درآمدی بر اندیشه سیاسی محقق سبزواری (1)

در میان قرون اسلامی قرن یازدهم هجری درخشندگی خاصی دارد. عالمان بزرگی چون میرداماد، شیخ بهایی، میرفندرسکی، صدرالمتألّهین، محمّدتقی مجلسی، فیض کاشانی، محقّق سبزواری، محمّدباقر مجلسی، محقّق خوانساری و سیاست مدارانی
جمعه، 14 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درآمدی بر اندیشه سیاسی محقق سبزواری (1)
درآمدی بر اندیشه سیاسی محقق سبزواری(1)

 

نویسنده : نجف لک زایی



 
در میان قرون اسلامی قرن یازدهم هجری درخشندگی خاصی دارد. عالمان بزرگی چون میرداماد، شیخ بهایی، میرفندرسکی، صدرالمتألّهین، محمّدتقی مجلسی، فیض کاشانی، محقّق سبزواری، محمّدباقر مجلسی، محقّق خوانساری و سیاست مدارانی چون شاه عباس اول، خلیفه سلطان، شیخ علی خان زنگنه، و... در این قرن می زیسته اند. آثار علمی و خدمات ارزش مندی که در این دوره به عالکم اسلام عرضه شد بر هیچ دانشور منصفی پوشیده نیست. بسیاری از عالمان این قرن، در جوامع اسلامی و به ویژه شیعه شناخته شده اند و همواره از ثمرات علمی آنان بهره برده شده است، اما برخی از آنان، چنان که باید، به مردم و حتی به جوامع علمی، معرفی نشده اند. محقّق سبزواری از دانش مندانی است که در چنین دوره ایمی زیسته و آثار گران قدری از خود به یادگار گذاشته است، اما متاسفانه تاکنون ناشناخته مانده و غیر از دو اثر فقهی وی که مورد استفاده علمای بزرگ بوده است، بیش از بیست اثر دیگر وی هم چنان به صورت خطی باقی مانده است.

تولد، تحصیلات و منزلت علمی

محمّدباقر سبزواری، معروف به محقّق سبزواری، در سال 1017ه.ق. به دنیا آمد.
[1]وی فرزند محمد مؤمن خراسانی است که پس از وفات پدرش به اصفهان آمد و در آن جاسکنا گزید
[2] و در اندک زمانی سرآمد علمای عصر خود شد؛ به گونه ایکه پس از چندی به درخواست شاه عباس دوم سمت امامت جمعه و جماعت و منصب شیخ الاسلامی را پذیرفت.
[3]
محقّق سبزواری نزد شاه عباس دوم و وزیر عالم او خلیفه سلطان بسیار عزیز و محترم بود. خلیفه سلطان او را بسیار دوست می داشت و وی را بر نزدیکان خویش مقدّم می داشت؛ به گونه ایکه تدریس در مدرسه ملاعبدالله شوشتری از طرف وی به محقق سبزواری واگذارشد.
[4]
محقّق سبزواری در دوران تحصیل، از اساتید مشهوری استفاده کرده است. برخی از اساتید وی در علوم نقلی و ضبط حدیث و علوم عقلی و فلسفی، سرآمد دوران خود بوده اند.
از اساتید وی در علوم نقلی می توان به اشخاص زیر اشاره کرد:
1. علاّمه محمّدتقی مجلسی، معروف به مجلسی اوّل.(1070-1003ه.ق.)
[5]دارای آثاری چون: حدیقه المتقین، اجوبه مسائل فقهی، مناسک حج و رضاعیّه.
[6]
2. ملاحسن علی شوشتری.(متوفای 1075ه.ق.)
[7] وی رساله ایدر حرمت نماز جمعه در زمان غیبت، و اثر دیگری به نام التبیان دارد.
[8]
3. حیدرعلی اصفهانی.
[9]
4. سیدحسین بن حیدر عاملی.
[10]
محقّق سبزواری از عالمانی چون: محمّدتقی مجلسی، نورالدّین علی بن حسین بن ابی الحسن عاملی (1068ه-.ق.) برادر صاحب مدارک و معالم، میرشرف الدّین علی بن حجّت شولستانی ( زنده در 1062ه-.ق.) و حسین بن حیدربن حیدر قمر کرکی، روایت
می کرده است. همه این ها از طبقه شاگردان شیخ بهایی (1030- 952ه.ق.) بوده اند.
[11]
از اساتید وی در علوم عقلی می توان به اشخاص زیر اشاره کرد:
1. میرابوالقاسم فندرسکی، حکیم نامدار قرن یازدهم هجری. (1050- 970ه.ق.)
[12]
2. قاضی معز.
[13]
در برخی متون قدیم و جدید، محقّق سبزواری شاگرد شیخ بهائی معرفی گردیده و گفته شده که از وی اجازه روایت داشته است.
[14] این مطلب، با توجه به شواهد و قراین موجود، درست به نظر نمی رسد، زیرا محقّق سبزواری در سال وفات شیخ بهائی (1030ه-.ق.) سیزده ساله بوده است. نیز به طور دقیق بر ما روشن نیست که محقق سبزواری در آن ایام در اصفهان می زیسته است یا خیر. از میان شاگردان محقق سبزواری نام چند تن از آنان، که از درجه علمی بالایی برخوردار بوده اند، در برخی متون آمده که در این جا به چند تن از آنان اشاره می کنیم:
1. حسین بن جمال الدّین محمّد خوانساری،معروف به محقّق خوانساری.(1099- 1019ه.ق)
[15]
2. سید عبدالحسین حسینی خاتونآبادی. (1105- 1039ه.ق)
[16] وی به گفته خودش چهل سال اکثر اوقات خود را در کنار محقق سبزواری گذرانده و در برخی سفرها همراه وی بوده است.
3. محمّدبن عبدالفتاح تنکابنی، معروف به سراب. (م 1124ه-.ق.)
[17]
4. محمد شفیع بن فرج گیلانی. (زنده در 1087ه-.ق.)
[18]
5. محمد صالح بیابانکی.
6. عبدالله اردبیلی.
[19]
شخصیت و موقعیت علمی ِاخلاقی محقّق سبزواری اگرچه بلند است، تاکنون آن گونه که باید و شاید در همه ابعاد مورد توجه قرار نگرفته است؛ طرفه آن که برای برخی کسان با شنیدن نام ایشان، مرحوم حاج ملا هادی سبزواری(ره) تداعی می شود و البته برخی نیز وی را با مرحوم آخوند خراسانی، صاحب کفایة الاصول اشتباه می گیرند. محقّق سبزواری تاکنون فقط از جنبه فقهی و به عنوان فقیهی صاحب نظر مورد توجه بوده است به لحاظ این که دو اثر فقهی وی؛ یعنی کفایة الاحکام و ذخیرة المعاد فی شرح الارشاد مورداستفاده و استناد علما بوده است. به عنوان مثال شیخ مرتضی انصاری در جای جای مکاسب از کتاب کفایة الاحکام سبزواری استفاده کرده است.
عالمان و دانشوران هریک با تعابیر و اصطلاحات مختلف به مقام و جایگاه علمی محقّق سبزواری اشاره کرده اند. صاحب جواهر،محمّد حسن بن محمّد باقر نجفی، از فیض، سبزواری و صاحب مدارک به اتباع المقدّس تعبیر می کند.
[20]لازم به ذکر است که محقّق سبزواری و چند تن دیگر از عالمان هم عصر وی، نظیر فیض کاشانی پیرو مکتب مقدس اردبیلی (متوفای 993ه.ق.) بوده اند. ویژگی این مکتب و شخص مقدس اردبیلی، اتکا بر فکر و اجتهاد تحلیلی و تدقیقی، بدون توجه به آرا و انظار پیشینیان بود.
[21]از این روست که شاگرد وی سید عبدالحسین حسینی خاتونآبادی در معرّفی کتاب کفایة الاحکام سبزواری می گوید: "کتابی است بسیار نافع، مشتمل بر مسائل نافعهضروریه، که در متون کتب مشهوره نیست، و مسائل غیر ضروریه نادره، که در کتب مشهوره هست، در آن جا نیست."
[22] البته این خود علاوه بر این که روش وی را در فقه می نمایاند به نکته ای دیگر نیز اشارت دارد و آن توجه محقّق سبزواری به مسائل مورد نیاز جامعه و حذف مسائل غیر ضرور و نادرالوقوع از بحث های فقهی است و درک این مطلب که باید به مشکلات و نیازهای روز جامعه توجه و به آن ها پاسخ داده شود.
استاد سید جلال الدین آشتیانی در توصیف شخصیت محقّق سبزواری می نویسد: "سبزواری با آن که از محققان در علوم نقلی محسوب می شود و به واسطه مُسلمیّت او در اجتهاد و معروفیت او در مقام زعامت دینی و تدریس فقه و اصول، اوقات او مستغرق بود، و به حق از اکابر فقها و اصولیون در دوران تشیع محسوب می شود، با این وصف، در انواع فنون عقلی به خصوص حکمت الهی، از مدرّسان عالی مقام عصر خود به شمار می رود و به تدریس حکمت و فلسفه و تفکر در مسائل حکمی رغبت و اشتیاق زیاد داشته است،
و این خود دلیل است بر این که جامعیت در علوم عقلی و نقلی از خواص علمای دوران صفویه است."
[23] در ادامه می‌آورد: "این دانشمند، بسیار با ذوق و خوش محضر و متخلّق به اخلاق و صفات ملکوتی بود. به ادبیات فارسی احاطه کامل داشته است و به فارسی بسیار زیبا مطلب می نوشته است. در فنون ریاضی ماهر و دارای طبع شعری روان بود."
[24]
محقّق سبزواری علاوه بر تسلط بر زبان عربی و تألیف کتاب ها و رساله هایی به این زبان، به فارسی روان و زیبا مطلب می نوشته است. روضه الانوار، اثر گران سنگ وی، به زبان فارسی نوشته شده است که از استحکام قابل تحسین و شایسته ایبرخوردار است.
در جامع الروّات درباره شخصیت محقّق سبزواری می خوانیم: العلاّمة المحقّق المدقّق، الرّضی الزّکی، جلیل القدر، عظیم الشان، رفیع المنزله، عالم فاضل، کامل صالح، متبحر فی العلوم العقلیه والنبقلیه، وحید عصره، فرید دهره، لاتحصی مناقبه و فضائله، له تألیفات حسنه..."
[25]
محقّق سبزواری پس از گذشت یک عمر تلاش و سازندگی روحی و علمی، در سن هفتاد و سه سالگی، در هشتم ربیع الاول سال 1090 ه.ق. در اصفهان دیده از جهان فروبست و به دیار باقی شتافت.
[26] جنازه وی از اصفهان به مشهد مقدس منتقل و در جوار ثامن الحجج، امام رضا(ع)، در مدرسه میرزاجعفر دفن گردید. از عالمان دیگری که در آن جا مدفون اند می توان به شیخ حرّ عاملی، ملامیرزای شیروانی و شیخ علی، سبط شهید ثانی اشاره کرد.
محقّق سبزواری، با توجه به مقام و موقعیّت علمی خود، آثار و تألیفات فراوان و باارزشی از خود به یادگار گذاشته است. علاّمه شیخ آقا بزرگ تهرانی، در الذّریعه، به بیشاز بیست اثر از تالیفات ایشان اشاره می کند. تنوّع آثار وی موضوعاتی چون فقه، اصول،اخلاق، سیاست، فلسفه و ادب را در بر می گیرد. تألیفات محقّق سبزواری به دو زبان فارسی و عربی نگاشته شده اند. از مجموع آن ها، آثار فقهی وی از اقبال بیش تری برخوردار بوده و همواره مورد استفاده فقیهان و عالمان بوده است. کفایة الاحکام و ذخیرة المعاد فی شرح الارشاد مهم ترین آثار فقهی محقق سبزواری هستند.
[27]
مفاتیح النّجات عباسی، جامع الزّیارات عباسی، خلافیّه، رساله عملیه، شرح توحید صدوق، رساله در نماز جمعه، مناسک حج، روضة الانوار عباسی، کفایة الاحکام، ذخیرة المعاد فی شرح الارشاد، رساله در تحریم غنا، حاشیه بر شرح اشارات، حاشیه بر الهیات شفا.
شرح حدیث بِرُّالوالدین، شرح زبدة الاصول، ردّ بر رساله شبهه استلزام، رساله در مقدمه واجب، رساله فی تحدید النهار الشرعی، از مهم ترین تالیفات محقق سبزواری به حساب می‌آیند.

اندیشه سیاسی محقّق سبزواری

محقّق سبزواری معاصر چهار تن از شاهان سلسله صفویه بوده است:
1. شاه عبّاس اوّل (1038- 996ه.ق.)
2. شاه صفی اوّل (1052- 1038ه.ق.)
3. شاه عبّاس دوّم (1077- 1052ه.ق.)
4. شاه سلیمان اوّل = شاه صفی دوّم (1105- 1077ه.ق.)
اما عمد فعالیت های سیاسی سبزواری دردوره سلطنت عباس دوم وصفی دوم شکل گرفته است. همان گونه که پیش از این گفته شد، در دوره عباس دوم منصب شیخ الاسلامی و امامت جمعه را پذیرفت. هم چنان که در برخی از سفرهای شاه نیز وی را همراهی می کرد. در دوره سلیمان اول، به هنگامی که شاه برایبار دوم تاج گذاری کرد و نامش را به صفی دوم تغییر داد، به گمان این که بنا بر ادعای منجمان از درد و رنج و بیماری آسودهخواهد گشت، این محقق سبزواری بود که در مراسم تاج گذاری شرکت داشت و پس از آن به مسجد رفت و تاج گذاری شاه را به اطلاع عموم رساند.
[28]
مهم ترین اقدام محقق سبزواری در دوره شاه عباس دوم تألیف کتاب های متعدد، در جهت اصلاح اخلاق و رفتار شخصی شاه و بهبود مملکت داری اوست. یکی از مهم ترین این کتاب ها، "روضه الأنوار عبّاسی" است، که اگر نگوییم مهم ترین سیاست نامه شیعی
است دست کم می توان گفت مهم ترین سیاست نامه دوره صفویه است.
زندگی سیاسی محقق سبزواری را در رساله جداگانه ای، که در تحلیل اندیشه سیاسی وی در دست نگارش است، به تفصیل خواهیم آورد، در این جا تلاش خواهیم کرد به اجمال نگاهی به "روضة الأنوار عباسی" بیفکنیم.
تألیف کتاب به درخواست شاه عباس دوم بوده است و به همین جهت "این کتاب موسوم شد به روضه الانوار عباسی". اگرچه محقق اظهار می دارد که خود او از سال ها پیش به دنبال دست آویزی برای ترتیب و تالیف چنین کتابی بوده است:
"گاهی به خاطر می رسید که کتابی تألیف نماید مشتمل بر آن چه پادشاهان را در کار باشد به حسب نجات و رستگاری اخروی و آن چه ایشان را نافع باشد به حسب تدبیر و مصلحت ملکی... لیکن بی اشاره اعلی اقدام به این امر نمی نمود تا آن که قاید توفیق مساعدت نموده، مبشّر عینی بشارت قدسی رسانید و از جانب اعلی اشاره اشرف به امر مذکور عزّ صدور یافت."
تاریخ تألیف مطابق آن چه در پایان کتاب آمده، سال 1073ه-.ق. است.
یعنی چهار سال پیش از مرگ عباس دوم و پس از بیست سال از سلطنت وی. از محتوای مطالب کتاب به نظر می رسد که وی انحطاط دولت صفویه را، پیش از آن که اتفاق افتد، مشاهده می کرده است. به این عبارت توجّه کنید:
"[و در این کتاب آمده است] تفصیل بعضی از اسباب زوال و اختلال ملک، تا مباشر امور سلطنت، اسباب بقا و ثبات دولت را ملتزم باشد و از دواعی زوال احتراز لازم داند."
و بلافاصله در صفحه های آغازین کتاب، فصلی با عنوان عوامل زوال دولت گشوده و پانزده عامل را در این جهت برشمرده است:
ظلم پادشاه، ظلم عمّال و امرایپادشاه، بسیاری ِاشتغال پادشاه به شرب و لهو و لذّات و غفلت از امور ملک، تفویض امور به امرا و وزرا، تندخویی و درشت گویی پادشاه، خرج ها و بخشش های بی جا، خرابی مملکت و بی سرانجامی و تفرّق رعیت،
کمی لشکر که از مقدار حاجت کم تر باشد، خصومت و عداوت و منازعه میان امرا و خواص پادشاه، تفویض کارها به جماعتی که اهل آن کار نباشند و غرور و خودبینی.
وی، از نظر شیوه نگارش، تلاش می کند تا از عبارت های بی تکلّف استفاده نماید بر وجهی که مضامین آن به اسهل وجه، مفهوم جمهور خواص و عوام تواندشد. "و نیز از طرح مطالب بی فایده یا آن چه "در نقل آن ها پرفایده نیست" به شدت احتراز می کند.چنان که در تمامی ابواب سعی بلیغ دارد تا شاه را به رفتار درست رهنمون سازد و اگر جایی مطلب به گونه ای باشد که ممکن است واکنش ناصوابی بر آن مترتب شود از زبان تمثیل و حکایت استفاده می کند. چنان که به دیگران نیز اکیداً سفارش می کند که حقایق را به گوش پادشاه برسانند.
"حقیقت هر چیز به قدر امکان، کسی را که میسرباشد، به عرض پادشاه باید رسانید، هرچند مضمون آن تلخ و ناگوار باشد.واگر بعضی را صریح نتوان گفت در لباس تمثیل و حکایت و اشاره اظهار باید نمود."
و مهم تر از همه این که به کاربرد فرازمانی کتاب توجه دارد و اظهار امیدواری می کند که: "سال های دراز طبقات ملوک و سلاطین و غیرهم را از آن کتاب [روضة الأنوار] انتفاع عظیم حاصل شود."
با توضیحاتی که آمد اکنون به مبانی ِتفکر سیاسی محقق سبزواری اشاره می کنیم.

الف. معرفت شناسی

قرآن، احادیث نبوی و ائمّه معصومین(ع)، سخنان حکما و فلاسفه، تاریخ ومشاهدات شخصی از منابع و مآخذ عمده سبزواری در این کتاب هستند. او خود نوشته است که: "و اهتمام دارد که در هر باب به قدر میسور استشهاد به آیات بیّنات قرآنیّه و احادیث شریفه نبویّه، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب - علیهم افضل السلام والتّحیه - و آرای حکمای سابقین و سخنان ملوک ماضین مذکور باشد و در هر باب حکایات مناسب مقام، بی تطویل کلام، ایرادشود." و یا در جای دیگری می نویسد: "چه عقل و نقل و تجربه شاهدند بر آن که...". از میان منابع سیاسی به آثار خواجه نظام الملک طوسی و خواجهنصیرالدین طوسی عنایت خاصی دارد.

ب. هستی شناسی

به اعتقاد محقق سبزواری خداوند، که خالق انسان است، دو جهان آفریده است:
1. جهان ممات، که جهانی است که اکنون در آن زندگی می کنیم؛
2. جهان حیات، که جهان آخرت است.
دنیا پلی است برایرفتن به سوی آخرت. غرض از آمدن آدمی به این جهان آن است که تحصیل زاد آخرت نماید و توشه آن جهان را از این جهان بردارد. بنابراین در این دنیا نباید بیش از مقدار حلال تحصیل لذّات نمود. چنان که هیچ سیّئه ایرا در اکتساب حسنه نمی توان سرمایه ساخت. خداوند، بر اساس عدل و حکمت خویش، پیامبران را فرستاده است تا "باعث انتظام مصالح جمهور و ارتباط مفاصل امور" شوند و با ابلاغ قانون الهی آن ها را در رسیدن به جهان آخرت هادی باشند.

ج. انسان شناسی

ازنظر محقق سبزواری، اگر انسان ها به نواهی شرع و زواجر عقل منزجر نشوند، فساد عظیم در جامعه پدید خواهدآمد:
"و بباید دانست که نفوس و طبایع نوع انسان در اول خلقت و بدایت فطرت به سبب تنوّع خصوصیّات و اختلاف استعدادات، مختلف افتاده. و هم و دواعی همگی مصروف بریک وجه نیست و مقاصد واغراض ایشان مختلف است و تباین دراقوال وافعال و اخلاق و اغراض همه ظاهر است. و صفات ذمیمه و اخلاق ردیّه چون جور و ظلم و بغض و عُدوان و حقد و حسد و بخل در جبلّت ایشان هست. و اگر به نواهی شرع و زواجرعقل منزجر نشوند، آن صفات قوّت گیرد و به فساد عظیم منتهی شود. و بسیاری از ایشان را امر و نهی شرعی و تنبیه و سرزنش عقلی کافی نباشد، بلکه ایشان را در قبول صلاح و حصول اصلاح، حاجت به تأدیبات و سیاسات ملکی و ملکی بوده باشد. پس حکمت ذات متعالیّه ربّانی اقتضای آن کرد که در میان بشرحاکمی عادل و مصلحی کامل باشد."
و می گوید که اگر امربه معروف و نهی از منکر ترک گردد "طبایع بهایم و سباع در میان بنی نوع انسان شایع گردد." و درجایی دیگر آورده است که: "ملائکه همین ملاحظه نموده اند که بر طبع بشر قوّت های شهوانی و غضبی و دواعی نفسانی، که مفضی به فساد و سفک دما می تواند شد، غالب است... و بر جهان دیگر مطّلع نشده اند. و از اسرار و انوار نفوس بشری و درجات رفیعه که انسان را حاصل می تواندشد، خبری ندارند.
"وی طبقات مردمان را پنج گروه می داند:
1. کسانی که به طبع، خیّر باشند و خیر از ایشان به غیر تعدی کند، چون علما، حکما، فقها، عرفا و امثال ایشان. اینان خلاصه عباد و غایت ایجاد و نزدیک ترین گروه به پادشاه هستند و لذا رؤسای باقی خلایق باید باشند.
2. کسانی که به طبع، خیّر باشند ولی خیر ایشان متعدی به غیر نباشد.
3. کسانی که به طبع نه خیّر باشند و نه شریر.این ها را باید ایمن داشت و حمایت کردو به خیرات تحریض نمود.
4. کسانی که شریر باشند امّا شرّ ایشان به غیر تعدی نکند.
این جماعت را... از افعال ذمیمه تحدیر باید فرمود... تا طبع خود باز گذارند و به جانب خوبی گردآیند."
5. گروهی که به طبع شریر باشند و شرّ ایشان متعدّی به غیر باشد. و این طایفه بدترین خلق اند و ضدّ اولی.

پی‌نوشت‌ها:

[1] . سید عبدالحسین حسینی خاتون آبادی، وقایع السّنین والاعوام، ص501 و 535 محمد علی معلم حبیب آبادی، مکارم الاثار، ج3، ص823؛ محمدبن علی اردبیلی غروی حائری، جامع الرّوات، ج2، ص79؛ آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص71.
[2] . محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنّات، ج2، ص68. در این منبع می خوانیم: "قد ورد العراق بعد فوت والده المذکور وسکن اصفهان." که منظور عراق عجم است که اصفهان نیز جزء آن به حساب می‌آید. در کتاب دین و سیاست در دوره صفوی، در صفحه 202 می خوانیم: "مدتی را در عراق گذرانده و پس از آن در اصفهان می زیسته است." که مؤلف مزبور مأخذ خود را ذکر نکرده است؛ اگر منبع ایشان مطلب روضات الجنّات باشد، چنین مطلبی (مدّتی را در عراق گذرانده) از آن استنباط نمی شود.
[3] . محمد باقر موسوی خوانساری، همان، ج2، ص68؛ محمدعلی مدرسی تبریزی، ریحانة الادب،ج5، ص242؛‌ شیخ عباس قمی، هدیة الاحباب، ص254.
[4] . موسوی خوانساری، همان، ج2، ص69؛ مدرسی تبریزی، همان، ج5، ص242؛ شیخ عباس قمی، همان،ص254.
[5] . آقابزرگ تهرانی، همان، ج5، ص71؛ مدرسی تبریزی، همان، ج5، ص242.
[6] . سیدحسین مدرسی طباطبائی، مقدمه ایبر فقه شیعه، ص238-237.
[7] . محمدطاهر نصرآبادی، تذکره نصرآبادی، ص152؛ مدرسی تبریزی، همان، ج5، ص244.
[8] . حسین مدرسی طباطبائی، همان، ص239.
[9] . تذکره نصرآبادی، ص152؛ آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص71.
[10] . محمدباقر موسوی خراسانی، همان، ج2، ص69؛ محمد رازی،مشاهیردانشمندان اسلام، ص192.
[11] . آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص71.
[12] . طاهر نصرآبادی، همان، ص152؛ وقایع السنین والاعوام، ص514؛ ریحانة الادب،ج5،ص242.
[13] . تذکره نصرآبادی، ص152؛ طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص71.
[14] . روضات الجنّات، ج2، ص69؛ ریحانة الادب، ج5، ص242؛ قصص العلما، ص386؛ شیخ عباس قمی، فوایدالرضویّه، ص426؛ رسول جعفریان، دین و سیاست در دوره صفوی، ص202.
[15] . محمدباقر موسوی خراسانی، همان، ج2، ص69؛ محمدعلی مدرسی تبریزی، همان، ج5، ص242؛ شیخ عباس قمی، فوایدالرضویه، ص426.
[16] . عبدالحسین خاتون آبادی، همان، ص502 و 534.
[17] . آقابزرگ تهرانی، همان، ج5، ص71؛ محمدباقر موسوی خراسانی، همان، ج2، ص69.
[18] . آقابزرگ تهرانی، همان، ج5، ص72؛ آقابزرگ تهرانی، الذرّیعه، ج3، ص55.
[19] . همان، ص72.
[20] . سیدحسین مدرسی طباطبائی، همان، ص57.
[21] . همان، ص56-57.
[22] . سید عبدالحسین خاتون آبادی، همان، ص535.
[23] . سید جلال الدین آشتیانی، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ص490-491.
[24] . همان، ص491.
[25] . محمدبن علی اردبیلی غروی حائری، جامع الرّوات، ج2، ص79.
[26] . در وقایع السنین والاعوام، ص534، آمده است: "در سالی که بیماری بسیار بود و جمعی کثیر از هر طایفه فوت شدند." در این منبع ذکرنشده که وفات محقّق سبزواری به علّت آن بیماری فراگیر بوده است یا خیر.
[27] . متأسفانه این دو اثر نیز مانند دیگر آثار نفیس آن عالم فرزانه، به گونه ایدر خور، تصحیح و چاپ نشده اند. گفتنی است موسسه آل البیت، چند سال پیش از این، کتاب ذخیرة المعاد فی شرح الارشاد را، به صورت افست از روی چاپ سنگی، بدون تنقیح و تصحیح به چاپ رسانده است، تنها جنبه مثبت آن فهرستی است که در پایان کتاب آمده است و نیز صفحه گذاری مسلسل آن.
[28] . سیدعبدالحسین خاتون آبادی، همان،ص529-530. برادرم آقای شریف لک زایی در تهیه این مقاله همکاری خوبی داشته اند از ایشان تشکر می کنم.

منبع:فصلنامه حکومت اسلامی شماره 5



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.