اگر انتخاب شایع ترین جمله بین معتادان را به مسابقه بگذارند، برنده به احتمال زیاد این جمله خواهد بود:«من هر وقت که بخواهم، می توانم ترک کنم». هر کس که با معتادان سروکار داشته است، می داند که آن ها هزاران بار «ترک می کنند» و هزاران بار هم «تصمیم به ترک» می گیرند.این مفهوم ممکن است به معنای چند ساعت، چند روز و یا در برخی موارد، چند هفته پرهیز از مصرف مواد باشد.اما معمولاً طولی نمی کشد که روال اعتیاد فعال از سرگرفته می شود و این دور باطل شاید سال ها ادامه پیدا کند.از نظر افراد عادی، معتادان نمی توانند هر وقت که خواستند ترک کنند. این واقعیتی است که افراد عادی می توانند آن را ببینند، اما معتادان نمی توانند. خانواده و دوستان فرد معتاد شاید مات و متحیر از خود بپرسند که چطور ممکن است کسی اصرار داشته باشد که می تواند هر لحظه ای که خواست، مصرف مواد مخدر را ترک کند، در حالی که به وضوح مشخص است که این طور نیست؟ جواب این پاسخ، در «طرز فکر معتادوار» نهفته است. بر اساس این نوع تفکر معتادان آن چنان هم که به نظر می رسد غیر منطقی نیستند. البته در صورتی که به این چیز مهم توجه شود:«تصور آن ها از زمان» یعنی وقتی معتاد می گوید:«من هر وقت که بخواهم می توانم ترک کنم»، حرف کاملاً معقولی می زند:چون مفهوم زمان برای فرد معتاد با غیر معتاد تفاوت دارد.در یک شرایط خاص، چند دقیقه ممکن است یک عمر به نظر بیاید. هم چنان که در شرایطی دیگر، هفته ها و ماه ها انگار چند لحظه بیش تر طول نکشیده است.لذا حرف معتادان درست است؛چون برای معتاد، همین یکی دو روز مصرف نکردن هم یعنی ترک مواد در مدتی از زمان.در واقع معتادان پس از مدتی پرهیز که اغلب چند روزی هم بیش تر طول نمی کشد، شاید تعجب کنند که چرا دیگران نمی توانند مطلب به این روشنی را درک کنند که آن ها هر زمان که بخواهند می توانند ترک کنند.ممکن است دیگران به فرد معتاد بگویند:« این که نشد؛ معلوم است که نمی توانی هر زمان که خواستی ترک کنی» . اما این جمله و ادعای معتاد مبنی بر این که هر وقت بخواهد می تواند ترک کند، اگر چه در ظاهر با هم تناقض دارند، ولی هر دو درست است.کلید مسئله این جاست که هر کدام، کلمه «زمان» را به شکل متفاوتی به کار می برند.به عبارتی، در نظر یک فرد معتاد، معیار اندازه گیری زمان ممکن است فقط یک دقیقه یا حتی یک ثانیه باشد.به طور قطع، معتادان وقتی در انتظار تأثیر یک ماده اعتیادآور هستند، به صورت دقیقه به زمان فکر می کنند.زیرا آن ها در برابر تأخیر زمانی تأثیر مواد ناشکیبا هستند.از همین رو موادی که معتادان از آن ها استفاده می کنند، همه ظرف چند ثانیه یا چند دقیقه اثرشان را نشان می دهند. به همین خاطر است که اگر قرار باشد ماده ای دیر اثر کند، آن ها آن ماده را نخواهند خرید.حتی اگر نئشگی آن قوی و قیمتش بسیار ارزان باشد.از نظر آن ها، بخشی از اعتیاد، زود نئشه شدن است و تأخیر در قاموس معتاد وجود ندارد.بنابراین، معتاد به فکر آینده هست، ولی به صورت لحظه ها؛نه به صورت سال ها. بر همین اساس تصور ذهنی فرد از بُعد زمان، موضوع مهمی در درک و تدبیر بیماری های اعتیادی هم برای معتاد در حال بهبودی و هم برای کارشناسان می باشد.در خصوص طرز فکر معتاد وار، سه ویژگی:«انکار» ، «توجیه» و«فرافکنی» بیش از ویژگی های دیگر رایج است.انکار توجیه و فرافکنی روش هایی ناخودآگاه هستند که با وجود تحریف آشکار واقعیت، برای معتاد واقعیت دارند.معمولاً انکار چیزی که در واقعیت اتفاق افتاده است را دروغ گویی می گویند.اما با این که رفتار معتادان شامل دروغ گویی هم می شود، انکار به آن شکل که در طرز فکر معتادوار به کار می رود، به معنای دروغ گفتن نیست؛ زیرا دروغ گویی تحریف عمدی و آگاهانه واقعیت یا کتمان کردن حقیقت است و دروغ گو می داند که دروغ می گوید؛ اما انکار معتاد نه آگاهانه است و نه عمدی.بلکه او ممکن است صادقانه معتقد باشد که حقیقت را می گوید.از طرفی، توجیه یعنی آوردن دلایل خوب به جای دلایل حقیقی. نقش توجیه آن است که توجه را از دلایل حقیقی منحرف کند.توجیه نه تنها توجه دیگران، بلکه توجه خود معتاد را هم از دلایل حقیقی منحرف می کند.همانند انکار، توجیه هم روندی ناخودآگاه است که فرد از آن غافل می باشد.توجیه ها معمولاً ظاهری منطقی دارند.بنابراین بسیار غلط انداز هستند و هر کسی را ممکن است فریب دهند.توجیه، انکار را تقویت می کند.هم چنین وضع موجود را حفظ می کند و باعث می شود که فرد معتاد احساس کند تن ندادنش به تغییرات ضروری، عیبی ندارد.ویژگی سوم یعنی فرافکنی نیز به آن معناست که در اموری که خود فرد مسئول آن است، دیگران را مقصر بداند.این ویژگی، مانند توجیه دارای دو کارکرد می باشد:اول، انکار را تقویت می کند.مانند گفتن این جمله:«من الکی نیستم.او باعث می شود که مشروب بخورم». یا گفتن این جمله «اگر تو نیز رییس مرا داشتی، مواد مصرف می کردی» و دوم، به حفظ وضع موجود کمک می کند.مانند گفتن این جمله:«چرا باید خودم را تغییر بدهم؟من که تقصیری ندارم، بقیه باید خودشان را درست کنند.وقتی آن ها درست شوند من هم مجبور نیستم مشروب بخورم و یا مواد مصرف بکنم» بنابراین در فرآیند درمان معتادان و در هر مرحله ای از بهبودی فرد معتاد، باید به این سه ویژگی در طرز فکر معتادوار توجه صورت گیرد.ممکن است آن ها صورت لایه لایه داشته باشند؛ چیزی شبیه به لایه های پیاز.همین که یک لایه از انکار، توجیه و فرافکنی کنده می شود، یک لایه دیگر در زیر آن پیدا می شود.حذف تدریجی این تصورات غلط از واقعیت، امکان پیشرفت در بهبودی را فراهم می کند(توئرسکی، 1386، 33-63)
منبع مقاله: کاوه، محمد، (1353) آسیب شناسی بیماری های اجتماعی، تهران: جامعه شناسان، چاپ اول.