باشید به درستی که اگر عکرمه را قبل از مردن دریافته بودم (و به او رسیده بودم) هر آینه کلماتی را به او یاد می دادم که به آن کلمات انتفاع می بُرد، ولی من در حالی که او مرده بود به او رسیدم. پس ابابصیر عرضه داشت که آن کلمات چه می باشد؟
حضرت باقر علیه السلام فرمود: قسم به خدا آن کلمات چیزهایی می باشد که اعتقاد شما شیعیان بر آن است.
پس تلقین کنید مردگانتان را در هنگام مردن به شهادت «لا اله الا الله» و ولایت حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام»(24).
43) از نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که فرمود:
آدم در عرش دید که نوشته شده بود:
« محمدٌ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیٌّ امیرُالمُومنین علیه السلام»(25).
44) از جابر از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که فرمود:
«دو هزار سال قبل از اینکه آسمانها و زمین آفریده شوند بر درب بهشت نوشته شده بود: «لا اله الا الله، لا اله الا الله، محمدٌ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیٌّ اَخُو رَسُولِ الله (26)».
45) از انس بن مالک روایت شده که گفت:
«با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خارج شدیم، راه می رفتیم تا به قبرستان بقیع رسیدیم. پس ناگاه به درخت سدری که خشک و بی برگ بود برخورد کردیم. حضرت رسول خدا صلی الله علی و آله و سلم زیر آن درخت نشست، پس آن درخت برگ درآورد و صاحب ثمر و میوه شد، و سایه افکند بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، آنگاه حضرت لبخندی زد و فرمود: حضرت علی علیه السلام را بخوان (که بیاید در نزد من). پس من با عجله رفتم تا به منزل حضرت فاطمه علیه السلام رسیدم و به حضرت علی علیه السلام برخورد کردم، در حالی که مشغول خوردن غذا بودند عرضه داشتم: اجابت کن حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را.
حضرت فرمود: برای امر خیری خواسته شده ام؟
عرضه داشتم: خدا و رسولش داناترند.
پس آنگاه حضرت علی علیه السلام شروع به حرکت کرد، در حالی که بر روی پنجه هایش راه می رفت تا اینکه در مقابل حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ایستاد. پس حضرت او را طرف خود کشید و در پهلوی خود نشانید، و دیدم که آن دو با هم سخن می گویند و لبخند می زنند و دیدم که صورت حضرت علی علیه السلام برافروخته و نورانی گردید. پس ناگاه جامی از طلا که به یاقوتها و گوهرهای گرانبها زینت شده بود را دیدم که برای آن جام چهارپایه بود: برپایه اول نوشته شده بود:
«لا اله الا الله، محمدٌ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم»،
و بر پایه دوم نوشته شده بود:
«لا اله الا الله، محمدٌ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، عَلیُّ بن ابیطالب ولیُّ الله»
و او شمشیر خدا بر عهدشکنان (طلحه و زبیر) و ستمکاران (معاویه و پیروانش) و بیرون روندگان از دین (خوارج نهروان و پیروانشان) می باشد.
و بر پایه سوم نوشته شده بود:
«لا اله الا الله، محمدٌ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، ایَّدتُهُ بعلی بن ابیطالب علیه السلام».
و بر پایه چهارم نوشته شده بود:
«معتقدین به دین خدا که دوست داران اهل بیت می باشند اهل نجات هستند(27)».
46) از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که آن حضرت در شب معراج در بیت المقدّس التفات و توجّه به انبیاء کرد و فرمود: شما به چه چیز شهادت می دهید؟ عرضه داشتند:
«شهادت می دهیم که معبودی جز الله نیست و همانا تو رسول او هستی و حضرت علی امیرمؤمنان علیه السلام می باشد(28)».
پی نوشت ها :
1. بحارالانوار، ج102، ص 301.
2. کامل الزیارات، ص 320-309، باب 102.
3. بحارالانوار، ج27، ص 9، ح 20.
4. مستدرک الوسائل، محدّث نوری، ج3، ص 294، ح 3613.
5. مستدرک الوسائل، ج16، ص 376، ح 20237.
6. اثباه الهداه، ج2، ص 107، ح 442.
7. «شقیق» یعنی نصف هر چیزی و از آنجائی که نور اوّل دو نصف گردید یکی برای مقام نبوت و یکی برای مقام وصایت و خلافت فلذا مقام امامت و خلافت نصف آن نور اول می باشد و اطلاق «شقیق» بر امام امیرمؤمنان علی علیه السلام به این خاطر است.
8. اثباه الهداه، ج2، ص 150، ح 657.
9. طوالع الانوار، سیدمهدی موسوی، ص 165.
10. همان، ص 168.
11. بشاره المصطفی، ص 134؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج2، ص 326.
12. سیّد نعمه الله جزائری که در کتاب «الانوار النعمانیه» نقل نموده از استاد خود مرحوم علّامه مجلسی رحمه الله که ایشان فرمود:
«قَد وَرَد فی صَحیح الاَخبار انّ النّبی قالَ لعلیَّ: یا عَلیّ، سالتُ رَبِّ اَن تُذکَر حَیثُ اُذکَر فَاجابَنی الی ذلک».
13. بحارالانوار، ج27، ص 9، ح 19.
14. بحارالانوار، ج65، ص 145، ح 82.
15. بصائرالدرجات، صفّار، ص 71، ح 6.
16. بحارالانوار، ج27، ص 7، ح 15.
17. امالی شیخ صدوق، ص 670، مجلس 95، ح 10.
18. ثواب الاعمال، شیخ صدوق، ص 30.
19. بحارالانوار، ج27، ص 33.
20. همان، ج27، ص 35، ح 5.
21. احتجاج، شیخ طبرسی، ج1، ص 339-338.
22. مختصر بصائرالدرجات، ص 17-16؛ بحار، ج27، ص 266، ح 14، ب 16.
23. اثباه الهداه، ج2، ص 151، ح 662.
24. وسائل الشیعه، ج2، ص 665، باب 37، ح 2؛ مستدرک الوسائل، ج2، باب 27، ص 125، ح 1611.
25. اثباه الهداه، ج2، ص 193، ح 957.
26. حلیه الاولیاء، ج7، ص 256؛ مناقب علی بن ابیطالب علیه السلام، ابن مغازلی شافعی، ص 91، ح 134؛ مناقب خوارزمی حنفی، ص 88؛ مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمی حنفی، ج1، ص 38؛ تذکره الخواص، سبط بن جوزی ص 22؛ ذخائر العقبی ص 66؛ ینابیع الموده، قندوزی حنفی، ص 206؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ترجمه الامام علی بن ابیطالب علیه السلام، ج1، ص 119، ح 162 و 168؛ ریاض النضره ج 2، ص 222؛ مجمع الزوائد، ج9، ص 111؛ میزان الاعتدال ذهبی، ج2 ص 76 و ج 3 ص 399؛ مسند، احمد بن حنبل، ج5 ص 46-35؛ کنزالعمال، ج15، ص121، ح 350؛ طوالع الانوار، ص 180؛ و ...
27. بشاره المصطفی، ص 83.
28. روضه الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ج1، ص 59.