نویسنده: پی یر روسو
مترجم: حسن صفاری
مترجم: حسن صفاری
امپراتوری مصر از منس تا کلئوپاتر Cleopatre در مدت سی و سه قرن برقرار بود. امپراتوری چین تا زمان هجوم مغول بیست و چهار قرن طول کشید، مدنیت سواحل رودخانه ی سند پانزده قرن و تمدن یونانی از زمان سقوط شهر تروآ بیش از سیزده قرن استوار بود و حتی دوران تمدن سومری نیز در حدود ده قرن بوده است. اما امپراتوری بزرگ رومی که صنعت مصری و فرهنگ یونانی و سنن بین النهرین را جذب کرده، سرزمینی را که بیش از قلمرو اسکندر بود تحت اطاعت در آورده و ارتشی تشکیل داده بود که در مقابل آن قشون آشوری همچون جوخه ای از مأمورین آتش نشانی محسوب می شد و فتوحات خود را با روشهایی تحت نظام و سازمان در آورده بود که از آن پس هرگز نظیرش به وجود نیامد؛ یک چنین امپراتوری بزرگی از بدو تاجگذاری اوکتاو Octave تا هنگام جدایی قسمتهای مختلف از یکدیگر بیش از 426 سال به طول نیانجامید.
علت چنان ترقی برق آسا و سبب چنین سقوط حیرت انگیز چه بود؟
چرا بعد از آن اعتلا و درخشش چنین انحطاط و انقراضی حاصل شد؟
علت آن بود که فی مابین تمام ملل عهد عتیق رومیان تنها ملتی بودند که بر دانش نظری با چشم استخفاف و تحقیر می نگریستند. از آنجا که مجبور بودند اختراعات صنعتی ملل دیگر را وارد کنند و بنابراین همواره در وضعی که داشتند در جا بزنند، در حالی که همه ی اقوام دیگر آهسته ولی به طور مداوم پیشرفت می کردند، ممکن نبود که به مدت فاصله ی بسیار مابین ایشان با مدنیت واقعی ایجاد نشود و از این لحاظ محکوم به انقراض بودند.
انحطاط آتن از روزی شروع شد که آنان دانش منطقی و استدلالی را کنار گذاشتند و به نفع مباحثات عرفانی و ماوراء الطبیعه از آن صرف نظر کردند اما سقوط روم از همان بدو پیدایش امپراتوری شروع شد. این مردم که در قید هیچگونه اطلاعات فرهنگی نبودند و به حداکثر تفاخر به وجود چند نویسنده و اهل ادب می کردند، هر گونه کار دستی را حقیر می دانستند و فقط به بازیهای سیرک و کارهای قهرمانی علاقمند بودند. خود تیشه بر ریشه ی خویش می زدند و تخم مرگ از ابتدا در وجود مدنیت ایشان موجود بود. یک نکته ی دیگر را نیز بر این علت اصلی اضافه کنیم و آن عبارت از تأثیر مذهب مسیحی در این سقوط بود. از بدو سلطنت کونستانتین نصرانیت تبدیل به مذهب دولتی و قدرت مطلق گردید و متأسفانه این قدرت در مورد مسائل علمی بی قیدی و عدم تفاوت بسیار از خود نشان می داد.
ضربت قاطع بر این ساختمان متزلزل از طرف کسانی وارد شد که در اصطلاح تاریخ اروپا «وحشیان» نامیده شده اند و آنان عبارتند از اقوام ژرمن Cermain و اسلاو Slave یعنی سواران بی باک و چالاکی که صحاری را بر پشت اسبهای خویش طی می کردند. در سال 276 میلادی برای اولین بار دیوارهای امپراتوری شکست برداشتند و در سال 406 به کلی تسلیم گشتند و سیل خروشان به سرزمین ایشان تاخت. در سال 476 میلادی مهاجمین که تمام مغرب اروپا را تصرف کرده بودند همه ی نشانها و علامات آخرین امپراتور را که کودک شش ساله ای بیش نبود در بسته ای قرار دادند و آن بسته را برای امپراتور بیزانس Byzance ارسال داشتند و خود کودک را نیز تبعید کردند.
در سال 476 امپراتوری به طور قطع مرد اما اروپا در حال پیدایش بود. ملتی که مغلوب شده بود به چندین جزء تقسیم شد و در قسمتهای مختلف خاک آن نژادهای متفاوت سکنی کردند.
فرانک ها Franc شمال کشور گل را تصاحب نمودند و اقوام ویزی گوت Visigoths جنوب این مملکت و اسپانیا را متصرف شدند. اوستروگوتها Ostrogoths در ایتالیا مستقر گشتند.
بلی اروپا متولد می شد اما رنج زایش آن می بایست قرنها به طول انجامد مبادلات و مدنیت عقب نشینی کامل نمود. کتابخانه ها سوخته شد و غلامان و طوایف مملوک در کلبه های خود از رنج و بدبختی و سرما می لرزیدند. که دیگر در این فکر بود که روزی در جهان مردی به نام ارشمیدس یا هرون وجود داشته است؟ همراه با علم، صنعت و اختراع نیز نابود شد.
منبع: روسو، پی یر، تاریخ صنایع و اختراعات، حسن صفاری، تهران: امیر کبیر، چاپ هشتم، 1390.