نویسنده: شارل ریست
مترجم: کریم سنجابی
مترجم: کریم سنجابی
با ظهور باستیا مکتب آزادی طلبی اقتصادی، در برابر تهدید مکتب اجتماعی، پناهگاه سست بنیانی برای خود در خوش بینی پیدا کرد.
به فیض وجود استوارت میل، انگاره های اقتصادی بنیانگذاران، مدرسی ترین و شریف ترین بیان علمی خود را یافتند. در نقطه ای که اینک ما قرار داریم، دانش اقتصاد تقریباً پایان یافته و به کمال رسیده جلوه می نمود.
پس آیا تاریخ اندیشه های اقتصادی به همین جا پایان می پذیرد؟
ابداً و مطلقا! و درست به همان هنگام که آزادی طلبی اقتصادی پیروزمند و دانش اقتصاد علمی کامل و قاطع به نظر می رسید، نارضائی از هرسو برخاست. غوغای انتقاد که پس از 1848 دمی فرو نشسته بود هیجانی تازه یافت و این بار دیگر هرگز گسسته نشد.
نخست در آلمان مکتبی تازه: مکتب تاریخی، مرزهایی را که اقتصادشناسان انگلیسی و فرانسوی، برای دانش اقتصاد ترسیم کرده بودند، مورد انکار قرار می دهد. وی در آن محیط کلیات و مجردات که زندانی شده بود احساس خفگی می کرد و می کوشید با زندگی واقعی، آنچنان که در گذشته بوده و در حال حاضر هست ارتباط یابد. از قوانین کلی که شبیه قالب های خالی هستند بیزاری می جوید و می خواهد که امور و تجربه های حقیقی مورد ملاحظه واقع شوند، وباشوری جوان تمام استنتاجات پیشینیان را رد می کند و مدعی بنیان گذاری دانش بر اساسی تازه می شود.
چنین بود برای عقاید. اما درگیری بیش از آنچه مربوط به عقاید استادان سلف باشد، متوجه سیاست آزادی طلبی اقتصادی می گردید سیاستی که دانش اقتصاد ناپرهیزانه با آن هم پیمان شده بود.
از یکسو مسلک مداخله طلبی که هنوز در شخص سیسموندی، آنهمه کمرنگ و محجوب جلوه می نمود، بر اثر فشار مسائل کارگری، نیرو و گسترشی تازه می یابد و با نام «سوسیالیسم دولتی» به منهجی حقیقی مبدل می گردد.
از سوی دیگر، سوسیالیسم را که ری بودر 1848 مرده می پنداشت، رستاخیزی نوین حاصل می شود. این مسلک با انتشار کتاب « کاپیتال» مارکس در 1867 کمال یافته ترین و نیرومندترین بیان علمی خود را می یابد. این بار دیگر با سیمای ساده عرضه داشت خواسته های کریمانه جلوه نمی کند؛ بلکه با سامان نظام علمی جدیدی وارد عرصه پیکار می گردد و نمایندگان دانش اقتصاد مدرسی را بی امان به جنگ تن به تن می کشاند و مدعی می شود که آنان را با سلاحهای ساخته ی خود آنان درهم شکند.
در واقع، جریان این افکار و عقاید، هیچیک مطلقاً تازه نبود.
ولی بین سرنوشت انگاره های قبل از 1848 و تقدیر اندیشه هایی که از این پس می آید، تفاوتی اساسی وجود دارد: معارضان بنیانگذاران با وجود آن همه عواطفی که برانگیختند، منفرد و تنها باقی ماندند. اعتراضات آنان تقریباً همواره فردی بود. سیسموندی همانند سن سیمونیان، فوریه مانند آون و یا همچنان پردون ویالیست، هرگز کامیاب نشدند که پایه اعتماد عمومی را نسبت به آزادی طلبی واقعاً متزلزل سازند. برعکس در دوران جدیدی که آغاز می یابد، توجه افکار عمومی و احزاب، بیش از پیش به مکتب های جدید منعطف می گردد و مسلک آزادی طلبی متروک و بی کس می شود.
البته این دگرگونی بزودی رخ نداد. اندیشه های اکثر این مکتب ها بین سالهای 1850 و 1875 اظهار شدند و پیروزی آنها فقط از ربع آخر قرن نوزدهم نمایان می گردد ولی این پیروزی محقق و تردیدناپذیر است. در آلمان منهج تاریخی برای مدت زمانی تقریباً بطور کامل جانشین مکتب مدرسی می شود. مسلک مداخله طلبی، پس از 1808 کم و بیش در همه جا بر سیاست دولت ها تحمیل می گردد. مسلک اجتماعی و اشتراکی، بزودی طبقات کارگری همه ی کشورهای صنعتی را تسخیر می کند و بر سیاست کشورها اثر نمایان می گذارد.
بنابراین، پیشرفت این عقاید و افکار، در عین حال، نمودار افول دانش اقتصاد مدرسی و مسلک آزادی طلبی اقتصادی است. وجهه عمومی بیش از پیش از اندیشه های بنیانگذاران روگردان می شود. ولی از طرف دیگر، چون هیچیک از منهج های جدید برتری مسلم نمی یابد، نوعی پراکندگی در افکار اقتصادی حاصل می شود. بدان پایه که بسیاری از اذهان، نسبت به هر یک از انگاره های علمی و سیاست های اقتصادی بی ایمانی کامل اظهار می نمایند. آن آرامش دلنشین پیشین، جای خود را به شک و نگرانی می دهد و یکپارچگی نسبی بدایت امر، به تشتت و تفرقه در افکار و عقاید می انجامد و دانش دوباره در پی یافتن راه خویش است.
منبع: ژید، شارل؛ ریست، شارل؛ (1380)، تاریخ عقاید اقتصادی(جلد دوم: از مکتب تاریخی تا جان مینارد کینز)، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم.