آموزه های هانری دوسن سیمون (1) (1824-1760)
سن سیمون بیشتر بواسطه پیروان خود (2) که غالباً از رجال بنام فرانسه بودند و خاصه توسط منشی خوداگوست کنت(3) فیلسوف و جامعه شناس شهیر فرانسه معروفیت یافت و چون نظریات سن سیمون غالباً ناقص و نامفهوم بود شاگران او به تفسیر اندیشه های او پرداختند و با وجودی که سن سیمون شخصاً سوسیالیست نبود، پیروان او در تفسیر عقاید رهبر خود شاخ و برگ افزوده و پای فراتر نهاده اند و بدان طریق قدمهای مؤثری در جهت سوسیالیسم برداشته اند.سن سیمون با وجود اینکه اقتصاددان بزرگی نبود(4) نظرات ارزنده ای در مسئله استثمار و توجیه عدم تعادل ارائه کرده و نظریه های جالبی در باب مالکیت آورده است. در حالی که سیسموندی به مسئله آزادی اقتصادی و رقابت حمله برده بود، حمله اساسی سن سیمون به اصل مالکیت است که به نظر او از بقایای فئودالیته می باشد. حمله سن سیمون به مالکیت به این لحاظ است که مالکیت را منبع استثمار انسان توسط انسان و منبع عواید ناحق و یک نوع حق بیمه ای می داند که یک دسته از مردم از حاصل کار دیگران برداشت می کنند.
به نظر سن سیمون مالکیت ریشه نوعی انحصار است که به مالک اجازه می دهد بدون هیچ گونه کوشش از درآمد تولید کنندگان( اعم از کارگر یا کارفرما) به نفع خود برداشت کند.
سن سیمون در اصل مخالف مالکیت نبود ولی آن را وسیله استثمار می دانست. به نظر سن سیمون، از آنجا که مالک، سرمایه را غصب می کند و به قدر کافی در اختیار تولید کنندگان قرار نمی دهد و از آنجا که «زنبوران عسل» که در اصطلاح سن سیمون کارگرانند و از سرمایه محرومند، پس باید بقدر کافی سرمایه بطور رایگان در اختیار آنان گذاشت و در اجرای این هدف متوسل به افزایش و توسعه اعتبارات بانکی شد.
به نظر سن سیمون مالکیت یک حق طبیعی که فیزیوکراتها به آن عقیده داشتند نیست بلکه یک واقعیت اجتماعی است که مثل سایر واقعیات اجتماعی می تواند تابع قانون پیشرفت باشد و درازمنه مختلف تعاریف دیگری از آن بشود.
همچنین تقاضای لغو حق وراثت را از این جهت می کند که به نظر او با فراهم کردن امکانات مساوی و تأمین برابری برای همه افراد، جامعه بهتر می تواند به عدالت اجتماعی نایل آید.
مساواتی که سن سیمون طالب آن بوده مساوات از آغاز ولادت است که در آن صورت هر کس با ممکنات مساوی به تلاش خواهد پرداخت و به حسب تلاش و استعداد خود از امکانات جامعه بهره مند خواهد شد.
سن سیمون در تشکیل حکومت عقیده داشت که اداره «اشیاء» باید جانشین حکومت مردم باشد و جامعه بصورت کارگاه بزرگ صنعتی خواهد بود که اداره آن توسط بانک مرکزی صورت می گیرد. بانک مرکزی وارث همه ثروت ها و سرمایه ها خواهد بود که به احسن وجه آنرا بین تولیدکنندگان توزیع خواهد کرد. در این صورت متخصصان و زبدگان امور بانکی جانشین سیاستمداران خواهند بود. و تولید کنندگانی در اداره مملکت سهیم خواهند بود که لیاقت اداره اقتصاد جامعه را داشته باشند.
در چنین جامعه ای انگل ها و بیکاره ها سهمی نخواهند برد. و سن سیمون که مسحور پیشرفت های صنعتی بود عقیده داشت که آینده متعلق به تنها منبع ثروت یعنی صنعت است و دیر یا زود «بیکاره ها» باید جای خود را به تولیدکنندگان ثروت بدهند و اضافه می کند که اگر به احوال اجتماعات تأمل کنیم فلسفه تاریخ نیز همین حکم را می کند زیرا: به نظر او از لحاظ فکری و معنوی اجتماع بشری در ابتدا جنبه مذهبی داشت و افراد جامعه جریان امور طبیعت را ناشی از اراده فوق طبیعت می دانستند. این مرحله از تاریخ را می توان مرحله ربانی (5) نامید که تخیلی است.
کم کم با پیشرفت زمان مرحله فلسفی و ماوراءالطبیعه یا متافیزیک (6) آغاز می شود که تعقلی است.
که در این مرحله انسان تعقل می کند و عقل به مقام استدلال و احتجاج می رسد و برای امور طبیعت علت فاعلی می جوید.
مرحله سوم، مرحله علمی و تحققی است و برای انسان هر چیز که محسوس و مشهود است حقیقت است و این عصر، عصر دانش است.
همچنین است از لحاظ مادی و تحول جامعه از نظر مادی مراحل سه گانه را می پیماید:
مرحله اول، مرحله نظامی و اطاعت و تابعیت بی چون و چراست؛
مرحله دوم، مرحله استقلال و عهد آزادی است؛
مرحله سوم، مرحله تسلط و عهد صنعت است که جامعه با دانش خویش بر عوامل طبیعی تسلط پیدا می کند و در راه سعادت و به زیستی جامعه می کوشد.
از نظر سن سیمون لیبرالیسم قادر نیست خوشبختی و سعادت جامعه را تامین کند. برای رسیدن باین مقصود قدرتی که سازمان جامعه را تغییر دهد لازم است و قدرتی که آن تغییر را بوجود آورد محققاً دولت نیست زیرا مداخلات دولت بجای آنکه مفید باشد مضر است. پس باید قدرت انجام آنرا به «استعدادها»یعنی به دانشمندان، به تکنیسین ها و به تولید کنندگان (اعم از تجار و صنعتگران) سپرد. به عبارت دیگر طبقه حاکمه از زبدگان تشکیل خواهند شد و کارفرمایانی در اداره اقتصاد جامعه مشارکت خواهند داشت که لیاقت اداره آن را داشته و از صفات حمیده و اخلاق نیکو برخوردار شده باشند.
بعد از سن سیمون پیروان او عقاید سوسیالیستی او را تشدید کردند. آنها نیز مالکیت را شدیداً مورد حمله قرار داده و آن را از جمله نهادهای قابل تغییر (حسب مکان و زمان) دانستند. به نظر آنها مالکیت هم از نقطه نظر عدالت آثار مضره و نامطلوب دارد و هم از نقطه نظر قابلیت تولید، از نقطه نظر عدالت به این معنی که مالکیت یک نوع بهره برداری و استثمار انسان توسط انسان است و از نقطه نظر قابلیت تولید به این لحاظ آثار نامطلوب دارد که مالکیت منجر به تشکیل یک سازمان پر هرج و مرج تولیدی می شود.پس باید چاره درد را در رژیم اجتماعی جستجو کرد، که در آن صورت چون دولت تنها مالک وسایل تولید است می تواند آنها را بهر کس که لایق تر است تخصیص دهد: به هر کس حسب استعدادش و به هر استعداد حسب خدمت و آثارش.
پی نوشت ها :
1. Henri de saint simon
2.بیشتر پیروان و شاگردان سیمون از شخصیت های به نام فرانسه بودند که بعضی از آنها عبارتند از:آنفانتن (Enfantin)،بازار(Bazard)،مورخ مشهور، اگوستن تی یری(Augustin Thierry) فیلسوف معروف اگوست کنت(Auguste Comte) اولند رودریک(Olindes Rodrigues) مدیر صندوق رهنی پاریس، برادران پرر(Pereires) سرمایه داران معروف، بوشز(Buchez) یکی از پایه گذاران نهضت تعاونی، فردینان دولسپس(Ferdinane de Lesseps) بانی ترعه سوئز و بسیاری از مشاهیر و منتقدان دیگر عصر. آقای مهندسی علیقلی بیانی در کتاب منطق ایمانیان در مارکسیسم صفحه 193 می نویسند:«شعار مشهور به هر کس به قدر استعدادش و به هر استعداد قدر کارش» از سن سیمون است.
A chacun Selon sa Capacite , A chaque capacite selon ses oeuvres
3. Auguste comte
4. اصطلاحاتی که سن سیمون از قبیل فقرا، اغنیاء، زنبوران صنعتگران، دانشمندان نمایندگان و زنبوران عسل را که در بیان مقاصد اقتصادی غالباً بکار می برد طبقه بندی صحیح و عناوین جالب عاملهای اقتصادی نیستند.
5.Etat Theologique
6.Metaphisique