![آغاز فلزکاری و سفالگری آغاز فلزکاری و سفالگری](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/0033031.jpg)
نویسنده: پی یر روسو
مترجم: حسن صفاری
مترجم: حسن صفاری
صنعت سفالگری فن جدید نیست زیرا از عهد حجر صیقلی می توانستند به وسیله ی خاک رس معمولی ظرف بسازند، همان ظرف هایی که با کمک آن امروزه دیرین شناسان می توانند زمان و تاریخ اشیاء عتیق و طبقات یافته شده را معین سازند. لیکن در آن عهد فخار فقط با دست خود گل را به صور مختلف در می آورد و شکل جامها و پیاله ها فقط با نظر او معین می شد و سپس آنها را در آفتاب می گذاشت و خشک می کرد. مدتها طول کشید تا فهمیدند که برای تسریع خشک شدن و افزایش استحکام آنها بهتر است این ظروف را در آتش قرار دهند و باز هم مدتها طول کشید تا فهمیدند که برای اجتناب از خاموش شدن کوره در نتیجه ی باد و باران و عوامل دیگر بهتر است آن را سر پوشیده بسازند و به این طریق کوره های ساده ی بدوی پیدا شد. نتیجه ی پیدایش این صنعت اولیه آن بود که همه ی خاور نزدیک پر از ظرفها و کوزه های بین النهرین شد که آنها را به وسیله ی اشکال رنگین زینت می دادند و نیز ظروف مصری که لعاب زیبایی به رنگ سبز یا آبی آن را پوشانده بود و همه ی این ظروف متخلخل بودند و مایع از جدار آنها خارج می شد، اما این مشکل آنقدرها اهمیت نداشت زیرا این کوزه ها و جامها بیشتر به جای جعبه ی مواد غذایی و صندوق نگاهداری حبوبات به کار می رفتند تا وسیله ی آشامیدن. مگر نه این است که در سومر سبوهای بزرگی کشف کرده اند که دو به دو به یکدیگر متصل می شدند و به جای تابوت به کار می رفتند.
روزی از روزها پیشه ور هوشیاری با این فکر افتاد که عمل صورت دادن گل را به وسیله ی قرار دادن آن روی گردونه ی مسطح و دواری تسهیل کند.
این فکر بکر در چه زمانی صورت عمل به خود گرفت؟ به احتمال قوی نزدیک به همان اوقات که چرخ به وجود آمد زیرا در مصر و در بین النهرین شکل گردونه ی فخاری را روی ظرفهایی که متعلق به چهار هزار سال قبل از میلاد مسیح هستند یافته اند. چنین تصور می رود که این گردونه در ابتدا فقط چرخ توپری بود که فخار آن را با دست به حرکت در می آورد. ولی به تدریج فهمیدند که بهتر است چرخ دیگری با همان محور به چرخ اولی ضمیمه سازند و مجموعه ی آنها را با پا به حرکت در آورند و نیز کم کم آموختند که کوره های فخاری را که در ابتدا فقط به وسیله ی چند قطعه سنگ ساخته می شد به کوره های آجری واقعی تبدیل کنند که عمل آن به واسطه ی بادگیرهایی که بر سقف کوره می ساختند و جریان هوا را تسریع می کردند با فعالیت بیشتری انجام می گرفت.
به این طریق عده ی نامحدودی کوره های فخاری واقعی به وجود آمد که نمونه های آن را می توانیم امروز در قسمت مربوط به هنرهای قدیم در موزه های لوور و بریتیش میوزیوم ببینیم و زینت بخش جعبه آینه های این موزه ها می باشند.
و نیز می توانیم در این موزه ها محصولات ممتاز این کوره ها را مشاهده کنیم از قبیل بدل چینی های مصری با لعاب آبی آسمانی، سبوهای زیبای شوش «که آن را سور Sevres ایرانی نامیده اند (1)» کاشی های رنگارنگ و منقوش ایران، آبخوری های قرمز رنگی که در سواحل سند ساخته می شد، ظروف سه پایه ای که در چین از خاک سیاه تهیه می کردند و به خصوص محصولات حیرت انگیز جزیره ی کرت که بیننده نمی تواند از تحسین آن خودداری کند و روی آنها را با لطیف ترین و ظریف ترین تصاویر و نقوش زینت می دادند.
تقریباً در همین اوقات بود که ساحل نشینان چینی کناره ی رودخانه ی زرد اولین آزمایش ها را با خمیر جدیدی انجام می دادند. این خمیر جدید را از خاک سفیدی که امروزه به نام خاک چینی معروف است می ساخته اند و به این وسیله چینی هایی به وجود آمد که حتی امروز هم نتوانسته اند اسرار لطف و پاکی و ظرافت آن را کشف کنند.
اگر پیش خود تصور کنیم که این صنابع فقط محصولاتی به وجود می آورد که مصرف داخلی داشته اند یا تنها احتیاجات کشور معینی را رفع می کردند در اشتباه محض هستیم. به عکس باید صنعت پیشرفته ای را در نظر گیریم که تجارت آن با شدت تمام مصر و جزایر اژه اید Egeide (2) و بین النهرین و بلوچستان و تمام حوزه ی رودخانه ی سند و شاید سواحل رودخانه ی زرد را به یکدیگر اتصال می داد.
مردم این سرزمین ها گاهی با حرکت ملایم و احتیاط آمیز خران، گاهی بر پشت شتر که بعدها مورد استفاده قرار گرفت و زمانی با استفاده از جریان آبها و در امتداد سواحل مسافرت می کردند و با یکدیگر مراوده داشتند و کالاهایی را که محصولات صنعت سفالگری مهمترین آن بود با یکدیگر معاوضه می کردند و دادوستد می نمودند. بر این محصول اساسی حبوبات، عطرها، چرم، پارچه، اشیاء هنری، مرمر، عاج و به خصوص شاهکارهای صنعت فلزکاری جدید که هر روز در حال پیشرفت و گسترش بود نیز افزوده می شد.
در واقع از سه هزار سال قبل از میلاد مسیح اهالی جزیره ی کرت و مردم بین النهرین و ساکنان مصر مفرغ را برای ساختن تمام وسایلی که سابقاً فقط از مس ساخته می شد به کار می برده اند.
مفرغ که از اختلاط نود درصد مس و ده درصد قلع به دست می آمد صنعتی به وجود آورده بود که رونق بسیار داشت و در همه ی این کشورها دستگاههای ذوب فلز و ریخته گری و فلزکوبی بنا شده بود. ریخته گران آموخته بودند که با ایجاد برجستگی در داخل قالب در اسبابها و ابزارهای ریخته شده سوراخ ایجاد کنند و به این وسیله ممکن بود که نیزه و خنجر و تیشه و سایر وسایل را بر دسته هایی از چوب یا استخوان و یا عاج مستقر سازند. بسا اتفاق می افتاد که اسلحه و دسته را به وسیله ی میخ پرچ به یکدیگر متصل می کردند و در موارد دیگری این اتصال به وسیله ی دنباله ی نوک تیز و باریک قسمت فلزی انجام می گرفت.
غالب جواهرات و زینت آلات مردم عادی و فرومایگان نیز از مفرغ تهیه می شد و در فهرست مشاغل آن عصر، که چندان زیاد نبود، شغل جواهرساز و طلاکار از مهمترین مشاغل بوده است. گوشواره ها، گردن بندها، دست بندها، نیم تاج ها و سینه بندهای زیبایی با مفرغ تهیه می شد که مصریان و اهالی بین النهرین عشق فوق العاده ای به آنها داشتند و به وفور برای زینت خود و سلاح خود و حتی برای زینت اسبهای خود از آن ها استفاده می کردند. مگر نه این است که در بعضی مقابر لرستان دستگاه زین و برگ کاملی به دست آورده اند که از لگام اسب گرفته تا سینه بند حیوان و دسته و کمربند شمشیر همه از جنس مفرغ است و مزین به نقوش حیوانات و صور دیگر می باشد و چنانکه دکتر کونتنو گفته است «منظره ای شورانگیز و حیرت آور با قدرت بیمانند» به وجود می آورند.
لازم به توضیح نیست که اشراف و صاحبان ثروت و مقام به زینتهایی که از این فلز حقیر درست می شد اکتفا نمی کردند و زینت ها و جواهرات ایشان از موادی تهیه می شد که از لحاظ قیمت و کوششی که صرف تهیه آنها می شد به هیچ وجه قابل مقایسه با مواد مصرفی اشخاص حقیر نبوده است. چنین به نظر می رسد که مدتها قبل از تاریخ سه هزار سال پیش از میلاد مسیح طلا را خوب می شناخته اند که گاهی به حالت خلوص در بعضی مجاری آب یافت میشده است. رنگ و تلألؤ این فلز، عدم تأثیر هوا و رطوبت و عوامل خارجی بر روی آن و به خصوص سهولت استعمال آن در فلزکاری موجب شد که از همان زمان پیدایش آن را به خصوص برای ساختن جواهرات به کار برند. حتی 5 هزار سال قبل از این طلا در کشور سومر بی نهایت بار بیش از آنچه امروزه در نزد ما معمول است رایج و متداول بوده است. در واقع امروزه برای ما قابل تصور نیست که جز بعضی صاحبان ثروت خارق العاده در امریکای جنوبی یا برخی بوکس بازان سیاه پوست امریکایی، کدامیک از دوستداران زندگی پر تجمل دنیای امروز می توانند خرج تفنن و تجملی را که هزار و پانصد سال قبل از موسی پادشاهان کوچک شهر عور به وجود آورده بودند بپردازند. سعی کنیم وحشت و حیرت باستان شناس انگلیسی وولی Woolley را در نظر خود مجسم سازیم:
در سال 1927 که وی به تجسس و حفریات در مقابر پادشاهان عور مشغول بود مقبره ای را کشف کرد که در آن پادشاه را با تمام خانه و خزائی و خدم و حشم و محافظان و قراولان و ارابه هایش دفن کرده بودند. و حتی هنگام مرگ پادشاه همه ی مهتران را با گاوان آنان، تمام زنان پادشاه را که نه تن بودند و همه ی کارمندان قصر و بارگاه را با سلاح و اسباب در قبر قرار داده بودند. وسایل زندگی و ساز و برگی که در همین موقع در مقبره گذاشته شده بود قابل تقویم نیست: سلاح هایی که از مس و حتی از طلا ساخته شده بودند، ظروف مطبخ نقره و طلا، جواهرات بسیار از طلا و عقیق و سنگ لاجورد، خنجرهایی که تیغه ی آنها از طلا و دسته ی آنها از عقیق یا سنگ لاجورد بوده است، سنجاق و سینه بند و گوشواره و سربند طلا به وفور وجود داشت و حتی تزیینات ارابه ها از طلا و نقره و جواهرات درست شده بود.
اگر در نظر گیریم که سه هزار سال قبل از میلاد مسیح یکی از پادشاهان محلی خاور نزدیک می توانست چنین مقبره ای برای خود بسازد که واحد اندازه گیری طلای مصرف شده در آن لااقل کیلوگرم می باشد، در نظر گیریم که خیلی از جواهرتراشان گنجهای بزرگی از هنر و استعداد و صبر و طاقت را صرف حکاکی جامها و تراش مجسمه ها و تزیین و تنظیم نقش ها و جواهرات ارابه ها کرده بودند آن وقت می توانیم به تصور در آوریم که جاه و جلال سلطنت ها در این فصل از مبادی تاریخ چه بوده است و به خصوص ثروت و فراخی نعمت کسانی که سازندگان امپراتورهای آن عصر بوده اند چه می تواند باشد و در دربار پادشاهان مصر از توتموزیس سوم تا رامسس دوم و از سارگون قدیمی تا سارگون دوم حال بچه منوال بوده است.
در این اعصار قدیمی که هنوز بشریت پیشرفت نمایانی نداشت و شهر رم و آتن فقط از کلبه هایی نظیر عهد حجر قدیم پوشیده بودند چند شهر عظیم که اعتلای تمدن در آنها خارق العاده بوده است، اینجا و آنجا مانند چراغهای بزرگ دریایی می درخشیدند و شیارهایی از نور در تاریکی های جهان آن روز به وجود می آوردند از قبیل کنوسوس Cnossos در دریای اژه، ممفیس Memphis و تب در کناره ی نیل، بابل در ساحل فرات و نینوا در مجاورت دجله و شاید یکی از مهمترین آنها شهر خارق العاده ی موهنجو دارو Mohenjodaro بود که در کنار رود سند بنا شده بود.
پی نوشت ها :
1ـ سور شهر کوچکی است در جنوب غربی پاریس که چینی های ساخت آن شهرت بین المللی دارند. (یادداشت مترجم)
2ـ مقصود از اژه اید مجموعه ی جزایر بیشماری است که در دریای اژه قرار گرفته اند و مهمترین آنها جزیره ی کرت است که در سابق مرکز حکومت این جزایر بوده است.