نویسنده: محمدحسین پندار(1)
(با نگاهی به مسئله فلسطین و اسرائیل)
چکیده
عوامل متعددی درروابط حدودا 90ساله ایران و مصر نقش داشت که هرکدام از آنها منشأ نزدیکی یا دوری و مودت یا دشمنی بین ایشان گردید. یکی از مهم ترین مسائل، موضع گیری این دو کشور در قبال دولت نامشروع اسرائیل و ملت مظلوم فلسطین بود. آنچه مسلم است، اسرائیل بنا به سیاست استعماری انگلستان، ایجاد و بعدها از سوی امریکا حمایت شد؛ از این رو، بسیاری از مناسبات بین المللی ـ به ویژه در خلیج فارس ـ تابع سیاست های امریکادر قبال اسرائیل گردید. این مسئله در روابط ایران و مصر نیز نقش بسیار مهمی را ایفا می کرد؛ اما وقوع انقلاب اسلامی و حمایت ایران از ملت مظلوم فلسطین، بسیاری از معادلات امریکا و رژیم صهیونیستی را به هم زد. اولین اقدام امریکا برای تضعیفایران، تجهیز، تحریک و تحریض عراق در تجاوز به ایران بود. این مسئله به ویژه پس از پیمان کمپ دیوید نیز مصر را به چالش کشاند؛ به نحوی که این کشور نیز به جنگ غیرمستقیم با ایران کشیده شد.
واژگان کلیدی: ایران، مصر، فلسطین، اسرائیل، خلیج فارس.
مقدمه
درتاریخ فرهنگ و تمدن بشری، ایران و مصر، ازجایگاه بسیار مهم و ویژه ای برخوردارند و هنوز درحافظه تاریخی ملل، نام ایران و مصر، یادآورشکوه، جلال و جهانگشایی است.با آغاز قرن جدید خورشیدی، روبط ایران و مصر وارد مرحله تازه ای شد. در خلال این سال ها فرصت ها و چالش های بسیاری برای دوری و نزدیکی و تفاهم و تخاصم این دو ملت ایجاد شد. با آغاز سلطنت پهلوی دوم، گذشته از منافع ملی در مناسبات ایران و مصر، پای یک جزء ثالث نیز به میان آمد و آن ایجاد رژیم صهیونیستی به قیمت تضییع حقوق ملت فلسطین و حضور مستقل استکبار و استعمار در منطقه بود.
البته درخلال این سال ها مسئله فلسطین و اسرائیل، تنها علت دوری و نزدیکی ایران و مصر نبود و مسائل تأثیرگذار دیگری نیز وجود داشت؛ اما مسئله مزبور در مناسبات این دو کشوراز جایگاه ویژه ای برخوردار بود؛ چرا که در بسیاری از موارد، اختلافات دو کشور، ریشه در این امر دارد که آیا آنها رژیم صهیونیستی را به رسمیت می شناسند یا نه؟
ایران ومصر در قبال مسئله اسرائیل دو دوره کاملا متفاوت و متضاد را تجربه کرده اند. این امر ناشی از دگرگونی ها داخلی و جایگاهشان درمناسبات بین المللی در طی دهه (50 تا 70)میلادی است.
کشور مصر تا زمان جمال عبدالناصر نسبت به اسرائیل سیاست خصمانه ای داشت؛ اما با روی کار آمدن انور سادات، دست به تغییر رویه زد و به جای تخاصم در قبال رژیم صهیونیستی به تفاهم روی آورد. این مسئله بعدها با انعقاد پیمان کمپ دیوید، وارد مرحله
تازه ای شد(2)؛ اما مسلمانان آزادیخواه مصر این امر را برنتافتند و انور سادات را ترور کردند؛ بعد از آن، حسنی مبارک میراث خور ارثیه بد فرجام انور سادات شد. اوج این حق کشی ها را در تهاجمات بی رحمانه اسرائیل به غزه و مقاومت 22روزه حماس می بینیم که دراین واقعه، مصر به اندازه همدست یک نسل کشی بی رحمانه نزول کرد.
درطرف مقابل، تمایل محمد رضا پهلوی به اسرائیل و حمایت او از این رژیم، روابط ایران و مصر را بحرانی کرده بود. با پیروزی انقلاب اسلامی محمد رضا شاه به مصر گریخت و این در حالی بود که در چند کلیومتر آن طرف تر از خاک مصر، اسرائیل قرار داشت؛ ولی با وجود آنکه اسرائیل از علل اصلی بحران مصر و ایران بود، هیچ جایی در این کشور برای محمد رضا وجود نداشت. و این اوج بدبختی و اشتباهات تاریخی شاه معدوم بود.
اشتباه تاریخی محمد رضا تنها به اتخاذ سیاست غلط وی در قبال اسرائیل و مصر منحصر نمی شد؛ بلکه بزرگترین اشتباه تاریخی وی آن بود که به جای حکومت بر قلوب مردم ایران –که مشروعیت و مقبولیتش را تضمین می کرد –به حد یک دست نشانده امریکایی نزول کرده و تابع سیاست های آنها بود. محمد رضا در این راه به هیچ عنوان حاضر نبود صدای ملت ایران را در عدم مشروعیت اسرائیل و حمایت از ملت مظلوم فلسطین بشنود.
اگر نخواهیم با این قضایا به صورت کلیشه ای برخورد کنیم در ابتدا باید ببنیم که محمد رضا پهلوی در قبال روابط سیاسی اش با اسرائیل و مصردرپی چه منافع ملی بود؟ و سیاست بین المللی اش چه دستاوردهایی را درمنطقه به دنبال داشت؟ چرا وی درقبال نسل کشی اسرائیلی ها، عدم مشروطیت شان و تضییع حقوق ملت فلسطین سکوت کرده بود؟ و با اینکه خود را یک مسلمان شیعه قلمداد می کرد، در قبال ملت مسلمان فلسطین و باقی جریانات ضداستعماری مسلمانان روی خوش نشان نمی داد. و سؤالاتی دیگر...
اینک که چند دهه از آن سال ها می گذرد آیا می شد تصور کرد که محمد رضا پهلوی با سیاست اسرائیل ستیزی ناصر همداستان بود. به صورت متحد وی در مقابه با اسرائیل بوده است؟ درآن صورت مناسبات بین المللی چگونه می شد؟
روابط سیاسی ایران و مصراز سلطنت پهلوی تاکنون (با نگاهی به مسئله فلسطین و اسرائیل)
بخش اول:روابط ایران و مصر در زمان رضاشاهدوره اول:ازدواج محمد رضا پهلوی با فوزیه
با اعلام استقلال مصر(1300 خ)و رهایی وی از یوغ تحت الحمایگی انگلستان، ایران به سرعت استقلال این کشور را به رسمیت شناخت و سرکنسولگری خود را به سفارت ارتقا بخشید. در همان زمان ایران نیز درگیر کودتای رضا خانی و اضمحلال دولت قاجار به پشتیبانی انگلستان بود.
درسال های جنگ جهانی اول، مبارزات این دو کشور علیه استعمار انگیلس بر پیوند معنوی آنها افزوده بود. اقدامات سید جمال الدین اسدآبادی درایجاد و افزایش این پیوند بسیار مؤثر بود، تا اینکه در سال (1307خ)بین مصر و ایران، پیمان مودت بسته شد. آن زمان، رضا خان درایران و ملک فاروق در مصر، حکومت می کرد.
از عوامل اصلی همسویی و مودت بین دو کشور –گذشته از همکاری های مثبت و صمیمانه آنها –مبارزه مشترکشان علیه اسلام خواهان بود. این اسلام ستیزی موجی بود استعماری که توسط آتاتورک درترکیه، امان الله خان درافغانستان، خاندان فؤاد فارق در مصر و رضا خان در ایران به راه افتاده بود؛ تبلیغ بر اسلام ستیزی، کشف حجاب و درهم کشیدن روحانیت از ویژگی های این کشورها در سه دهه اول قرن جاری خورشیدی بود که به مفاسد اخلاقی، غربزدگی، خودباختگی و بی بند و باری دامن می زد.
رضا خان که درداخل و خارج از ایران فاقد وجاهت و مشروعیت ملی و بین المللی بود، بر آن شد تا با وصلت با خاندان سلطنتی فؤاد و فاروق سرو سامانی به دستگاه خود بدهد؛ چرا که هنوز درافواه عمومی از رضا خان به عنوان قلدر و میر پنج یاد می شد؛ درسطح بین المللی نیز وی را دست نشانده انگلستان می دانستند.
به گفته خسرو معتضد:
رضا خان می دانست که محمد رضا یک ولیعهد مادرزاد نیست. اگرچه خود رضا خان دوبار با قاجارها وصلت کرد، پیوند محمد رضا با اشرافیت قدیمی ایران را خطرناک می دید پس روی آورد به آرستوکراسی خارجی(3).
چنان که از شواهد برمی آید ازدواج محمد رضا پهلوی و فوزیه، خواهر ملک فاروق، یک نقشه انگلیسی برای نزدیکی ایران و مصر به یکدیگر بود؛ به خصوص اینکه ولیعهد آینده ایران (فرزند محمد رضا پهلوی)یک ولیعهد دورگه ایرانی–مصری می شد که این می توانست انگلیسی ها را در رسیدن به اهداف درازمدت شان یاری دهد(4).
اما ازدواج محمد رضا و فوزیه، مغایر با اصل سی و هفتم متم قانون اساسی بود؛ بر اساس این اصل مادر ولیعهد آینده ایران می بایست ایرانی باشد. برای حل این مشکل، مجلس شورای ملی در اقدامی بی سابقه اعلام کرد که نه تنها فوزیه، تابعیت ایران دارد، بلکه ایرانی الاصل!نیز می باشد(5).
این ازدواج آن قدر سریع و ناگهانی رخ داد که حتی حسین فردوست –که یار همیشگی محمد رضا بود –نیز از آن آگاهی نداشت. تا اینکه خود محمد رضا وی را از تصمیم پدر آگاه کرد. این مسئله، سوء ظن بسیاری را مبنی بر تحمیلی بودن این ازدواج و دست داشتن انگلستان درآن برانگیخت. به زودی هیئتی به ریاست مدیرالملک، محمود جم (پدرارتشبد بازنشسته فریدون جم که ریاست دربار را به عهده داشت)به قاهره اعزام شد. قبل از آن، انگلیسی ها ملک فاروق را نیز مجبور به پذیرش این وصلت کرده بودند. در فروردین(1318)دربار ایران را چنان آراستند تا درخور شأن خاندان سلطنتی مصر باشد. دراین سفر، فوزیه16 ساله با مادر و سه خواهرش –که ازاو کوچک تر بودند –همراه با سایر اعضای خانواده –و البته بدون حضور فاروق –با کشتی به ایران آمدند و سپس با قطار وارد تهران شدند. رضا خان، شخصا در ایستگاه راه آهن به استقبال ایشان شتافت. اگرچه مراسم عقد قبلا در مصر انجام شده بود، اما جشن عروسی با شکوهی نیز در کاخ گلستان برپا شد(6).
با درگذشت رضا خان در افریقای جنوبی، قرار شد تا جنازه اش را از طریق مصر به ایران بیاورند؛ اما چون آرامگاه ایشان هنوز در ایران تکمیل نشده بود. جنازه را به رسم سلاطین مصر مومیایی کردند و به عنوان امانت در داخل مقابر سلطنتی مصر قرار دادند. مقامات انگلستان با بازگرداندن جسد رضا شاه به ایران مخالفت می ورزیدند. دراین میان، شمشیر مرصع، مدال ها و نشان های سلطنتی –که در مراسم مزبور به رسم امانت به دولت مصر سپرده شده بود –به سرقت رفت. همه می دانستند که فاروق برای تکمیل کلکسیون شخصی خود حتی نتوانسته نشانه های امانتی سلطنتی را نادیده بگیرد. بعد ها فاروق حتی به درخواست رسمی دولت ایران، مبنی بر بازگرداندن حمایل ها و شمشیر رسمی سلطنتی نیز وقعی ننهاد و مدعی شد که آنها گم شده اند؛ در نهایت با پیروزی انقلاب مصر، امانات مزبور به ایران عودت داده شد(7).
مورد بعدی که وضع را بغرنج تر کرد، ماجرای رابطه عاشقانه اشرف با یکی از مخالفان رژیم مصر، به نام احمد شفیق بود. وی پسر شفیق پاشا، رئیس دفتر خدیو مصر بود که پس از عزل خدیو و به سلطنت رسیدن فاروق از مصر تبعید شده بود و در اروپا زندگی می کرد. اشرف مصر به ازدواج با وی بود؛محمد رضا نیز با این ازدواج نیز موافق بود؛ اما این تصمیم باعث ناراحتی ملک فاروق شد؛ چرا که وی این ازدواج را مغایر با شئون خانواده های سلطنتی مصر و ایران می دانست. اما محمد رضا به مخالفت وی
وقعی ننهاد و ازدواج سرگرفت(8).
به هرحال، همه عوامل فوق باعث شد تا فوزیه به بهانه تمدد اعصاب و کسب آرامش به مصر برود و دیگر به ایران باز نگردد. سرانجام نیز، پس از ده سال زندگی مشترک، در26 آبان(1326)رسما از محمدرضا جدا شد.
پی نوشت ها :
1-عضو هیئت علمی دانشگاه پیان نور مرکز بهشهر.
2-و این دقیقا زمانی بود که در ایران انقلابی روی داده است و ایران اسیر صهیونیسم، به ایران ضد صهیونیسم در حال تبدیل است.
3-خسرو معتضد، فوزیه (تهران:البرز، 1375)، ص 45 .
4-حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1(تهران:اطلاعات 1371، چ5)، ص 60.
5-اینکه بیهان، پهلوی استوری، ترجمه احمد مرعشی(تهران:علم و ادب، 1379).
6-فردوست، همان، ص 61 .
7-حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج8(تهران:علمی، 1362، چ2)، ص 523.
8-فردوست، همان، ص 230 و 231.