6ـ3. اعلامیه در حمایت از مصدق پس از استعفای وی و روی کارآمدن قوام السلطنه
مصدق پس از گذشت 14 ماه از نخست وزیری اش، ملاقاتی که در(25/4/1331)با شاه داشت و در آن دیدارتقاضا کرد وزارت جنگ را در کنار نخست وزیری، خود به دست گیرد و به دلیل عدم پذیرش شاه، استعفا داد. (1)در تاریخ (28/4/1331)، با اشاره شاه، مجلس شورای ملی بدون حضور نمایندگان فراکسیون نهضت ملی، به زمامداری احمد قوام(2)ـ برادر وثوق الدوله ـ رأی تمایل داد و شاه، فرمان نخست وزیری را با لقب «جناب اشرف»، به نام او صادر کرد. (3)قوام با دریافت حکم نخست وزیری، اعلامیه ای(4)شدیداللحن(5)با مضمون زیر صادر کرد: (6)من به همان اندازه که از عوام فریبی [اشاره به مصدق ]درامورسیاسی بیزارم، در مسائل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم [اشاره به آیت الله کاشانی]. کسانی که به بهانه مبارزه با افراطیون سرخ، ارتجاع سیاه را تقویت نمودند، لطمه شدیدی به آزادی وارد ساخته، زحمات بانیان مشروطیت را ازنیم قرن به این طرف به هدر داده اند. من در عین احترام به تعالیم مقدسه اسلام، دیانت را از سیاست دور نگاه خواهم داشت و ازنشرخرافات و عقاید قهقرایی جلوگیری خواهم کرد... وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند و در راهی که درپیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم بزنند. این گونه آشوبگران، با شدیدترین عکس العمل از طرف من روبرو خواهند شد... به عموم مردم اخطار می کنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت ازاوامر و نواهی حکومت فرارسیده است. کشتی بان را سیاستی دیگرآمد. (7)
درحالی که دولت های انگلیس(8)و امریکا و ایادی داخلی آنها، به ویژه دربار(9)، به شدت از قوام السلطنه(10)حمایت می کردند و فضای نسبتاً خفقان آوری ایجاد شده بود، آیت اللّه کاشانی در(28/4/1331)، طی اعلامیه ای به مضمون زیر پشتیبانی خود را از مصدق اعلام می کند:(11)
احد قوام باید بداند که در سرزمینی که مردم رنجدیده آن پس از سال ها رنج و تعب، شانه از زیر دیکتاتوری کشیده اند، نباید رسما اختناق افکار و عقاید را اعلام و مردم را
به اعدام دسته جمعی تهدید نماید. من صریحا می گویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است که در راه این جهاد اکبر کمر همت بربسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سیطره گذشته، محال است و ملت مسلمان ایران به هیچ یک از بیگانگان اجازه نخواهد داد که به دست مزدوران آزمایش شده، استقلال آنها پایمال و نام با عظمت و پرافتخاری را که ملت ایران دراثر مبارزه مقدس به دست آورده است، مبدل به سرشکستگی شود. (12)
به دنبال انتشاراین اعلامیه، علاء از جانب دربار برای باج دادن به آیت اللّه کاشانی با وی ارتباط برقرار کرد. (13)دو بار نیز دکتر امینی(14)ـ که وزیر کابینه مصدق هم بود ـ به دیدار آیت اللّه کاشانی رفت(15)و تنها جوابی که از وی شنید، این بود که:«به قوام بگویید، سید از او دیوانه تر است و هرگاه ظرف 24 ساعت از نخست وزیری کنار نرود، کفن پوشیده و از خانه خارج می شود». (16)پس از وی، ارسنجانی ازجانب قوام السلطنه به ملاقات آیت الله کاشانی می رود و از قول قوام به وی وعده می دهد که در صورت آرام کردن اوضاع، 6 وزیررا با معرفی شما منصوب خواهم کرد! آیت الله کاشانی زیر بار نرفته و در(29/4/1331)طی نامه ای به علاء ـ وزیر دربار ـ می نویسد:
بعد از شما، ارسنجانی از جانب قوام السلطنه آمد و گفت به شرط سکوت، قوام انتخاب6 وزیرش را در اختیار من می گذارد. همان طورکه حضوری عرض کردم به عرض اعلیحضرت برسانید اگر در بازگشت دولت دکتر مصدق تا فردا اقدام نفرمایید، دهانه تیزانقلاب را با جلوداری شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد. (17)
وقتی دولت نتوانست موافقت آیت الله کاشانی را به دست آورد، دستور توقیف ایشان را داد و تیمسار کمال را مأموراین کار کرد. تیمسار کمال درانجام این مأموریت تعلل کرد و قوام دستورکتبی و صریح داد... هجوم جمعیت باعث شد که قوای نظامی جرئت اجرای فرمان قوام را پیدا نکنند و نتوانندآقای کاشانی را دستگیر کنند... مردم وقتی شنیدند که قوام چنین دستوری داده، دیگرشبانه روزآنجا بودند و دورنمی شدند. (18)
با فراخوانی آیت الله کاشانی، در روز(30/4/1331)به رغم وجود تانک ها، زره پوش ها، اتومبیل های حامل سربازان و... تظاهرات اعتراض آمیزمردم در تهران و بسیاری از شهرهای دیگر کشور با شعارهای یا مرگ یا مصدق، زنده باد کاشانی و... شکل گرفت. با وجود تیراندازی وحشیانه نیروهای شاه به روی مردم(19)تظاهرکنندگان مقاومت کردند و نتیجه مقاومت، دستور شاه به نیروهای نظامی مبنی بر بازگشت به سربازخانه ها واستعفای اجباری قوام و نخست وزیری مجدد مصدق شد. (20)علاوه بر آن، شاه پست وزارت جنگ را نیز به مصدق واگذار کرد، همچنان که مجلس نیز به وی اختیارات ویژه ای به مدت 6 ماه داد.
پی نوشت ها :
1-مصدق خودش استعفا داده بود نه اینکه شاه او را مجبور کرده باشد:از همین رو، شاه به دکتر شایگان گفت:«مجلس مختار است هر کسی را که می خواهد به جایش تعیین کند. »وقتی شایگان این خبر را به مجلسیان می گوید، بقایی می گوید:«شاه غلط کرده است!» (حسن گرامی (گفتگو)، «توقع مردم بالا رفته بود»کتاب ماه تاریخ یاد اور، س1، ش2(تیر و مرداد 87):ص 27. )
2-شاه به حکومت مصدق از چند روز قبل روی خوش نشان نمی داد، منتها بر کناری مصدق هم خالی از مخاطراتی نبود، به همین لحاظ برای جلوگیری از خطرات احتمالی، به دو سه نفر از اعضای جبهه ملی پیشنهاد شد که قبول زمامداری نمایند ولی چون مورد موافقت آن دو-سه نفر قرار نگرفت، با وساطت سیاست خارجی، قوام برای جانشینی دکتر مصدق کاندیدا شد. (حسین مکی، وقایع سی ام تیر 1331، (تهران:ایران، 1366)، ص 128. )
3-در روی کارآمدن قوام، اشرف و ملکه نقش بسیار مهمی بازی کردند. آنها بر این باور بودند که تنها کسی که می تواند جلوی مصدق را بگیرد، قوام است.
4-احسان نراقی معتقد است که این اعلامیه را عباس اسکندری و مورخ الدوله سپهر برای قوام نوشتند و او فقط امضا کرده است. (احسان نراقی (گفتگو)، «بر گرداندن مصدق اشتباه بود، »کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادآور، س1 ، ش2(تیر و مرداد 87):ص 111. )
5-مقام معظم رهبری آیت اللّه خامنه ای درباره میزان رعب و وحشتی که این اعلامیه در جامعه ایجاد می کند، می فرماید:«بنده یادم هست و فراموش نمی کنم آن فضای پر از رعبی را که به خاطر اعلامیه قوام السلطنه به وجود آمده بود. من در مشهد با پدرم می رفتم که دیدم افراد به هم که می رسند از جمله به پدر من، آهسته از اعلامیه تهدید آمیز و خطرناک قوام السلطنه حرف می زنند... . در نقطه مقابل این توپ و تشر بسیار قوی که البته متکی به ارتش و به گروه های مسلح هم بود و به انگلیسی ها در خارج هم متکی بود، فقط یک نفر مقاومت کرد... و بلند کردن فریاد او ترس و محیط رعب را شکست و به مردم دل و جرأت داد... و نتیجه به عکس آن چیزی شد که شاه و درباری ها و پشتیبانانشان می خواستند. آن شخص، مرحوم آیت اللّه کاشانی بود. »(روزنامه جمهوری اسلامی، مورخه 20/4/62. )
6-پس از این اعلامیه بود که شاه به قوام گفته بود که خرفت شده و بر نیروی دماغی خود مسلط نیست. (همان، ص 110. )
7-جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332، ص 223-224؛ چهره حقیقی مصدق السلطنه، ص 275-277.
8-سام فال مأمور اطلاعاتی انگلیس در ایران، در کودتای 28 مرداد وظایف زیر را برعهده دارد:انتقال اخبار عادی و پشت پرده، گزارش ملاقات های رجال با یکدیگر و با شاه، بررسی راهکارهای سرنگونی مصدق و یافتن جانشین مناسب برای او، تشکیل جبهه مخفی از رجال پیر و سناتور علیه دولت مصدق و مذاکره با خبر چینان سفارت که رابطان مستقیم و حقوق بگیر بودند از قبیل:سید محمد سجادی، علی منصور، احمد متین دفتری، ظهیر الاسلام، قوام السلطنه، ابراهیم خواجه نوری، سید صیاء الدین طباطبایی، فضل اللّه زاهدی، سید حسن امامی و... وی، از جمله کسانی که به عنوان جانشین برای مصدق معرفی می کند ازحسین مکی، مظفر بقایی، حایری زاده و معظمی نام می برد اما گو این که دولت انگلیس به وقام السلطنه، سید ضیاء الدین، نصر اللّه انتظام، محسن ابتهاج و بوشهری تمایل داشته است. (گرفته شده از سخنرانی دکتر تفرشی در همایش بین المللی نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، نقل از:خبرنامه شماره 2 همایش مذکور، ص4. )
9-قبل از واقعه استعفای دکتر مصدق در 25 تیر 1331، شاه از ارنست پرون تقاضای معرفی یک جانشین برای مصدق می کند و وی هم قوام السلطنه را پیشنهاد می دهد و او هم می پذیرد و از پرون می خواهد که این کار را پی گیری کند. پرون، سپس نزد قوام رفته و بعد از ساعاتی بحث، وی را برای پذیرش نخست وزیری متقاعد می کند. (گرفته شده از سخنرانی دکتر آیتی در همایش بین المللی نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، نقل از:خبرنامه شماره 2 همایش مذکور، ص 5. )
10-آیت اللّه مستجابی درباره شخصیت قوام می نویسد:«قوام یک جور اخلاق مردمی داشت یا حداقل به آن تظاهر می کرد... همه جور اقشار را جمع می کرد؛ این بود که شاه از او دلهره داشت... . قوام یک سیاسی صد در صد بود و از معلومات سیاسی اش فقط به نفع خودش و نه به نفع اجتماعی استفاده می کرد. او بیش تر خودش را می خواست تا مردم را، به عکس آقای کاشانی... . آقای کاشانی اهل دل بود... اهل دنیا نبود. در روزهای آخر زندگی آیت اللّه کاشانی، شاه که آمد دیدن آقا، گریه کرد که بعد از 50 سال مبارزه، خانه آیت اللّه کاشانی این است؟ آن هم گمانم وقفی بود. تا کمر دیوارها خیس بود و نم داشت. »(مستجابی، همان، ص14. )
11-«آیت اللة کاشانی نسبت به قوام سوء ظن اشتند و می دانستند که او آدم با قدرتی است و اگر سوار کار شود، آن کاری را که بخواهد، انجام می دهد و از این بایت به او اطمینان نداشتند. »قوام هر وقت سر کار می آمد، اعوان و انصار خود را می آورد و مملکت دراختیارآنها بود. آیت اللّه کاشانی با این رویه موافق نبود و همیشه هم به قوام می گفت آدم هایی را که به عنوان همکار انتخاب مرده ای، آدم های درستی نیستند... قوام اساسا در مورد انتخاب افراد برای کابینه، آدم بی احتیاطی بود و همکارانش را با بینش واقعی و با دقت انتخاب نمی کرد. او کاری به نظر دیگران نداشت و فقط می خواست امورش بگذرد. (محمد حسن سالمی (گفتگو)، «مصدق می خواست آبرومندانه برود، » کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادآور، س1، ش2(تیر و مرداد 87):ص 27. 39. )
12-جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332، ص 226. بلافاصله پس از این اعلامیه، آیت اللّه کاشانی در تاریخ 29/4/1330 با خبرنگاران داخلی و خارجی مصاحبه هایی داشت که بسیار افشاگرانه است. محورهایی که آیت اللّه کاشانی در این مصاحبه ها روی آن ها تأکید می کند به شرح زیر است:«استعفای مصدق استعفایی غیر اختیاری بوده است؛ روی کار آمدن قوام نقشه انگلیس است؛ انتخاب قوام به نخست وزیری در مجلس شورای ملی بر خلاف آیین نامه های داخلی خود مجلس صورت گرفته است؛ قوام درصدد است که دوباره متخصصان انگلیسی را بر شرکت نفت مسلط کند؛ اعلامیه قوام انسان را به یاد عهد شاه طهماسب و دستورات قلدرانه اش می اندازد؛ وقتی ملت قوام را نمی خواهد خواست مجلس و شاه-حتی اگر بالاتفاق هم باشد-سودی ندارد؛ «اگر کار سخت شود، خودم حاضرم کفن بپوشم»؛ امریکایی ها در سیاست همیشه خام هستند و گول انگلیسی ها را می خورند؛ و... »(وقایع سی ام تیر 1331، ص 194-188. )
13-علاء در این ملاقات ها اعلام می کند که از این به بعد در اختیار حضرت آیت اللّه و آماده پذیرش شرایط ایشان هستیم. آقای کاشانی می گویند:«با قوام و باهیچ فرد دیگری به جای دکتر مصدق موافق نیستم. »(گرامی، همان، ص26. )
14-وی به ظاهر دارای گرایشات مذهبی بود. آیت اللّه کاشانی به او گفته بودند:«با تمام علاقه ای که به تو دارم، باز هم نمی توانم پیشنهادت راقبول کنم. حتی اگر من هم قبول کنم، مردم قبول نمی کنند و من هم چنین تکلیفی را به مردم نمی کنم و شاه و دربار هم علاجی ندارند جز اینکه خود، دکتر مصدق را برگردانند». (همان، ص 26. )
15-دکتر سالمی در تحلیل چرایی دفاع امینی از قوام می نویسد:«مصدق به او گفته بود که:«من به آخر رسیده ام. »امینی به او گفته بود:«مردان بزرگ وقتی به آخر می رسند، خودکشی می کنند. »مصدق گفته بود:من جرئت خودکشی ندارم. »او در تردید برای استعفا بود و امینی لابد برای این اصرار داشت قوام بماند که مصدق نجات یابد. »(سالمی، همان، ص 35. )
6-تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، ص 449.
17-خواب آشفته نفت؛ دکتر مصدق و نهضت ملی ایران، ج1، ص 475؛ چهره حقیقی مصدق السلطنه، ص 283.
18-گرامی، همان، ص 27.
19-برای اطلاع از تعداد کشته ها، وضعیت مجروحان، تأسیس مقبره یادبود شهدا، مساعدت و مقرری مادی برای خانواده شهدا و... نک:روح اللّه بهرامی، اسنادی از قیام سی تیر 1331، (تهران:وزار فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ1، 1382)، اسناد 8-43، ص 123-43.
20-وقایع سی ام تیر 1331، ص 219-211.