تأملی در سه گانه امام مهدی(ع)، جریان مهدویت، پروژه انسان/ انسانیت

این مقاله در قالب تأملی کوتاه، به دنبال آن است تا مسأله آخرالزمان را در افق سه مقوله و در ذیل سه عنصر فهم و تفسیر کند، سه مقوله ای که با هم ارتباط وثیقی نیز دارند. توصیه اصلی مقاله این است که هم مسأله ظهور و آخرالزمان و هم این سه
سه‌شنبه، 25 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملی در سه گانه امام مهدی(ع)، جریان مهدویت، پروژه انسان/ انسانیت
تأملی در سه گانه امام مهدی(ع)، جریان مهدویت، پروژه انسان/ انسانیت

 

نویسنده: مسعود امید(1)




 

چکیده

این مقاله در قالب تأملی کوتاه، به دنبال آن است تا مسأله آخرالزمان را در افق سه مقوله و در ذیل سه عنصر فهم و تفسیر کند، سه مقوله ای که با هم ارتباط وثیقی نیز دارند. توصیه اصلی مقاله این است که هم مسأله ظهور و آخرالزمان و هم این سه عنصر، در ارتباط با هم نگریسته و فهم شوند.
برای این منظور نخست به هر سه مقوله به اختصار پرداخته شده است و پس از بیان نکاتی چند در هر موضوع به رابطه این سه(دربند سوم) اشاره شده است. بدین معنی که امام مهدی(ع) و جریان مهدویت در ذیل پروژه انسانیت و نوع انسان قرار می گیرد و از مقاطع و میوه های انسان تاریخی است. مهدی(ع) و مهدویت امتیازاتی است که انسان بدان دست یافته و محصول سیر تاریخی اوست و این امتیاز را حتی پس از امام مهدی(ع) نیز حفظ خواهد کرد.
همچنین در این مقاله تأملات و تأکیداتی در مورد دو عنصر امام مهدی(ع) و جریان مهدویت صورت گرفته است.
واژگان کلیدی: امام مهدی(ع)، جریان مهدویت، پروژه انسانیت.

مقدمه

تأملی که پیش رو داریم درنگ و توقفی است در سه مقوله «امام مهدی(ع)، جریان مهدویت و پروژه انسان/ انسانیت.» این تأمل نگاهی است نه صرفاً در فضایی ایمانی- روایی(یا نقلی-وحیانی) بلکه حاصل جمع علائم و قرائن و نشانه ها و حدسیات و روزنه های ایمانی، عقلانی، تاریخی و... است.
به نظر می رسد که نمی توان به موضوع آخرالزمان، ظهور و اموری از این قبیل،‌ اولاً- تنها از منظر روایی و نقلی صِرف، نظر کرد؛ ثانیاً- در حالت انتزاعی و بدون لحاظ تاریخ و زندگی انسان در عصر گذشته، حال و آینده و وضعیتهای معین تاریخی و اجتماعی و ... او نگریست؛ ثالثاً- با تکیه بر یک مقوله و مؤلفه بدان پرداخت.
در این مقاله، به عنوان یک گام کوچک، مسأله ظهور، آخرالزمان و امام مهدی(ع) و ... در یک افق سه گانه که با هم دارای ارتباط انداموار( ارگانیک) هستند، مطرح می شود. بدین ترتیب پیام اصلی این مقاله نگاه به این مسأله، با تکیه بر دخالت دادن عناصر چندگانه و نگاه مجموعه ای و یافتن عناصر بنیادی تر در مسأله است. این جنبه صوری و روشی(متدیک) این نوشتار است. اما از جهت محتوا و ایده هایی که در آن مطرح شده است باید آنها را جرقه ها و نکته هایی انگاشت که نیازمند تعمیق، تشریح و تفسیرند. این نکته ها، نگاهی هستند از چشم انداز و افق خاص به مسأله موردنظر.

1- امام مهدی(ع)

امام مهدی(ع) یک شخص است. یک انسان، درگیر با زمان و زمانه. او بر زمان عبور نمی کند بلکه این زمان است که بر او مرور می کند. مرور زمان بر او نقص نیست. بلکه فرصت شکوفایی است. او با زمان به فهم خود و فهم دیگر انسانها و تاریخ انسانی نائل می شود. نهال وجود او در ظرف و مرور زمان شکوفا می شود و به ثمر می نشیند، تا در نهایت، کام انسانها را شیرین سازد. او یک انسان و یک فرد است نه یک شی(شیئی از اشیاء). و نه یک فرشته و نه... او از ماست و از جنس ما، همزبان، همخانه، همراه و همدم ما و هم افق با ما؛ اما...با فرصت و استعدادی استثنایی. خلقت بر اساس بنیادهای معنوی خود، ابواب ویژه ای به روی او گشوده است تا در گذر تاریخ و به تدریج وجود او بجوشد، اوج گیرد، سایه افکند و میوه دهد. یک انسان ویژه در شرف تکوین و تشکیل است: فیلسوف- حاکم(افلاطون)، شهسوار ایمان( کی یرکه گور)، اَبرمرد(نیچه) یا ... یک مهدی(ع).
مهدی(ع) در تاریخ انسانی همچون واقعیتی پویا در درون واقعیاتی پویا قرار گرفته است و سعه و دامنه ای که تاریخ انسانی در ادوار واکوار به خود گرفته است و خواهد گرفت، در آینه وجود مهدی(ع) منعکس می شود و آن را وسعت می بخشد. این ارتباط تا روزی که اتصال ویژه ای میان تاریخ انسانی و مهدی(ع) برقرار شود و پیوند مبارک تحقق یابد، ادامه می یابد.
امام مهدی(ع) تا در کنار رابطه متافیزیکی و ماورایی، نتواند رابطه تاریخی و انسانی و زمانی با انسانها و تاریخ انسانی برقرار سازد، هرگز نمی تواند «امام زمان» و «مهدی موعود» باشد. به نظر می رسد مهم ترین و پیچیده ترین رابطه امام با انسانها و تاریخ انسانی، رابطه متافیزیکی نیست، بلکه همان رابطه انسانی، تاریخی و زمانی-مکانی است. هنگامی این رابطه، عمق و پیچیدگی خود را نمودار می سازد که عنصر تحول و تغییر دامنه دار را در تاریخ انسانی از حکومت و سیاست و قدرت و سلطه و ... گرفته تا احوال و افکار و اعمال و... آدمیان، لحاظ کنیم.
به یاد آوریم نامه امام علی(ع) به امام حسن(ع) را تا ضرورت،‌اهمیت، نفوذ و تأثیر تاریخ را تا حدی دریابیم:« پسرم، درست است که من به اندازه همه کسانی که پیش از من می زیسته اند، عمر نکرده ام. اما در کردار آنها نظر افکنده ام و در اخبارشان تفکر نمودم، در آثار آنها به سیر و سیاحت پرداختم تا بدانجا که همانند یکی از آنها شدم، بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنها به من رسیده با همه آنها از اول تا آخر بوده ام. من قسمت زلال و مصفای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک بازشناختم و سود و زیانش را دانستم...».
علی(ع) بر اینکه فرزند و پرورده تاریخ است و از اینکه توانسته است تاریخ انضمامی و عینی آدمیان را در خود مجسم سازد و نه تنها از افق متافیزیک بلکه در افق انسانها، آنها را دریابد، بر خود می بالد. حال فرزند او مهدی(ع) نیز باید در افق انسانی قرار گیرد تا از این طریق فرزند تاریخ و عصاره آن باشد. تاریخ انسانی و افق انسانی، مهدی را در دامن خود بار می آورد، او را تاریخی می کند، تعالی می دهد و آن گاه تاریخ ساز، خواهد ساخت. مقدمه ساختن، ‌ساخته شدن است و این حکم لایتخلف تاریخ انسانی و تاریخ انبیا و اولیا بوده است و خواهد بود.

2- جریان مهدویت

1-«مهدویت به عنوان یک تصور و ایده» از دو جنبه عام و خاص قابل تأمل است. از جنبه عام و کلی خود، روح و گوهر و طنین ایده هایی چون مدینه فاضله(افلاطون)، شهر خدا(اگوستین)،‌نیوآتلانتیس(بیکن)، جهان نو(مور)، ایده های تاریخی (کانت) و کمونیسم(مارکسیسم) را در خود دارد. این روح و گوهر و این طنین مشترک همان ندای جامعه ایده آل و مطلوب است. اما مهدویت مانند هر ایده خاص، از جنبه جزئی و ویژه خود، مختصات و اوصاف منحصر به فردی را داراست. بر اساس همان جنبه کلی و عام است که مهدویت یک ایده عقلانی محسوب می شود و در حال و هوای انسانی و زیست بشری، عنصری معقول و معنی دار جلوه می کند. در واقع از این جهت ایده کلی مهدویت، پاسخ عقلانی اسلام به نیاز معقول و موجه زیست بشری است.
2-«مهدویت به منزله یک جریان»در عمق و ژرفای تاریخ حضور داشته و بر اساس و بنیاد«زمان »و «دیالکتیک» یا گذرایی و ارتباط فعال با وقایع و حوادث تاریخی، در حال شکل گیری است. جریان مهدویت، ضلع و بعدی از سیر تاریخ بشری است. جریانی است وامدار گذشته و شکل دهنده حال و آینده. اگر مهدویت فرمول و پاسخی است به مسأله و پرسش یا مشکل تاریخ بشری، خود در بطن تاریخ حضور داشته و از سنخ آن است. مهدویت وجودی دفعی و خلق الساعه نیست. نوایی است که در هر دوره نواخته می شود. سیری دیالکتیکی است که در زمان رخ می نماید و پیش می رود.
مهدویت اسلامی و مهدویت مهدی(ع)اولاً، بر اساس نگاه فوق، استمرار سیر دیالکتیکی تاریخ انسانی است. پاسخی است دیگر در طول یا عرض پاسخهایی که بر مسأله و جریانی واحد داده می شود. ثانیاً، بر اساس منبع شناخت و عبرت بودن تاریخ در دیدگاه قرآنی و نهج البلاغه، تاریخ منبع تغذیه کننده جریان مهدویت اسلامی است. مهدویت اسلامی حاصل بهره مندی از اوضاع و احوال و الگوها و راهکارهای سابق و اخذ نقاط قوت و رفع نقاط ضعف و آن گاه ارائه طرح بدیع و ویژه و تصویرافکنی خاص خود است. مهدویت اسلامی به کمال رسیدن و نوعی به بار نشستن سیر دیالکتیکی تاریخ انسانی در عرصه ای ویژه است. بنابراین مهدویت مهدی(ع) چیزی گسسته از دیالکتیک تاریخ و تجربه تاریخی نیست و از هر دو بهره مند است.
3- اما «ماهیت دیالکتیکی مهدویت» این پرسش را به بار خواهد آورد که این دیالکتیک و ارتباط و چالش، میان چه مؤلفه ها و عناصری رخ می دهد؟ عناصری که با هم در ارتباط خاص و چالش خاص قرار می گیرند و این روند دیالکتیکی را شکل می دهند، کدامند؟ اگر مهدویت اسلامی استمرار مهدویت انسانی و دیالکتیک تاریخی انسان و نقطه اوج آن است، این دیالکتیک میان کدام مؤلفه ها و عناصر برقرار بوده است که در مهدویت اسلامی به اوج خود می رسد و پاسخی درخور می یابد؟
به طور کلی به نظر می رسد که می توان گفت این ارتباط و چالش و دیالکتیک، میان «عقلانیت» از یک سو و «معنویت» از سوی دیگر است که عناصر دیالکتیک مهدویت انسانی و تاریخی و اسلامی را شکل می دهد.
محوری ترین و اساسی ترین مسأله انسان در تاریخ خود ارتباط و نوع و چگونگی ارتباط عقلانیت و معنویت بوده است و در هر دوره ای پاسخهایی برای این چالش یافته است. حال مهدویت اسلامی با عنایت به کاستیهای تمدنهای معنوی محور و تمدنهای عقلانی محور در گذر زمان و با آگاهی از چالشهای آنها درصدد ارائه راه حلی دیگر است تا در طرحی نو، میان آن دو تفاهم و سازگاری برقرار سازد.
پیوند عقلانیت و معنویت و غلبه بر دیالکتیک و چالش این دو عنصر بر چه اساس و با تکیه بر چه عنصری خواهد بود؟ این اساس همان «تأویل» است. همان گونه که در روایات نیز آمده است«او برای تأویل می جنگند همان طور که رسول خدا(ص) برای تنزیل قرآن جنگید». این تأویل است که امکان گذر به عمق دین و واقعیت و کشف ریشه های معنویت و عقلانیت را فراهم می آورد. مهدویت اسلامی نسبت جدیدی را میان عقلانیت و معنویت برقرار خواهد ساخت و بر همین اساس نسبت انسان را با خود، خدا، جهان و انسانهای دیگری تغییر خواهد داد.
4- جریان مهدویت اسلامی، جریانی مستمر و ادامه دار خواهد بود. حکومت مهدی(ع) محدود است(در روایات این مدت به صورتهای متفاوت آمده است: پنج، نوزده، یست، سی، چهل و...)اما جریان مهدویت مهدی(ع) ادامه خواهد داشت. آینده، مصداق جدید و بی سابقه ای از فاماالحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی... با تفسیری جدید و درخور آینده و زمان ظهور خواهد بود: انسانها، انسانهای دیگری و علما، علمای دیگری خواهند بود.
جریان مهدویت پیش از مهدی(ع) وجود داشت و با مهدی(ع) به اوج خود می رسد و پس از او نیز راه خود را ادامه خواهد داد. انسان عصر ظهور پیوند و نسبت جدیدی با هستی یافته است و ریشه های خود را تا اعماق نفوذ داده است و دیدگان عقل و دل او تیزبین شده اند، از این رو فرصتی است تا حیات بشر و تمدن انسانی با این سرمایه و چشم انداز جدید تا آخرین لحظات حیات خود در دنیا از آن بهره مند گردد. حیاتی که ممکن است دهها یا صدها هزار یا صدها میلیون سال به طول بینجامد. این دیدگاه را باید در این چشم انداز نگریست که عمر جهان را بالغ بر بیست میلیارد سال برآورد می کنند و این نشان از این دارد که وجود زمانهای طولانی، در آفرینش، چیزی عادی است و بعلاوه کار جهان بر تدریج و آرامی است و ادامه نسل انسانی و نوع انسانی و حکومت و تمدن بشری، در هزاران یا میلیونها سال دیگر حتی پس از امام مهدی(ع)، امری برخلاف جریان تکوین الهی به شمار نمی آید.
آیا واقعاً می توان پذیرفت که این همه جریانهای تاریخی و زحمات شخص امام مهدی(ع) برای این است که حضرت پنج یا ده یا بیست سال حکومت کنند؟ جریان مهدویت اسلامی همانند اخلاف خود، در حکم ضربه و تلنگر دیگری به تمدن انسانی و بشری است که راه نو و جدیدی را یافته و ادامه دهد و حتی ضربات و چشم اندازهای جدید بعدی را در همین جهت بیابد.

3- پروژه انسان

نوع انسان بذری است که با لطف الهی در باغ هستی نشانده شده است، پروژه ای است بدیع و منحصر به فرد(ویژه) که با دست تقدیر ازلیّت شکل گرفته و در گستره تکامل مادی و معنوی در حال بسط یافتن است. نوع انسان یا انسانها در مجموع یک طرح است، طرحی که همانند یک بذر با تدریج و تدرّج رشد می کند و به فعلیت می رسد. انسان و انسانیت، هم خود گستره وسیعی را شامل می شود و هم چشم انداز گسترده ای را پیش روی خود دارد. تنوع و تعدد هم در ماهیت انسانیت است و هم در غایات و اهداف و وصولات، هم در رفتنها و هم در رسیدنها.
امام مهدی(ع) و جریان مهدویت هر دو از میوه ها و ثمرات این پروژه و از جنبه های وجودی همین طرح هستند: مهدی(ع)میوه جریان مهدویت است و مهدویت میوه پروژه انسانیت است، پس هر دو، میوه طرح انسانیت هستند.
آدم و انسان اسمی از اسمای الهی است که در بطن خود- علاوه بر اسمای متعدد و متنوع دیگر- اسم مهدویت و مهدی(ع)را واجد است. اسم آدم و انسان بر بنیاد دیالکتیک و زمان و تاریخ، میوه های مهدویت و مهدی(ع) را به ظهور می رسانند و از بطون به ظهور درمی آورند. بر این اساس باید مهدویت و مهدی(ع) را در ذیل انسان و انسانیت نظاره کرد و به بحث گذاشت. البته نسبت انسان، مهدویت و مهدی(ع) همانند نسبت کلیتهای منطقی و انتزاعی با هم و با جزئیات خود نیست یا مانند کلی با جزئی اضافی، مانند رابطه سه مفهوم کلی«شکل»«کره»، «کره زمین». بلکه این کلیت و جزئیت و شمول و تقید از نوع کلیتهای انضمامی است و به بیان دیگر سه مقوله ای است که با زمان و تاریخ و اوضاع و احوال انسانی سروکار دارند. این سه مقوله از نوع کلیتهای انتزاعی نیستند بلکه شاید بتوان آنها را کلیتهای انضمامی نام نهاد. انسان و انسانیت خطی است که مهدویت تموّج خاص آن خط و مهدی(ع) نقطه ای از نقاط برجسته و مؤثر در تموّج آتی آن است.
این جریان تاریخی انسان و حضور زمانی- مکانی انسانها و زیست تاریخمند آنهاست که به تدریج، اضلاع وجودی آنها را شکوفا می سازد و به شکل گیری جریان مهدویت،‌ از بدایت تا نهایت، و نیز ثمره ای به نام شخص مهدی(ع) منجر می گردد.
نیاز تاریخی انسان و اقتضای سیر تاریخی او این است که در هر مقطع از این خط و سیر،‌ ضربه و تلنگری نواخته گردد و دیالکتیک مهدویت ثمری به بار آورد و این بار نوبت مهدی(ع) است که چنگ این دیالکتیک را بنوازد تا میوه های لذت بخشی از شجره انسانی بیرون تراود و این درخت هرچه بیشتر به بار نشیند.
پس می توان شخص امام مهدی(ع) و مهدویت را در ذیل مقوله انسانیت و طرح و پروژه انسانی نگریست، مهدی(ع) و مهدویت از تاریخ انسانی و انسانیت تغذیه می کنند و آن گاه غذای نوی را بدان تقدیم می کنند. پس این دو مقوله را در بطن طرح جامع و شامل که همان طرح انسانی است باید در نظر داشت. مهدی(ع) و مهدویت متعلق به انسان و انسانها و تاریخ انسانی است. لباسی مناسب با انسان و در تناسب با آنچه انسان در سیر تاریخی خود بدان خواهد رسید، انسانها این لباس را بر تن خواهند کرد، همان گونه که پیش از آن لباسهایی را که در مقاطع دیگر عرضه شده بود بر تن کرده بودند.
طرح انسانی، طرحی پویا بوده و قائم به اشخاص نیست، جریانی است که تکوین الهی آن را مقدر کرده است و افقهای شکوفایی را بروی او گشوده است.
حال که مهدی(ع) و مهدویت شأنی از شئون پروژه انسانیت و برآمده و محصول تاریخ انسانی و بهره مند از فراز و فرود و تلاشهای بشریِ‌ رخ داده در آن است، پس تقابلی میان مهدی(ع) و مهدویت اسلامی و تاریخ محقق انسانی، وجود نخواهد داشت. آنچه به عنوان تلاش انسانها در تاریخ در قالب مهدویت رخ داده است و آنچه در حدود انسانی به شکوفایی رسیده است و تکاپوهایی که بر وجه انسانی رخ نموده است، در عین تعدد و تنوع، در مسیر مهدویت اسلامی و مقدمات وصول بدان است و یا حداقل منافاتی با آن ندارند. اگر مهدی(ع) و مهدویت اسلامی میوه های درخت تاریخ انسانی هستند، ریشه ها و تنه و شاخه هایی که این میوه ها بر آن قرار گرفته اند، همانا تلاشها و تکاپوها و فعالیتهایی است که تاریخ بشری و برجستگان بشری عهده دار آنها بودند.
و مهدی(ع) به این جهت از آن همه انسانها خواهد بود که بر ریشه و تنه و شاخه های انسان و تاریخ انسانیت، استوار و برقرار خواهد بود: میوه ای که به کام همه شیرین خواهد آمد.

نتیجه گیری

عناصر و نکته هایی که در این مقاله مورد اشاره یا تأکید قرار گرفت، می توان در طی یک نتیجه گیری بدین ترتیب برشمرد:
1- مسأله امام مهدی(ع) و آخرالزمان و ظهور را می توان و باید در رابطه با مقولاتی که مرتبط با آن هستند مورد فهم و تفسیر قرار داد. یعنی در یک نگاه انضمامی و نه انتزاعی.
2- دو مقوله ای که می تواند برای فهم موضوع امام مهدی(ع) و در مورد او مطرح و پیشنهاد شود، عبارتند از مقوله«جریان مهدویت» و«پروژه انسان/ انسانیت».
3-از میان دو مقوله فوق مسأله انسان و انسانیت عنصری بسیار مهم و بنیادی است. سپهرهای تاریخی، وجودی، اجتماعی، هرمنوتیکی و... انسانی که در بطن پروژه انسانیت مندرج است و کلیت انضمامی فراگیر این پروژه را شکل می دهد، در فهم و تفسیر و درک نحوه واقعیت مهدی(ع) و مهدویت مؤثر خواهند بود.
4- مهدی(ع)یک شخص است ولی مهدویت جریانی است که مهدی(ع) در خدمت آن است و مهدویت مقوم پروژه انسانیت و شکوفا سازنده آن در ساحتهای متعالی است. مهدی(ع) نقطه پایانی بر خط انسانیت و جریان مهدویت نیست بلکه نقطه ای برای شروع تموّجی نو و استمراری جدید است. آخرالزمانی است که اول الزمان دیگری را رقم می زند. انسان در استمرار تاریخی و احوال وجودی و اجتماعی و... خود راه دیگری را که مکمل راههای سابق اوست و با آن انس دارد، یافته است و این راه یافته را ادامه خواهد داد.

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هیأت علمی گروه فلسفه دانشگاه تبریز.




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما