رابطه‌ی رشد جمعیت و رشد توسعه

در سال 1900 میلادی افزایش سالانه‌ی جمعیت پانزده میلیون تن بود و این رقم در سال 2000 میلادی بیش از نود میلیون تن بود. کشورهای توسعه یافته که در سال 1950، یک سوم جمعیت گیتی را زیر بال داشتند در اواخر قرن بیستم
شنبه، 30 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رابطه‌ی رشد جمعیت و رشد توسعه
رابطه‌ی رشد جمعیت و رشد توسعه

ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری




 
در سال 1900 میلادی افزایش سالانه‌ی جمعیت پانزده میلیون تن بود و این رقم در سال 2000 میلادی بیش از نود میلیون تن بود. کشورهای توسعه یافته که در سال 1950، یک سوم جمعیت گیتی را زیر بال داشتند در اواخر قرن بیستم میلادی تنها یک پنجم جمعیت جهان را دربر گرفته بودند. پیش بینی می‌شود که این رقم در سال 2100 میلادی به زیر ده درصد برسد. از سال 1965 تا 1970، آهنگ رشد جمعیت کشورهای در حال توسعه، بیست و پنج درصد در سال بوده است که امری بی‌سابقه است زیرا کاهش میزان مرگ و میر، همزمان شده است با میزان زاد و ولد فزاینده در این کشورها. از آن پس، در بیش‌تر کشورها، میزان مرگ و میر بر میزان زاد و ولد پیشی گرفت. در اواخر قرن بیستم، افزایش طبیعی جمعیت در کشورهای جنوب (=جهان سوم) دو و یک دهم درصد بود که براساس آن پیش‌بینی می‌شد که در کم‌تر از نیم قرن آینده جمعیت این کشورها دو برابر شود. در همان زمان، در این کشورها امید به زندگی در هنگام تولد به شصت سال رسیده بود. گمان می‌رود که در سال 1927 میلادی جمعیت جهان دو میلیارد تن بوده است. در طول هفتاد سال به جمعیت جهان سوم، پنج میلیارد تن افزوده شد و پیش بینی می‌شود در سال 2020 جمعیت آنان به هفت میلیارد تن برسد.
رابطه‌ی رشد جمعیت و رشد توسعه
درواقع، وضع کشورهای جنوب از این لحاظ با هم تفاوت دارد. میزان زاد و ولد در آسیای شرقی در اواخر قرن بیستم بیست در هزار بود که اندکی از برخی از کشورهای توسعه یافته بیش‌تر بود. افزایش طبیعی سالانه‌ی این منطقه، یک و سه دهم درصد بوده است. اما در افریقا و آسیای غربی که در همان زمان رشد سالانه‌ی جمعیت به ترتیب در حدود دو و نٌه دهم درصد و دو و هفت دهم درصد بوده است میزان زاد و ولد هم‌چنان بالاست. در امریکای لاتین و آسیای جنوبی که به کاهش باروری روی آوردند آهنگ رشد جمعیت دو و دو دهم درصد بوده است.
چشم انداز افریقا دهشت‌بار است. جمعیت این منطقه که در سال 1950، دویست و بیست و پنج میلیون تن بود در سال 1987 به شش‌صد میلیون تن و در سال 2005 به بیش از یک میلیارد تن رسید. پیش بینی می‌شود که این قاره در 2025 بیش از دو میلیارد تن جمعیت داشته باشد. در اواخر قرن بیستم درحدود چهل و پنج درصد جمعیت افریقا، کم‌تر از پانزده سال سن داشتند. در همان زمان در چند کشور افریقای شرقی، میزان افزایش سالانه‌ی جمعیت سه و نیم درصد یا بیش‌تر بود. این‌ها به معنای دو برابر شدن جمعیت در عرض بیست سال یا حتی کم‌تر، بود.
امریکای لاتین کاهش چشم‌گیری را در میزان زاد و ولد داشته است. در اوایل دهه‌ی 1950، میزان آن، در حدود چهل و دو در هزار بود و در اواخر قرن گذشته به بیست و نه در هزار رسید و به این ترتیب در 1987 جمعیت این قاره به چهار صد و بیست و پنج میلیون تن و در سال 2000 به بیش از پانصد و چهل میلیون تن و در سال 2009 به بیش از پانصد و شصت و پنج میلیون تن رسید، و پیش بینی می‌شود در سال 2025 از هشت‌صد میلیون تن تجاوز کند. امید به زندگی در هنگام تولد، در این منطقه در اواخر قرن بیستم در حدود شصت و شش سال و میزان مرگ و میر اطفال، نسبتاً اندک بود و نسبت آن برابر بود با پنجاه و هشت در هزار از تعداد نوزادانی که زنده به دنیا می‌آمدند. برخی از کشورهای فقیرتر (بولیوی، گواتمالا، و هائیتی) دارای میزان زاد و ولد بسیار ، مرگ و میر زیاد اطفال، و امید به زندگی نسبتاً کم‌تری هستند.
آسیای جنوبی در طول چند دهه پر جمعیت‌ترین منطقه خواهد بود. جمعیت یک میلیارد و چهارده میلیونی آن (که هشت‌صد و پانزده میلیون آن مربوط به هند بوده است) در سال 1987، در سال 2000 به بیش از یک و نیم میلیارد تن رسید و بیست سال پس از آن به دو و نیم میلیارد تن می‌رسد (که یک و نیم میلیارد تن آن در هند خواهند بود). بنگلادش که در 1987 جمعیت فشرده‌ای داشت (صد و پنج میلیون تن) تا سال 2025 جمعیتش بیش از دو برابر خواهد شد، و در آن هنگام، پیامدهای این فاجعه‌ی «طبیعی» چه خواهد بود؟ در شرق و جنوب شرقی آسیا، میزان زاد و ولد به طور چشم‌گیری کاهش یافت. در جنوب شرقی آسیا، میزان رشد جمعیت، از اواخر دهه‌ی 1960 تا اوایل دهه‌ی 1980 میلادی به نصف رسید، اما ترکیب سنی جوان در هر دو منطقه، خبر از آن می‌داد که رشد جمعیت باز هم ادامه خواهد یافت. در بیش‌تر کشورهای عربی از کاهش زاد و ولد خبری نیست یا بسیار اندک است، در حالی که میزان مرگ و میر هم نسبتاً کم است.
هنگامی که از افزایش جمعیت در جهان سوم سخن می‌گوییم باید به یاد داشته باشیم که کشورهای صنعتی در گذشته هیچ‌گاه با چنین افزایش جمعیتی رو به رو نبوده‌اند. در قرن نوزدهم میلادی که اوج افزایش جمعیت در این کشورها بود میزان رشد جمعیت در اروپا به ندرت از یک و نیم درصد متجاوز می‌شد. بدین ترتیب کشوری مانند کنیا در اواخر قرن بیستم افزایش جمعیتی سه برابر افزایش جمعیت اروپای قرن نوزدهم را داشت. حتی در امریکای شمالی، بیش‌ترین رشد جمعیت که در زمان مهاجرت اروپائیان به آن‌جا بود فقط به دو درصد در سال رسید البته با توجه به این نکته که زمین و منابع طبیعی فراوان برای آن‌ها فراهم بود.
ارقامی که بیان شد فقط پیش بینی‌هایی است از وضع جمعیت در آینده، و از این رو امکان دارد تا حدی خطا در آن راه یافته باشد. با این حال، پیش بینی‌هایی که پیش از این، سازمان ملل متحد انجام داده به طور چشم‌گیری دقیق بوده است، و هرچند برآوردها در این‌جا تا سال 2025 را دربر می‌گیرد، پس از آن را نیز نباید از یاد برد.
با توجه به ترکیب سنی جمعیت و نبود پیش‌رفت هماهنگ اقتصادی و اجتماعی – از جمله برنامه‌های کارآمد تنظیم خانواده – در کشورهای کم‌تر توسعه یافته، می‌توان گفت در بیش‌ترین سال‌های قرن حاضر نیز پیوسته به جمعیت شدیداً افزوده می‌شود. اما اکنون نمی‌توانیم پیش بینی کنیم که پس از آن چه پیش می‌آید. امروزه دانش اندکی درباره‌ی ظرفیت و کشش نظام‌های جاری که پشتوانه‌ی زندگی بر روی زمین هستند – از جمله محیط زیست و فروپاشی آن – داریم. آیا دستاوردهایی که در مورد امید به زندگی پس از جنگ دوم جهانی حاصل شده هم‌چنان برای همیشه و همه جا پایدار خواهد ماند؟
سازمان ملل برای زمان‌های دورتر نیز پیش بینی‌هایی کرده است که براساس آن در این قرن ممکن است جمعیت گیتی در حدود دوازده میلیارد نفر تثبیت شود. این پیش بینی بر پایه‌ی این فرض استوار است که در سال 2035 در سراسر جهان هر زن به طور متوسط دو فرزند به دنیا آورد. اگر این پیش بینی برای مثال در مورد افریقا درست درآید انتظار نمی‌رود که جمعیت این قاره در این قرن از دو میلیارد تن متجاوز شود. اما این فرض به نظر غیر محتمل می‌آید. اگر میانگین دو فرزند در افریقا تا سال 2065 دوام آورد، در پایان این قرن، جمعیت این قاره در حدود چهار و نیم میلیارد تن تثبیت می‌شود (پیش بینی بلند مدت سازمان ملل متحد). اگر چنین فرضی را در مورد سراسر گیتی بسط دهیم، جمعیت جاهای مختلف تا پایان این قرن بین ده تا پانزده میلیارد تن خواهد بود.
رابطه‌ی رشد جمعیت و رشد توسعه
سال‌ها در باره‌ی توسعه‌ی جهان سوم بحث و برنامه ریزی می‌شد بدون این که به عوامل جمعیتی توجهی داشته باشند، و اگر هم در جایی توجهی می‌شد بسیار اندک بود. کار سرشماری و ثبت آمار ضروری در بسیاری از کشورهای فقیر، حکم کاری تشریفاتی را داشت، درنتیجه درباره‌ی جمعیتی که فرض می‌شد بهره‌ گیرندگان از توسعه بودند اطلاعات ناچیزی داشتند. در مورد اندازه‌ی خانواده و میزان زاد و ولد نیز آگاهی اندکی داشتند. بسیاری از نهادهایی که به توسعه کمک می‌کردند و نیز دریافت کنندگان کمک، می‌پنداشتند که افزایش جمعیت، به نفع توسعه است. تصور می‌شد که جمعیت زیاد به بازارهای داخلی روی خواهند آورد و این موضوع را تمهیدی برای صرفه جویی‌های حاصل از گسترش مقیاس تولید می‌دانستند. هم‌چنین این گونه فرض می‌شد که مردم، با هر وضع اجتماعی-اقتصادی، فرزندان بسیاری می‌خواهند. به هر حال موضوع تنظیم خانواده موضوع بسیار حساسی بود و کم‌تر دولتی آمادگی اعلام آن را داشت. اما سازمان‌های غیر دولتی، خاصه جمعیت‌های زنان از تعداد روزافزون سقط جنین غیر قانونی اظهار نگرانی ‌کردند و به تبیین اثرات آن بر تندرستی و نیز هزینه‌های آن پرداختند. هندوستان در این راه پیشاهنگ بود. جواهر لعل نهرو، نخست وزیر هند، در اوایل دهه‌ی 1950، تنظیم خانواده را به عنوان سیاست رسمی دولت اعلام کرد. او بر این نکته تأکید ورزید که تنظیم خانواده، داروی همه‌ی دردها نیست و به تنهایی مسائل توسعه‌ی هندوستان را حل نمی‌کند، اما بدون تنظیم موفقیت آمیز خانواده نیز هند نمی‌تواند به سوی جامعه‌ی نوین روی ‌آورد.
کنفرانس جهانی جمعیت در سال 1974 در بخارست، نخستین اجتماع بین المللی بود که به عوامل جمعیتی توجه ویژه‌ای کرد. مردم، شمار آن‌ها، و نیازها و آرزوهای آن‌هاست که جهت و ویژگی های توسعه را تعیین می‌نماید. کنفرانس بخارست، نگرش خردمندانه‌ی نهرو را بار دیگر تأیید کرد که توسعه‌ی موفقیت آمیز در گرو مجموعه اقدامات هماهنگی است که تنظیم خانواده نیز بخش جدا ناشدنی آن است. بدین منظور کنفرانس، برنامه‌ی کار را تدوین کرد. در این برنامه که صد و چهل کشور آن را امضا کردند آمده است: «تمام زنان و مردان این حق اساسی را دارند که آزادانه و مسئولانه در مورد تعداد فرزند و فاصله‌ی بچه‌دار شدن تصمیم بگیرند و اطلاعات و آموزش لازم را کسب نمایند و وسایل لازم برای عملی ساختن آن‌ها را در دسترس داشته باشند.» از زمان کنفرانس بخارست تاکنون در این زمینه پیش‌رفت بسیاری داشته‌ایم. جای بی‌خبری و مفروضات بی‌پایه را تجربه گرفته است. در سال 1984 کنفرانس بین المللی جمعیت به این نتیجه رسید که جمعیت و سیاست‌های توسعه بر یک‌دیگر اثر می‌گذارند، زیرا این‌ها باید پاسخ‌گوی نیازهای فرد، خانواده، و اجتماع باشند. برنامه‌های تنظیم خانواده هنگامی موفقیت آمیز بوده است که با خواسته‌های مردم همساز بوده است و با هزینه‌ای نسبتاً کم، باروری را کاهش داده است. در کنفرانس بین المللی جمعیت و توسعه در سال ۱۹۹۴، صد و هفتاد و نه کشور برنامه‌ی اقدام بیست ساله‌ای را تصویب کردند که بیش‌تر ‌بر نیازها و حقوق افراد تمرکز داشت. این روی‌داد تاریخی نوری جدید بر پیوند بین حقوق و بهداشتِ باروری و سایرجنبه های توسعه تاباند .
تفاوت حد امید به زندگی، میزان باروری، مرگ و میر و بیماری‌ها میان کشورهای توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه هنوز بسیار است. سازمان جهانی بهداشت می‌گوید حدود چهار صد میلیون خانواده وجود دارند که بچه‌ی بیش‌تری نمی‌خواهند اما روشی هم برای مهار زاد و ولد به کار نمی‌بندند. اگر بتوانیم به این مردمان کمک نماییم، کشورهای در حال توسعه، از وضع موجود، از جمله مرگ مادر و بچه به هنگام زایمان، جمعیت بیش از حد، بی‌کاری، کم غذایی، و تخریب محیط زیست برکنار خواهند ماند.
رابطه‌ی رشد جمعیت و رشد توسعه
منبع: راسخون

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط