هرودوت و تاریخ نگاری

با اینکه یست و پنج قرن از زمان هرودوت سپری شده است و به همین میزان مدت نیز بشریت با نام وی آشنا و به طور مستمر به او و آثارش پرداخته است. معذلک اینگونه به نظر می رسد که آینده نیز وارث این وظیفه ی دشوار در ارزیابی ره آورد
پنجشنبه، 27 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هرودوت و تاریخ نگاری
 هرودوت و تاریخ نگاری






 

پیش گفتار:

با اینکه یست و پنج قرن از زمان هرودوت سپری شده است و به همین میزان مدت نیز بشریت با نام وی آشنا و به طور مستمر به او و آثارش پرداخته است. معذلک اینگونه به نظر می رسد که آینده نیز وارث این وظیفه ی دشوار در ارزیابی ره آورد هرودوت خواهد بود. ترادیسیونالیست ها (سنت گرایان) و ناسیونالیست ها (ملی گرایان) یونان امروز که بینش و تعصب آنها با نیاکانشان تفاوت چشمگیری ندارد،‌ همین امروز نیز بر این باورند که هرچه مورخان و پژوهشگران بیشتر و کنجکاوانه تر به شناخت هرودوت و ماهیت تواریخش بپردازند، به محبوبیت او و شهرتش می افزایند. چهره ی هرودوت گمشده ای نایافتنی نیست و ماهیت کلاسیک آثار او را می توان منجمله از خلال انبوه برخوردها و داوری هایی که هم میهنان او و به ویژه از سوی کسانی که با او تقریباً سنخیت مشترک داشته و درباره ی او و تواریخش قضاوت کرده اند، به راحتی شناخت.
توسیدید مؤلف بخش عمده ای از تاریخ جنگهای پلوپونز که تنها بیست سال از هرودوت جوان تر بوده و با وی آشنایی نزدیک داشته است و این آشنایی را برخی به یک دوستی محکم تعبیر کرده اند، هرودوت را داستان نویس و قصه پرداز و نثرنویس موفق ولی بی علاقه به حقیقت نویسی، معرفی کرده است. (1) ژوزف فلاویوس مورخ یهود متعلق به سده ی نخستین میلادی بر این باور است که مورخان گذشته همه دروغگویی های هرودوت را به ثبوت رسانده اند. (2) سسترابون جغرافیادان رومی که از نیمه دوم سده ی آخر پیش از میلاد تا نیمه اول سده ی نخستین میلادی می زیسته است درباره ی هرودوت می گوید: به آثار شاعران افسانه سرایی چون هومر و هزیود بیشتر می توان اعتماد کرد تا به آثار هرودوت. (3)
پذیرفتن تابعیت دولت هخامنشی توسط هرودوت هرگز نباید این گمان را موجب شود که هرودوت ایراندوست بوده و به سنن و آداب ایرانیان احترام می گذاشته و در نگارش تواریخ خود در باب تاریخ ایرانیان به آنان امتیازی می داده است. و نیز اگر او از انتقال برخی آداب و عادات ناپسند و توأم با عناصر ضد اخلاقی یونانیان به ایرانیان سخن می گوید، نباید به عنوان ستیز او با فرهنگ یونانی و تحقیر سنن یونانیان تلقی گردد. (4) او ضمن رعایت عفت کلام و آداب نثر نویسی خود را مورخی متعهد، متدین و مسلط می داند؟ (5) علیرغم موقعیت حساس و پرهیجان سیاسی یونان و مستعمره های آسیای صغیرش در سده پنجم پیش از میلاد، او می کوشد نسبت به اقوام و ملل و فرهنگهای متعلق به آنها بیانی متعادل و به نظر خود او واقع بینانه و مبتنی بر تحقیق و مقایسه همراه با استدلال ارائه دهد. در واقع مشکل اساسی و اصلی پژوهشگران با هرودوت در تواریخ او مآخذ و مستندات اوست که در موارد بسیار حساس و پرسش برانگیز هرودوت چنین می گوید: باور کنید این مطلب را درست می گویم و جداً همین طور است، یا این روایت را از کاهنان معابر بابلی شنیدم و یا این گزارش از منجمان مصری است و یا این نقل قول مستقیمی است از ماهیگیران کرانه دریای سیاه و یا این مطلب از بازرگانان هلسپونت است و یا این سخن از قول فراریان و مهاجران ایرانی برای من نقل شده است و مانند اینها. تواریخ هرودوت با تفاسیر گسترده همراه با تشریح جزئیات آداب و سنن و پرداختن به جزئیات رویدادهای تاریخ اقوام و ملل گوناگون عهد باستان همه و همه در نه کتاب و هر کدام به وسعت 350 خشت گنجانده شده است. (6) گفتنی است که مترجمان توایخ هرودوت نه کتاب او را در پنج کتاب به زبان آلمانی ترجمه کرده اند.
کمتر مورخی در جهان باستان اینگونه کنجکاوانه و با چنین عزمی راسخ به ترسیم خطوط فرهنگی و مشی اجتماعی جوامع پیشین به سبک و سیاق او پرداخته است. همانگونه که پیشتر گفتیم عملکرد او در خلق اثر بی نظیرش او را پیوسته با دیگر مورخان یونانی و رومی و بابلی و... برتر و موفق تر جلوه گر ساخته است. هیچگاه آثار دینون، کتزیاس، تئوپومپ، اُنه سیکریتوس، پاوزانیاس، پلوتارک، تروگ پمپه، آریان، دیودور سیسیلی، آمیانوس مارسلینوس، تئودور بارکونای، ژوزف فلاویوس، ژوستن و غیره... و نیز بروس مورخ و کاهن معبد مردوک در بابل یارای برابری با تواریخ هرودوت نداشته اند. این نکته را نیز ضروری می دانم که یادآور شوم: عدم علاقمندی و بالطبع ناتوانی یونانیان به اشراف و مطالعه کتیبه های عصر هخامنشی، یکی از بارزترین عوامل اختلاف میان گزارشات و گردآوری های هرودوت و سایر مورخان یونانی و رومی با آنچه داریوش یکم (522-486 ق.م.) و اخلاف او در سنگنبشته هایشان به یادگار گذاشته اند، می باشد. از حقیقتی دیگر نیز غافل نشویم که به ظن قوی آنچه هرودوت گردآوری کرده است و پس از مرگش تحت عنوان «تواریخ هرودوت» منتشر شده، در واقع بخشی از آن گردآوری است که ناشران تواریخ برجسته ترین مطالب آن را دست چین کرده اند و شاید در این مورد به تعبیر برخی از هرودوت شناسان، چنین توصیه ای را کرده باشد. در هر حال این مورخ مسلط و متمرکز به تاریخ ماد، پارس، یونان، آسیای صغیر و مصر و بین النهرین از نه کتاب به او نسبت داده شده و قطعاً متعلق به او سه کتاب را درباره ی آسیای صغیر ایران، مصر، سوریه و سرزمین های مجاور، کتاب چهارم درباره ی سکاها و کتابهای پنجم تا نهم را به جنگهای ایران و یونان اختصاص داده است.
سیسرو (7) خطیب و سیاستمدار رومی در سده ی نخستین میلادی هرودوت را پدر تاریخ (Pater historiae) که به تعبیر درست «پدر تاریخ نگاری» است می داند. (8) بدیهی و به جاست که وقتی از چهره ی شخصیتی مانند هرودوت این چنین سخن گفته می شود و مورخان سخت به گزارشات، تحقیقات، مشاهدات و روایات او دل بسته اند و همه بطور جد به اثر بزرگ او وابسته، به شیوه علمی درباره ی زندگی و طرز فکر، ارزیابی ها و بینش او تا آنجا که منابع و مأخذ تاریخی و گزارشات صاحبنظران آگاهی می دهند، به شناختن و شناساندن هرچه بهتر و دقیق تر و منصفانه تر در تاریخ یونان و جهان بپردازیم. هرودوت گرچه یونانی بود، ولی متعلق به جهان بود. هرودوت (Herodot) که به یونانی «هرودوتوس» (Herodotus) است به معنای داده و آفریده هرا (Hera) الهه پونان کهن، خواهر و همسر زئوس و نیز نگهبان پیوندهای زناشویی است. (9)
زادگاه هرودوت هالیکارناس (Halikarnassos) است که در گوشه ی جنوب غربی آسیای صغیر در منطقه کاریان (Karian) در یک ناحیه مرزی واقع است. ساکنان یونانی آن سامان آنگونه با کاریان یا بومیان این ناحیه درهم آمیخته اند که گویا یونانی نیستند. در آنجا زبان یونانی به گویش ایونی (Ionischer Dialekt) خیلی نزدیک است. هرودوت در اینجا بدنیا آمد. برخی زمان تولد او را بین سالهای 484 تا 478 پیش از میلاد نوشته اند. برخی نیز سال تولد این مورخ را سال 480 پیش از میلاد دانسته (10) ولی این مطلب که زمان زندگی او نامعلوم و مبهم است، درست بنظر نمی رسد. دانستن زمان درست و نسبتاً دقیق تولد هرودوت، اهمیت زیاد دارد. این یکی از مسائل عمده در قلمرو ارزیابی این شخصیت بزرگ است و تأثیر چشمگیری در شناخت و داوری درباره ی آثار او می گذارد. او به ظن قوی به سال 485 یا 484 پیش از میلاد متولد شد و در سال 425 پیش از میلاد پس از شصت سال زندگی وفات یافته است. (11)
نام پدر هرودوت «لیکسس» (به یونانی «لیخسس» Lyxes) و نام مادر او «دریو - Dryo» و یا «رویو - Rhoio» گزارش شده است. وی برادری به نام تئودوروس (Theodoros) داشته است. خانواده او به اشراف شهر تعلق داشت و طبعاً مرفه بوده است. هرودوت همزمان با ناآرامی های سیاسی آن خطه دوره ی جوانی خود را سپری کرد. پیش کسوتان شهر و خانواده های بزرگان هالیکارناس در مخالفت سخت با ایرانیان به سر می بردند، ایرانیانی که لیگدامیس (Lygdamis) دیکتاتور آن سامان را ساقط کرده بودند، زیرا وی مخالفان خود را به بند می کشیده است. (12) به این ترتیب هرودوت زادگاه خود را ترک گفت و به ساموس (Samos) آمد. او به عنوان یک نوجوان احساس عمیقی نسبت به ساموس یافت. گفتنی است که پانیاسیس (Panyassis) دایی هرودوت که یک شاعر حماسی سرا بود و اثر معروف حماسی او تحت عنوان «هراکلیا» (Herakleia) که احتمالاً در سالهای 468 یا 467 پیش از میلاد زمانی که هرودوت تقریباً بیست ساله بود منتشر شده بود، به هنگام فرار توسط لیگدامیس کشته شده بود. آیا و تا به چه حد هرودوت و پدرش در چنین گرایشها سهیم بوده اند، نمی دانیم. (13) در سال 454 ق.م. یا اندکی پیش از آن لیگدامیس به دست ایرانیان سقوط کرد و تا آن زمان هالیکارناسوس به قلمرو یونانی امپراطوری آتیک تعلق داشت و نیز آیا و چه زمانی هرودوت از ساموس به زادگاه خود بازگشته است آن را هم نمی دانیم. تحولات ساموس چنان اثری بر گزارشات او گذاشته اند که روایات او به مراتب قویتر از روایات دیگر گزارشگران هالیکارناسوس است. این گمان به حقیقت نزدیکتر است که هرودوت تا سال 447 ق.م. در ساموس به سر برده است، ولی وی در این سنین حساس زندگی خود تا حدود سی و شش سالگی اش انجام داده است، از آن بی خبریم. (14) منبع تاریخی حکایت از آن دارند که تحولات ساموس و سقوط لیگدامیس هرودوت را تحت تأثیر قرار داده و او را به ایرانیان و پرداختن به تاریخ و شناخت جامعه ایرانی سخت علاقمند کرده است.
