پایان دولتشهری و آغاز جهان وطنی

اندیشه سیاسی در یونان باستان و در دوره ای که در غرب به دوره ی کلاسیک معروف است از هر حیث با زندگی دولتشهری، نظام دولتشهری و نهادهای آن ارتباط داشت. اندیشمندان یونان باستان و بزرگترین آنها مثل افلاطون و ارسطو
يکشنبه، 7 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پایان دولتشهری و آغاز جهان وطنی
 پایان دولتشهری و آغاز جهان وطنی

نویسنده: دکتر کمال پولادی




 

فرد و دولتشهر

اندیشه سیاسی در یونان باستان و در دوره ای که در غرب به دوره ی کلاسیک معروف است از هر حیث با زندگی دولتشهری، نظام دولتشهری و نهادهای آن ارتباط داشت. اندیشمندان یونان باستان و بزرگترین آنها مثل افلاطون و ارسطو فلسفه سیاسی خود را در رابطه با اساسی ترین مسایل دوران دولتشهری ارائه دادند. با آغاز جهان گشایی اسکندر دوران دولتشهری به پایان رسید و زندگی تازه ای آغاز شد. فروریزی زندگی دولتشهری حاوی دگرگونی بزرگی در حیات سیاسی و سلوک سیاسی بود.
در دوران دولتشهری فضیلت مدنی در اوج خود بود. فرد خود را از جمع جدا نمی دانست. بین اخلاق فردی و اخلاق سیاسی جدایی نبود. برای یک یونانی عضو دولتشهر دو حالت بیش متصور نبود. یا اینکه قانون دولت با عالیترین معیارهای زندگی انسانی مطابقت داشت که در این صورت اخلاق فردی و اخلاق سیاسی یکی بود و یک منشاء بیش نداشت: قانون دولتشهر. در این حالت قانون شهر با عالیترین معیار زندگی و با نظام طبیعت سازگار نباشد. در این حالت فرد از هر تکیه گاهی محروم می مانده است. در نتیجه ورطه ای بین قانون طبیعت و قانون شهر از یک سو و فرد و جمع از سوی دیگر پدید می آمد.
در دوران شکوفایی زندگی دولتشهری نگاه یونانی به دولت مبتنی بر رابطه فرد و جماعت بود نه رابطه بین مردم و حاکم یا زمامدار، زیرا شهروند یونانی خودش را جزء جدایی نشدنی از نظام شهر می دانست. در نگاه یونانی اقتدار نهایی متعلق به قانون بود نه به اشخاص. و روابط بین افراد را نظم مبتنی بر قانون طبیعی تعیین می کرد. اشکال مختلف حکومت نیز صورت هایی از نحوه ی اداره ی زندگی جماعت به شمار می آمد.
در اندیشه سیاسی دوره دولتشهری گفته می شد که انسان جز در جامعه به هیچ صورت دیگری نمی تواند به کمال برسد. دولتشهر متناسب با توانایی طبیعی انسان برای کسب دانش و نیل به فضیلت محسوب می شد. در دولتشهر که همه یکدیگر را می شناختند و متقابلاً یکدیگر را کنترل می کردند حرکت به سمت کسب فضایل میسر بود. جز در دولتشهر چه بسا که انسان نتواند در برابر خواستهای جسم خود مقاومت کند. به همین ترتیب گفته می شد که تحقق کامل انسانیت فرد تنها با شهروندی فعال و مشارکت فعال در امور عمومی ممکن می شود. شهروند خوب شهروند فعال است. سیاست و امور عمومی نیز عرصه ایست که در آن تعالی انسان در عالیترین وجه صورت می گیرد. به همین ترتیب متقابلاً برای اینکه انسان بتواند به عالیترین درجه کمال برسد باید در بهترین نوع جامعه که او را به سوی تعالی هدایت کند زندگی کند.
با فروریزی نظام دولتشهری و پیدایش امپراتوری های جهانگیر همه چیز دگرگون شد و اخلاق و اندیشه ای رشد کرد که درست در مقابل ارزشهای فوق قرار گرفت.

ورود به عصر یونانی مآبی

با سقوط زندگی و تمدن دوره دولتشهری عصر تازه ای در حیات سیاسی و فرهنگی غرب آغاز شد که به عصر یونانی مآبی معروف است. عصری که به عصر یونانی مآبی معروف است از مرگ اسکندر تا الحاق مصر به امپراتوری روم ادامه می یابد. به این ترتیب دوره ای که از دهه سوم سده چهارم پیش از میلاد شروع می شود و تا سه دهه مانده به آغاز میلاد مسیح پایان می یابد به عصر یونانی مآبی معروف شده است. این عصر به عنوان یک دوران گذار از یونان باستان به دنیای مسیحیت شناخته می شود. پژوهشگران برای این عصر هویت خاصی قایل شده اند و برای آن نام دوران یونانی مآبی برگزیده اند. این دوران از لحاظ اندیشه سیاسی نیز مشخصات خاص خود را دارد که موضوع بحث این فصل از کتاب است. دوره یونانی مآبی مصادف است با حکومت تحت فرمان شاهان مقدونی، گسترش فرهنگ یونان به سمت شرق، آمیزش فرهنگ غربی با عناصر فرهنگ شرقی و ظهور و شکوه و زوال دولت روم.
طی این دوره در پهنه بزرگی از جهان از شرق تا غرب در میان طبقات بالا وجوهی از فرهنگ یونانی و حتی گویشی از یکی از زبانهای یونانی رواج داشت. فلسفه افلاطون و ارسطو برای فرد جدا افتاده از دنیای دولتشهر دیگر مفهوم چندان نداشت. نیاز به معیارهای جدیدی برای زندگی رشد کرده بود. فلسفه هایی پیدا شد که در درجه اول باید گفت فلسفه های اخلاقی بودند و به مردم تعلیم می دادند که بیش از هر چیز درصدد جلب شادی، آرامش روح و حذر از رنج و درد باشند. یکی از این مکاتب مکتب کلبی بود که دیوژانوس بنیان گذاشته بود. دیوژانوس موعظه گر یک خودبسندگی بدوی به صورت وانهادن همه تجمل ها و تنعم های زندگی بود. از گرایشهای افراطی این مکتب جریان شک گرایی پیدا شد که به همه چیز و به دانشها شک کرد و به هیچ انگاری تمام عیار رسید. دو مکتب فکری دیگر مکتب اپیکوری و مکتب رواقی بود که آنها نیز به جای جستجو برای کشف حقیقت تعلیم فرد برای رسیدن به سعادت فردی را سرلوحه کار خود قرار داده بودند. در کل از وجوه بارز دوره یونانی مآبی (درست در مقابل دوره دولتشهری) توجه به اخلاق فردی و سعادت فردی است.
منبع: کمال پولادی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب از سقراط تا ماکیاولّی (یونان باستان و سده های میانه)، تهران، نشر مرکز، چاپ اول 1382

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط