زایش تمدن یونانی

از میان همه اقوام غرب باستان، یونانیان بودند که دانسته ها را نه تنها گرد آوردند و مقابله کردند بلکه در طرحی فراگیر به هم پیوند دادند؛ و یونانیان بودند که کل عالم را بدون توسل به سحر و خرافه با عقل و منطق آشتی دادند. آنان
سه‌شنبه، 19 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زایش تمدن یونانی
 زایش تمدن یونانی

نویسنده: کالین ا. رُنان
مترجم: حسن افشار



 

از میان همه اقوام غرب باستان، یونانیان بودند که دانسته ها را نه تنها گرد آوردند و مقابله کردند بلکه در طرحی فراگیر به هم پیوند دادند؛ و یونانیان بودند که کل عالم را بدون توسل به سحر و خرافه با عقل و منطق آشتی دادند. آنان نخستین موضحان طبیعت بودند که نظراتی بافتند و تعبیراتی تراشیدند که می توانستند بر پای خود بایستند، بدون آن که خدایی به کمک خوانده شود تا باز نقایص یا ابهامات در توضیح را بر دوش گیرد. ولی البته این ها همه یکشبه روی نداد. یونانی ها خود چون آتنا سراپا مسلح از پیشانی زئوس بیرون نپریدند. آنان میراث خواران فرهنگ های دیرین تر شرق مدیترانه بودند؛ و نظرات علمی آنان تدریجاً شکل گرفت.

تمدن اژه

فرهنگ یونان قدری بدهی به مصریان و فنیقیان و سپس اقوام بین النهرین داشت، ولی گذشته از این ها خود فراورده دو فرهنگ کهن تر مینوس و میسن بود.(1) این دو فرهنگ بر دریای اژه متمرکز بودند که خود از غرب با یونان و از شرق با ترکیه همجوار می شد. در این جا، بین سال های 3000 و 2200 پیش از میلاد - یعنی همزمان با سومریان و پادشاهی کهن مصر - عصر مفرغ به دیدار اقوامی آمد که در دوره نوسنگی بودند و در کرت و سیکلاد می زیستند. (سیکلاد مجموعه تعداد بسیاری جزیره کوچک در جنوب شرقی خاک یونان است. ) تا سال 2500 پیش از میلاد، مصنوعات فلزی فراوانی در کرت و جزایر سیکلاد و در قسمت جنوبی خاک یونان ساخته شده بود. ساختن خانه های چند اتاقه با سقف های سفالی نیز در این زمان معمول بود. اما بین دو فرهنگ اصلی تفاوت هایی وجود داشت. چشمگیرترین تفاوت در نحوه به خاک سپردن مردگان بود. در کرت از گورهای جمعی استفاده می شد، ولی در سیکلاد گورها کوچک تر بود و معمولاً کم تر از شش نفر را در کام می گرفت. بین دو منطقه داد و ستد نیز می شد. مثلاً مجسمه های زیبایی از مرمر سفید از سیکلاد با طلا آلات و نقره جاتی از کرت معامله می شد. بعضی جواهرات کرتی در این دوره ملهم از بین النهرین نشان می دهد؛ و حکایت از وجود رابطه ای بی شک مهم بین دو فرهنگ می کند.
بین سال های 2300 و 2000 پیش از میلاد، انسجام عمومی سبک زندگی سیکلادی و کرتی را سیل مهاجمان مهاجر در هم شکست. قومی به سیکلاد آمدند که احتمالاً از آناتولی (غرب ترکیه) برخاسته بودند؛ در حالی که خاک یونان، چندی پس از سال 2300 پیش از میلاد، مورد تهاجم کسانی قرار گرفت که ظاهراً کورگان ها بودند و از نواحی دیگر بالکان و جنوب روسیه آمده بودند. کورگان ها قومی هند و اروپایی بودند که از راه دامداری و پرورش اسب گذران زندگی می کردند. آنان نیز مانند بسیاری از گروه های مهاجر دیگر پذیرای فرهنگ تازه شدند، گرچه فکرهای تازه ای مثل فکر استفاده از اسب یا رسم های تازه ای مثلاً در مورد خاکسپاری مردگان با خود آوردند. هرچند در این زمان، فرهنگ یونان لنگان از پس فرهنگ های سیکلاد و کرت می آمد. ظاهراً کرت از طغیان های شمال غرب تاثیری نپذیرفت و تا حدود سال 1500 پیش از میلاد که به اوج خود رسید همچنان نیاشفته به رشد خود ادامه داد.
کرت جزیره بزرگی نیست. پهن ترین عرضش بیش از 55 کیلومتر (35 مایل) و طولش بیش از 245 کیلومتر (150 مایل) نیست. با این حال در آن تمدن قدرتمندی پدید آمد که مراکزش فائستوس در جنوب، مالیا در کرانه شمالی، و مهم تر از همه کنوسوس در 25 کیلومتری مالیا و در چند کیلومتری ساحل دریا بود. کرتی ها نخستین قدرت دریایی حوضه مدیترانه بودند، گرچه اغلب به لطف فرمانروای نیرومندشان مینوس شاه به یاد می آیند - هرچند مینوس چهره ای افسانه ای است. او پسر زئوس و اروپا بود و تاج و تخت کرت را به یاری پوسیدون خدای دریا به دست آورد. این شیوه خیال انگیز تأکید بر هیبت کرتی ها به عنوان قومی دریایی بود.
نقاشی های دیواری و نقوش روی ظروف سفالی نشان می دهد که مینوسی ها از مشاهده گران دقیق طبیعت بوده اند. آنان گونه هایی از گیاهان و انواعی از جانوران منجمله ماهی پرنده، هشت پا، و اردک وحشی را با واقعگرایی بسیار ترسیم کرده اند.
دوره اوج فرهنگ مینوس چند فاجعه در پی داشت. نخست در 1500 پیش از میلاد، فوران آتشفشانی بزرگ در جزیره ترا در حدود 110 کیلومتری (70 مایلی) شمال کرت روی داد که مناطق مسکونی جزیره را به ارتفاع چند متر با خاکستر پوشاند و همچنین باعث شد که خیزاب های بزرگی بر سواحل شمالی کرت و بر جزایر سیکلاد فرود آید. در جزیره ملوس ظاهراً یک شهر تمام به زیر آب رفت. آتشفشانی ترا احتمالاً منشاء داستان آتلانتیس افلاطون است؛ و اگر داستان را خود او نساخته باشد، یحتمل بازتاب ضبط مصری فاجعه است. آتشفشانی ظاهراً بر ستون فقرات تمدن کرت هیچ آسیب ماندگاری وارد نیاورد؛ ولی پس از گذشت بیش از یک نسل، یعنی در میانه قرن پانزدهم پیش از میلاد، بیشتر اماکن مهم مرکز و جنوب کرت را به ناگهان آتش از بین برد.
سیکلاد نیز به زودی پس از نابودی کرت مورد تهاجم کسانی از خاک یونان قرار گرفت؛ و زیستگاه ها را دوباره آتش به کام خود کشید. سپس یک بار دیگر، بین سال های 1400 و 1150 پیش از میلاد، کرت ویران شد. این بار کاخ کنوسوس نیز فرو پاشید و دیگر هرگز بازسازی نشد. کانون قدرت در اژه به میسن در خاک پلوپونز انتقال یافت، گرچه تیرینس(2) در خلیج آرگولیس و آتن نیز مراکز مهمی بودند. سرانجام در اواخر قرن سیزدهم پیش از میلاد، اماکن عمده پلوپونز در ترکتاری قومی «بربر» از شمال یکسره سوخت و نابود شد. این تهاجم آغازگر نابودی کل تمدن اژه بود.

ورود یونانیان

زبان کلاسیک یونانی دارای دو لهجه است - شرقی و غربی - و این شاید بازتاب دو حرکت اقوام یونانی زبان به داخل سرزمینی باشد که ما اینک یونان می خوانیمش. مبادی لهجه شرقی تا حدی مورد بحث است؛ اما در یک چیز نمی توان تردید کرد و آن این است که، بین قرن های دهم و یازدهم پیش از میلاد، یونانی های دوری(3) که به لهجه غربی سخن می گفتند از شمال غربی و شمال مرکزی خاک اصلی یونان وارد پلوپونز شدند. اینان گروه گروه به جنوب آمدند و نه تنها در پلوپونز بلکه همچنین در جزایر جنوبی دریای اژه و جزایر دودکانز(4) (منطقه ای به محاذات ساحل جنوب غربی ترکیه فعلی) و نیز در جنوب غربی خاک ترکیه امروزی ساکن شدند. به جز در آتیکا و آرگولیس، ورود دوری ها کاهش نسبی جمعیت را به دنبال داشت؛ ولی نمی دانیم که این تا چه حد به علت تاخت و تازها بوده است و تا چه اندازه ناشی از تغییر (احتمالی) آب و هوا و خشکسالی و گرسنگی پیرو آن.
دوری ها بینش های تازه ای با خود آوردند که چون با فرهنگ میسن تلاقی کرد چیزی به بار آورد که امروزه گاهی فرهنگ «هندسی اولیه»(5) خوانده می شود. نامگذاری بر این پایه است که در سفالگری و دیگر صور هنری پا گرفته در آتن اینک حساسیت خاصی به شکل و نسبت نشان داده می شد. شکل ها و طرح های گذشته با چنان دقتی از نو کار می شد که میسنی ها در اقتباسشان از هنر مینوس هرگز به آن دست نیافته بودند. این در واقع شروع چیزی بود که ما هنر کلاسیک یونان می دانیمش؛ و از نگرشی حکایت می کرد که به زودی بیشترین تأثیر را بر علم و فلسفه یونان می گذاشت.

جهان هومر و هسیود(6)

هومر و هسیود شاعرانی بودند که کارشان نخستین شکوفه های این فرهنگ نوین یونانی را می بینیم، گرچه دستاوردهای آنان هنوز با نشانه هایی از میسن و مینوس همراه بود، چرا که آن ها از یک سو میراث خواران تمدن های دیرین تر مدیترانه بودند و از سوی دیگر نیاکان عصری تازه. از آن جا که وارثان فرهنگ های پیشین بودند، از سنت باستانی خنیاگری و نقالی پیروی کردند. این سنت به قدر خود انسان عمر دارد، چون او همیشه احساس کرده است که نیاز دارد آغازها و سرچشمه ها را توضیح دهد، وقایع بزرگ را در یاد نگه دارد، از افتخارات گذشته سخن در دهد، و روزهای تاریخی را ستایش کند و گرامی دارد.
از زندگی هومر چیزی نمی دانیم. حتی نمی دانیم او فقط یک نفر بوده است یا چند نفر. اما احتمالاً در ایونی در ساحل غربی ترکیه می زیسته است. نخستین فیلسوفان یونانی از ایونی برخاستند.
ظاهراً ایلیاد ضبط وقایع جنگ افسانه ای ترواست، جنگی که در آن نیروهای تروا در غرب خاک ترکیه به رقابت با یونانیان خاک اصلی یونان برمی خیزند. تاریخ جنگ روشن نیست؛ می تواند هر زمانی بین سال های 1280 و 1180 پیش از میلاد باشد. ولی خود حماسه احتمالاً سیصد چهارصد سال بعد در اواسط قرن نهم پیش از میلاد تصنیف شده است. ادیسه به احتمال قوی یک قرن دیرتر سروده شده است؛ و این البته به این معناست که نویسنده ایلیاد نمی تواند خود آن را کامل کرده باشد. ادیسه را فضلا غالباً اثر هومر دوم می خوانند. این توجیه خوبی برای لحن متفاوت آن است؛ زیرا در حالی که ایلیاد حکایت جنگ و ستیزه است، ادیسه درباره صلح، کوچ نشینان، مسافران، بازرگانان، و زندگی خانوادگی است. در عین حال ادیسه عاشقانه تر و اخلاقی تر است.
این دو حماسه در نخستین روزهای تمدن یونان از اهمیت بسیاری برخوردار بودند؛ و در این جا به خاطر چیزهایی که آموختند ذکر می گردند. آشکار است که به یکنواخت کردن زبان یونانی و نیز ضبط پاره ای از بینش ها و رفتارها در عصر میسن کمک زیادی کردند. همچنین پاسدار دانش جغرافیایی دریانوردان اژه ای و فنیقی شدند که به اقیانوس اطلس رسیده و این تصور را با خود آورده بودند که زمین به شکل بشقاب است و گرداگرد آن را اقیانوس پهناور و مدوری فرا گرفته است. با مرور این دو اثر می توان برداشتی از باورهای مردم آن دوران درباره جهان طبیعت پیدا کرد و حتی به اطلاعات طبی آنان پی برد، چون جنگ با خود جراحت می کرد و جراحت التیام و درمان می خواهد. همچنین می توان چیزی از دامداری و کشاورزی آنان دریافت، چیزی از هنرها و صنایعشان، از این که چه را خوب و چه را بد می دانسته اند و چه را مایه افتخار و چه را مغایر آن. خلاصه این که می توان از اخلاقیات و جهان بینی هومر و روزگارش اطلاعاتی به چنگ آورد.
هسیود از استادان منظومه های آموزشی بود و در اسکرا واقع در بیوشیا(7) زندگی می کرد که در ناحیه مرکزی خاک اصلی یونان قرار داد. او تا امروز به خاطر دو منظومه خود به یاد مانده است: تئوگونی(8) و کارها و روزها. اولی را می توان «تبارشناسی خدایان» ترجمه کرد؛ و چون منظومه ای درباره اساطیر جمع خدایان مذکر و مونث یونان است، نیازی نیست که در این جا مورد مداقه قرار گیرد. کارها و روزها بیشتر به قواعد مزرعه داری و دریانوردی می پردازد، گرچه تقویمی از روزهای خوش یمن و بدیمن نیز ارائه می دهد و یک وعظ اخلاقی را هم در برمی گیرد. هسیود که در روزهای پس از جنگ زندگی می کند و شاهد انحطاط اخلاقی است، به مسئله خیر و شر و داد و بیداد می پردازد. او به عصری طلایی باز پس می نگرد و عشق به سنت و اخلاق را می ستاید. با این همه، قواعد دریانوردی و مزرعه داری بیش از یک سوم کل منظومه را در برمی گیرد، گرچه از آموزش های ساده ای تشکیل می شود. فی المثل «وقتی پلیادها(9)، دختران اطلس، در حال طلوعند، درو را آغاز کن، و وقتی در شرف افولند، شخم را. آن ها چهل شبانه روز پنهانند؛ و بعد با گذشت سال از نو ظهور می کنند؛ همان وقت است که تیز کردن داس را آغاز می کنی. این قانون دشت است، و قانون کسانی که در نزدیکی دریا زندگی می کنند.» این بخش در واقع اساساً یک تقویم زراعی است؛ ولی در نوع خود اولین نیست. یک هزار سال پیش از آن، سومریان نیز چنین تقویمی داشتند. هسیود از سنتی دیرینه و سودمند پیروی می کند که روال کار روزمره دهقانان را به ما می نمایاند. قواعد دریانوردی هسیود نیز ساده است، ولی با وجود این به کار می آید. بخش پایانی، درباره روزهای خوش یمن و بدیمن، خرافه محض است و با منطق حاکم بر مطالب قبلی و نیز با توان شعری آن ها به هیچ رو نمی خواند. این بخش احتمالاً بعدها افزوده شده است.

علم اولیه در ایونی

هومر و هسیود چاوشان فرهنگی نو بودند، منادیان عصری که هم اینک نیز شگفت انگیز می نماید؛ گرچه بیش از آن که عصر علم پا می نهیم. گرچه مذهب یونانیان در «همه جاندار انگاری» دستکمی از ادیان باستانی دیگر نداشت و گرچه این یک نیز به اهدای قربانی برای خدایان و مداخلات الهی در امور آدمیان باور داشت، علم یونان توانست به این پیروزی بزرگ دست یابد که مطالعه قوانین طبیعت را از همه مسائل مذهبی ارتباط میان انسان و خدایان جدا کند. همین جاست که سرانجام با آغازهای پدیده شگفت انگیز علم یونان رودررو می شویم.
به این پرسش که چرا علم باید یکباره در این جا، در کرانه خاوری مدیترانه، شکوفه کند هیچ پاسخ قاطعی نمی توان داد. ظاهراً هیچ دلیل جغرافیایی یا قومی نیز برای این وجود ندارد. همه آن چه می توانیم بگوییم این است که در این جا کوچ نشینان در محیط سیاسی جدیدی زندگی می کردند که آن را تماماً خود تدبیر کرده بودند و از بیرون به آن ها تحمیل نشده بود. منطقه نیز برای آنان تازگی داشت. اینان ناچار بودند همواره از خود سؤالاتی بپرسند و پاسخ هایی بجویند، که شاید اگر به روال سنتی زندگیشان پایبند می ماندند نمی کردند. آنان می توانستند ببینند که اغلب برای یک مسئله بیش از یک پاسخ وجود دارد و این که خوب نیست که کارها همیشه به یک نحو انجام شوند. نگاهی تازه به چیزها شاید موجب پیشرفت هایی شود. افزون بر این ها، ایونی کانون داد و ستد بود، مرکزی برای بازرگانی که از شرق و جنوب شرقی می آمدند، از هلال حاصلخیز یا از راهی دورتر، از ایران و هندوستان و حتی از چین. پس مردم ایونی در محیطی برانگیزنده می زیستند؛ و این در هیچ جا بیش از میلتوس مصداق نداشت - که بندر اصلی و غنی ترین بازار ایونی بود.

پی نوشت ها :

1. Minoan Mycenaean
2. Tiryns
3.Dorian
4. Dodecanese، دوازده گانه.
5. Proto - Geometric
6. Hesiod
7. Ascra in Boeotia
8. Theogony ایزد پدیدی.
9. Pleiades هفت دختر اطلس و شش ستاره در برج ثور که با چشم غیرمسلح قابل رؤیت است. این ستارگان را در فارسی «پروین» و در عربی «ثریا» نامیده اند.

منبع: ا. رنان، کالین؛ (1366)، تاریخ علم کمبریج، حسن افشار، تهران: نشر مرکز، چاپ ششم 1388.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط