نویسنده: دکتر کمال پولادی
اصالت لذت
مکتب اپیکوری یکی از دو مکتب بزرگ دوره یونانی مآبی است. بنیان گذار این مکتب فیلسوف یونانی اهل ساموس است که در سالهای 270-341 ق.م می زیست. اپیکور مدرسه ای در آتن تأسیس کرد و به ترتیب شاگردان و اشاعه تعالیم خود پرداخت. در مدرسه اپیکور برخلاف مدارس دیگر زنان نیز مثل مردان مشغول تحصیل بودند. به اپیکور به خاطر تفکر و تعالیمش لقب نجات بخش روح داده بودند.
گرایش فلسفی اپیکور بیشتر متوجه اخلاق است. او مطالعات قابل ملاحظه ای در فیزیک نیز دارد که آنهم با ملاحظه ی پیدا کردن اصولی برای اخلاق صورت گرفته است. در فیزیک نظریه اتمی دموکریتوس پایه تفکر اپیکور را تشکیل می دهد. همه مطالعات اپیکور متوجه یک اصل اخلاقی بود که می توان آن را «آرامش ذهن» نامید. اپیکور می آموخت که معیار انسان برای تعین خوبی و بدی چیزها حس است. به عقیده او آغاز و انجام زندگی لذت است. لذت نخستین خیر و خیر طبیعی است. هر انتخاب و انگاری از اینجا آغاز می شود. گرچه هر لذتی در نفس خود خوب است اما انسان هر لذتی را برنمی گزیند، زیرا بسیاری از لذتها به واسطه ی چیزهایی به دست می آید که دردی بزرگتر را به دنبال دارد. درک درست لذت راه درست زندگی را به ما نشان می دهد. بدون زندگی خردمندانه نمی توان زندگی توأم با لذت داشت.
بسیاری از پژوهندگان مکتب اپیکور را «مکتب اصالت لذت» Hedonistic دانسته اند. اما برخی از پژوهندگان با این تعبیر موافق نیستند. این پژوهندگان می گویند که لذت مورد نظر اپیکور بیش از آنکه لذت جویی فعال باشد دوری از درد است. اپیکور خوشبختی و لذت را در آرامش ذهن جستجو می کرد و بنابراین محو تشویشها و اضطرابهای ذهن محور توجه او بود.
دیدگاه اپیکور از حیث هستی شناسی ماتریالیستی (ماده گرایانه) بود. اما در ضمن وجود خدایان را انکار نمی کرد، بلکه آنها را از دنیای انسانها به کنار می گذاشت و تصور عامیانه در آن زمان را، که گویا خدایان نسبت به افرادی از انسان مهر و کین دارند و بر جهان حکمروایی دارند، رد می کرد.
مکتب اپیکور تا قرن چهارم میلادی پیروانی داشت و در میان شاگردانش ادامه یافت. لوکورتیوس شاعر معروف رومی تعالیم او را در اشعار خود آورده است. از مشخصات بارز اپیکوریان کنارجویی از جهان، فرو رفتن در خود و در نتیجه برکنار ماندن از سیاست بود.
اپیکوریان زندگی سیاسی را باری بر دوش فرد می دانستند و معتقد بودند که خردمند از شرکت در سیاست امتناع خواهد کرد مگر آنکه منافعش موکداً اقتضا کند. آنها تسلیم به هر حکومتی که صلح و نظم را برقرار کند تعلیم می دادند. برای آنها استبداد کارآمد و دموکراسی چندان فرقی نداشت.
منبع: کمال پولادی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب از سقراط تا ماکیاولّی (یونان باستان و سده های میانه)، تهران، نشر مرکز، چاپ اول 1382
مکتب اپیکوری یکی از دو مکتب بزرگ دوره یونانی مآبی است. بنیان گذار این مکتب فیلسوف یونانی اهل ساموس است که در سالهای 270-341 ق.م می زیست. اپیکور مدرسه ای در آتن تأسیس کرد و به ترتیب شاگردان و اشاعه تعالیم خود پرداخت. در مدرسه اپیکور برخلاف مدارس دیگر زنان نیز مثل مردان مشغول تحصیل بودند. به اپیکور به خاطر تفکر و تعالیمش لقب نجات بخش روح داده بودند.
گرایش فلسفی اپیکور بیشتر متوجه اخلاق است. او مطالعات قابل ملاحظه ای در فیزیک نیز دارد که آنهم با ملاحظه ی پیدا کردن اصولی برای اخلاق صورت گرفته است. در فیزیک نظریه اتمی دموکریتوس پایه تفکر اپیکور را تشکیل می دهد. همه مطالعات اپیکور متوجه یک اصل اخلاقی بود که می توان آن را «آرامش ذهن» نامید. اپیکور می آموخت که معیار انسان برای تعین خوبی و بدی چیزها حس است. به عقیده او آغاز و انجام زندگی لذت است. لذت نخستین خیر و خیر طبیعی است. هر انتخاب و انگاری از اینجا آغاز می شود. گرچه هر لذتی در نفس خود خوب است اما انسان هر لذتی را برنمی گزیند، زیرا بسیاری از لذتها به واسطه ی چیزهایی به دست می آید که دردی بزرگتر را به دنبال دارد. درک درست لذت راه درست زندگی را به ما نشان می دهد. بدون زندگی خردمندانه نمی توان زندگی توأم با لذت داشت.
بسیاری از پژوهندگان مکتب اپیکور را «مکتب اصالت لذت» Hedonistic دانسته اند. اما برخی از پژوهندگان با این تعبیر موافق نیستند. این پژوهندگان می گویند که لذت مورد نظر اپیکور بیش از آنکه لذت جویی فعال باشد دوری از درد است. اپیکور خوشبختی و لذت را در آرامش ذهن جستجو می کرد و بنابراین محو تشویشها و اضطرابهای ذهن محور توجه او بود.
دیدگاه اپیکور از حیث هستی شناسی ماتریالیستی (ماده گرایانه) بود. اما در ضمن وجود خدایان را انکار نمی کرد، بلکه آنها را از دنیای انسانها به کنار می گذاشت و تصور عامیانه در آن زمان را، که گویا خدایان نسبت به افرادی از انسان مهر و کین دارند و بر جهان حکمروایی دارند، رد می کرد.
مکتب اپیکور تا قرن چهارم میلادی پیروانی داشت و در میان شاگردانش ادامه یافت. لوکورتیوس شاعر معروف رومی تعالیم او را در اشعار خود آورده است. از مشخصات بارز اپیکوریان کنارجویی از جهان، فرو رفتن در خود و در نتیجه برکنار ماندن از سیاست بود.
مکتب اپیکوری، اصالت فایده و قراردادگرایی
با اینکه مکتب اپیکوری دوری از سیاست و به طور کلی کنارجویی از مسایل عالم را می آموخت اما وجوهی از اندیشه اپیکوری در حوزه اندیشه سیاسی جایگاه تاریخی در خور توجهی دارد. از جمله این وجوه آموزه ی اصالت فایده و اصالت قرارداد است که، چنان که خواهیم دید، در دوره مهمی از تکامل اندیشه سیاسی تأثیر بسیاری اعمال کرده است. مکتب اپیکوری از اشکال بارز مکتب ماتریالیستی است و افلاطون پایه آموزه اصالت قرارداد را ماتریالیسم می دانست. استدلال اپیکور که متوجه ی اصل اصالت فایده است چنین است: برای اینکه ببینیم چه چیزی خوب است باید ببینیم که چه نوع چیزی است که مستقل از هر عقیده و به ویژه مستقل از هر قرارداد خوب بودنش حس می شود. آنچه اصالتاً خوب است پیش از هر محاسبه، تعقل، اجبار و انضباط خوب بودنش باید آشکار باشد. چون نیک نظر کنیم می بینیم که چیز لذت بخش تنها چیزی است که به این معنی خوب است. لذت تنها چیزی است که خوب بودنش به طور بی واسطه احساس می شود. بنابراین نخستین لذت لذت جسمانی است. خرد، خوشخویی و شجاعت بواسطه ی نتایج طبیعی خود لذتبخش اند، اما عدالت به واسطه قرارداد و انتظاری که بر آن بار می کنیم ممکن است لذتی عطا کند.اپیکوریان زندگی سیاسی را باری بر دوش فرد می دانستند و معتقد بودند که خردمند از شرکت در سیاست امتناع خواهد کرد مگر آنکه منافعش موکداً اقتضا کند. آنها تسلیم به هر حکومتی که صلح و نظم را برقرار کند تعلیم می دادند. برای آنها استبداد کارآمد و دموکراسی چندان فرقی نداشت.
منبع: کمال پولادی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب از سقراط تا ماکیاولّی (یونان باستان و سده های میانه)، تهران، نشر مرکز، چاپ اول 1382