اقتصاد مسیحی

در انجیل همچنان که در تورات، در نفرین های پیامبران علیه سوداگران و محتکران زمین، در تمثیلات عیسی، در مواعظ آباء‌ کلیسا راجع به تکالیف توانگران نسبت به مستمندان، از آنجمله خطبه بوسوئه درباره ی «مقام ارجمند گدایان»(1) و در
يکشنبه، 13 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اقتصاد مسیحی
 اقتصاد مسیحی

نویسنده: شارل ریست
مترجم: کریم سنجابی



 

در انجیل همچنان که در تورات، در نفرین های پیامبران علیه سوداگران و محتکران زمین، در تمثیلات عیسی، در مواعظ آباء‌ کلیسا راجع به تکالیف توانگران نسبت به مستمندان، از آنجمله خطبه بوسوئه درباره ی «مقام ارجمند گدایان»(1) و در رساله های حقوقدانهای مذهبی، و خلاصه لاهوتی قدیس توماس آکوینی(2) متون بیشماری می یابیم که به مسائل اجتماعی و اقتصادی مربوط می شوند و حتی احکام آمره ای مقرر می دارند که بسیاری از آنان از لحاظ حدت دست کمی از بیانات اجتماعیون انقلابی امروز ندارند.(3)
مع الوصف فقط از نیمه قرن نوزدهم است که اندیشه ها و مکتب هائی به ظهور می رسند که با برنامه ی مشخص خود را «اجتماعی مسیحی» توصیف می کنند، برنامه ای که راه حل مسائل اقتصادی و نقشه نوسازی جامعه را در تعالیم مذهبی می جوید.(4)
موجباتی را که باعث پیدایش آنها شدند به آسانی می توان توضیح داد. نخست واکنشی بود علیه سوسیالیسم، واکنشی که به همان نسبت سوسیالیسم درجه به درجه خود را بیشتر مادیگرا و بیشتر ضد مسیحی نشان می داد، شدیدتر می گردید، و وظیفه ای برای کلیسا که نفوس مردم را در برابر آئین نوظهور حراست کند زیرا بیم آن بود که پیروانش و امتش در زیر پرچم سرخ دجال گرد آیند(5).
ولی دور از انصاف و نادرست است که این جنبش را تنها به عنوان مسئله ی رقابت ملحوظ داشت بلکه بیشتر باید آن را نوعی بیداری وجدان مسیحی دانست که خویشتن را بازخواست می نماید که آیا کلیسا به مسیح خیانت نکرده؟ آیا کلیسای مستغرق در خدمات الهی از رسالت زمینی هم که بر عهده دارد غفلت ننموده است؟ آیا با تکرار دعای ربانی:« که ملکوت تو فرا رسد» و «نان روزانه ی ما را امروز به ما عطا کن» از نظر دور نداشته اند که این ملکوت می بایستی در این زمین خاکی استقرار یابد و این نان روزانه که بایستی مسئلت شود تنها نان صدقه نیست بلکه مزد کار هم هست؟
وانگهی، این اندیشه ها و این مکتب ها بس گوناگون هستند. زیرا چنانکه خواهیم دید از قدرت طلب ترین محافظه گرائی تا به انقلابی ترین منهج بی حکومتی منقسم می شوند. بنابراین عاری از تکلف و مسامحه نیست که همه را در قالب یک فصل وارد می کنیم. با وصف این بعضی مختصات مثبت و بویژه منفی می توان یافت که در همه ی آنان مشترک است و همه را در یک خانواده قرار می دهد.
از جهت خصیصه ی منفی همه ی این اندیشه ها منکر آزادمنشی مکتب مدرسیان است. ولی نه به آن معنی که همه ی آنان خواستار بازوی دولت باشند، زیرا چنانکه خواهیم دید بعضی از آنان دشمن حکومت گرائی هستند. و نیز بدان معنی نیست که منکر وجود یک نظام طبیعی باشند. زیرا درست این چیزی است که آنان به عنوان تجلی اراده پروردگار پاس می دارند و مشیت الهی می نامند. ولی آدمی مخلوق آزاد پروردگار بر ضد این نظام برخاست و این همانست که هبوط آدم و عصیان نامیده شده است. اکنون دیگر آدمی بخودی خود قادر نیست که به آن وضع برگشت کند. پس این فرض بیهوده است که تنها کافی است انسان طبیعی را آزاد بگذارند یعنی تسلیم غریزه ی سودجوئی کنند تا او را به خیر و صلاح هدایت کند و راه بهشت گمشده را به او بنماید چنین چیزی نه در نظام اقتصادی ممکن است و نه در نظام دینی، ‌برعکس مکتب های مسیحی اظهار می دارند که انسان طبیعی آنکه انجیل ها او را آدم دیرین می نامند باید در ما بمیرد تا جا به آدم نوین بدهد، و باید به تمام قدرتهای الهی معنوی و اجتماعی توسل جست تا بتوان آدم را از سراشیبی که در آن به سبب خودخواهی لغزیده است دوباره بالا آورد.(6)
