پژوهشگر: منصور موسوی
آبراهامیان این دو نظریه را ترکیب کرده و «نظریه توسعه ناموزون» را عنوان کرده است. او گوید شاه در بخش اجتماعی و اقتصادی نوسازی کرد اما در حوزه سیاست این کار را انجام نداد.
۱) مخالفان حکومت پهلوی سقوط آن را معلول ناتوانی شاه در نوسازی کافی و سریع و نیز ناتوانی در سرپوش گذاشتن بر وابستگی او به غرب می دانند.
۲) موافقان حکومت پهلوی سقوط ان را در نوسازی سریع شاه برای یک ملت سنت گرا و عقب مانده می دانند.
اما آبراهامیان این دو نظریه را ترکیب کرده و «نظریه توسعه ناموزون» را عنوان کرده است. او گوید شاه در بخش اجتماعی و اقتصادی نوسازی کرد اما در حوزه سیاست این کار را انجام نداد. او عامل شکل گیری انقلاب را تا سال ۱۳۵۶ اقتصادی و اجتماعی می داند اما از سال ۱۳۵۶ گوید اسلام بازیگر اصلی در وقوع انقلاب دارد. همچنین انقلاب اسلامی را یک نقیضه و یک استثناء در تاریخ معاصر ایران می داند.
وی معتقد است انقلاب ایران حتی برای الگوها و انتظارات کسانی که از اوضاع ایران به خوبی با خبر بودند نیز سازگار نبود. این اولین بار بود که یک رهبر جا افتاده، سردمدار پرشور یک انقلاب علیه یک حاکمیت سلطنتی، مدعای حقانیت می شود. کدی انقلاب ایران را یک انقلاب مذهبی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... می داند و معتقد است که نمی توان ان را در یکی از موارد فوق منحصر کرد. کدی نارضایتی های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی که عمدتاً در قرن ۱۹ آغاز شد را عاملی می داند که در نهایت در سال های آخر دهه ۷۰ قرن ۲۰ همراه با پیوند اسلامی اصیل توده ها موجب وقوع انقلاب ۱۹۷۹م در ایران شد. وی در نظریه خود بر نقش اقتصاد تاکید زیادی می کند و نقش مذهب را تا حدودی کم رنگتر می بیند و گاه به حس ضد امپریالیستی شرقیان به ویژ ایران اشاره دارد و تحلیلی مادی از رفتار و نظریات علما دارد.
فوکو انگیزه انقلاب اسلامی را اقتصاد نمی داند و اذعان دارد اقشار مرفه هم دوش به دوش مردم پایین جامعه برای سرنگونی دولت پهلوی فعال بودند. اما علت انقلاب ایران را اراده مردم برای شکست مدرنیسم و نیز ویژگی های مذهب تشیع می داند. او از انتقاد به اسلام سیاسی خودداری می کند . هر چند فوکو همزمان با انقلاب ایران شیفته آن شد، اما بعد از اعدامهای انقلاب و ...به ان انتقاد کرد و طی نامه ای سرگشاده به مهدی بازرگان از اقدامات دولت او انتقاد نموده و اعمال آنها را با ساواک مقایسه کرده است.
اشخاصی که بر عوامل اقتصادی انقلاب ایران تاکید دارند: رابت لونی تدا اسکاچ پول همایون کاتوزیان مارکسیستها
اشخاصی که بر عوامل روانشناختی انقلاب ایران تاکید دارند: ماروین زونیس و نیز کسانی که بر مبنای روانشناسی جیمز دیویس مطالبی نوشته اند.
اشخاصی که بر عوامل سیاسی انقلاب ایران تاکید دارند: یرواند آبراهامیان
اشخاصی که بر عوامل فرهنگی انقلاب ایران تاکید دارند: علی دوانی حامد الگار آصف حسین گلیز کیل
اشخاصی که بر چند علیتی انقلاب ایران تاکید دارند: مایکل فیشر نیکی کدی فرد هالیدی جان فوران
http://www.aftabir.com منبع : آفتاب
آبراهامیان:
نظریه یرواند آبراهامیان تحت عنوان «توسعه ناموزون» مطرح می شود. در مورد سقوط دولت پهلوی معمولا دو نوع دیدگاه کلی مد نظر است:۱) مخالفان حکومت پهلوی سقوط آن را معلول ناتوانی شاه در نوسازی کافی و سریع و نیز ناتوانی در سرپوش گذاشتن بر وابستگی او به غرب می دانند.
۲) موافقان حکومت پهلوی سقوط ان را در نوسازی سریع شاه برای یک ملت سنت گرا و عقب مانده می دانند.
اما آبراهامیان این دو نظریه را ترکیب کرده و «نظریه توسعه ناموزون» را عنوان کرده است. او گوید شاه در بخش اجتماعی و اقتصادی نوسازی کرد اما در حوزه سیاست این کار را انجام نداد. او عامل شکل گیری انقلاب را تا سال ۱۳۵۶ اقتصادی و اجتماعی می داند اما از سال ۱۳۵۶ گوید اسلام بازیگر اصلی در وقوع انقلاب دارد. همچنین انقلاب اسلامی را یک نقیضه و یک استثناء در تاریخ معاصر ایران می داند.
تدا اسکاچ پول:
وی انقلاب را به مثابه یک پدیده اجتماعی مد نظر دارد تا یک پدیده سیاسی. وی بین انقلاب اجتماعی و انقلاب سیاسی تفاوت قایل می باشد. گوید انقلاب سیاسی ملزوماً منجر به تغییرات اجتماعی نمی شود و نیز گوید انقلاب اجتماعی به ندرت رخ می دهد. انقلاب اسلامی ایران را استثناء می داند و قدرت علما را مبتنی بر ایدئولوژی شیعه می داند و فرهنگ مقاومت و مبارزه را در ایران به تاثیرگذاری از قیام کربلا می داند. از گفته های او: اگر تنها یک انقلاب در دنیا باشد و عمداً و آگاهانه توسط یک نهضت اجتماعی توده ای ساخته شده باشد، به طور قطع آن انقلاب اسلامی ایران است. و نیز گوید: انقلاب را انقلابیون نمی سازند، بلکه انقلاب پیش می رود و اتفاق می افتد.منحنی j دیویس:
طبق این دیدگاه انقلاب ها زمانی رخ می¬دهند که بعد از یک دوره رشد اقتصادی قابل ملاحضه یک دوره کوتاه و تند و تیز انقباض و تنزیل اقتصادی پدیدار می شود. عده ای انقلاب ایران را بر این نظریه منطبق می دانند.گونه شناسی برینتون:
طبق این دیدگاه مشکلات سیاسی، اقتصادی و مالی یک رژیم باستانی و قدیمی که با روش کهنه فرمانروایی می شود و به زور می خواهد خود را همنشین گروههای جدید نماید، از جمله عوامل انقلاب می باشد. این تئوری را عده ای منطبق بر بحرانهای مقدم بر انقلاب اسلامی ایران و نیز همزمان با خود انقلاب می دانند.بابی سعید:
نظریه مطرح شده توسط او «اسلام ولایتی به جای اسلام خلافتی» می باشد. بابی سعید سعی نموده نظریه ولایت فقیه امام خمینی را تحریف کرده و با نادیده گرفتن تفاوتها آن را با نظریه حاکمیت اهل سنت (خلافت) یکی دانسته و آن دو را به هم نزدیک ساخته است.جان فوران:
وی بر اسلامی بودن انقلاب اسلامی ایران معتقد نیست به دلیل تنوع چندگانگی و تنوع فرهنگی و نیروهای اجتماعی که مخالف شاه بودند.نیکی کدی:
نظریه گفتمان سیاسی اسلام و گفتمان شیعه را مطرح می کند و در این راستا به دو اصل مهدویت و شهادت می رسد. گقتمان شیعه ره بر دو اساس قرار داده: ۱) انقلابیگری ۲) محافظه کاری (تقیه).به گفته کدی شیعه امامی فرصت های مناسبی برای طرح کردن مفاهیم شیعه در عرصه اجتماعی یافته است که انقلاب اسلامی یکی از این فرصت هاست که نسبت به دیگر موقعیت ها حساس تر و مهمتر بود. بر خلاف سایر گروه ها مذهبی دیگر (اسماعیلیان، قرامطه و ..) از قابلیت بالاتری در درک تحولات شرایط زمانی داشته است و توانسته به نوعی بین دو بعد «انقلابیگری» و «محافظه کاری» یک تعادلی برقرار نماید.