نویسنده: سید محمد مهدی زاده
این نظریه که بیشتر در کشورهای در حال توسعه شکل گرفته است، واکنشی نسبت به نابرابری ارتباطات و عدم تعادل اطلاعات است. در مباحث دهه ی هفتاد یونسکو بر این نظریات تأکید زیادی شده است که اساس آن بر بهره گیری از رسانه ها در جهت توسعه، تحکیم استقلال و هویت فرهنگی، کم کردن روند تجاری شدن ارتباطات، عدم استفاده از زور و اجبار در رسانه ها و دوسویه کردن جریان بین المللی اخبار است. مدافعان این نظریه معتقدند که چون کشورهای در حال توسعه، نیازها و الزام های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خاص خود را دارند و رسانه ها باید وظایف توسعه بخشی مثبتی را ایفا کنند، طبعاً نباید از الگوی آزادی گرایانه ی غربی پیروی کنند. اصطلاح روزنامه نگاری توسعه به آن معناست که نقش رسانه ها باید حمایت از منافع ملی برای توسعه اقتصادی و اجتماعی و اهدافی چون هویت ملی، ثبات و وحدت فرهنگی باشد.
این نظریه با وابستگی و سلطه ی خارجی و نیز اقتدارگرایی داخلی مخالف است و ضمن حمایت از دموکراسی، از استقلالِ فردی دفاع می کند.
مک کوایل اصول اساسی این نظریه را چنین خلاصه می کند:
•رسانه ها باید وظایف مربوط به توسعه ی مثبت را بپذیرند و در انطباق با خط مشی های سیاسی ملی به انجام برسانند.
•آزادی رسانه ها باید با توجه به اولویت های اقتصادی و نیازهای توسعه بخشی جامعه، محدودیت پذیر باشد.
•رسانه ها باید در محتواهای خود، برای فرهنگ و زبان ملی اولویت قائل شوند.
•رسانه ها باید برای اخبار واطلاعات مربوط به سایر کشورهای در حال توسعه که از لحاظ جغرافیایی و فرهنگی یا سیاسی به آن ها نزدیک اند، اولویت قائل شوند.
•روزنامه نگاران و سایر همکاران رسانه ها، در انجام وظایف خود برای جستجو و جمع آوری و انتقال و انتشار اطلاعات، هم مسئولیت و هم آزادی دارند.
•برای پیشبرد هدف های توسعه بخش، دولت حق دارد در فعالیت های رسانه ها مداخله کند یا آن ها را محدود سازد. دستور سانسور، اعطای کمک به رسانه ها و کنترل مستقیم آن ها نیز قابل توجیه است(مک کوایل، 7:1382-176).
منبع : مهدی زاده، سید محمد، (1389)؛ نظریه های رسانه: اندیشه های رایج و دیدگاه های انتقادی، تهران: نشر همشهری، چاپ اول 1389.