نویسنده:محمد آورند
جانشینی شاه تهماسب و درگیریهای داخلی قزلباشان
شاه اسماعیل صاحب چهار فرزند به نامهای تهماسب ، القاص میرزا ، سام میرزا ، یهرام میرزا .بود.شاه طهماسب یکم
تهماسب فرزند ارشد شاه اسماعیل بود که در روز چهارشنبه۲۶ ذیالحجة الحرام سال ۹۱۹ ﻫ ﻖ در روستای شهاباد اصفهان دیده به جهان گشود.[1] او بعد از فوت پدرش در سال 929 با اینکه 11 سال بیش نداشت به سلطنت رسید .سن و سال کم او باعث شده بود تا نتواند به تنهایی دولت را اداره کند به همین خاطر از قزلباشان برای اداره حکومت کمک گرفت، قزلباشان از این فرصت استفاده کردن و به مدت ده سال امور را به دست گرفتند .خود این امر سبب شد که در ده ساله اول حکومت تهماسب، صفویه به خاطر قدرت طلبی قزلباشان دچار ضعف شود .
تهماسب بعد از جلوس به تخت پادشاهی زمام امور و نیابت خود را به دیو سلطان روملو ، نظارت دیوان اعلی را به قاضی جهان ، صدارت را شراکتی به امیر قوام الدین حسین اصفهانی و جلال الدین محمد استرآبادی واگذار کرد .
دیو سلطان از قبیله روملو ، وکیل شاه تهماسب بود ، او در مقام امیر الامرایی زمام امور کشور را به دست گرفت . اغلب سران قبائل روملو ، تکلو ، ذوالقدر با او موافق بودند بعد از مدتی سران شاملو و نیز برخی از امرای استاجلو نیز به آن پیوستند . ولی اکثر سران استاجلو به رهبری کپک سلطان به مخالفت برخاستند - استاجلو قبیله بود که در خراسان و تبریز ساکن بودند . بعد از اینکه دیو سلطان از مخالفت آنها آگاه شد از لار به طرف تبریز حرکت کرد . کپک سلطان با قبیله خود به شور نشست ، بعضی از افرادش پیشنهاد دادن که به مقابله بپردازند ولی او در جواب گفت :« من وارد جنگ نمی شوم چون ما هر دو از غلامان شاهیم » . سپس کپک به استقبال دیو سلطان رفت و به همراه او در چرنداب به محضر شاه رسیدند . دیو سلطان بعد از این ملاقات برای تضعیف استاجلو و کپک سلطان آنها را به جنگ کفار گرجستان فرستاد . سپس تیول آنها را قطع کرد . وقتی کپک ازعمل دیو سلطان مطلع شد چاره ای ندید جز اینکه وارد جنگ شود . در منطقه ای به نام سلطانیه بین دو سپاه جنگ خونینی در گرفت . در آغاز استاجلو ها برتری را از آن خود کردند و برون سلطان تکلو و قراجه سلطان را کشتند . در این هنگام خود شاه تهماسب به سمت استاجلوها به راه افتاد. کپک که مقاومت را در برابر تهماسب بیهوده می دید از مظفر سلطان ، حاکم سلطانیه در خواست کمک کرد و او هشت هزار سرباز در اختیارش گذاشت .
شاه تهماسب در خروزیل به سپاه کپک رسید . استاجلو ها در این نبرد شکست خورده و کپک به سمت گیلان فرار کرد . او در آنجا سپاهی از استاجلو ها و اهالی گیلان محیا کرد و بار دیگر در سال 933 ﻫ عازم اردبیل شد . او حاکم اردبیل ، بادنجان سلطان روملو ، را به قتل رساند . آنگاه عازم تبریز شد .
شاه تهماسب ، دیو سلطان ، چوهه سلطان و ذوالقدر اوغلی محمدخان را به جنگ آنان فرستاد . استاجلو ها به سمت ایروان شتافتند و در شرور بین دو طرف جنگ در گرفت در این نبرد استاجلوها برای بار سوم شکست خوردن و کپک سلطان کشته و بقایای سپاه او به گیلان گریختند .[2]
بعد از آن واقعه دیو سلطان در 26 شوال 933 بر اثر دسیسه چینی هایی که چوهه نزد شاه تهماسب کرده بود از طرف شاه از وکالت عزل و منصبش به چوهه واگذار شد . وی چندان اعتنایی به موقعیت شاه نداشت و زیاده روی را از حد اعتدال گذرانیده بود . در سال 937 حسین خان شاملو از شیراز به حضور شاه تهماسب رسید ولی چوهه از این ملاقات جلوگیری کرد و تصمیم گرفت که او را بکشد زمانی که حسین خان از این قصد آگاه شد در حضور شاه چوهه را به قتل رسانید . بعد از این واقعه حسین خان مقاومت در برابر قبیله چوهه – تکلو- را بیهوده دید بنابراین به سمت اصفهان گریخت .
امرای تکلو ، پسر بزرگ چوهه، شاه قباد را به جای پدرش گماردند .او با تمام قبایل شاملو ، استاجلو ، ذوالقدر و افشار به دشمنی برخاست . در این حال شخصی به نام یانچی قلی از هواخواهان تکلو قصد داشت که شاه را برباید و نزد قبیله خود ببرد وقتی شاه از این عمل مطلع شد دستور داد که تمام تکلوها را کشتار کنند ، اما آنان به سرعت از راه کردستان به بغداد فرار کردند .
بعد از آن شاه تهماسب ، منصب امیر الامرایی را به حسین خان شاملو واگذار کرد . وکالت او همانند سایر قزلباشان چندان طولی نکشید چرا که یکی از نزدیکانش که نزد شاه نیز دارای منزلتی بود قصد داشت شاه را مسموم کند . شاه از این عمل سخت بر آشفت و حسین خان را در سال 940ﻫﻖ نزد خود احضار و به قتل رساند .
منابع :
[1]- احسن التواریخ ، ج 2،ص 186 .
[2]- احسن التواریخ ، ج 2 ، ص 245- 254 و 260 – 262 .
منبع : www.tarikheslam.com