چرا مرتکب جرم می شویم؟

از نقطه نظرهای بیان شده توسط متخصصان در مورد بزهکاری جوانان نتیجه گیری های متعددی شده است. یکی از این نتیجه گیری ها که از همه مهم تر بوده و باید همیشه به خاطر داشت، این است که بزهکاری یک نوع رفتار خاص
شنبه، 23 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چرا مرتکب جرم می شویم؟
 چرا مرتکب جرم می شویم؟

نویسنده: محمد کاوه




 

از نقطه نظرهای بیان شده توسط متخصصان در مورد بزهکاری جوانان نتیجه گیری های متعددی شده است. یکی از این نتیجه گیری ها که از همه مهم تر بوده و باید همیشه به خاطر داشت، این است که بزهکاری یک نوع رفتار خاص نیست؛ بلکه گستره ای از رفتارهای متعدد می باشد و شاید نتوان برای آن علت واحدی پیدا کرد؛ زیرا از عوامل مختلفی به وجود می آید. گاهی وجود عوامل مختلف می تواند نوعی از رفتار بزهکارانه را باعث شود و گاهی نیز انواع مختلفی از رفتارهای بزهکارانه می تواند از عوامل مشابهی ناشی شوند (اکبری، 1385: 171). یک نکته مهم در این خصوص آن است که زمان آغاز بزهکاری مهم ترین معیار برای ادامه حرفه مجرمانه است. یعنی فرد بزهکاری که ارتکاب جرم خود را در زمان کودکی و نوجوانی آغاز کرده و نسبت به عکس العمل اجتماعی در قالب عنوان مجرمانه ای که به او داده شده نیز حساس بوده است، بیش تر از دیگران حرفه مجرمانه خود را ادامه خواهد داد (غلامی، 1382: 295). آمارها (1997) نشان می دهد که در کشور آمریکا، دامنه سنی 15 تا 19 سال که تقریباً 7 درصد از کل جمعیت این کشور را تشکیل می دهد به طور تقریبی 20 درصد از آمار بزهکاران را به خود اختصاص داده است (نیکو گفتار، 1384: 174). یافته های یک پژوهش (1381) در ایران نیز نشان می دهد که بیش ترین تعداد بزهکاران در سن 14 سالگی قرار دارند (محمدی اصل، 1384: 262). همچنین ولفگانگ و همکاران (1986 - Wolfgng & et Al) در تحقیق خود نشان دادند 62 درصد از بزهکارانی که یک بار مرتکب جرم شده اند، 55 درصد از آنانی که دو بار مرتکب جرم شده اند، 45 درصد از کسانی که 3 بار مرتکب جرم شده اند، 32 درصد از کسانی که 4 بار مرتکب جرم شده اند و 22 درصد از بزهکاران مزمن، پس از رسیدن به بلوغ و در طول این سن دیگر حرفه مجرمانه خود را ادامه نداده اند (غلامی، 1382: 300). بنابراین، می توان گفت که افراد هر چه جوان تر باشند با این احتمال بیشتر رو به رو هستند که با دادسرا و دادستانی سر و کار پیدا کنند و چنین به نظر می رسد که بالا بودن سطح جرم برای گروه سنی نوجوان پدیده ای بسیار پایدار است (طالبان، 1383: 4 و 3). به همین دلیل است که یکی از مسائل ناراحت کننده جوامع امروزین که توجه بسیاری از جرم شناسان، جامعه شناسان و روان شناسان را به خود جلب کرده است، موضوع نوجوانان و جوانان بزهکار می باشد (اکبری، 1385: 166 و 165). در خصوص عوامل بزهکاری و جرم نظرات مختلفی از سوی دانشمندان ارائه شده است؛ اما به طور کلی می توان گفت که این عوامل به جای آنکه ساده باشند، پیچیده اند و اگر علت قانون شکنی فقط ارثی یا محیطی نباشد، ترکیبی از عوامل زمینه سازی است که موقعیت مناسب و فرصت مقتضی را برای بزهکاری و جرم فراهم می کند (ستوده، 1386: 57). این عوامل به شرح زیر می باشند:

1- عوامل محیطی (Environmental Factors):

مطالعات گوناگون حاکی از آن است که محیط در شکل گیری شخصیت و منش انسان نقش تعیین کننده ای دارد و رفتار انسان که نشانه ای از شخصیت و منش اوست، تا حد زیادی ناشی از تربیت اکتسابی از محیط است (میری، 1387: 147). وجود یک محیط امن برای زندگی، در کنار سایر نیازهای اساسی فیزیولوژیکی و داشتن آرامش خاطر و به دور از اضطراب و نگرانی، یک موهبت و ضرورت حیاتی برای زندگی انسان است. این در حالی است که احساس ناامنی در محیط و نگرانی های ناشی از مکان های ناامن، بر سایر فعالیت های انسان تأثیر گذاشته و در نتیجه امور اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به درستی انجام پذیر نخواهد شد و حتی ممکن است در پاره ای از موارد حاد، فعالیت های روزمره اجتماعی نیز به طور کامل مختل می شود. در این میان، نابهنجاری های اجتماعی و جرایم محیط شهری از موارد اصلی ناامنی محیط زندگی و سلب کننده امنیت شهرها و در نتیجه مختل شدن آرامش خاطر مردم به شمار می آیند. از طرفی، احتمال وقوع جرم، همواره همه انسان ها را خواسته یا ناخواسته، چه در درون منزل مسکونی خود و چه در محیط خارج از خانه و در عرصه های همگانی تهدید می کند؛ که برخی از آثار و تبعات سوء ناامنی و نگرانی های ناشی از مکان های ناامن در محیط زندگی عبارتند از:
• وجود اضطراب و نگرانی در محیط زندگی؛
• نبود احساس آرامش و آسایش خاطر در زندگی و فعالیت های روزمره؛
• تخلیه محل از جمعیت ساکن و رویکرد جمعیت گریزی یا رشد منفی جمعیت منطقه؛
• تحت الشعاع قرار گرفتن امور اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی محیط؛
• تنزل منزلت اجتماعی منطقه، نقل مکان ساکنان قدیمی و جایگزینی آنان با اقشار پر دردسر و نابهنجار؛
• تنزل قیمت اماکن در مناطق ناامن نسبت به سایر مناطق و
• روند صعودی ایجاد اماکن مخروبه یا رها شده در محله (حشمتی، 1381: 41).
در مورد تأثیر عوامل محیطی گوناگون بر رفتارهای انحرافی و بزهکاری نظرات مختلفی ارایه شده است. مثلاً الکساندر لاکاسانی (Alexander Lacassagne - 1834 - 1924)، محیط را مهم ترین و برترین عامل جرم زا معرفی کرده است. به زعم او، محیط اجتماعی مانند آب گوشت ویژه کشت تبهکاری است که میکروب قابل رشد در آن تبهکار است و اهمیت تبهکار وقتی آشکار می شود که محیط مناسب برای رشد خود پیدا کند. لاکاسانی معتقد بود هر جامعه جنایت کارانی دارد که مخصوص آن جامعه است و مجرم، قربانی بیچاره نظام اجتماعی است و این نقص سازمان است که او را جنایتکار کرده است (رحیمی نژاد، 1380: 230). برخی از محققان نیز بر این عقیده اند که علت افزایش بزهکاری، به 3 عامل: تراکم جمعیت، عدم تفکیک ساکنان شهر و نداشتن هویت شهر و شهروندی بستگی دارد. بر همین اساس، برنامه ریزان شهری تأکید می کنند که با توجه به ساختار شهری می توان ضمن بررسی فرآیند شکل گیری شهر، به عوامل محیطی مرتبط و مؤثر بر پیشگیری از جرم پرداخته و علاوه بر مشخص کردن نواحی جرم زا در شهرها، به تأثیر نقش تراکم شهرها، نحوه توزیع نقاط داغ جرم و عوامل مؤثر بر آنها پرداخت. امروزه ثابت شده است که مؤثرترین طرح ها و اقدامات آن هایی هستند که با طبیعت و محیط هماهنگی داشته باشند. عده ای از دانشمندان نیز بر این باورند که شرایط خاص محیطی برخی از مناطق باعث می شود تا این مناطق برای وقوع بعضی جرایم بیش تر مستعد باشند (پازکی زاده، 1387: 14). به طور مثال، کلیفورد شاو (C. Shaw) و همکارانش در یک تحقیق در شهر شیکاگو متوجه شدند که تعداد زیادی از بزهکاران پس از ارتکاب جرم در محله های مساعد برای ارتکاب جرم قرار گیرند، احتمال تکرار جرم در آنها بسیار افزایش خواهد یافت. همچنین بررسی های گوناگون در کشورهای مختلف نشان می دهد که نوجوانان بزهکار به طور نسبی اغلب در مجتمع های مسکونی و خانه های محقر زندگی می کنند (بابایی، 1383: 41 و 40). مطالعاتی هم که توسط عده ای دیگر از دانشمندان در حوزه های جرم شناسی و جامعه شناسی صورت گرفته، حاکی از آن است که پراکندگی جرایم در مقیاس های گوناگون مکانی، بی ارتباط به محیط جغرافیایی به عنوان عامل بروز جرایم تأکید می کنند و آب و هوا به خصوص رطوبت و فشار هوا را در ارتکاب انواع جرایم مؤثر می دانند و معتقدند که وقتی فشار هوا کم می شود، جرایم خشونت آمیز افزایش می یابد و برعکس، هر وقت رطوبت هوا زیادتر می شود، جرایم توأم با خشونت نیز کمتر اتفاق می افتد. انریکو فِری، در این رابطه معتقد بود که آب و هوای هر منطقه در تشکیلات و طرز زندگی مردم آن ناحیه مؤثر است. از نظر او، در تابستان که روزها طولانی است و اشخاص ساعات بیشتری از روز را در خارج از منزل می گذرانند و برخوردهای اجتماعی زیادتری دارند، جرایمی از قبیل: ضرب و جرح و قتل بیش تر از سایر فصول اتفاق می افتد؛ در حالی که در زمستان که شب ها درازتر است، مجرمان با استفاده از این فرصت، بیش تر مرتکب سرقت می شوند. دِگریف (Degrref) نیز ادعا کرد که قتل و اَعمال منافی عفت در اوایل تابستان بیش تر از سایر فصول به وقوع می پیوندد. همچنین کتله و گری (Quetelet & Guerry) با بررسی پنج ناحیه از کشور فرانسه به این نتیجه رسیدند که جرایم علیه اشخاص در نواحی جنوبی و در فصل گرما بیش تر اتفاق می افتد و جرایم علیه اموال در نواحی اشخاص در نواحی جنوبی و در فصل گرما بیش تر اتفاق می افتد و جرایم علیه اموال در نواحی شمالی و در فصل سرما زیادتر است (بیات و همکاران، 1387: 94 و 93) بعضی دیگر از محققان، میزان جرائم را وابسته به فشار هوا و مسیر باد عنوان کرده اند و عده ای نیز گفته اند که میزان جرائم ارتکابی در کوهستان ها بیش از جرائم ارتکابی در دشت هاست (شامبیاتی، 1385: 237 و 236). البته باید به این نکته اساسی توجه داشت که تأثیر محیط جغرافیایی در ارتکاب جرم بیش تر به نحو غیر مستقیم است و بنا بر شرایط اقلیم های گوناگون، شخصیت افراد را متأثر می کند و نمی توان با قاطعیت عنوان کرد که به عنوان مثال جرایم شدید در نقاط کوهستانی بیش تر اتفاق می افتد تا در کنار دریا و دشت های هموار (نوربها، 1386: 181). علاوه بر نظرات اشاره شده، امیل دورکیم مدعی بود که میان خودکشی و تغییر آب و هوا در فصول مختلف سال ارتباط وجود دارد و ابن خلدون نیز در تأثیر جغرافیا و محیط طبیعی بر شئون مختلف زندگی انسان نوشت: «ساکنان اقلیم های دور از اعتدال، بسی از حد اعتدال دورند. چنان که خانه های آن ها از گِل و نی و خوراک آنها از ذرت و علف و پوشیدنی های آنها از برگ های درختان است... یا با پوست حیوانات خود را می پوشانند... اخلاق آنها نزدیک به جانوران بی زبان است... و علت این است که بدن این گروه از اعتدال دور است، طبیعت مزاج های ایشان به سرشت جانوران بی زبان نزدیک می شود و از انسانیت به همان میزان دور می شوند» (هاشمی، 1383: 213). عده ای از صاحب نظران نیز در تحقیقات تطبیقی خود در مورد بزهکاری مدعی شده اند که درصد بزهکاری نوجوانان در پاره ای از مناطق بیش تر از بقیه مناطق است. به باور آنها، بزهکاری معمولاً در حومه شهرهای بزرگ و در بخش های معینی از شهرهای بزرگ بیش تر اتفاق می افتد. البته این به آن معنا نیست که در شهرهای کوچک و یا روستاها اثری از بزهکاری وجود ندارد. از طرفی، اگرچه اکثر بزهکاران متعلق به محیط هایی هستند که جمعیت زیاد، فقر، اختلافات خانوادگی و نبود امکانات و تسهیلات تفریحی بر آنها حاکم است، ولی عده ای از بزهکاران نیز متعلق به نواحی و مناطق هستند که دارای وضع اقتصادی - اجتماعی خوب و زندگی کاملاً مُرفهی می باشند (نوابی نژاد، 1381: 122).
از نگاهی دیگر، برخلاف زیست شناسان که استعداد شخصی را عامل بزهکاری می دانند، جامعه شناسان معتقدند افراد تحت تأثیر همه عواملی که در محیط اطراف آنها قرار دارد رشد کرده و همه عواطف، واکنش ها، حالات مزاجی، مدرسه، معلم، معاشرت با دوستان، شرکت در تفریحات سالم و امور اجتماعی مختلف دیگر در تکوین شخصیت آنها مؤثر هستند و هرچه قدر هم که عوامل ارثی و ذاتی در افراد قوی باشد، محیط نامناسب ممکن است از بروز استعدادهای ذاتی آنها جلوگیری کرده و آنها را منحرف سازد (شامبیاتی، 1385: 200 و 199). از جمله نظرات دیگری که در مورد تأثیرات شرایط محیطی بیان شده این است که اصولاً کسانی که در محیط های غیر معتقد زندگی می کنند آمادگی بیشتری برای گرایش به انحراف از خود نشان می دهند. همچنین حوادث طبیعی از قبیل: زلزله، سیل و طوفان باعث می شود تا کودکان زیادی بی سرپرست و بی خانمان شوند و برای رفع نیازهای اولیه خود دست به سرقت زده یا به انحرافات دیگری کشیده شوند (مجدفر، 55: 140). به هر حال، آنچه که واضح می باشد این است که میان افراد و محیطی که در آن زندگی می کنند هماهنگی کافی دیده می شود. مشاهده کودکان وحشی در اوایل سده نوزدهم ثابت کرد که هرگاه فردی بیرون از جامعه بشری بزرگ شده و رشد کند، در رفتارش هیچ کدام از ویژگی هایی که بتوان آن را ویژگی آدم به شمار آورد، دیده نمی شود (احمدی، 1382: 49).

2- عوامل اجتماعی:

برخی از جامعه شناسان اعتقاد دارند که همه چیز انسان از جامعه است و برای جرم مفهومی قائل نیستند. آنها معتقدند که جامعه قانون را پدید می آورد و تعیین می کند که چه رفتاری درست و چه رفتاری گناه است و اگر کسی مرتکب شود چه کیفرهای معینی می بیند. پس خود جامعه است که افراد را تعلیم می دهد، تربیت می کند و به آنها می آموزد که کدامین کار مجاز و کدامین کار غیر مجاز است. جامعه برای آموزش افراد خود، از تأسیساتی هم چون: آموزشگاه، نیایشگاه، مطبوعات و رسانه های جمعی استفاده می کند. اگر برخلاف اهداف این وسائل، برخی از افراد از قدرت های مهار کننده جامعه کنار می مانند و تعلیم های لازم را کسب نمی کنند و در نتیجه رفتاری متناقض با رفتار معمول از آنان سر می زند، این امر به آن معناست که جامعه نتوانسته است آنها را طبق ضوابط مطلوب پرورش دهد. به همین خاطر دیگر فرد مسئولیتی ندارد؛ زیرا جامعه در قبال آنها قصور ورزیده است (شیخاوندی، 1379: 49 و 48). عده ای از جامعه شناسان نیز اعتقاد دارند که آن چیزی که وقوع جرم را تسهیل می کند، بی نظمی اجتماعی است و اگر جامعه نظم داشته باشد، بسیاری از جرایم اتفاق نمی افتد. البته منظور آنها از این نظم، نظم مدنی است؛ نه نظم پادگانی (ملک محمد، 28: 25). هم چنین بررسی های گوناگون نشان می دهند که چنانچه در جامعه ای ثبات و پایداری اجتماعی وجود نداشته باشد، مثلاً جامعه در حالت شورش باشد و یا پاره ای از شرایط غیر عادی و سازش نایافته عمومی در جامعه رواج داشته باشد، میزان بزهکاری رو به افزایش می رود و برعکس، هر قدر جامعه به سوی پایداری سوق داده شود، از میزان بزهکاری کاسته می شود. در حقیقت مجموعه مطالعات اجتماعی بیانگر این نکته است که بسیاری از بزهکاران در واقع آسیب دیدگان بهنجار یک جامعه نابهنجارند. یعنی افرادی هستند که از نظر روانی بهنجار هستند؛ ولی به علت اینکه جامعه وضع نابهنجار دارد دست به بزهکاری می زنند (نیک خو، 1386: 226). یعنی گفته به آن معناست که افرادی که دچار هیچ نوع اختلال روانی نیستند، بزهکاری آنان ناشی از عوامل اجتماعی است. زیرا انسان از بدو تولد در میان شبکه روابط متقابل اجتماعی به سر می برد و کنش های متقابلی که میان او و دیگران به وجود می آید باعث جذب میراث جامعه شده و در سراسر طول عمر خود در میان شبکه ای از روابط متقابل زندگی می کند و بنا به فراخور در دگرگونی چنین روابطی تغییر کرده و الگوی مناسب خود را از جامعه می گیرد (اکبری، 1385: 173 و 172). یکی دیگر از عوامل اجتماعی مؤثر بر بزهکاری، وقوع جنگ می باشد که جرم شناسان و جامعه شناسان درباره تأثیر آن یک نظر هستند و برای توجیه آن دلائلی از جمله: پراکندگی خانواده ها در اثر وقوع جنگ، وجود موقعیت های نامناسب اقتصادی - اجتماعی از قبیل: جیره بندی مواد غذایی و تثبیت آمرانه قیمت ها و بازار سیاه برخی کالاهای ضروری را ذکر کرده اند (پازکی زاده، 1387: 14). همچنین اسارت، خانه به دوشی و کار اجباری در پایگاه های دشمن که باعث تضاد فکری کودکان و خانواده آنان شده و اعتراضات ناشی از این تضادها به عناوین مختلف با رفتارهای ضد اجتماعی چون: اختلال در نظم و آرامش اجتماعی، حالت بی قیدی، سرکشی، پرخاشگری، ترک خانواده، اعتیاد و غیره آشکار می شود (شامبیاتی، 1385: 14 و 13). راوندی (1364) می گوید: تورستین سلین (T. Sellin) این مسئله را در دو جنگ جهانی بررسی کرده و نشان داده است که عامل اغتشاش اجتماعی اثر مهمی در ایجاد بزهکاری دارد. عامل اجتماعی مؤثر دیگر، وسائل ارتباط جمعی هم چون: مطبوعات، رمان های پلیسی، رادیو، تلویزیون و سینماست؛ که ابزاری برای انتشار مفاهیم از راه تصویر و یا صوت هستند. البته برخی اعتقاد دارند که این وسائل نه تنها دارای اثر شوم در کودکان و نوجوانان نیستند، بلکه بر عکس شرایطی را فراهم می آورند تا آن ها در حد قابل ملاحظه ای از ستیزه گری خود بکاهند (اکبری، 1385: 179-172). اخیراً نیز برخی تحقیقات نشان داده که یکی از مهم ترین علت های رفتار مجرمانه، تأثیر آلودگی های صوتی بر ذهن و متعاقب آن ایجاد خشونت است. واقعیت آن است که در بسیاری از مواقع، زمانی که ذهن انسان با عوامل خارجی از جمله آلودگی های صوتی تحریک می شود، باعث سلب اراده افرادی می شود که ظرفیت کنترل اعصاب و خشم خود را ندارند؛ چرا که پیش تر رفتارهای مجرمانه افراد نشان دهنده خشونت گری آن هاست و از آن جا که اَعمال انسان و رفتار او ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر دارند، توجه به آن حائز اهمیت است و هر چند نتیجه آن جرم را در بر نداشته باشد، اما می تواند در روند اجتماع اختلال ایجاد کند (مصطفایی، 1388: 47).
در مورد زنان، کیفیت حمایت اجتماعی یکی از عوامل مهم و مؤثر در جرم و بزهکاری آنان به شمار می آید. حمایت اجتماعی مفهومی است که به دامنه ارتباطات متقابل بین فردی توجه دارد و هر میزان مبادلات بیش تر باشد، میزان حمایت اجتماعی که فرد دریافت می کند، افزون تر خواهد بود. عکس این رابطه نیز صادق است. برخی مطالعات (1387) نشان می دهد که زنان نسبت به حمایت اجتماعی حساس تر هستند و زنانی که از طرف همسر، خانواده خود، فامیل و دوستان حمایت کمتری دریافت می کنند، نسبت به زنان دیگر بیش تر به بزهکاری روی می آورند (ابراهیمی، 1387: 157-155).

3- عوامل فرهنگی:

از دیگر عواملی که موجب گرایش جوانان به سوی انحرافات اجتماعی می شود فقر فرهنگی و محدودیت ها و تبعیض های ناشی از فقر فرهنگی و طبقه اجتماعی و فرهنگی خانواده هاست. یعنی سطح پایین تحصیلات خانواده و منزلت اجتماعی آنها، ناآگاهی اعضای خانواده به ویژه والدین از مسائل تربیتی، اخلاقی و آموزه های مذهبی، عدم هم نوایی خانواده با هنجارهای رسمی و غیر رسمی جامعه، هنجارشکنی اعضای خانواده و شهرت آنها به این مسئله و مسائل دیگر از مؤلفه هایی هستند که در قالب فقر فرهنگی خانواده در ایجاد شوک های روحی و روانی بر فرزندان نوجوان و جوان مؤثر هستند و انگیزه ارتکاب انواع جرایم را در آن ها دو چندان می کند (میری، 1387: 147 و 137). عده ای نیز ازدیاد جرائم افراد کم سن و سال را محصول سستی اعتقادات دینی و مذهبی دانسته و معتقدند که آفاتی نظیر: خودپرستی، حب دنیا، خود برتر بینی، غفلت، تکبر، تقلید و شخصیت زدگی، اکثریت زدگی، سخن بدون علم، پیروی از ظن و گمان، کتمان حق، مجادله با حق، هوی و هوس های بیرونی، قساوت قلب، از خود بیگانگی، عنادجویی و خودستایی سبب می شود که انسان از رشد و کمال باز مانده و به طرف بزهکاری سوق داده شود (شامبیاتی، 1385: 14 و 13).

4- عوامل اقتصادی:

مشکلات اقتصادی می تواند از عوامل مهم ارتکاب افراد به انواع انحرافات باشد که خواه ناخواه تأثیر شوم خود را در زندگی انسان باقی می گذارد. ریشه محرومیت از خوراک و پوشاک، بی سوادی و عقب افتادگی، جهل و خرافات، عدم بهداشت کافی و انواع بیماری های جسمی و روحی و حتی جنگ ها و خون ریزی ها را باید در نیازهای مادی و فقر جست و جو کرد. بیکاری نیز که خود زاییده بحران اقتصادی است که باعث فقر می شود و نوجوانان و جوانان را به تنگنا می اندازد و زمینه را برای ارتکاب آنها به بزهکاری فراهم می سازد. از میان انواع بزهکاری که ریشه در فقر دارد، دزدی بیش ترین فراوانی را در میان کودکان و نوجوانان دارد. بیکاری، ولگردی، و گدایی که ناشی از فقر خانواده هاست از عوامل مؤثر در گرایش آنها به بزهکاری هایی از قبیل دزدی است و کودکان و نوجوانان را به سوی اعمالی سوق می دهد که هیچ گاه توانایی انجام آن را نداشته اند. هم چنین فقر در خانواده باعث می شود تا زنان برای تأمین نیازهای زندگی از ایفای وظایف خود عاجز شوند؛ به نحوی که تربیت فرزندان خود را رها کرده و به کار در خارج از منزل بپردازند. نداشتن مسکن مناسب، عدم امکانات لازم برای زندگی، تفریحات ناسالم و عدم توانایی خانواده ها برای محافظت فرزندان از مفاسد موجود در محیط های ناسالم و معاشرت با افراد ناباب، همگی ناشی از فقر و تهی دستی خانواده هاست (اکبری، 1385: 172-179). بنابراین عدم توزیع صحیح ثروت و منابع مالی در جامعه تحت هر شرایط که باشد زمینه را آنچنان آماده می سازد که افراد از رفتارهای ضد اجتماعی برای بقاء و دوام خود استفاده کنند و رفتارهای خلاف را برای خود هنجار توجیه کنند (رجبی پور، 1387: 64-61). به گفته چلبی (1375(به طور کلی نابرابری در ثروت مادی به ویژه نابرابری در درآمد می تواند باعث تضادهای توزیعی در جامعه شود که به دو شکل جلوه می کنند: یکی به صورت تضاد انتشاری که آسیب ها و انحرافات اجتماعی را سبب می شود و دیگری به صورت تضاد سیاسی؛ که هر دو شکل تضاد به نوبه خود می توانند وفاق و انسجام اجتماعی را تحت الشعاع قرار دهند و هم زمان موجب می شوند تا میزان کنترل رسمی و هزینه ها بالا رود (محبوبی منش، 1385: 22). برخی از جامعه شناسان نیز نا هم ترازی طبقات اجتماعی و کشمکش فقر و ثروت را تبلور خشم و انتقام سرخوردگان جامعه از صاحبان سرمایه می دانند (معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم، 1383: 129). همچنین افلاطون (Plato 428-347 B.C) از میان عوامل اقتصادی و اجتماعی، فقر و ثروت را به اتکای نقش آنها در دگرگون سازی عواطف انسانی، از عوامل مؤثر بر تکوین جرم ارزیابی کرده است (محمدی اصل، 1384: 73). از جنبه ای دیگر، بعضی علت ارتکاب جوانان به بزهکاری را از خصوصیات جوامع متمدن و پیشرفته دانسته و اعتقاد دارند که بشر با همان سرعتی که به سوی پیشرفت و تکامل صنعتی و مادی پیش می رود از معنویات فاصله می گیرد و به سوی تبهکاری و قانون شکنی گام بر می دارد. به این معنا که با پیشرفت و ترقی بشریت و حرکت جوامع به سمت جهانی شدن، بر تعداد بزهکاران نیز افزوده می شود (اکبری، 1385: 166 و 165).

5- عوامل خانوادگی:

جرم شناسان مدعی هستند که خانواده از مهم ترین کانون های آموزش بزهکاری کودکان به شمار می رود. از نظر آنان، تبعیض در خانواده و توجه بیش تر والدین به برخی از فرزندان، سبب ایجاد عقده در فرزندی که مورد توجه کم تر قرار گرفته، می شود و زمینه ساز به وجود آمدن نفرت و بدبینی در او می شود (همان، 179-172). شواهد زیادی گویای این واقعیت است که در پشت پرده بسیاری از بزهکاری های نواجوانان، کانون خانوادگی ناسالم و یا متلاشی شده ای پنهان است. یعنی اینکه بیشتر بزهکاران متعلق به خانواده هایی هستند که در آن از محبت و تفاهم اثر کمی وجود دارد. همچنین اغلب دارای خانواده های از هم پاشیده می باشند و به طور کلی دارای والدینی هستند که یا بسیار خشن و سخت گیر و یا بی تفاوت و بی توجهند. علاوه بر این، اکثر والدین بزهکاران بی سواد یا کم سواد و عده زیادی از آنها نیز از نظر مالی و رفاهی در وضعیت نامطلوبی زندگی می کنند (نوابی نژاد، 1381: 120). یکی دیگر از عوامل خانوادگی مؤثر در ایجاد بزهکاری، عقب ماندگی خانوادگی است. به این معنا که خانواده های ایستا یا خانواده هایی که مسیر قهقرایی طی می کنند فرزندان خود را بدبین، غیر اجتماعی و عصیانگر بار می آورند. از سوی دیگر، والدین خیلی مسن هم فاقد واکنش ها و اِعمال انعکاس ضروری هستند و نمی توانند وظیفه هایی را که از نظر تربیت فرزندان برعهده دارند به خوبی جامه عمل بپوشانند (مختاری، 1385).

6- عوامل حکومتی و سیاسی:

چون حکومت ها از عوامل تأمین کننده عدالت و یا گسترش نابسامانی و ظلم هستند، در این راستا قوانینی را تدوین می کنند و مسئول اجرای آن نیز خودشان هستند؛ لذا برای اجرای آنها متوسل به خشونت می شوند و مجازات ها و تنبیه های شدید و نامناسبی را در مورد سرکشان وضع می کنند که خود این مجازات ها عامل تشدید کننده روحیه بدبینی و برانگیختن واکنش منفی نسبت به قوانین و نظام های موجود اجتماعی می شود (اکبری، 1385: 179-172). در این خصوص، گریگوری فلانگان (Gregry Flanagan- 2002) معتقد است که: «دولت، قوانینی وضع می کند که نادرست است و در واقع با مجازات آنچه فقط جلوه طبیعی حقوق فردی است به تولید جرم دامن می زند. دلیل وجود این همه جرم با همان معنای کذایی، آن است که پلیس - دولت از هر فردی که بخواهد آزادانه زندگی کند، یک مجرم به معنایی واقعی کلمه می سازد. کم تر کاری وجود دارد که یک شخص با انجام دادنش قانونی را نشکسته باشد. مثلاً افراد نمی توانند هر آنچه را که دوست دارند مصرف کنند. انواع اَعمال جنسی خود را نمی توانند بدون اجازه دولت و آزادانه انتخاب کنند. نمی توانند کارهایشان را همان طور که می خواهند اداره کنند و در بعضی جاها حتی نمی توانند خانه هایشان را همان طور که می خواهند بسازند و تزیین کنند. از این قبیل ممنوعیت ها بسیار است؛ زیرا تقریباً برای انجام دادن هر کاری یا باید جواز گرفت و یا قانون و آیین نامه های مربوط را اجرا کرد. مشاغل، به طور معمول در معرض سرپیچی از قوانین و آیین نامه های بسیاری قرار دارند و به همین دلیل سالانه ده ها میلیارد دلار هزینه می شود تا این مشاغل با قوانین و آیین نامه هایی که مرتب تغییر می کنند در تعارض نباشند» (فلانگان، 1384: 162 و 161). از طرفی، برخی از جرم شناسان فرا نوگرا نظیر میلووانوویچ و هِنری (Milovanovich & Henry - 1994) نیز بر این باورند که جرم، نوعی تمرین قدرت است که در یک روابط نابرابر و در لحظه معینی بر افراد خاصی تحمیل می شود. در این روابط نابرابر، کسانی که از قدرت کمتری برخوردارند قربانی می شوند و برخی اَعمال که از سوی نهادهای حکومتی و یا در فعالیت های تجاری و روابط خانوادگی انجام و موجب آزار دیگران می شود به عنوان اعمال غیر قانونی شناخته نمی شوند. این در حالی است که نهادهایی نظیر: رسانه ها، پلیس و بسیاری از سازمان های سیاسی درصدد تحت نفوذ قرار دادن افکار عمومی بر روی جرایمی که مورد توجه دولت هاست، می باشند و در این زمینه در جهت کنترل و قاعده مند ساختن جرایم فعالیت می کنند (احمدی، 1384: 11). به اعتقاد برخی از کارشناسان نیز وجود جرایم در جامعه قبل از اینکه نتیجه تساهل و تسامح دستگاه قضایی و انتظامی در برخورد با جرایم باشد، معلول و نشان دهنده عدم تحقق خدمت رسانی صادقانه به مردم از سوی نهادها و سازمان هایی است که مکلف به خدمت رسانی به مردم هستند. با این حال به نظر می رسد که بین میزان خدمت رسانی به مردم از یک سو و میزان جرایم و آسیب های اجتماعی موجود در یک جامعه از سوی دیگر ارتباط مستقیم و تنگاتنگی وجود دارد. بر این اساس می توان ادعا کرد که تأسیس و تشکیل نهادهای پیشگیرانه، هر چند که لازم و ضروری و دارای آثار و برکات بسیار و غیر قابل انکار است، ولی انتظار پیشگیری کامل و زیربنایی و اساسی از یک یا چند نهاد مستقل، انتظار معقول و منطقی به نظر نمی رسد و رسالت چنین نهادی بیش تر از آن که پیشگیری باشد، هماهنگ سازی تمامی نهادهای اجرایی و قضایی و قانون گذاری در مسیر پیشگیری از وقوع جرم از طریق خدمت رسانی همه جانبه به مردم است (معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم، 1383: 6 و 5).

7- عوامل آموزشی:

اگر چه بخش قابل توجهی از زندگی اجتماعی، رفتار و شخصیت جوانان در تعامل با مدرسه و تجربیات مدرسه ای شکل می گیرد، اما در این میان، زمینه فعالیت های اجتماعی که در مدرسه فراهم می شود، می تواند موجب رفتار انحرافی شود (بیات و همکاران، 1387: 103). امروزه بیش تر روان شناسان تربیتی معتقدند که کارکنان مدرسه در سلامت روان دانش آموزان دارای نقش های حساس حرفه ای هستند و شرایط مدرسه که منجر به عدم سلامت روان و یا ناسازگاری دانش آموزان می شود، همبستگی نزدیکی با مقررات اجرایی و انضباطی و تحصیلی مواجه می شود. حتی تعدادی از این کودکان و نوجوانان ترک تحصیل می کنند و عده ای دیگر خود را در رسیدن به موفقیت درسی عاجز و ناتوان می بینند و بالاخره گروهی بی عدالتی و رفتار غیر منصفانه معلم را مسئول شکست خود می پندارند و به دنبال راه هایی برای خالی کردن کینه و دشمنی خویش برمی آیند. مشکلاتی هم چون: پر جمعیتی کلاس ها، نبود وسایل و امکانات لازم اعم از: کتاب، وسایل کلاسی، زمین بازی، عدم سازماندهی فعالیت ها، نامناسب بودن کمی و کیفی تکالیف درسی، عدم شناخت معلم از دانش آموزان، عدم توانایی معلم در تدریس و تفهیم مطالب درسی و عدم تجانس و هم خوانی برنامه های درسی با نیازهای کودکان و نوجوانان از جمله مواردی است که شرایط نامطلوب و نامناسب را در مدرسه فراهم می کند و باعث بد رفتاری دانش آموزان می شود (نوابی نژاد، 1381: 216 و 211). در این بین، مدارس راهنمایی و متوسطه بی شک از مهم ترین نهادهایی هستند که نوجوانان در آن ها یکی از بحرانی ترین دوره های زندگی خود را می گذرانند. در حالی که متأسفانه تأثیر نظام مدارس بر بازسازی و تکوین شخصیت سالم نوجوانان همواره مثبت نیست (اکبری، 1385: 180).

8- عوامل فردی:

به اعتقاد هیپوکراتس (Hippocrates) انسان علاوه بر عوامل روانی، اجتماعی و اقتصادی، از ساختار وجودی خود به سوی جرم و بزهکاری روی می آورد. برحسب ادعای وی، برخی از انسان ها دارای چنان بافت و ساختار وجودی هستند که ناخواسته درصدد ارتکاب جرم بوده و از عصیان و بزهکاری احساس ارضای شخصی می کنند. این محیط پرورش دهنده و عواملی که چنین روحیه ای در آنها تقویت می شود، بر میزان ارتکاب جرم افراد دخیل می باشد (یاووزار، 1382: 47). یکی از مهم ترین عوامل ارتکاب جرم و بزه، کاهش «احساس تعلق اجتماعی (Social Belonging)» در فرد است. احساس تعلق اجتماعی باعث می شود تا رابطه متقابل هویتی بین فرد و جامعه شکل گیرد و فرد خود را متعلق به جامعه و جامعه را نیز متعلق به خود بداند و در قبال آن احساس مسئولیت کند. احساس تعلق اجتماعی در واقع همان کشش و نیرویی است که موجب هویت مشترک بین فرد و جامعه می شود؛ به طوری که بدون جامعه، فرد دچار بحران روحی و عدم تعادل روانی شده و به تدریج دچار افسردگی می شود. زمانی که فرد احساس تعلق اجتماعی خود را نسبت به محیطی که در آن زندگی می کند از دست می دهد، نوعی از خود بیگانگی درونی احساس می کند که تحمل سختی ها و ناملایمات اجتماعی را در او کاهش می دهد. در چنین شرایطی فرد حاضر به فداکاری و گذشت در تحمل ناملایمات اجتماعی و سازگاری با محیط و هم زیستی با هنجارها نیست. کسانی که دچار کاهش احساس تعلق اجتماعی می شوند در نگهداری جامعه مسئولیتی حس نمی کنند. آنان احساس نمی کنند که جامعه ای که در آن زندگی می کنند به همه تعلق دارد و باید سالم و رشد یافته به نسل آینده منتقل شود. چنین افرادی صرفاً در فکر بهره مندی شخصی از جامعه و استفاده فردی و نفع طلبی از آن هستند. از آن جایی که وجود قانون، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی از جمله عواملی هستند که احساس تعلق اجتماعی و احساس مسئولیت در جامعه را رشد می دهند، لذا چنین افرادی با شکستن قانون و زیر پا گذاشتن ارزش ها و هنجارها، در عمل زمینه بروز آسیب ها و انحرافات اجتماعی را فراهم می کنند و مرتکب جرم بزه می شوند (ناطق پور، 1386: 160 و 159). یکی دیگر از این علل بنیادی در بزهکاری، نوعی ناکامی است. در واقع نیازهای انسان برای احراز هویت، امنیت، استقلال و محبت، گاه آن چنان با شکست مواجه می شود که رفتارهای ضد اجتماعی به عنوان کوششی در جهت کاهش دادن تنش های انباشته شده آنان بروز پیدا می کند. پاره ای از شرایط زندگی و شرایط فیزیکی که احتمالاً ایجاد ناکامی می کند و سرانجام به بزهکاری می انجامد، عبارتند از: کم هوشی، فقر فرهنگی - اجتماعی - اقتصادی، تعارض در خانواده ها، خانواده های از هم پاشیده، بی محبتی والدین نسبت به فرزندان، نبود ضوابط اخلاقی و اعتقادی صحیح، تحقیر و شکست در مدرسه، احساس حقارت ناشی از عیوب جسمانی و یا تخیلی (نوابی نژاد، 1381: 118). نرسیدن به اهداف و مقاصد به هر دلیلی باعث می شود که انسان حس کند در ارضای تمایلات خود شکست خورده است و برای جبران شکست ها و ناکامی خود ممکن است دست به اعمال بزهکارانه بزند؛ اگر چه برخی از این خواسته ها اساساً غیر منطقی می باشد. بنابراین وقتی انسان مشاهده می کند که اهدافش متناسب با ابزار نیست، سعی می کند به دلیل این ناکامی ها دست به بزهکاری های گوناگون بزند. از طرفی، چنان چه او در مقایسه خود با دیگران نتواند عامل موفقیت دیگران را برای خود توجیه کند و به طور عینی قادر به شناخت فعالیت های آنها شود، ممکن است به بزهکاری روی بیاورد. هم چنین اتفاق ها و حوادثی که در دوره کودکی برای فرد اتفاق افتاده است ممکن است اثر سویی بر رفتارهای دوران نواجوانی و جوانی وی بگذارد. چنین شخصی ممکن است به عنوان مثال، از سرقت کردن اموال مردم لذت ببرد و خوشنود شود. نکته دیگر اینکه فرد ممکن است برای محبوب شدن در گروه و پذیرش در آن گروه توانایی و جرأت طلبی خود را با انجام کارهای خلاف اجتماعی و بزهکاری نشان دهد. در این هنگام ممکن است حتی درآمدهایی که از طریق خلاف به دست می آورد و در اختیار گروه خود قرار دهد تا همچنان مطرح باقی بماند. چنین افرادی حتی برای خودنمایی ممکن است به سرقت، ضرب و جرح دیگران و حتی جرائم سنگین نیز دست بزنند (رجبی پور، 1387: 64-61).

9. عوامل روانی و شخصیتی:

از میان اندیشمندان قدیمی، بقراط (Hippocrate 377-460 B.C) معتقد بود که خطا ناشی از دیوانگی است و افلاطون فعل مجرمانه را بیماری روان، و بزهکار را بیمار می پنداشت (نوربها، 1386: 40). او در کتاب معروف خود به نام قوانین اعلام داشت که جرم و گناه نوعی بیماری است که سه دلیل عمده باعث بروز آن می شود. افلاطون سه عامل دخیل در جرم را به ترتیب: 1) آرزوها و خواسته ها، 2) عشرت خواهی و اعتیاد و 3) جهالت و نادانی عنوان می کند. وی تنها عامل بازدارنده در ارتکاب جرم را آگاه سازی و تربیت و پرورش فرد می دانست (یاووزار، 1382: 47). همچنین جالینوس صرفاً بر ریشه های روانی جرم و شیوه و درمان آنها توجه داشت و ارسطو به تأثیر وضع جسمانی و روانی در تکوین جرم تأکید کرده است (محمدی اصل، 1384: 73). ارسطو، روان را از جسم تفکیک کرد؛ اما معتقد به وحدت آنها نیز بود. به اعتقاد وی، عوامل ایجاد کننده جرم عواطفی هستند که انگیزه های ارتکاب جرم می باشند (نوربها، 1386: 40). اما از نگاه روان شناسان جدید، جرم نتیجه عدم تعادل شخصیت مجرم است که از واکنش متقابل عوامل روانی و بیولوژیکی ناشی می شود. آنها این عدم تعادل روانی را عامل اختلالات شخصیتی افراد می دانند که افراد را به سوی ارتکاب اَعمال خلاف سوق می دهد (دوستدار، 1388: 11). به اعتقاد روان شناسان، جرایمی وجود دارند که ناشی از ناراحتی های روانی - عصبی مجرم هستند. عده ای از این مجرمان اَعمال خود را بدون این که احساس کنند جرمی مرتکب می شوند اجرا می کنند. معمولاً این مجرمان را گناه کار حساب نمی کنند و فقط کافی است که دیوانگی آنها به محاکم قضایی ثابت شود تا بلافاصله محاکمه متوقف شده و مجرم به سازمان هایی که جنبه مهار کننده دارند مانند تیمارستان تحویل داده شوند (شیخاوندی، 1379: 49). از نظر هانس یورگن آیسنک (Hans Jorgen Eysenck 1916-1997) افراد برون گرا بیش تر از دیگران احتمال دارد مرتکب جرم شوند و دلیل آن نیز جنبه زیست شناختی دارد؛ یعنی تفاوت در سیستم اعصاب که پی آمدهای رفتاری دارد.
همچنین کاترین دالتون (Catrine Dalton - 1961) بر این باور بود که علت بعضی از جرایم زنانه را می توان در تغییرات هورمونی مربوط به دوران عادت ماهانه و تنش های پیش از قاعدگی (PRE Menstrual tension) جست و جو کرد (آبوت و والاس، 1381: 208). دیوید ایراگیس (Daivid Iragimes) نیز در این خصوص نوشته است: «بزهکاری نوجوانان علل پیچیده ای دارد و از بیماری های روانی به مفهوم وسیع آن و بیماری های اجتماعی سرچشمه می گیرد که برخی از آنها شامل: روان نژندی و برخی دارای علائم مقدماتی روان پریشی هستند. عده ای از ترس های بی اساس رنج می برند و عده ای نیز دچار نارسایی های هوشی هستند» (مجدفر، 55: 139). نظرات دیگری نیز در این رابطه داده شده است. مثلاً گفته شده که بزهکاری همانند انواع شرارت ها، نتیجه محدودیت های شدید کودکان است. یا این که بزهکاری جوانان حالتی از عصیان است و این عصیان برای طلب چیزی نیست؛ بلکه برای تخلیه آن است. و سرانجام این که علت بزهکاری جوانان شاید به عدم موفقیت نوجوانان پسر در همانندسازی خود با آنچه که اصطلاحاً «الگوی قدرت مردانگی» نامیده می شود، مربوط باشد (اکبری، 1385: 171).
به طور کلی، عوامل روانی و شخصیتی معطوف به عدم تعادل روانی، شخصیتی و اختلال در سلوک و رفتار است. مثلاً افراد روان رنجور و روان پریش نسبت به ارزش ها، هنجارها و مقررات اجتماعی بی تفاوت بوده و کم تر آنها را رعایت می کنند. اَعمال و شیوه های رفتاری این گونه افراد، نظام اجتماعی در جامعه و نزد سایر افراد زیر سؤال رفته و آن را به پایین ترین سطح عمل تنزل دهد. گروهی از افراد بزهکار نیز خود محور هستند و پیوسته به تمجید و توجه دیگران نیازمندند. از دیگر مشکلات روحی و روانی که منجر به رفتارهای ضد اجتماعی می شود می توان به ضعف اعتماد به نفس و عزت نفس، احساس عدم جذابیت، افسردگی شدید، شیدایی و اختلالات خلقی اشاره کرد. برخی نیز تشنه لذت جویی و هیجان جویی هستند؛ به همین دلیل برای رسیدن به خواسته های خود دست به اَعمال بزهکارانه می زنند (میری، 1387: 147 و 137). افزایش سریع و صعودی اعتیاد به مواد مخدر و کاهش سن اعتیاد، افزایش مصرف الکل، گسترش روابط نامشروع، استقبال گسترده از ماهواره و لوح های فشرده و نوارهای ویدئویی غیر مجاز، مدل های ماهواره ای، رجوع به کانال های تلویزیونی کشورهای همسایه و مواردی از این قبیل از جمله روش های ارضای هیجان جویی جوانان می باشد که گسترش آنها از رشد نگران کننده ای برخوردار است (محمدی، 1383: 110).
با توجه به مجموع عواملی که ذکر شد می توان ریشه اغلب آسیب پذیری های اجتماعی، انحرافات، بزهکاری ها و لجام گسیختگی های نوجوانان و جوانان آسیب دیده را در عدم بهره مندی آنها از شخصیت متعادل و متعالی و پویا، تجارب ناخوشایند، فقر عاطفی و مالی، احساس کم ارزشی و بی مقداری، ناکامی های مکرر، تهدیدات و تنبیهات فراوان، بی توجهی بزرگسالان، جهل ها و بی خبری ها، ضعف ایمان، لذات کاذب، عدم عاقبت اندیشی، ضعف اراده، وجود الگوی نامناسب (معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم، 1383: 278 و 277)، نامناسب بودن و عدم کارآیی کوشش های والدین و مدارس و رسانه ها در جهت اجتماعی کردن و کنترل جوانان، فرهنگ جوانی و روحیه کنجکاوی جوانان، تأثیر فزاینده گروه های هم سال و بعضاً گروه های هم سال بزهکار در فرآیند جامعه پذیری جوانان در مقایسه با نقش و تأثیر والدین، فقدان منزلت اجتماعی روشن و مناسب برای جوانان، ابهام در هویت، نامعین و نامطمئن بودن پایگاه اجتماعی نوجوانان و جوانان (احمدی، 1384: 130)، محرومیت یا از دست دادن اعضای خانواده به خصوص مرگ یکی از عزیزان (ستوده، 1386: 51)، اوضاع و شرایط اقلیمی، بیکاری، اختلالات روانی، هیجان جویی، ضعف اعتماد به نفس و عزت نفس، افسردگی و خودمحوری (میری، 1387: 139-132)، حذف محرک مثبت، وجود محرک عاطفی منفی، عدم دستیابی به اهداف ارزشمند مثبت (علیوردی نیا و همکاران، 1386: 59)، میل به فراموشی خود یا غفلت عمدی از خاستگاه ملکوتی آدمی (محمد اصل، 1384: 73)، زمانه بی رحم و فسادپذیر و آزمندی بشر جست و جو کرد (معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم، 1383: 129). البته برخی از مطالعات نیز حاکی از نقش تغذیه در بروز رفتارهای ضد اجتماعی است. به طور مثال، مطالعات نیز حاکی از نقش تغذیه در بروز رفتارهای ضد اجتماعی است. به طور مثال، مطالعات متخصصان دانشگاه آکسفورد (2006) نشان داد که مواد غذایی می توانند بر رفتارهای ضد اجتماعی تأثیر بگذارند. این محققان با اضافه کردن ویتامین های مختلف و مواد معدنی طی 9 ماه موفق شدند 37 درصد رفتارهای ضد قانونی 231 زندانی را کاهش دهند. طبق آمار، تغییر شیوه تغذیه در انگلستان از سال 1950 نشان می دهد که جرایم در این کشور 10 برابر افزایش یافته که علت آن کم شدن محتوای کیفی مواد غذایی نسبت به 50 سال گذشته است (حسنلو، 1385: 14).
به هر حال، جرم در هر لباسی که باشد پدیده شوم و خطرناکی است و مجرم، شخص خطا کاری است که خودآگاه یا ناخودآگاه بنا به دلایلی که قبلاً توضیح داده شد مرتکب جرم می شود. در بررسی های بین المللی قربانیان جرم (Icvs) که به ابتکار وزارت دادگستری هلند انجام شده است، آمارها نشان می دهند که کشورهای استرالیا، انگلستان و هلند از کشورهای با بالاترین ریسک ارتکاب جرم و آمریکا، کانادا و فرانسه در حد متوسط و ژاپن، فنلاند، نروژ، سوییس و ایرلند شمالی از کشورهایی هستند که نرخ جرم پایینی دارند (شافتو، 1385).
منبع :کاوه، محمد، (1391)، آسیب شناسی بیماری های اجتماعی (جلد اول)، تهران: نشر جامعه شناسان، چاپ اول 1391.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
play_arrow
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
play_arrow
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
play_arrow
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
play_arrow
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
play_arrow
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
play_arrow
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
play_arrow
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
play_arrow
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
play_arrow
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
play_arrow
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
play_arrow
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
play_arrow
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
play_arrow
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها
play_arrow
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها