گفتنی است قبل از این جنایت، در آبهای خلیج فارس، بین هلیکوپترهای آمریکایی و قایقهای تندرو ایرانی درگیری رخ داده بود که منجر به مبادلهی آتش بین طرفین شد و هواپیمای مسافربری ایران درست زمانی هدف قرار گرفت که در حال اوجگیری در کانال بینالمللی پرواز بود. هواپیما، پس از اصابت دو موشک، در هوا منفجر شد و تمام سرنشینان آن به شهادت رسیدند.
اولین واکنش دولت ایالات متحدهی آمریکا در مقابل این جنایت هولناک بیشتر شبیه توجیهی ناشیانه بود تا پاسخی درخور به افکار عمومی.
مقامات آمریکایی اقدام صورتگرفته از سوی فرماندهی ناو وینسنس را اشتباه در تشخیص نوع هواپیما خواندند و اعلام کردند که هواپیمای ساقطشده هواپیمای جنگی اف14 بوده است.[2] بیاساس بودن توجیه ناشیانهی مقامات آمریکایی به زودی مشخص شد. با این حال، آنان به توجیهات دیگری دست یازیدند و مواردی از قبیل داشتن حالت فرود، خارج بودن از خط مسیر پرواز، مخابرهی علائم نظامی و غیرنظامی از هواپیما و عدم توجه به اخطارهای صادره از جانب کشتی جنگی آمریکا را عنوان کردند. نهایتاً رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح ایالات متحدهی آمریکا اظهار داشت: «اقدام ناو دریایی آمریکا برای دفاع از خود بوده است.»[3]
واقعیت این است که حمله به هواپیمای مسافربری ایرباس در راستای استراتژی کلی فشار همهجانبه بر ایران برای پذیرش قطعنامهی 598 صورت گرفته بود. توضیح اینکه از سال 1365 قدرتهای بزرگ و به طور مشخص شوروی و آمریکا تلاشهای خود را برای جلوگیری از برتری ایران بر عراق بیش از پیش و به نحو فزایندهای پی گرفتند.[4] این موضع به نحوی آشکار بود که معاون وزیر امور خارجهی ایالات متحدهی آمریکا در مصاحبهای اعلام کرد: «هر 2 ابرقدرت علاقهمند هستند که از پیروزی ایران در جنگ جلوگیری نمایند.»[5]
هنری کیسینجر نیز در مقالهای به وحدت نظر آمریکا و شوروی در کوتاهمدت، دربارهی ضرورت ممانعت از شکست عراق، تأکید کرد. همچنین «اعضای دائمی شورای امنیت نیز در یک تصمیم اعلامنشده در زمینهی حمایت از عراق در برابر جمهوری اسلامی ایران به توافق رسیده بودند.»[6] قدرتهای بزرگ معتقد بودند برای اینکه ایران را وادار به پذیرش خواستههای خود نمایند و مانع از سقوط صدام شوند، باید منابع انسانی و اقتصادی این کشور را تحلیل برد.[7]
اما ابرقدرتها و به ویژه آمریکا به این میزان فشار اکتفا نکردند و به زودی مستقیماً در جنگ ایران و عراق به نفع عراق وارد معرکه شدند. بر این اساس، نیروهای آمریکایی در خلیج فارس تقویت شدند و حمله به سکوهای نفتی ایران را در دستور کار خود قرار دادند.[8] مقابله و مقاومت ایران در برابر آمریکا در وقایعی نظیر حمله به نفتکش بریجتون، که از سوی ناوهای جنگی آمریکایی اسکورت میشد، عملاً تصمیمگیران سیاسی نظامی آمریکا را به سوی فشارهای شدیدتر ولو با رویهی عریان ضدبشری پیش برد. در چنین وضعیتی، هواپیمای مسافربری ایران، به شرحی که گذشت، از سوی ناو آمریکایی مستقر در خلیج فارس مورد حمله قرار گرفت.[9]
این فاجعهی انسانی، به عنوان نمادی از توحش غرب، از جنبههای بسیاری قابل بررسی است؛ اما در اینجا به تحلیل دو وجه مغفول آن پرداخته خواهد شد. از این رو، ابتدا نوع واکنش ایران در مقابل این اقدام تشریح میشود. سپس تأثیر این واقعه در تداوم یا اتمام جنگ بررسی و تحلیل میگردد. ناگفته نماند بسیاری از تحلیلگران و صاحبنظران بر این باورند که سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران تصمیمگیران نظامی و سیاسی این کشور را به سوی واقعیتی سوق داد که در سخنان ریگان، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، عنوان شده بود. ریگان در این سخنرانی، که در 21 سپتامبر 1987 (30 شهریور 1366) در مجمع عمومی سازمان ملل ایراد شد، اعلام کرد ایران باید قطعنامهی 598 را بپذیرد، در غیر این صورت به پذیرش آن وادار خواهد شد.[10]
حمله به هواپیمای مسافربری ایران از سوی آمریکا در واقع حربهای بود تا ایران را در تنگنایی مضاعف قرار دهد. از نظر تحلیلگران آمریکایی، در مقابل این اقدام، از سوی ایران 2 گونه واکنش محتمل بود: 1. مقابله به مثل 2. تسلیم در برابر خواست غرب.
توضیح اینکه سردمداران سیاست خارجی و تصمیمگیران نظامی آمریکا بر این باور بودند که ایران در مقابل حمله به هواپیمای مسافربری خود یا مجبور است به اقدامی مشابه دست یازد و یک هواپیمای مسافربری آمریکا را سرنگون نماید که در این صورت اجماع جهانی علیه ایران به سرعت حاصل میشود و افکار عمومی جهان بیش از پیش علیه ایران شکل خواهد گرفت یا ایران به این نتیجه خواهد رسید که غرب هیچ ابایی از اقدامات غیرانسانی با هر میزان خسارت جانی و مالی ندارد. بنابراین خواستههای آنان را برای پایان دادن به جنگ، بدون دستیابی به خواستههای خود، خواهد پذیرفت. ضمن اینکه فشار افکار عمومی و رعب و وحشت در میان مردم ایران سیاستمداران را وادار به اتخاذ این تصمیم خواهد کرد.[11]
واکنش ایران به این فاجعهی انسانی بر خلاف انتظار افکار عمومی جهان و سیاستمداران و تحلیلگران سیاسی و نظامی خارجی و البته داخلی بود. هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی و جانشین فرماندهی کل قوا، در اظهار نظری دور از انتظار، نه تنها صحبتی از مقابله به مثل ایران به میان نیاورد، بلکه رسیدگی به موضوع را به عهدهی سازمان ملل گذارد. هاشمی در این باره گفت: «ما باید ببینیم که سازمان ملل چه میکند؟ شورای امنیت چه میکند؟ چشم انسانهای صالح و همهی عدالتخواهان دنیا به دروازهی این مرکز دوخته شده است تا ببینند اینها وظیفهشان را چگونه انجام میدهند.»[12]
چنین اظهار نظری در حالی صورت گرفت که تا قبل از آن واقعه ایران همواره در مقابل تعدی نظامی آمریکا حرکتی تلافیجویانه انجام داده و اقدامات نظامی این کشور در خلیج فارس را بیپاسخ نگذارده بود.
طبیعی بود این نوع واکنش ایران به واقعهی مذکور ابهاماتی را در پی داشته باشد و گمانهزنیها و حتی شایعاتی را در داخل و خارج از کشور موجب شود؛ به گونهای که رسانههای غربی این واکنش را عامل تسریع دستیابی به صلح در خلیج فارس عنوان کردند.[13] همچنین مقامات آمریکایی از فرصت استفاده کردند و آشکارا تمایل خودشان را به برقراری رابطه با ایران اعلام نمودند. سخنگوی کاخ سفید در این باره گفت:
«مدت مدیدی است که آمریکا تمایل به برقراری تماس با ایران دارد. ما این تمایل را در هر موقعیتی اعلام کردهایم.» این مقام آمریکایی در توضیح دیدگاههای آمریکا دربارهی ضرورت برقراری رابطه با ایران اضافه کرد: «آمریکا 2 هدف عمده را دنبال میکند: هدف نخست کمک برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق است و هدف دوم ترغیب ایران به این مسئله که چنانچه سیاستهای بنیادگرانهی خود را در خارج از ایران معتدلتر کند، ما نیز موضع بینالمللی خود را بهبود خواهیم بخشید.»[14]
در مقابل چنین اظهار نظرهایی، هاشمی رفسنجانی، در خطبههای نماز جمعهی تهران، به تشریح علل عدم واکنش تلافیجویانه در مقابل آمریکا پرداخت و گفت: «پیش از این، آنها به کشتیها و هواپیماها و سکوهای نفتی ما حمله میکردند و میدیدند ما پاسخ آنها را میدهیم. اینها فکر کردند که ایران با آمادگیای که دارد کاری متناسب با این [اقدام] انجام میدهد و خودشان، که در منطقه چیزی نداشتند، فکر کردند که ممکن است این قضیه نسبت به هواپیماهای دیگر در منطقه اتفاق بیفتد. آنها شاید این طور فکر میکردند. شاید هم زمینهسازی پیشین را خودشان در این رابطه کرده بودند. به هر حال، اگر کار خاصی به عنوان مقابله به مثل میشد، هم آمریکا به هدفش رسیده بود و هم جو تبلیغاتی علیه ما درست میکرد.»[15]
سیر حوادث 6 ماه پایانی جنگ ایران و عراق به خوبی نشاندهندهی این واقعیت است که فشارهای منطقهای و بینالمللی به گونهی رقم خورد که بر هم زدن موازنه به نفع عراق، رویارویی مستقیم ایران با سازمان ملل و قدرتهای بینالمللی را در بر داشت و این فشارها تا حدی پیش رفت که مخالفت با این روند هزینههای سنگینی همچون سرنگونی ایرباس را برای ایران پدید آورد. در چنین وضعیتی، جمهوری اسلامی ایران فاز مدیریت بحران را از حوزهی نظامی به حوزهی سیاسی تغییر داد؛ جایی که هزینهها به مراتب کمتر و شرایط مناسبتر بود.
علاوه بر مطالب ذکرشده، که در واقع چگونگی واکنش ایران به حادثهی ایرباس و تحلیل مسائل پیرامون آن را شامل میشد، مسئلهی دیگری که در خصوص این رخداد بروز نمود موضوع ادامهی جنگ بود. همان گونه که اشاره شد، برخی بر این عقیدهاند که فاجعهی ایرباس مقامات ایرانی را دچار رعب و وحشت نمود و باعث شد در مورد پذیرش قطعنامهی 598 و پایان جنگ تجدید نظر نمایند.
واقعیت این است که مسئلهی پایان جنگ و پذیرش قطعنامه مبحث پیچیده و البته درازدامنی است که پرداختن به آن در حوصلهی این مقال نیست، اما تا آنجا که به موضوع حمله به هواپیمای مسافربری مربوط میشود باید اذعان داشت که بر خلاف برخی تحلیلها و بعضی تصورات، سرنگونی هواپیمای ایرباس و خلق این فاجعهی دهشتناک نه تنها موجب تجدید نظر تصمیمگیران سیاسی و نظامی ایران در خصوص ادامهی جنگ از آن روی که میبایست هر چه سریعتر به جنگ پایان داد نشد، بلکه شواهد فراوانی وجود دارد که دولت و مردم در تداوم جنگ برای اعادهی حق و جامهی عمل پوشاندن به خواستههای ایران مصممتر شدند. در ذیل به چند مورد از شواهد مذکور اشاره خواهد شد.
امام خمینی (رحمت الله علیه) در واکنش به حادثهی ایرباس و نیز در مقابل برخی شایعات در خصوص تردید در ادامهی جنگ در این مقطع، در پیامی ضمن تأیید و تأکید بر مواضع پیشین خویش در مورد جنگ، فرمودند: «مردم شریف ایران نیز بداند که این روزها دستهاى ناپاک شرق و غرب براى هدم اسلام و مسلمین در یکدیگر گره خورده است. باید نگذاریم که تلاش فرزندان انقلابىمان در جبههها از بین برود. براى برپایى احکام اسلام عزیز دست اتحاد به یکدیگر داده، محکم و استوار، تا پیروزى اسلام حرکت کنیم... مسئولین نظام باید تمامى همّ خود را در خدمت جنگ صرف کنند. این روزها باید تلاش کنیم تا تحولى عظیم در تمامى مسائلى که مربوط به جنگ است به وجود آوریم.
باید همه براى جنگى تمامعیار علیه آمریکا و اذنابش به سوى جبهه رو کنیم. امروز تردید به هر شکلى خیانت به اسلام است. غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسولالله (صلى الله علیه و آله و سلم) است. اینجانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنههاى نبرد تقدیم مىنمایم.»[16]
در پی انتشار پیام امام (رحمت الله علیه) شور و هیجان خاصی در جامعه به وجود آمد. مردم، در حالی که از حادثهی غیرانسانی حمله به هواپیمای مسافربری متأثر و منزجر بودند، حمایت خود از فرمان امام (رحمت الله علیه) را با شرکت در مراسم تشییع جنازههای قربانیان این حادثه نشان دادند. از این رو، زمینهی مناسبی برای شرکت در جبههها مهیا شد. در همین راستا، عدهای از نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز طرح قانونی «مبارزهی مستمر با استکبار و ادامهی جنگ تا کسب پیروزی» را به عنوان استراتژی جمهوری اسلامی ایران تقدیم مجلس کردند.[17]
میر حسین موسوی، نخستوزیر وقت، نیز در پیامی به امام (رحمت الله علیه)، ضمن اعلام آمادگی دولت برای تحقق نظرات ایشان، گفت: «امروز روز استقامت، امروز وقت جهاد و امروز روز برنامهریزی، تلاش و پیروزی است.»[18]
هاشمی رفسنجانی نیز با اشاره به بیانیهی شورای عالی جنگ، در خصوص دعوت از مردم برای حضور در جبههها، گفت: «امروز شرایط بسیار حساس است. دعوتی که شورای عالی پشتیبانی جنگ کرد و دعوتی که امروز ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح کرد، هدایتی که حضرت امام کردند، مبنی بر اینکه از مردم خواستند تا امکانات و نیروها را متوجه جبههها کنند، بسیار جدی است... اگر ما با این وسعت در جبهه حاضر باشیم و آنها بدانند که ما مصمم هستیم و این گونه حوادث تلخ ما را به زانو درنمیآورد، ممکن است ترجیح بدهند که از راه شناخت متجاوز مسئله را حل کنند یا راه دیگری انتخاب نمایند.»[19]
بنابراین در این مقطع از جنگ نه تنها تزلزلی در تصمیم دولتمردان ایران و به ویژه امام خمینی (رحمت الله علیه) در خصوص ادامهی جنگ تا نیل به خواستههای ایران که مهمترین آنها تعیین و تنبیه متجاوز بود به وجود نیامد، بلکه مسئولین با تبدیل این تهدید به فرصتی مناسب تلاش کردند روحیه و وحدت ملی را به نحو احسن تقویت نمایند.
پی نوشت ها :
[1]. محمد درودیان، سیری در جنگ، جلد 6، آغاز تا پایان، (سالنمای تحلیلی) بررسی وقایع سیاسیـنظامی از زمینهسازی تهاجم عراق تا آتشبس، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ص 189.
[2]. نشریهی «رویدادها و تحلیل» شمارهی 45، 25 تیر 1367، ص 28، نقل از محمد درودیان، سیری در جنگ، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ص 107.
[3]. خبرگزاری جمهوری اسلامی، نشریهی «گزارشهای ویژه»، شمارهی 106، 13 تیر 1367، نقل از محمد درودیان، همان.
[4]. آنتونی کردزمن، و آبراهام واگنر، حسین یکتا، درسهایی از جنگ مدرن، جلد دوم، نشر مرز و بوم، تهران، چاپ اول، 1391، ص 21.
[5]. خبرگزاری جمهوری اسلامی، نشریهی «گزارشهای ویژه»، شمارهی 115، 22 تیر 1366،
[6. ] درودیان، پایان جنگ، همان، ص 19.
[7]. محیالدین مصباحی، اتحاد جماهیر شوروی سابق و جنگ ایران و عراق از برژنف تا گورباچف، ترجمه قرارگاه نصر، نقل از محمد دوردیان، نقد و بررسی جنگ ایران و عراق، جلد چهارم، روند پایان جنگ، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، تهران، چاپ دوم 1387، ص 225.
[8]. در این باره بنگرید به، محمود یزدانفام، روزشمار جنگ ایران و عراق، جلد پنجاهم، اسکورت نفتکشها؛ دخالت مستقیم آمریکا در جنگ، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ اول زمستان 1378.
[9]. محمد مهدی قاسم پور، به کوشش، مباحثی درباره پایان جنگ عراق و ایران, مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، تهران، چاپ اول، 1387، ص 89
[10]. نگاه کنید به محمود یزدان فام «نگاهی به روند پایان جنگ ایران و عراق»،، در «نگین ایران»، فصلنامه تخصصی مطالعات دفاع مقدس، سال اول، شماره، 2، پاییز 1381، صص 18 ـ 5.
[11]. قاسم پور،, همان، ص 86
[12]. روزنامه اطلاعات، 15/4/1367.
[13]. خبرگزاری جمهوری اسلامی، نشریه گزارشهای ویژه، شماره 110، 17/4/1367.
[14]. پیشین، ص 57.
[15]. روزنامه اطلاعات، 18/4/1367.
[16]. صحیفه امام، امام خمینی، صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی ( بیانات، پیامها، مصاحبهها، احکام، اجازات شرعی و نامهها )، تهران، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام، چاپ اول، 1378، ج 21، ص 70.
[17]. روزنامه اطلاعات، 13/4/1367.
[18]. روزنامه اطلاعات، 15/4/1367.
[19]. روزنامه اطلاعات، 18/4/1367.