شیعه و فرهنگ توسعه (4)

توجه به مقتضیات زمان و یافتن پاسخ برای آن از میان احکام الهی، نشانه دیگریاست بر تکیه بر عنصر عقلانیت و وجود گرایش های نوگرایانه در دین. مسئله اسلام ومقتضیات زمان، بحث سازگارکردن ثبات و تغییر است زیرا سوال اساسی این است
شنبه، 15 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شیعه و فرهنگ توسعه (4)
شیعه و فرهنگ توسعه(4)

 

نویسنده : عباسعلی رهبر



 

4) مقتضیات زمان و مکان

توجه به مقتضیات زمان و یافتن پاسخ برای آن از میان احکام الهی، نشانه دیگریاست بر تکیه بر عنصر عقلانیت و وجود گرایش های نوگرایانه در دین. مسئله اسلام ومقتضیات زمان، بحث سازگارکردن ثبات و تغییر است زیرا سوال اساسی این است که:
چگونه می توان نیازهای متغیر انسان را که محصول شکل جدید زندگی انسان است با تعالیمی که مخاطبان مستقیم آن گروهی از انسان ها با فرهنگ و تمدن مربوط به ده ها سده پیش بوده اند پاسخ گو بود؟
عده ای معتقدند که اسلام و مقتضیات زمان دو پدیده غیرموافق و ناسازگارند. استدلال این گروه این است که اسلام به دلیل آن که دستورهایش جنبه ثبات و جاودانگی دارد با زمان که در طبع خود متغیر است، ناسازگار است. این عده جاودانگی قوانین اسلام را با قابلیت انعطاف آن یکی فرض کرده و معتقدند که گذشت زمان تغییردهنده حقایق است. در حالی که آن چه عوض می شود ماده و ترکیبات مادی و وسایل نیل به اهداف است نه حقایق ثابت جهان.
[37] برای بیان موضع دین نسبت به مقتضیات زمان نخست باید آن را تعریف کرد. منظور از مقتضیات زمان به معنای تبعیت از ذوق و سلیقه اکثریت مردم نیست بلکه منظور این است که نیازهای بشر در طول زمان تغییرکرده و انسان برای تأمین همین احتیاجات به ابزار و وسایل نیازمند است و چون وسایل در ابتکار بشر است، در زمان های مختلف فرق می کند. بدیهی است که عقل با پیشرفت زمان وسایل بهتری انتخاب می کند. اگر آن چه در زمان پیداشده محصول علم و خرد بشری و در جهت پیشرفت (و نه انحطاط) است. اسلام نسبت به آن نظر موافق دارد
[38].
زمان و مکان با کتاب و سنت برابری نمی کنند. زمان و مکان مستقیماً در مقام اجتهاد در ناحیه مشخص کردن معیارهای احکام و موضوعات و ویژگی های آن ها دارای نقش هستند به عبارت دیگر، از راه زمان و مکان می توان ملاک حکم و ویژگی های درونی و بیرونی موضوع آن را در بستر زمان که قابل تغییر و تبدیل است و حکم آن نیز تحول و تغییر را می پذیرد مشخص کرد، از این رو می توان تصورکرد که موضوعی در زمانی خاص دارای حکمی بوده و در زمانی دیگر حکمی برخلاف حکم اول پیداکند.
[39]
درواقع باید گفت که این حکم شریعت نیست که با تحول زمان و مکان و شرایط آن ها تغییر می کند بلکه در حقیقت موضوع است که با تحول زمان و شرایط آن شکل باخته و تغییر ماهیت می دهد و درنتیجه حکم آن نیز تغییر می کند.
[40]
علما و فقهای امامیه که در تقلید از مجتهد، شرط زنده بودن را اعتبار کرده اند، به این استدلال پایبندند که وی با حضور در جامعه، اوضاع ویژگی ها و شرایط آن را که در بستر زمان در حال تحول و دگرگونی است همواره مورد بررسی و کاوش قراردهد تا حکم مناسب هر موضوع تحول یافته درونی یا بیرونی را از راه مایه های اصلی استنباط استخراج کنند.

5) مصلحت سنجی

تحول جامعه ها، مکتب مقبول هر جامعه را با سؤال های گوناگون مواجه می کند. اگر دیانت نقش تئوریکی در قدرت سیاسی پیداکند مسئله پاسخ گویی از اهمیت بیش تری برخوردار خواهدبود.
به گواهی تاریخ کارگزاران مسلمان در عصر نبوت و خلافت در اخذ تجارب و فنون بشری بی تلاش نبوده اند، چه مصلحت امت اسلامی آنان را به این اخذ و تعلیم فراخوانده است. تفاوت مقدار، تنوع نوع مالیات و نقدی یا جنسی بودن آن نشان توجه دولت اسلامی در عصر نبوت به نوع درآمد و اشتغال جامعه مالیات پرداز است.
شرایط و مصالح در تسریع و یا تأخیر حالت جنگ تأثیری اساسی داشتند. تنظیم پیمان نامه های صلح در شرایط یکسانی صورت نگرفت. شرایط عمومی، قوت یا ضعفمسلمانان اهرم های اصلی تعیین مفاد قراردادها بودند. به عنوان نمونه، صلح حدیبیهعلی رغم منافع آتی آن ظاهری تحقیرکننده برای مسلمانان داشت4، بنابراین قاطعیت ها ویا ملایمت ها در تعیین شرایط معاهده بر اساس مصلحت دینی و ملاحظه اوضاع امتمسلمان انجام می گرفتند.
[42] توجه به مصلحت را نمی توان در انحصار مقام عصمت قلمدادکرد. با این تلقی شاید بتوان گفت که احکام حکومتی پیامبر(ص) و امام (ع) به اعتبار منصب حکومت و دریافت مصلحت بوده است نه مقام نبوت و عصمت.
[43]

6) اصولی گری در مقابل اخباری گری

اصولی گری به عنوان یکی از نحله های فکری شیعه به مثابه گرایش متکی بر تعقل وخردمندی، در مقابل اخباریگری به منزله نگرش مبتنی بر ظاهر حدیث، کتاب و سنت،پیآمدهای بنیادینی در نگرش علمای شیعه به تحولات سیاسی اجتماعی به دنبال داشت.
درحالی که اصولی گری بر کاربرد عقل و کاوش عقلانی در مسائل کلی موجود در اخبار تأکید داشته و بر عدم منافات آن با دین پای می فشرد، اخباریگری با توصیه بهمراجعه مستقیم مردم به اخبار و اخذ دستور دینی از آن و نفی تفکر و تجزیه و تحلیل، به صورت مظهر کامل جمود درآمده است.
[44]
از پیآمدهای اندیشه اصولی گری تاکید بر نقش عقل در استنباط از متون دین، بحدی که قاعده ملازمه از آن استنباط شد، ارزیابی عقلانی به هنگام تعارض احکام، تلاش برای
مصالحه بین حاکمیت الهی و مادّی، صحه گذاشتن بر نهادسازی سیاسی و دخالت دادن عنصر عقلانیت و مصلحت در تصمیم گیری سیاسی و جز آن بود که اگر با شاخص هایی عقلی و فرهنگی توسعه سیاسی تطبیق داده شود بر ظرفیت و قابلیت مکتب اصولی گری برای پذیرش توسعه سیاسی می افزاید.

7) احترام و اعتبار "آزادی"

یکی از نکاتی که ذکر آن لازم و ضروری به نظر می رسد مقوله ای است راجع بهآزادی: آزادی در اسلام و نقش آن در توسعه یافتگی.

آزادی و توسعه یافتگی

بحث آزادی در یک جامعه، معرف تعریفی است که آن جامعه و نخبگان و مردم آن از انسان، حکومت، از گذشته و از آینده و توسعه یافتگی دارند، بحث آزادی معرف چهارچوبی است که در آن فضای فرهنگی و فکری یک جامعه شکل گرفته است. شاخص های مطرح در حلقه پیچیده آزادی و توسعه یافتگی عبارتند از:
1) عموم مردم جامعه امید به زندگی داشته باشند.
2) عموم مردم با سیستم دولتی و نخبگان خود احساس راحتی کنند.
3) عموم مردم در یک جامعه سطوح مختلف انتخاب را داشته باشند.
4) دولت نباید تنها شکل دهنده فرهنگ اجتماعی باشد.
5) مملکت داری در یک جامعه می بایستی مبتنی بر یک نگرش جامعه شناختی باشد (از جانب نخبگان).
6) شاخص ششم اصل پاسخ گویی است.
7) اصل تفکر استقرایی.
اصل آزادی یک نوع تربیت است و فعلیت بخشیدن تدریجی به آن زیربنای تحول فرهنگ اجتماعی و فرهنگ اقتصادی است.
[45]
بعد از ذکر این مقدمه مختصر اشاره به آزادی سیاسی در اسلام خواهم داشت.

اسلام و آزادی سیاسی

در قرآن کریم با اندکی دقت می توان دریافت که آزادی از مفاهیمی است که بارها درآیات و داستان های قرآنی بر آن تأکید شده است. خداوند متعال می فرماید:
"فَبَشّر عِباد الّذینَ یستمعون القول فیتبّعُون اَحْسنه اولئک الّذینَ هَدیهمُ الله واولئکَ همُاولوالالباب"
[46]
بشارت هدایت خداوند به بندگانی است که ضمن شنیدن اقوال مختلف، قول برتر را می گزینند. البته واضح است که شرط انتخاب قول حسن و احسن وجود اقوال مختلف در جامعه، یعنی آزادی بیان و ابراز عقیده است.
این که اسلام طرفدار آزادی عقیده است نیز با شواهد قرآنی بسیاری آشکار می گردد:
لااکراهَ فِی الدین قد تَبیَّن الرُشد مِن الغَیّ
[47]
مرحوم استاد شهید مطهری(ره)
[48] با تفکیک فکر و عقیده می گوید:
در اسلام آزادی تفکر است و آزادی عقیده ای که بر مبنای تفکر درست شده باشد اما آزادی عقیده ای که مبنایش فکر نیست هرگز در اسلام وجود ندارد. آن آزادی معنایش آزادی بردگی است."

تحدی قرآن

[49] و دعوت به اقامه برهان توسط مخالفان
[50] و دعوت به تفکر و جدال احسن، همگی دلالت بر اهمیت آزادی بیان، آزادی تفکر و آزادی عقیده در اسلام دارد حضرت علی(ع)وقتی که یکی از افسرانش او را بسیار می ستاید و می گوید: "من در برابر تو سرتاپا گوش و چشم هستم" می فرماید
[51]:
"من هرگز این ستایش ها را نمی پذیرم بلکه دوست دارم آن چه را که حق می بینید آزادانه به من بگویید، زیرا خود را برتر از آن که به خطایی دچارشوم نمی بینم.
حضرت علی(ع)سمبل حکومت آزادانه اسلامی است. او هنگامی که طلحه و زبیر، قدرت مندترین شخصیت های بانفوذی که علیه او توطئه کرده بودند، نزدش آمدند و بر خروج از قلمرو حکومت اجازه خواستند و قصدشان رفتن برای الحاق به دشمن بود به آن ها اجازه داد، زیرا نمی خواست که به خاطر سیاست، آزادی انسان را پایمال کند.
اگرچه آزادی در اسلام مفهوم عمیق و ژرف و دربرگیرنده فلاح و رستگاری راداراست ولی اسلام هرگز مخالف آزادیهای سیاسی مشروع نبوده است.
[52]

د) نتیجه

تحقق اصول توسعه سیاسی بدون درنظر گرفتن فرهنگ ممکن نیست، از طرفی دیررس ترین درخت میوه خلقت، درخت فرهنگ است. جامعه فرهنگی، جامعه ای عقلی است. مهم ترین محتوای تربیت فرهنگی، واردکردن عقل و منطق، تدبیر و بزرگ منشی، وقار و تحمل و احترام در نظام آموزشی، نظام دولتی و نظام اجتماعی یک جامعه است.
جوامعی که خواسته اند انسان ها را یکسان کنند و یا جوامعی که آنان را مثلاً به نجبا و عامه تقسیم بندی کرده اند هردو به سمت دیکتاتوری کشیده شده اند، از آن گذشته جامعه می تواند به توسعه سیاسی برسد که شاخص های فرهنگی خاص خویش را جهت نیل به توسعه سیاسی تبیین و تعیین کند. مهم ترین شاخص فرهنگی توسعه سیاسی ارائه حدود وثغور و مرزهای فرهنگی منسجم است که در غیر این صورت عوامل فرهنگی تضعیف کنندهتوسعه سیاسی از قبیل: وجود تفکر افراطی در زمینه هویت فرهنگی جوامع، سیاسی کردنفرهنگ و اعتماد به دگماتیزم و ریاضت فرهنگی، بر عوامل فرهنگی تقویت کننده توسعهسیاسی که ریشه در عقلانیت فزاینده دارند چیرگی می یابند و آن را به تعویق می اندازند.
همان گونه که اشاره شد فرهنگ سیاسی شیعه و تجدیدحیات آن با کاربرد عقل در فهم متون دینی و مصلحت سنجی در اجرای قوانین شریعت، احترام و اعتبار بر آزادی، علم، عزّت و استقلال با تسهیل ورود عناصر عقلانیت ممانعتی برای توسعه سیاسی ایجاد نمی کند و بلکه در امحای عوامل فرهنگی توسعه سیاسی که باعث تضعیف مقوله موردنظر هستند، نقش اساسی دارد.
علاقه به تمدن سازی مادی یک بحث ضددینی نیست. ایجاد یک تمدن فرهنگی، تمدن مذهبی، محتاج یک تمدن مادی و دنیوی نیز هست؛ یعنی یک تمدن دو بال دارد: فرهنگی و مادی. البته بایدگفت که در عمل و در یک فرآیند سعی و خطا است که یکالگوی خاصی بین توسعه یافتگی و دین استخراج می شود.

پی‌نوشت‌ها:

[37] . مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج1 (چاپ پنجم: تهران، انتشارات صدرا، 1368) ص15.
[38] . همان، ص59.
[39] . محمدابراهیم جناتی، "نقش زمان و مکان در اجتهاد"، مجله کیهان اندیشه، مهر و آبان1372، شماره50، ص6.
[40] . همان، ص7.
[41] . اختلاف محرز در پناهندگی قریش و مسلمانان.
[42] . مصلحت از نگاه مکتب، مجله حوزه، شماره28، مهر و آبان1367، ص152.
[43] . همان، ص158.
[44] . مرتضی مطهری، همان، ص156.
[45] . دکتر محمود سریع القلم، همان، ص81 -90.
[46] . زمر(39) آیه18.
[47] . بقره(2) آیه256.
[48] . مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی (تهران: انتشارات صدرا، 1366) ص109.
[49] . بقره(2) آیه23.
[50] . انبیا(21) آیه24.
[51] . نهج البلاغه، تصحیح عبده، خطبه176، ص274.
[52] . سیدامیر مسعود شهرام نیا، آزادی سیاسی در اسلام و غرب، دانشگاه امام صادق(ع)

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 5



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.