وی معتقد است انقلاب ایران حتی برای الگوها و انتظارات کسانی که از اوضاع ایران به خوبی با خبر بودند نیز سازگار نبود. این اولین بار بود که یک رهبر جا افتاده، سردمدار پرشور یک انقلاب علیه یک حاکمیت سلطنتی، مدعای حقانیت می شود. کدی انقلاب ایران را یک انقلاب مذهبی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... می داند و معتقد است که نمی توان ان را در یکی از موارد فوق منحصر کرد. کدی نارضایتی های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی که عمدتاً در قرن ۱۹ آغاز شد را عاملی می داند که در نهایت در سال های آخر دهه ۷۰ قرن ۲۰ همراه با پیوند اسلامی اصیل توده ها موجب وقوع انقلاب ۱۹۷۹م در ایران شد. وی در نظریه خود بر نقش اقتصاد تاکید زیادی می کند و نقش مذهب را تا حدودی کم رنگتر می بیند و گاه به حس ضد امپریالیستی شرقیان به ویژ ایران اشاره دارد و تحلیلی مادی از رفتار و نظریات علما دارد.
میشل فوکو:
انقلاب اسلامی را گفتمان رادیکال سیاسی عرفانی جدیدی می داند که از دل مفاهیم و اموزه های مذهبی که در طی قرون متمادی در پس لایه های غبار خرافه، ارتجاع و نسیان مدفون شده بود، سر برآورده است. وی دو نوع نگرش نسبت به حوادث تاریخی بخصوص انقلاب ایران دارد. ۱) اراده جمعی مردم برای تغییر خود ۲) نقش رهبریفوکو انگیزه انقلاب اسلامی را اقتصاد نمی داند و اذعان دارد اقشار مرفه هم دوش به دوش مردم پایین جامعه برای سرنگونی دولت پهلوی فعال بودند. اما علت انقلاب ایران را اراده مردم برای شکست مدرنیسم و نیز ویژگی های مذهب تشیع می داند. او از انتقاد به اسلام سیاسی خودداری می کند . هر چند فوکو همزمان با انقلاب ایران شیفته آن شد، اما بعد از اعدامهای انقلاب و ...به ان انتقاد کرد و طی نامه ای سرگشاده به مهدی بازرگان از اقدامات دولت او انتقاد نموده و اعمال آنها را با ساواک مقایسه کرده است.
لمبتون:
نظریه مطرح شده توسط لمبتون «نظریه دولت شیعه» است وی باور به استبداد شرقی دارد و اقتدارگرایی در ایران باستان و اتحاد دین و دولت از محوری ترین پیش فرض های شرق شناسانه لمبتون می باشد.اشخاصی که بر عوامل اقتصادی انقلاب ایران تاکید دارند: رابت لونی تدا اسکاچ پول همایون کاتوزیان مارکسیستها
اشخاصی که بر عوامل روانشناختی انقلاب ایران تاکید دارند: ماروین زونیس و نیز کسانی که بر مبنای روانشناسی جیمز دیویس مطالبی نوشته اند.
اشخاصی که بر عوامل سیاسی انقلاب ایران تاکید دارند: یرواند آبراهامیان
اشخاصی که بر عوامل فرهنگی انقلاب ایران تاکید دارند: علی دوانی حامد الگار آصف حسین گلیز کیل
اشخاصی که بر چند علیتی انقلاب ایران تاکید دارند: مایکل فیشر نیکی کدی فرد هالیدی جان فوران
http://www.aftabir.com منبع : آفتاب
/ج