قطعاً ناآرامی های سیاسی بین سالهای 470 تا 450 ق.م. و قدرت گرفتن امپراطوری دریایی آتیک که در اسپارت نیروی مقاومی در مقابل خود داشت و از سویی امپراطوری نیرومند پارسها (ایرانیان، هخامنشیان) در برابر یونان، حس پرداختن به مسائل تاریخی را که گاه و بیگاه با تحلیل های ناسیونالیستی او درهم آمیخته بود در این جوان بیدار کرد. افزون بر این علاقه او به اینکه با سرزمین های بیگانه از نزدیک آشنا شود و بسیاری از چیزها را با چشم خود ببیند، به گونه ای باور نکردنی و با شتابی وصف ناپذیر، تقویت می شد. این احساس چیزی است که تمایلات سالم هر مرد جوان و تجربه طلبی باید قلمداد شود. به این ترتیب ما دلائل متعددی در دست داریم که با توسل به آنها می توان و باید این نوجوان را محققی بدانیم که «هرودوت» شد. او در زمان مناسب و به موقع آگاهی های عمومی را فراگرفت، ولی او از نظر مالی چگونه نیازهای زندگی خود را مرتفع می کرد، بر ما روشن نیست، فقط می توان گمان کرد که چون او از خانواده مرفهی بود، به همین دلیل می توانست هزینه مسافرت های خود را تأمین کند.
از ساموس و هالیکارناسوس یا بهتر بگوئیم با آنها علم زمین و جغرافیا را شناخت و نه تنها زادگاه کوچکش و آسیای صغیر و جزایر منتهی به آن، بلکه سرزمین های دور و سفر به آنها باید مسافرتهای علمی و تحقیقاتی قلمداد شود. او می خواست همانند هکاته (Hecataios) که نیم قرن پیش از او مناطقی را در حاشیه کلنی های یونانی نشین یا سرزمین هایی که یونانیان و یا غیر یونانیان یونانی زبانی که بدانجا مهاجرت کرده اند و نیز از طریق ارتباط با آنها اطلاعاتی کسب کند و همین کار را هم کرد و با دقت در اوراق خود به صورت روزمره یادداشت می کرد. (15) هرودوت در این کار نظم و دقت زاید الوصفی داشت و این تلاش بی وقفه در گردآوری اطلاعات زمینه سازگاری های بعدی او بود. از آنجائی که او زبان مردمانی را که به سرزمین آنها می رفت نمی دانست و نمی توانست با آنها سخن بگوید رنج می برد ولی این اجتناب پذیر نبود. برای او به همین دلیل گهگاه سوء تفاهم هایی در درک واقعیات پیش می آمد و موجبی برای درج مطالبی اغراق آمیز و یا اطلاعات نادرست در آثارش می شد که این خود دور از باور نیست، بلکه بدیهی است. او می کوشید که با اطلاعات بدست آورده نقادانه برخورد کند. او سفر خود را از شهرهای پر درخت یونان و ابتدا در داخل یونان آغاز کرد و مسیرهایی را که دارای خیابانهای مشخص و معروف بود، پیش می گرفت و می پیمود. معمولاً سفرهایی از این دست برای هرودوت بیش از سه تا چهار ماه به درازا نمی کشید و به تدریج و رفته رفته هرودوت با رنج غربت الفت می گرفت و دوری از زادگاه برایش قابل تحمل می شد.
جاهایی که به این ترتیب هرودوت با چشمان خود دیده است عبارتند از آسیای صغیر، بخش هایی از آسیای قدامی، کرانه های منتهی به فنیقیه و سوریه و قبرس و مصر مناطقی مانند پونت در کرانه دریای سایه، تراکیه، مقدونیه، ناحیه پلوپونز و یونان مرکزی و بخشهای کمی از شمال و شمال غربی یونان و نیز جنوب ایتالیا و سیسیل (16) نخستین سفر او وی را از طریق بیزانس به جنوب روسیه رسانید، جائی او برای مدت نسبتاً درازی در ناحیه اولبیا (Olbia) به سر برد و از اینجا سفرهای کوتاه و بلند را در پیش گرفت و تا سرزمین سکاها رفت. این سفر که در بهار و تابستان 448 ق.م. به وقوع پیوست احتمالاً سه تا چهار ماه به درازا کشید. دومین سفر بزرگ هرودوت به مصر بود و وی از سرزمین فراعنه سردرآورد، سرزمینی بس کهن و آکنده از شگفتی ها. او این سفر را با اقامت نسبتاً طولانی در فاصله ممفیس (Memphis) تا الفانتین (Elphantine) مسافتی در حدود هشتصد کیلومتر به موازات رود نیل صورت گرفت. این سفر کنجکاوانه و محققانه هرودوت باید در اواخر ژوئیه (اوائل مرداد) تا اواخر نوامبر (اوائل آذر) سال 448 ق.م. صورت گرفته باشد.
او در نگاه نخستین مصر را در مقایسه با وطن خود یونان جوان، از تمدنی کهن با بناهای شگفت انگیز و تأسیساتی بس عظیم و باور نکردنی، بهره مند یافت. او آداب اجتماعی و رسوم دینی و سایر مراسم آئینی مصریان را بسیار متفاوت با همانند آنها در یونان دید و همه ی اینها وی را بسیار تحت تأثیر قرار داد. هرودوت در اینجا تمدن مصریان را طلسم شده و اسرار آمیز و با تشخیص هوشیارانه دریافت که به چه سرزمین مهمی و با غنای فرهنگی بی نظیری گام نهاده است. البته اسرار آمیز بودن تمدن مصر را هرودوت پیشتر بارها از زبان یونانیان شنیده بود و آنها بر این باورند که این همه عظمت تنها در اساطیر می گنجد نه در باور آدمی. مع الوصف او در این فرصت کوتاه توانست تنها با فضای کوچکی از مصر عظیم آشنا شود. اشتباه او بعدها این بود که سنن و آداب مشاهده شده را به همه مصریان و سراسر مصر نسبت داد (17)، ولی این سرزنش و خرده گیری بر هرودوت منصفانه و بجا نیست، زیرا چه کسی می توانست بر روایات او ایراد بگیرد. او بلافاصله راه سومین سفر خود را از مصر به سوی مشرق زمین در پیش گرفت، برای این کار از تنگه پلوزیون (Pelusion) با کشتی به شهر صور (Tyros) آمد.
او ماههای سرد زمستان را در سوریه و قبرس سپری کرد. در ماههای آوریل (فروردین) یا مه (اردیبهشت) سال 447 ق.م. به سفر خود تا رود فرات (Euphrat) ادامه داد و به موازات این رودخانه به راه خود تا بابل ادامه داد و در اینجا مدت زمان بیشتری ماند. احتمالاً وی هرگز به اکباتان (Ekbatana) و عربستان (Arabia) نرسید. (18) همه ی آنچه را که او شخصاً مشاهده کرد و اطلاعات راجع به آنها را کسب کرد، همه را پس از پایان سفرش به تفکیک درباره ی هر سرزمینی به رشته ی تحریر درآورد و به کار گرفت. این دستاوردها دربرگیرنده این محتوا بود: این یافته های هرودوت عمدتاً درباره ی طبیعت و اقلیم آن سرزمین، ویژگی های مردم آن سامان، آداب و رسوم ساکنان آنها و نهایتاً درباره ی تاریخ یعنی گذشته ی دور و نزدیک مردم آن بود. به این ترتیب سخنان (Logos) یا تاریخ وی درباره ی مصریان، سکاها، بابلیان، آشوریان، پارسها (ایرانیان) نگاشته شد، افزون بر این هرودوت برای تنوع مطالب خود، ضمائم کوچک تری با محتوای اندک و جانبی درباره ی ماساژت ها (Massagetten) و آداب و آیین آنها و ویژگیهای اجتماعی شان من باب مثال درباره ی نکاح دسته جمعی متداول در میان ماساژت ها (19) یا آموختن چگونگی کاربرد مواد مخدر و استفاده از حمام بخار شاهدانه معمول در میان سکاها توسط مغان و مغبچگان مادی (20)، قابل ذکر است. پس از پشت سرگذاشتن اینگونه سفرها، هرودوت به ادامه ی این کار بزرگ پرداخت و آنچه پس از آن پیوستن به دست او می رسید به عنوان مقایسه تواریخ و عادات ملل مختلف مورد استفاده قرار می داد. در سال 447 ق.م. وی در آتن رحل اقامت افکند، شهری که کانون اندیشه و مقر اندیشمندان یونان بود، سرزمینی که تحت لوای پریکلس (Perikles) هوشمندانه اداره می شد و شکوفایی فرهنگی بی مانندی را تحت توجهات وی تجربه کرد. از این زمان به بعد هرودوت در طول سه تا چهار سال بعد به تحقیق درباره ی سرزمین پدری خود یونان پرداخت. او با سرزمین دلف (Delphi) که انبوهی از اطلاعات گرانبها را به او ارزانی داشت در سال 447 ق.م. آشنا شده و متعاقب آن سرزمین اسپارت (Sparta) را شاید در زمستان سال 447 تا 446 ق.م. شناخت. (21)
فشار مالی در این سالهای بحرانی بر هرودوت آن چنان بود که وی جهت امرار معاش خود جداً نگران شد و این مشکل کاملاً جدی بود. برای ادامه ی زندگی و تعقیب اهداف پژوهشگرانه و کنجکاوانه ی خود که به آن عشق می ورزید، خویشتن را در سلک صوفیان دوره گرد درآورد و در هر جان و بر سر هر کوی و برزن و در سرزمین های بیگانه مانند آموزگار به صورت سیار از روستایی به روستای دیگر و از شهری به شهر دیگر می رفت و سخنرانیهایی درباره ی یافته ها و پژوهشهای خود ایراد می کرد و به این ترتیب در سرزمین های بیگانه معاش خود را تأمین می کرد و می توان قبول کرد که وی به این ترتیب شهرتی نه کمتر از جهانگردانی چون سون هدین (Sven Hedin)، فیلشنر (Filschner) شومبورگ (Schomburgk) و دیگران برای خود بدست آورد. (22) هرودوت در یونان با رجال صاحب نام و رهبران آتن آشنا شد، از جمله احتمالاً‌ با پریکلس و قطعاً و یا بدون هیچ تردیدی با سوفوکل (Sophokles) فیلسوف تراژدی نویس و کندی نویس معروف. پریکلس اطلاعات و منابع بسیار ارزشمندی را در اختیار او گذاشت و در بسیاری از موارد راهنما و گره گشای او بود. (23) با سوفوکل که پانزده سال از او مسن تر بود حتی دوستی عمیقی برقرار کرد و تقریباً به یک جهانبینی مشابه وارد شدند و دیدگاه هایشان بهم نزدیک بود. و حتی با رهبران و عارفان برجسته طرح دوستی ریخت و رابطه اش با آنها از حد آشنایی فراتر رفت و توانست با آنها مؤانست و الفتی داشته باشد. (24) در آتن شدت علاقه و به موازات آن توانایی و تکامل فکری و وسعت اندیشه هرودوت پیوسته قوت می گرفت و به تبع آن علاقه او به تاریخ در مقایسه با اتنولوژی (قوم شناسی) و جغرافیا فزونی می یافت. تقریباً در همه ی سخنان او ایرانیان به عنوان مردمانی تجلی پیدا می کنند که علاقمند به جذب و مستحیل کردن مردمان و سرزمین های دیگر در امپراطوری خود هستند. تاریخ یونان نیز در طول برخوردهای خود با ایرانیان این را به ثبوت رساند. هرودوت برخورد یونان یعنی اروپا با مشرق زمین یعنی آسیا را به عنوان خط سرخی در همه ی تاریخ تلقی می کرد. همین امر او را تحت فشار قرار داد و موجب آن شد که وی در تحقیقات خود به تاریخ جنگهای پارسها (ایرانیان) جایگاه ویژه ای بدهد. به جبر طبیعی او به طرفی کشانده شده که به مباحث تاریخی و تحلیل جنگهای ایرانیان و قیام های ایونی ها توجه ویژه ای مبذول دارد و پیوسته در هر مورد و در هر فرصت مناسب به آن بپردازد. به این ترتیب هرودوت مورخ شد و اثر او هیستوریا یعنی «پژوهش در تاریخ» برای خود او در آغاز مفهوم بدیع تر و کاملاً تازه ای پیدا کرد و این مفهوم در نزد سلف او هکاته (Hekataios) بکلی تفاوت داشت و با توجه به این توصیف ها و به گونه ای که در آغاز نیز اشاره کردیم وی توسط سیسرو (Cicero) خطیب سیاستمدار و فیلسوف رومی «پدر تاریخ» (Pater Historiae) نامیده شد. (25) نوشته های این به قول سیسرو «پدر تاریخ» دارای نه کتاب است و به همین دلیل مجموعه آثار او را تاریخ در نه کتاب نامند. از سوئی او هر یک از کتابهای خود را بنام یکی از «موز (Muses)» های یونانی آغاز کرده است. موزها در باب انواع یونانی هستند که هر کدام با نامی خاص در قلمرو، شعر، کمدی، موسیقی، تاریخ، و... اقتدار دارند. البته تقسیم بندی و حتی تنظیم آثار هرودوت پس از مرگ وی و احتمالاً در سده های بعد انجام گرفته است و همه ی این کتاب دو جلد خشتی است که هر کدام دارای سیصد و پنجاه صفحه یا خشت است. (26)
و اما برخی از اظهارنظرها درباره ی هرودوت به وسیله مورخان و صاحبنظران پیشین شنیدنی است.
توسیدید (Thucydides) که تاریخ جنگهای پلوپونز از آثار برجسته اوست درباره ی هرودوت می گوید: هرودوت نثر نویسی است که به حقیقت نویسی علاقمند نبود.
کتزیاس (Ktesias) پزشک دربار داریوش دوم و پسرش اردشیر دوم بسیاری از مطالب هرودوت راجع به کوروش بزرگ، کمبوجیه، داریوش بزرگ و خشایارشا را باور ندارد، گرچه خود وی در تاریخ نویسی سر رشته نداشته و اکثر نوشته های خود او را مورخان قبول نداشته اند. ژوزف فلاویوس مورخ یهودی سده اول میلادی می گوید: همه بر آنند که دروغگویی هرودوت را ثابت کنند. مان تن کاهن معبد و مورخ مصری گفته است که در آثار هرودوت درباره ی مصر اشتباهات زیادی وجود دارد. (27)
دیودور سیسیلی گوید: اختراعات و افسانه هایی را که هرودوت عمداً در تاریخ مصر آورده است به سکوت خواهیم گذراند. سترابون جغرافیادان گوید: به شاعران پیشین مانند هومر و هزیود بیشتر می توان اعتماد کرد تا به هرودوت و بقول برخی مورخین ارسطو انشاء هرودوت را برای تاریخ نویسی پسندید، ولی او را افسانه پرداز نامیده و اشتباهات هرودوت را درباره ی علوم طبیعی نشان داده است. ولی دنیس هالیکارناسی مورخ یونانی معاصر ژولیوس سزار و اگوستوس که بخشی از تاریخ روم را نوشته است در میان مورخان یونانی هرودوت را شایسته احراز نخستین مقام دانسته و او را برتر از توسیدید می داند. (28)
هرودوت در تحقیقات خود نیز با استفاده از منابع بابلیان از جمله از آثار بروس (Beros) کاهن معبد مردوک و مؤلف کتاب خالدادُئیکا (تاریخ کلده یا بابل) که همراه با تألیفات دیگر خود به اسکندر مقدونی به هنگام ورود به بابل تقدیم او کرد و نیز آثار مورخان یونانی پیش از او همانند هکاته (Hecate) مورخ و جغرافیادان سده ی ششم پیش از میلاد که تقریباً در یک قرن پیش از هرودوت می زیسته است. در مجموع چهار پادشاه ماد را معرفی می کند و دقیقاً به بیان خودش: «شاهان ماد چهار تن بودند» که به ترتیب «یا اکو که به یونانی» «دیوکس» (Deioces) از 708 یا به تعبیری از 701 تا 655 پیش از میلاد بر مادها حکومت کرد و سپس پسرش فرورتیش که به یونانی فراُرتس (Fraortes) از 655 تا 633 پیش از میلاد و هوخشتره (به یونانی = کیاکسارس Kyaxares) از 366 تا 584 پیش از میلاد ایختوویگو نهایتاً آستیاگ یا رنیمتویگر (به یونانی - Astyages) که از 584 تا 554 پیش از میلاد سلطنت کرد، معرفی می کند. در مقابل کتزیاس (Ktesias) پزشک دربار داریوش دوم و اردشیر دوم هخامنشی که به پزشک مخصوص ملکه ی پروشات معروف است با بهره گیری از اسناد و مدارک سیاسی و مشابه آن در خزانه شاهی از مادها ده پادشاه را مجموعاً با 340 سال سلطنت نام می برد که به این شرح اند. در کتاب پرسیکا (Persica): آرباکیس (Arbakis) با 28 سال سلطنت، مائوداکس (Maodakes) با 50 سال سلطنت، سوسارمس (Sussarmes) با 28 سال، ارتی کاس (Artikas) با 50 سال، اربی یانیس (Arbiyanis) با 22 سال، ارتایس (Artayes) با 40 سال، ارتی نیس (Artinis) با 22 سال، اس تی براس (Astibaras) با 40 سال اسپنداس، (Aspandas) با 25 سال و اس تی گاس (Astigas) با 35 سال سلطنت بر مادها را معرفی می کند که به قول تئودور نولدکه و جیمز دارمستتر دو تن از خاورشناسان اروپایی این امکان وجود دارد که کتزیاس به صرف پزشک بودن و عدم وقوف کافی به تاریخ فرمانروایان و حکام محلی را نیز پادشاه قلمداد کرده و چنین جدولی را تنظیم نموده است. بدیهی است که تنها آخرین پادشاه ماد در جدول هرودوت و کتزیاس با هم از نظر اسمی و مدت حاکمیت بر مادها شباهت تقریبی دارند. (29)

پی نوشت ها :

1. پیرنیا، حسن تاریخ مشرق قدیم (جلد 1 از مجموعه جیبی) ص 70.
2. همان کتاب، همان صفحه.
3. همان کتاب، ص 71.
4. پیرنیا، پیشین ص 67.
5. همان کتاب ص 67.
5. Herodot I.2 135. S.112
6. Marcus Tullius Cicero
سیسرو یا سیسیرون که نام او مارکوس تولیوس است از سال 43 پیش از میلاد مسیح می زیسته است سیسرو یا سیسرون به عنوان نویسنده ای به نام، ادیبی نامدار، فلیسوفی ژرف و سیاستمداری چیره دست شهرت دارد. اثر معروف او «درباره ی دولت» است که به زبان لاتین کلاسیک است. وی از خانواده ای اشرافی بود. ن. گ. خدادایان کرونولوژی ص 18. 1369.
7. Richtsteig, E. Herodot I.S.9 (Augsburg, 1961)
8. Jens Hermann: Wb.d. Mythol. 43.
9. Richtsteig, a.a. 0.5+Bean, G. Kleinasien, S.35.
10. پیرنیا، حسن، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان ص 47.
11. Spangenberger, Urs. Gesch. zum. S.23 + Geschichte in Gestalten, Bd.1.S.253
12. Richtsteig, a.a 0.5
13. A.a.O. 5.6
14. A.a.O. 6
15. Spiegelberg, W. Die Glaubwürdigkeit von Herodots... S.36 H. Bericht über ?gypten in Lichte der ?gyptischen Denkm?ler (Heidelberg, 1926)
16. Richtsteig a.a.0.7
17. Vogt, J. Herodot in ?gypten, Stuttgart, 1929.
18. Richtsteig a.a. 0.8
19. Herodot a.a.6.S.92, vers.172
20. Herodot Historien 1-5, S.112.vers 5Bde Munchen 1961.
21. Richtsteig a.a 0.8.
22. دین های ایران باستان از ه‍.س. نیبرگ ترجمه س نجم آبادی ص 177 و 255 و 256 و 257.
23. A.a.O 8,9
24. Focke, F Herodot als Historiker S.27. (Stuttgrt 1927)
25. Richtsteig, a.a.O.9
26. A.a.O.9
27. پیرنیا، حسن: ایران باستان، جلد یکم از مجموعه جیبی (تاریخ مشرق قدیم) ص 67-66.
28. همان کتاب ص 70.
29. همان کتاب ص 70 و 71.

منبع : مجموعه مقالات نگاهی به تاریخ.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما