تألیف و ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون
منبع:راسخون
دنیا در حال تخریب است. هر چند که مشکلات محیط زیست جهانی به طور فزایندهای مورد توجه قرار میگیرد اما برای رفع این مشکلات تلاش زیادی صورت نگرفته است. آنچه ما نیاز داریم یک برنامهی ده ساله – دههی بین المللی محیط زیست – است، ولی تاکنون واکنش بین المللی منظمی همسنگ مشکلات وجود ندارد. امروزه آلودگی در مقیاس وسیع و بیسابقهای رخ میدهد. انباشت دی اکسید کربن و گازهای دیگر در جو، خطر تغییرات گستردهی آب و هوایی را در پی دارد. در نواحی بزرگی از جهان، آلایندههای هوا از مکانهای شهری-صنعتی به روستاها رخنه میکند و به حیات آبزیان، جنگلها و محصولات زراعی آسیب زیادی میرسانند.
در بیش از یک قرن اخیر، تغییرات چشمگیر در آلودگی را میتوان بر حسب چهار روند دراز مدت وصف کرد:
1- از مقادیر کم به مقادیر زیاد. قرن بیستم میلادی شاهد رشد بیسابقهای در جمعیت بشر و فعالیتهای اقتصادی بوده است: جمعیت جهان بیش از سه برابر، تولید ناخالص جهان شاید تا بیست برابر، و استعمال سوختهای فسیلی بیش از ده برابر افزایش یافته است. در پیِ این افزایشهای هنگفت در فعالیتهای اقتصادی و مصرف سوختهای فسیلی، تغییرات شگرفی نیز در مقدار آلایندههای رها شده به طبیعت صورت گرفته است. از سال 1900 تا 1985 میلادی، گسیل سالیانهی دی اکسید گوگرد در جهان تقریباً ده برابر شده است. گاز دیگری که هنگام سوزاندن سوختهای فسیلی تشکیل میشود، دی اکسید کربن است. دی اکسید کربن یکی از گازهای گلخانهای است که در گرم شدن جهان و تغییرات آب و هوایی نقش دارد. در سدهی اخیر، انتشار دی اکسید کربن در هر سال ده برابر شده است و مقدار دی اکسید کربن جو زمین بیست و پنج درصد افزایش یافته است.
2- از آسیبهای کلان به مسمومیتهای به ظاهر ناچیز. به موازات افزایش چشم گیر حجم آلایندههای قدیمی مانند دی اکسید گوگرد، پس از جنگ جهانی دوم موضوع وجود مواد رادیواکتیو و مواد شیمیایی مصنوعی به میان آمده است که بیشترشان حتی در مقادیر کم، بسیار سمی هستند و برخی از آنها در سیستمهای زیستی یا در جو میمانند و انباشته میشوند. یکی از فراوردههای صنایع شیمیایی مدرن آفت کشها هستند که دقیقاً به علت سمی بودنشان به محیط زیست رها میشوند. شگفت آور است که گروهی دیگر از فراوردههای عمدهی صنایع شیمیایی – کلروفلوئوروکربنها – که اینک مسبب تخریب لایهی اُزُن شناخته شدهاند، تا حدودی به این علت استعمال وسیع پیدا کرده بودند که غیر سمی تلقی میشدند.
3- از جهان اول به جهان سوم. افسانهای که در اغلب ممالکِ در حال توسعه به سادگی و با جنجال ابراز میشود این است که آلودگی عمدتاً مشکل ممالک صنعتی است. گرچه حقیقت دارد که کشورهای صنعتی مسئول عمدهی تولید آلایندههای امروزی هستند آلودگی مشکل مهمی در ممالک در حال توسعه نیز هست و نمونههای بارز اثرات آلودگی را میتوان در این کشورها یافت. شهرهای اروپای شرقی و کشورهای جهان سوم بیشتر از شهرهای ممالک عضو سازمان جامعهی اقتصادی اروپا آلوده به دی اکسید گوگرد و ذرات معلق در هوا هستند. رودهایی که به شدیدترین وضع به باکتریها و جانداران بیماریزا آلوده هستند در ممالک در حال توسعه قرار دارند. بنا بر یک گزارش، در میان ده کشور صنعتی و در حال توسعه، سه کشور از چهار کشوری که جمعیتشان بالاترین سطح سرب را در خون داشتند عبارت بودند از مکزیک، هندوستان، و پرو. در میان همین ده کشور، آلودگی د.د.ت. در شیر مادر، بالاترین حد را در چین، هندوستان و مکزیک داشت. و بدترین سانحهی صنعتی تاریخ در نیوجرسی یا ویرجینیا رخ نداد بلکه در شهر بوپال هندوستان اتفاق افتاد.
4- این سه روند با هم ترکیب میشوند و روند چهارم را ایجاد میکنند: تبدیل آثار محلی به آثار جهانی. زمانی که حجم آلایندهها بسیار کمتر بود و آلایندهها شبیه به مواد طبیعی بودند، تأثیرات آنها محدود به نواحی جغرافیایی نزدیک به منبع بود. امروزه اندازه و شدت آلودگی، پیامدهای آن را حقیقتاً جهانی ساخته است. برای نخستین بار در تاریخ، تأثیرات بشر چنان گسترده شده است که فرایندهای طبیعی کنترل کنندهی سیستمهای نگهدار حیات را فراگرفته است.
رقیق شدن لایهی اُزُنِ استراتوسفر (دومین لایهی جو در ارتفاعات بین دوازده تا پنجاه کیلومتر) آنقدر اهمیت دارد که معاهدات بین المللی برای کاهش انتشار کلروفلوئوروکربنها (CFC) به عمل آمده است هرچند که ارزیابیها نشان دهندهی عدم کافی بودن آنهاست. شاید خطیرترین مسأله این باشد که انباشت گازهای گلخانهای که تابش فروسرخ را در جو حبس میکنند همچنان ادامه دارد. انباشت این گازها، عمدتاً حاصل مصرف سوختهای فسیلی و کلروفلوئوروکربنها، جنگلبُری و فعالیتهای گوناگون کشاورزی است، و این امر اکنون جوامع بشری را با خطر تغییرات دراز مدت آب و هوایی مواجه میسازد.
هرچند که به دقت و با اطمینان نمیتوان گفت که گرم شدن کل جهان چه تأثیری بر نواحی مختلف خواهد گذاشت، ولی میتوان پیش بینی کرد که الگوهای بارندگی و بادهای موسمی شاید تغییر یابد و فعالیتهای کشاورزی سرتاسر جهان را مختل سازد. سطح دریاها بالا میآید و آب، نواحی ساحلی را در بر میگیرد. جریانهای اقیانوسی دگرگون میشود و آب و هوای اغلب نواحی را تغییر میدهد و ماهیگیری را مختل میسازد. چند و چون گونههای گیاهی و جانوری تغییر مییابد و در نتیجه مکانهای حفظ شده و بسیاری از گونههای زیستی که زیستگاههایشان معدود و محدود هستند با خطر مواجه میشوند. خشک سالیها، امواج گرما و ناهنجاریهای هوایی دیگر، به مردم، محصولات زراعی و جنگلهای حساس صدمه میزند. این مسائل جوی مربوط به هم، شاید وخیمترین خطر آلودگی در تاریخ را بسازند. این که آنها را مربوط به هم میگوییم به این دلیل است که این مسائل جوی به طریقهایی که دانشمندان هنوز در حال کشف آنها هستند با هم پیوند دارند، و دانشمندان از سیاستگذاران ما بسیار جلوتر افتادهاند.
نخست، آنها از حیث زمان به هم مربوطند. این نظر هنوز امروزه مرسوم است که ما ابتدا باید به آلودگی هوای محلی رسیدگی کنیم، سپس توجهمان را با مسائل منطقهای مانند باران اسیدی معطوف کنیم، و آنگاه در آینده به مسألهی جهانی گازهای گلخانهای جو برسیم. اما شکست در کوششهایمان برای دست یابی به هوای پاک سبب شده که کیفیت هوای شهری هنوز مشکلِ روز باشد، یعنی یک مسألهی مربوط به دههی 1970 میلادی را از گذشته به حال کشانده است. ضمناً درک این نکته که گازهای گلخانهای به جز دی اکسید کربن (مانند متان) فوریت مسأله را دو چندان میکند، و این که جوامع بشری، سیارهی زمین را محکوم به افزایش یک تا دو و نیم درجهی سانتیگراد در دمای میانگین جهان ساختهاند مسألهای را که تصور میشد مربوط به آیندهی دورتر باشد به زمان حاضر پیش آورده است. دیگر آن که این مسائل جوی از لحاظ واکنشگاهِ وسیع شیمیایی – یعنی جو – با همدیگر پیوند دارند؛ در جو، آلایندهها با یک دیگر، با مواد دیگر و انرژی خورشیدی واکنش پیدا میکنند که در مجموعهای پیچیده از برهم کنشهای چرخهای صورت میگیرد. به یک مسأله که دست بزنید با تمام مسائل درگیر میشوید. سوم آن که آنها از لحاظ اثرهایشان بر مردم و بر موجودات زنده به هم ربط دارند. آلایندههای گوناگون، امواج گرما، تغییرات آب و هوایی، و تابش فرابنفشِ افزایش یافته چه پیامدهایی خواهند داشت؟ کسی نمیداند. ما هنوز در حال یادگیری هستیم. و دستِ آخر این که همهی این مسائل جوی از طریق منابع آلایندهها به هم مربوطاند. برای مثال، کلروفلوئوروکربنها هم در گرم شدنِ گلخانهای جو و هم در تخریب لایهی اُزُنِ آن نقش دارند، اما منبع عمدهی این دو مسأله یکی است: استعمال سوختهای فسیلی.
کارایی خودروها مثال بارزی از صرفه جویی در انرژی و کاهش آلودگی است. در خلال سالهای 1972 تا 1985، اتوموبیلهای جدیدی که در بازارهای امریکا به فروش رفتند صرفه جویی در سوخت را به دو برابر – از سیزده مایل مسافت برای هر گالن سوخت به بیست و پنج مایل در گالن – رساندند. شرکتهای اتوموبیلسازی فورد، هوندا و سوزوکی همچنان تلاش کردند اتوموبیلهایی تولید کنند که این میزان را به دو برابر (پنجاه مایل در گالن) افزایش دهند، و شرکت تویوتا پیش نمونهای از اتوموبیلهای سواری ساخت که کارایی سوخت را به تقریباً صد مایل برای هر گالن رساند.
شکلهای مختلف انرژیهای تجدید پذیر، از قبیل وسابل الکتریکی خورشیدی و گردآورها یا کلکتورهای گرمای آفتاب، توانِ آب، توان باد، انرژی بیوماس، بهترین امیدهای ما برای آینده هستند. اگرچه کاربرد کامل تجاری این انرژیها هنوز با ما فاصلهی زمانی دارد، تکنولوژی برق خورشیدی رفته رفته بسیار ارزان میشود و امید است در آیندهای نه چندان دور، رقیب سوختهای مرسوم شود. دست آخر این پرسش باقی میماند که آیا واقعاً جهان میتواند نجات یابد. راه حلها از بیم و امید مردم حکایت دارند. مردم در همه جا قربانی آلودگی هستند و میخواهند جهان را پاکیزه کنند و حامی زمین برای نسلهای آینده باشند.
در بیش از یک قرن اخیر، تغییرات چشمگیر در آلودگی را میتوان بر حسب چهار روند دراز مدت وصف کرد:
1- از مقادیر کم به مقادیر زیاد. قرن بیستم میلادی شاهد رشد بیسابقهای در جمعیت بشر و فعالیتهای اقتصادی بوده است: جمعیت جهان بیش از سه برابر، تولید ناخالص جهان شاید تا بیست برابر، و استعمال سوختهای فسیلی بیش از ده برابر افزایش یافته است. در پیِ این افزایشهای هنگفت در فعالیتهای اقتصادی و مصرف سوختهای فسیلی، تغییرات شگرفی نیز در مقدار آلایندههای رها شده به طبیعت صورت گرفته است. از سال 1900 تا 1985 میلادی، گسیل سالیانهی دی اکسید گوگرد در جهان تقریباً ده برابر شده است. گاز دیگری که هنگام سوزاندن سوختهای فسیلی تشکیل میشود، دی اکسید کربن است. دی اکسید کربن یکی از گازهای گلخانهای است که در گرم شدن جهان و تغییرات آب و هوایی نقش دارد. در سدهی اخیر، انتشار دی اکسید کربن در هر سال ده برابر شده است و مقدار دی اکسید کربن جو زمین بیست و پنج درصد افزایش یافته است.
2- از آسیبهای کلان به مسمومیتهای به ظاهر ناچیز. به موازات افزایش چشم گیر حجم آلایندههای قدیمی مانند دی اکسید گوگرد، پس از جنگ جهانی دوم موضوع وجود مواد رادیواکتیو و مواد شیمیایی مصنوعی به میان آمده است که بیشترشان حتی در مقادیر کم، بسیار سمی هستند و برخی از آنها در سیستمهای زیستی یا در جو میمانند و انباشته میشوند. یکی از فراوردههای صنایع شیمیایی مدرن آفت کشها هستند که دقیقاً به علت سمی بودنشان به محیط زیست رها میشوند. شگفت آور است که گروهی دیگر از فراوردههای عمدهی صنایع شیمیایی – کلروفلوئوروکربنها – که اینک مسبب تخریب لایهی اُزُن شناخته شدهاند، تا حدودی به این علت استعمال وسیع پیدا کرده بودند که غیر سمی تلقی میشدند.
3- از جهان اول به جهان سوم. افسانهای که در اغلب ممالکِ در حال توسعه به سادگی و با جنجال ابراز میشود این است که آلودگی عمدتاً مشکل ممالک صنعتی است. گرچه حقیقت دارد که کشورهای صنعتی مسئول عمدهی تولید آلایندههای امروزی هستند آلودگی مشکل مهمی در ممالک در حال توسعه نیز هست و نمونههای بارز اثرات آلودگی را میتوان در این کشورها یافت. شهرهای اروپای شرقی و کشورهای جهان سوم بیشتر از شهرهای ممالک عضو سازمان جامعهی اقتصادی اروپا آلوده به دی اکسید گوگرد و ذرات معلق در هوا هستند. رودهایی که به شدیدترین وضع به باکتریها و جانداران بیماریزا آلوده هستند در ممالک در حال توسعه قرار دارند. بنا بر یک گزارش، در میان ده کشور صنعتی و در حال توسعه، سه کشور از چهار کشوری که جمعیتشان بالاترین سطح سرب را در خون داشتند عبارت بودند از مکزیک، هندوستان، و پرو. در میان همین ده کشور، آلودگی د.د.ت. در شیر مادر، بالاترین حد را در چین، هندوستان و مکزیک داشت. و بدترین سانحهی صنعتی تاریخ در نیوجرسی یا ویرجینیا رخ نداد بلکه در شهر بوپال هندوستان اتفاق افتاد.
4- این سه روند با هم ترکیب میشوند و روند چهارم را ایجاد میکنند: تبدیل آثار محلی به آثار جهانی. زمانی که حجم آلایندهها بسیار کمتر بود و آلایندهها شبیه به مواد طبیعی بودند، تأثیرات آنها محدود به نواحی جغرافیایی نزدیک به منبع بود. امروزه اندازه و شدت آلودگی، پیامدهای آن را حقیقتاً جهانی ساخته است. برای نخستین بار در تاریخ، تأثیرات بشر چنان گسترده شده است که فرایندهای طبیعی کنترل کنندهی سیستمهای نگهدار حیات را فراگرفته است.
ارتباط فزایندهی میان مسائل محیط زیست
هیچ چیزی بهتر از آلودگی هوا، گسترش آلودگی از مقولهای محلی به امری جهانی را توصیف نمیکند. آلودگیِ هوای ناحیهای در برخی از شهرهای ممالک صنعتی کاهش یافته است، ولی در برخی شهرهای دیگر خصوصاً در کشورهای در حال توسعه وخیمتر شده است، و در هیچ جا برطرف نشده است. ضمناً استعمال جهانی سوختهای فسیلی و انتشار آلایندههایی چون اکسیدهای گوگرد و نیتروژن به رشد صعودیشان ادامه میدهند. باران اسیدی، اُزُن و پیامدهای این آلایندهها بر حیات گیاهی و جانوری تأثیر میگذارد، جنگلها و ماهیان را هلاک میکند، به محصولات زراعی آسیب میرساند و آرایش گونههای زیستی اکوسیستمها را در بخشهای وسیعی از جهان دگرگون میسازد.رقیق شدن لایهی اُزُنِ استراتوسفر (دومین لایهی جو در ارتفاعات بین دوازده تا پنجاه کیلومتر) آنقدر اهمیت دارد که معاهدات بین المللی برای کاهش انتشار کلروفلوئوروکربنها (CFC) به عمل آمده است هرچند که ارزیابیها نشان دهندهی عدم کافی بودن آنهاست. شاید خطیرترین مسأله این باشد که انباشت گازهای گلخانهای که تابش فروسرخ را در جو حبس میکنند همچنان ادامه دارد. انباشت این گازها، عمدتاً حاصل مصرف سوختهای فسیلی و کلروفلوئوروکربنها، جنگلبُری و فعالیتهای گوناگون کشاورزی است، و این امر اکنون جوامع بشری را با خطر تغییرات دراز مدت آب و هوایی مواجه میسازد.
هرچند که به دقت و با اطمینان نمیتوان گفت که گرم شدن کل جهان چه تأثیری بر نواحی مختلف خواهد گذاشت، ولی میتوان پیش بینی کرد که الگوهای بارندگی و بادهای موسمی شاید تغییر یابد و فعالیتهای کشاورزی سرتاسر جهان را مختل سازد. سطح دریاها بالا میآید و آب، نواحی ساحلی را در بر میگیرد. جریانهای اقیانوسی دگرگون میشود و آب و هوای اغلب نواحی را تغییر میدهد و ماهیگیری را مختل میسازد. چند و چون گونههای گیاهی و جانوری تغییر مییابد و در نتیجه مکانهای حفظ شده و بسیاری از گونههای زیستی که زیستگاههایشان معدود و محدود هستند با خطر مواجه میشوند. خشک سالیها، امواج گرما و ناهنجاریهای هوایی دیگر، به مردم، محصولات زراعی و جنگلهای حساس صدمه میزند. این مسائل جوی مربوط به هم، شاید وخیمترین خطر آلودگی در تاریخ را بسازند. این که آنها را مربوط به هم میگوییم به این دلیل است که این مسائل جوی به طریقهایی که دانشمندان هنوز در حال کشف آنها هستند با هم پیوند دارند، و دانشمندان از سیاستگذاران ما بسیار جلوتر افتادهاند.
نخست، آنها از حیث زمان به هم مربوطند. این نظر هنوز امروزه مرسوم است که ما ابتدا باید به آلودگی هوای محلی رسیدگی کنیم، سپس توجهمان را با مسائل منطقهای مانند باران اسیدی معطوف کنیم، و آنگاه در آینده به مسألهی جهانی گازهای گلخانهای جو برسیم. اما شکست در کوششهایمان برای دست یابی به هوای پاک سبب شده که کیفیت هوای شهری هنوز مشکلِ روز باشد، یعنی یک مسألهی مربوط به دههی 1970 میلادی را از گذشته به حال کشانده است. ضمناً درک این نکته که گازهای گلخانهای به جز دی اکسید کربن (مانند متان) فوریت مسأله را دو چندان میکند، و این که جوامع بشری، سیارهی زمین را محکوم به افزایش یک تا دو و نیم درجهی سانتیگراد در دمای میانگین جهان ساختهاند مسألهای را که تصور میشد مربوط به آیندهی دورتر باشد به زمان حاضر پیش آورده است. دیگر آن که این مسائل جوی از لحاظ واکنشگاهِ وسیع شیمیایی – یعنی جو – با همدیگر پیوند دارند؛ در جو، آلایندهها با یک دیگر، با مواد دیگر و انرژی خورشیدی واکنش پیدا میکنند که در مجموعهای پیچیده از برهم کنشهای چرخهای صورت میگیرد. به یک مسأله که دست بزنید با تمام مسائل درگیر میشوید. سوم آن که آنها از لحاظ اثرهایشان بر مردم و بر موجودات زنده به هم ربط دارند. آلایندههای گوناگون، امواج گرما، تغییرات آب و هوایی، و تابش فرابنفشِ افزایش یافته چه پیامدهایی خواهند داشت؟ کسی نمیداند. ما هنوز در حال یادگیری هستیم. و دستِ آخر این که همهی این مسائل جوی از طریق منابع آلایندهها به هم مربوطاند. برای مثال، کلروفلوئوروکربنها هم در گرم شدنِ گلخانهای جو و هم در تخریب لایهی اُزُنِ آن نقش دارند، اما منبع عمدهی این دو مسأله یکی است: استعمال سوختهای فسیلی.
چاره جویی بشر
جوامع بشری دو هدف دراز مدت برای خود تعیین کردهاند: بهبود کیفیت محیط زیست (از طریق کاهش سطح کنونی آلودگی) و افزایش فعالیتهای اقتصادی (تا پنج برابر) در طول عمر کودکان امروزی. سازگار کردن اهداف اقتصادی و زیست محیطی که جوامع بشری برای خود مقرر کردهاند فقط در صورتی عملی خواهد شد که یک تحول همه جانبه در تکنولوژی رخ دهد. از این نظر شاید بتوان گفت که فقط تکنولوژی ما را نجات میدهد. نباید اهمیت تغییرات سبک زندگی (که دست در دستِ تغییرات تکنولوژیکی دارد) را ناچیز قلمداد کنیم. در واقعِ امر، ما باید میل داوطلبانه به ساده زیستن را در جامعهی ثروتمند تشویق کنیم. اما رشد اقتصادی الزامات خود را دارد، و اغلب جهانیان آن را برای رفع نیازهای اساسی بشری ضروری میشمارند. و نباید فراموش کرد که راه حل کار این است: رشدی که متکی بر تخریب منابع طبیعی نباشد. دو فرایند پایهای لازم برای تحول تکنولوژیکی عبارتاند از فرایند کشف و کاربرد. فرایند کشف در قلمرو علم و تکنولوژی و در حوزهی پژوهش و توسعه است. علم و تکنولوژی باید از حمایت مالی برخوردار باشند و باید درک صحیحی از مفهوم محیط زیست، چرخههای مواد و تأثیر آلودگی به دست دهند. علم و تکنولوژی باید کشاورزی جدیدی عرضه کنند که از لحاظ اقتصادی و بوم شناختی (اکولوژیکی) مقاوم باشد و بر استعمال اندک کودهای مصنوعی و آفت کشها و انرژی تأکید ورزد. علم و تکنولوژی باید به ما نشان دهند که چگونه میتوان صنعت و ترابری را به دورانی انتقال داد که کمترین خسارات زیست محیطی را داشته باشند، مواد با کارایی بیشتری استعمال شوند، پسماندِ اندکی ایجاد نمایند، و لذا سیستمی دربسته ایجاد شود.کلیدی به نام انرژی
این نکات را میتوان با اشاره به زمینهای که در آن تحول تکنولوژی بسیار عاجل است روشنتر کرد: بخش انرژی. مسائل انرژی شاید از یاد برود ولی از بین نمیرود. مسألهی انرژی خواه نا خواه به میدان سیاسی خواهد آمد و این بار با کوله باری از آلودگی وخیم جو که استعمال سوختهای فسیلی در سطوح محلی، منطقهای و جهانی ایجاد میکند. هر ملتی برای رسیدن به مقاصد اقتصادی، امنیتی و زیست محیطی خود نیازمند طرح ریزی دقیق، دراز مدت و یک پارچه در عرصهی انرژی است. تحول آینده در انرژی باید پیش رفتهایی سریع در کارایی انرژی داشته باشد و بر منابع تجدید پذیر انرژی متکی باشد. امکانات برای افزایش کارایی انرژی از طریق تغییرات تکنولوژیکی بسیار زیاد است. اگر آن کارایی در استعمال انرژی که امروزه در ژاپن مرسوم است در امریکا و همه جای جهان مرسوم میشد کل بازده اقتصادی جهان دو برابر میشد بیآنکه استعمال انرژی افزایش یابد.کارایی خودروها مثال بارزی از صرفه جویی در انرژی و کاهش آلودگی است. در خلال سالهای 1972 تا 1985، اتوموبیلهای جدیدی که در بازارهای امریکا به فروش رفتند صرفه جویی در سوخت را به دو برابر – از سیزده مایل مسافت برای هر گالن سوخت به بیست و پنج مایل در گالن – رساندند. شرکتهای اتوموبیلسازی فورد، هوندا و سوزوکی همچنان تلاش کردند اتوموبیلهایی تولید کنند که این میزان را به دو برابر (پنجاه مایل در گالن) افزایش دهند، و شرکت تویوتا پیش نمونهای از اتوموبیلهای سواری ساخت که کارایی سوخت را به تقریباً صد مایل برای هر گالن رساند.
شکلهای مختلف انرژیهای تجدید پذیر، از قبیل وسابل الکتریکی خورشیدی و گردآورها یا کلکتورهای گرمای آفتاب، توانِ آب، توان باد، انرژی بیوماس، بهترین امیدهای ما برای آینده هستند. اگرچه کاربرد کامل تجاری این انرژیها هنوز با ما فاصلهی زمانی دارد، تکنولوژی برق خورشیدی رفته رفته بسیار ارزان میشود و امید است در آیندهای نه چندان دور، رقیب سوختهای مرسوم شود. دست آخر این پرسش باقی میماند که آیا واقعاً جهان میتواند نجات یابد. راه حلها از بیم و امید مردم حکایت دارند. مردم در همه جا قربانی آلودگی هستند و میخواهند جهان را پاکیزه کنند و حامی زمین برای نسلهای آینده باشند.
/ج