این مکتب ها حتی به هنگامی که با حدت لعن و تکفیرهای خود علیه سرمایه داری و نظام اقتصادی موجود از سوسیالیسم پیشی می گیرند باز خود را از آن جدا می کنند، بدین لحاظ که آنان مانند اجتماعیگرایان اعتقاد ندارند که برای ایجاد جامعه ی نوین کافی باشد که شرایط اقتصادی و محیط را دگرگون ساخت بلکه معتقدند که در همان حال باید مردمان را نیز تغییر داد. مسیح به کسانی که از وی می پرسیدند ملکوت الهی کی فرا می رسد جواب می داد:« ملکوت الهی با جلال وطنطنه ظاهر نمی شود او در درون شما است». یعنی می خواست بگوید که عدالت اجتماعی حکمفرما نمی شود مگر آنکه قبلاً در دلها استقرار یابد. پس برنامه مسیحیت اجتماعی را باید نه با برنامه ی اجتماعیون بی بند و بار هوادار بی حکومتی، پیرو فوریه و شاگرد ژان ژاک روسو مشتبه کرد، زیرا اینان معتقدند که بشر در فطرت نیک سرشته شده و تمدن او را گمراه ساخته است و نه با برنامه ی اشتراکیان پیرو مارکس زیرا شالوده ی اصلی منهج او مادیت تاریخ و مبارزه ی طبقاتی است و حتی نسبت به اجتماعیون دولتگرا هرچند بعضی از مکاتب مسیحیت با اشتراک عواطف تمایل به همکاری نشان داده اند، معذلک آنان مقام قانون آمره ی دولت را در درجه ی دوم قرار می دهند و مقام اول را برای همبستگی و تعاون قائل هستند، خواه تعاون خانوادگی باشد خواه صنفی و خواه شرکت های تعاونی. چگونه ممکن است غیر از این باشد زیرا مجموعه ی تمام کلیسا برحسب تعریف یک جمعیت تعاونی است و از آن جمله مخصوصاً کلیسای کاتولیک، ‌با وجود هر نوع داوری که درباره ی معتقدات آن بشود، عظیمترین و بهم بسته ترین شرکتی است که در میان آدمیان بوجود آمده است. زیرا وی بوسیله رشته های همبستگی که باید حتی در برابر گور هم بی باک باشد، کلیسای مجاهد این جهانی را با کلیسای پیروزمند آسمانی پیوند می دهد. در این دنیا زندگان برای مردگان دعا می کنند و در عالم بالا قدیسان برای گناهکاران شفاعت می نمایند.
اما از لحاظ سازندگی، این مکتب ها از هر نوع تقسیم بندی گریزان هستند. بی شک می توان گفت که همه ی آنان طلب جامعه ای هستند که در آن همه ی آدمیان برادر باشند، زیرا همه فرزند یک پدر آسمانی هستند(7) ولی این برابری برادری را می توان به گونه های مختلف تعبیر کرد؛ و نیز می توان گفت که همه ی آنان بدانسان که حقوقدانهای مذهبی قرون وسطی می گفتند، خواهان قیمت عادله و مزد عادلانه هستند، به این معنی که قبول ندارند کار آدمی چیزی نیست جز متاعی که باید تسلیم بازی قانون عرضه و تقاضا بشود: آنان در کار انسانی عنصر مقدسی می بینند. چنانکه حقوق باستانی رم هم اجازه نمی داد که اشیاء مقدس را بتوان در بازار آزاد تجارت وارد کرد. مع الوصف چون به مقام بیان برنامه می رسند راهها منشعب می شود. در واقع هرچند متون مقدس درباره ی مسائل اجتماعی و اقتصادی متعددند ولی عموماً صراحت آنها کم است و ممکن است نقطه ی اتکاء مختلف ترین عقاید قرار بگیرند.
ممکن است ایراد کرد که دیگر لازم نبود فصل مخصوصی برای این عقاید باز شود، خواه از این جهت که بیشتر جنبه ی اخلاقی دارند تا اقتصادی و خواه بدین لحاظ که در میان آنها اسامی استادان بلند قدری همانند اقتصادشناسان فصول سابق نمی بینیم که به علم بهره ی تازه ای داده باشند، مگر شاید بتوان لوپله را مستثنی ساخت که او هم بیشتر در قلمرو اخلاق و سیاست وارد است تا در قلمرو دانش اقتصاد. ولی چه اهمیت دارد؟ جنبش های بزرگ فکری وجود دارند که بی نام هستند. اهمیت هر اندیشه را باید کمتر از لحاظ شهرت مؤلفان آنها سنجید تا از جهت تأثیری که در اذهان داشته است. باری، از این جهت قابل انکار نیست که عقاید مسیحیت اجتماعی اثر واقعی بر جمع کثیری از پیروان مؤمن بس انبوه تر از شاگردان فوریه و سن سیمون و یا پرودون داشته است و نیز انکار پذیر نیست که این عقاید مرتبط با توسعه و رشد مؤسسات اقتصادی مهم و بسیار دامنه دار همانند کوشش برای تجدید حیات اتحادیه های صنفی، دفاع از منافع طبقه متوسط، تأسیس صندوقهای روستائی، شرکت های تعاونی در انگلستان،‌جمعیت های ضد اعتیادات الکلی و مبارزه برای تعطیلات هفتگی و غیره بوده است. نباید فراموش کرد مردانی را که می توان بر آنها درود فرستاد به جهت تأثیری که در ربع اول قرن 19 در ابتکار قوانین حمایت کار و سازمانهای کارگری داشته اند، مانند لرد شافتسبوری در انگلستان و کشیش ابرلین و دانیل لوگران(8) صنعتکار فرانسوی که همه از اجتماعیون مسیحی بوده اند.

پی نوشت ها :

1.Bessuet:L`Eminerrte dignite des pauvres.
2.Saint Thomas d`Aquin: la Somme theologique
3. کافی است یادآور شویم که تمام نظریه مربوط به رباخواری و مقررات ناشی از آن، عمل حقوقدانهای مذهبی بوده است.
4. در 1832 یک استاد کاتولیک که امروز فراموش شده به نام دو کو de Coux در کتابی تحت عنوان: تحقیقی در دانش اقتصاد می نوشت:« آئین کاتولیکی در نتایج عملی خود مشتمل بر ستودنی ترین نظام اقتصادی اجتماعی است که بر روی زمین وجود داشته است.»
5. در برابر مسلک اجتماعی گرائی که بر ویرانه های منهج آزادمنشی بنا شده بود تنها مذهب کاتولیک قائم و استوار برپا خاسته و ایستادگی می کرد.»
Comte de Mun,La question sociale au XIX siecle,1900
«نباید مجال این گمان را داد که کلیسا ژاندارمی است در خرقه ی کهانت که به سود سرمایه علیه ملت اقدام می کند، بلکه باید همه بدانند که اقدام او به سود ضعفاء و برای دفاع از منافع آنها است.»
(id, Discours avril 1893)
6. مسیحیان اجتماعی مسلک خاطرنشان می سازند که حتی هرگاه بخواهند به جای اعتقاد به آفرینش نظریه ی تکامل را بپذیرند و آدم را نوعی میمون بدانند باز هم نظریه ی آنها بیشتر تأیید می شود زیرا در چنین کیفیت لازم است که آدم دیرین در ما کشته شود. چنانکه برونوتیر Brunetiere می گفت:« زندگانی ما در گرو آن است که روزبروز نسبت به مقدرات نشئه ی اولیه ی خود پیروزی جدید بدست آوریم»
Revue des Deux-Mondes, ler Mai1895)
در یک کتاب انگلیسی نشریه ی سال 1894 که شهرت عظیمی یافت(Social Evolution تألیف کید Kidd) مؤلف نظریه ی داروینی را که در جهت معتقدات مسیحی منقلب می سازد. به نظر وی تنازع برای بقاء و گسترش انسب از مبانی ترقی و پیشرفت است. اما هدف تنازع بدین معنی برگزیدن آن کسانی است که راضی به فدا کردن منافع فردی خود در برابر منافع جمعی می شوند، بنابراین مذهب یگانه نیروی آمره ای است که می تواند این چنین از خودگذشتگی را بر افراد تحمیل کند.
7.این را شخصی که مسیحی اجتماعی نیست شخصی همانند اوگوست کنت بنیانگذار مکتب تحققی می گوید «برابری فطری آدمیان امری قابل حس و تجربه نیست... این اصلی است که برای نخستین بار بطور صریح بوسیله ی مسیحیت اعلام شده است.»
(Traite de Politique, I, p.407)
8. Lord Shaftesbury, Oberlin, Daniel Legrand.

منبع: ژید، شارل؛ ریست، شارل؛ (1380)، تاریخ عقاید اقتصادی(جلد دوم: از مکتب تاریخی تا جان مینارد کینز)، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط