نویسنده: پی یر روسو
مترجم: حسن صفاری
مترجم: حسن صفاری
چون تمام بازار مس در انحصار انگلیسی ها بود مردم فرانسه برای تهیه ی آن ناچار ناقوسهای کلیسا را ذوب کردند تا بتوانند توپ بسازند و چون شوره (یعنی نیترات دوپوتاسیوم طبیعی که از هند وارد می شد موجود نبود تا بتوانند باروت بسازند شوره ای را که بر دیواره ی زمین های قدیمی می بست می تراشیدند و بکار می بردند. از اختلاط این شوره با زغال و گوگرد باروت بدست می آمد که آن را نه فقط در جنگ بلکه در کارهای معدنی و ساختمان پل ها و جاده ها نیز مورد استفاده قرار می دادند. این نکته را نیز باید متذکر شویم که تا هنگام اختراع دینامیت به وسیله ی Nobel در پایان قرن نوزدهم، ترکیبات باروت چندان تغییری پیدا نکرد. در سال 1830 شیمی دانهای فرانسوی هانری براکونو Henri Bra connot (1855- 1780) و ژول پلوزJules Pelouze (1867- 1807) نیتروسلولوز Notrocellulose را کشف کردند و شیمی دان آلمانی کریستیان فریدریش شونباین Christian Friedrich Schoenbein (1766- 1799) که در شهر بال Bale در سوئیس کارمی کرد، در سال 1845 به مدد آن پنبه ی باروتی را اختراع نمود و سپس در سال 1846 آسانیو سوبرورو Ascanio Sobrero ازاهل شهر تورن Turin در ایتالیا نیتروگلیسیرین Nitroglycerone را کشف کرد. اما نیتروسلولوز و نیتروگلیسیرین سالهای متمادی قابلیت استعمال نداشتند و حتی می توان گفت که سرعت انفجار آنها موجب شده بود که به کلی بلااستفاده بمانند تا آنکه نوبل موفق برام کردم آنها شد.
اما برای سد جوع یکی از مهمترین لوازم این بود که بتوانند جانشینی برای قند نیشکر بدست آورند که از امریکا وارد می شد و محاصره ی دریایی انگلیس ها راه را بر آن بسته بود. آیا می توان غیر از نیشکر ماده ای پیدا کرد که قند بدهد؟
جواب این سؤال از سال 1747 به وسیله ی شیمی دان آلمانی آندره آز زیگیسمونت مارگراف ( 1782-1709) Andreas Sigismund Margraf داده شده بود. در سال مزبور این شخص طی گزارشی در حضور آکادمی علوم برلن توضیح داد که چگونه می توان از نباتات مختلفی که در خاک اروپا می رویند و از جمله از چغندر قند بدست آورد.
اما دانشمند آلمانی در گزارش خود فقط موضوع را از جنبه ی نظری مورد مطالعه قرار داده بود و یکی از شاگردان او از اهل برلن که مبادی فرانسوی داشت به نام فرانسوآ آشار Francois Achard ( 1821-1753) برای اولین بار مابین سالهای 1796 و 1800 توانست مطالعات استاد را به مقام عمل در آورد. اکتشافات او توجه پادشاه پروس را جلب کرد و وی را تشویق نمود و در نتیجه آشار توانست کارخانه ای تأسیس کند که در آنه هر روز 70 کنتال چغندر به کار می رفت. از بدبختی وی مملکتش در این هنگام گرفتار بحران اقتصادی شدیدی شد و حکومت مقتدر فرانسه مالک الرقاب آن گردید. به طوری که دیگر نتوانستند او را مورد حمایت قرار دهند و آشار بیچاره با مرارت بسیار مشاهده کرد که یکی از همسایگانش مالک افتخارات و منافع این اختراع گردید.
این همسایه یکی از افسران قدیمی فرانسوی بود که از چندی قبل به کار صنایع می پرداخت و بنژامن دلسر Benjamin Delessert (1847-1773) نام داشت. این شخص درسال 1801 اولین کارخانه ی فرانسوی ریسندگی نخ پنبه را درپاسی Passy نزدیک پاریس تأسیس کرده و سال بعد در همین محله اولین کارخانه ی قند را برای بهره برداری از روش مارگراف- آشار بوجود آورده بود. روز دوم ماه ژانویه ی سال 1813 اولین کله قند از کارخانه ی او خارج شد و دلسر در حالیکه از شدت شادی می لرزید، بلافاصله، آن را به حضور بارون شاپتال وزیر داخله برد. شاپتال فوراً به حضور امپراطور شتافت و ناپلئون به قدری خوشحال شد که تصمیم گرفت برای تشویق صاحب کارخانه شخصاً به پاسی برود. شاپتال با نامه ی موجز زیر بلافاصله دلسر را از این واقعه ی مهم خبردار کرد:
منبع: روسو، پی یر، تاریخ صنایع و اختراعات، حسن صفاری، تهران: امیر کبیر، چاپ هشتم، 1390.