دیوید رایزمن: از قطب نما تا گردش نما

دیوید رایزمن(1) در کتاب توده ی تنها(2) با اشاره به پیامدهای سوء فناوری های رسانه ای و مظاهرِ پیشرفت مدرنیته، سویه ی تاریک آن را مورد نقد و بررسی قرار می دهد. وی با اتخاذ دیدگاهی فرهنگی و توجه به نوع شخصیت در تقسیم بندی
دوشنبه، 10 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دیوید رایزمن: از قطب نما تا گردش نما
 دیوید رایزمن: از قطب نما تا گردش نما

نویسنده: سید محمد مهدی زاده




 

دیوید رایزمن(1) در کتاب توده ی تنها(2) با اشاره به پیامدهای سوء فناوری های رسانه ای و مظاهرِ پیشرفت مدرنیته، سویه ی تاریک آن را مورد نقد و بررسی قرار می دهد. وی با اتخاذ دیدگاهی فرهنگی و توجه به نوع شخصیت در تقسیم بندی مراحل زندگی بشر، سه نوع شخصیت را از هم تفکیک می کند: شخصیت سنت راهبر(3)، شخصیت درون راهبر(4) و شخصیت دگر راهبر(5).
مشخصه ی شخصیت سنت راهبر، فقدان تحرک اجتماعی و پیوندهای نسبتاً ثابت طایفه ای و قبیله ای است. ژان کازنو ضمن انطباق شخصیت سنت راهبر با جامعه ی باستانی یا سنتی می نویسد: «در نخستین مرحله ی تحول، این سنت است که فرد را آماده ی پذیرش در جامعه می کند. به همین خاطر رایزمن افرادی را که در چنین بافتی زندگی می کنند، سنت گرا می نامد. فرد در جوامع سنتی از قواعد نسبتاً ساده ای که از کودکی با خون او عجین شده است، متابعت می کند و درباره آن چون و چرا هم نمی کند» (کازنو، 5:1364-24).
مشخصه ی شخصیت درون راهبر، تحرک شخصیِ در حال رشد، افزایش ثروت و فرصت های شغلی و جهت گیری به سوی درون است. «مرحله ی از درون هدایت شدگی رایزمن در مقایسه با مرحله ی قبلی، به صورت مرحله ی فردگرایی تعریف شده است» (کازنو،26:1364).
رایزمن با طرح مفهوم شخصیت درون راهبر، «خود»ی را وصف می کند که در طی مراحل آغازین جامعه سرمایه داری، بر اثر پایبندی به هدایت مهارت های درونی، هنوز هم توان و قابلیت دستیابی به وحدت و انسجام را در خود می بینید (دان، 123:1385).
او با استفاده از استعاره ی قطب نما در توصیف نیروی درونی و عقلی به عنوان قوه ی محرکه فرد می نویسد: «در این دوره جامعه به هر فرد یک قطب نمای درونی می دهد تا راه خویش را بیابد. دیگر این سنت های دست و پاگیر نیستند که جزئیات کار را به فرد دیکته می کنند، بلکه خصایص فردیت یافته است که به فرد امکان می دهد تا بنا به مقتضیات خود عمل کند» (کازنو، 26:1364).
ویژگی شخصیت دگرراهبر، جهت گیری تحت تأثیر نیروهای بیرونی و توجه به «دیگران» است. رایزمن مدعی است، شخصیت دگرراهبر در مقایسه با شخصیت درون راهبر، در قلمرو فراغت و مصرف اسیر است. در زمانه ی غلبه ی شخصیت دگرراهبر، رسانه های جمعی نقش معلمان خصوصی را بازی می کنند و به طرز مؤثری جای والدین، معلمان و دیگر بزرگان را می گیرند. شخصیت های دگر راهبر به جای فعالیت های مولّد و خلّاقانه، به آن چه رایزمن «مصرف گرایی» می نامد، تمایل دارند؛ زیرا وجود یک مصرف کننده ی خوب، مبنایی برای شخصیت های دگرراهبر در به دست آوردنِ موافقت و تأیید گروه همآلان (گروه هم سن و سال) است (لافی، 44:2007).
شخصیت دگر راهبر با پذیرش آمال و‌ آرزوهای سایرین به دنبال همرنگی با همنوعان خود است. «مکانیسم کنترل انسان از برون هدایت شده در رابطه ی دائمی با سایرین، دیگر مانند قطب نما عمل نمی کند بلکه بیشتر شبیه گردش نما عمل می کند. او در حالی که نسبت به عوامل بیرونی حساسیت دارد، به نظام ارتباط جمعی وابسته است (کازنو، 29:1364).
رایزمن انسان دوره ی دگرراهبر را «توده ی تنها»، منفعل و تأثیرپذیر می داند که وسایل ارتباط جمعی به طور دائم بر روی او اثر می گذارند تا وادارش کنند با جماعت همرنگ شود. از سوی دیگر آن چه جامعه ی مصرفی نیاز دارد، شخصیت هایی است که از جهت
ذوق و سلیقه و عکس العمل مشابه هم باشند؛ زیرا تأثیرگذاشتن بر توده راحت تر از افراد پراکنده و متنوع است.
او معتقد است که وسایل ارتباط و بیان جمعی در سه عصر زندگیِ اجتماعیِ پی در پی و سه نوع انسان متناسب با آن، نقش بسیار مهمی ایفا کرده اند: از نظر او، تربیت فردی در مرحله ی نخست از طریق حماسه ها، افسانه ها و اسطوره ها شکل می گیرد که به صورت شفاهی به او منتقل می شوند. در مرحله ی دوم یعنی مرحله ی درون راهبر، انتقال میراث فرهنگی از طریق کتابت به ویژه چاپ که انگاره های فردی را رواج می دهند، انجام می گیرد. در مرحله ی سوم، این وسایل ارتباط جمعی هستند که افراد را شکل می دهند و این آموزش در تمام طول زندگی شان تداوم پیدا می کند. روزنامه، رادیو و تلویزیون دائماً افراد کلیشه ای و متحدالشکلِ توده ی تنها را هدایت و رفتار آن ها را با گردش نما تنظیم می کند (کازنو، 2:1364-31).
رایزمن (1990) در پژوهشی در خصوص مصرف موسیقی عامه پسند توسط نوجوانان، ویژگی های شخصیت دگرراهبر را دقیق تر ساخته است. او با تحلیل یافته های به دست آمده از گفت و گو با نوجوانان درباره ی استفاده از موسیقی، بین مخاطبان اکثریت و اقلیت، نقاط تمایزی را ترسیم کرد، به این معنا که دو گروه یاد شده چگونه از موسیقی پاپ استفاده و درباره ی آن گفت و گو می کنند.

اکثریت

اقلیت

گروه های پاپ و خوانندگان مشهور( ستاره)

گروه های زیرزمینی و [موسیقی] جازداغ

منفعل

منفعل

همرنگ گرایی با گروه همآلان

رد گروه همآلان

سلایق تجاری

سلایق جایگزین (غیر تجاری)

محافظه کار

شورشی

قضاوت غیر ارزشی

معیارهای بالای قضاوت فنی


جدول3. نوع موسیقی مورد استفاده و نحوه بهره مندی از آن توسط دو گروه اکثریت و اقلیت
چنان که مشاهده می کنیم، اکثریت نوجوانان به موسیقی پاپ در شیوه ای دگرراهبر گوش می کنند. کارکردهای موسیقی برای این گروه، «اجتماعی» است. به عبارتی، موسیقی برای آنان وسیله ای برای گفت و گو یا شوخی با دوستان فراهم می کند (لافی، 45:2007).

پی نوشت ها :

1. D. Riesman
2. Lonely Crowd
3. Tradition-Direction
4. Inner-Direction
5. Other-Direction

منبع : مهدی زاده، سید محمد، (1389)؛ نظریه های رسانه: اندیشه های رایج و دیدگاه های انتقادی، تهران: نشر همشهری، چاپ اول 1389.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط