پرونده هسته ای ایران را می توان به عنوان یکی از پرونده های پیچیده کشور در صحنه بین المللی که دارای ابعاد گوناگونی است، قلمداد نمود. (1) فشار کشورهای بزرگ غربی، توطئه صهیونیسم بین الملل، نقش سازمان های بین المللی، تحریک برخی از کشورهای منطقه از یک طرف و امنیت ملی، توسعه کشور، حفظ دستاورد دانشمندان جوان ایرانی در زمینه این فنّاوری و اختلاف نظر نخبگان از سوی دیگر، شرایط فوق العاده ای را برای این پرونده به وجود آورده است. علی رغم ملی بودن این پرونده و نظارت رهبران عالی رتبه نظام بر سیر آن، متأسفانه برخی از مقامات در سال های اخیر در پی تحریف تاریخ با هدف موج سواری برای پوشاندن مشکلات داخلی و جلب توجه افکار عمومی بوده اند. در پی طرح سخنان و اتهامات واهی و تبلیغات شعاری، کم و بیش سؤالاتی در ذهن مردم به ویژه نسل جوان به وجود آمده است. لذا تبیین حقایق و سیر این پرونده در دو سال اول آن، ضروری به نظر می رسد.
شرایط سال 1382
برای تحلیل واقع بینانه و درست یک پدیده باید آن را در ظرف زمانی و مکانی خودش مورد بررسی قرار داد. در شهریور 1382 قطعنامه ای علیه ایران در شورای حکام آژانس با اتفاق آرا تصویب شد که متضمن یک ضرب الاجل 50 روزه به ایران بود. (2) آن قطعنامه در شرایطی تصویب شد که امریکا در حرکتی ضربتی، افغانستان و عراق را اشغال کرده بود و برخی از سناتورهای امریکایی با غرور و سرمستی تمام به صراحت تأکید می کردند، اکنون نوبت ایران است. در همان مقطع، وزرای خارجه سه کشور اروپایی در تاریخ 15/ 5/ 1382 در نامه ای به وزیرخارجه ایران خواستار توقف فعالیت های هسته ای ایران شدند و یک روز بعد در تاریخ 16/ 5/ 1382 نیز وزیرخارجه روسیه در نامه ای مشابه به جمهوری اسلامی، همان درخواست را تکرار کرد.در شرایطی که امریکا و اسرائیل به دنبال کشاندن پرونده ایران به شورای امنیت بودند و می کوشیدند پرونده هسته ای را امنیتی جلوه دهند و در حالی که شمارش معکوس محافل صهیونیستی برای حمله به ایران آغاز شده و نوعی اجماع بین المللی علیه جمهوری اسلامی شکل گرفته بود، نظام تصمیم گرفت تا اجماع جهانی را بشکند و امریکا و اسرائیل را منزوی کند. من از برخی منتقدین می خواهم بدون پرداختن به حاشیه، به این سؤال پاسخ دهند که این اقدام نظام خوب بود یا بد؟ وزیرخارجه وقت امریکا در اسفند 1383(3) در مصاحبه ای به صراحت اعلام کرد که هدف امریکا انزوای ایران بود، اما به عکس، جمهوری اسلامی توانسته است امریکا را منزوی کند. اینکه امریکا رسماً اعتراف کرد که منزوی شده است، خوب بود یا بد؟
طی چهار سال گذشته برخی از مسئولین دولتی بارها با افتخار اظهار نموده اند که آژانس بین المللی انرژی اتمی فعالیت های هسته ای ایران را صلح آمیز اعلام کرده است. من می پرسم که اذعان آژانس به عدم انحراف فعالیت های هسته ای ایران دستاورد کدام دوره است؟ سیاست نظام و مذاکرات اولین تیم هسته ای بود که موجب شد البرادعی در گزارش نوامبر 2004(آذر 1383)رسماً به شورای حکام اعلام کند ایران انحرافی در مسیر فعالیت های هسته ای نداشته است. (4) اینکه ما اثبات کردیم فعالیت های هسته ای ایران انحراف نداشته است، خوب بود یا بد؟ اینکه نگذاشتیم ایران مورد تحریم واقع شود، خوب بود یا بد؟
پرونده هسته ای ناگفته های زیادی دارد و ما حرف های بسیاری برای گفتن داریم. برخی فکر نکنند با سوءاستفاده از تریبون های عمومی و با طرح مسائل عاری از حقیقت، می توانند سیاست های سنجیده نظام را زیر علامت سؤال ببرند و متوقع باشند که همه ساکت بمانند. روزی خواهد رسید که مردم به خوبی از همه حقایق آگاه خواهند شد.
یکی از اهداف مذاکرات هسته ای این بود که می خواستیم فرصت مناسب را برای تکمیل چرخه سوخت داشته باشیم. در سال 1382 مواد UF6 را که ماده اولیه برای غنی سازی است، نداشتیم و فرصت می خواستیم تا تأسیسات اصفهان تکمیل گردد. فرصت می خواستیم تا بتوانیم تأسیسات نطنز را کامل کنیم. به رغم برخی تبلیغات واهی به صراحت تأکید می کنم که در طول دوره 22 ماهه مسئولیت اینجانب، برای یک لحظه، تأسیسات اصفهان، اراک، نطنز، بندرعباس و پروژه های عظیم تحقیقاتی ما متوقف نشد. جمهوری اسلامی در هر مرحله، موردی را موقتاً تعلیق کرد، اما هیچ وقت زیر بار تعلیق کامل نرفت. سیاست کلی این بود که هر بخشی که کامل می شد، برای مدتی تعلیق را بپذیریم، تا بتوانیم بخش های ناقص را تکمیل کنیم. به همین دلیل است که بعد از مذاکرات سعدآباد، فعالیت های مربوط به تکمیل پروژه اصفهان چند نوبته ادامه یافت و در نهایت این تأسیسات در سال 1383 تکمیل شد.
تأسیسات UCF اصفهان در فروردین 1383 افتتاح و در پایان همان سال تکمیل شد. سؤال من این است که اگر ادعای منتقدین درست است و فکر می کنند که نظام همه چیز را بعد از مذاکرات سعدآباد تعلیق کرد، پس چگونه توانستیم تأسیسات اصفهان را در فروردین 1383(حدود 6 ماه بعد از مذاکرات سعدآباد) افتتاح کنیم؟ از طرف دیگر، طبق گزارش آژانس در آبان 1383(5)، تعداد سانتریفیوژهای ایران در مقطع مذاکرات سعدآباد کمتر از 160 عدد و در آذر 1383 حداقل 1274 سانتریفیوژ بوده است. من می پرسم اگر به ادعای آنها، تمام فعالیت های هسته ای ایران تعلیق بوده است، پس چگونه توانسته ایم ظرف یک سال بیش از 1000 سانتریفیوژ را تولید و مونتاژ کنیم؟
اینکه برخی می گویند در دوران دولت هشتم و تیم هسته ای اول، کلیه فعالیت هسته ای به مدت سه سال تعطیل شد، باید گفت: اول اینکه دوران مسئولیت اینجانب و تیم هسته ای اول، در مجموع یک سال و ده ماه بیشتر نبود و بنابراین سخن از تعلیق سه ساله کاملاً بی اساس است. دوم، شکستن تعلیق هم در دوران مسئولیت اینجانب و در دولت هشتم انجام شد. شکستن تعلیق دو بار و هر دو بار در دولت هشتم صورت گرفت: بار اول، شکستن تعلیقِ (دوماهه) قطعه سازی و مونتاژ در تیر 1383 و بار دوم شکستن تعلیق(6 ماهه) UCF اصفهان در مرداد 1384 بود. سوم، عملاً دوران تعلیق طبق تفاهم پاریس کلاً شش ماه بیشتر نبود. چهارم، باید با توجه به شرایط حاکم بر آن زمان به این سؤالات پاسخ داد. شرایطی که امریکا در کنار مرزهای ما بود و با تصرف عراق به بهانه وجود تسلیحات هسته ای در این کشور بیم حملات نیروهای متحد به کشورمان می رفت. بی تردید بهانه دادن به دشمن برای تهاجم نظامی و جنگ به صلاح کشور نبود. از سوی دیگر برای جلوگیری از اجماع جهانی علیه ایران در شرایطی که اروپا اعلام کرده بود که می خواهد با ایران مذاکره کند و حتی روسیه و چین به عنوان دو کشور عضو دائم شورای امنیت از این روند حمایت می کردند، در صورت عدم پذیرش، می توانست اجماع علیه ایران شکل بگیرد. پنجم، کاری که ما کردیم این بود که بخشی از نطنز را موقتاً تعلیق کردیم، ولی کار را در اصفهان ادامه دادیم. زیرا در اصفهان هنوز به نتیجه نرسیده بودیم و هنوز در حال نصب تجهیزات بودیم و لذا با تلاش مستمر در سال 1383 در اصفهان به نتیجه رسیدیم و توانستیم UF6 را تولید کنیم. همچنین تعلیق ساخت سانتریفیوژها محدود بود و نیاز به تعداد بیشتری داشتیم. در عین حال اروپایی ها قول قطعی دادند که در مقابل امریکا خواهند ایستاد و به هیچ عنوان نخواهند گذاشت این پرونده به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع شود. همچنین قرار شد ما به همکاری با آژانس ادامه دهیم و در این همکاری از یک طرف ما به اروپا اطمینان بدهیم که به دنبال سلاح هسته ای نیستیم و آنها هم متقابلاً کمک کنند تا پرونده هسته ای ایران در آژانس به حل و فصل نهایی برسد. ششم، تعلیق در آن مقطع، حاصل خرد جمعی نظام بوده است. صورت جلسه نشست سران نظام در این زمینه وجود دارد، اصولاً همه تصمیمات مهم در جلسه سران مصوب و ابلاغ می شد و اسناد آن موجود است.
توجه داشته باشید که چنین تصمیمات مهمی را هیچ گاه فرد و یا تیمی نمی تواند در کشور اتخاذ کند. همه تصمیمات اتخاذشده و اقدامات انجام شده، تصمیم جمعی سران نظام بوده است. البته در آن زمان بحث هایی بود، مثلاً بعضی به ما می گفتند اینکه اروپایی ها می گویند اگر به توافق نرسیم، پرونده به شورای امنیت سازمان ملل خواهد رفت، صرفاً بلوف سیاسی است و هیچ گاه پرونده ما به شورای امنیت ارجاع نخواهد شد. حتی این بحث ها در روزنامه ها هم منعکس شد و سرمقاله ای تحت عنوان«بلوف سیاسی» هم در یک روزنامه کثیرالانتشار آن زمان انتشار یافت. اما همان زمان من معتقد بودم که اگر ما حساب شده در این خصوص عمل نکنیم، احتمال اینکه این پرونده به شورای امنیت برود، قویاً وجود دارد و بلوف نیست.
نکته دیگر اینکه برخی ادعا می کنند که فنّاوری غنی سازی در دولت نهم آغاز شده است. این در حالی است که محمد البرادعی در اسفند 1381 طی مصاحبه ای رسماً اعلام کرده که ایران به فنّاوری غنی سازی دست پیدا کرده و به جرگه ده کشور دارای فنّاوری غنی سازی پیوسته است. (6) در تمام 22 ماهی که مسئول پرونده هسته ای بودم، تمامی بخش ها به صورت 24 ساعته و سه نوبته مشغول فعالیت و توسعه بودند. اینکه برخی می گویند نطنز کاملاً تعلیق شد، یک دروغ بزرگ است. آنچه تعلیق شد، فقط تزریق گازدهی به سانتریفیوژها بود، نه همه فعالیت در نطنز.
تولید کیک زرد در بندرعباس حتی برای یک لحظه تلعیق نشد. پروژه آب سنگین اراک و ساخت راکتور اراک برای یک لحظه تعلیق نشد. فعالیت های زیربنایی در نطنز حتی برای یک دقیقه تعلیق نشد. فعالیت های تکمیلی در اصفهان یک ثانیه تعلیق نشد. فعالیت های تحقیق و توسعه(R&D) نیز برای یک لحظه تعلیق نشد. گزارش های آژانس در آن مقطع نشان می دهد که تحقیقات ما بر روی سانتریفیوژ P2 به صورت مستمر ادامه داشته است.
موضوع پروتکل الحاقی
نسبت به مسئله اجرای پروتکل الحاقی بدون تصویب مجلس، باید بگویم موافقت اولیه دولت برای امضای پروتکل جزو اختیارات دولت است و البته زمانی رسمی و قطعی می شود که در مجلس شورای اسلامی تصویب شود. اما مزید اطلاع یادآور می شوم که مجلس وقت( مجلس ششم) طرحی سه فوریتی را در دستور کار گذاشته بود تا دولت را به امضای پروتکل الحاقی ملزم کند. اتفاقاً این ما بودیم که نگذاشتیم این طرح در جلسه علنی مطرح و تصویب شود. چون معتقد بودیم زمان مناسب برای تصویب آن نیست و تنها در شرایطی که پرونده هسته ای به حل و فصل نهایی برسد، می توان چنین طرح هایی را مورد بررسی قرار داد. علاوه بر این، امضای پروتکل الحاقی با مصوبه رسمی شورای عالی امنیت ملی انجام شد.اساساً در هیچ تفاهمی تیم مذاکرات هسته ای هیچ تعهدی را بر دوش کشور نگذاشت. حتی درباره همین تعلیق و پروتکل الحاقی هم که خواسته رسمی آژانس و شورای حکام بود، ما توانستیم کشورهای اروپایی و شورای حکام را وادار کنیم تا هم تعلیق و هم اجرای پروتکل، به صورت«داوطلبانه» و «غیرالزام آور» و «به صورت موقت» باشند. در مقابل هم امتیازات بسیاری را گرفتیم که جلوگیری از ارجاع پرونده به شورای امنیت، جلوگیری از تحریم ایران، حل و فصل نهایی بسیار از مسائل پرونده هسته ای، آغاز مذاکرات پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی و حضور در کمیته MNA بخشی از این امتیازات بود.
ماجرای توافق بروکسل
در آن مقطع تفاهم شد که قطعه سازی و مونتاژ برای چند ماه تعلیق شود و در مقابل، اتحادیه اروپا از عادی شدن پرونده ایران در اجلاس بعدی شورای حکام حمایت کند. افرادی که اطلاعات لازم از مسائل حقوقی و بین المللی ندارند و نمی دانند عادی شدن پرونده ایران در آژانس چه نتایجی به همراه خواهد داشت، شاید اهمیت مسئله را به خوبی درک نکنند. اگر پرونده ایران در اجلاس خرداد 1383 شورای حکام عادی می شد، معنایش این بود که ایران می توانست بدون هیچ مشکلی غنی سازی را ادامه دهد. بعد از مذاکرات بروکسل، جورج بوش شخصاً با تونی بلر تماس گرفت و گفت جمهوری اسلامی سر شما کلاه گذاشته و بازی را برده است. فشار شدید آمریکا در آن مقطع باعث شد که اروپا به تعهدات خود بر مبنای توافق بروکسل عمل نکند که ما هم در مقابل تخلف آنها، فوراً در اوایل تیر 1383 تعلیق را شکستیم و دوباره قطعه سازی و مونتاژ سانتریفیوژها را شروع کردیم.مذاکرات پاریس
نسبت به مذاکرات پاریس هم باید گفت تفاهم پاریس باعث شد که شورای حکام در قطعنامه اجلاس آذر 1383 خود به صراحت اعلام کند، تعلیق فعالیت های هسته ای ایران یک اقدام« داوطلبانه»، «غیرحقوقی» و «غیرالزامی» است. همچنین اعلام شد که فعالیت ایران هرگز انحراف نداشته و اگر هم تخلفی شده، ایران اقدامات جبرانی لازم را انجام داده است. این مسائل دستاوردهای مهمی است که تنها اهل فن و کارشناسان آگاه به مسائل فنی و حقوقی قادر به درک اهمیت آن هستند. بر مبنای اساسنامه آژانس و پادمان، اگر مدیرکل آژانس تأیید کند که در قبال تخلفات سابق، عضو مربوطه اقدامات جبرانی انجام داده است، در واقع به معنای اعتمادسازی و پاک شدن سابقه آن عضو می باشد. بر اساس توافق پاریس، ایران توانست به رغم مخالفت علنی جورج بوش عضو کمیته MNA شود و در آن کمیته نیز کاری کند که ایران جزو کشورهای دارای فنّاوری غنی سازی اعلام شود. اهمیت این امر در آن است که در نظر داشتند کشورها را به دو دسته دارای فنّاوری غنی سازی و «دیگران» تقسیم و«دیگران » را از توسعه این فنّاوری محروم کنند. همچنین بر اساس آن توافق، فرایند عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی پس از سال ها آغاز شد که از لحاظ اقتصادی برای کشور حائز اهمیت بود.در توافق پاریس، تعلیق فعالیت های هسته ای به پیشرفت مذاکرات منوط شد و پس از سه ماه که پیشرفت مهمی به دست نیامد، برای شکستن تعلیق برنامه ریزی شد. این ادعا بی اساس است که تعلیق در دولت نهم شکسته شد. طی 22 ماه مدیریت اینجانب بر پرونده هسته ای، حداقل سه بار یعنی در تابستان 1383، در پائیز 1383 و در تابستان 1384 تعلیق ها شکسته شد. منتهی بحث اصلی این است که ما می دانستیم چگونه با تدبیر عمل کنیم و چگونه حرف بزنیم که شکستن تعلیق هزینه نداشته باشد. مواضع هیجانی و احساسی، پرونده ایران را به شورای امنیت ارجاع داد و پنج قطعنامه علیه جمهوری اسلامی تصویب شد. تصویب و اعلام بازرسی بین المللی از کشتی ها و هواپیماهای عازم ایران و تحریم اقتصادی از نتایج آن قطعنامه ها بود. برنامه موشکی کشور زیر سؤال رفت. در آن دوره تعلیق الزامی، غیرالزامی شد، اما در دولت نهم، تعلیق داوطلبانه و غیرالزامی، در قطعنامه ها الزامی شد.
به هر صورت این توافق فراز و نشیب فراوانی داشت، که در نهایت ما با اروپایی ها به یک توافق و چارچوبی رسیدیم. ما این چارچوب را در فروردین 1384 به اروپایی ها تحویل دادیم. این یک طرح چند مرحله ای بود که ابتدا UCF اصفهان فعال می شد و بعد از چند ماه یک سایت کوچک در نطنز فعالیت خود را آغاز می کرد. در مرحله سوم ما به سه هزار سانتریفیوژ می رسیدیم و در مرحله چهارم 54/000 سانتریفیوژ فعال می شدند. این طرحی بود که اجرای مرحله ای آن به صورت زمانبندی شده طی یک سال تنظیم شده بود.
اروپایی ها این طرح را به عنوان طرحی که روی میز مذاکره قرار بگیرد پذیرفتند، اما از قبول برخی از مفاد آن در آن جلسه امتناع کردند، مخصوصاً در مورد تعداد سانتریفیوژها بحث داشتند. در فروردین 1384 خبرگزاری رویترز خبری را مخابره کرد که اروپایی ها حاضرند با ایران توافق کنند که 500 سانتریفیوژ در ایران فعال شود. (7) البته در جلسات، مقامات اروپایی می گفتند که 1000 سانتریفیوژ بیشتر نباشد، و بحث هایی از این قبیل داشتیم. در نهایت در خرداد 1384 در ژنو با وزرای خارجه و آقای سولانا جلسه ای داشتیم. چون اعلام کرده بودیم UCF اصفهان به زودی شروع به فعالیت خواهد کرد، در آن جلسه به ما گفتند که شما دو ماه صبر کنید تا ما یک طرح کامل به شما ارائه دهیم. ما هم گفتیم اگر در طرح پیشنهادی شما بحث غنی سازی نباشد، ما پیشاپیش می گوییم که آن طرح را رد خواهیم کرد. اروپایی ها اواخر تیر یا اوایل مرداد ماه طرحی را به ما دادند که موضوعات مختلفی در آن مطرح شده بود، اما بحث غنی سازی نبود و از ما خواسته شده بود که تعلیق را همچنان ادامه دهیم. لذا ما طرح پیشنهادی آنها را رد کردیم و نامه تندی هم به سه وزیر اروپایی نوشتیم. یک جمله آن این بود که طرح شما توهین به ملت ایران است و ما به هیچ عنوان آن را نمی پذیریم و اصفهان نیز به زودی فعال خواهد شد و خبر فعالیت UCF اصفهان را هم طی نامه ای به آژانس اطلاع دادیم.
باید بگویم مذاکرات ایران و سه کشور اروپایی در تابستان 1384 در آستانه موفقیت بود. حتی وزیر خارجه دولت نهم هم در مصاحبه با شبکه «ان اچ کی» ژاپن به نحوی این واقعیت را اعلام کرد. با این حال مسئله انتخابات ریاست جمهوری نهم باعث شد تا توافق به بعد از انتخابات موکول شود.
ماجرای تعطیلی رشته های دانشگاهی!
یکی دیگر از اتهاماتی که مطرح می شود، این است که کشورهای اروپایی به دنبال تعطیلی تمامی رشته های دانشگاهی مرتبط با فعالیت های هسته ای و حتی رشته فیزیک در ایران بودند. باید گفت متأسفانه برخی از سخنان آن قدر مضحک و بی اساس است که نیازی به پاسخ ندارد و همه نخبگان به واهی بودن آن آگاه اند. (8) این خواسته آنقدر غیرمنطقی و سخیف است که حتی امریکا هم دنبال آن نبود. ضمن آنکه دقیقاً برخلاف برخی اظهارات، طرحی که در اردیبهشت 1384 توسط ما به مجلس شورای اسلامی ارائه و تصویب شد، وزارت علوم را موظف می کرد تا رشته های مرتبط با دانش هسته ای را در دانشگاه های کشور تقویت نماید و گسترش دهد.متأسفانه بحثی که درباره محرومیت دانشجویان ایرانی از تحصیل در رشته های مرتبط با مسائل هسته ای مطرح شده، مربوط به دوره دولت نهم بود. قطعنامه 1737 شورای امنیت(دسامبر 2006)تحصیل دانشجویان ایرانی در رشته های مربوط به دانش هسته ای و فعالیت های موشکی در کشورهای خارجی را تحریم کرد و در بند هفدهم از کشورهای جهان خواست تا مانع تحصیل دانشجویان کشورمان در این رشته ها شوند. بند 24 همان قطعنامه تأکید می کند که حتی اگر ایران به درخواست های شورای امنیت نیز عمل کند، باز هم برخی از تحریم های بین المللی ادامه خواهد داشت که ممنوعیت تحصیل دانشجویان ایرانی در دانشگاه های خارجی در زمینه فعالیت های هسته ای و موشکی از این موارد است. (9)
با نگاه به گزارشات آژانس بدترین گزارش ها در دولت نهم انتشار یافت. متأسفانه همان گزارشی که از سوی دولت یکی از بزرگ ترین پیروزی های ملت ایران در صد سال اخیر خوانده شد و برای آن جشن گرفتند، یکی از بدترین و خطرناک ترین گزارش های آقای البرادعی بود. (10) در آن گزارش با مطرح شدن موضوع«مطالعات ادعایی» برای اولین بار به صورت رسمی پرونده فعالیت های هسته ای ایران را نظامی کردند و این اقدام، بدترین عملی بود که می توانست علیه ایران صورت بگیرد.
اهمیت فنّاوری هسته ای
فنّاوری هسته ای نه تنها حق مسلّم مردم ایران، بلکه ورود به فنّاوری پیچیده و موجب توسعه و عاملی برای غرور ملی مردم ایران است. برای دستیابی به این دانش و فنّاوری زحمات بسیاری کشیده شده است. من از سال 1361 قدم به قدم در کنار پروژه های مختلف در این زمینه بوده ام و تقریباً از تمام ابعاد آن آگاهی دارم. دولت های میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و خاتمی و احمدی نژاد یعنی دولت های چهارم تا نهم زحمات بسیاری برای این پروژه کشیده اند و نقش غیرقابل انکاری در موفقیت آن داشته اند. اما عجیب آن است که برخی مسئولان دولت نهم، کسانی را که بیست سال برای این پروژه زحمت کشیده و آن را از نقطه صفر به موفقیت رسانده اند، مورد حمله قرار می دهند. اما در مقابل می کوشند خود را عامل اصلی دستیابی این فنّاوری و قهرمان صنعت هسته ای معرفی کنند.در زمان حضور من در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، کمیته ای وجود داشت که آقایان دکتر ولایتی مشاور مقام معظم رهبری، مهندس آقازاده رئیس سازمان انرژی اتمی، دکتر خرازی وزیر امور خارجه، حجه الاسلام یونسی وزیراطلاعات، دریابان شمخانی وزیردفاع، آقایان دکتر لاریجانی و حسینی تاش و اینجانب از اعضای آن کمیته بودیم. اعضای این کمیته توسط سران نظام تعیین شده بود. در این کمیته تمام پیشنهادات کارشناسی و راهکارهای موجود جمع بندی و به صورت مکتوب به سران نظام ارائه می شد تا مورد بررسی و تصویب قرار گیرد. علاوه بر این کمیته، جلسه ای هم در سطح عالی و با حضور سران نظام تشکیل می شد تا درباره موضوعات مهم و سیاست های مرتبط با پرونده هسته ای، بحث و تصمیم گیری شود. تمام تصمیمات اصلی پرونده هسته ای از جمله اصل شروع مذاکرات هسته ای با سه کشور اروپایی در این جلسات مورد تصویب قرار گرفت. مصوبات آن جلسات به صورت مکتوب در بایگانی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی موجود است.
متأسفانه باید گفت برخی حملاتی که به مذاکرات هسته ای می شود، به نوعی زیرسؤال بردن تصمیمات نظام است و بحث حمله به فرد خاص مطرح نیست. هنگامی که مقام معظم رهبری با صراحت تأکید کرده اند که بر روند فعالیت هسته ای نظارت داشته اند و هیچ گونه تسلیم، عقب نشینی یا اقدام خلافی صورت نگرفته است(11)؛ هنگامی که رهبری نظام با صراحت اعضای تیم مذاکرات هسته ای را سربازان خط مقدم نظام خوانده اند(12)؛ واقعاً جای سؤال دارد که بعضی افراد، از این حملات ناجوانمردانه دنبال چه هدفی هستند و چه منظوری از نادیده گرفتن واقعیات دارند!
می خواهم بپرسم هنگامی که تصمیمات سران نظام و اقدامات مدیران ارشد با نظارت مستقیم مقام معظم رهبری بر آن، این گونه زیر سؤال می رود؛ دیگر کدام مدیر در کشور می تواند کار کند؟ کدام دیپلمات جرئت می کند در محافل بین المللی به مصاف دشمنان نظام برود؟ وقتی که مذاکرات مهم نظام با سه کشور قدرتمند اروپایی و بسیاری از کشورهای مؤثر دنیا این گونه مورد حمله قرار می گیرد، آیا دیگر انتظار داریم از این پس، کشوری به مذاکره با جمهوری اسلامی ایران اعتماد کند؟ هنگامی که چنین شبهاتی را در ذهن مردم ایجاد می کنیم و اعتماد ملی را خدشه دار می سازیم، چگونه انتظار داریم که مردم از این پس به تصمیمات نظام اعتماد داشته باشند؟
سخن پایانی آنکه چالش هسته ای آنقدر حائز اهمیت است که مسائل عمده سیاست خارجی ما تا حدود زیادی تحت تأثیر پرونده هسته ای قرار دارد و موضع گیری کشورهایی مثل روسیه و چین که دارای مناسبات خوبی در سطح بین المللی با ایران هستند نیز به حل این پرونده گره خورده است. همین امر باعث شده است که شاهد رفتارهای سینوسی و گاه غیرقابل انتظاری از این دو کشور که عضو دائم شورای امنیت هستند، باشیم. نمونه آن تصویب چند قطعنامه با رأی مثبت این دو کشور علیه ایران است. بنابراین نکته مهم در زمینه مسئله هسته ای، انتخاب مسیر درست دستگاه دیپلماسی کشور می باشد و این به آن معناست که مسئولین تصمیم گیرنده در مسئله هسته ای ایران خود را موظف به حل دیپلماتیک و شکستن بن بست موجود و محاسبه هزینه فایده بدانند. البته در این راستا همه باید آماده کمک باشند. مسئله هسته ای، مسئله جناحی این دولت یا آن دولت نیست، بلکه مسئله ای ملی است و همه باید رسالت و وظیفه خودشان را به خوبی انجام دهند.
پی نوشت ها :
1. پیرامون پرونده هسته ای، جمعی از مدیران رسانه ها، مرکز تحقیقات استراتژیک، 13 خرداد 1388.
2. قطعنامه شماره Gov/2003/69 (12 سپتامبر 2003، 21 شهریور 1382) شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی.
3. مصاحبه کاندولیزا رایس، وزیرامورخارجه وقت امریکا با رویترز، 11 مارس 2005(20 اسفند 1382)قابل دسترسی در نشانی زیر:
http://merln. ndu/archivepdf/pakistan/state/43319. pdf
4. گزارش دبیرکل آژانس انرژی اتمی به شورای حکام به شماره Gov/2004/83(15نوامبر 2004).
5. گزارش دبیرکل آژانس انرژی اتمی به شورای حکام به شماره Gov/2004/83(15نوامبر2004، 24 آبان 1383).
6. روزنامه یومیوری ژاپن، «بازتاب سفر البرادعی به ایران»، 21 / 12/ 1381.
7. خبرگزاری رویترز، 31 مارس 2005.
8. نگاه کنید به سخنرانی دکتر محمود احمدی نژاد در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه اصفهان در دوشنبه 7 خرداد 1386 و همچنین سخنرانی ایشان در اجلاس سالانه رهبران جهان در مجمع عمومی سازمان ملل در چهارشنبه 4 مهر 1386.
9. قطعنامه شورای امنیت ملل متحد به شماره S/Res/1737(23 دسامبر 2006).
10. گزارش دبیرکل آژانس انرژی اتمی به شورای حکام به شماره Gov/2007/58(15 نوامبر 2007، 24 آبان 1386).
11. سخنرانی مقام معظم رهبری، 11 آبان 1382 و 18 مهر 1385، پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری.
12. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع اعضای شورای عالی امنیت ملی و دبیرخانه، 24/ 5/ 1384.