ایران در مواجهه با آمریکا

هدف اول امریکا ایجاد تزلزل در نظام جمهوری اسلامی و در صورت توان، تغییر نظام و هدف دوم تضعیف نظام، ‌ادامه سیاست مهار و فشار و تحریم و جلوگیری از پیشرفت نظام است. برای دستیابی به این اهداف مهم، استراتژی جنگ
چهارشنبه، 20 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ایران در مواجهه با آمریکا
 ایران در مواجهه با آمریکا

نویسنده: حسن روحانی




 

زیر عنوان

استراتژی جمهوری اسلامی ایران در برابر تهدیدات آمریکا
هدف اول امریکا ایجاد تزلزل در نظام جمهوری اسلامی و در صورت توان، تغییر نظام و هدف دوم تضعیف نظام، ‌ادامه سیاست مهار و فشار و تحریم و جلوگیری از پیشرفت نظام است. برای دستیابی به این اهداف مهم، استراتژی جنگ روانی و سیاسی را برگزیده اند و آن را ادامه می دهند. البته در سال های اخیر به دلیل وسعت امواج ماهواره ای و اینترنت و استفاده از اختلافات موجود در درون حاکمیت، ‌امید بیشتری برای دستیابی به اهداف خود پیدا کرده اند. برای مقابله با تهدیدات امریکا باید به سه اصل توجه نماییم:(1)
1. باید امریکا احساس کند قادر به تغییر و یا تضعیف نظام نیست. برای اثبات این اصل باید هم زبان و لحن مناسب و قاطعی به کار گرفته شود و هم در عمل این اقتدار به نمایش گذاشته شود. البته امریکایی ها بارها و بارها طعم تلخ شکست را چشیده اند. مهم ترین شکست آنها خرداد و تیر امسال بود. برای 18 تیر امسال بزرگ ترین سرمایه گذاری را انجام داده بودند، همه مزدوران داخلی را بسیج کرده بودند، رادیوها و تلویزیون های ضد انقلاب خارج از کشور را هم بسیج کرده بودند. هم سرمایه گذاری مادی کرده بودند و هم سرمایه گذاری سیاسی و تبلیغی. آبروی خود را هم در طبق گذاشته بودند، حتی بوش را هم به میدان آورده بودند. در 18 تیر فقط 450 نفر در تهران به خیابان ها آمدند. در یک خیابان حدود 150 نفر، در یک خیابان حدود 200 نفر و در یک میدان هم حدود 100 نفر که اکثر آنها هم دستگیر شدند. اکثر این 450 نفر هم شغل آزاد داشتند، دانشجو در میان آنها کمتر از یک درصد بود. در خرداد ماه هم که چند شب در تهران تظاهرات به راه انداختند، شرکت دانشجویان کمتر از 5/1 درصد بود. در مرکز این سروصداها در کوی دانشگاه تهران که حدود 7000 نفر دانشجو دارد، حداکثر بین 200 تا 300 نفر در تظاهرات شرکت کرده بودند. این نتیجه بزرگ ترین طراحی آمریکا در ایران بود. واقعاً برای امریکا و مزدوران داخلی امریکا شرم آور است. کل تظاهرکنندگان خرداد و تیر در سراسر کشور یک، ده هزارم جمعیت ایران بوده است. امریکا دو بار برای شورش داخلی سرمایه گذاری کرد. یک بار در تیر 1378 و یک بار هم در تیر 1382 بود. در هر دو نوبت هم آغاز حرکت از کوی دانشگاه تهران بود. در هر نوبت آنها روی قشر دانشجو سرمایه گذاری کرده بودند که خوشبختانه در هر دو مقطع، دانشجویان عزیز و هوشمند کشور دست رد به سینه آنها زدند و مردم ما وطن پرستی، ‌استقلال خواهی و وفاداری خود را به نظام نشان دادند. هم در سال 1378 بعد از تظاهرات مردم در 23 تیرماه، لحن امریکایی ها عوض شد و به نوعی به شکست خود اعتراف کردند و هم در سال جاری بعد از شکست، لحن دولتمردان امریکا عوض شد؛ هم لحن بوش و پاول و حتی لحن رامسفلد هم تغییر کرد.
برای اینکه روشن شود امریکا چه مقدار بر ناآرامی داخلی سرمایه گذاری کرده و امید بسته بود، به چند فراز از اظهارنظر مقامات امریکایی اشاره می کنم. بوش می گوید:« من آن افراد شجاعی را که از آزادی در ایران طرفداری کرده اند، تحسین می کنم. آنان باید بدانند امریکا کاملاً در کنار آنهاست»(2). او در جای دیگر می گوید:« حرکت دانشجویان در ایران نقطه آغاز اعلام اشتیاق ملت برای داشتن ایرانی آزاد است که ما آن را مثبت تلقی می کنیم. »(3) بوش در سخنان روز قبل می گوید:« این آغاز حرکت مردم ایران به سمت آزادی است و من فکر می کنم امر مثبتی است. »(4)
در همین رابطه، ریچارد بوچر، سخنگوی وزارت خارجه می گوید:« ما از دستگیری تظاهرکنندگانی که تنها به دلیل بیان دیدگاه های سیاسی خود بازداشت شده اند، ‌ابراز نگرانی می کنیم. »(5) مایکل لودین می گوید:«اینها با نیروی امنیتی خود قادر نیستند جنبش وسیع انقلابی را سرکوب کنند، حتی به سپاه پاسداران هم اعتماد ندارند. طی روزهای گذشته نیروهای سپاه بدر را از عراق بازگرداندند تا برای سرکوب تظاهرکنندگان استفاده کنند. »(6)
این نقل قول ها حماقت نخبگان امریکا را روشن می کند که اینها در چه فضایی هستند و چقدر از واقعیت کشورمان فاصله دارند!
کاندولیزا رایس همه در این ایام از به اصطلاح تظاهرات مردم چنین حمایت می کند:« ایالات متحده خود را موظف می داند از آرمان های ملت ایران پشتیبانی کند»(7). او می افزاید:« احساس مسئولیت در زمینه حمایت از مردم ایران نباید به امریکا محدود شود و همه کشورهای عاشق آزادی باید از دولت ایران بخواهند تا خواسته های مردم این کشور را محترم شمارند. »(8) بعد از احساس شکست امریکا و مزدورانش در ایجاد شورش و بلوا در ایران، لحن مسئولین امریکایی نسبت به ایران کاملاً عوض شد و با لحن جدیدی نسبت به ایران و حتی مسائل هسته ای ایران سخن گفتند. کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی کاخ سفید می گوید:« باید تصریح کنم که احتمال بهبود روابط میان ایران و امریکا در سطوح کلان وجود ندارد، مگر اینکه ایرانی ها رفتار خود را تغییر دهند»(9).
جورج بوش می گوید:« ایران قول داده است تسلیحات هسته ای تولید نکند و جامعه جهانی باید این رژیم را به تعهدات خودش پایبند نماید»(10). پاول وزیر امور خارجه می گوید:« ما امیدواریم ایرانی ها در تلاش های ما برای بازسازی عراق نقش غیرمفیدی ایفا نکنند. »(11)
پاول در یک اظهارنظر غیرمنتظره می گوید:« واشینگتن باید از یک دعوای خانوادگی که بین اصلاح طلبان و محافظه کاران است، پرهیز کند. محمد خاتمی رئیس جمهور ایران در انتخابات پیروز شده است. حکام ایران ممکن است امتیازهایی به جنبش معترض بدهند. »(12) بوچر سخنگوی وزارت امور خارجه می گوید:« نظرات بنیادی خود را درباره ایران تغییر نداده ایم. ما در هر فرصت مناسب به بیان نظرات خود ادامه خواهیم داد»(13).
می بینید که چگونه حاکمان آمریکا بعد از شکست، لحن خود را نسبت به ایران عوض کرده اند. حوادث خرداد و تیر امسال درس بسیار ارزشمندی برای همه ما بود. این درس که هر زمان امریکا به سرنگونی این نظام امیدی داشته باشد، از همه توان و امکانات خود استفاده می کند و هر زمان که احساس کند که نمی تواند از سدّ اقتدار ملی بگذرد و با ملت فداکار و متعهدی رو به روست، عقب نشینی می کند و لحن خود را تغییر می دهد.
2. اصل دوم این است که امریکا باید نسبت به جمهوری اسلامی ایران احساس نیاز کند. امریکا باید درک کند که بدون حضور و نقش ایران، مسائل منطقه ای قابل حل نیست و امریکا نمی تواند ایران را منزوی کند. این امر را امریکا در افغانستان درک کرد و علی رغم میل خود ناچار شد نقش ایران را در افغانستان بپذیرد. امریکا همه تلاش خود را به کار گرفت تا دولت جدید افغانستان از ایران فاصله بگیرد و موفق نشد و مقامات دولت جدید افغانستان به صراحت به امریکایی ها گفتند که نیاز دارند با جمهوری اسلامی ایران روابط نزدیک دوستانه ای داشته باشند. امریکا با اتهامات بی اساس می خواست بین دو دولت دوست ایران و افغانستان فاصله ایجاد کند که موفق نشد. در عراق هم امریکا می داند بدون توجه به ایران و احترام به حقوق مشروع این کشور، هیچ قدم مهمی در عراق برداشته نخواهد شد. مقامات لندن بارها بر نقش حساس و ویژه ایران و عراق سخن گفته و اعتراف کرده اند که بدون ایران، ثبات و امنیت در منطقه امکان پذیر نمی باشد.
3. اصل سوم، امتناع افکار عمومی جهان از اتهامات واهی امریکا علیه ایران است. در این زمینه جمهوری اسلامی ایران فعالیت های اثربخشی داشته است. گرچه لازم است در این زمینه قدم های بلندتری برداریم. هرگونه توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران بدون ایجاد آمادگی در افکار عمومی مردم امریکا و در افکار عمومی جهان به ویژه جهان غرب امکان پذیر نمی باشد. در این زمینه علاوه بر فعالیت های دیپلماتیک و سیاسی و فعالیت های تبلیغی و روشنگری افکار عمومی باید به دو نکته توجه داشته باشیم. اول، ایجاد رابطه نزدیک تر با سازمان های بین المللی است. گرچه سازمان های بین المللی تحت نفوذ قدرت های بزرگ و از جمله امریکا هستند، ولی به هر حال ناچارند وامدار نوعی استقلال باشند و ما باید از این سازمان ها برای بی پایه بودن اتهامات امریکا استفاده کنیم. دوم، ساماندهی لابی حمایت از ایران در امریکا که متأسفانه در این زمینه قدم قابل ذکری برداشته نشده است و باید سازمان های مربوط به ویژه وزارت امور خارجه فعال باشد. ایجاد یک لابی فعال در شرایط فعلی می تواند در حدی صدای ملت ایران را به گوش مردم امریکا برساند که این امر بسیار حائز اهمیت است.

دو اصل بنیادین برای مقابله با امریکا

در روابط ایران با امریکا، چه در وضع فعلی باقی بماند، چه شرایط بدتری پیش آید و چه شاهد افق مناسب تری باشیم، دو اصل بنیادین باید مورد توجه و تأکید همه ما باشد:
1. اصل اول تقویت قدرت ملی است. قدرت سازی در بعد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و دفاعی به ویژه در زمینه تکنولوژی پیشرفته، اساس حفظ نظام و توسعه همه جانبه است و دشمن را وادار به تسلیم خواهد نمود. آنها که فکر می کنند حفظ کشور به سازش با بیگانگان و دست شستن از فرهنگ ملی و استقلال است، در اشتباه اند. آنهایی هم که فکر می کنند امریکا قادر مطلق است و به هرچه اراده کند، دست می یابد، در اشتباه بزرگ تری هستند. امریکا به افغانستان حمله کرد و به هیچ یک از اهدافش دست نیافت؛ نه اسامه بن لادن دستگیر شد که بوش شعار می داد که زنده یا مرده او را می خواهیم؛ نه امنیت به افغانستان بازگشت؛ نه بازسازی انجام شد؛ و نه مواد مخدر کاهش پیدا کرد. افغانستان امروزه نسبت به دوره قبل دارای امنیت کمتر، مواد مخدر بیشتر و ثبات کمتری است. امریکا هم به تدریج می خواهد از افغانستان خارج شود. در عراق که وضع بدتری را شاهدیم. امریکا نه تنها نمی تواند در عراق برای مردم امنیت به وجود آورد، بلکه از امنیت برای سربازان خود هم ناتوان است. امریکا قصد داشت به تنهایی اداره عراق را برعهده گیرد، ولی امروز مجبور شده است به سازمان ملل و نیروهای مسلح ده ها کشور جهان پناه ببرد تا شاید بتواند عراق را اداره نماید. وضع فلسطین و نقشه راه هم بهتر از اینها نیست و در اولین مرحله این نقشه با شکست مواجه شده و به قول برخی از سیاسیون این نوزاد از اول مرده به دنیا آمده است.
امریکا ناتوان تر از آن است که بتواند ملتی را شکست دهد. آنچه باید انجام دهیم، ‌قدرت سازی است که در رأس آن ایجاد وحدت و وفاق داخلی است، سپس تقویت فرهنگ ملی و تثبیت هویت ملی و جوانان معتقد، مصمم و ایثارگر و فداکار برای اهداف ملی و در مرحله بعد دستیابی به رونق اقتصادی و فناوری پیشرفته است که خوشبختانه در همه زمینه ها قدم های مهمی برداشته شده است و باید با وحدت و تلاش پیگیر این راه را ادامه دهیم. وظیفه سفرا هم زمینه سازی برای ساخت قدرت ملی است. هر مقدار قدرت ملی ما افزایش یابد، به همان نسبت قدرت چانه زنی ما هم با جهان افزایش خواهد یافت.
2. اصل دوم، جلوگیری از به وجود آمدن اجماع بین امریکا و سایر قدرت های جهان به ویژه اروپا، روسیه و چین نسبت به ایران است. باید بدانیم در شرایط فعلی جهان، نه اروپا حاضر است در برابر امریکا بایستد، نه روسیه و نه چین. هر یک از این قدرت ها دارای مشکلات خاص خود می باشند و آمادگی آن را ندارند که در برابر امریکا قرار بگیرند. در عین حال هر سه قدرت( اروپا، روسیه و چین) نمی خواهند یک جانبه گرایی امریکا ادامه یابد. سلطه امریکا بر کل منطقه خاورمیانه و بر چاه های نفت منطقه برای همه آنها غیرقابل قبول است. هر سه قدرت می دانند که ایران تنها فضای تنفسی آنها در منطقه است. ثبات و امنیت ایران برای کل جهان اهمیت دارد. ضمن اینکه همه می دانند امریکا در طول 25 سال گذشته در برابر ایران همواره شکست های زیادی را تحمل کرده است. ما نباید بهانه ای به امریکا بدهیم که از طریق آن بتواند موج سازی کند و دیگران را تحریک نماید. جلوگیری از ایجاد این اجماع خطرناک، ‌عمدتاً بر عهده وزارت امور خارجه است. با توانمندی دیپلماتیک و با سفرای کارآمد می توانیم در برابر این توطئه ایستادگی کنیم.
با ایجاد فاصله بین امریکا و صهیونیسم از یک طرف و کشورهای تأثیرگذار از طرف دیگر می توانیم به راحتی در برابر توطئه های امریکا بایستیم. باید بدانیم علی رغم روابط نزدیک بین اروپا و امریکا، در پشت پرده، اختلافات اساسی نیز بین آنها وجود دارد. البته اروپا هنوز شاید نیاز به فرصت یک دهه دارد تا بتواند روی پای خود بایستد و در شرایط فعلی حاضر نیست پرچم مخالفت با امریکا را بر دوش کشد. تجربه اخیر سه کشور اروپا در برابر امریکا در زمینه عراق هم، تجربه موفقی نبود و در شرایط فعلی در فکر جبران این شکاف و این فاصله می باشند؛ و در نهایت باید بر این نکته توجه داشته باشیم که ما برای چالش در برابر امریکا به عنوان بزرگ ترین قدرت اقتصادی و نظامی، ‌نیاز به طراحی یک سیاست همه جانبه و دقیق داریم تا بتوانیم به پیروزی دست یابیم.

پی نوشت ها :

1. سمینار رؤسای نمایندگی های ج. ا. ایران در خارج از کشور، مدیران وزارت امور خارجه و سفرا، وزارت امور خارجه، 25 مرداد 1382.
2. خبرگزاری رویترز، 29/ 3/ 1382.
3. خبرگزاری فرانسه، 26/ 3/ 1382.
4. خبرگزاری رویترز، 25/ 3/ 1382.
5. خبرگزاری آلمان، ‌23/ 2/ 1382.
6 رادیو امریکا، 30/ 3/ 1382.
7. روزنامه آلمان دی ولت، ‌30/ 3/ 1382.
8. تلویزیون فاکس نیوز، 31/ 3/ 1382.
9. تلویزیون فاکس نیوز، 31/ 3/ 1382.
10. تلویزیون فاکس نیوز، 4/ 4/ 1382.
11. تلویزیون فاکس نیوز، 1/ 4/ 1382.
12. خبرگزاری رویترز، ‌12/ 4/ 1382.
13. خبرگزاری فرانسه، 13/ 4/ 1382.

منبع :روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام، تهران: انتشارات کمیل، چاپ سوم 1391.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.